

21.04.202516:41
پاسخ من به بانوی گرانقدر و مبارز، نسرین ستوده:
@Human_rights_for_world
شما، رنج شما، تلاش شما، سرگذشت شما و تفکر شما در تاریخ ماندگار و ثبت خواهد شد.
@Human_rights_for_world
30.03.202503:46
«بررسی ادعاهای واهی امارات متحده عربی پیرامون جزایر سهگانه ایرانی خلیج فارس (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) از منظر حقوق بین الملل»
✅ موضوع چیست؟
ایران میگوید که این سه جزیره همیشه بخشی از قلمرو تاریخیاش بودهاند و در سال ۱۹۷۱، در آستانه خروج بریتانیا از خلیج فارس، کنترل رسمی و عملی بر آنها را مجدداً به دست گرفت. امارات متحده عربی (بهویژه امارت رأسالخیمه و شارجه) ادعا میکنند که این جزایر متعلق به آنها بودهاند و ایران بهطور غیرقانونی آنها را تصرف کرده است.
🔻 وضعیت از نظر حقوق بینالملل:
✔️ ایران چه میگوید؟
جزایر بخشی تاریخی از خاک ایران بودهاند. شواهد تاریخی، نقشهها و گزارشهای بینالمللی این مالکیت را تأیید میکنند. در مورد ابوموسی، توافقی میان ایران و شارجه در سال ۱۹۷۱ وجود دارد که ادارهی مشترک یا هماهنگ را مجاز میدانست. ایران هماکنون کنترل عملی (effective control) و ادارهی مستمر (peaceful and effective administration) بر این جزایر دارد، که در حقوق بینالملل از عوامل مهم مالکیت سرزمینی است.
✔️ امارات چه میگوید؟
این جزایر به شیوخ محلی تابع امارات تعلق داشته و ایران بدون رضایت آنها وارد شده. میخواهد پرونده به دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) ارجاع شود.
🔻 نقش تعهد به مذاکره و حل مسالمتآمیز:
ایران همیشه گفته که حاضر به گفتوگو با امارات هست، ولی فقط در چارچوب احترام به تمامیت ارضی خود. یعنی ایران مذاکره دربارهی "مالکیت" را نمیپذیرد، چون آن را بخشی از سرزمین ملی میداند، ولی ممکن است دربارهی سوء تفاهم های اداری یا نگرانیهای فنی گفتوگو کند. از سوی دیگر، امارات بارها خواسته موضوع به داوری یا دادگاه بینالمللی سپرده شود، اما چون در حقوق بینالملل، ارجاع به دادگاه های بینالمللی نیاز به رضایت دو طرف دارد، بدون رضایت ایران، این کار ممکن نیست.
🔻 نکته حقوقی مهم:
اگر کشوری مذاکره را بهکلی رد کند یا از هرگونه حلوفصل مسالمتآمیز امتناع کند، ممکن است در موقعیت ضعف قرار گیرد. اما در این مورد، ایران اصل مذاکره را رد نکرده، بلکه گفته دربارهی حاکمیت گفتوگو نمیکند. از نظر حقوق بینالملل، کشوری که کنترل عملی، ادارهی مستمر، و پیوستگی تاریخی دارد، موقعیت قویتری برای دفاع از حاکمیت اش خواهد داشت.
✔️ توافقنامه ۱۹۷۱ میان ایران و شارجه درباره ابوموسی:
در سال ۱۹۷۱، با نزدیک شدن به پایان حضور بریتانیا در خلیج فارس و تشکیل امارات متحده عربی، ایران و شارجه (یکی از امیرنشینهای امارات) تحت نظارت بریتانیا به توافقی درباره جزیره ابوموسی دست یافتند.
بر اساس این تفاهمنامه:
✔️استقرار نیروهای ایرانی:
ایران مجاز به استقرار نیروهای نظامی در ابوموسی شد و کنترل امنیتی جزیره را به عهده گرفت.
✔️ حضور اداری شارجه:
شارجه اجازه یافت یک پاسگاه پلیس محلی در جزیره داشته باشد تا به امور ساکنان تابع شارجه رسیدگی کند.
✔️ تقسیم درآمدها:
درآمدهای حاصل از منابع طبیعی اطراف جزیره بین ایران و شارجه تقسیم شود.
این توافقنامه در ۲۹ نوامبر ۱۹۷۱ امضا شد و به حضور مشترک اما با نقشهای متفاوت ایران و شارجه در ابوموسی منجر گردید.
😄 بیانیههای رسمی ایران و امارات درباره جزایر سهگانه
✔️ موضع ایران:
✔️ حاکمیت تاریخی:
ایران تأکید دارد که جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک همواره بخشی از سرزمین ایران بودهاند و اسناد تاریخی متعددی این مالکیت را تأیید میکنند.
✔️ توافق ۱۹۷۱:
ایران معتقد است که تفاهمنامه ۱۹۷۱ با شارجه، حضور قانونی و مشروع ایران در ابوموسی را تثبیت کرده و هرگونه ادعای خلاف آن را رد میکند.
✔️ واکنش به ادعاها:
مقامات ایرانی هرگونه اظهارنظر یا بیانیهای که حاکمیت ایران بر این جزایر را زیر سؤال ببرد، محکوم کرده و آن را مداخله در امور داخلی کشور میدانند.
✔️ موضع امارات متحده عربی:
✔️ ادعای مالکیت:
امارات متحده عربی ادعا میکند که جزایر سهگانه متعلق به این کشور است و ایران باید آنها را بازگرداند.
✔️ درخواست مذاکره یا داوری بینالمللی:
امارات خواستار حل این موضوع از طریق مذاکره مستقیم، ارجاع به دیوان بینالمللی دادگستری یا داوری بینالمللی است.
✔️ حمایت بینالمللی:
امارات تلاش کرده است حمایت کشورهای دیگر و سازمانهای بینالمللی را برای تأیید ادعاهای خود جلب کند.
🔻 جمعبندی:
جزایر سهگانه مثالی واقعی از اختلاف ارضی در حقوق بینالملل است.
🔺 ایران در موقعیت حقوقی قدرتمندتری است؛ بهخاطر کنترل عملی و اسناد تاریخی.
🔺 مذاکره بهعنوان یک تعهد بینالمللی وجود دارد، اما نه لزوماً دربارهی واگذاری حاکمیت.
🔺 بدون رضایت ایران، امارات نمیتواند پرونده را به دادگاه بینالمللی ببرد.
✍️ نیما بهرامی
@Human_rights_for_world
✅ موضوع چیست؟
ایران میگوید که این سه جزیره همیشه بخشی از قلمرو تاریخیاش بودهاند و در سال ۱۹۷۱، در آستانه خروج بریتانیا از خلیج فارس، کنترل رسمی و عملی بر آنها را مجدداً به دست گرفت. امارات متحده عربی (بهویژه امارت رأسالخیمه و شارجه) ادعا میکنند که این جزایر متعلق به آنها بودهاند و ایران بهطور غیرقانونی آنها را تصرف کرده است.
🔻 وضعیت از نظر حقوق بینالملل:
✔️ ایران چه میگوید؟
جزایر بخشی تاریخی از خاک ایران بودهاند. شواهد تاریخی، نقشهها و گزارشهای بینالمللی این مالکیت را تأیید میکنند. در مورد ابوموسی، توافقی میان ایران و شارجه در سال ۱۹۷۱ وجود دارد که ادارهی مشترک یا هماهنگ را مجاز میدانست. ایران هماکنون کنترل عملی (effective control) و ادارهی مستمر (peaceful and effective administration) بر این جزایر دارد، که در حقوق بینالملل از عوامل مهم مالکیت سرزمینی است.
✔️ امارات چه میگوید؟
این جزایر به شیوخ محلی تابع امارات تعلق داشته و ایران بدون رضایت آنها وارد شده. میخواهد پرونده به دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) ارجاع شود.
🔻 نقش تعهد به مذاکره و حل مسالمتآمیز:
ایران همیشه گفته که حاضر به گفتوگو با امارات هست، ولی فقط در چارچوب احترام به تمامیت ارضی خود. یعنی ایران مذاکره دربارهی "مالکیت" را نمیپذیرد، چون آن را بخشی از سرزمین ملی میداند، ولی ممکن است دربارهی سوء تفاهم های اداری یا نگرانیهای فنی گفتوگو کند. از سوی دیگر، امارات بارها خواسته موضوع به داوری یا دادگاه بینالمللی سپرده شود، اما چون در حقوق بینالملل، ارجاع به دادگاه های بینالمللی نیاز به رضایت دو طرف دارد، بدون رضایت ایران، این کار ممکن نیست.
🔻 نکته حقوقی مهم:
اگر کشوری مذاکره را بهکلی رد کند یا از هرگونه حلوفصل مسالمتآمیز امتناع کند، ممکن است در موقعیت ضعف قرار گیرد. اما در این مورد، ایران اصل مذاکره را رد نکرده، بلکه گفته دربارهی حاکمیت گفتوگو نمیکند. از نظر حقوق بینالملل، کشوری که کنترل عملی، ادارهی مستمر، و پیوستگی تاریخی دارد، موقعیت قویتری برای دفاع از حاکمیت اش خواهد داشت.
✔️ توافقنامه ۱۹۷۱ میان ایران و شارجه درباره ابوموسی:
در سال ۱۹۷۱، با نزدیک شدن به پایان حضور بریتانیا در خلیج فارس و تشکیل امارات متحده عربی، ایران و شارجه (یکی از امیرنشینهای امارات) تحت نظارت بریتانیا به توافقی درباره جزیره ابوموسی دست یافتند.
بر اساس این تفاهمنامه:
✔️استقرار نیروهای ایرانی:
ایران مجاز به استقرار نیروهای نظامی در ابوموسی شد و کنترل امنیتی جزیره را به عهده گرفت.
✔️ حضور اداری شارجه:
شارجه اجازه یافت یک پاسگاه پلیس محلی در جزیره داشته باشد تا به امور ساکنان تابع شارجه رسیدگی کند.
✔️ تقسیم درآمدها:
درآمدهای حاصل از منابع طبیعی اطراف جزیره بین ایران و شارجه تقسیم شود.
این توافقنامه در ۲۹ نوامبر ۱۹۷۱ امضا شد و به حضور مشترک اما با نقشهای متفاوت ایران و شارجه در ابوموسی منجر گردید.
😄 بیانیههای رسمی ایران و امارات درباره جزایر سهگانه
✔️ موضع ایران:
✔️ حاکمیت تاریخی:
ایران تأکید دارد که جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک همواره بخشی از سرزمین ایران بودهاند و اسناد تاریخی متعددی این مالکیت را تأیید میکنند.
✔️ توافق ۱۹۷۱:
ایران معتقد است که تفاهمنامه ۱۹۷۱ با شارجه، حضور قانونی و مشروع ایران در ابوموسی را تثبیت کرده و هرگونه ادعای خلاف آن را رد میکند.
✔️ واکنش به ادعاها:
مقامات ایرانی هرگونه اظهارنظر یا بیانیهای که حاکمیت ایران بر این جزایر را زیر سؤال ببرد، محکوم کرده و آن را مداخله در امور داخلی کشور میدانند.
✔️ موضع امارات متحده عربی:
✔️ ادعای مالکیت:
امارات متحده عربی ادعا میکند که جزایر سهگانه متعلق به این کشور است و ایران باید آنها را بازگرداند.
✔️ درخواست مذاکره یا داوری بینالمللی:
امارات خواستار حل این موضوع از طریق مذاکره مستقیم، ارجاع به دیوان بینالمللی دادگستری یا داوری بینالمللی است.
✔️ حمایت بینالمللی:
امارات تلاش کرده است حمایت کشورهای دیگر و سازمانهای بینالمللی را برای تأیید ادعاهای خود جلب کند.
🔻 جمعبندی:
جزایر سهگانه مثالی واقعی از اختلاف ارضی در حقوق بینالملل است.
🔺 ایران در موقعیت حقوقی قدرتمندتری است؛ بهخاطر کنترل عملی و اسناد تاریخی.
🔺 مذاکره بهعنوان یک تعهد بینالمللی وجود دارد، اما نه لزوماً دربارهی واگذاری حاکمیت.
🔺 بدون رضایت ایران، امارات نمیتواند پرونده را به دادگاه بینالمللی ببرد.
✍️ نیما بهرامی
@Human_rights_for_world
Could not access
the media content
the media content
26.03.202510:31
🔻🔺 مقاله با عنوان:
"هاوارد باسکرویل، قهرمان آمریکایی ایران"
✍️ نیما بهرامی
Howard Baskerville, Iran’s American hero
در بای لاینز منتشر شد. جهت مطالعه به لینک زیر مراجعه فرمائید:
📱https://bylines.scot/politics/world-politics/howard-baskerville-irans-american-hero/
@Human_rights_for_world
"هاوارد باسکرویل، قهرمان آمریکایی ایران"
✍️ نیما بهرامی
Howard Baskerville, Iran’s American hero
در بای لاینز منتشر شد. جهت مطالعه به لینک زیر مراجعه فرمائید:
📱https://bylines.scot/politics/world-politics/howard-baskerville-irans-american-hero/
@Human_rights_for_world
10.03.202509:27
✅عرض ادب و احترام خدمت دوستان
این سریال را ببینید تا دروغ ها و جفنگ های ملای شیعه را که پنج قرن است از آن در حال کاسبی ست عیان شود.
جونم تکنولوژی😍 که دست مذهب و از پشت بست و مزخرفات پای منبر و رسوا نمود.
من فعلا تا یکماه و نیم آینده، بصورت فشرده در حال خواندن حقوق بین الملل هستم. امتحانات سنگین بهار نزدیک است. اما در اولین فرصت این سریال را خواهم دید و بر ریش ملای شیعه خواهم خندید/ نیما 😆😍😅👌
این سریال را ببینید تا دروغ ها و جفنگ های ملای شیعه را که پنج قرن است از آن در حال کاسبی ست عیان شود.
جونم تکنولوژی😍 که دست مذهب و از پشت بست و مزخرفات پای منبر و رسوا نمود.
من فعلا تا یکماه و نیم آینده، بصورت فشرده در حال خواندن حقوق بین الملل هستم. امتحانات سنگین بهار نزدیک است. اما در اولین فرصت این سریال را خواهم دید و بر ریش ملای شیعه خواهم خندید/ نیما 😆😍😅👌


02.02.202512:40
چرا حکومت ایران بیش از پیش متزلزل به نظر میرسد؟
@Human_rights_for_world
@Human_rights_for_world


02.02.202505:10
میرشایمر:
میرشایمر در بخشی از این مصاحبه اشاره می کند به تفاوتی که بین بایدن و ترامپ وجود دارد. از نظر او بایدن "جنگ طلب" بود ولی ترامپ جنگ طلب نیست. ولی در مورد مساله ایران تفاوتی بین دو رئیس جمهور آمریکا وجود دارد و ممکن است بر عکس بایدن، ترامپ به ج.ا حمله کند؛ چیزی که او در اصل نمی خواهد؛ اما ممکن است رخ دهد.
«حسین آقائی»
@Human_rights_for_world
احتمال حمله ترامپ به تاسیسات اتمی در ایران وجود دارد.
او می گوید با اینکه ترامپ واقعا جنگ طلب نیست و خواهان صلح است ممکن است وارد جنگ با ج.ا شود.
میرشایمر در بخشی از این مصاحبه اشاره می کند به تفاوتی که بین بایدن و ترامپ وجود دارد. از نظر او بایدن "جنگ طلب" بود ولی ترامپ جنگ طلب نیست. ولی در مورد مساله ایران تفاوتی بین دو رئیس جمهور آمریکا وجود دارد و ممکن است بر عکس بایدن، ترامپ به ج.ا حمله کند؛ چیزی که او در اصل نمی خواهد؛ اما ممکن است رخ دهد.
«حسین آقائی»
@Human_rights_for_world
Reposted from:
🕊 جمهوری خواهان ایرانی

10.04.202521:38
دکتر حسن باقرینیا، تحلیلگر اجتماعی، در این ویدیو در واکنش به اعدامهای روز گذشته پنج تن از زندانیان عقیدتی سیاسی زندان وکیلآباد مشهد میگوید:
http://t.me/IranianRepublican
«ماشین کشتار جمهوری اسلامی این بار نیز جان هموطنانی را در زندان وکیلآباد مشهد گرفت؛ با استناد به اتهامی واهی به نام «بغی».
اما بغی یعنی چه؟ یعنی خروج علیه امام معصوم. و در قاموس جمهوری اسلامی، یعنی نپذیرفتن حکومت اسلامی و تلاش برای سرنگونی آن؛ یعنی مخالفت با حاکمیت، حتی اگر این مخالفت از روی اندیشه، حقطلبی، و خواست مردم باشد.
در جهانی که حق مخالفت و حتی براندازی، در قالب کنشهای مدنی و مقاومت، به رسمیت شناخته شده، بسیار تأسفبار است که در کشوری با نام اسلام، جان انسانها با چنین اتهاماتی ستانده میشود.
جمهوری اسلامی خود را در جایگاه امام معصوم نشانده، و هر مخالفتی را، نه تنها مخالفت با نظام، بلکه مخالفت با خدا، پیامبر و اهلبیت تعبیر میکند.
این در حالیست که حکومت اسلامی، یک طرح انسانی و یک ایدهی بشریست، نه حقیقتی مقدس یا تغییرناپذیر.
چرا باید خود را مقدس بداند و سپس مخالفانش را اینچنین بیرحمانه از میان بردارد؟
مجازات اعدام، در ذات خود، نقض صریح حق حیات است و آثار اجتماعی و روانی ویرانگری بر جامعه میگذارد.
فراموش نکنیم که هموطنان دیگری چون پخشان عزیزی، ریشه مرادی و شریفه محمد، نیز در معرض اتهام «بغی» و خطر اعدام قرار دارند.
ایران پس از جمهوری اسلامی، کشوری دموکراتیک خواهد بود؛ نظامی انسانی، که اگر هم مجازاتی در آن تعریف شود، برای اصلاح جامعه است، نه انتقامگیری از شهروندان؛ نه سلب آزادی، نه گرفتن جان.»
http://t.me/IranianRepublican
30.03.202503:21
✅ هموطنان عزیزم
موضوع جزائر ایرانی خلیج فارس و ادعاهای واهی و پوچ امارات متحده عربی، همیشه یکی از نگرانی های به حق ملت ایران بوده است که در زیر سایه حاکمیت نالایق جمهوری اسلامی، به دغدغه و نگرانی ملی مبدل شده است.
در اینجا قصد دارم بلحاظ قانونی و از منظر حقوق بین الملل، بطور خلاصه به این موضوع بپردازم.
ارادتمند شما و فدای وطن اهورائی ام
نیما
@Human_rights_for_world
موضوع جزائر ایرانی خلیج فارس و ادعاهای واهی و پوچ امارات متحده عربی، همیشه یکی از نگرانی های به حق ملت ایران بوده است که در زیر سایه حاکمیت نالایق جمهوری اسلامی، به دغدغه و نگرانی ملی مبدل شده است.
در اینجا قصد دارم بلحاظ قانونی و از منظر حقوق بین الملل، بطور خلاصه به این موضوع بپردازم.
ارادتمند شما و فدای وطن اهورائی ام
نیما
@Human_rights_for_world
24.03.202522:59
رقابت چین و آمریکا بر سر نفوذ در خاورمیانه
در دهههای گذشته، خاورمیانه همواره صحنه رقابت قدرتهای بزرگ جهانی بوده است؛ اما در سالهای اخیر، بازیگران سنتی مانند ایالات متحده با چالشی جدید مواجه شدهاند: ظهور چین بهعنوان یک بازیگر فعال، منسجم و آیندهنگر در منطقه. برخلاف راهبردهای متزلزل آمریکا، دیپلماسی چین در خاورمیانه و سایر مناطق جهان، الگویی منسجم از پیوند اقتصادی، نفوذ سیاسی و سرمایهگذاری بلندمدت ارائه داده است؛ الگویی که پیشتر نیز در قاره آفریقا آزموده شده بود.
چین امروز بزرگترین واردکننده نفت جهان است و برای تأمین نیاز انرژی و تداوم رشد اقتصادی خود، نگاه خود را بهسوی خاورمیانه دوخته است. همزمان، ایالات متحده در حال از دست دادن فرصتهایی است که میتوانست بهواسطه آنها نقش رهبری خود را در منطقه حفظ کند. تکرار اشتباهات آمریکا در آفریقا، که در آن با بیتوجهی به روند سرمایهگذاریهای چین، سهم تجاریاش از قاره تقریباً راکد باقی ماند، اکنون ممکن است در خاورمیانه نیز رخ دهد.
چین با بهرهگیری از ابزارهای اقتصادی نظیر سرمایهگذاریهای عظیم در زیرساختها و انرژی، توانسته است حضور دائمی خود را در آفریقا تثبیت کند؛ از جمله با تأسیس پایگاه نظامی در جیبوتی و پایگاه دریایی در گینه استوایی. این مدل نفوذ، مبتنی بر نیازهای توسعهای کشورهای میزبان و در عین حال وابستگی اقتصادی روزافزون آنها به پکن است. چنین روندی بهآسانی میتواند در خاورمیانه نیز تکرار شود؛ بهویژه با توجه به نیاز کشورهای منطقه به سرمایهگذاری خارجی، توسعه زیرساختها، و تنوعبخشی به اقتصادهای وابسته به نفت.
در این میان، آمریکا همچنان میتواند جایگاه خود را در منطقه بازیابد؛ بهویژه در بازارهای نوظهور حوزه خلیج فارس. ایالات متحده باید بر آن باشد که خود را بهعنوان شریک توسعهای قابلاعتماد معرفی کند؛ با تمرکز بر آموزش، سرمایه انسانی و کمک به گذار این کشورها به اقتصاد پس از نفت. در غیر این صورت، سرمایهگذاریهای چین در حوزه انرژی سبز، رهبری جهانی در مسیر کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی را در دست خواهد گرفت.
ادعای بیطرفی در کمکهای توسعهای چین، برخلاف آنچه مقامات این کشور میگویند، با واقعیت همخوانی ندارد. چنانکه در آفریقا دیده شده، این کمکها عمدتاً در خدمت منافع بلندمدت اقتصادی چین و دسترسی به منابع طبیعی بودهاند. البته کمکهای ایالات متحده نیز همواره بیقید و شرط نبودهاند، اما لااقل شفافتر، مبتنی بر ارزشهای دموکراتیک و با نهادسازی همراه بودهاند.
ایالات متحده اکنون باید در چند محور همزمان اقدام کند. نخست، بهبود چهره دیپلماتیک خود در منطقه با احیای روابط با متحدان سنتی و ارائه راهحلهایی ملموس برای بحرانهای جاری. بهطور خاص، بحران یمن فرصتی استراتژیک برای آمریکا فراهم کرده است. ایالات متحده میتواند با مشارکت فعالتر در روند آشتی و همکاری نزدیک با نمایندگان سازمان ملل و صلیب سرخ، به روند صلح یمن شتاب بخشد. در صورت تحقق صلح، این کشور باید ابتکار عمل را در بازسازی یمن در دست گیرد و با بسیج منابع گروه هفت و سازمان ملل، به بازسازی زیرساختها و حمایت از گفتوگوهای ملی کمک کند.
همچنین، بازسازی روابط با تشکیلات خودگردان فلسطین اقدامی کلیدی در بازگرداندن اعتبار آمریکا بهعنوان شریک صادق مردم فلسطین خواهد بود. در حوزه قدرت نرم نیز آمریکا باید از سرمایههای فرهنگی خود بهره گیرد: گسترش برنامههای تبادل دانشجویی، کنفرانسهای میانفرهنگی، و بازسازی نهادهایی چون صدای آمریکا و آژانس رسانهای جهانی، میتواند تصویری مثبت از ارزشهای آمریکایی در منطقه بازآفرینی کند.
در مقابل، دیپلماسی فعال چین، با تأکید بر بیطرفی ظاهری و پرهیز از مداخله سیاسی مستقیم، توانسته است بخش قابلتوجهی از قدرت نرم آمریکا را در منطقه تضعیف کند. با این حال، هنوز برای بازیابی موقعیت واشنگتن دیر نشده است؛ بهویژه اگر آمریکا بتواند به متحدانش ثابت کند که شریکی بلندمدت، باثبات و قابلاعتماد در حوزههای اقتصادی، امنیتی و فرهنگی خواهد بود.
از سوی دیگر، شرایط داخلی ایران نیز بر پیچیدگی این رقابت افزوده است.
رهبران ایران که در ابتدا به سیاست «صبر راهبردی» دل بسته بودند، اکنون و در پی تشدید بحرانهای داخلی، بهدنبال حمایت خارجی برای بقای خود هستند؛ حمایتی که در حال حاضر بیش از هر کشور دیگری از جانب چین قابل تصور است، حتی اگر این حمایت به قیمت تضعیف حاکمیت ملی ایران تمام شود. در چنین شرایطی، چین فرصتی طلایی برای گسترش نفوذ خود در یکی از مهمترین کشورهای خاورمیانه یافته است.
در مجموع، آینده خاورمیانه بیش از هر زمان دیگری در گرو رقابت ژئوپلیتیکی چین و ایالات متحده است. نتیجه این رقابت نهتنها سرنوشت منطقه، بلکه معادلات نظم جهانی آینده را نیز رقم خواهد زد.
✍️ نیما بهرامی
@Human_rights_for_world
در دهههای گذشته، خاورمیانه همواره صحنه رقابت قدرتهای بزرگ جهانی بوده است؛ اما در سالهای اخیر، بازیگران سنتی مانند ایالات متحده با چالشی جدید مواجه شدهاند: ظهور چین بهعنوان یک بازیگر فعال، منسجم و آیندهنگر در منطقه. برخلاف راهبردهای متزلزل آمریکا، دیپلماسی چین در خاورمیانه و سایر مناطق جهان، الگویی منسجم از پیوند اقتصادی، نفوذ سیاسی و سرمایهگذاری بلندمدت ارائه داده است؛ الگویی که پیشتر نیز در قاره آفریقا آزموده شده بود.
چین امروز بزرگترین واردکننده نفت جهان است و برای تأمین نیاز انرژی و تداوم رشد اقتصادی خود، نگاه خود را بهسوی خاورمیانه دوخته است. همزمان، ایالات متحده در حال از دست دادن فرصتهایی است که میتوانست بهواسطه آنها نقش رهبری خود را در منطقه حفظ کند. تکرار اشتباهات آمریکا در آفریقا، که در آن با بیتوجهی به روند سرمایهگذاریهای چین، سهم تجاریاش از قاره تقریباً راکد باقی ماند، اکنون ممکن است در خاورمیانه نیز رخ دهد.
چین با بهرهگیری از ابزارهای اقتصادی نظیر سرمایهگذاریهای عظیم در زیرساختها و انرژی، توانسته است حضور دائمی خود را در آفریقا تثبیت کند؛ از جمله با تأسیس پایگاه نظامی در جیبوتی و پایگاه دریایی در گینه استوایی. این مدل نفوذ، مبتنی بر نیازهای توسعهای کشورهای میزبان و در عین حال وابستگی اقتصادی روزافزون آنها به پکن است. چنین روندی بهآسانی میتواند در خاورمیانه نیز تکرار شود؛ بهویژه با توجه به نیاز کشورهای منطقه به سرمایهگذاری خارجی، توسعه زیرساختها، و تنوعبخشی به اقتصادهای وابسته به نفت.
در این میان، آمریکا همچنان میتواند جایگاه خود را در منطقه بازیابد؛ بهویژه در بازارهای نوظهور حوزه خلیج فارس. ایالات متحده باید بر آن باشد که خود را بهعنوان شریک توسعهای قابلاعتماد معرفی کند؛ با تمرکز بر آموزش، سرمایه انسانی و کمک به گذار این کشورها به اقتصاد پس از نفت. در غیر این صورت، سرمایهگذاریهای چین در حوزه انرژی سبز، رهبری جهانی در مسیر کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی را در دست خواهد گرفت.
ادعای بیطرفی در کمکهای توسعهای چین، برخلاف آنچه مقامات این کشور میگویند، با واقعیت همخوانی ندارد. چنانکه در آفریقا دیده شده، این کمکها عمدتاً در خدمت منافع بلندمدت اقتصادی چین و دسترسی به منابع طبیعی بودهاند. البته کمکهای ایالات متحده نیز همواره بیقید و شرط نبودهاند، اما لااقل شفافتر، مبتنی بر ارزشهای دموکراتیک و با نهادسازی همراه بودهاند.
ایالات متحده اکنون باید در چند محور همزمان اقدام کند. نخست، بهبود چهره دیپلماتیک خود در منطقه با احیای روابط با متحدان سنتی و ارائه راهحلهایی ملموس برای بحرانهای جاری. بهطور خاص، بحران یمن فرصتی استراتژیک برای آمریکا فراهم کرده است. ایالات متحده میتواند با مشارکت فعالتر در روند آشتی و همکاری نزدیک با نمایندگان سازمان ملل و صلیب سرخ، به روند صلح یمن شتاب بخشد. در صورت تحقق صلح، این کشور باید ابتکار عمل را در بازسازی یمن در دست گیرد و با بسیج منابع گروه هفت و سازمان ملل، به بازسازی زیرساختها و حمایت از گفتوگوهای ملی کمک کند.
همچنین، بازسازی روابط با تشکیلات خودگردان فلسطین اقدامی کلیدی در بازگرداندن اعتبار آمریکا بهعنوان شریک صادق مردم فلسطین خواهد بود. در حوزه قدرت نرم نیز آمریکا باید از سرمایههای فرهنگی خود بهره گیرد: گسترش برنامههای تبادل دانشجویی، کنفرانسهای میانفرهنگی، و بازسازی نهادهایی چون صدای آمریکا و آژانس رسانهای جهانی، میتواند تصویری مثبت از ارزشهای آمریکایی در منطقه بازآفرینی کند.
در مقابل، دیپلماسی فعال چین، با تأکید بر بیطرفی ظاهری و پرهیز از مداخله سیاسی مستقیم، توانسته است بخش قابلتوجهی از قدرت نرم آمریکا را در منطقه تضعیف کند. با این حال، هنوز برای بازیابی موقعیت واشنگتن دیر نشده است؛ بهویژه اگر آمریکا بتواند به متحدانش ثابت کند که شریکی بلندمدت، باثبات و قابلاعتماد در حوزههای اقتصادی، امنیتی و فرهنگی خواهد بود.
از سوی دیگر، شرایط داخلی ایران نیز بر پیچیدگی این رقابت افزوده است.
رهبران ایران که در ابتدا به سیاست «صبر راهبردی» دل بسته بودند، اکنون و در پی تشدید بحرانهای داخلی، بهدنبال حمایت خارجی برای بقای خود هستند؛ حمایتی که در حال حاضر بیش از هر کشور دیگری از جانب چین قابل تصور است، حتی اگر این حمایت به قیمت تضعیف حاکمیت ملی ایران تمام شود. در چنین شرایطی، چین فرصتی طلایی برای گسترش نفوذ خود در یکی از مهمترین کشورهای خاورمیانه یافته است.
در مجموع، آینده خاورمیانه بیش از هر زمان دیگری در گرو رقابت ژئوپلیتیکی چین و ایالات متحده است. نتیجه این رقابت نهتنها سرنوشت منطقه، بلکه معادلات نظم جهانی آینده را نیز رقم خواهد زد.
✍️ نیما بهرامی
@Human_rights_for_world
09.02.202507:01
▪️سخن پایانی
ترامپ دو راه داشت. یا هزینه نموده تا رژیم را ساقط کند؛ یا آنکه مجانی جمهوری اسلامی را تضعیف نموده و با نیروی شهروندان ایران، نسبت به رژیم چنج اقدام نماید.
واشنگتن راه دوم را برگزیده؛ پیش از این در پادکست «ترامپ و آیت الله» این مطلب را شرح داده ام.
پس اعتراضات و مقاومت شهروندان به عنوان مهمترین و تنها عامل تغییر رژیم می باشد. اگر چه سران حکومت نسبت به موفقیت در سرکوب اعتراضات اطمینان دارند، اما در بین فرماندهان میانی و نیروهای رده پائین، همچین اطمینانی اصلا وجود نداشته و آنها بیشتر به واقعیات جامعه واقف هستند. در مقالات متعدد آکادمیک به تنش های فرماندهان عالی با بدنه سپاه اشاره شده است. قطعا گستردگی اعتراضات احتمالی و این تنش ها در بین قوای سرکوب، بیش از پیش می تواند در مسیر سقوط حکومت موثر باشد.
به خاطر داشته باشید که جامعه جهانی ابدا مانع سقوط رژیم خامنه ای نخواهد شد.
رژیم تهران در غیاب نیروهای نیابتی، ضعف مسکو و بی عملی چین، از هرگونه حمایت بین المللی محروم خواهد بود.
عراق، امارات و مالزی محال است که همچون گذشته، عصای دست خامنه ای در دور زدن تحریمها شوند. هیچکس به خاطر یک حکومت ضعیف و مطرود، خود را با ترامپ در نخواهد انداخت.
سود مسکو در حذف سهم فروش نفت قاچاق ایران است و پکن هم نه میتواند و نه میخواهد که در این بین مداخله ای نمایند.
عمان در آغوش اسرائیل هم قطعا میانجی گر خوب و قابل اعتمادی برای خامنه ای نخواهد شد.
قطر و ترکیه اردوغان نیز مشغول زمین بازی سوریه اند و به وضعیت جمهوری اسلامی اهمیتی نخواهند داد/نیما بهرامی، بیست بهمن ۱۴۰۳
@Human_rights_for_world
ترامپ دو راه داشت. یا هزینه نموده تا رژیم را ساقط کند؛ یا آنکه مجانی جمهوری اسلامی را تضعیف نموده و با نیروی شهروندان ایران، نسبت به رژیم چنج اقدام نماید.
واشنگتن راه دوم را برگزیده؛ پیش از این در پادکست «ترامپ و آیت الله» این مطلب را شرح داده ام.
پس اعتراضات و مقاومت شهروندان به عنوان مهمترین و تنها عامل تغییر رژیم می باشد. اگر چه سران حکومت نسبت به موفقیت در سرکوب اعتراضات اطمینان دارند، اما در بین فرماندهان میانی و نیروهای رده پائین، همچین اطمینانی اصلا وجود نداشته و آنها بیشتر به واقعیات جامعه واقف هستند. در مقالات متعدد آکادمیک به تنش های فرماندهان عالی با بدنه سپاه اشاره شده است. قطعا گستردگی اعتراضات احتمالی و این تنش ها در بین قوای سرکوب، بیش از پیش می تواند در مسیر سقوط حکومت موثر باشد.
به خاطر داشته باشید که جامعه جهانی ابدا مانع سقوط رژیم خامنه ای نخواهد شد.
رژیم تهران در غیاب نیروهای نیابتی، ضعف مسکو و بی عملی چین، از هرگونه حمایت بین المللی محروم خواهد بود.
عراق، امارات و مالزی محال است که همچون گذشته، عصای دست خامنه ای در دور زدن تحریمها شوند. هیچکس به خاطر یک حکومت ضعیف و مطرود، خود را با ترامپ در نخواهد انداخت.
سود مسکو در حذف سهم فروش نفت قاچاق ایران است و پکن هم نه میتواند و نه میخواهد که در این بین مداخله ای نمایند.
عمان در آغوش اسرائیل هم قطعا میانجی گر خوب و قابل اعتمادی برای خامنه ای نخواهد شد.
قطر و ترکیه اردوغان نیز مشغول زمین بازی سوریه اند و به وضعیت جمهوری اسلامی اهمیتی نخواهند داد/نیما بهرامی، بیست بهمن ۱۴۰۳
@Human_rights_for_world
02.02.202509:26
پیرز: آیا پوتین پس از پیروزی در اوکراین، به دنبال تصرف سرزمینهای بیشتری خواهد بود؟
میرشایمر: نه. پوتین هرگز علاقهای به تصرف مناطق بیشتر نداشته است. او نمیخواهد درگیر مقاومت گستردهای شود.
پیرز: اما چین ممکن است به تایوان حمله کند. آیا این احتمال بیشتر شده است؟
میرشایمر: نه لزوماً. اما جنگ اوکراین، سیاستهای آمریکا را در آسیا تضعیف کرده است.
پیرز: چه چیزی شما را بیشتر نگران میکند؟
میرشایمر: وضعیت دموکراسی در غرب. من نگران این هستم که ایالات متحده به دلیل سیاستهای جنگی خود، به یک دولت امنیتی نظامی تبدیل شود.
ترامپ یک مرد صلح است، او جنگطلب نیست. جو بایدن یک جنگطلب بود. سوال این است که آیا ما به ایران حمله خواهیم کرد؟ آیا نتانیاهو دوام میآورد؟ او سیاستمداری است که حداقل ۹ جان دارد. او در نهایت مسئول اتفاقات ۷ اکتبر است و اسرائیل در غزه شکست خورده است.
اظهارات ترامپ از واقعیت جدا هستند. روسها در میدان نبرد کنترل اوضاع را در دست دارند. اگر آنقدر قوی هستند، چرا نیاز به جذب ۱۰ هزار سرباز کره شمالی دارند؟ میتوان استدلال کرد که هرگز نمیتوان به اندازه کافی نیروی نظامی داشت. تنها یک دلیل برای نیاز ولادیمیر پوتین به این نیروها وجود دارد، و آن این است که او خود با مشکلات نیروی انسانی مواجه است.
روسها در میدان نبرد عملکرد خوبی دارند، اما اوکراینیها بر اساس تقریباً همه گزارشها در وضعیت واقعاً وخیمی قرار دارند.
ترامپ برای پیشبرد توافق آتشبس در غزه و آزادی گروگانها در روزهای پایانی قبل از آغاز به کار خود، اعتبار دریافت کرد، اما این هفته رئیسجمهور جدید به دلیل پیشنهادش مبنی بر "پاکسازی" غزه و انتقال فلسطینیان به مصر یا اردن، مورد انتقاد قرار گرفته است. سیاست خارجی "اول آمریکا"ی ترامپ در حال آزمایش در چندین جبهه است.
او همچنین به رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، هشدار داده است که جنگ "مسخره" در اوکراین را متوقف کند، وگرنه با موجی از تحریمها روبرو خواهد شد. برای تحلیل این مسائل، ما با یکی از تأثیرگذارترین و جنجالیترین اندیشمندان در زمینه جنگ و قدرت، پروفسور جان میرشایمر، گفتوگو میکنیم.
پیرز: پروفسور، مثل همیشه گفتگو با شما بسیار آموزنده بود. سپاسگزارم.
میرشایمر: خوشحال شدم، پیرز.
@Human_rights_for_world
میرشایمر: نه. پوتین هرگز علاقهای به تصرف مناطق بیشتر نداشته است. او نمیخواهد درگیر مقاومت گستردهای شود.
پیرز: اما چین ممکن است به تایوان حمله کند. آیا این احتمال بیشتر شده است؟
میرشایمر: نه لزوماً. اما جنگ اوکراین، سیاستهای آمریکا را در آسیا تضعیف کرده است.
پیرز: چه چیزی شما را بیشتر نگران میکند؟
میرشایمر: وضعیت دموکراسی در غرب. من نگران این هستم که ایالات متحده به دلیل سیاستهای جنگی خود، به یک دولت امنیتی نظامی تبدیل شود.
ترامپ یک مرد صلح است، او جنگطلب نیست. جو بایدن یک جنگطلب بود. سوال این است که آیا ما به ایران حمله خواهیم کرد؟ آیا نتانیاهو دوام میآورد؟ او سیاستمداری است که حداقل ۹ جان دارد. او در نهایت مسئول اتفاقات ۷ اکتبر است و اسرائیل در غزه شکست خورده است.
اظهارات ترامپ از واقعیت جدا هستند. روسها در میدان نبرد کنترل اوضاع را در دست دارند. اگر آنقدر قوی هستند، چرا نیاز به جذب ۱۰ هزار سرباز کره شمالی دارند؟ میتوان استدلال کرد که هرگز نمیتوان به اندازه کافی نیروی نظامی داشت. تنها یک دلیل برای نیاز ولادیمیر پوتین به این نیروها وجود دارد، و آن این است که او خود با مشکلات نیروی انسانی مواجه است.
روسها در میدان نبرد عملکرد خوبی دارند، اما اوکراینیها بر اساس تقریباً همه گزارشها در وضعیت واقعاً وخیمی قرار دارند.
ترامپ برای پیشبرد توافق آتشبس در غزه و آزادی گروگانها در روزهای پایانی قبل از آغاز به کار خود، اعتبار دریافت کرد، اما این هفته رئیسجمهور جدید به دلیل پیشنهادش مبنی بر "پاکسازی" غزه و انتقال فلسطینیان به مصر یا اردن، مورد انتقاد قرار گرفته است. سیاست خارجی "اول آمریکا"ی ترامپ در حال آزمایش در چندین جبهه است.
او همچنین به رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، هشدار داده است که جنگ "مسخره" در اوکراین را متوقف کند، وگرنه با موجی از تحریمها روبرو خواهد شد. برای تحلیل این مسائل، ما با یکی از تأثیرگذارترین و جنجالیترین اندیشمندان در زمینه جنگ و قدرت، پروفسور جان میرشایمر، گفتوگو میکنیم.
پیرز: پروفسور، مثل همیشه گفتگو با شما بسیار آموزنده بود. سپاسگزارم.
میرشایمر: خوشحال شدم، پیرز.
@Human_rights_for_world


02.02.202503:45
اوکراین هواپیماهای جنگنده F-16 بیشتری دریافت خواهد کرد:
وزیر دفاع اوکراین، رستم عمروف، اعلام کرد که یک سری دیگر از این جنگندهها از هلند در سال ۲۰۲۵ تحویل داده خواهد شد.
کمکهای اضافی هلند به اوکراین شامل:
۴۰۰ میلیون یورو برای خرید و توزیع پهپادها (با هماهنگی کامل)
پروژههای مشترک در زمینه قابلیتهای دوربرد
تأمین مهمات توپخانه، پدافند هوایی و موشکهای رهگیر
این اقدامات نشاندهنده تعهد مداوم کشورهای غربی به حمایت از اوکراین در برابر تجاوز روسیه است. با دریافت جنگندههای F-16، اوکراین توانایی هوایی خود را افزایش خواهد داد که میتواند بر وضعیت جنگ تأثیر بگذارد.
@Human_rights_for_world
وزیر دفاع اوکراین، رستم عمروف، اعلام کرد که یک سری دیگر از این جنگندهها از هلند در سال ۲۰۲۵ تحویل داده خواهد شد.
کمکهای اضافی هلند به اوکراین شامل:
۴۰۰ میلیون یورو برای خرید و توزیع پهپادها (با هماهنگی کامل)
پروژههای مشترک در زمینه قابلیتهای دوربرد
تأمین مهمات توپخانه، پدافند هوایی و موشکهای رهگیر
این اقدامات نشاندهنده تعهد مداوم کشورهای غربی به حمایت از اوکراین در برابر تجاوز روسیه است. با دریافت جنگندههای F-16، اوکراین توانایی هوایی خود را افزایش خواهد داد که میتواند بر وضعیت جنگ تأثیر بگذارد.
@Human_rights_for_world
31.03.202511:18
airstrike in 2007. The Agency had no prior knowledge of the facility and only collected evidence
after Israel's attack. In 2011, Syria was found in violation of its obligations based on information
provided, mainly by the US and other non-independent sources. Many countries abstained from
voting in the Board of Governors, arguing that no country should be accused without fully
independent technical evidence. They feared that such intelligence could be politically
manipulated. Therefore, political contestation over inspections and the reliability of information
poses a threat to the Agency’s credibility and consensus on its performance.
Some countries, particularly in the Middle East, accuse the IAEA of applying double standards
and discriminatory approaches. For instance, they argue that the Agency monitors the nuclear
programs of countries like Iraq, North Korea, and Iran with greater intensity, while others such as
India, Pakistan, and Israel—despite not being members of the NPT—are not subject to the same
level of scrutiny. Others believe the IAEA is influenced by major powers, especially the US, and
that its monitoring policies are aligned with their national interests. Because some countries are
not obliged to implement the IAEA’s Additional Protocols, they can limit inspector access and
thus exercise greater control over international monitoring. A common criticism of the Agency is
its failure to reduce the nuclear arsenals of nuclear-armed states. Despite its non-proliferation
efforts, the US and Russia continue to develop advanced nuclear weapons systems. Some members
also argue that the Agency's inspections are exploited as tools for political pressure by global
powers, especially when cases are referred to the Security Council. It is also argued that despite
9
advancements in the IAEA’s monitoring technologies, there is still the risk that some countries
maintain undeclared and clandestine nuclear programs undetected by the Agency (Bunn, 2003).
Conclusion
The IAEA is one of the most specialized IOs. It was established in response to the shared concerns
and needs of global powers and the international community, aimed at controlling the proliferation
of nuclear weapons and promoting the peaceful use of nuclear energy. According to Liberal
Institutionalism, the Agency has contributed to increasing international cooperation and
interaction, enhancing transparency, reducing the costs of collaboration, and fostering trust in
highly sensitive areas such as nuclear technology. As mentioned earlier, during the critical years
of the Cold War—when the international environment was dominated by the rivalry and mutual
distrust of the superpowers—the establishment of the IAEA facilitated global cooperation.
On the other hand, in line with Neorealism, it becomes clear that the conflicting interests of major
powers within the anarchic international system have created a suitable environment for disputes
and challenges facing the Agency. Multiple factors, such as geopolitical rivalries, differing
interpretations of the Agency’s mission, its reliance on information provided by member states,
and the unequal distribution of power within decision-making structures, have all contributed to
these contestations. As a result, the efficiency and legitimacy of the IAEA have been consistently
called into question.
Ultimately, the IAEA, despite being the product of international cooperation aimed at managing
nuclear challenges, has simultaneously functioned as an arena for the continuation of political
rivalries and disputes. Analysing this reality through the lenses of Liberal Institutionalism and
Neorealism provides a comprehensive understanding of the reasons behind the Agency’s
establishment and the controversies surrounding it. The Agency remains at the centre of
10
international tensions, and its future depends on global developments and how the great powers
choose to engage with it.
@Human_rights_for_world
after Israel's attack. In 2011, Syria was found in violation of its obligations based on information
provided, mainly by the US and other non-independent sources. Many countries abstained from
voting in the Board of Governors, arguing that no country should be accused without fully
independent technical evidence. They feared that such intelligence could be politically
manipulated. Therefore, political contestation over inspections and the reliability of information
poses a threat to the Agency’s credibility and consensus on its performance.
Some countries, particularly in the Middle East, accuse the IAEA of applying double standards
and discriminatory approaches. For instance, they argue that the Agency monitors the nuclear
programs of countries like Iraq, North Korea, and Iran with greater intensity, while others such as
India, Pakistan, and Israel—despite not being members of the NPT—are not subject to the same
level of scrutiny. Others believe the IAEA is influenced by major powers, especially the US, and
that its monitoring policies are aligned with their national interests. Because some countries are
not obliged to implement the IAEA’s Additional Protocols, they can limit inspector access and
thus exercise greater control over international monitoring. A common criticism of the Agency is
its failure to reduce the nuclear arsenals of nuclear-armed states. Despite its non-proliferation
efforts, the US and Russia continue to develop advanced nuclear weapons systems. Some members
also argue that the Agency's inspections are exploited as tools for political pressure by global
powers, especially when cases are referred to the Security Council. It is also argued that despite
9
advancements in the IAEA’s monitoring technologies, there is still the risk that some countries
maintain undeclared and clandestine nuclear programs undetected by the Agency (Bunn, 2003).
Conclusion
The IAEA is one of the most specialized IOs. It was established in response to the shared concerns
and needs of global powers and the international community, aimed at controlling the proliferation
of nuclear weapons and promoting the peaceful use of nuclear energy. According to Liberal
Institutionalism, the Agency has contributed to increasing international cooperation and
interaction, enhancing transparency, reducing the costs of collaboration, and fostering trust in
highly sensitive areas such as nuclear technology. As mentioned earlier, during the critical years
of the Cold War—when the international environment was dominated by the rivalry and mutual
distrust of the superpowers—the establishment of the IAEA facilitated global cooperation.
On the other hand, in line with Neorealism, it becomes clear that the conflicting interests of major
powers within the anarchic international system have created a suitable environment for disputes
and challenges facing the Agency. Multiple factors, such as geopolitical rivalries, differing
interpretations of the Agency’s mission, its reliance on information provided by member states,
and the unequal distribution of power within decision-making structures, have all contributed to
these contestations. As a result, the efficiency and legitimacy of the IAEA have been consistently
called into question.
Ultimately, the IAEA, despite being the product of international cooperation aimed at managing
nuclear challenges, has simultaneously functioned as an arena for the continuation of political
rivalries and disputes. Analysing this reality through the lenses of Liberal Institutionalism and
Neorealism provides a comprehensive understanding of the reasons behind the Agency’s
establishment and the controversies surrounding it. The Agency remains at the centre of
10
international tensions, and its future depends on global developments and how the great powers
choose to engage with it.
@Human_rights_for_world
28.03.202509:48
در نهایت به دلیل ماهیت «استبدادی - تبه کاری» رژیم تهران و حجم فعالیتهای غیرقانونی آن، حکومت ترجیحا از مواجهه با هرگونه سازوکار حقوقی و بینالمللی اجتناب میورزد. چرا که اساساً خمیره رژیم با روح قانون و قانونمندی در تضاد کامل است.
حال مواردی را ذکر میکنیم که ایران علیرغم محق بودن به تشکیل پرونده قضایی و طرح ادعا، هرگز وارد مسیر حقوقی بینالمللی نگردیده و ساز و کارهای غیر رسمی، پشت پرده و بعضا سکوت را ترجیح داده است:
حقابه هیرمند (با افغانستان/طالبان):
سالهاست سیستان با بحران کمآبی روبهروست. با وجود عهدنامههای رسمی، ایران هیچگونه دعوی حقوقی جدی علیه افغانستان یا گروه طالبان مطرح نکرده و ترجیح داده با سکوت و مماشات، جنجال رسانهای یا مذاکرات پشت پرده، مسئله را پشت گوش خود بیاندازد. همچنین رژیم نسبت به مباحث کنترل و امنیت مرزی، رویکرد مشابهی را در مواجهه با همسایگان شرقی خود داشته است.
سهم ایران از دریای خزر:
سهم سنتی ایران از دریای خزر در دوران شوروی ۵۰٪ بود؛ اما در توافقات پس از فروپاشی شوروی، عملاً به حدود ۱۱٪ تقلیل یافته. با وجود اعتراض کارشناسان، هیچ پروندهای در مراجع حقوقی مطرح نشده و جمهوری اسلامی مذاکرات محرمانه و غیر شفاف را ترجیح داده است.
اختلافات گازی با قطر (پارس جنوبی):
میدان گازی پارس جنوبی میان ایران و قطر مشترک است. در حالیکه قطر بهرهبرداری گسترده و پیشرفته انجام داده، ایران در بخش خود عقبمانده. با این که اختلافات آشکار است، جمهوری اسلامی هیچ شکایت حقوقی درباره بهرهبرداری ناعادلانه مطرح نکرده است. همچنین در موارد میدانهای آرش و ادعاهای کذب عربستان و بسیاری از میادین مشترک مرزی دیگر هم این کاهلی و چشمپوشی جمهوری اسلامی دیده شده است.
سرقت میراث فرهنگی و معنوی توسط کشورهای همسایه:
از ادعاهای واهی ترکیه بر مالکیت معنوی و مادی بر مولانا تا مصادره ی نوروز و موسیقی سنتی توسط آذربایجان و ... بارها هویت تاریخی و فرهنگی ایران به چالش کشیده شده است. جمهوری اسلامی بعضا به اعتراض های ظاهری و رسانهای بسنده نموده و حتی در یونسکو هم پیگیری حقوقی مؤثری نداشته است.
آلودگی زیستمحیطی در خوزستان از سمت عراق:
با وجود افزایش گرد و غبار و تخریب محیطزیست در خوزستان که منشأ آن در بسیاری موارد در عراق است، هیچ شکایتی در مجامع بینالمللی یا زیستمحیطی علیه عراق و احداث سدهای بالادستی در ترکیه طرح نشده است.
فاجعه منا (۱۳۹۴) و کشته شدن زائران ایرانی:
در جریان فاجعه منا بیش از ۴۰۰ ایرانی جان باختند، اما ایران هیچ شکایت رسمی در مجامع حقوقی بینالمللی علیه عربستان مطرح نکرد و مسئله به مذاکرات پشتپرده محدود شد.
ترور دانشمندان هستهای توسط عوامل موساد:
با وجود شواهد گسترده از نقش عوامل اسرائیلی در ترور دانشمندان هستهای ایران، جمهوری اسلامی هیچگاه پروندهای رسمی در دیوان کیفری بینالمللی یا شورای امنیت سازمان ملل مطرح نکرده است.
خسارات جنگ هشت ساله با عراق:
حتی تهاجم عراق به ایران و ضررهای مالی و جانی آن در تجاوز هشت ساله نیز قادر نبوده که مسئولان بیکفایت جمهوری اسلامی را به طرح دعاوی بینالمللی و مطالبه خسارات وادار نماید.
در نهایت، بهنظر میرسد جمهوری اسلامی، حقوق بینالملل را نه ابزار احقاق حق و تعامل، بلکه تهدیدی برای اقتدار و حکمرانی خود می بیند. تا زمانی که چنین ذهنیتی بر ملایان حاکم است، منافع ملی ایران همچنان در فضای تاریک معاملههای غیرشفاف و پشتپرده، قربانی خواهد شد.
✍️ نیما بهرامی
@Human_rights_for_world
حال مواردی را ذکر میکنیم که ایران علیرغم محق بودن به تشکیل پرونده قضایی و طرح ادعا، هرگز وارد مسیر حقوقی بینالمللی نگردیده و ساز و کارهای غیر رسمی، پشت پرده و بعضا سکوت را ترجیح داده است:
حقابه هیرمند (با افغانستان/طالبان):
سالهاست سیستان با بحران کمآبی روبهروست. با وجود عهدنامههای رسمی، ایران هیچگونه دعوی حقوقی جدی علیه افغانستان یا گروه طالبان مطرح نکرده و ترجیح داده با سکوت و مماشات، جنجال رسانهای یا مذاکرات پشت پرده، مسئله را پشت گوش خود بیاندازد. همچنین رژیم نسبت به مباحث کنترل و امنیت مرزی، رویکرد مشابهی را در مواجهه با همسایگان شرقی خود داشته است.
سهم ایران از دریای خزر:
سهم سنتی ایران از دریای خزر در دوران شوروی ۵۰٪ بود؛ اما در توافقات پس از فروپاشی شوروی، عملاً به حدود ۱۱٪ تقلیل یافته. با وجود اعتراض کارشناسان، هیچ پروندهای در مراجع حقوقی مطرح نشده و جمهوری اسلامی مذاکرات محرمانه و غیر شفاف را ترجیح داده است.
اختلافات گازی با قطر (پارس جنوبی):
میدان گازی پارس جنوبی میان ایران و قطر مشترک است. در حالیکه قطر بهرهبرداری گسترده و پیشرفته انجام داده، ایران در بخش خود عقبمانده. با این که اختلافات آشکار است، جمهوری اسلامی هیچ شکایت حقوقی درباره بهرهبرداری ناعادلانه مطرح نکرده است. همچنین در موارد میدانهای آرش و ادعاهای کذب عربستان و بسیاری از میادین مشترک مرزی دیگر هم این کاهلی و چشمپوشی جمهوری اسلامی دیده شده است.
سرقت میراث فرهنگی و معنوی توسط کشورهای همسایه:
از ادعاهای واهی ترکیه بر مالکیت معنوی و مادی بر مولانا تا مصادره ی نوروز و موسیقی سنتی توسط آذربایجان و ... بارها هویت تاریخی و فرهنگی ایران به چالش کشیده شده است. جمهوری اسلامی بعضا به اعتراض های ظاهری و رسانهای بسنده نموده و حتی در یونسکو هم پیگیری حقوقی مؤثری نداشته است.
آلودگی زیستمحیطی در خوزستان از سمت عراق:
با وجود افزایش گرد و غبار و تخریب محیطزیست در خوزستان که منشأ آن در بسیاری موارد در عراق است، هیچ شکایتی در مجامع بینالمللی یا زیستمحیطی علیه عراق و احداث سدهای بالادستی در ترکیه طرح نشده است.
فاجعه منا (۱۳۹۴) و کشته شدن زائران ایرانی:
در جریان فاجعه منا بیش از ۴۰۰ ایرانی جان باختند، اما ایران هیچ شکایت رسمی در مجامع حقوقی بینالمللی علیه عربستان مطرح نکرد و مسئله به مذاکرات پشتپرده محدود شد.
ترور دانشمندان هستهای توسط عوامل موساد:
با وجود شواهد گسترده از نقش عوامل اسرائیلی در ترور دانشمندان هستهای ایران، جمهوری اسلامی هیچگاه پروندهای رسمی در دیوان کیفری بینالمللی یا شورای امنیت سازمان ملل مطرح نکرده است.
خسارات جنگ هشت ساله با عراق:
حتی تهاجم عراق به ایران و ضررهای مالی و جانی آن در تجاوز هشت ساله نیز قادر نبوده که مسئولان بیکفایت جمهوری اسلامی را به طرح دعاوی بینالمللی و مطالبه خسارات وادار نماید.
در نهایت، بهنظر میرسد جمهوری اسلامی، حقوق بینالملل را نه ابزار احقاق حق و تعامل، بلکه تهدیدی برای اقتدار و حکمرانی خود می بیند. تا زمانی که چنین ذهنیتی بر ملایان حاکم است، منافع ملی ایران همچنان در فضای تاریک معاملههای غیرشفاف و پشتپرده، قربانی خواهد شد.
✍️ نیما بهرامی
@Human_rights_for_world
23.03.202502:07
😄 پیامدهای سیاستگذاری برای ایالات متحده
تحولات غیرقابلاجتناب نظام سیاسی ایران باید در سیاستهای آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی و منطقه خاورمیانه لحاظ شود. فروپاشی نظام یا تلاش برای تغییر رژیم، راهبردی مناسب برای مدیریت رفتار خارجی تهران نیست. واشنگتن باید تحولات تدریجی در تهران را مدیریت کرده و از آن بهرهبرداری کند. فشارهای بینالمللی باید همزمان با بهرهگیری از تغییرات داخلی پیش برود تا بتوان رفتار رادیکال ایران را در مسیر عملگرایی هدایت کرد.
آمریکا باید آماده تغییر رهبری در ایران و پیامدهای آن باشد. همکاری با عناصر عملگرا در سپاه و روحانیت که به لزوم پاسخ به مطالبات مردم درباره آزادی، حقوق بشر، حاکمیت قانون و توسعه اقتصادی باور دارند، باید تقویت شود. تمرکز صرف بر موضوع هستهای کافی نیست. مذاکرات باید شامل سیاستهای داخلی و منطقهای تهران هم باشد و حمایت ایران از نیروهای نیابتی در منطقه باید به روند رفع تحریمها پیوند بخورد.
برخی مقایسههایی میان آینده ایران و عربستان سعودی تحت محمد بن سلمان مطرح میکنند، اما شرایط متفاوت است. در عربستان، علمای دینی هرگز کنترل مستقیمی بر سیاست نداشتند؛ اما در ایران، روحانیت قرنها نقش تعیینکننده در حکمرانی ایفا کرده است. بنابراین، انتقال قدرت در ایران طولانیتر و پرتنشتر خواهد بود.
روند «تغییر تدریجی رژیم» که دستکم در دهه گذشته در ایران آغاز شده، شتاب گرفته و به نقطه عطف خود نزدیک میشود. جمهوری اسلامی در بنبست قرار دارد و برای اجتناب از فروپاشی کامل باید دگرگون شود. آمریکا باید برای بهرهبرداری از این فرصت آماده باشد و راهبرد جدیدی برای شکل دادن به رفتار نظام در حال تغییر تهران تدوین کند.
آینده جمهوری اسلامی هنوز مبهم است، اما بهروشنی میتوان گفت که روحانیت دیگر نیروی محرکه اصلی نخواهد بود. با این حال، کاهش قدرت روحانیت به معنای تقویت نهادهای جمهوریخواه هم نخواهد بود؛ بلکه احتمالاً نظامیان، سیاست را در دست خواهند گرفت. ایران شاید از ایدئولوژی سختگیرانه خود فاصله بگیرد، اما همچنان ترکیبی از ملیگرایی ایرانی و هویت اسلامی را حفظ خواهد کرد.
همانطور که چین در دهه ۱۹۷۰ کمونیسم خود را تعدیل کرد اما همچنان منافع ملیاش را دنبال میکند، ایران پسا-خامنهای نیز ممکن است رژیمی کمتر سرکوبگر در داخل باشد، اما از نفوذ منطقهایاش دست نخواهد کشید؛ بهویژه در شرایط کنونی که درگیری با اسرائیل وارد مرحلهای از رویارویی مستقیم شده است. در بلندمدت، تهران شاید سیاست خارجی عملگرایانهتری را در پیش گیرد، اما همچنان چالشی برای امنیت خاورمیانه و منافع آمریکا باقی خواهد ماند؛ بهویژه که در جهان عرب نیرویی برای مهار آن وجود ندارد.
✔️ جهت خواندن این مقاله مفصل ۲۴ صفحه ای:
✔️ درباره نویسنده مقاله:
مقالات بیشتر از نویسنده:
https://newlinesinstitute.org/people/kamran-bokhari/
@Human_rights_for_world
تحولات غیرقابلاجتناب نظام سیاسی ایران باید در سیاستهای آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی و منطقه خاورمیانه لحاظ شود. فروپاشی نظام یا تلاش برای تغییر رژیم، راهبردی مناسب برای مدیریت رفتار خارجی تهران نیست. واشنگتن باید تحولات تدریجی در تهران را مدیریت کرده و از آن بهرهبرداری کند. فشارهای بینالمللی باید همزمان با بهرهگیری از تغییرات داخلی پیش برود تا بتوان رفتار رادیکال ایران را در مسیر عملگرایی هدایت کرد.
آمریکا باید آماده تغییر رهبری در ایران و پیامدهای آن باشد. همکاری با عناصر عملگرا در سپاه و روحانیت که به لزوم پاسخ به مطالبات مردم درباره آزادی، حقوق بشر، حاکمیت قانون و توسعه اقتصادی باور دارند، باید تقویت شود. تمرکز صرف بر موضوع هستهای کافی نیست. مذاکرات باید شامل سیاستهای داخلی و منطقهای تهران هم باشد و حمایت ایران از نیروهای نیابتی در منطقه باید به روند رفع تحریمها پیوند بخورد.
برخی مقایسههایی میان آینده ایران و عربستان سعودی تحت محمد بن سلمان مطرح میکنند، اما شرایط متفاوت است. در عربستان، علمای دینی هرگز کنترل مستقیمی بر سیاست نداشتند؛ اما در ایران، روحانیت قرنها نقش تعیینکننده در حکمرانی ایفا کرده است. بنابراین، انتقال قدرت در ایران طولانیتر و پرتنشتر خواهد بود.
روند «تغییر تدریجی رژیم» که دستکم در دهه گذشته در ایران آغاز شده، شتاب گرفته و به نقطه عطف خود نزدیک میشود. جمهوری اسلامی در بنبست قرار دارد و برای اجتناب از فروپاشی کامل باید دگرگون شود. آمریکا باید برای بهرهبرداری از این فرصت آماده باشد و راهبرد جدیدی برای شکل دادن به رفتار نظام در حال تغییر تهران تدوین کند.
آینده جمهوری اسلامی هنوز مبهم است، اما بهروشنی میتوان گفت که روحانیت دیگر نیروی محرکه اصلی نخواهد بود. با این حال، کاهش قدرت روحانیت به معنای تقویت نهادهای جمهوریخواه هم نخواهد بود؛ بلکه احتمالاً نظامیان، سیاست را در دست خواهند گرفت. ایران شاید از ایدئولوژی سختگیرانه خود فاصله بگیرد، اما همچنان ترکیبی از ملیگرایی ایرانی و هویت اسلامی را حفظ خواهد کرد.
همانطور که چین در دهه ۱۹۷۰ کمونیسم خود را تعدیل کرد اما همچنان منافع ملیاش را دنبال میکند، ایران پسا-خامنهای نیز ممکن است رژیمی کمتر سرکوبگر در داخل باشد، اما از نفوذ منطقهایاش دست نخواهد کشید؛ بهویژه در شرایط کنونی که درگیری با اسرائیل وارد مرحلهای از رویارویی مستقیم شده است. در بلندمدت، تهران شاید سیاست خارجی عملگرایانهتری را در پیش گیرد، اما همچنان چالشی برای امنیت خاورمیانه و منافع آمریکا باقی خواهد ماند؛ بهویژه که در جهان عرب نیرویی برای مهار آن وجود ندارد.
✔️ جهت خواندن این مقاله مفصل ۲۴ صفحه ای:
Bokhari, Kamran. "Post-Khamenei Iran: The Future of Evolutionary Regime Change." (2024)
✔️ درباره نویسنده مقاله:
دکتر کامران بخاری، مدیر ارشد بخش امنیت و رفاه اوراسیای مؤسسه نیولاینز است. او پیش از این، مدیر بخش توسعه تحلیلی این مؤسسه از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۳ بوده است. دکتر بخاری همچنین متخصص امنیت ملی و سیاست خارجی در مؤسسه توسعه حرفهای دانشگاه اتاوا است. او همچنین به عنوان هماهنگکننده دوره مطالعات آسیای مرکزی در مؤسسه خدمات خارجی وزارت امور خارجه ایالات متحده فعالیت کرده است. او در توییتر با نام@KamranBokhari فعالیت دارد.
مقالات بیشتر از نویسنده:
https://newlinesinstitute.org/people/kamran-bokhari/
@Human_rights_for_world
09.02.202503:55
انتقاداتی که از زمان آغاز همهگیری جهانی کووید-۱۹ در اوایل سال ۲۰۲۰ علیه سازمان جهانی بهداشت (WHO) مطرح شدهاند، اساساً نادرست هستند. درست است که این سازمان در واکنش به اطلاعات مربوط به شیوع ویروس کرونا در چین کند عمل کرد و توصیههای نادرستی ارائه داد—از جمله تشویق کشورها به اجتناب از اعمال محدودیتهای سفر، حتی پس از آنکه چین قرنطینهای را در ووهان اجرا کرد. اما این اشتباهات در قضاوت، یک نقص بنیادیتر را آشکار میکنند: طراحی سازمان جهانی بهداشت متناسب با چالشهایی که با آن روبهرو است، نیست. این سازمان بر این فرض بنا شده است که بهبود سلامت جهانی یک هدف مشترک بین تمامی کشورها است و مبارزه با بیماری، تعهدی است که همه به آن پایبند هستند.
بر اساس این فرض، بنیانگذاران سازمان جهانی بهداشت بر این باور بودند که چالش اصلی در مسیر دستیابی به سلامت جهانی، مسئله هماهنگی میان متخصصان است. مشکلات هماهنگی نیازمند تصمیمگیری جمعی درباره مسیر اقدام، نظریه علمی مناسب، یا استاندارد قابلاتخاذ است. هنگامی که بر سر یک استاندارد توافق شود، همگان انگیزه پیروی از آن را دارند. از این رو، بنیانگذاران اساسنامه سازمان جهانی بهداشت، آن را نهادی در نظر گرفتند که میتواند نماینده بشریت باشد و با اتخاذ رویکردی علمی، فراتر از سیاستهای ملی عمل کند.
اما همهگیری کووید-۱۹ بهوضوح نشان داد که چالش اصلی در بهبود سلامت جهانی نه ضعف در هماهنگی میان دانشمندان، و نه حتی نبود همکاری علمی، بلکه فقدان همکاری سیاسی است. تلاشهای سازمان جهانی بهداشت برای مقابله با این بحران با فشارهای متضاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مواجه شد—تعارضاتی که نهتنها هماهنگی را دشوار، بلکه همکاری را عملاً غیرممکن میکنند. همانند سایر مشکلات همکاری در سطح جهانی—مانند تغییرات اقلیمی—حتی اگر همه بدانند چه اقداماتی باید انجام شود، برخی همچنان انگیزه تقلب دارند. مقابله با همهگیریها، جامعه بشری را با ریسکهای مشترکی مواجه میکند، اما برخی کشورها آسیبپذیرتر از دیگران هستند و هزینههای مرتبط—مانند پیشگیری و درمان—بهطور مساوی تقسیم نمیشود. کشورها برای محافظت از شهروندان خود، تمایل دارند اقدامات پیشگیرانهای مانند گزارش نکردن شیوع بیماری یا بستن مرزهایشان را بهطور یکجانبه انجام دهند. از سوی دیگر، تضاد منافع داخلی نیز وجود دارد، زیرا گروههای ذینفوذ در تلاشند سیاستهای ملی و جهانی سلامت را به نفع خود هدایت کنند.
مدیریت سلامت جهانی با چالشهای متعددی روبهرو است و سازمان جهانی بهداشت برای مواجهه با این چالشها ابزارهای لازم را در اختیار ندارد. این سازمان از ابتدا برای ایفای نقش حیاتی در تضمین همکاری سیاسی بینالمللی طراحی نشده بود.
فرصت تجهیز این سازمان به ابزارهای لازم برای مدیریت مؤثر همهگیریها در سال ۲۰۰۵ و در جریان تدوین مقررات بینالمللی بهداشت (IHR) از دست رفت. به دلیل اختیارات محدودی که این مقررات به سازمان جهانی بهداشت داده است، این سازمان قادر به واکنش مؤثر در برابر همهگیریها نیست.
تحلیل ارائهشده نشان میدهد که انتقاداتی که از زمان آغاز همهگیری کووید-۱۹ علیه سازمان جهانی بهداشت (WHO) مطرح شدهاند، اساساً نادرست هستند. بدون شک، این سازمان در هدایت جهان بهسوی "دستیابی به بالاترین سطح ممکن از سلامت" ناکام ماند. اما این شکست نه به دلیل عملکرد WHO، بلکه ناشی از نحوه طراحی آن توسط کشورهای عضو است.
@Human_rights_for_world
بر اساس این فرض، بنیانگذاران سازمان جهانی بهداشت بر این باور بودند که چالش اصلی در مسیر دستیابی به سلامت جهانی، مسئله هماهنگی میان متخصصان است. مشکلات هماهنگی نیازمند تصمیمگیری جمعی درباره مسیر اقدام، نظریه علمی مناسب، یا استاندارد قابلاتخاذ است. هنگامی که بر سر یک استاندارد توافق شود، همگان انگیزه پیروی از آن را دارند. از این رو، بنیانگذاران اساسنامه سازمان جهانی بهداشت، آن را نهادی در نظر گرفتند که میتواند نماینده بشریت باشد و با اتخاذ رویکردی علمی، فراتر از سیاستهای ملی عمل کند.
اما همهگیری کووید-۱۹ بهوضوح نشان داد که چالش اصلی در بهبود سلامت جهانی نه ضعف در هماهنگی میان دانشمندان، و نه حتی نبود همکاری علمی، بلکه فقدان همکاری سیاسی است. تلاشهای سازمان جهانی بهداشت برای مقابله با این بحران با فشارهای متضاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مواجه شد—تعارضاتی که نهتنها هماهنگی را دشوار، بلکه همکاری را عملاً غیرممکن میکنند. همانند سایر مشکلات همکاری در سطح جهانی—مانند تغییرات اقلیمی—حتی اگر همه بدانند چه اقداماتی باید انجام شود، برخی همچنان انگیزه تقلب دارند. مقابله با همهگیریها، جامعه بشری را با ریسکهای مشترکی مواجه میکند، اما برخی کشورها آسیبپذیرتر از دیگران هستند و هزینههای مرتبط—مانند پیشگیری و درمان—بهطور مساوی تقسیم نمیشود. کشورها برای محافظت از شهروندان خود، تمایل دارند اقدامات پیشگیرانهای مانند گزارش نکردن شیوع بیماری یا بستن مرزهایشان را بهطور یکجانبه انجام دهند. از سوی دیگر، تضاد منافع داخلی نیز وجود دارد، زیرا گروههای ذینفوذ در تلاشند سیاستهای ملی و جهانی سلامت را به نفع خود هدایت کنند.
مدیریت سلامت جهانی با چالشهای متعددی روبهرو است و سازمان جهانی بهداشت برای مواجهه با این چالشها ابزارهای لازم را در اختیار ندارد. این سازمان از ابتدا برای ایفای نقش حیاتی در تضمین همکاری سیاسی بینالمللی طراحی نشده بود.
فرصت تجهیز این سازمان به ابزارهای لازم برای مدیریت مؤثر همهگیریها در سال ۲۰۰۵ و در جریان تدوین مقررات بینالمللی بهداشت (IHR) از دست رفت. به دلیل اختیارات محدودی که این مقررات به سازمان جهانی بهداشت داده است، این سازمان قادر به واکنش مؤثر در برابر همهگیریها نیست.
تحلیل ارائهشده نشان میدهد که انتقاداتی که از زمان آغاز همهگیری کووید-۱۹ علیه سازمان جهانی بهداشت (WHO) مطرح شدهاند، اساساً نادرست هستند. بدون شک، این سازمان در هدایت جهان بهسوی "دستیابی به بالاترین سطح ممکن از سلامت" ناکام ماند. اما این شکست نه به دلیل عملکرد WHO، بلکه ناشی از نحوه طراحی آن توسط کشورهای عضو است.
@Human_rights_for_world
02.02.202509:25
ترجمه بخشی از مصاحبه با پروفسور جان میرشایمر
پیرز: پروفسور، خوشحالم که دوباره شما را اینجا دارم.
میرشایمر: من هم خوشحالم که اینجا هستم، پیرز.
پیرز: میخواهم با پخش کلیپی از مصاحبه قبلیمان شروع کنم که در آن چندان خوشبین نبودید که نتیجه انتخابات آمریکا تأثیری بر درگیری اسرائیل و غزه داشته باشد. بیایید نگاهی بیندازیم.
(پخش کلیپ قبلی)
میرشایمر: من فکر نمیکنم که نتیجه این انتخابات ریاستجمهوری تأثیری بر اتفاقات خاورمیانه داشته باشد. ایالات متحده همچنان به حمایت بیقید و شرط از اسرائیل ادامه خواهد داد، چه ترامپ در کاخ سفید باشد، چه کامالا هریس.
پیرز: حالا ترامپ دوباره رئیسجمهور شده است و ظاهراً اقدامات فوری برای برقراری آتشبس صورت گرفته که تاکنون پایدار بوده است. آیا فکر میکنید اشتباه میکردید، یا همچنان معتقدید که تفاوت چندانی ایجاد نشده است؟
میرشایمر: پیرز، دلیل اصلی آتشبس کنونی این است که اسرائیلیها در غزه به مشکل برخورده بودند. ارتش اسرائیل (IDF) نتوانست حماس را شکست دهد و تلفات سنگینی متحمل شد. ارتش اسرائیل که برای جنگهای کوتاه طراحی شده، بیش از حد تحت فشار بود و مجبور شد به نتانیاهو فشار بیاورد تا به توافق برسد. ترامپ فقط این فرصت را دریافت کرد و از آن استفاده کرد.
پیرز: یعنی معتقدید اگر کامالا هریس رئیسجمهور میشد، باز هم همین اتفاق رخ میداد؟
میرشایمر: بله، من فکر میکنم دولت بایدن یا دولت هریس هم میتوانست به آتشبس برسد. اما نکته مهم این است که ترامپ، مانند بایدن، عمیقاً به اسرائیل متعهد خواهد ماند.
پیرز: آیا تفاوت میان ترامپ و بایدن در این است که ترامپ واقعاً فردی صلحطلب است؟
میرشایمر: من فکر میکنم ترامپ یک فرد صلحطلب است، او جنگطلب نیست. اما بایدن جنگطلب است. تفاوت اصلی ممکن است در سیاست نسبت به ایران باشد. فکر نمیکنم ترامپ تحت هیچ شرایطی بخواهد به ایران حمله کند.
پیرز: شما گفتید که اسرائیل در غزه شکست خورده است. این شکست چقدر جدی است؟
میرشایمر: این یک شکست بزرگ برای اسرائیل است. نتانیاهو گفته بود که نیروهای اسرائیلی برای طولانیمدت در غزه خواهند ماند، اما اکنون آنها در حال خروج هستند. حماس همچنان زنده و فعال است، فلسطینیان به شمال غزه بازمیگردند، و کمکهای بشردوستانه در حال ورود است.
پیرز: ترامپ پیشنهاد داده که فلسطینیان آواره به مصر یا اردن منتقل شوند. آیا این سناریو عملی است؟
میرشایمر: به هیچ وجه. این هدف اصلی اسرائیل از ۷ اکتبر بوده، اما آنها نتوانستهاند فلسطینیان را از غزه بیرون کنند. این ایده اصلاً جدی نیست.
پیرز: آینده غزه چه خواهد شد؟
میرشایمر: بسیار دشوار است که بگوییم. اما احتمالاً اسرائیل دیگر حملهای را آغاز نخواهد کرد و حماس همچنان کنترل اوضاع را در غزه در دست خواهد داشت.
پیرز: درباره اوکراین، ترامپ گفته که این جنگ باید فوراً پایان یابد. آیا این امکانپذیر است؟
میرشایمر: خیر. روسها در حال پیروزی هستند. آنها به آرامی اما به طور مؤثر در حال پیشروی هستند. در حالی که اوکراینیها با مشکلات جدی نیروی انسانی مواجهاند.
@Human_rights_for_world
پیرز: پروفسور، خوشحالم که دوباره شما را اینجا دارم.
میرشایمر: من هم خوشحالم که اینجا هستم، پیرز.
پیرز: میخواهم با پخش کلیپی از مصاحبه قبلیمان شروع کنم که در آن چندان خوشبین نبودید که نتیجه انتخابات آمریکا تأثیری بر درگیری اسرائیل و غزه داشته باشد. بیایید نگاهی بیندازیم.
(پخش کلیپ قبلی)
میرشایمر: من فکر نمیکنم که نتیجه این انتخابات ریاستجمهوری تأثیری بر اتفاقات خاورمیانه داشته باشد. ایالات متحده همچنان به حمایت بیقید و شرط از اسرائیل ادامه خواهد داد، چه ترامپ در کاخ سفید باشد، چه کامالا هریس.
پیرز: حالا ترامپ دوباره رئیسجمهور شده است و ظاهراً اقدامات فوری برای برقراری آتشبس صورت گرفته که تاکنون پایدار بوده است. آیا فکر میکنید اشتباه میکردید، یا همچنان معتقدید که تفاوت چندانی ایجاد نشده است؟
میرشایمر: پیرز، دلیل اصلی آتشبس کنونی این است که اسرائیلیها در غزه به مشکل برخورده بودند. ارتش اسرائیل (IDF) نتوانست حماس را شکست دهد و تلفات سنگینی متحمل شد. ارتش اسرائیل که برای جنگهای کوتاه طراحی شده، بیش از حد تحت فشار بود و مجبور شد به نتانیاهو فشار بیاورد تا به توافق برسد. ترامپ فقط این فرصت را دریافت کرد و از آن استفاده کرد.
پیرز: یعنی معتقدید اگر کامالا هریس رئیسجمهور میشد، باز هم همین اتفاق رخ میداد؟
میرشایمر: بله، من فکر میکنم دولت بایدن یا دولت هریس هم میتوانست به آتشبس برسد. اما نکته مهم این است که ترامپ، مانند بایدن، عمیقاً به اسرائیل متعهد خواهد ماند.
پیرز: آیا تفاوت میان ترامپ و بایدن در این است که ترامپ واقعاً فردی صلحطلب است؟
میرشایمر: من فکر میکنم ترامپ یک فرد صلحطلب است، او جنگطلب نیست. اما بایدن جنگطلب است. تفاوت اصلی ممکن است در سیاست نسبت به ایران باشد. فکر نمیکنم ترامپ تحت هیچ شرایطی بخواهد به ایران حمله کند.
پیرز: شما گفتید که اسرائیل در غزه شکست خورده است. این شکست چقدر جدی است؟
میرشایمر: این یک شکست بزرگ برای اسرائیل است. نتانیاهو گفته بود که نیروهای اسرائیلی برای طولانیمدت در غزه خواهند ماند، اما اکنون آنها در حال خروج هستند. حماس همچنان زنده و فعال است، فلسطینیان به شمال غزه بازمیگردند، و کمکهای بشردوستانه در حال ورود است.
پیرز: ترامپ پیشنهاد داده که فلسطینیان آواره به مصر یا اردن منتقل شوند. آیا این سناریو عملی است؟
میرشایمر: به هیچ وجه. این هدف اصلی اسرائیل از ۷ اکتبر بوده، اما آنها نتوانستهاند فلسطینیان را از غزه بیرون کنند. این ایده اصلاً جدی نیست.
پیرز: آینده غزه چه خواهد شد؟
میرشایمر: بسیار دشوار است که بگوییم. اما احتمالاً اسرائیل دیگر حملهای را آغاز نخواهد کرد و حماس همچنان کنترل اوضاع را در غزه در دست خواهد داشت.
پیرز: درباره اوکراین، ترامپ گفته که این جنگ باید فوراً پایان یابد. آیا این امکانپذیر است؟
میرشایمر: خیر. روسها در حال پیروزی هستند. آنها به آرامی اما به طور مؤثر در حال پیشروی هستند. در حالی که اوکراینیها با مشکلات جدی نیروی انسانی مواجهاند.
@Human_rights_for_world
02.02.202503:33
«حسین آقائی»:
غرب در برابر یک #جنگ_هیبریدی (ترکیبی) تمام عیار از طرف محور آشوبگر (روسیه، چین، ج.ا، کره شمالی و بلاروس و ...) قرار دارد. بخشی از فلسفه این محور این بوده که باید از نقطه قوت غرب [امکانات/فضای آزادی بیان و دموکراسی] علیه خود غرب استفاده کرد، مثلا #روسیه و ج.ا در طول دستکم 15 سال اخیر اقدام به ایجاد و تقویت مراکز فرهنگی و مساجد و کلیساهای ارتدوکس در کشورهای غربی (اروپا و آمریکا) کرده اند.@Human_rights_for_world
اف بی آی در سال 2023 اعلام کرد که اعضای جامعه ارتدوکس روسیه از کلیساها و صومعه ها برای بکارگیری و آموزش نیروهای اطلاعاتی و انجام اقداماتی شامل جاسوسی، گرفتن اطلاعات از مخالفان، سرکوب و ترور و اقدامات علیه غرب استفاده می کند.
مثلا روسیه سال 2017 درخواست ساخت یک کلیسای ارتدوکس در شهر Västerås #سوئد داده بود و بعدها اواخر سال 2024 بود که سوئد به برخی فعالیتهای این #کلیسا مشکوک شد. یا مراکز فرهنگی "روسکی میر" روسیه در اروپا در پاریس و .... مورد ظن مقامات اطلاعاتی غربی قرار گرفتند.
ارتباط بین اف اس بی و کلیسای ارتدوکس پس از جنگ #اوکراین به مراتب بیشتر شده است.
همکاری اطلاعاتی-امنیتی ج.ا و روسیه نیز در رابطه با متودهای استفاده از این مراکز دینی و فرهنگی علیه غرب افزایش یافته است.
ج.ا نیز از همین روش برای سرکوب و ترور مخالفان بهره می برد.
ج.ا نیز تحت لوای یک مرکز فرهنگی در آلمان و سوئد و .... کارهای جمع آوری اطلاعات، آدم فروشی و قاچاق و ترور و خرابکاری و جاسوسی علیه غرب .... انجام می دهد. از برخی اقشار سرخورده یا حتی شکم سیر جوامع غربی، از برخی آورگان جنگ و پناه جویان و ... که نقطه ضعف مالی دارند استفاده و آنها را تطمیع و اجیر می کند.
غرب با تهدید بزرگی از سوی ج.ا روبروست، همه این مراکز باید به حکم قانون در راستای یک راهبرد فراگیر ضد اطلاعاتی تعطیل شوند و عواملشان افشا هویت و اخراج شوند.
بازداشت آخوند مرکز اسلامی «امام علی» در حومه استکهلم از جمله اقدامات سوئد در همین راستا است.
30.03.202516:39
✅ با عنایت به فرا رسیدن عید فطر، لطفا این مقاله را که پیش از این پیرامون عید اتمام رمضان نوشته ام، مطالعه فرمائید.
با تشکر
با تشکر


28.03.202509:48
"جمهوری اسلامی و سازوکارهای حقوق بینالملل"
تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی در مواجهه با اختلافات بینالمللی
یکی از ویژگیهای برجسته در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، بیاعتمادی شدید به سازوکارهای رسمی و حقوقی بینالمللی و در مقابل، تکیهی افراطی بر توافقات غیررسمی، لابیگری، و چانهزنیهای پشت پرده است.
در موارد متعددی که ایران میتوانست از نهادهای حقوقی بینالمللی برای احقاق حق خود استفاده نماید، نهتنها چنین نکرده، بلکه عملاً ترجیح داد در فضای مبهم و غیرشفاف، از طریق مصالحه های سیاسی یا امنیتی پشت پرده مسئله را مدیریت نماید. در برخی موارد که امکان حصول نتیجه دلخواه رژیم ملایان فراهم نباشد، جمهوری اسلامی به تصرف سفارت و آتش زدن پرچم و اعمالی غیر معمول روی آورده و کماکان از بهرهگیری از سازوکارهای حقوقی و رسمی بینالمللی اجتناب میورزد.
این منش و رویکرد بین المللی جمهوری اسلامی دلایل متعددی دارد که در ادامه به مهمترین آنها خواهیم پرداخت:
ذهنیت امنیتی و ایدئولوژیک حاکم:
نگاه حاکم بر ساختار قدرت در جمهوری اسلامی اینگونه تعریف شده که نهادهای بینالمللی، بهویژه نهادهای حقوقی مانند دیوان بینالمللی دادگستری یا سازمانهای تخصصی سازمان ملل، ابزار دست قدرتهای غربی، هستند. از این زاویه، شکایت به چنین نهادهایی نهتنها مفید نیست، بلکه نشانهای از وابستگی یا ضعف رژیم اسلامی تلقی خواهد شد.
ترس از شفافیت و پیامدهای حقوقی:
ورود به سازوکارهای حقوقی بینالمللی، مستلزم ارائهی شفاف اسناد، استدلالها، و مواضع حقوقی است. این در تضاد با سبک مدیریت پنهان کارانه جمهوری اسلامی است که ترجیح میدهد در فضاهای غیررسمی و بدون پاسخگویی علنی، امور را پیش ببرد.
بی گمان عدم پیوستن به مواردی همچون FATF را هم از همین ویژگی هراس رژیم از شفافیت می توان شرح داد.
ضعف ساختاری در دیپلماسی حقوقی:
ایران از نظر ساختار و منابع انسانی حقوق بینالملل، دچار ضعف مزمن است. تیمهای حقوقی کارآزموده، آموزشدیده و مستقل در اختیار دستگاه سیاست خارجی نیستند. پروندههایی که در گذشته به دادگاه های بینالمللی ارجاع شدهاند، اغلب به صورت موردی و واکنشی بودهاند، نه فعالانه و هدفمند.
ترجیح به لابیگری و توافقات پشتپرده:
بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی ترجیح میدهند بهجای ورود به پروندههای حقوقی که روند طولانی و غیرقابل کنترل دارند، از ابزارهایی مانند لابی، تطمیع، رشوه، تهدید نرم، توافقات محرمانه و ترور استفاده کنند. این مسیر، هرچند در ظاهر کم هزینه تر و یا سریعتر است، اما در عمل منافع ملی ایران را در بلندمدت تضعیف نموده است.
هراس از اقدام متقابل:
در بسیاری از موارد، اگر ایران دعوی را علیه کشوری طرح کند، ممکن است طرف مقابل نیز با استناد به اسناد دقیقتر یا اصول پذیرفته شدهی حقوق بینالملل، شکایت متقابل اقامه نماید. از آنجا که نظام ایران همواره با چالشهایی چون نقض حقوق بشر، ترور، بمب گذاری و یا عملکردهای مشکوک و غیر موجه امنیتی درگیر است، احتمال گرفتار شدن در دام اقدام متقابل وجود دارد.
@Human_rights_for_world
تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی در مواجهه با اختلافات بینالمللی
یکی از ویژگیهای برجسته در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، بیاعتمادی شدید به سازوکارهای رسمی و حقوقی بینالمللی و در مقابل، تکیهی افراطی بر توافقات غیررسمی، لابیگری، و چانهزنیهای پشت پرده است.
در موارد متعددی که ایران میتوانست از نهادهای حقوقی بینالمللی برای احقاق حق خود استفاده نماید، نهتنها چنین نکرده، بلکه عملاً ترجیح داد در فضای مبهم و غیرشفاف، از طریق مصالحه های سیاسی یا امنیتی پشت پرده مسئله را مدیریت نماید. در برخی موارد که امکان حصول نتیجه دلخواه رژیم ملایان فراهم نباشد، جمهوری اسلامی به تصرف سفارت و آتش زدن پرچم و اعمالی غیر معمول روی آورده و کماکان از بهرهگیری از سازوکارهای حقوقی و رسمی بینالمللی اجتناب میورزد.
این منش و رویکرد بین المللی جمهوری اسلامی دلایل متعددی دارد که در ادامه به مهمترین آنها خواهیم پرداخت:
ذهنیت امنیتی و ایدئولوژیک حاکم:
نگاه حاکم بر ساختار قدرت در جمهوری اسلامی اینگونه تعریف شده که نهادهای بینالمللی، بهویژه نهادهای حقوقی مانند دیوان بینالمللی دادگستری یا سازمانهای تخصصی سازمان ملل، ابزار دست قدرتهای غربی، هستند. از این زاویه، شکایت به چنین نهادهایی نهتنها مفید نیست، بلکه نشانهای از وابستگی یا ضعف رژیم اسلامی تلقی خواهد شد.
ترس از شفافیت و پیامدهای حقوقی:
ورود به سازوکارهای حقوقی بینالمللی، مستلزم ارائهی شفاف اسناد، استدلالها، و مواضع حقوقی است. این در تضاد با سبک مدیریت پنهان کارانه جمهوری اسلامی است که ترجیح میدهد در فضاهای غیررسمی و بدون پاسخگویی علنی، امور را پیش ببرد.
بی گمان عدم پیوستن به مواردی همچون FATF را هم از همین ویژگی هراس رژیم از شفافیت می توان شرح داد.
ضعف ساختاری در دیپلماسی حقوقی:
ایران از نظر ساختار و منابع انسانی حقوق بینالملل، دچار ضعف مزمن است. تیمهای حقوقی کارآزموده، آموزشدیده و مستقل در اختیار دستگاه سیاست خارجی نیستند. پروندههایی که در گذشته به دادگاه های بینالمللی ارجاع شدهاند، اغلب به صورت موردی و واکنشی بودهاند، نه فعالانه و هدفمند.
ترجیح به لابیگری و توافقات پشتپرده:
بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی ترجیح میدهند بهجای ورود به پروندههای حقوقی که روند طولانی و غیرقابل کنترل دارند، از ابزارهایی مانند لابی، تطمیع، رشوه، تهدید نرم، توافقات محرمانه و ترور استفاده کنند. این مسیر، هرچند در ظاهر کم هزینه تر و یا سریعتر است، اما در عمل منافع ملی ایران را در بلندمدت تضعیف نموده است.
هراس از اقدام متقابل:
در بسیاری از موارد، اگر ایران دعوی را علیه کشوری طرح کند، ممکن است طرف مقابل نیز با استناد به اسناد دقیقتر یا اصول پذیرفته شدهی حقوق بینالملل، شکایت متقابل اقامه نماید. از آنجا که نظام ایران همواره با چالشهایی چون نقض حقوق بشر، ترور، بمب گذاری و یا عملکردهای مشکوک و غیر موجه امنیتی درگیر است، احتمال گرفتار شدن در دام اقدام متقابل وجود دارد.
@Human_rights_for_world


21.03.202520:19
پیش از این گفته بودم که مگر آنکه اوامر مالی آمریکا را دنبال کنند ...
هزار و چهارصد میلیارد دلار ...
با این توصیف، احتمال وقوع جنگ در خاورمیانه منتفی ست.
هزار و چهارصد میلیارد دلار ...
با این توصیف، احتمال وقوع جنگ در خاورمیانه منتفی ست.
02.02.202512:42
در ماههای اخیر، ایران با شکستهای بزرگی در منطقه مواجه شده است. نیروهای امنیتی اسرائیل توانستهاند رهبران اصلی دو متحد قدرتمند ایران، یعنی حماس در غزه و حزبالله در لبنان را تضعیف کنند. سقوط غیرمنتظره دولت بشار اسد در سوریه نهتنها ایران را از مهمترین متحد دولتی اش محروم کرد، بلکه مسیر تأمین تسلیحاتی حزبالله را نیز قطع نمود. در همین حال، حملات مداوم حوثی های یمن به کشتیهای تجاری در دریای سرخ نیز با واکنش شدید اسرائیل مواجه شده و اسرائیل حتی به مواضع این گروه در داخل خاک یمن حمله کرده است.
ایران همچنین دریافته که روسیه، مهمترین متحد اش در خارج از خاورمیانه، به دلیل جنگ در اوکراین بیش از آن درگیر است که بتواند حمایت قابلتوجهی از ایران ارائه دهد. در مجموع، آنچه که به عنوان محور مقاومت شناخته میشد، عملاً در حال فروپاشی است.
اسرائیل حتی حملات مستقیمی را علیه خاک ایران در سال ۲۰۲۴ انجام داده و ایران واکنش خاصی نشان نداده است. اکنون دونالد ترامپ، که همیشه بر فشار حداکثری علیه ایران تأکید داشته، دوباره به عنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شده است. او احتمالاً به دنبال جنگی پرهزینه با ایران نیست، اما اگر سر نخ هایی از تلاش ایران برای ساخت بمب هستهای مشاهده کند، ممکن است سیاستهای خود را تغییر دهد.
بحرانهای داخلی ایران:
مشکلات داخلی ایران به همان اندازه که تهدیدات خارجی مهم هستند، برای حکومت خطرناک به نظر میرسند. اقتصاد ایران که تحت تحریمها قرار دارد، در وضعیت بسیار نامناسبی است. تورم به ۳۰٪ رسیده و ارزش پول ملی در حال سقوط است. اعتراضات مردم به خاطر بحران انرژی، قطع گسترده برق، تعطیلی مدارس و کسب و کارها به دلیل کمبود گاز طبیعی شدت گرفته است. این در حالی است که ایران دومین ذخایر گاز طبیعی جهان را دارد، اما به دلیل سوءمدیریت و فساد، از تأمین نیازهای داخلی خود ناتوان است.
همچنین، سرکوبهای اجتماعی اخیر، به ویژه در مورد الزام رعایت حجاب اجباری، باعث خشم دوباره معترضان شده است. جنبش "زن، زندگی، آزادی" که در سالهای ۲۰۲۲-۲۰۲۳ شکل گرفت، بار دیگر نیروی تازهای پیدا کرده است. میزان مشارکت در انتخابات اخیر فقط ۵۰٪ بوده که نشانهای از نارضایتی عمیق مردم است.
حتی حامیان سرسخت نظام نیز از ناکارآمدی آن ناراضی شدهاند، به ویژه به دلیل اینکه ایران نتوانست حکومت بشار اسد را از سقوط نجات دهد، در حالی که میلیاردها دلار برای حفظ او هزینه کرده بود.
آینده مبهم حکومت ایران:
مسعود پزشکیان، رئیسجمهور "اصلاحطلب" ایران، اکنون با بحرانهای متعددی دست و پنجه نرم میکند. او همچنان از حمایت رهبر ایران، آیتالله علی خامنهای و محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس برخوردار است، اما بسیاری از ایرانیان که امیدوار بودند پزشکیان بتواند تغییرات مثبتی ایجاد کند، اکنون او را رهبری ضعیف میدانند.
با توجه به اینکه خامنهای ۸۵ ساله و در وضعیت سلامتی نامناسبی قرار دارد، سوال اصلی این است: چه کسی پس از او به قدرت خواهد رسید؟ انتقال قدرت در جمهوری اسلامی ایران فقط یکبار دیگر، آن هم در سال ۱۹۸۹ رخ داده و حالا بسیاری از بازیگران داخل حکومت، از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و روحانیت، خود را برای این انتقال آماده کردهاند.
در همین حال، برخی مقامات در آمریکا و اسرائیل معتقدند که اگر حکومت ایران بیش از این تحت فشار قرار گیرد، ممکن است سقوط کند. اما ایران هنوز یک ارتش قدرتمند موشکی و پهپادی دارد و اگر احساس کند به گوشهای رانده شده، ممکن است اقداماتی انجام دهد که کل منطقه را به آشوب بکشد—و حتی آمریکا را وارد یک جنگ جدید کند.
@Human_rights_for_world
ایران همچنین دریافته که روسیه، مهمترین متحد اش در خارج از خاورمیانه، به دلیل جنگ در اوکراین بیش از آن درگیر است که بتواند حمایت قابلتوجهی از ایران ارائه دهد. در مجموع، آنچه که به عنوان محور مقاومت شناخته میشد، عملاً در حال فروپاشی است.
اسرائیل حتی حملات مستقیمی را علیه خاک ایران در سال ۲۰۲۴ انجام داده و ایران واکنش خاصی نشان نداده است. اکنون دونالد ترامپ، که همیشه بر فشار حداکثری علیه ایران تأکید داشته، دوباره به عنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شده است. او احتمالاً به دنبال جنگی پرهزینه با ایران نیست، اما اگر سر نخ هایی از تلاش ایران برای ساخت بمب هستهای مشاهده کند، ممکن است سیاستهای خود را تغییر دهد.
بحرانهای داخلی ایران:
مشکلات داخلی ایران به همان اندازه که تهدیدات خارجی مهم هستند، برای حکومت خطرناک به نظر میرسند. اقتصاد ایران که تحت تحریمها قرار دارد، در وضعیت بسیار نامناسبی است. تورم به ۳۰٪ رسیده و ارزش پول ملی در حال سقوط است. اعتراضات مردم به خاطر بحران انرژی، قطع گسترده برق، تعطیلی مدارس و کسب و کارها به دلیل کمبود گاز طبیعی شدت گرفته است. این در حالی است که ایران دومین ذخایر گاز طبیعی جهان را دارد، اما به دلیل سوءمدیریت و فساد، از تأمین نیازهای داخلی خود ناتوان است.
همچنین، سرکوبهای اجتماعی اخیر، به ویژه در مورد الزام رعایت حجاب اجباری، باعث خشم دوباره معترضان شده است. جنبش "زن، زندگی، آزادی" که در سالهای ۲۰۲۲-۲۰۲۳ شکل گرفت، بار دیگر نیروی تازهای پیدا کرده است. میزان مشارکت در انتخابات اخیر فقط ۵۰٪ بوده که نشانهای از نارضایتی عمیق مردم است.
حتی حامیان سرسخت نظام نیز از ناکارآمدی آن ناراضی شدهاند، به ویژه به دلیل اینکه ایران نتوانست حکومت بشار اسد را از سقوط نجات دهد، در حالی که میلیاردها دلار برای حفظ او هزینه کرده بود.
آینده مبهم حکومت ایران:
مسعود پزشکیان، رئیسجمهور "اصلاحطلب" ایران، اکنون با بحرانهای متعددی دست و پنجه نرم میکند. او همچنان از حمایت رهبر ایران، آیتالله علی خامنهای و محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس برخوردار است، اما بسیاری از ایرانیان که امیدوار بودند پزشکیان بتواند تغییرات مثبتی ایجاد کند، اکنون او را رهبری ضعیف میدانند.
با توجه به اینکه خامنهای ۸۵ ساله و در وضعیت سلامتی نامناسبی قرار دارد، سوال اصلی این است: چه کسی پس از او به قدرت خواهد رسید؟ انتقال قدرت در جمهوری اسلامی ایران فقط یکبار دیگر، آن هم در سال ۱۹۸۹ رخ داده و حالا بسیاری از بازیگران داخل حکومت، از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و روحانیت، خود را برای این انتقال آماده کردهاند.
در همین حال، برخی مقامات در آمریکا و اسرائیل معتقدند که اگر حکومت ایران بیش از این تحت فشار قرار گیرد، ممکن است سقوط کند. اما ایران هنوز یک ارتش قدرتمند موشکی و پهپادی دارد و اگر احساس کند به گوشهای رانده شده، ممکن است اقداماتی انجام دهد که کل منطقه را به آشوب بکشد—و حتی آمریکا را وارد یک جنگ جدید کند.
@Human_rights_for_world
02.02.202509:22
02.02.202502:55
چنین معاملهای نمیتواند یک هدیه باشد، که در آن پکن از کاهش تعرفهها برخوردار شود بدون اینکه ناچار شود سیستم گسترده یارانههای صنعتی خود را تجزیه کند. نه میتواند به چین اجازه دهد که استفاده از زنجیرههای تأمین فناوری بالا را برای اهداف جاسوسی و احتمالاً خرابکاری از سر بگیرد. اما معنادار خواهد بود، همانطور که در دهه ۱۹۸۰ بود، که دو ابرقدرت به خلع سلاح بپردازند. مسابقه تسلیحاتی هستهای کنونی یک مسابقه نابرابر است که در آن دشمنان واشنگتن زرادخانههای خود را گسترش میدهند در حالی که عدم اشاعه تنها به متحدان ایالات متحده اعمال میشود.
یک
عنصر حیاتی از هر توافق ایالات متحده-چینی باید بازگشت به اجماع دهه ۱۹۷۰ در مورد تایوان باشد، که در آن ایالات متحده میپذیرد که "یک چین" وجود دارد اما همچنین گزینه مقاومت در برابر هر تغییر اجباری در خودمختاری فعلی تایوان را حفظ میکند. فرسایش این "ابهام استراتژیک" باعث افزایش بازدارندگی آمریکا نمیشود بلکه تنها خطر بحران نیمههادی تایوان مشابه با بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ را افزایش میدهد.
یک معامله ترامپ-شی، با این حال، تنها پس از اینکه ایالات متحده موقعیت قدرت خود را دوباره برقرار کرد، میتواند اتفاق بیفتد. پس از افزایش اصطکاکها بر سر تجارت در سالهای ۲۰۲۵ و ۲۰۲۶ - که اقتصاد چین را بیش از اقتصاد ایالات متحده، مانند ۲۰۱۸-۱۹، آسیب خواهد زد - ترامپ باید موضعی مصالحهآمیزتر نسبت به چین اتخاذ کند، همانطور که ریگان در دوره دوم خود نسبت به شوروی به شدت نرمش نشان داد.
سورپرایزها در ذخیره؟
سیاست خارجی ترامپ به طور ظاهری خطرناکتر از بایدن به نظر میرسد. اما عدم درک دترنس توسط دولت بایدن موجب راهاندازی یک سلسله فجایع شد، ابتدا در افغانستان، سپس در اوکراین، و سپس در اسرائیل، و شرایطی را ایجاد کرد که میتوانست به فاجعهای بسیار بزرگتر منجر شود: یک محاصره چینی از تایوان. به طریق مشابه، منتقدان ریگان در داخل و خارج از کشور او را به خطرناک بودن متهم کردند، در حالی که در واقع، در دوره جیمی کارتر، رئیسجمهور قبلی او، شوروی به افغانستان حمله کرد—یکی از خطرناکترین لحظات در جنگ سرد.
در سال ۱۹۸۰، بسیاری از افراد به هر پیشبینی که میگفت ریگان جنگ سرد را به پایان خواهد رساند—که واقعاً از طریق قدرت صلح را به ارمغان خواهد آورد—خندیده بودند. امروز، استدلال اینکه ترامپ ممکن است یک دستاورد مشابه را به دست آورد، برای بسیاری به نظر مضحک میرسد. اما حکمت تاریخی تا حدی در به خاطر سپردن این نکته است که رویدادهای بزرگ چقدر غیرمحتمل به نظر میرسیدند، حتی فقط چند سال قبل از وقوع آنها. موفقیت در سیاست خارجی میتواند شهرت یک رئیسجمهور را فراتر از شناخت تغییر دهد. همانطور که با ریگان اتفاق افتاد. همانطور که ممکن است با ترامپ نیز اثبات شود.
@Human_rights_for_world
یک
عنصر حیاتی از هر توافق ایالات متحده-چینی باید بازگشت به اجماع دهه ۱۹۷۰ در مورد تایوان باشد، که در آن ایالات متحده میپذیرد که "یک چین" وجود دارد اما همچنین گزینه مقاومت در برابر هر تغییر اجباری در خودمختاری فعلی تایوان را حفظ میکند. فرسایش این "ابهام استراتژیک" باعث افزایش بازدارندگی آمریکا نمیشود بلکه تنها خطر بحران نیمههادی تایوان مشابه با بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ را افزایش میدهد.
یک معامله ترامپ-شی، با این حال، تنها پس از اینکه ایالات متحده موقعیت قدرت خود را دوباره برقرار کرد، میتواند اتفاق بیفتد. پس از افزایش اصطکاکها بر سر تجارت در سالهای ۲۰۲۵ و ۲۰۲۶ - که اقتصاد چین را بیش از اقتصاد ایالات متحده، مانند ۲۰۱۸-۱۹، آسیب خواهد زد - ترامپ باید موضعی مصالحهآمیزتر نسبت به چین اتخاذ کند، همانطور که ریگان در دوره دوم خود نسبت به شوروی به شدت نرمش نشان داد.
سورپرایزها در ذخیره؟
سیاست خارجی ترامپ به طور ظاهری خطرناکتر از بایدن به نظر میرسد. اما عدم درک دترنس توسط دولت بایدن موجب راهاندازی یک سلسله فجایع شد، ابتدا در افغانستان، سپس در اوکراین، و سپس در اسرائیل، و شرایطی را ایجاد کرد که میتوانست به فاجعهای بسیار بزرگتر منجر شود: یک محاصره چینی از تایوان. به طریق مشابه، منتقدان ریگان در داخل و خارج از کشور او را به خطرناک بودن متهم کردند، در حالی که در واقع، در دوره جیمی کارتر، رئیسجمهور قبلی او، شوروی به افغانستان حمله کرد—یکی از خطرناکترین لحظات در جنگ سرد.
در سال ۱۹۸۰، بسیاری از افراد به هر پیشبینی که میگفت ریگان جنگ سرد را به پایان خواهد رساند—که واقعاً از طریق قدرت صلح را به ارمغان خواهد آورد—خندیده بودند. امروز، استدلال اینکه ترامپ ممکن است یک دستاورد مشابه را به دست آورد، برای بسیاری به نظر مضحک میرسد. اما حکمت تاریخی تا حدی در به خاطر سپردن این نکته است که رویدادهای بزرگ چقدر غیرمحتمل به نظر میرسیدند، حتی فقط چند سال قبل از وقوع آنها. موفقیت در سیاست خارجی میتواند شهرت یک رئیسجمهور را فراتر از شناخت تغییر دهد. همانطور که با ریگان اتفاق افتاد. همانطور که ممکن است با ترامپ نیز اثبات شود.
@Human_rights_for_world
Shown 1 - 24 of 227
Log in to unlock more functionality.