Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Finite 🪸 وانشات جدید جیوون avatar
Finite 🪸 وانشات جدید جیوون
Finite 🪸 وانشات جدید جیوون avatar
Finite 🪸 وانشات جدید جیوون
03.05.202517:10
چه نکته سیستیکخستی بود😭😭😭😭 واقعا ناخواسته شد. قطعا همچین تصویری توی ذهنم بود، ولی اینجوری نبود که حتما حواسم بهش باشه و این ها. ولی وای😭😭😭
03.05.202517:06
خدایاییااا😭😭😭
03.05.202517:06
اول از همه ممنونم که نوشتی و به اشتراک گذاشتیی. دستات جادویین.
مغزت یه چیزی داره که نمیدونم چیه😭
اولش کاورش برام باز نشد ولی دیدم گفتی جیوونه و بچه دارن خیلی هیجان زده‌ شدم. خیلی قشنگه.
وقتی داستان رو با خستگی جونگوون تو تنهایی بدون اینکه کوچک ترین اشاره ای به جی بکنی جلو بردی، یجورایی مطمئنم همه منتظر بودن جی بیاد همه چیزو درست کنه. منظورم اینه که کاری کردی منتظر جونگسونگ باشیم، وقتی جونگوون تنها و خسته‌ست. حتی با اینکه یه جمله هم نبود که بگه جونگوون منتظره. شگفت انگیز نیست؟😭. اینجا به ذهنم رسید اگه جی بیاد و شوهر تاکسیک باشه چی ولی خب میگذریم.
امم حرف جی در مورد تاثیر حرف بقیه رو جونگوون هم خیلی جالب انگیز بود.‌ و طوری که جی خودش بهش اشاره کرد و میدونست مشکل از کجاست😭 یهو خیلی به چیز ملموسی اشاره کردی. وای راستی همین الان یادم اومد که به کار جونگوون هم اشاره کرد. و کار جونگوون دلیل اشناییشون بوده. شاید عجیب باشه ولی همینم احساساتیم کرد😭 جونگسونگ اینقدر کار جونگوون براش جدیه.
«حس می‌کنم...بابای خوبی برای سویونگ نیستم» فکر کنم این با اینکه زیاد می‌شنویم ولی خیلی عمیقه. چون خاله‌م رو دقیقا تو همین شرایط دیدم و همین جمله رو میگه. خیلی خوب نشونش دادی.
جونگسونگ تا قبل ازین که دفترچه‌ش پیدا بشه واقعا فقط یه شوهر ایده آل معمولی بود ولی بعدش...😭😭 یه وانشات بود ولی تو فقط با وصل کردن جمله‌ها به هم کل زندگی‌شون رو نوشتی. و اینقدررر خوب اینکارو کردی که بدون توصیفات زیاد بازم خیلی خوب حس میشد. اینقدر که جدی جدی گریه‌ کردم 😭 باور کن راحت گریه نمیکنم.
و قسمت جادوییش اینجا بود که اولش حس میکردم عاشق جونگ‌سونگم. ولی از یه جایی ببعد نمی‌دونم چطور ولی انگار عاشق جونگوون بودم. اینقدر احساسات جونگسونگ عمیق بودن که حتی منو هم درگیر میکرد. این خیلییی برام قشنگ بود.
معمولا آدما وقتی میخوان خواننده خودشو بذاره جای کرکتر اول شخص مینویسن. ولی وقتی سوم شخص مینویسی خواننده جای همه کرکتر ها قرار میگیره و از نگاهشون داستان رو میخونه. برای همین حس میکنم جای جفتشون بودم😭 خیلی حس عاشق شدن داشت.
خستگی جونگوون خیلییی دردناک بود و طوری که جی تماشاش میکرد و بیشتر عاشقش میشد. اینم خیلی شیرین بود. وای ولم کن اه. نمیتونم باور کنم. اینو بهترین نوشته‌‌ی چنلت انتخاب میکنم با اختلاف.
جمله‌های مورد علاقم از دفتر جی
«اسمش جونگوونه. امروز سه بار نگام کرد. یه بارش تو آینه‌ی پشت پیانو بود.» طوری که جزئیات یه جمله باعث میشه همه چی از جلو چشمت بگذره😭
فکر می‌کنم اگه روزی بره، هنوزم صدای پیانوش تو گوشم می‌مونه. مثل آهنگی که هیچ‌وقت تموم نمی‌شه.» 😭
_ صدای خنده‌ات از اون طرف اتاق... باعث شد تمرینمو خراب کنم. ارزشش رو داشت. (جوری که تو عاشق پارک جونگسونگ)
_باورت نمی‌شه، ولی اون تی‌شرت سفیده، اون یکی که اون روز پوشیده بودی، هنوز توی ذهنمه. (ازین ببعد تو ذهن منم هست😭)

گفت: اگه یه روز بچه‌ای تو زندگیمون باشه، دوست دارم شبیه تو بخنده. یه لحظه نفس نکشیدم. چون... نمی‌دونی شنیدن این جمله از کسی که قرار نبود عاشقت شه، چه کار می‌کنه با قلبت.»
واااای این یکیییی. راستش منم یه بچه میخوام شبیه جی بخنده ولی قلبممممممممممممممم رو تو بدنم حس نمیکنم.
«دارم فکر می‌کنم تو واقعا انتخابم کردی. اولین بار بود که از آینده نترسیدم. حلقه‌ت توی انگشتمه» 😭😭😭
اگه بدونی چقدر عاشق صدای پات روی سرامیکم، می‌خندی. ولی واقعاً هستم.
چرا میتونم صدای پاشو بشنوم. منم عاشقشم 😭
«محکم گرفته بودی. محکم‌تر از همیشه..
من اکثر اوقات نمی‌فهمم چی رو نگاه می‌کنم. فقط به تو نگاه کردم. تو که اشک‌ت ریخت. اون لحظه فهمیدم بابا شدم.» ینی چییییی😭😭😭😭
_هر بار که حالت بد شد، خودمو مقصر دونستم. دلم می‌خواست همه‌ش رو من تحمل کنم، تو فقط لبخند بزنی.
_تو بهم گفتی حس می‌کنی زیادی ضعیفی. ولی من دارم کسی رو نگاه می‌کنم که داره یه آدمو توی خودش می‌سازه. چطور می‌تونه این ضعیف باشه؟
واقعا نمیدونستم عشق می‌تونه اینقدر قشنگ و قوی باشه‌.
«من هیچی نمی‌شنیدم. ولی با تمام قلبم باورش کردم.»
«این یکی نرمه، مثل بالش منه’، همون لحظه خریدمش.»
«جونگوونِ من دردهاش رو توی خودش می‌ریزه»
« می‌خوام تا آخر عمر امروز رو به یاد بیارم.» بعد از این همه روزی که باهم بودن و وسط زندگی شلوغشون، بازم یه لحظه هست که میخواد تا آخر عمر یادش بمونه. وقتی نصف شب دارن باهم خوراکی میخورن.
»_اون شب که گریه کردی چون مامانت گفته بود «باید بیشتر از اینا بلد باشی»…
03.05.202516:38
https://t.me/engenin/3942
خب اسمات میپل خداا بودد چوننن😭😭
برای نینی های دیگه م با هر جنسیتی، مخصوصا بچه های کوییر. روز دختر برای شماهم مبارک:)3>
14.04.202504:50
گروهی که 40 دقیقه کامل رقصیدن و اجرا کردن و بی نقص لایو خوندن
03.05.202517:09
03.05.202517:06
بمیرم برای جونگسونگ😭
03.05.202517:05
03.05.202516:38
😂😂😂😂😂😂😂 داری درکم می کنی وقتیمی گم موقع خوندن اسمات میپل داشتم جیغ می کشیدم!
23.04.202519:19
از نظر خودم... به نظرم جزئی نگریه؟ خیلی نمی بینمش و اکثرا وقتی طرز فکزم رو بیان می کنم که چطور وقتی هرچیزی پیش می اد جزئیاتش به چشمم اومده تعجب می کنن.
13.04.202520:59
برای اندینگ داستان دوستمون رو شناختم نگران نباشین😔
03.05.202517:09
مغز من بگا رفته داغون شده
thats the thing
03.05.202517:06
منم دلم شکست.» ازت متنفرم😭
_جونگوون... شاید فکر کنه زیادی خسته‌س، زیادی خراب کرده، زیادی دیره.ولی برای من، همیشه درست‌ترین انتخاب زندگی‌مه. (بخدا😭)
_اونقدری خسته بود که موقع عوض کردن لباسش با آستین لباس سر و کله می‌زد. می‌خواستم کمکش کنم، ولی وایسادم نگاه کردم و وقتی سرش رو برگردوند، بغلش کردم. خندید و خیلی زود توی بغلم خوابش برد. (وای این یکی😭😭)
«اولین کسی که گوش داد، اون بود.» «ولی تو بغل جونگوون، اندازه‌ست»
_دو ماه گذشت. هنوز وقتی دستای کوچولوش رو می‌گیری، دلم می‌خواد بغل‌ت کنم.
😭😭
یه چیز دیگه هم میگم. اسمی که براش انتخاب کردی بعد ازین که تمومش کردم واقعا مناسب ترین انتخاب ممکن شد. خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگه. کل چیزی که‌ نوشتی دقیقا تو‌ همون اسمی که براش گذاشتی خلاصه شده.
03.05.202517:05
من برای میپل بازم انون گرفتم. انون های این وانشاته رو فور کنم بعد انون های میپل رو یهو فور کنم.
03.05.202516:37
https://t.me/engenin/3940
چرا برام عجیبه اینارو خودم نوشتم😭
17.04.202500:16
نوت سامسونگرو لپتاپم بالا نمی اد غمم گین.
13.04.202520:31
داداش مردم تو یه دونه ش موندن چند تا چندتا چرا.
03.05.202517:06
کاش پارتنر اینده منم عاشق پیانو زدنم بشه:)
03.05.202517:06
خیلی خیلی خیلی ممنونم که اینو نوشتی. فوق‌العاده‌ای جدی میگم. کی میتونه مثل تو بنویسه اخه😭😭
03.05.202516:39
خب اینم خوبههه وای. دارم آروم می رم جلو و لذتش رو می برم.
03.05.202516:36
نیکی نگاهشو بالا آورد، مستقیم به چشم‌های نیمه‌بسته‌ی جیک. “می‌خوام صداتو بشنوم، جه‌یون. می‌خوام بدونم دقیقاً کجا می‌سوزی برام.”

oh dear lord.
16.04.202518:00
اگه نینی های خوبی باشین و نظر بدین و فلان که خوشحال بشم خدا ر چه دیدی شاید یهو زدم یه وانشات جیوون اپ کردم out of nowhere
13.04.202520:25
Shown 1 - 24 of 77
Log in to unlock more functionality.