هنر یا تقلید؟
ابزارهای هنری همواره درحال تحول و تکاملان (درست مثل خیلی چیزهای دیگه) و ورود هوش مصنوعی به عرصهٔ هنر ملزم دقت به چندتا نکتهست که میگم براتون.
اولین نکتهای که باید به اون توجه کنیم اینه که فعلاً هوش مصنوعی نمیتونه جایگزین تجربه، احساسات و خلاقیت عمیق هنرمندان واقعی بشه. (تا الان اینطور بوده و احتمالاً تا مدت معینی همینطور باقی بمونه) به عنوان مثال هنر میازاکی نه تنها به خاطر تکنیکهای بصریش، بلکه به خاطر داستانهای عمیق، شخصیتهای قابل لمس و پیامهای انسانیش شناخته میشه. این ابعاد انسانی در آثار تولید شده توسط هوش مصنوعی غایبه و در نهایت اون چیزی که خلق میشه تنها تقلیدی از سبکه و نه تجلی واقعی هنر!
نکتهٔ بعدی اینه که تاریخ هنر نشون داده هر بار فناوری جدیدی معرفی شده، نگرانیهایی دربارهٔ تأثیر اون بر هنرهای سنتی وجود داشته. از دوربینهای دیجیتال گرفته تا نرمافزارهای طراحی، هر کدوم راههای جدیدی برای ابراز خلاقیت فراهم کردن اما در نهایت، هنر واقعی همیشه با احساسات و تجربیات انسانی مرتبط بوده و این چیزیه که هیچ فناوریای نمیتونه اون رو بازتولید کنه. درواقع آثار تولید شده با هوش مصنوعی میتونن به عنوان یک ابزار جدید برای الهامگیری و اکتشاف در نظر گرفته بشن؛ هدف هوش مصنوعی دستیاری برای تسریع شدن روند خلق اثره و چنین چیزی هیچ اشکالی نداره. همین حالا هم در آثار هنری بهرههای فراوان ازش میبرن.
خدا رو شکر! فعلاً رباتها نمیتونن جایگزین هنرمندان واقعی بشن و در نتیجه، این ما هستیم که باید ارزش واقعی هنر رو درک کنیم و ازش حمایت کنیم. در آینده هم باز هوش مصنوعیه که کار ما رو سریعتر و راحتتر میکنه تا کمتر بخوایم برای تولید محتوا وقتمون رو بذاریم.
در آخر بنده معتقدم این چالشها و فرصتها همگی بخشی از سفر مداوم هنر (و البته زندگی!) هستند. فقط کافیه این رو بپذیرید تا دیگه نیاز نباشه خودتون رو ناراحت کنید که زحمات هنرمندانی که از «سبکشون» «تقلید» شده با این کار نادیده گرفته میشه.