
حدود سرخوشیِ شمع
شعرها ، بریده هایی از رمان ها و داستان ها و مصاحبه های حسین طوّافی لاهیجی
و همچنین ... موسیقی ....
تماس با ادمین
@htavvafi
و همچنین ... موسیقی ....
تماس با ادمین
@htavvafi
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verifiedTrust
Not trustedLocation
LanguageOther
Channel creation dateJan 15, 2016
Added to TGlist
Apr 05, 2025Linked chat
Latest posts in group "حدود سرخوشیِ شمع"
11.04.202505:12
برگرد
اوین آغاسی
@HTavvafi58
اوین آغاسی
@HTavvafi58
02.04.202509:30
۲
بریدهای از این رمان را برایتان همینجا ترجمه کردم، کم و کاستش را به بزرگی خواهید بخشید:
« تفنگ چکمهسرخ مرده را برمیدارم و سرنیزهاش را در بدنهای شورشیان مرده فرو میبرم. فرو میبرم و با تمام توان فریاد میزنم. فحش میدهم. جیغ میکشم. خشمگین، سرنیزه را بارها و بارها در بدنهایشان فرو میکنم. از نفس میافتم. تفنگ را میاندازم. گریه میکنم.
تلوتلوخوران، از سرزمین مردگان میگذرم. همه جا پر از جسد است. همهجای این دژ که دیگر به گورستانی بدل شده است. مردی را میبینم، بی پیشانی. تنی بیسر، که خون از گردن قطع شدهاش بیرون میجهد. مردی که بازوی چپ ندارد، پای راست ندارد، گویی جان میدهد، شاید هم مدتهاست مرده است. جنازهای میبینم که گلوله آجین. دهانش باز است، چشمانش بیحرکت به آسمان سرخ خیره ماندهاند. برخی شورشیان تکهپاره شدهاند. اما گویی هنوز زندهاند. فقط زندهاند. چند نفری آب میخواهند، التماس میکنند. بعضی هم برای مرگ سریعتر، تمنا میکنند که به سرشان شلیک کنند. این دژ کوهستانی ویران، از مدافعان و مهاجمان، همه را نابود کرد.
از استحکامات تصرفشده عبور میکنم. انگار در جهنم قدم میزنم. اغلب سربازان دشمن یا کشته شدهاند یا زخمهای مرگبار برداشتهاند. اسرا از شرم سر به زیر افکندهاند. میلرزند از ترس. مابقی هم سلاحها را انداختهاند. فرار کردهاند. قلهی ۱۷۰۲ حالا در تصرف ماست، گرچه گهگاه صدای شلیکی شنیده میشود.
یوناس تصویر برمیدارد. نمیخواهم این صحنهها ثبت شوند. علاقهای به مستندسازی آشفتگی جنگ ندارم. این رنج که انسانها بر یکدیگر تحمیل میکنند پوچ و بیهوده است و چنان توهینآمیز و دونِ شأن بشریت است که نسلهای آینده برای آن ارزشی قائل نخواهند بود.»
حسین طوّافی
فروردین ۱۴۰۴
@HTavvafi58
بریدهای از این رمان را برایتان همینجا ترجمه کردم، کم و کاستش را به بزرگی خواهید بخشید:
« تفنگ چکمهسرخ مرده را برمیدارم و سرنیزهاش را در بدنهای شورشیان مرده فرو میبرم. فرو میبرم و با تمام توان فریاد میزنم. فحش میدهم. جیغ میکشم. خشمگین، سرنیزه را بارها و بارها در بدنهایشان فرو میکنم. از نفس میافتم. تفنگ را میاندازم. گریه میکنم.
تلوتلوخوران، از سرزمین مردگان میگذرم. همه جا پر از جسد است. همهجای این دژ که دیگر به گورستانی بدل شده است. مردی را میبینم، بی پیشانی. تنی بیسر، که خون از گردن قطع شدهاش بیرون میجهد. مردی که بازوی چپ ندارد، پای راست ندارد، گویی جان میدهد، شاید هم مدتهاست مرده است. جنازهای میبینم که گلوله آجین. دهانش باز است، چشمانش بیحرکت به آسمان سرخ خیره ماندهاند. برخی شورشیان تکهپاره شدهاند. اما گویی هنوز زندهاند. فقط زندهاند. چند نفری آب میخواهند، التماس میکنند. بعضی هم برای مرگ سریعتر، تمنا میکنند که به سرشان شلیک کنند. این دژ کوهستانی ویران، از مدافعان و مهاجمان، همه را نابود کرد.
از استحکامات تصرفشده عبور میکنم. انگار در جهنم قدم میزنم. اغلب سربازان دشمن یا کشته شدهاند یا زخمهای مرگبار برداشتهاند. اسرا از شرم سر به زیر افکندهاند. میلرزند از ترس. مابقی هم سلاحها را انداختهاند. فرار کردهاند. قلهی ۱۷۰۲ حالا در تصرف ماست، گرچه گهگاه صدای شلیکی شنیده میشود.
یوناس تصویر برمیدارد. نمیخواهم این صحنهها ثبت شوند. علاقهای به مستندسازی آشفتگی جنگ ندارم. این رنج که انسانها بر یکدیگر تحمیل میکنند پوچ و بیهوده است و چنان توهینآمیز و دونِ شأن بشریت است که نسلهای آینده برای آن ارزشی قائل نخواهند بود.»
حسین طوّافی
فروردین ۱۴۰۴
@HTavvafi58
Records
10.04.202523:59
99Subscribers02.04.202523:59
0Citation index23.04.202521:22
0Average views per post23.04.202521:22
0Average views per ad post23.04.202521:22
0.00%ER04.04.202523:59
0.00%ERRGrowth
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
Log in to unlock more functionality.