
"چراغ خاموش کلمات" شعر نوشته فاطمه ملک زاده
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verifiedTrust
Not trustedLocation
LanguageOther
Channel creation dateMar 23, 2025
Added to TGlist
Apr 16, 2025Latest posts in group ""چراغ خاموش کلمات" شعر نوشته فاطمه ملک زاده"
20.04.202510:44
16.04.202514:04
#نیوایج
#گیتار #ساکسفون
#chris_spheeris
#newage
#guitar #sax
#1993
🔺 @bikalammusic 🔻
😷 #ماسک_بزنیم 😷
#گیتار #ساکسفون
#chris_spheeris
#newage
#guitar #sax
#1993
🔺 @bikalammusic 🔻
😷 #ماسک_بزنیم 😷
Reposted from:
"چراغ خاموش کلمات" شعر نوشته فاطمه ملک زاده

16.04.202513:53
لینک عضویت در کانال چراغ خاموش کلمات "شعر نوشته های بانو فاطمه ملک زاده" 👇👇👇
https://t.me/shernveshtehfatmehmalekzadeh
https://t.me/shernveshtehfatmehmalekzadeh
16.04.202513:00
خانه تکانی میکردم
گفتم ماهِ پشتِ پنجره را
گرد گیری کنم
پیچکِ خار دار رویِ زمختیِ دیوار
و پرنده ای که
در حفره چشمِ تندیس لانه دارد
یکی داد زد
اینجا زنی ایستاده پشتِ این دیوار
رو به درختِ عصر گاهی
هم نگاهِ سار
و شعرهایی دارد که حاصلِ روزگارِ سیاه اوست
و چیزی که او را به نوشتن وا میدارد
تکانه هایِ مرگ گریز، از کف دادن هاست
این زن ترجیع بندی ست که
در یک سمفونیِ جنون تکرار میگردد
آرزو کردم لک لکِ سفیدی بودم
با پروازی دستکاری شده
تا ببینمش
آی وقتی جهتِ بادها عوض میشود
و درختان همدیگر را دست میاندازند
شال ات را در مه تکان بده
تا خیال کنم خرسِ سفید به دشمن زده ست
بعد نگاه کنم
چگونه این همه سال شعرهای خطری ات را
با کلماتِ ممنوع
میانِ دندان هایت حمل کرده ای
شال تکان میدهی که
"لجنم
برایِ رسیدن به من
باید به عمقِ دریا برسی"
# فاطمه _ ملک _ زاده
گفتم ماهِ پشتِ پنجره را
گرد گیری کنم
پیچکِ خار دار رویِ زمختیِ دیوار
و پرنده ای که
در حفره چشمِ تندیس لانه دارد
یکی داد زد
اینجا زنی ایستاده پشتِ این دیوار
رو به درختِ عصر گاهی
هم نگاهِ سار
و شعرهایی دارد که حاصلِ روزگارِ سیاه اوست
و چیزی که او را به نوشتن وا میدارد
تکانه هایِ مرگ گریز، از کف دادن هاست
این زن ترجیع بندی ست که
در یک سمفونیِ جنون تکرار میگردد
آرزو کردم لک لکِ سفیدی بودم
با پروازی دستکاری شده
تا ببینمش
آی وقتی جهتِ بادها عوض میشود
و درختان همدیگر را دست میاندازند
شال ات را در مه تکان بده
تا خیال کنم خرسِ سفید به دشمن زده ست
بعد نگاه کنم
چگونه این همه سال شعرهای خطری ات را
با کلماتِ ممنوع
میانِ دندان هایت حمل کرده ای
شال تکان میدهی که
"لجنم
برایِ رسیدن به من
باید به عمقِ دریا برسی"
# فاطمه _ ملک _ زاده
16.04.202512:43
به رویاهای زیباتون فکر کنید...
#موسیقی_بی_کلام
🔅@degarandishiii
#موسیقی_بی_کلام
🔅@degarandishiii
16.04.202512:27
یک نفر درونِ من ست
که به بیرون نگاه میکند
پُک میزند به پیپ اش
و جرعه جرعه چای می نوشد
یک نفر درونِ من ست ویرانگر
گاه ایستاده
گهی نشسته
آفتاب می نوشد
یک نفر که چون دری دوار
به زوایایِ جهان خیره شده ست
و با یک خودکار که همزنِ درونش ست
کاغذ سیاه میکند
یک نفر با حساب و کتاب
که جرات نداری بگویی جورِ دیگر نگاه کن
با او به بیرون نگاه میکنم
وقتی باد صورتِ کارگرِ مسلول را لیسه میزند
او میزند به سیمِ آخر
وقتی دودِ سیگارها
به طاقِ کافه میزند
آه دست به دهان زندگی کردن
در کابینی کوچک
کنارِ سندیکایِ کارگری
مثلِ غوطه ای ناگهانی در آبِ داغ ست
داغ مثلِ ستاره ای که
بر زمینی تاریک افول میکند
آنگاه آن یکنفر و من آوازهایِ نخوانده پدران مان را
سر میدهیم
و از این همه هیچی پُرِ نفرت میشویم
نفرت همه چیز را با خودش می بَرَد
بعد پشتِ بطریِ الکل پنهان میشویم
آن یک نفر و من
ذره ذره میمیریم
و این شصت و چهار سال ست که
همچنان ادامه دارد
# فاطمه_ ملک_ زاده
که به بیرون نگاه میکند
پُک میزند به پیپ اش
و جرعه جرعه چای می نوشد
یک نفر درونِ من ست ویرانگر
گاه ایستاده
گهی نشسته
آفتاب می نوشد
یک نفر که چون دری دوار
به زوایایِ جهان خیره شده ست
و با یک خودکار که همزنِ درونش ست
کاغذ سیاه میکند
یک نفر با حساب و کتاب
که جرات نداری بگویی جورِ دیگر نگاه کن
با او به بیرون نگاه میکنم
وقتی باد صورتِ کارگرِ مسلول را لیسه میزند
او میزند به سیمِ آخر
وقتی دودِ سیگارها
به طاقِ کافه میزند
آه دست به دهان زندگی کردن
در کابینی کوچک
کنارِ سندیکایِ کارگری
مثلِ غوطه ای ناگهانی در آبِ داغ ست
داغ مثلِ ستاره ای که
بر زمینی تاریک افول میکند
آنگاه آن یکنفر و من آوازهایِ نخوانده پدران مان را
سر میدهیم
و از این همه هیچی پُرِ نفرت میشویم
نفرت همه چیز را با خودش می بَرَد
بعد پشتِ بطریِ الکل پنهان میشویم
آن یک نفر و من
ذره ذره میمیریم
و این شصت و چهار سال ست که
همچنان ادامه دارد
# فاطمه_ ملک_ زاده
16.04.202506:56
«شعر، رقص است و سخن گفتن در بارهی آن یعنی چگونگی توجه به گام ها. من به صراحت می گویم که دوست دارم برقصم و ابداً اهمیت نمی دهم که گام هایم را بشمرم، زیرا به محض اندیشیدن دربارهی آنچه می کنم، توازنم را از دست می دهم. شعر، رقص با کلمات است. بار دیگر آن را تکرار می کنم. رقص با همه ی اعضای بدن، با همه ی خلجان های درونی، ارادی و غیرارادی، با همه ی اجزای آشکار و پنهان تن، با همه ی آرزوهای ممکن و ناممکن و پیش بینی های معقول و نامعقول».
نزار_قبانی
نزار_قبانی
16.04.202506:55
فوق العاده
لذت بخش
جادوی نی
لذت بخش
جادوی نی
16.04.202506:54
«لطفا آیههای روشنفکرانه را مثل کاه و علف جلوی ما نریزید! چرا شعر نباید شعار باشد، در جایی که زندگی کمترین شباهتی به خود ندارد؟ این کفر است که دنبال شعر ناب و جوهر سیّال شعری، سینه چاک بدهیم. من به نفع زندگی از شعر این توقع را دارم که اگر لازم باشد نه فقط شعار، بلکه خنجر و طناب و زهر باشد، گلوله و مُشت باشد..»
#خسرو_گلسرخي
#خسرو_گلسرخي


Reposted from:
هونارا
15.04.202520:41
شعر از سکوت در می آید و در آرزوی سکوت می ماند. شعر چون خود بشر، از سکوتی به سکوتی دیگر سفر می کند. شعر مثل پروازی است، مثل چرخشی است بر فراز سکوت.
و امروز شعر، با سکوت قطع رابطه کرده است. شعر، امروز از کلمه، از تمام کلمات سرچشمه می گیرد و اغلب چیزی که با کلمه قابل انتقال باشد، وجود ندارد، در عوض، کلمه خود، در جستجوی چیزی است تا آنرا به شکلی بیان کند. ولی شاعر راستین، از تصاحب اشیا شروع می کند و بدنبال کلماتی برای بیان اشیا می گردد، نه بالعکس.
#ماکس_پیکارد
#جهان_سکوت
به نقل از #طلا_در_مس
شاعر بزرگ فضای مضمون خود را کاملا با کلمات پر نمی کند، او فضایی را در شعرش باز می گذارد تا شاعری دیگر و بزرگتر بتواند سخن بگوید. او اجازه می دهد که شاعری دیگر در مضمونش شرکت کند. او موضوع را از آن خود می سازد ولی آنرا بطور کامل برای خود نگاه نمی دارد. به همین دلیل چنین شعری سخت و ثابت نیست، بلکه یک خصوصیت پرواز کن و متحرک دارد که در هر لحظه ممکن است به شاعری دیگر، به شاعری بزرگ تر، تعلق یابد.
#رضا_براهنی
#طلا_در_مس
🌀🆔@honaraaa
و امروز شعر، با سکوت قطع رابطه کرده است. شعر، امروز از کلمه، از تمام کلمات سرچشمه می گیرد و اغلب چیزی که با کلمه قابل انتقال باشد، وجود ندارد، در عوض، کلمه خود، در جستجوی چیزی است تا آنرا به شکلی بیان کند. ولی شاعر راستین، از تصاحب اشیا شروع می کند و بدنبال کلماتی برای بیان اشیا می گردد، نه بالعکس.
#ماکس_پیکارد
#جهان_سکوت
به نقل از #طلا_در_مس
شاعر بزرگ فضای مضمون خود را کاملا با کلمات پر نمی کند، او فضایی را در شعرش باز می گذارد تا شاعری دیگر و بزرگتر بتواند سخن بگوید. او اجازه می دهد که شاعری دیگر در مضمونش شرکت کند. او موضوع را از آن خود می سازد ولی آنرا بطور کامل برای خود نگاه نمی دارد. به همین دلیل چنین شعری سخت و ثابت نیست، بلکه یک خصوصیت پرواز کن و متحرک دارد که در هر لحظه ممکن است به شاعری دیگر، به شاعری بزرگ تر، تعلق یابد.
#رضا_براهنی
#طلا_در_مس
🌀🆔@honaraaa
15.04.202519:53
خواننده هایی هستند که از تاریکی شعر را می خوانند ،خواننده هایی که شعر را در تاریکی می خوانند .خواندن هم "استیل "می طلبد .
خواندن هنری است که سهمش را درشعر ،و به طور کلی در ادبیات ،باید جدی گرفت . یک خواننده ی حرفه ای در حاشیه ی آنچه می خواند برای خودش ابزاری دارد و کار گاهی .
خواننده ای که برای خواندن متن کارگاه شخصی نداشته باشد یک خواننده ی بی ساز و برگ ،یک خواننده ی عامی ،است .
برعکس ،خواننده ی باساز وبرگ ، نخوانده را می خواند ،لای سطرها را می خواند . در این معنا ،خواندن خود نوعی خلق است ،آفرینش است .
خواننده ای که نمی نویسد ولی خودش متنی برای خواندن می شود . این طور خواندن ،قدرت است . و فکر می کنم که پل کلودل شاعر فرانسوی از این هم فراتر می رود وقتی می گوید :غرض وهدف ادبیات این است که خواندن یاد بگیریم .
یداله_رویایی
خواندن هنری است که سهمش را درشعر ،و به طور کلی در ادبیات ،باید جدی گرفت . یک خواننده ی حرفه ای در حاشیه ی آنچه می خواند برای خودش ابزاری دارد و کار گاهی .
خواننده ای که برای خواندن متن کارگاه شخصی نداشته باشد یک خواننده ی بی ساز و برگ ،یک خواننده ی عامی ،است .
برعکس ،خواننده ی باساز وبرگ ، نخوانده را می خواند ،لای سطرها را می خواند . در این معنا ،خواندن خود نوعی خلق است ،آفرینش است .
خواننده ای که نمی نویسد ولی خودش متنی برای خواندن می شود . این طور خواندن ،قدرت است . و فکر می کنم که پل کلودل شاعر فرانسوی از این هم فراتر می رود وقتی می گوید :غرض وهدف ادبیات این است که خواندن یاد بگیریم .
یداله_رویایی
Reposted from:
زمزمههای تنهایی

15.04.202519:52
شما خیال کردید کتاب های مرا سانسور کنید، می آیند کتاب های شما را می خوانند؟ نه، ملتی که به سانسور عادت کند نه کتاب شما را می خواند، نه کتابِ من را. این حاصلِ زحماتِ شماست... جوان ها این جور بار آمدند، بیمطالعه، بیهویت، بی هویتی یعنی همین که نمی دانند، چه شخصیت هایی در شهرشان بوده و ظهور کرده، که تکیه گاهی برایشان باشد و بعد هم، اتکا به نفس پیدا کنند و بدانند که چه کسی هستند!
علی اشرف درویشیان
@fariborzalinezhad
علی اشرف درویشیان
@fariborzalinezhad


15.04.202519:48
«موسیقی مکاشفهای بالاتر از هر فلسفه و حکمتی است. با موسیقی از هر رنج و دردی رها میشویم .»
🎼 داستان عشق . نهایت آرامش با #پانفلوت
🎵با اجرای متفاوت و زیبای Edward Simoni
زمستان ، فصل دیرپا به ناگاه سر رسیده بود و به زودی برف هم میآمد ، اوّل چهار سانتیمتر و پس از مدّتی آرامش ، قشری ضخیمتر و بعد هم برفهای دیگر روی آن . پیشبینی شمار برفها محال به نظر میرسید و انتظار باز آمدن بهار دراز بود . « و با این همه ، روزی بسیار پیش از آنچه انتظار رود ، آری ، بسیار پیش از آن ، انبوهی از شُرّههای کوچک از ایوانها ترانهخوان میشود و عاقبت زمستان چنان به فرجام میرسد که آدمی حیران میماند . »
#دینو_بوتزاتی | بیابان تاتارها
ترجمه : سروش حبیبی
🎼 داستان عشق . نهایت آرامش با #پانفلوت
🎵با اجرای متفاوت و زیبای Edward Simoni
زمستان ، فصل دیرپا به ناگاه سر رسیده بود و به زودی برف هم میآمد ، اوّل چهار سانتیمتر و پس از مدّتی آرامش ، قشری ضخیمتر و بعد هم برفهای دیگر روی آن . پیشبینی شمار برفها محال به نظر میرسید و انتظار باز آمدن بهار دراز بود . « و با این همه ، روزی بسیار پیش از آنچه انتظار رود ، آری ، بسیار پیش از آن ، انبوهی از شُرّههای کوچک از ایوانها ترانهخوان میشود و عاقبت زمستان چنان به فرجام میرسد که آدمی حیران میماند . »
#دینو_بوتزاتی | بیابان تاتارها
ترجمه : سروش حبیبی
Records
21.04.202523:59
70Subscribers11.04.202523:59
0Citation index15.04.202513:10
101Average views per post16.03.202515:21
18Average views per ad post14.04.202514:42
16.67%ER15.04.202515:22
190.57%ERRGrowth
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
Log in to unlock more functionality.