Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
سیاست ملّی avatar
سیاست ملّی
سیاست ملّی avatar
سیاست ملّی
28.04.202518:55
نام «ایران» از همان دورهٔ باستان به سرزمین کنونی ایرانیان اطلاق می‌شده است.


بخشی از مقاله

هویت ملی ایرانی در گستره تاریخ
دکتر حمید احمدی (استاد دانشگاه تهران)

تصور موجود از هویت ایرانی به‌عنوان جامعه‌ای دارای سرزمین، تاریخ، فرهنگ، میراث سیاسی خاص، در چه دوره‌ای به وجود آمد؟ آیا همان‌گونه که نوشته‌های سیاسی ـ ایدئولوژیک گروه‌های قوم‌گرا و چپ‌گرایان متحد آن‌ها از یک سو و محققان متأثر از رهیافت‌های نوین مطالعات ناسیونالیسم یا پست‌مدرن مدعی‌اند، این‌گونه تصویرپردازی از ایران توسط روشنفکران باستان‌گرا، مستشرقان اروپایی یا دولت مدرن قرن بیستم ایران ساخته شده و اثری از آن نمی‌توان در تاریخ گذشته یافت، یا اینکه تصویری از هویت ایرانی به‌عنوان یک جامعهٔ سیاسی دارای تاریخ، میراث فرهنگی و تمدنی، ریشه در دوران‌های گذشته دارد؟

یکی از بحث‌هایی که در نوشته‌های بسیاری از جریان‌های سیاسی قوم‌گرا، هم‌چنین برخی از طرفداران رهیافت‌های مدرن و پست‌مدرن به ناسیونالیسم و هویت به چشم می‌خورد، این فرضیه است که تصویر موجود از ایران به عنوان یک کل دارای تداوم سرزمینی، تاریخی، تمدنی و فرهنگی، ساخته و پرداختهٔ دوران معاصر و به‌ویژه تغییر نام «پرشیا» به «ایران» در دورهٔ رضاشاه است که به ادعای آنان، محصول مسئلهٔ «آریایی» یا «آریائیان» [نزد اروپاییان در دههٔ ۱۹۳۰] بوده است. براساس این نوشته‌ها، کشوری با این ویژگی‌ها و سرزمین مشخصی به نام «ایران» را به‌سختی می‌توان در دوران ماقبل مدرن پیدا کرد و سرزمین کنونی ایران در گذشته به نام مناطق گوناگون آن خوانده می‌شده است تا یک کل دربرگیرندهٔ همهٔ این مناطق.

بدیهی است که انگیزه‌های سیاسی ـ ایدئولوژیک گروه نخست، که بیشتر بر شووینیسم قومی تأکید دارند، و نیز ذهنیت‌های معرفت‌شناسانه و روش‌شناسانهٔ گروه دوم، که تحت تأثیر رهیافت پست‌مدرن، بیشتر به پراکندگی اصالت می‌دهند تا به وحدت و بیشتر تمایل به اجزای پراکنده دارند تا کل دارای هویت، باعث طرح چنین ادعاهایی دربارهٔ ایران می‌شود.

علت دیگر، ناآگاهی از شواهد و عدم تمایل به تحقیق در متون تاریخی، ادبی و فرهنگی پیرامون صحت و سقم این دعاوی است. به نظر نمی‌رسد انگیزهٔ اصلی تغییر نام بین‌المللی پرشیا به ایران در دورهٔ رضاشاه، افکار اروپایی وقت و همخوانی آن با واژهٔ «ایران» باشد، چرا که نه تنها مدرک و دلیلی قانع‌کننده برای این ادعا در میان نیست، بلکه اصولاً باید به این نکتهٔ مهم توجه داشت که واژهٔ «پرشیا» هرگز مورد استفادهٔ ایرانیان قرار نگرفته و این نام ــ و معادل‌های آن نظیر pers، پرسین، پرسا و ... ــ مشتق از نامی است که نویسندگان کلاسیک یونان باستان در دوران هخامنشی به ایران داده‌اند و پس از آن در دیگر زبان‌های اروپایی نیز به جا مانده است. نام سرزمین کنونی ما در متون تاریخی، ادبی و نیز در سنگ‌نبشته‌های دوران‌های گذشته همان «ایران» بوده است. بنابراین، تبدیل نام مذکور، همچنان‌که در بخشنامهٔ وزارت خارجهٔ ایران در سال ۱۳۱۳ خورشیدی نیز منعکس است، نوعی تأکید بر نام تاریخی این کشور چنان‌که در میان ایرانیان متداول بوده، بوده است تا انگیزه‌های نژادگرایانه.

از سوی دیگر، نام «ایران» از همان دورهٔ باستان به سرزمین کنونی ایرانیان اطلاق می‌شده است. برخی ایران‌شناسان اروپایی و آمریکایی بر آن هستند که حداقل از دورهٔ اشکانیان به بعد، واژهٔ «ایران» در رابطه با نام این سرزمین کاربرد عمومی پیدا کرد و از دورهٔ ساسانیان دارای معانی هویتی برای ایرانیان شد (Gnoli ۱۹۸۹). علاوه بر این، نام ایران در متون مقدس دینی ایران کهن، به‌ویژه اوستا و سایر متون، دیده می‌شود (فره‌وشی، ۱۳۷۴). همین نام در تمامی کتاب‌های تاریخی دوران اسلامی دیده می‌شود و در نوشته‌های منثور و منظوم به کرات مشاهده می‌شود. نه تنها فردوسی بارها و بارها از نام ایران و ایران‌زمین در اشاره به سرزمین ایرانیان استفاده کرده است، بلکه بسیاری از شعرای قبل و بعد از او نیز چنین کرده‌اند. برای نمونه، واژهٔ ایران در آثار نظامی گنجوی بیش از ۱۷۰۰ بار به کار رفته است. یکی از اشعار او نه تنها بیانگر تصویر ایران در ذهن شاعر و زمانهٔ او است، بلکه بیانگر نوعی ملیت‌خواهی نیز هست:

همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد

نام ایران در اشعار بسیاری از شعرای بعدی نیز به عنوان یک سرزمین مشخص به چشم می‌خورد. برای نمونه، در قصیدهٔ معروف «نامهٔ اهل خراسان» از انوری، بارها و بارها واژهٔ ایران و چند بار عبارت «کشور ایران» آمده است. از زمان صفویه به بعد نیز همین نام کاربرد داشته و گاه از عبارت «ممالک محروسهٔ ایران» استفاده می‌شده است (کاشانی ثابت، ۱۹۹۷).


@NPPERSIA
07.04.202521:06
بیانیه ایران‌خواهان
برگ زرینی در تاریخ جامعه مدنی و مستقل ایرانی


بیانیه بیش از ۸۰۰ تن از اهل علم، فرهنگ و هنر، متنی درخشان، مسئولانه، شریف و دقیق است و برگ زرینی در تاریخ جامعه مدنی ایران. متنی که به‌نوعی می‌توان آن را اعلامیهٔ اصول و ارزش‌های شهروند متمدن و آگاه دانست.

پای این بیانیه را فرزانگان و بزرگانی امضا کرده‌اند هم‌چون ژاله آموزگار،میرجلال‌الدین کزازی، علی اشرف صادقی، حسن انوری، کاوه بیات، کیخسرو پورناظری، علی‌اصغر دادبه، نصرالله پورجوادی، حمید احمدی، داریوش پیرنیاکان، علی مصفا، محمدرضا ضیایی بیگدلی، محمد جعفری قنواتی، عبدالمجید ارفعی، علی دهباشی و حکمت الله ملاصالحی. نام‌هایی که سنگینی آن، اردوی ایرانستیزان را بر هم ریخته و می‌ریزد.

همین است که وحوش ایران‌ستیز از ینگه دنیا تا همین حوالی، با خواندن آن، چون اسپند روی آتش بالا و پایین می‌پرند. کسانی که مدتی بود نوروز را بهانه کرده، مستمر بر طبل توخالی قومیت‌گرایی خود می‌کوبیدند. از یکسو، هواداران «کوردستانات» ـ با ادعای مرزهایی از حوالی دریای سیاه تا لب ساحل خلیج فارس - که قلمرو خیالی خود را پایتخت نوروز می‌نامیدند و در این میان، از حمایت تبلیغاتی اهل «فاند و باند» در اروپا و آمریکای شمالی برخوردار بودند. از سوی دیگر، پان‌ترکیست‌هایی که خود را از تخمه گرگ خاکستری دانسته، همچون سخنگوی منافع بیگانه عمل می‌کنند و هم‌زمان نقاب دین بر چهره می‌زنند - تا این‌چنین عامل وهن اسلام و خصم ایران باشند. هفته‌های گذشته شاهد تنش و شاخ‌وشانه‌کشیدن این دو دسته از جریان‌های تمدن‌ستیز علیه یکدیگر بودیم که هر یک، دیگری را تهدید وجودی علیه خود می‌دید. با انتشار بیانیه ایران‌خواهان، این دو خصم ذاتی، این دو دیو تاریکی، از خوف روشنایی تابان ایران، دوباره هم‌داستان شده و «کنفدراسیون موسمی طوایف قوم‌گرا و تجزیه‌طلب» را علیه ایران برقرار کرده‌اند.

روز گذشته، بیش از ۸۰۰ نفر از متخصصان، هنرمندان و کارشناسان رشته‌های گوناگون دانشگاهی، فرهنگی و هنری کشور در بیانیه مفصلی که خطاب به ملّتِ تاریخی و بزرگ ایران نوشته شده است، به برخی از رخدادهای تلخِ هفته‌های پایانی اسفند ۱۴۰۳ و نوروز ۱۴۰۴ خورشیدی،‌ اشاره کرده و ضمن اعتراض به سیاست‌ها و اقدامات غیرمسئولانهٔ برخی مسئولان، از شمالغرب کشور تا خوزستان، و برشمردن پیامدهای این سیاست‌ها و اقدامات علیه کیان فرهنگی و وحدت ملت ایران، رویکرد دولت را در این زمینه تهدیدی برای انسجام و امنیت ملی و تقویت واگرایی‌های محلی دانسته‌اند. این برای نخستین بار است که تنوعی از اندیشمندان و فرهیختگان و چهره‌های ملی شناخته شده، ایران‌شناسان، استادان دانشگاه، پژوهشگران علمی و فرهنگی، نویسندگان، هنرمندان رشته‌های گوناگون موسیقی، سینما و هنرهای تجسمی، و فعالان دانشجویی از مناطق مختلف کشور، در کنار یکدیگر نسبت به مسأله‌ای ملی هشدار می‌دهند.

@NPPERSIA
اشباح تباهی، بحران آب و دستبرد در نظم طبیعت ایران

ایران با چند تهدید وجودی از درون مواجه است: فساد، کژکارکردی و فرسایش ظرفیت نهادهای عمومی؛ ساختار اقتصادی ثروت‌سوز، نامولّد، غیرمنصفانه و الیگارشیک؛ بحران کم‌آبی و دستبرد ناسنجیده در طبیعت ایران؛ تحریف نظم طبیعی جامعه ایران به‌واسطه قومیت‌گرایی (و دیگر عموزاده‌های آن مانند امت-خلافت‌گرایی)؛ و هجوم میلیون‌ها اتباع خارجی در سه سال اخیر! این «اشباح تباهی» که سایه شوم خود را بر سر ایران می‌گسترانند، تأثیر متقابلی نسبت به یکدیگر داشته و دارند ــ و بیراه نیست اگر بگوییم، بسیاری از مسائل حاد و بحرانی کشور، به‌نوعی معلول یا تأثیرپذیرفته از یک یا چند کلان‌مسئله فوق بوده و در مرحله بعد، در زنجیره عوامل علّی، بر تهدیدهای وجودی مذکور تأثیر می‌گذارند.

بحران آب یکی از اشباح تباهی و عوامل ویرانی کشور است که با دستکاری ناسنجیده ما در طبیعت ایران پدید آمده. یزد، اصفهان، خراسان، و ... تمام کشور درگیر این بحران است. به‌جای آنکه آتش خصومت و شکاف میان مردم برافروزیم، لازم است علت‌های بحران را پیدا کنیم.

@NPPERSIA
25.03.202510:23
اردوغان و بازار نوروز

«حرمت امامزاده با متولی است. ... اما سیاست فرهنگی رسمی نگاهش به نوروز و میراث ملی «أكل ميته» است و تا این رویکرد اصلاح نشود، هر سرنتراشیده‌ای می‌تواند مدعی قلندری‌اش شود.»

✍️ حبیب‌الله فاضلی کرمانشاهی
عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران

۱. دولت ترکیه جزو دولت‌های جدید، غیرطبیعی و «سیاست ساخت» محسوب می‌شود که موجودیتش مدیون یکی از معامله‌های سیاسی معاصر است و اقدامش در دست‌اندازی به میراث معنوی جوامع دیگر قابل درک است. بنیاد دولت‌های جدید بر مفهوم کمپانی (اونیورسیتاس) برقرار است. بر این اساس همه‌چیز به ارادهٔ هیئت‌مدیره و مدیرعامل استوار است که باید در هر بازار به‌صرفه‌ای سرمایه‌گذاری کند و آن‌گاه که بازی در آن بازار به‌صرفه نباشد می‌توان فروختش و در بحران‌ها هم رهایش کرد.

۲. دولت ترکیه سال‌هاست که به‌مثابه شرکت عمل می‌کند، امت‌گرایی اسلامی میراث عثمانی به‌صرفه نبود، به اروپاگرایی فروختش؛ نخریدند و به باشگاه اروپای مسیحی راهش ندادند. «برندش» را به پان‌ترکیسم و بعد از آن به آسیای مرکزی‌گرایی و نژادگرایی پان‌ترکیستی بدل کرده است. با اسرائیل هم‌جیب و هم‌حساب است و همزمان پا بر روی اخوان‌المسلمین گذاشته و در سودای امت عثمانی است. مهم این نیست که مذهب و نژاد در تعارض ذاتی‌اند و خلق ملل ترک و امت مومنان لایجتمعان‌اند، بلکه مهم این است که هر دو بازار خوبی برای خرید و فروش دارند. القصه این‌که ترکیه کشور نیست، کمپانی است! با منطق بازار همه‌چیز را تحلیل می‌کند و نوروز برایش آخرین بازار است.

۳. در اینجا کاری به تاریخ، زبان‌شناسی، باستان‌شناسی و روایت سندی نوروز و پیوستگی آن با ایرانشهر ندارم که برای اهل پژوهش روشن‌تر از آفتاب است و هر تلاشی برای جعل روایتی دیگر، مصداق بردن عِرض خود است؛ اما یادآوری این نکتهٔ سیاسی ضروری ست که نوروز به جهت اهمیتش در تاریک‌ترین دوران سیاسی ایران هم تعطیل‌بردار نبوده و بیش از هر نهاد ایرانی با اسلام سازگار شد و با روح ایرانی پیوندی گوهری یافته است و در جهان نیز جز با فرهنگ ایرانی قابل توضیح نیست. اکنون که دولت-شرکت ترکیه عزم بهره‌برداری ابزاری از بازار نوروز را دارد بد نیست حداقل به‌صورت رسمی محدودیت و ممنوعیت‌های برگزاری مراسمات نوروز در نظام قوانین و مقررات خودش را بردارد. نوروز تا همین چندسال پیش در قلمرو ترکیه ممنوع و نمادی از تهاجم فرهنگی ایرانی بوده؛ حالا چه شد که بخشی از میراث ملی ترکیه معرفی می‌شود؟
مردم‌شناسی ترکیه نشان می‌دهد که سال‌ها طول خواهد کشید که شهروندان ترکیه با نام و معنای نوروز آشنا شوند و تا آن‌روز ترکیه بازار و برند به‌صرفه‌تری را جایگزین نوروز ایرانی خواهد کرد و آنچه که باقی می‌ماند پرسش از هویت و کیستی دولت ترکیه است که هر روز مغشوش‌تر می‌شود. دولت ترکیه باید بداند که نوروز برند آرایشی نیست که قابل خرید و فروش یا مصرف نمایشی باشد و بعید نیست دولت‌های نوزاد را دچار بحران هویت مضاعف کند.

۴. نکتهٔ آخر این‌که حرمت امامزاده با متولی است. جامعهٔ ایرانی توجهش به نوروز بیش از گذشته شده است و اکنون بیش از گذشته به‌مثابه تکیه‌گاه هویتی بدان می‌نگرد اما سیاست فرهنگی رسمی نگاهش به نوروز و میراث ملی «أكل ميته» است و تا این رویکرد اصلاح نشود، هر سرنتراشیده‌ای می‌تواند مدعی قلندری‌اش شود.

@NPPERSIA
@iranshenasi_ut
19.03.202518:07
هیچ بدهکار بچه‌دیو قوم‌گرایی نیستیم

(١)

پس از خبر هفته گذشته درباره اظهارات بی‌پایه استانداری که مدعی بود آذربایجان به اعتبار مذهب با ایران در پیوند است (مفهوم مخالف: بدون رابطه مذهبی، این دو موجودیت‌های جداگانه‌ای هستند!!)، تصادفا به مطلبی در «اکسپلور اینستاگرام» (برگه گشت‌وگذار؛ گردش‌برگ) برخوردم از سوی عضوی «مشنگ» از «طایفه» قوم‌پرستان که مانند باقی طوایفِ «کنفدراسیون درهم‌برهم واگرایان و قوم‌گرایان»، غیرت زبان مادری را در حد کینه از زبان فارسی دارد و سالروز آشوب بنگالی‌ها در ٢١ فوریه را پاس می‌دارد. خواندن آن مطلب، مانند خواندن و شنیدن هر یاوه دیگری که اعضای این کنفدراسیون می‌بافند، موجب افسوس و ناراحتی و ترحم است.

دیشب اما مجدد مطلبی از او در «اکسپلور» ظاهر شد که چون با تصویر حضرت استاد شفیعی کدکنی نمایش داده می‌شد، معلوم نبود که محتوایش چیست و از کیست. تصویر را باز کردم. فیلمی قدیمی از استاد شفیعی بود درباره جهل و دسیسه کنفدراسیون قوم‌گرایان علیه زبان فارسی و نقش دولت‌های خارجی در سیاسی‌کردن زبان‌های محلی. اما متن توضیحات غافلگیرم کرد. مطلب از پروفسور مشنگ بود که فیلم را بازنشر کرده و زیرش مشتی یاوه و فحش نوشته بود علیه شفیعی کدکنی، بدین مضمون که چرا این «شاعر خوش قریحه اما ...» فلان‌فلان‌شدۀ بی‌دانش و بی‌مطالعه، علیه زبان مادری ما حرف زده است. بدتر اینکه شفیعی، زبان مادری را «محلی» نامیده! عقده طوایف قوم‌پرست اینطور است که نسبت «محلی» به «ملی» در خصوص زبان‌های ایرانی به زبان فارسی را هم توهین می‌دانند!

مسئله آنها این نیست که در ایران، بر خلاف ترکیه که دهه‌ها زبان‌های محلی و مادری منع و سرکوب می‌شدند یا فرانسه و ایتالیا که غالبا به‌صورت نظام‌مند مضمحل شدند، همواره آزاد بوده و هیچ‌گاه از ناحیه زبان ملّی معارض تلقی نشده‌اند. درد آنها این است که زبان محلی چرا «ملی» نمی‌شود تا آنها بر پایه آن، دولت تشکیل دهند. بخش نظرات ذیل مطلب مذکور هم مملو از شعارها و اراجیف قومیت‌گرایانه و بی‌وطنانه از همین سیاق بود.

بازگردیم به مطلب آن بزرگوار، به عنوان مصداقی از فکر منحط قومیت‌گرایانه. مطلب اول از وی درباره لزوم «تدریس به زبان مادری» بود و توصیه می‌کرد که در فلان استان و شهر به ترکی درس بدهند و جای دیگر به کردی و الخ... . چنین مطلبی، به سیاقِ سرتاپای ایدئولوژی قوم‌گرایی و عموزادۀ امت‌گرایش، اسباب تاسف بود و مرا دقایقی به عاقبت چنان توصیه‌ای برای امثال همان مشنگ و افرادی که وی ظاهرا سنگشان را به سینه می‌زند، واداشت.

آن قوم‌گرایان و پانترک‌هایی که این اکتیویست قومی برای دلبری از آنها و در توهم رزم مشترک علیه زبان ملی، لزوم «تدریس به زبان ترکی» را تجویز می‌کند، معتقدند گویشوران به زبان‌های کردی در آذربایجان، «بیگانه» و «غیربومی» هستند؛ بیگانگانی که با مهاجرت و زاد و ولد بالا، ترکیب جمعیتِ «به ذات و از ازل توورکی» آذربایجان را برهم زده‌اند. از عوارض مالیخولیای قوم‌گرایی، یکی این است که با مفهوم «شهروند» بیگانه است، همانقدر که از واقعیت ملی و ملت ایران نفور است. مبنای همه چیز، گروهی خیالی به نام قومیت است و قوم‌گرایان، سپاهیان مزدور در جنگ غیرمستقیم. سر بازیل لیدل‌هارت پژوهیده و یافته بود که در قریب به اتفاق جنگ‌های تاریخ، پیروزی و فتح از مسیر استراتژی غیرمستقیم حاصل شده است. قومیت‌گرایی و اصالت‌دادن به تصورات خیالی از «قومیت» در مصاف با ملت ایران، یکی از جنگ‌افزارها و ابزارها در استراتژی غیرمستقیم جنگ با ایران است؛ به هدف متزلزل‌کردن شالوده‌های ملیت و هویت و فرهنگ ملّی ایران.

فعال قوم‌گرای «کوردستاناتی» که برای پانترکان دلبری می‌کند، باید خیلی از ماجرا پرت باشد که نداند پانترکانی که اولا رابطه ایران و استان‌های شمالغرب را «اعتباری» - و در بهترین حالت، به اعتبار اشتراک مذهب - می‌دانند و ثانیا کردزبانان آذربایجان غربی را «مهاجر» و «غیربومی» تلقی می‌کنند، بعید است اگر رسما و علنا به جنگ‌افزار «تدریس به زبان مادری» مسلح شوند، کردزبانان را بازی بدهند. به‌ویژه که این جمعیت سنی‌مذهب را از همان قاعده نیم‌بند مذهب مشترک هم مستثنی می‌بینند. همین چند روز پیش، رییس شورای شهر ارومیه، در مراسم تودیع و معارفه شهردار این شهر، حاضر به سخنرانی به فارسی نشد و در برابر درخواست حاضران جلسه، ازجمله نمایندگان کردزبان شورا، به اینکه فارسی تکلم کند، گفته بود «من ترکم و روزه‌ام و نمی‌توانم فارسی صحبت کنم».

ادامه...

@NPPERSIA
06.03.202518:51
بنیاد کشورداری بر امر ملّی

روح‌الله اسلامی

اوضاع پیچیده‌ای بر ایران حاکم شده است. راست جدید در جهان قدرت گرفته و نظم منطقه نیز ائتلاف‌های ارتجاعی و تجدیدنظرطلبانه را شروع کرده است. در ایران کشورداری با برساخته‌هایی چون قومیت و فدرالیسم دست به گریبان است که نتیجه آنها پدیدار و غلبه امر محلی بر امر ملی است.

۱. قدرت‌گیری راست جدید
روند جهانی‌شدن، به‌رغم ایجاد فرصت‌های اقتصادی و ارتباطات بین‌المللی، تهدیدات جدیدی را نیز به‌همراه آورده است. در این فضا، مرزها و حاکمیت ملی به‌ویژه در کشورهای در حال توسعه، همچنان اهمیتی حیاتی دارند. ایران در این میان به‌عنوان کشوری با تهدیدات منطقه‌ای و بحران‌های امنیتی، باید تلاش کند تا با تقویت هویت ملی، انسجام اجتماعی و امنیت داخلی خود را تضمین کند.

۲. وستفالیای جدید
مفهوم دولت‌کشور که در قرارداد وستفالیا شکل گرفت، امروزه به‌عنوان یک ارکان اساسی در سیاست بین‌الملل مطرح است. ایران نیز به‌عنوان یک کشور مستقل، در شرایطی قرار دارد که به‌ویژه در مواجهه با تهدیدات خارجی و بحران‌های منطقه‌ای، تقویت دولت ملی که در اصل همان دولت کشور است، یک اولویت اساسی به‌شمار می‌آید. ایران باید از هرگونه تفرقه و افتراق داخلی که تهدیدی برای یکپارچگی ملی به‌شمار می‌آید، پرهیز کند.

۳. راهکار تقویت هویت ملی ایران
در شرایط بحرانی، هویت ملی و انسجام اجتماعی می‌تواند به‌عنوان یک راهکار موثر برای مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی عمل کند. استفاده از نام‌ها و نشان‌های ایرانی، ترویج زبان فارسی و تقویت همبستگی ملی، از جمله راهکارهایی است که کشور می‌تواند در پیش گیرد تا هویت ملی خود را حفظ و در برابر تهدیدات ایستادگی کند. این امر به‌ویژه در مواجهه با تفرقه‌هایی که از سوی عوامل خارجی دامن زده می‌شود، ضرورت دارد.

۴. ایران و امر ملی
ایران کشوری است با تاریخ و فرهنگی غنی که در آن، مفاهیم «امر ملی» و «امر محلی» از یکدیگر تفکیک می‌شوند. ایران هیچ‌گاه به‌طور واقعی دچار مشکلات جدی ناشی از امر محلی نبوده است. در این کشور، امر ملی به‌عنوان یک مفهوم عقلانی، تاریخی، قراردادی و عرفی شناخته می‌شود که اساس کشورداری بر آن استوار است. این امر ملی موجب همبستگی و انسجام اجتماعی شده است. مشکل آنجاست که با نقشه قومیت به جای امر محلی نشست و خواهان ورود به کشورداری است. درک صحیح از امر محلی، اگرچه به‌طور تاریخی در جامعه ایران وجود داشته است، اما نباید به‌عنوان یک مقوله سیاسی و در راستای تقویت تفرقه‌های اجتماعی در نظر گرفته شود. زبان‌های محلی، بدون در نظر گرفتن زمینه‌های تاریخی و اجتماعی آنها می‌توانند به‌عنوان خط قرمزهایی خطرناک برای انسجام ملی ایران عمل کنند. دامن زدن به این موضوعات، موجب شکاف‌های سیاسی و اجتماعی خواهد شد و تهدیدی جدی برای امنیت کشور به‌شمار می‌آید. امر محلی نمی‌تواند جایگزین امر ملی شود.

۵. نقش حزب توده برای تجزیه
تاریخ نشان داده است که تلاش‌های خارجی برای ایجاد شکاف در ایران، به‌ویژه از سوی حزب توده، نه به‌عنوان یک مطالبه محلی، بلکه به‌عنوان بخشی از نقشه‌های قدرت‌های بزرگ برای تجزیه ایران بوده است. ایران همواره در برابر این تلاش‌ها مقاومت کرده و بر وحدت ملی خود تاکید داشته است. این دوگانه «امر محلی» و «امر ملی» که در قالب تفاوت‌های قومی و زبانی مطرح می‌شود، سرآغاز ایجاد بحران ساختگی است. برساخته‌ای که قابلیت اجرا ندارد؛ چون از اساس آنچه وجود دارد امر متکثر محلی و امر وحدت‌بخش ملی است.

۶. فارسی؛ زبان مادری ایرانیان
زبان فارسی، به‌عنوان زبان ملی و زبان مشترک ایرانیان، هویت ملی این کشور را به‌خوبی نمایان می‌سازد. در کنار آن، زبان‌ها و گویش‌های مختلف محلی، هویت‌های فرهنگی غنی و متنوعی را در ایران نمایان می‌سازد. این تنوع زبانی باید در چارچوب حفظ هویت ملی و با نگاه به‌عنوان میراثی فرهنگی، پاس داشته شود، نه آنکه به مساله‌ای قانون‌گذارانه و تهدیدآمیز در عرصه کشورداری تبدیل شود. به‌عنوان مثال، زبان‌های محلی می‌توانند در زمینه‌های فرهنگی، گردشگری و میراث تاریخی مورد توجه قرار گیرند؛ اما نباید جایگزین زبان ملی شوند. اکنون آموزش و زبان‌های بی‌شمار متکثر داخلی رواج دارد و نیاز به قانون‌گذاری ندارد. قانون تنها برای امر ملی معنا‌دار است و قابلیت اجرا دارد.

ادامه در پست بعد👇
@NPPERSIA
26.04.202519:00
حادثه دلخراش بندر عباس را به ایرانیان و خانواده‌های قربانیان تسلیت
می‌گوییم


اکنون یکی از موضوعات مهم برای رسیدگی به آسیب‌دیدگان، تأمین خون است. سخنگوی سازمان انتقال خون اعلام کرده است که استان‌های گیلان، تهران، یزد، همدان، کرمان، خراسان شمالی و اصفهان در نخستین ساعات پس از حادثه، محموله‌های خون و فرآورده‌های آن را به بندرعباس ارسال کردند.

بنا به تأکید وی، در شرایط کنونی، اولویت با دارندگان گروه خونی +O است و از شهروندان ساکن هفت استان مذکور خواسته می‌شود برای اهدای خون به مراکز انتقال خون مراجعه کنند. تأکید می‌شود اولویت با گروه خونی +O است اما به دیگر گروه‌های خونی نیز نیاز است.

@NPPERSIA
06.04.202519:12
🔥 بیانیه صد‌ها تن از اصحاب علم و فرهنگ و هنر از سراسر کشور نسبت به سیاست‌های فرهنگی دولت

«هشدار به آنان که بر سر شاخه نشسته، بن می‌بُرند»

این برای نخستین بار است که تنوعی از اندیشمندان، چهره‌های ملی شناخته شده و برجستگان ایران شناسی، استادان دانشگاه، پژوهشگران علمی و فرهنگی، نویسندگان، هنرمندان رشته‌های گوناگون موسیقی، سینما و هنر‌های تجسمی، و فعالان دانشجویی از نقاط مختلف کشور در کنار یکدیگر نسبت به مسأله‌ای ملی هشدار می‌دهند. در این بیانیه اسامی چهره‌هایی، چون ژاله آموزگار، کیخسرو پورناظری، میرجلال‌الدین کزازی، علی اشرف صادقی، علی‌اصغر دادبه، حسن انوری، موسی غنی نژاد، کاوه بیات، نصرالله پورجوادی، سهراب پورناظری، داریوش پیرنیاکان، تهمورس پورناظری، مرضیه برومند، علی مصفا، رخشان بنی اعتماد، محمدرضا ضیایی بیگدلی، محمد جعفری قنواتی، عبدالمجید ارفعی، علی دهباشی و حکمت الله ملاصالحی به چشم می‌آید. متن کامل بیانیه که امضای آن هنوز ادامه دارد، به همراه اسامی امضاکنندگان تا آخرین لحظه، در ادامه آمده است.

در این بیانیه که بیش از ۸۰۰ نفر از متخصصان، هنرمندان و کارشناسان رشته‌های گوناگون دانشگاهی، فرهنگی و هنری کشور در بیانیه‌ای تحلیلی درباره وقایع مرتبط با نوروز امسال، ضمن محکوم کردن سیاست‌های فرهنگی مرتبط با وقایع نوروز امسال در آذربایجان غربی و کردستان و نیز مواضع استاندار آذربایجان شرقی، و برشمردن پیامد‌های این سیاست‌ها و اقدامات برای ملت ایران، رویکرد دولت را در این زمینه تهدیدی برای انسجام و امنیت ملی و تقویت واگرایی‌های محلی دانستند.

متن کامل بیانیه:

https://telegra.ph/FinalStatement-04-02

@NPPERSIA
27.03.202520:34
درباره تهدید وجودی علیه کشور و ضرورت برخاستن از خواب نوشینِ گمراهی

غایت کشورداریْ حفظ موجودیت سیاسی-فرهنگی کشور، شکوفایی و رفاه و آبادانی آن، تأمین حقوق و آزادی‌های شهروندان و مصالح عمومی آنها است. در این میان، بالاترین هدف دولت-کشور یا جامعه ملّی، صیانت از وجود خود در برابر تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی زمانه است.

اگر در گذشته، هجوم اقوام بیابانگرد از شرق و سپاهیان رُمی و ترکان عثمانی از غرب و بعدتر، روسیه از شمال و بریتانیا از جنوب، تهدیدهای عمده علیه کشور بود، در دوره معاصر، نه تنها یورش بیگانه، بلکه هجوم و رخنه ایدئولوژی‌های ضدایرانی، بعضا با سالوس و پوششی ظاهرفریبنده، بنیان‌های جامعه ملّی ایران را تهدید می‌کنند. عراق بعثی پیش از یورش نظامی تمام‌عیار در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، سال‌ها مشغول حمایت و ترویج عقاید قومیتی-پانعربی در خوزستان و گونه‌های دیگر قومیت‌گرایی در کشور بود، به‌طوری که در ماه‌های پس از انقلاب اسلامی، عوامل بعثی و ایدئولوگ‌های پانعربیسم، از طریق خاک عراق و به‌توسط حکومت بعث وارد خوزستان شده، به تبلیغ و سازمان‌دهی گروهک‌های ریز و درشت مانند «خلق عرب»، «جبهه‌الاتحریر» و «کانون فرهنگی خلق عرب مسلمان ایران» پرداختند. گروه‌هایی که با شعارهایی همچون «آموزش به زبان قومی»، «خودمختاری فرهنگی» و تعیین «استاندار بومی» آغاز کردند و چندی نگذشت که با شتاب تحولات آن روزها، علنا خواهان برپایی خودمختاری تمام‌عیار برای خوزستان شدند که از نظر آنها «عربستان» و قومیت و ملیّت آن عرب بود. بخشی از «مطالبات قومیتی» عبارت بود از: رسمیت زبان عرب به‌عنوان زبان الزامی آموزش، دادگاه‌ها و ادارات دولتی؛ اولویت‌دادن به «خلق عرب» در استخدام دولتی و خصوصی و تغییر جای‌نام‌های شهرها و روستاها و بناها به نام‌های عربی مطلوب این گروهک‌های قومیت‌گرا. طرفه آنکه همین‌ها، ضمن تحرکات گسترده و تأکید بر چنان مطالبات واگرایانه‌ای، «اتهام تجزیه‌طلبی» را محکوم می‌کردند.

در آن دوره، از یک‌سو هنوز نهادهای کشوری تثبیت نشده بود و از سوی دیگر، جریان تحولات سخت تحت تأثیر غوغاسالاران و مجاهدانی که خیالات فراملّی داشتند و روشنفکرانی که حسن‌نیت ـ و گاه خبث طینت ــ را با جهل مخلوط می‌کردند، قرار می‌گرفت. سرانجام، در غفلت یا خوش‌بینی متولیان کشور، قومیت‌گرایی به چنان قوت و سازمان‌دهی رسیده بود که وارد فاز عملیاتی مسلحانه شد. در صبح نهم خرداد ۱۳۵۸، گروهک موسوم به خلق عرب که با پشتیبانی پشت‌پرده عراق دست به آشوب مسلحانه زده و موفق به اشغال شهربانی خرمشهر شده بود، به دست ارتش ایران و همکاری نیروهای مردمی سرکوب شد. همین الگو در نقاط دیگر کشور نیز، به‌ویژه در غرب که آنجا نیز احزاب قوم‌گرایی مانند دموکرات و کومله، تحت حمایت خارجی، دست به آشوب و اشغال‌گری زدند، تجربه شد.

امروز، نه عراق بعثی وجود دارد که از سازمان‌های ضدایرانی نظیر مجاهدین، دموکرات کردستان، کومله، خلق عرب و ...، حمایت کند، نه شوروی که فرقه دموکرات و حزب دموکرات برای آذربایجان بسازد، نه ایدئولوژی کلانی مانند مارکسیسم-لنینیسم که مبانی تجزیه‌طلبی را ذیل شعار «حق تعیین سرنوشت خلق‌ها» دست‌وپا کند. اما جریان‌های قومیت‌گرا و واگرا، در صورت‌ها و شکل‌های متنوع‌تر و پیچیده‌تر و زیر لوای شعارهای ریاکارانه و ظریف‌تر، با کارفرماهای نو و با حمایت نیروهای منطقه‌ای و بین‌المللی جدید، دوشادوش عموزاده‌های بنیادگرا و خلافت‌گرای خود که یکسره از آبشخور ایدئولوژی‌های کلانِ ضدملّی و بین‌الملل‌گرای جدید تغذیه می‌کنند، سخت فعال هستند و بنیان‌های وجودی کشور ایران را تهدید می‌کنند.

@NPPERSIA
23.03.202520:51
در ایران «قومیت» نداریم!
‏همه ایرانی هستیم، شهروند ملت ایران. با گویش‌ها، زبان‌ها، باورها، مذاهب، مشاغل، علایق و ویژگی‌های اجتماعی متکثر، از نواحی مختلف.
‏حقیقت ایران را در سخن ناخدا هوشنگ صمدی کلخورانی (اردبیلی) و تیمسار کیومرث حیدریان کرمانشاهی، می‌بینیم. نه در یاوه‌ها و عربده‌های قومگرایان پانترک و پانکُرد و هواداران بی‌وطن آنها.

قومیت و قوم‌گرایی در ایران پدیده‌هایی نوظهور هستند-مربوط به دوره معاصر. نه ریشه تاریخی در جامعه ایران دارند، و نه بذر ایدئولوژیکی و تبار طراحان آنها ایرانی است. و هنوز هم کسانی که قومیت‌بازی می‌کنند و به آن پر و بال می‌دهند، کسانی‌اند که یا ریشه در باد دارند، یا بیگانه‌اند!

‏⁧#ارومیه⁩

@NPPERSIA
07.03.202520:03
(بخش ۲)

ادامه روایت دکتر محمد یگانه از دوره حکومت دست‌نشاندهٔ فرقه دموکرات آذربایجان در زنجان

... قبل از این هم بایستی بگویم یک حادثه‌ای در آن موقع اتفاق افتاد که در عین حالی که من سعی می‌کردم وضع فامیل را درست بکنم و پدرمان فرار کرده بود. همه گونه گرفتاری وجود داشت [می‌خواستیم] مقداری در صورت امکان که بتوانیم بچه‌ها را بفرستیم از آنجا خارج بشوند و بعد من بروم بیرون. در آن موقع پست و اینها وجود نداشت. می‌بایستی نامه بنویسیم و به این ترتیب به وسیله دوستانی که با قطار می‌رفتند به تهران بفرستیم.

در این موقع که رفته بودم به وسیله فردی که با قطار سفر می‌کرد، نامه‌ای برای پدرم بفرستم، دو نفر از مهاجرینی که قبلاً از شوروی آمده بودند و پدرم برایشان خیلی کمک کرده بود دند ما را گرفتند. یکی از آنها در یکی از آن کارخانجات یا کارگاه‌های شیشه‌سازی آنجا شاغل بود، یکی هم عکاس بود [که به او] دکانی داده بودیم و اجاره نمی‌گرفتیم، بر خلاف اینکه فکر می‌کردم [این دو] به من کمک خواهند کرد، ما را بردند و انداختند توی حبس، که بله این پسر فلان باباست! فلان شخص است و می‌خواسته اطلاعاتی بفرستد. و بعد می‌روند جریان را به فرماندار و رئیس فرقه که جهانشاهلو بود می‌گویند. جهانشاهلو هم ناراحت می‌شود. درحالی که از طرف دیگر هم می‌خواسته مرا قانع به همکاری بکند ولی موفقیتی هم نداشته. می‌گوید نامه‌ها را نگاه کنید! نامه را هم نگاه می‌کنند و می‌بینند که هیچ چیز وجود ندارد و فقط «حال ما خوب است و نگران نباشید و همه چیز مطابق معمول می‌گذرد و غیره و اینها.» بنابراین آمدند ما را از حبس بیرون کردند و بلافاصله بعد از آن بود که یادشان افتاد سراغ ما بیایند و بگویید بیایید این روزنامه را به راه بیندازید.

ولی در همان موقع به فکر من رسید که دیگر برای من کار به‌جایی رسیده که خیلی سخت است اینجا ماندن و … از این لحاظ من رفتم. ... [یک شب] نمایشی برگزار می‌شد که همان آقای جهانشاهلو و غلام یحیی مشهور [سرکرده فداییان فرقه] هم آنجا بود. من هم رفته بودم. بعد به آقای جهانشاهلو گفتم، «می‌خواستم اجازه بگیرم و فردا یا پس فردا بروم تهران و از آنجا …» گفت، «برای چه؟ ما برای تو نقشه‌ای داشتیم و فلان.» گفتم، «تصمیم من این است که بروم تحصیلات خودم را بکنم، تحصیلاتم را ادامه بدهم.» ایشان البته قدری ناراحت شد ولی گفت «خیلی خب حالا این تصمیمت است برو…» بعد پرسید، «به کجا؟» گفتم، «آمریکا.» یک مرتبه زده شد. «خوب چرا آمریکا؟» گفتم «اروپا وضع جنگ هست و تحصیل عملی نیست از این لحاظ.»

خلاصه ایشان جلوی ما را نگرفت ولی موقعی که می‌خواستم حرکت بکنم در آنجا [در زنجان تحت حکومت فرقه] یک رئیس نظمیه‌ای بود، رئیس شهربانی. و این شخص قبلاً کارش باربری بود. یک گاری داشت باربری می‌کرد و سواد هم نداشت. [وقتی در حال خروج از زنجان بودم، مأموران نظمیه جلو ما را گرفته] اثاثیه ما را باز کرده بودند و نگاه می‌کردند. در همان آن خیابان ایشان [رییس نظمیه] هم می‌گذشت و بعد مأمورین رفتند [او را] آوردند که بیایید نگاه کنید آقای رئیس شهربانی. ایشان هم که سواد ندارد [و می‌دید و با خود می‌پنداشت] که این بابا کتاب‌هایی با خودش می‌برد که نقشه‌های دنیا در آن وجود دارد. یک کتاب جغرافیا یا تاریخ بود که بعضی از این نقشه‌ها [را داشت]. این سطح این افراد بود که در آن موقع حداقل در آن شهر داشتند حکومت می‌کردند. و خیلی وضع ناراحت‌کننده‌ای بود از این لحاظ. با این سوابق که مملکت زیر لگد خارجی‌ها هست، این وضع عدم ثبات و غیره مرا خیلی تشویق می‌کرد که بروم دنبال تحصیلم و بعد تا ببینیم وضع چه می‌شود.

@NPPERSIA
بنیاد کشورداری بر امر ملّی

روح‌الله اسلامی

اوضاع پیچیده‌ای بر ایران حاکم شده است. راست جدید در جهان قدرت گرفته و نظم منطقه نیز ائتلاف‌های ارتجاعی و تجدیدنظرطلبانه را شروع کرده است. در ایران کشورداری با برساخته‌هایی چون قومیت و فدرالیسم دست به گریبان است که نتیجه آنها پدیدار و غلبه امر محلی بر امر ملی است.

متن کامل یادداشت در پست بعد👇

@NPPERSIA
23.04.202507:44
🎥 استاد حسن انوری:
فارسی مهمترین عنصر فرهنگ ایران‌زمین است


این استاد مسلم ادبیات و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی در شب زبان و ادب فارسی گفت:

/ اگر فارسی نبود رابطۀ اقوام مختلف ایران‌زمین ناممکن می‌شد و این مهمترین عنصر فرهنگ ایران‌زمین موجب ارتباط و پیوستگی ایرانیان است.


/ زبان فارسی در دورانی از تاریخ و قبل از فرانسوی و انگلیسی، زبان بین‌المللی بوده و پادشاهان عثمانی غزل فارسی می‌سرودند.


/ زبان فارسی در طول تاریخ تداوم داشته و از هر دوره اثر و نشانه‌ای در خود دارد. زبان فارسی قدیم در سینه کوه بیستون و در کتیبه‌های دوران اشکانی و کتاب‌های دوران ساسانیان باقی مانده است.



حسن انوری، ادیب، زبان‌دان، فرهنگ‌نویس، استاد زبان و ادبیات فارسی، متولد ۱۳۱۲ در تکاب، آذربایجان غربی است. او تحصیلات خود در رشته ادبیات فارسی را در دانشگاه‌های تبریز و تهران به پایان رساند و با درجه استادی از دانشگاه تربیت معلم بازنشسته شد. وی سرپرست تألیف فرهنگ بزرگ سخن و عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. او از جمله فرهیختگانی است که بیانیه فروردین ۱۴۰۴ در دفاع از فرهنگ و هویت ملی ایرانی را امضا کرده است.

@NPPERSIA
04.04.202520:58
🔥دعوت از اهل نظر و هنر علاقمند به ایران، برای امضا:

☀️ بیانیۀ هشدارآمیزِ گروهی از متخصصان، هنرمندان و کارشناسان دربارۀ‌ برخی سیاست‌های فرهنگی نادرست و پیامدهای مخاطره‌آمیز آن برای کشور


هم‌میهنان پاکنهاد
ملّتِ تاریخی و بزرگِ ایران

ضمن ابراز شادباشِ جشنِ ملّی نوروز و سالِ نو ایرانی خدمتِ شما هم‌وطنانِ گرامی، همان‌گونه که مستحضرید کشورِ عزیزمان ایران در شرایط بسیار حساسی است و بحران‌های بزرگی چون چالش‌های اقتصادی، گرانی، تورّم و بی‌ارزشی پولِ ملّی تا سردرگمی سیاستِ خارجی کشور و خطرِ احتمالی بروز جنگ، مهاجرتِ نخبگان و خروج سرمایه‌های مادی و معنوی کشور و ناتوانیِ دولتمردان در استیفای کاملِ حقوقِ شهروندانِ ایرانی، کشور را با مخاطراتِ بزرگی مواجه کرده است. ورود غیرکارشناسی بخش‌هایی از حاکمیّت از جمله قوۀ مجریه به «مباحثِ قومی» به جای تمرکز و توجه به ابرچالش‌های پیش‌روی کشور و ملّتِ ایران، خود زمینه‌سازِ چالش‌های بزرگ‌تری شده است.


متن کامل بیانیه را اینجا در Instant View یا در نشانی زیر بخوانید:

📜 https://telegra.ph/FinalStatement-04-02

🖋برای امضا بیانیه، با کلیک بر روی نشانی زیر، به گروه واتساپ «گردآوری امضا» بپیوندید و با جمله‌ای کوتاه و ذکر نام و نام خانوادگ، موافقت خود را اعلام بفرمایید:

👉🏻 https://chat.whatsapp.com/KZeQ6NBjPMv2ocVcNeckWV

بخشی از متن بیانیه:

ما امضاکنندگان بیانیه، هشدار می‌دهیم، اکنون که دشمنانِ ملّتِ ایران به دنبال فعّال کردنِ گسل‌های قومی در کشور هستند تا به مقاصدِ شوم خود برای بر هم زدن یکپارچگی ایرانِ عزیز دست یابند. آیا وقت آن نرسیده است تا مسئولان و مدیرانِ ناکارآمد و بعضاً موافق با رخدادهای ناگوارِ پیش گفته در برخی استان‌ها، از کار برکنار و برای اقداماتِ مخرّب و یا سکوت همراه با تأییدِ خود، مؤاخذه شوند؟ آیا نباید در انتخابِ استانداران و دیگر مدیرانِ ارشدِ استانی و شهرستانی، بدون توجه به مسائلِ قومی، زبانی و مذهبی، ویژگی‌هایی چون کارآمدی، تخصص، خوشنامی، ایران‌دوستی و وطن‌خواهی ملاک باشد؟ به راستی آیا زمان آن نرسیده است تا از طرحِ مسائلِ قومی و شعارهای تفرقه‌افکنانه و تجزیه‌طلبانه و آوردن پرچمِ کشورهای بیگانه در ورزشگاه‌های کشور جلوگیری شود و با عواملِ داخلی و خارجی چنین اقداماتِ ضدِّ ملّی برخورد شود؟!

ما امضاکنندگان این بیانیه، ضمن هشدارِ دوباره به دولتمردان دربارۀ اتخاذ رویکردهای غیرکارشناسی و وفاق‌سوزی که در پیش گرفته‌اند، یادآور می‌شویم که چنین روش‌هایی به جز تهدیدِ انسجام و امنیتِ ملّی و تقویتِ واگرایی و منازعاتِ خانمان‌سوزِ محلّی، آوردۀ دیگری برای کشور و ملّتِ بزرگِ ایران ندارد. با تأکید یادآور می‌شویم که در صورتِ تداومِ چنین رویکردهایی، سکوت را خیانت به آیندۀ ایران و بازی در برنامۀ دشمنانِ کشور برای تهدیدِ تمامیّتِ ایران ارزیابی نموده و در قبالِ مسئولیتِ ملّی و تاریخی خود نسبت به سرنوشتِ کشور و ملّتِ ایران، روشنگری و کنشگری مدنی و‌ ملّی
خود را با جدیّتِ بیشتر، ادامه می‌دهیم.


@NPPERSIA
عراق بعثی پیش از حمله تمام‌عیار به ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، نیروهای نیابتی خود را برای اقدامات قومیت‌گرایانه و تجزیه‌طلبانه در ایران فعال کرد. از جمله آنها، گروه‌هایی مانند «خلق عرب» در خوزستان بود؛ جریانی پانعربی که در آغاز و مقدم بر اقدام مسلحانه، مطالباتی نظیر موارد زیر را مطرح کرد:

آموزش به زبان قومی، خودمختاری فرهنگی، تعیین استاندار بومی، تغییر جای‌نام‌ها به اسامی عربی

در آن دوره، از یک‌سو هنوز نهادهای کشوری تثبیت نشده بود و از سوی دیگر، جریان تحولات سخت تحت تأثیر غوغاسالاران و مجاهدانی که خیالات فراملّی داشتند و روشنفکرانی که حسن‌نیت ــ و گاه خبث طینت ــ را با جهل مخلوط می‌کردند، قرار می‌گرفت. سرانجام، در غفلت یا خوش‌بینی متولیان کشور، قومیت‌گرایی به چنان قوت و سازمان‌دهی رسیده بود که وارد فاز عملیاتی مسلحانه شد. در صبح نهم خرداد ۱۳۵۸، گروهک موسوم به خلق عرب که با پشتیبانی پشت‌پرده عراق دست به آشوب مسلحانه زده و موفق به اشغال شهربانی خرمشهر شده بود، به دست ارتش ایران و همکاری نیروهای مردمی سرکوب شد.

@NPPERSIA
نوروز ارجمندترین آیین ملّی ایران، بر ملّت ایران و بر مردمان ایران بزرگ فرهنگی فرخنده‌باد!

نغمه نوروزی

با صدای غلامحسین بنان
آهنگ از روح الله خالقی
شعر ترانه از رهی معیری

نماهنگ از برگه آثار استاد بنان | Telegram

@NPPERSIA
07.03.202520:01
📜خاطره‌ای از دوره حکومت دست‌نشاندهٔ فرقه دموکرات آذربایجان در زنجان

روایت دکتر محمد یگانه
محمد یگانه، زاده زنجان (۱۳۰۲ه.ش.)، اقتصاددان و تکنوکرات برجسته ایرانی که در سوابق خدماتش، ریاست بانک مرکزی، ریاست سازمان برنامه و بودجه و وزارت آبادانی را داشته است. در زمان اشغال کشور توسط شوروی و انگلستان و وقتی که متجاسرینِ فرقه دموکرات آذربایجان بر شمال‌غرب کشور حاکم شدند، وی هم شاهد اوضاع در زنجان بود و هم تهران، محل تحصیلش. گوشه‌ای از خاطرات یگانه از آن روزها در مصاحبه وی با تاریخ شفاهی هاروارد، آمده است که در ادامه، در دو فرسته (پست)، می‌آوریم.

(بخش ۱)

[اشاره: فرقه دموکرات آذربایجان در طول یک سال حکومت خود از آذر ۱۳۲۴ تا آذر ۱۳۲۵ به‌عنوان دست‌نشانده شوروی در شمال‌غرب ایران، ظلم و جنایت فراوان کرد؛ از اقدامات شنیع شبه‌نظامیان موسوم به فداییان فرقه تا برپایی دادگاه‌های غیرقانونی و انواع شیوه‌های آزار مردم، از جمله در زنجان. محمد یگانه می‌گوید:]

▫️[در سال ۱۳۲۴] فرقه دموکرات در زنجان حاکم بود و بعداً هم به‌جایی رسید که اطلاع دارید آذربایجان و خمسه در زمان پیشه‌وری برای مدت یک سال خودمختاری به‌دست آوردند. در آن موقع من در تهران تحصیلاتم را می‌کردم پدرم در زنجان بود. این اوایل بود. اوایل این دوره.

ولی بعد از اینکه اوضاع قدری مشکل‌تر شد پدرم مجبور شدند که به‌خاطر اینکه خطری وجود دارد برای‌شان و ممکن است فردا تجار و مالکین و غیره و اینها را بگیرند [از زنجان گریختند]. در صورتی‌که ایشان شخص سیاسی نبود، ولی یک عده را در زنجان گرفتند از جمله حاج علی‌اکبر توفیقی. ایشان اقدامات زیادی در این شهر کرده بود من جمله مدرسه سازی. فرقه وی را تیرباران کرد.

در آن موقع من برای اینکه کمک بکنم به فامیل، رفتم به زنجان. پدرم از آنجا آمد بیرون. من سال آخر [تحصیل] در دانشکده اقتصاد بود. در آن موقع در آنجا رئیس فرقه دکتر جهانشاهلو بود که ایشان بعداً معاون نخست‌وزیر شد، معاون پیشه‌وری و رئیس دانشگاه آذربایجان. ما با هم در دانشگاه تهران تحصیل می‌کردیم ایشان در دانشکده طب بودند و من در دانشکده حقوق. از نزدیک با هم آشنا نبودیم ولی از دور همدیگر را می‌شناختیم. وقتی که رفتم به زنجان، مرا خواست به این انتظار که بروم قبول بکنم در این حکومت خودمختاری آذربایجان [همکاری کنم].

از من خواستند مدعی‌العموم زنجان بشوم. من حقوق را تمام کرده بودم و دنبال افرادی می‌گشتند که … در آن موقع به آنها [به جهانشاهلو و فرقه] گفتم اجازه بدهید برویم فکر بکنیم و فلان. نمی‌شد یک مرتبه گفت نه در صورتی‌که جواب من در همان آن اول نه بود.

در آن موقع همکاران و افراد فامیلی و دوستان و اینها همه‌شان فشار آوردند که وضع را که می‌بینید مردم را می‌گیرند و می‌اندازند توی حبس و فردا هم نوبه شما خواهد بود! حداقل برای نجات خود و افراد فامیل‌تان بهتر است که صاحب مقامی بشوید.

در آن موقع هر کسی از این جریانات نگرانی زیادی داشت، ولی مادر من در جهت عکس از من نگرانی داشت که اگر من وارد این رشته بشوم عاقبتش چه خواهد بود. بعد از اینکه فشار آمد من به‌خاطر حفظ فامیل به‌نظرم رسید خودمان را قربانی بکنیم. قربان فامیل بکنیم. برای مدتی بگوییم که «آره …» شاید هم در آنجا به مردم هم توانستیم کمک بکنیم. وقتی که می‌رفتم به جهانشاهلو بگویم که بله، مادرم حافظ را گرفت دستش و آورد گفت، از پله‌ها می‌رفتم بالا که وارد کوچه بشوم در آنجا دالان خیلی هم نور زیادی نداشت آورد حافظ را که «ببین از حافظ فال بگیر.» چون اعتقاد داشت. حافظ را باز کردیم، آمد این شعر:

گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود
گفتا چه توان کرد چو تقدیر چنین بود
گفتم که قرین بدت افکند بدین حال
گفتا که مرا بخت بد خویش قرین بود

حافظ هم نظرش را داد - ولو اینکه ما برای سرگرمی این کار را می‌کردیم؛ و من پنجاه پنجاه که آیا دنبال پرنسیب خودم بروم بگویم نه یا اینکه دنبال نجات فامیل بروم بگویم بله...

ما رفتیم پیش آقای جهانشاهلو و گفتیم: ... خیلی لطف فرمودید و غیره، ولی من متأسفانه برایم عملی نیست و برای شما هم عملی نیست. چون من بیست و سه سال بیشتر ندارم و مطابق قوانینی که شما دارید حداقل من بایستی بیست‌وپنج سال داشته باشم. به این ترتیب جهانشاهلو گفت که خیلی خب، ما می‌خواهیم نشریه‌ای داشته باشیم به زبان ترکی، شما بیایید به ما در انتشار آن کمک بکنید. گفتم، «خیلی خب، دراین‌باره هم فکر می‌کنیم.» مدتی گذشت. اینها رفتند وسایلش را درست بکنند و غیره، در این موقع آقای منوچهر وزیری که بعداً وکیل مجلس شد، روزی آمد به من گفت، «آره تصمیم گرفتند که من و شما با هم همکاری بکنیم برای تهیه این روزنامه.»

ادامه 👇...

@NPPERSIA
05.03.202520:54
سیاست ملّی

نمانیم کین بوم ویران کنند

برگه تلگرام و اینستاگرام «سیاست ملّی» یادداشت‌ها، مقالات و مباحثی منتشر می‌کند درباره دولت، کشورداری، تاریخ، ملیّت، سیاست و فرهنگ ایران.

از دریافت مطالب و یادداشت‌های شما درباره موضوعات فوق و مسائل کشور با محوریت وطن‌خواهی و مصالح ملّی استقبال می‌کنیم.

👈ما را دنبال کنید.
در تلگرام:

t.me/NPPERSIA

☀️دربارۀ دولت، تاریخ و سیاست
🦉 | Insights on State, History, and Politics |

در اینستاگرام:

👉https://www.instagram.com/nationalpoliticspersia
🔥بیانیه ایران
@NPPERSIA
04.04.202513:38
اشباح تباهی، بحران آب و دستبرد در نظم طبیعت ایران

ایران با چند تهدید وجودی از درون مواجه است: فساد، کژکارکردی و فرسایش ظرفیت نهادهای عمومی؛ ساختار اقتصادی ثروت‌سوز، نامولّد، غیرمنصفانه و الیگارشیک؛ بحران کم‌آبی و دستبرد ناسنجیده در طبیعت ایران؛ تحریف نظم طبیعی جامعه ایران به‌واسطه قومیت‌گرایی (و دیگر عموزاده‌های آن مانند امت-خلافت‌گرایی)؛ و هجوم میلیون‌ها اتباع خارجی در سه سال اخیر! این «اشباح تباهی» که سایه شوم خود را بر سر ایران می‌گسترانند، تأثیر متقابلی نسبت به یکدیگر داشته و دارند ــ و بیراه نیست اگر بگوییم، بسیاری از مسائل حاد و بحرانی کشور، به‌نوعی معلول یا تأثیرپذیرفته از یک یا چند کلان‌مسئله فوق بوده و در مرحله بعد، در زنجیره عوامل علّی، بر تهدیدهای وجودی مذکور تأثیر می‌گذارند.

بحران آب یکی از اشباح تباهی و عوامل ویرانی کشور است که با دستکاری ناسنجیده ما در طبیعت ایران پدید آمده. یزد، اصفهان، خراسان، و ... تمام کشور درگیر این بحران است. به‌جای آنکه آتش خصومت و شکاف میان مردم برافروزیم، لازم است علت‌های بحران را پیدا کنیم.

رفتار و کنش جمعی مردم از نهادها و مناسبات اجتماعی تأثیر می‌پذیرد. زمانی که ایرانیان برای هر قطره آب، عرق جبین می‌ریختند و کاریز و آسیاب، مناسبات اجتماعی را سامان می‌داد، همکاری و انصاف حاکم بود: آسیاب هر کس به نوبت بود. آب مایه آبادانی بود و خشکسالی نشانه بیداد. اسراف و ضایع‌کردن آب کار گسسته‌خردان و بیدادگران بود.

زمانی که خرد را در گنجه گذاشته سه قفله کردیم و بر هر زمینی چاه و موتور آب زدیم و بر هر آب روانی، سدی بنا کردیم، زمانی که با افیون فکر «مهندسی»، از واقعیت جهان انسانی و نظم طبیعی و منطق تمدن ایرانی گسستیم و پنداشتیم با چند پروژه فنی می‌توان همه چیز را دگرگون ساخت، آن زمان بود که سنگ بنای بحران امروز را گذاشتیم. نابخردانه و بی‌لگام در نظم طبیعت دست بردیم و وقتی تخصیص متعادل آب برهم‌خورد، سراغ دستبرد در نظم طبیعی جامعه رفتیم. گروه‌هایی به طمع افتاده و دست‌به‌کار شدند تا به‌جای مواجهه راستین با واقعیت و حل مسئله، بحران آب را زیر پوشش مسئله‌ای دیگر پنهان کنند. چنین بود که سراغ دستکاری در نظم طبیعی جامعه ایرانی رفتند و با دسیسه‌های محلی‌گرایانه و قومیت‌گرایانه، مقصرتراشی کرده و انگشت اتهام را به‌سوی فلان شهر، فلان استان، فلان جمعیت، یا رابطه مرکز و پیرامون نشانه گرفتند. خشکیدگی دریاچه ارومیه موضوع هوچی‌گری قوم‌گرایانه شد و کم‌آبی از کوهرنگ تا یزد، موضوع دعواهای محلی‌گرایانه. حال آنکه علت اصلی بحران آب را باید در ترکیبی از کژکارکردی نهادی و ناآگاهی متولیان امر از اقتضائات طبیعت ایران، ساختار اقتصادی مشوق منفعت‌جویی شخصی و کوتاه‌مدت و بر خلاف همکاری در بهره‌برداری و اداره منابع محدود آب، فساد و منفعت‌جویی‌های مالی، باندی و سیاسی، و از پی اینها محلی‌گرایی (در برخی نقاط قومیت‌گرایی) سراغ کرد ــ تأثیر متقابل اشباح تباهی.

کشورداری در ایران نیازمند استراتژی کلان ملی است. استراتژی‌ای که کشور و ظرفیت‌ها، اقتضائات و الزامات طبیعی، اجتماعی و تاریخی آن را شناخته و منطبق با آن باشد. آشفتگی‌ها و رویدادهای ناگواری که این روزها می‌بینیم، ناشی از ضعف در استراتژی ملّی و عدم انطباق با نظم طبیعی ایران است. ایستادن در برابر اشباح تباهی، مستلزم آگاهی و استراتژی ملّی است.

@NPPERSIA
سلیمان قانونی که بزرگترین سلطان عثمانی بود و چشم طمع به ایران داشت، چندبار لشکرکشی ناکام به آذربایجان کرد. در حدود ۱۵۵۳ میلادی، شاه طهماسبِ ایران نامه‌ای مفصل به سلطان ترکان نوشت. بخشی از آن:

سیصد هزار کس برداشته به عرابه و توپ و تفنگ و یراق، چهار ساله متوجه ایران شدی و بعد از آنکه به حوالی این دیار رسیدی، نتوانستی که یک روز توقف کنی، آخرالامر بیچاره [سپاه] را به صد بلا گرفتار ساخته، به خاک تیره برابر ساخته، مراجعت نمودی چنانکه یکی از شیعه گفته که:

رومی* آمد بر در تبریز بر خود رید و رفت
ریده ریده از در تبریز واگردید و رفت


*رومی، صفتی بود که ایرانیان به اهالی آناتولی می‌دادند.

پ.ن.
صاحب‌نظران معتقدند حرمت امام‌زاده با متولی آن است. وقتی در ایران همه چیز متولی دارد، جز ایران، وقتی بیگانه می‌بیند که در خاک ایران، عناصر ملیّت ایرانی و میراث ایران‌زمین مورد غفلت متولیان است و در مقابل، عده‌ای قومیت‌گرا و تجزیه‌طلب در خیابان‌ها جولان می‌دهند و مسئولان امر، یا «در بند نقش ایوان‌اند» یا خود در آتش قومیت‌بازی می‌دمند، باید منتظر گستاخی‌های بیشتر از سوی بیگانگان و بیگانه‌پرستان بود.

@NPPERSIA
19.03.202518:08
هیچ بدهکار بچه‌دیو قوم‌گرایی نیستیم

(٢)

باری، گرچه بر قوم‌گرای، این سخن آسان نشود، تا به سالوس «زبان مادری» آلوده و به افیون «قومیت» سرخوش است، شهروند نشود. وی تا بدین حالت دچار است، سرگرم مبارزات متوهمانه قومی علیه «مام وطن» ولو در ائتلاف «تاکتیکی» با خصم ذاتی خود خواهد بود که سرانجامش نگون‌بختی و تیره‌روزی است.

لیکن این سخنان در گوش قوم‌گرایانی که دل‌تنگ و اندوهگین مزدورانی چون قاضی محمد یا پیشه‌وری هستند، اثر ندارد.

سخن آخر اینکه: بر ماست، بر ما ایرانیان، بر ما که هنوز به ایران می‌اندیشیم و هم‌رزمانِ روح ایران، این مزدای نامیرا، هستیم، که ماهیت «استراتژی غیرمستقیم» در این میدان جنگ را نیک دریابیم، و یادآور شویم که دیوبچۀ قوم‌گرایی، مانند دیگر ایادی اهریمن، طلبی از این کشور و ملت و حقوق شهروندانش ندارند و ایرانیان را به دل ‌دشمن‌اند.

@NPPERSIA
06.03.202518:51
۷. نیاز ایران به همزیستی مسالمت‌آمیز و کشورداری مبتنی بر منافع ملی
در شرایط کنونی، ایران به‌جای تمرکز بر مسائل قومی و زبانی، نیازمند یک کشورداری مبتنی بر منافع ملی است. همزیستی مسالمت‌آمیز میان گروه‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی، بر اساس اصول عقلانی، عرفی و قراردادی، بهترین مسیر برای تقویت امنیت و توسعه کشور است. تقویت زبان فارسی و دوری از مفاهیم تفرقه‌انگیز قومی و فدرالیسم، در این راستا ضروری است. قانون تبلور امر ملی و کشورداری مصالح عامه شهروندان است.

۸. ایران، کشوری با تاریخ و عقل جمعی و قراردادی
ایران کشوری است که از دوران باستان تاکنون، بر اساس عقل جمعی، عرف و قراردادهای اجتماعی، «امر ملی» را بر «امر محلی» ترجیح داده است. این تصمیم تاریخی موجب شکل‌گیری یک هویت ملی واحد شده است که به‌عنوان بنیانی برای کشورداری به‌شمار می‌آید. ایران به‌عنوان یک کشور مستقل، باید بر اساس این مبانی تاریخی و عقلانی، به تقویت کشورداری ملی بپردازد. قومیت، زبان قومی و فدرالیسم برساخته‌هایی برای تضعیف ایران هستند.
در پایان، آنچه ایران به آن نیاز دارد، کشورداری بر اساس امر ملی است که در آن، ایده ایران، زبان فارسی و انسجام ملی به‌عنوان ارکان اساسی شناخته و تقویت شود. هرگونه انحراف از این مسیر می‌تواند کشور را به سوی بحران‌های بیشتر سوق دهد و ثبات و توسعه آن را تهدید کند.

https://t.me/NPPERSIA/14

@NPPERSIA
05.03.202520:04
«بابل زبان‌ها»؛ سیاست تشویش زبان ملّی یا تدریس به زبان‌های محلی

در «سِفر پیدایش» از عهد عتیق، افسانه‌ای آمده که چون آدمیان قصد می‌کنند تا به کوشش خود، دست بر آسمان یازند، «یَهُوَه» بر ایشان غضب می‌گیرد و عذاب نازل می‌کند. عذاب آن است که وحدت آدمیان را از میان ببرد و این‌چنین، زبان واحد ایشان را نابود و زبان‌های پراکنده و بیگانه میان ایشان نازل کند، تا چنددسته و گسسته شوند.

چنان کاندر افسانه آمده است، «تمام جهان را یک زبان و یک لغت بود». مردمان که در زمین شنعار (بابل) ساکن شدند، گفتند: «بیایید شهری برای خود بنا نهیم و برجی را که سر به آسمان ساید، تا نامی برای خویشتن پیدا کنیم، مبادا بر روی تمام زمین پراکنده شویم.»

و یهوه نزول کرد اندر زمین تا کار بنی‌آدم ببیند و دریافت که «همانا قوم یکی است و جمیع ایشان را یک زبان و این کار را شروع کرده‌اند و الآن هیچ کاری که قصد آن بکنند از ایشان ممتنع نخواهد شد»!

یهوه چون تاب آن نداشت که آدمی را دست بر آسمان رسد، گفت «اکنون نازل شویم و زبان ایشان را در آنجا مشوش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند. - پس یهوه ایشان را از آنجا بر روی تمام زمین پراکنده ساخت و [آدمیان] از بنای شهر [و برج بابل] بازماندند.» و آن زمین را بابل نامیدند که یهوه در آنجا بر آدمی خشم گرفت و «لغتِ تمامی اهل جهان را مشوش ساخت و ایشان را از آنجا بر روی تمام زمین پراکنده نمود.»

در روزهای اخیر که بر مملکت ما می‌گذرد، گویی هیچ مسئله و گرفتاری مردم ایران ندارد و شماری از مسئولان و عالی‌مقامان و والارتبگان و صاحب‌منصبان، سودا کرده‌اند که زبان ملّت ایران را مشوش کنند. و البته باید نیک بدانیم و بدانند که عاقبت «سیاست تشویش زبان»، پراکنده و گسسته شدن مردم است.
https://t.me/NPPERSIA/11

@NPPERSIA
Shown 1 - 24 of 24
Log in to unlock more functionality.