Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری avatar
نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری
نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری avatar
نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری
04.05.202516:33
🔺يمن و اسرائیل؛ چشم‌انداز درگیری!

موشک بالستیک یمنی‌ها امروز پس از عبور از چند لایه پدافندی به فرودگاه بین‌المللی اسرائیل اصابت کرد و متعاقب آن، چند هواپیمای عازم این فرودگاه در آسمان منطقه به مبدا بازگشته و چندین شرکت هواپیمایی نیز پروازهای خود را موقتا به حالت تعلیق درآوردند.

اين هفدهمین حمله موشکی حوثی‌ها پس از نقض آتش بس در جنگ غزه توسط اسرائیل از دوم مارس است که اصابت آن به منطقه فرودگاه بن گوریون ریسک این نوع حملات را برای اسرائیل در مناطق حساس و راهبردی افزایش می‌دهد.

این حمله در وهله نخست نشان می‌دهد که دو ماه حملات شدید آمریکا و انگلیس از یک طرف تاثیری در تصمیم حوثی‌ها و از دیگر سو توانایی موشکی آن‌ها برای حمله به اسرائیل نداشته است. با آغاز حملات آمریکا به یمن نیز گفته شد که این حملات به دو دلیل نمی‌تواند در تحقق هدف خود موفق عمل کند؛ نخست این که حوثی‌ها فارغ از خصوصیات فکری و ایدئولوژیک آن‌ها با وجود این که بر بخش بزرگی از یمن حکومت می‌کنند و دولت صنعا را تشکیل داده‌اند، اما همچنان منطق «نهضت» و «تشکیلات چریکی» بر آن‌ها حاکم است و به عبارتی دیگر «دولتی» و بر اساس منطق سود و زیان مادی نمی‌اندیشند و با همین منطق هم 7 سال در مقابل ائتلاف عربستان و امارات دوام آوردند.

اما دلیل دوم این است که آمریکا و اسرائیل اندوخته اطلاعاتی و امنیتی قابل توجهی درباره حوثی‌ها ندارند و اساسا اسرائیل تصور نمی‌کرد که روزی از سمت یمن در فاصله دو هزار کیلومتری هدف حمله موشکی قرار گیرد و به همین خاطر موساد تمرکزی روی آن نداشت و در این 19 ماه جنگ غزه هم نتوانست این نقص را جبران و اطلاعاتی دقیق درباره مکان رهبران و سایت‌های موشکی آن‌ها به دست آورد.

اما بر خلاف حوثی‌ها، الگوی تصمیم‌گیری و رفتاری حزب الله لبنان از یک سو تشکیلاتی ـ دولتی بود و از دیگر سو هم رخنه و نفوذ امنیتی مسبب ضربات سنگین و وضعیت کنونی آن شد. به تبع آن، نیمه تشکیلاتی و نهضتی حزب الله موجب ورود آن در سطح محدودی در جنگ غزه شد و نیمه دولتی آن مانع افزایش این سطح شد تا این که طرف اسرائیلی با کاربست حفره‌های امنیتی جنگ تمام عیار غافلگیر کننده‌ای به راه انداخت.

بر این اساس گفته می‌شود که حزب الله یا باید کاملا دولتی رفتار می‌کرد و از ابتدا قید ورود به جنگ در هر سطحی را می‌زد که البته با توجه به حجم نفوذ اطلاعاتی باز تضمینی نبود که دچار این وضعیت نشود و بعید بود که اسرائیل این فرصت را در آینده برای راه‌اندازی جنگی تمام عیار از دست بدهد.

اکنون پرسش این است که پس از حمله موشکی امروز چه اتفاقی می‌افتد؟ این حمله در وهله اول در کنار تلفات چند روز اخیر در غزه پس از گذار تدریجی از بمباران فشرده دو ماهه به درگیری زمینی تدریجی با نیروهای حماس، دردسرهای داخلی نتانیاهو را تشدید می‌کند که برنامه خود برای «تغییر خاورمیانه» را در سایه تداوم بن بست در جنگ غزه، حملات یمن و دیپلماسی ترامپ با ایران در وضعیتی قفل شده و محاق می‌بیند.

از این رو، احتمال حمله مستقیم و شدید اسرائیل به یمن در ساعات آینده با تمرکز بر اهداف اقتصادی بالاست؛ البته این حمله هم منوط به موافقت دولت ترامپ است.

اما حملات احتمالی اسرائیل به علت مسافت زیاد بعید است که بتواند فراتر از نتایج حملات آمریکا و انگلیس عمل کند. به نظر می‌رسد که خود اسرائیل و آمریکا به این جمع بندی رسیده‌اند که حملات هوایی به یمن باعث توقف حملات آن‌‎ها نمی‌شود و آمریکا هم بسیار بعید است که نیروی زمینی را درگیر جنگ کند و عربستان هم دیگر قصد درگیر شدن دوباره در جنگ یمن را ندارد.

بنابراین برای تحقق هدف خود در یمن به تهدید و فشار بر ایران روی آورده‌اند. هشدار چند روز قبل وزیر دفاع آمریکا به ایران در رابطه با حمایت از صنعا و درخواست امروز بنی‌گانتز برای حمله به خود ایران در واکنش به حمله موشکی امروز در این راستاست.

نتانیاهو که فعلا ناراضی از رويكرد خارومیانه‌ای ترامپ است، احتمالا تلاش بیشتری کند که ترامپ را به تشدید تنش با تهران مجاب کند؛ اما رئیس جمهور آمریکا به ویژه در آستانه سفر خود به منطقه بعید است که «فعلا» بخواهد تنش‌ها را تشدید کند.

در مقابل باید دید که رهبران شیخ‌نشین‌های عرب در خلیج فارس در دیدار خود در ریاض با ترامپ می‌توانند او را مجاب کنند که کلید حل چالش یمن و مهار تنش‌ها در منطقه و پیشبرد سیاست‌هایش مجبور ساختن نتانیاهو به پایان جنگ غزه است یا خیر. به نوعی چشم‌انداز کنترل و تشدید تنش در منطقه بسته به سفر ترامپ و ما حصل کشمکش غیر مستقیم نتانیاهو و رهبران این کشورها به ویژه قطر برای تاثیرگذاری بر او است. تا ببینیم چه می‌شود؛ اما در حال حاضر احتمالا اسرائیل بیشتر بر خرابکاری و اقداماتی دیگر در ایران تمرکز کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
26.04.202518:13
🔺تذکر دوستانه!

متاسفانه مدتی است که یک کانال تحلیلی با رویکردی خلاف اخلاق حرفه‌ای و اصل امانت‌داری برخی مطالب کانال نگاه دیگر را با نام دکتر م ن منتشر می‌کند!
به عنوان مثال دو مطلب آخر کانال بنده تحت عناوین «دور سوم اما مهم‌تر مذاکرات» و «انفجار بندر عباس و فرضیه خرابکاری« را با همین نام جعل و منتشر کرده است.
امیدوارم این رویه نادرست اصلاح شود؛ در غیر این صورت، همین جا نام کانال مزبور و جناب دکتر مورد اشاره اعلام خواهد شد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
18.04.202515:52
🔺ترامپ و تضمین؟!

خبرگزاری رویترز امروز به نقل از یک «مقام ایرانی» نوشت که تهران خواستار «دریافت تضمین‌هایی» شده است که ترامپ بار دیگر از توافق احتمالی خارج نشود. نمی‌دانم این نقل قول تا چه اندازه صحت دارد و اگر هم درست است، صرفا ابزاری برای چانه زنی در مذاکرات است یا واقعا به عنوان یک هدف و شرط برای تحقق دنبال می‌شود.

اگر این گونه باشد که چنین هدفی اساسا محقق شدنی نیست؛ به ویژه وقتی که طرف توافق ترامپ باشد!
اگر منظور تضمین حقوقی است که ترامپ کلا میانه‌ای با چنین تضمین‌هایی ندارد؛ نمونه آن برجام بود که متکی به بالاترین تضمین در حقوق بین‌الملل یعنی قطعنامه شورای امنیت بود، اما ترامپ نه به آن وقعی نهاد و نه به امضای کشورش و از برجام خارج شد. حال چه رسد به دیگر تضمین‌ها!
تضمین‌های سیاسی هم چیزی فراتر از وعده و قول نیستند.

در واقع مهم‌ترین تضمین برای پایبندی طرف‌های یک توافق به آن، ادامه منافع آن برای دو طرف است. در این میان فعلا پای منافع شخصی ـ روانی ترامپ در ثبت یک توافق به نام خود به ویژه در سایه بن‌بست‌ها در پرونده‌های خارجی از جنگ غزه و گروگان‌ تا اوکراین و جنگ تجاری مطرح است.

حالا اگر فرضا چنین توافقی حاصل شود، اما رفع تحریم‌ها منافعی اقتصادی برای آمریکایِ ترامپ در پی نداشته باشد و او در آینده مشاهده کند که در نتیجه این توافق صرفا چین و اروپا و دیگر بازیگران کاسب شده‌اند، ممکن است تصمیم بگیرد که به نوعی و حتی بدون خروج از توافق بازی را به هم بزند و در مسیر رفع تحریم‌ها مانع تراشی کند و یا تحریم‌های رفع شده را به شکل دیگری با فشار بر طرف‌های معامله اعلام نشده اعمال کند.

نمونه چنین رفتاری پس از توافق آتش بس در ژانویه گذشته در جنگ غزه رخ داد. این توافق با فشار خود ترامپ بر نتانیاهو به دست آمد؛ اما بعدا که دید گروگان‌ها (بر اساس خود همان توافق) قطره چکانی آزاد می‌شوند، عصبانی شد و ضرب الاجلی برای آزادی همه آنها تعیین کرد؛ اما حماس نپذیرفت. با این حال بعدا دست نتانیاهو را برای نقض توافق و از سرگیری حملات به غزه باز گذاشت.

فعلا شاید منافع شخصی خود ترامپ با توجه به شخصیت خاصی که دارد، پیشران و کاتالیزور یک توافق باشد، اما به تنهایی تضمین کننده بقای توافق نیست و منافع اقتصادی چنین توافقی می‌تواند مکمل آن و تضمین کننده باشد.

اینجا این پرسش شکل می‌گیرد که تهران تا چه اندازه آمادگی شروع مناسبات تجاری با آمریکا را دارد؟ که با برخورداری واشنگتن از منافع اقتصادی توافق احتمالی به نوعی بقای این توافق تضمین شود و این که چه برنامه‌ای برای این کار دارد؟ اگر هم فرضا دولت برنامه‌ای داشته باشد، تا چه اندازه قابلیت اجرا دارد؟
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
08.04.202506:16
🔺مذاکرات شنبه و ریل‌گذاری ترامپ!

ساعاتی بعد از اظهارات دیشب ترامپ، وزیر خارجه ایران بامداد امروز در پستی، گفته او درباره مذاکرات بلندپایه روز شنبه آتی را تایید کرد، اما گفت که غیر مستقیم گفتگو خواهند کرد.
وی در این پست می‌گوید که ایران و ایالات متحده روز شنبه در عمان «برای گفتگوهای غیرمستقیم» در سطح مقامات عالی «ملاقات» خواهند کرد.

با این حال، احتمالا سخنان دونالد ترامپ درباره مستقیم بودن مذکرات میان دو طرف نیز واقعیت پیدا کند. حسین موسویان مذاکره کننده ارشد سابق ایران در این باره گفته است که احتمالا همان مدل قبلی مذاکرات قبل از برجام دنبال شود که ابتدا عراقچی وزیر خارجه ایران و ویتکاف فرستاده ترامپ مذاکراتی غیر مستقیم در مسقط داشته باشند و سپس در صورت مثبت بودن نتایج، مذاکرات مستقیم میان مذاکره‌کنندگان دو طرف شروع شود.

طرف ایرانی که معمولا در این مواقع تمایل دارد که کارها محرمانه پیش برود، اما گویا شیوه خاص ترامپ و پیوست رسانه‌ای سریعش راهی برای ادامه این رویکرد باقی نگذاشته و توئیت سریع وزیر خارجه هم موید این مدعاست.

اما حالا که قرار است مذاکراتی در سطح بالا روز شنبه کلید بخورد، بیشتر سرّ سفر غیر منتظره نتانیاهو به آمریکا نمایان می‌‎شود. چنان که در یادداشت قبلی هم گفته شد، عواملی فوریت‌دار باعث شد کاخ سفید نخست وزیر اسرائیل را به سفری غیر منتظره دعوت کند؛ یکی سفر ترامپ به عربستان و دیگری تحولات پرونده ایران.

به نظر می‌رسد که با توجه به مذاکرات پیش‌رو در عمان، ترامپ و برخی اعضای تیمش امثال ویتکاف که به دیپلماسی با ایران تمایل دارند، نگران واکنش و «اقدام خرابکارانه» احتمالی اسرائیل برای در نطفه خفه کردن این مذاکرات بوده‌اند. به همین خاطر احتمالا راه چاره را در دعوت نتانیاهو قبل از مذاکرات شنبه دیده‌اند تا خود ترامپ مستقیما با او سخن بگوید و او را بر حذر بدارد.

جالب هم اینجاست که در این مدت که تهران و واشنگتن در حال برنامه‌ریزی برای چنین دیداری بوده‌اند، هیچ اطلاعاتی از آن در رسانه‌های آمریکایی و اسرائیلی درز پیدا نکرد و همین نشان می‌دهد که طرف آمریکایی تا زمان اعلام خبر از جانب ترامپ و آن هم در نشست خبری با نتانیاهو مساله را محرمانه نگاه داشته است؛ دلیل آن هم احتمالا نگرانی از واکنش اسرائیل برای دست زدن به کاری و اقدامی با هدف ممانعت از برگزاری این مذاکرات بوده است.

دیشب که نشست کاخ سفید را دنبال می‌کردم، نشانه‌ای از یک اتفاق تصنعی و پیش برنامه ریزی شده ندیدم و چهره نتانیاهو متفاوت از دیدارهای قبلی بود.

او در این نشست به طرق مختلف تلاش داشت که وضعیت را آرام مدیریت کند و مانع اتفاقی غیر منتظره و از کوره در رفتن ترامپ شود. به نوعی شخصیت خودشیفته او را قلقک داد. در موضوع تعرفه‌ها، با تملق خاصی این سیاست را ستود و تلاش داشت از این طریق مدخلی برای کاهش تعرفه 17 درصدی برای کالاهای اسرائیلی پیدا کند، اما موفق نشد و ترامپ گفت که آمریکا کمک‌های زیادی به اسرائیل می‌کند و فکر نمی‌کند تعرفه‌ها را کاهش دهد. با این حال بعید نیست که در آینده آن را کاهش دهد.

درباره نقش ترکیه در سوریه هم که بخشی از دستور کار نتانیاهو برای اقناع ترامپ به اتخاذ موضع علیه آن بود، تلاش کرد دستکم در برابر دوربین‌ها از مدخل روابط خوب ترامپ و اردوغان به این مساله ورود کند. در مقابل هم رئیس جمهور آمریکا از دوستی‌اش با همتای ترک خود گفت و از نتانیاهو خواست که مشکلات را با ترکیه عقلایی حل کند.

فعلا با وجود مغازله کلامی ترامپ برای نتانیاهو، اما او دست خالی از آمریکا بازگشت. او که مخالف دیپلماسی با ایران است، انتظار نداشت ترامپ در حضورش مدام از مذاکره آن هم مستقیم سخن بگوید. همین نارضایتی شرکای اولترا راست در کابینه اسرائیل را به دنبال خواهد داشت.

در کل ادبیات دیشب ترامپ آن هم در حضور نتانیاهو نوعی ریل‌گذاری برای مذاکرات و توافق بود. اما شروع مذاکرات در عُمان به معنای در دسترس بودن توافق نیست و راه سختی در پیش است، از یک طرف ترامپ عجله و شتاب دارد و از طرف دیگر رسیدن به توافقی مرضی الطرفین در بازه زمانی کوتاه و سریع آن هم در میانه انبوه موانع و چالش‌ها بسیار سخت و دشوار است.

همچنین باید منتظر خروجی مذاکرات شنبه در جهت تعیین دستور کار مذاکراتی بود و همین خود خان بسيار مهمی است.

اما در کل با توجه به شخصیت خود ترامپ و فارغ از این که اطرافیان تندروی او چه می‌خواهند، احتمالا به دنبال توافقی در پرونده هسته‌ای است که در آن امتیازی را کسب کند که بتواند آن را در مقابل برجام اوباما و بایدن علم کند و بر روی آن مانور دهد. تا ببینیم چه می‌‎شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
22.03.202516:17
🔺کودکانی که گرسنه کشته می‌شوند!

جغرافیای کوچک غزه، این روزها صحنهِ خلق فجیع‌ترین و در عین حال شرم‌آورترین مناظر آخر الزمانی سورئالی، آن هم در قرن بیست و یکم و در روزگار اوج مانور نگرش‌های انسانگرایی و حقوق بشری است! مدت سه هفته است که اسرائیل با گردنکشی و گستاخی تمام و با بی‌اعتنایی به همهِ ارزش‌های حقوقی و تمدنی، همهٔ گذرگاه‌ها را به روی مردمان گرسنه و بی‌خانمان نوار غزه بسته است و اجازهِ ورود هیچ نوع مواد غذایی و دارویی را نمی‌دهد!

این در حالی است که اندک کالاهای موجود در انبارها نیز، به رغم صرفه‌جویی شدید، رو به اتمام است و گرسنگی در این منطقه، وارد مرحله بسیار خطرناک قحطی شده است؛ اما کشورها همگی در قبال رقص شوم ددمنشان و خون‌آشامان و درماندگی رقت‌انگیز و جگرسوز کودکان و زنان غزه، دچار نوعی بیهوشی و انفعال حیرت‌انگیز گشته و فقط نظاره‌گرند و جز محکومیت لفظی، هیچ فشاری بر اسرائیل برای باز کردن گذرگاه‌ها و اجازهِ ورود مواد غذایی نمی‌آورند! دیشب هم، تروئیکای اروپایی (فرانسه، آلمان و انگلیس)، بیانیهٔ شدید اللحنی در محکومیت مرحلهٔ تازهٔ یورش بر غزه و بستن گذرگاه‌ها صادر کرد، اما معطوف به اقدامی عملی نیست و در این فضای محرک سوءاستفاده، اسرائیل خیالش هم از جانب شرق و هم از غرب، بیش از هر زمانی آسوده گشته است و با افسار گسیخته و آبروی ریخته، کار خود را می‌کند!

مظلومستان غزه، اکنون نه فقط قتلگاه کودکان و زنان بی‌گناه، بلکه مسلخ انسانیت و قربانگاه اخلاق، حقوق، تمدن و نمایشگاه اهریمن مجهز به فناوری نیز شده است! عمق، حجم و نوع جنایات هولناکی که باند اهریمنی راستگرایان تندرو اسرائیلی در غزه و بر ضد اهالی بی‌پناه و فروکوفتهِ آن انجام می‌دهد، در تاریخ بشر بی‌سابقه است و دشوار بتوان در دوران باستان و قرون وسطی نیز، نمونه‌ای برای آن یافت؛ چه رسد به تاریخ معاصر و عصر تمدن، توسعه و پیشرفت!

کودکان، قربانیان اصلی این کشتار کور و ویرانگری بی‌نقاب و رقت‌بارند: یا همانند برگ‌های پاییزی به تاراج خزان می‌روند و پیکرهای خون‌آلود و تکه پاره‌شان در اوج مظلومیت بر زمین می‌افتد ــ چنان که در این سه روز 200 کودک خردسال قتل عام شده‌اند ــ یا یتیم و بی‌سرپرست و آواره می‌شوند و یا گرسنه، تشنه، مجروح و بیمار، ثانیه‌های زندگانی زهرگونه را در میانهٔ انواع رنج‌ها و مصیبت‌ها تجرع می‌کنند!

دیدن چهره تکیده و غمبار کودکان پابرهنه غزه در جستجوی دلهره‌آور غذا و آب دل هر دردمندی را به درد می‌آورد.

دیروز هم آخرین پناهگاه کودکان سرطانی نوار غزه، یعنی بیمارستان الصداقه در مرکز این منطقه آنلاین بمباران و منفجر گشت!

قطع غذا و دارو از بیش از دو میلیون نفر به ویژه کودکان و زنان، بمباران بیمارستان‌ها، چاه‌های آب و چادرهای آوارگان پس از 16 ماه جنگ ویرانگر و ریختن 90 هزار تن بمب (معادل 4 بمب اتم)، از این منطقهِ بسیار کوچک، بزرگ‌ترین کشتارگاه و شکنجه‌گاه را ساخته است که ساکنان آن پس از کاربست انواع شکنجه جسمی و روحی و روانی، سرانجام با بمباران و حملات توپخانه‌ای به کشتار سپرده می‌شوند! این نسل‌کشی آشکار، در ماه رمضان شکل جدیدی به خود گرفته است و حملات و قتل‌عام‌ها غالباً یا هنگام سحری اتفاق می‌افتد یا افطار، تا اگر احیاناً تکه نانی یا اندک غذایی برای گرفتن روزه یا شکستن آن یا کم کردن آه و ناله کودکان گرسنه پیدا می‌کنند، یا جانشان ستانده شود و به شکم نرسد یا در فضای زوزهٔ هراس‌انگیز توپ‌ها و غرش موشک‌ها و انفجارها و در حالت آغشتگی به خون و باروت، مصرف شود.

این سطح از توحش و محاصره، حتی در 16 ماه جنگ هم سابقه نداشت؛ اما هم اکنون با حمایت دولت ترامپ اتفاق می‌افتد و هدف از آن نیز صرفاً آزاد کردن گروگان‌ها یا فشار بر حماس برای تسلیم نیست؛ بلکه راضی کردن تندروهای فاشسیت امثال بن گویر، ابقای نتانیاهو در قدرت، به حاشیه بردن بحران‌های داخلی و در نهایت، فراری دادن غزه‌ای‌ها از این منطقه است. اما گویا ایستادگی و تحمل این همه فاجعه و گرسنگی و کشتار، برای مردم غزه آسان‌تر از جلای وطن و خروج از آن است!

البته در روزهای اخیر، درخواست‌هایی در فضای مجازی عربی از حماس مطرح شده است که در واکنش به قطع غذا و دارو از ساکنان غزه، تصمیم مشابهی درباره بقیه گروگان‌های اسرائیلی که نظامی هم هستند، اتخاذ کند تا طرف اسرائیلی، مجبور به بازگشایی گذرگاه‌ها شود؛ اما حماس همچنان در مقابل این فشارها و درخواست‌ها مقاومت کرده است.

حال اگر چنین تصمیمی، چه در واکنش به محاصره غذایی غزه و یا مجبور ساختن اسرائیل به توقف حملات ‌گرفته می‌شد که البته تصمیم درستی هم نیست، آیا باز جهانِ قدرت، همین گونه ساکت می‌نشست؟! گویا اگر در برخی کشورها، شهروندان درجه دوم و سوم داریم، در عرصهٔ بین‌المللی اساساً برخی ملت‌ها را انسان هم به حساب نمی‌آورند!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
15.03.202519:48
🔺پیام ترامپ از حمله به یمن!

امشب جنگنده‌های آمریکایی به دستور دونالد ترامپ به چند سایت در یمن حمله کرده و به نوشته روزنامه نیویورک تایمز این حملات چند روز ادامه می‌یابد. ترامپ در این باره به انصار الله یمن نسبت به ادامه حملات به کشتی‌های آمریکایی در آب‌های منطقه هشدار داده و در عین حال هم خطاب به ایران گفته است که «باید فورا» حمایت خود را از حوثی‌ها قطع کند.

یمن در طول جنگ غزه بارها هدف حملات آمریکایی‌ها بوده است و از این منظر حملات امشب اتفاق جدیدی نیست، اما با این حال به چند دلیل از اهمیت خاصی برخوردار است. نخست است که اولین حملات در دوران دونالد ترامپ است. دوم این که اهداف این عملیات را می‌توان فراتر از تلاشی برای توقف حملات حوثی‌ها در دریای سرخ و باب المندب به کشتی‌های عازم به اسرائیل دانست. از این رو، حملات امروز آمریکا به یمن را می‌توان پیامی به ایران و بخشی از فشار عملی حداکثری با هدف وادار کردن آن به مذاکره و همچنین واکنشی به رد درخواست مذاکره دانست.

چنان که نوعی واکنش نیز نسبت به بی‌توجهی تهران به نامه‌ای است که ترامپ ارسال کرده است و هنوز محتوای آن روشن نیست؛ اما برخی رسانه‌ها گفته‌اند که به نوعی از ایران خواسته شده است که از حمایت متحدان خود در یمن، لبنان و عراق دست بکشد.

در واقع حملات به یمن، آینده آن و واکنش انصار الله سنجه مهمی برای شناخت گام‌های بعدی ترامپ در خاورمیانه خواهد بود. این که این عملیات تا کی ادامه خواهد یافت و تا چه اندازه می‌تواند بر تصمیمات و عملیات‌های انصار الله و همچنین ایران اثرگذار باشد.

بر اساس تجربه یک سال و نیم گذشته، بعید است که حوثی‌ها به حملات خود پایان دهند؛ هر چند ممکن است وقفه‌ای کوتاه در آن روی دهد؛ اما به احتمال زیاد هم یمن و هم ایران توقف این حملات را در این شرایط پالس ضعفی به ترامپ بپندارند که موجب جری‌تر شدن آن می‌شود. از این رو، به احتمال زیاد چنین حملاتی همچنان ادامه یابد، اما مدیریت شده و در سطح خاصی و بدون تشدید آن‌ها.

در چنین حالتی، در مقابل باید دید ترامپ چکار خواهد کرد و تا کجا پیش می‌رود. آیا حملات به یمن را تشدید خواهد کرد و فشارهای خود بر ایران را افزایش خواهد داد؟ یا در صورت ادامه عملیات‌های انصار الله در نهایت برای توافق میان حماس و اسرائیل و بازگشایی گذرگاه‌های نوار غزه فشار خواهد آورد تا از این طریق حملات حوثی‌ها نیز پایان یابد و کار به درگیری گسترده در منطقه کشیده نشود.
اینجاست که نوع واکنش ترامپ برای پیش‌بینی دورنمای سیاست او در قبال ایران از اهمیت زیادی برخوردار خواهد بود.

فعلا تا این لحظه پس از حملات امشب آمریکا به یمن کار مذاکره و گفتگو به صورت غیر مستقیم نیز به دلایلی دستکم برای مدتی دشوارتر از قبل می‌شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺جهانی شرمسار گرسنگان غزه!

پس از دو ماه محاصره همه جانبه، بحران انسانی، گرسنگی و قحطی عمدی در باریکه غزه وارد مرحله‌ای بسیار خطرناک و دردناک شده است و بنا به اعلام برنامه جهانی غذا وابسته به سازمان ملل و دیگر نهادهای بشردوستانه ذخایر انبارهای غزه ته کشیده و نزدیک به دو میلیون آواره و بی‌سرپناه در آستانه مرگ جمعی قرار دارند.

پس از این که جنگ ویرانگر و نسل‌کشی بی‌سابقه و فروریختن 90 هزار تن بمب (معادل 4 بمب اتم) کمکی به تحقق اهداف اسرائیل و نتانیاهو و پیروزی در غزه نکرد، از دو ماه پیش همه گذرگاه‌های این منطقه بسیار کوچک را مسدود کرده و مانع وارد شدن هر نوع مواد غذایی و دارویی شده است؛ به این امید که آنچه با قتل و کشتار و تخریب جنون آمیز به دست نیامد، با استفاده از سلاح گرسنگی و تشنگی علیه دو میلیون انسان و صدها هزار کودک و نوزاد حاصل شود.

با توجه به گزارش‌های وارده از غزه اگر ظرف روزها و دو هفته آینده مواد غذایی وارد این منطقه نشود، تصاویر کودکان کشته شده بر اثر گرسنگی صفحات شبکه‌های تلویزیونی را پرخواهد کرد. هم اکنون نیز تصاویر کودکان گرسنه و گریان غزه در صف دریافت اندک غذایی برای خود و خانواده‌شان هر وجدانی را در برابر این حجم سبعیت و قتل عام، استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح در این سطح گسترده آن هم در قرن بیست و یکم و بی‎‌تفاوتی جهانی نسبت به این وضعیت شرمسار می‌کند.

اصلا تصور کنیم، اسرائیل اشغالگر نیست و این فلسطینی‌‎ها هستند که اشغالگر هستند و یا این که دو طرف قبلا هیچی مشکلی با هم نداشته و حماس حمله هفتم اکتبر را از سر خوشی و سرمستی انجام داده و غزه 17 سال هم محاصره‌ نبوده و و اساسا هم در یک دهه گذشته اسرائیل چهار پنج جنگ علیه غزه به راه نینداخته است. اصلا فرض کنیم حمله هفتم اکتبر بدون هیچ عقبه‌ای و یک جنایت تمام عیار بوده است و کل داستان فلسطین از این تاریخ شروع شده است؛ جز این است که این حمله چهار پنج ساعت بیشتر طول نکشید؛ اما اسرائیل 19 ماه است که جنایت می‌کند؛ نسل‌کشی می‌کند و به گفته وزیر دفاع اسبق خود (موشه یعلون) مشغول پاکسازی نژادی است، 18 هراز کودک و 13 هزار زن را کشته است و دهها هزار زن و کودک مجروح هم به علت نبود دارو در حال مرگ تدریجی هستند.

115 بیمارستان و مرکز درمانی را ویران، 1402 پزشک و پرستار و کادر درمان و 210 خبرنگار و روزنامه‌نگار (بیشتر از آمار دو جنگ جهانی، جنگ ویتنام و کره و..) را ترور و 17 هزار دانش‌آموز و معلم را قتل عام کرده است. چاه‌های آب را ویران و برق منطقه را قطع کرده و کلا هیچ نشانه‌ای از حیات و زندگی سالم باقی نگذاشته است.

در این میان، اما جهان در برابر این فاجعه تاریخ ساکت است و اگر هم اعتراضی صورت می‌گیرد، غالبا در کشورهای غربی است که حکومت‌های آن‌ها نیز مانند کشورهای منطقه جز محکومیت کاری نمی‌کنند و آمریکا هم حمایت و پشتیبانی می‌کند.

در سطح منطقه هم هیچ تحرک دیپلماتیکی از هیچ طرف صورت نمی‌گیرد؛ انگار همه تسلیم یکه‌تازی اسرائیل شده‌اند؛ روزانه به سوریه و لبنان حمله می‌کند و همه را تهدید می‌کند. انگار این فقط غزه است که در مقابل اسرائیل ایستاده است. در حالی که خواسته کودکان غزه ارسال ارتش و سلاح نیست، بلکه ارسال غذا و دارو است که 22 کشور عربی و 57 کشور اسلامی علی رغم این همه شعار آسمان‌خراش قادر به ارسال یک قوطی شیرخشک برای کودکی نیستند.

زمانی بود که حسنی مبارک متهم به همدستی و مزدوری اسرائیل می‌شد، اما اکنون و گذر زمان نشان داد که او برای غزه نعمت بود! نه مبارک و نه عمر سلیمان و نه مشیر طنطاوی با علم به وجود تونل‌های انتقال کالا و مواد غذایی به غزه در سایه محاصره فراگیر آن، اقدامی برای تخریب آن‌ها نکردند. اما اولین کار سیسی پس از کودتا تشدید محاصره غزه و نابودی این تونل‌ها بود که مالکان آن‌ها نه حماس، بلکه تاجران و مردم عادی بودند و برای واردات کالا از آن‌ها استفاده می‌کردند.

در سال 2008 نیز وقتی صدها هزار نفر پس از محاصره طاقت فرسا دیوار مرزی رفح را شکستند و وارد مصر شدند، اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها به حسنی مبارک اعتراض کردند، در پاسخ گفت که مردم گرسنه هستند و غذا می‌خواهند. اما امروز سیسی از بیم از دست دادن تاج و تختش جرات ارسال یک بسته غذایی از گذرگاه رفح به غزه را ندارد. مردم غزه هم این بار چون طرح کوچاندن آن‌ها در میان است، مثل 18 سال پیش تصمیمی برای شکستن مرز مسدود شده رفح ندارند.

پیامدهای آنچه امروز در غزه می‌گذرد، برای دهه‌ها و چه بسا سده‌ها دامنگیر منطقه خواهد بود؛ حداقل آن تثبیت و فربه‌ کردن دیکتاتوری‌هاست؛ چون با فروپاشی نظم اخلاقی جهانی و این حجم جنایت‌، دستان مستبدان برای ارتکاب جرم و جنایت بازتر خواهد شد و دیگر پس از این نسل‌کشی تاریخی هیچ مستبدی گوشش بدهکار اعتراضات حقوق بشری در گوشه و کنار جهان نخواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
26.04.202514:40
🔺انفجار بندرعباس و فرضیه خرابکاری!

انفجار امروز در بندر عباس در هنگامه حساس و مهمی یعنی در روز برگزاری دور سوم مذاکرات در مسقط رخ داده و به همین علت متعاقب وقوع انفجار نگاه‌ها به سمت اسرائیل به عنوان مظنون اصلی حادثه رفته است که از این طریق می‌خواهد این مذاکرات را بر هم بزند و به شکست بکشاند.

هنوز با گذشت ساعت‌ها از این واقعه، طبق معمول روایت دقیقی از علت آن و حجم خسارت اقتصادی منتشر نشده و دقیقا مشخص نیست که چه اتفاقی افتاده و علت حادثه چیست و چه بسا فعلا هم روشن نشود.

از این رو، هنوز مشخص نیست که حادثه‌ای طبیعی بوده که به صورت تصادفی در روز دور سوم مذاکرات رخ داده یا نه و اقدامی خرابکارانه است.

اما اگر فرضیه دوم را مبنا قرار دهیم، باید دید هدف چه بوده است؟ در این حالت هدف هر چه بوده باشد، به شکست کشاندن مذاکرات نبوده است. خود اسرائیل هم به خوبی می‌داند که چنین عملیاتی به فرض دست داشتن در آن موجب پایان دادن و به شکست کشاندن مذاکرات نمی‌شود.

بنابراین این فرضیه که اسرائیل با هدف شکست مذاکرات مسقط دست به این کار زده باشد، چندان موضوعیت پیدا نمی‌کند. واقعیت این است که نه این اقدام -اگر خرابکارانه باشد- و حتی عملیاتی غیر مستقیم فراتر از آن هم از جمله ترور و .... موجب تعطیلی مذکرات نمی‌شود؛ هر چند ممکن است در صورت تکرار به آن لطمه بزند. تنها اقدامی که این روند را به شکست و تعطیلی می‌کشاند و یا دستکم موجب تعلیق آن می‌شود، حمله آشکار و صریح اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران است.

اما اتفاق دیگری که می‌تواند موجب پایان دادن به دیپلماسی با ایران از طرف ترامپ شود، این است که یک حادثه بزرگ علیه نیروهای آمریکایی در منطقه رخ دهد که تلفات جانی قابل توجه در پی داشته باشد و به ایران یا متحدان آن منتسب شود.

حمله به تاسیسات هسته‌ای نیز، هم فعلا بعید به نظر می‌رسد و هم این که بدون موافقت و چراغ سبز آمریکا ممکن نیست که اسرائیل به این اقدام دست بزند؛ به ویژه در این دوره که ترامپ در کاخ سفید حاکم است و نتانیاهو به شدت در مقابل او دست به عصا حرکت می‌کند؛ تا جایی که حتی عصبانیت و خشم خود از روند دیپلماتیک کنونی میان تهران و واشنگتن را در حرف و حدیث هم بروز نمی‌دهد و در موضع‌گیری کلامی به شدت محتاطانه سخن می‌گوید.

این رویکرد بی‌بی برخلاف رویه نه چندان دور اوست که در ایام اوباما و بایدن در پیش گرفته بود و به کنگره آمریکا می‌رفت و علنا سیاست‌های دو رئیس جمهور دموکرات حاکم را به چالش می‌کشید.

اما اکنون که نتانیاهو اولویت و تمام هم و غمش ماندن در قدرت است و در بعد کلامی تا این اندازه ملاحظه ترامپ را می‌کند، بدون هماهنگی با او دست به کاری نمی‌زند که موجب خشم و انتقام او شود.

البته این بدان معنا نیست که فرضیه خرابکاری در حادثه انفجار در بندرعباس کلا منتفی است، بلکه در یک حالت دیگر این فرضیه همچنان پابرجاست و آن هم این که اگر واقعا خرابکاری باشد، می‌تواند کار موساد و با هماهنگی آمریکا باشد، اما چنان که گفته شد هدف تعطیلی مذاکرات نیست، چون اساسا چنین هدفی با این حادثه محقق نمی‌شود، بلکه هدف می‌تواند فشار عملی در خارج از میز مذاکرات برای گرفتن امتیازات بیشتر و دادن امتیازات کمتر در خود مذاکرات باشد.

در این راستا به فرض صحت چنین فرضیه‌ای، وقوع خرابکاری در بزرگ‌ترین بندر کانتینری ایران و دومین از این نوع در سطح منطقه با توجه به حجم آسیب اقتصادی که می‌تواند به شاهراه‌ تجارت کشور وارد شود، واجد اهمیت و پیام خاص خود است.
از این رو باز تاکید می‌شود اگر فرضیه وقوع خرابکاری صحت داشته باشد، می‌توان انتظار داشت که در آینده نیز چنین حوادثی با اهداف پیشگفته تکرار شود که در این صورت به چالشی جدی فراروی مذاکرات تبدیل خواهد شد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
14.04.202520:34
🔺میانجیگر اصلی و عجله ترامپ!

سفر ویتکاف به روسیه و دیدار چهار و نيم ساعته او با پوتین و پرواز مستقیمش از این کشور به عمان در شنبه گذشته برای گفتگو با وزیر خارجه ایران، سفر آخر هفته عراقچی به مسکو و احتمال دیدار او با رئیس جمهور روسیه، آن هم قبل از شروع دور دوم گفت‌وگوها، نشانگر نقش مهمی است که کرملین در این دور مذاکرات بر خلاف گفتگوهای منتهی به برجام در سال 2015 بازی می‌کند.

به نظر می‌رسد که نقش روسیه در این مذاکرات میان دو طرف ایرانی و آمریکایی فراتر از عمان است. با این نقش پررنگی که مسکو ایفا می‌کند، بعید نیست در آینده به ایستگاهی و چه بسا مهم‌ترین آن‌ها در مسیر گفتگوهای ایران و آمریکا بدل شود و اگر این اتفاق بیفتد، مذاکرات از حیث شکل و محتوا متفاوت‌تر از قبل آن خواهد بود.

این نقش‌آفرینی مسکو در بحبوحه مذاکرات خود با آمریکا پیرامون جنگ اوکراین بیانگر قسمی پیوند میان سرنوشت هر دو مذاکرات است. اما این لزوما بدان معنا نیست که توافق احتمالی میان تهران و واشنگتن حتما تالی زمانی توافق احتمالی در جنگ اوکراین خواهد بود، بلکه ممکن است عکس آن اتفاق بیفتد.

در این میان، اما سفر گروسی مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، در دستور کار قرار گرفتن لوایح مربوط به پیوستن ایران به «فاتف»، اعلام خرسندی گسترده در منطقه از گفتگوها به استثنای اسرائیل، رضایت بالای دو طرف ایرانی و آمریکایی از نتایج دور اول مذاکرات در مسقط، همه و همه منعکس کننده «تحولات و تحرکاتی جدی و سریع» در روند مذاکرات برای دستیابی به توافق است.

پیشران همه این تحولات هم خود ترامپ است که عجله عجیبی برای توافق با ایران دستکم در بعد اعلامی از خود نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد که او در مواجهه با بن‌بست‌ها در پرونده‌های متعدد خارجی خود از جنگ غزه و آزادی گروگان‌ها گرفته تا جنگ اوکراین و جنگ تجاری به دنبال ثبت و ترویج یک «موفقیت بزرگ» است و از این رو، معتقد است که چه بسا حل و فصل پرونده هسته‌ای ایران آسان‌تر از بقیه پرونده‌ها باشد. علت هم این است که در پرونده ایران، آمریکا خود مستقیما طرف مذاکره است، اما در پرونده جنگ اوکراین و غزه اینگونه نیست و مساله در اصل میان مسکو و کی‌یف و حماس و اسرائیل است.

در همین حال اگر واقعا موضوع مذاکرات ایران و آمریکا صرفا در این پرونده خلاصه شود و خواسته اصلی آمریکا برچیدن برنامه هسته‌ای ایران نباشد، احتمالا در سایه وجود متن آماده برجام با اندک تغییراتی زمانی در آن توافق سریع‌تر از آن چیزی که گمان می‌رود حاصل شود.

در این راستا، فعلا در بعد اعلامی، ترامپ صرفا درباره برنامه هسته‌‎ای و نه پرونده‌های دیگر سخن می‌‎گوید و حرفی از برچیدن کل این برنامه هم نمی‌زند و هدف خود را جلوگیری از دستیابی تهران به بمب اتمی عنوان می‌‎کند.

با این دور تندی که ترامپ در مذاکره با وجود تکرار تهدیدهایش برای بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران در صورت عدم توافق برداشته است، هیچ بعید نیست که حتی به توافقی همسطح برجام هم راضی شود، ولی در مقابل در بعد روایت بر آن مانور بزرگی دهد و از موفقیت عظیم خود در منع دستیابی ایران به بمب اتم و شکست بایدن و اوباما در این باره بگوید.

این رویکرد ترامپ به شدت موجب نگرانی تصمیم‌سازان و نهادهای امنیتی اسرائیلی هم شده است؛ اما بنیامین نتانیاهو که فعلا به فکر ماندن در قدرت است و به هیچ وجه قصد ورود به چالش با ترامپ را هم ندارد و حتی اگر بتواند ما به ازای آن را با هدف حفظ قدرت در تداوم جنگ غزه و آزاد گذاشتن بیشتر دست اسرائیل در منطقه کسب کند، ممکن است حداقل در بعد اعلامی از توافقی که ممکن است ترامپ با ایران امضا ‌کند، حمایت هم بکند.

اما گویا ترامپ خواهان یک توافق جامع و سریع درباره برنامه هسته‌ای است، ولی تهران توافق مرحله به مرحله را برای راستی آزمایی درباره رفع تحریم‌ها بیشتر می‌پسندد. به هر حال، تعهدات ایران قابلیت اجرای سریع را دارد اما رفع تحریم‌ها تا حدودی زمان‌بر است.

فعلا هیچ کسی جز خود ترامپ نمی‌داند که در سر او چه می‌گذرد و این که علت واقعی این همه عجله او برای توافق با ایران چیست؟ آیا صرفا همانی است که شرحش رفت؟ یا انگیزه‌های دیگری دارد؟ فعلا که حتی توجهی به هشدارها و توصیه‌های برخی ناظران جمهوری‌خواه و اسرائیل نمی‌کند که معتقد هستند در این شرایط منطقه و در سایه تحولات لبنان و سوریه با تشدید فشارها بر ایران می‌تواند در آینده در شرایط واجد فرصت‌های بیشتری مذاکره کند و به توافق بهتری دست یابد.

باید منتظر ماند و دید که آیا این رویکرد ترامپ در جریان مذاکرات با ورود به جزئیات فنی و پیچیده ادامه می‌یابد، یا ممکن است با پیشرفت گفتگوها درباره پرونده هسته‎‌ای در مرحله مشخصی ترامپ خواسته‌های سختگیرانه و چالشی در این حوزه و یا دیگر پرونده‌های چالشی مطرح کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
07.04.202521:06
🔺ترامپ و سفر شتاب زده نتانیاهو!

نشست خبری دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در کاخ سفید در مورد خاورمیانه دو نکته مهم و قابل تامل در دل خود داشت.

از یک سو، ترامپ بیان داشت که مذاکرات مستقیم با ایران آن هم «در سطوح عالی» شروع شده و از نشست مهمی در روز شنبه آتی خبر داد. از دیگر سو هم گفت که می‌خواهد جنگ غزه به زودی پایان یابد.

فعلا باید منتظر واکنش تهران به اظهارات ترامپ بود که مدام با هر گونه مذاکره مستقیم با دولت آمریکا در سطوح مختلف مخالفت کرده است. جالب هم اینجاست که در حالی ترامپ از شروع مذاکرات مستقیم سخن گفت که وزارت خارجه ایران امروز و دیروز تاکید داشت که مذاکرات غیر مستقیم هنوز هم شروع نشده است.

آیا تفسیر ترامپ از همین رد و بدل کردن پیام‌ها از کانال عمان و غیره نوعی مذاکره مستقیم است یا واقعا بر خلاف مواضع رسمی کنونی چنین مذاکراتی در جریان است یا قرار است شروع شود؟

در کل ادبیات امروز ترامپ در قبال ایران و خاورمیانه دیپلماتیک و سیاسی بود و خبری از تهدیدهای مستمر چند وقت قبل نبود؛ به این معنا که این بار «تطمیع» غیظ‌تر از «تهدید» بود؛ هر چند هم بیان داشت که اگر مذاکرات به توافقی منجر نشود، ایران در «خطری بزرگ» خواهد بود.
اما ادبیات «دیپلماتیک» امشب ترامپ از آن جهت اهمیت دارد که در نشستی خبری با نتانیاهو به کار گرفته شد که چه بسا برخی انتظار داشتند تهدیدها با این سفر "عجله‌ای" به اوج خود برسد.
این هم جلوه‌ای دیگر از پیش‌بینی ناپذیری دونالد ترامپ.

نتانیاهو سخنانش را با چاشنی تملق برای ترامپ شروع کرد و از جنگ تجاری او با جهان استقبال کرد، اما در مقابل سخنانی ناخوشایند از ترامپ شنید؛ تاکید مکرر ترامپ بر مذاکره مستقیم و اهمیت توافق با تهران و همچنین درخواستش برای توقف جنگ غزه. به هر حال، بی بی مخالف هر نوع دیپلماسی با ایران است و در مورد جنگ غزه نیز بیشتر به دنبال خرید زمان برای تداوم آن است. حتی در پرونده سوریه نیز که گویا نتانیاهو می‌خواست رئیس جمهور آمریکا را به اتخاذ مواضعی علیه ترکیه وادار کند، اما او از دوستی‌اش با اردوغان گفت.

البته در این میان ترامپ به شکلی دیگر کوچاندن ساکنان غزه را البته نه با غلظت قبلی تکرار کرد که بعید نیست بیشتر برای راضی کردن مهمان اسرائیلی‌اش در سایه اظهاراتش در قبال ایران و جنگ غزه بود.

اما ترامپ در حالی امشب در نشست خبری با نتانیاهو تا حدودی متفاوت از قبل ظاهر شد و سخنانی ناخوشایندِ مهمان بر زبان جاری ساخت که خود سفر نخست وزیر اسرائیل چندان طبیعی نبود.

به نوشته منابع اسرائیلی این سفر از قبل برنامه‌ریزی شده نبود و غیرمنتظره بود. ظاهرا عواملی فوریت‌دار و «پنهان» باعث شده است که دونالد ترامپ بنیامین نتانیاهو را به سفر و دیداری شتاب زده به کاخ سفید دعوت کند.

در مورد این عوامل می‌توان گفت که ترامپ در حال برنامه‌ریزی برای سفر به عربستان است و بر روی این سفر «حساب ویژه‌ای» برای پیشبرد سیاست خاورمیانه‌ای خود به ویژه در سایه بن‌بست‌های کنونی در پرونده‌های خارجی دولتش از جنگ غزه و ایران گرفته تا جنگ اوکراین باز کرده است. اساس این سیاست هم معاملات منطقه‌ای و فعال‌سازی پیمان ابراهیم است.

این سفر و دستور کاری آن می‌طلبد که در فضای منطقه‌ای و لو به ظاهر آرام انجام شود که قبل از آن جنگ غزه متوقف شده و آتش بس مجددا برقرار و به تبع آن هم حملات حوثی‌ها و حملات آمریکا به یمن متوقف شود. در کل فضای دیپلماتیک و لو موقتا جایگزین فضای جنگ و درگیری در منطقه شود.

در این راستا هم احتمالا ترامپ خواسته است که اندکی فضای تنش با ایران را تلطیف کند و سخنانش بیشتر تلاشی برای ابراز تمایلش به توافق بود که از این طریق گویا خواست اندکی از بازی «در لبه پرتگاه جنگ» فاصله گیرد. در این باره چنان که قبلا هم تاکید شده، واقعیت این است که ترامپ به دنبال جنگ با ایران نیست و تهدیدهای اخیر نیز نوعی بازی در لبه این پرتگاه به عنوان یک مسلک مذاکراتی بود.

حالا باید دید جریان مذاکره مستقیم چیست و چه دیداری قرار است روز شنبه آینده با ایران برگزار شود که ترامپ آن را مهم توصیف کرد؟ موضع ایران درباره اظهارات امشب رئیس جمهور آمریکا چه خواهد بود؛ تکذیب یا سکوت؟

با وجود شرحی که رفت، روشن نیست که رویکرد نسبتا متفاوت و دیپلماتیک امشب ترامپ و تاکید او بر مذاکره مستقیم نوعی تاکتیک بود یا ....

آیا همین رویکرد «تطمیع» ترامپ ادامه می‌یابد یا دوباره «تهدید» بر آن غلبه می‌کند؟

و این که در پشت پرده سیاست چه می‌گذرد؟
به احتمال زیاد تحولات هفته‌های پیش‌رو نشان خواهد داد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
20.03.202518:22
🔺تكانه امام اوغلو در ترکیه!

خبر بازداشت اکرم امام اوغلو شهردار استانبول و رقیب جدی اردوغان در انتخابات ریاست جمهوری آتی در 2028 یا در انتخابات زودهنگام و پیش از موعد به همراه 105 نفر دیگر تکانه سنگینی بود که ترکیه را لرزاند و معترضان را به خیابان‌ها کشاند.

امام اوغلو با طیفی از اتهامات از جمله فساد و کمک به «سازمانی تروریستی» مواجه است؛ اما مخالفان اردوغان و حکومت این اتهامات را سیاسی و با هدف حذف امام اوغلو از صحنه رقابت در انتخابات ریاست جمهوری می‌دانند. ولي این اتهامات و تشکیل پرونده قضایی برای شهردار استانبول، باعث حذف او نمی‌شود و قبلا هم صلاح الدین دیمرتاش رهبر زندانی کُرد با چنین اتهاماتی مواجه بوده و در انتخابات ریاست جمهوری 2018 نامزد شده است.

اما آنچه امام اوغلو را کاملا از رقابت در هر انتخابات ریاست جمهوری حذف می‌کند، ابطال مدرک تحصیلی «مدیریت بازرگانی» او پس از 31 سال از دریافت آن از جانب دانشگاه استانبول است. یکی از شروط نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری داشتن مدرک تحصیلی دانشگاهی است و اکنون شهردار بازداشت شده استانبول فاقد این شرط شده است.

ابطال مدرک اکرم امام اوغلو هم درست در زمانی اتفاق افتاد که حزب جمهوری‌خواه خلق ترکیه در آستانه اعلام نامزدی او برای انتخابات آتی ریاست جمهوری بود. همین خود شائبه سیاسی بودن این اقدامات علیه امام اوغلو را تقویت کرده است.

وزیر دادگستری ترکیه امروز در واکنش به اعتراضات و اتهامات به دولت به «کودتا علیه رئیس جمهور آینده» از بازداشت امام اوعلو و نزدیکان او دفاع کرد و آن را قانونی دانست.

در این بحبوجه اما عقب‌نشینی منصور یاواش شهردار آنکارا و همحزبی امام اوغلو از اظهارات تندش در واکنش به زنجیره بازداشت‌ها مورد توجه ناظران قرار گرفته است. یاواش گفته است که «هیچ کسی فراتر از قانون نیست و هر کسی اگر جرمی مرتکب شده باشد، می‌تواند محاکمه و مجازات شود».

این «عقب‌نشینی» شهردار آنکارا بی‌ارتباط با نگرانی او از احتمال مواجه شدن با اتهاماتی مشابه در آینده نیست. یواش با حذف امام اوغلو یکی از گزینه‌های مطرح حزب جمهوری‌خواه خلق است و از این منظر می‌توان به این دست سخنان او نگریست.

اما در مورد پیامدهای این بازداشت در ترکیه بعید است که این اعتراضات به ناآرامی‌ها و آشوب‌های گسترده ختم شود. اما تبعات این اقدامات جدا از تنگ‌تر شدن عرصه به روی مخالفان، فربه‌کردن اقتدارگرایی و لاغر شدن دموکراسی معیوب ترکیه، بیشتر از ناحیه اقتصادی است و با افت شدید 15 درصدی لیر ترکیه خود را نشان داد و این روند با گسترش نااطمینانی در اقتصاد این کشور می‌تواند در آینده هم تشدید شود.

اقتصاد در این دو دهه همواره برگ برنده حزب عدالت و توسعه و اردوغان با وجود بحران اقتصادی سال‌های اخیر و افت پایگاه اجتماعی آن بوده است، اما در عین حال نیز بزرگ‌ترین چالش و تهدید فراروی آن برای تداوم حکمرانی است.

از دیگر سو، نتایج بازدداشت‌های اخیر به نوعی با «آشتی» با اوجالان و پ.ک.ک پیوند دارد. در واقع توافق دولت ترکیه و رهبر حزب کارگران کردستان راه را برای تعدیل قانون اساسی و حذف امام اوغلو هم راه را برای پیروزی اردوغان در انتخابات زودهنگام فراهم می‌کند. به نظر می‌رسد که راه تداوم ریاست جمهوری اردوغان بدون مواجهه با موانع قانونی برگزاری انتخابات پیش از موعد با موافقت 360 نماینده از 600 نماینده مجلس است. چنین انتخاباتی هم ممکن است در 2027 برگزار شود و اردوغان در صورت پیروزی در آن می‌تواند تا 2032 در قدرت بماند.

نظر به تحولات «تاریخی» جاری و ادامه دار در خاورمیانه، هر گونه تغییر و تحول در ترکیه طی سالیان آتی فراتر از ابعاد داخلی آن، واجد ابعاد منطقه‌ای بسیار مهمی خواهد بود. در حقیقت هر گونه نظم نوین منطقه‌ای در سال‌های پیش‌رو به دور از تحولات مرتبط با ایران و ترکیه شکل نمی‌گیرد که هر چند هر دو بازیگر رقیب یکدیگرند، اما در عین حال «دولت پنهان جهانی» در نظام بین‌الملل نظمی منطقه‌ای در خاورمیانه با نقش‌آفرینی تاثیرگذار اسرائیل را می‌خواهد که جایگاه این دو بازیگر در این نظم در حد و اندازه دو کشور تعریف شود نه دو قدرت منطقه‌ای.

همه ساله بخت‌تان پیروز باد
شبان سیه بر شما نوروز باد
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
15.03.202517:33
🔺قانون اساسی سوریه و چند نکته!

نیروهای سوریه دموکراتیک «قسد»، علویان و درزوی‌‎ها و برخی کنشگران سکولار سوری به اعلامیه قانون اساسی موقت 53 ماده‌ای جدید که در واقع ششمین از نوع خود از سال 1920 است، شدیدا اعتراض کرده‌اند.

برخی از این مخالفت‌ها و نه همه آن‌ها بیش از آن که با خود متن اعلامیه در پیوند باشد، به نگرانی‌های اقلیت‌‎ها نسبت به ماهمیت حاکمیت اسلام‌گرای سوریه و نزاع فیمابین بر می‌گردد. و الا آنچه درباره مسلمان بودن رئیس جمهور، فقه اسلامی به عنوان منبع اصلی قانونگذاری در این اعلامیه آمده، عینا همان متنی است که در قوانین اساسی پیشین از جمله آخرین قانون اساسی دوره اسد مصوب سال 2012 در ماده سه آن ذکر شده است.

نظام سیاسی برآمده از اعلامیه جدید ریاستی مبتنی بر تفکیک قوا است؛ اما شاکله آن در کل با قوانین اساسی قبلی سوریه تفاوت بنیادین ندارد. پس مساله کجاست؟ مساله در ماهیت تهیه کنندگان و مجریان قانون اساسی جدید و قوانین اساسی قبلی است. متون قبلی را نظامی سکولار و بعثی می‌نوشت و متن جدید را نظامی اسلام‌گرا. به همین علت اقلیت‌ها جدا از پاره‌ای انگیزه‌ها و اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک، نگران تفسیر موسع فقه اسلامی در امر قانون‌گذاری هستند.

تقریبا در قوانین اساسی همه کشورهای عربی به استثنای تونس شریعت اسلامی به عنوان اساس قانون‌گذاری ذکر شده است؛ اما با تفسیری که از رابطه اسلام و قدرت در این کشورها وجود دارد، صرفا در برخی قوانین مدنی و احوال شخصیه عینیت پیدا کرده و تفسیر موسعی در جهت مداخله در آزادی‌های عمومی و اجتماعی نداشته است.

در سوریه پسا اسد نیز تاکنون چنین تفسیری نمودی نداشته است و از این به بعد هم باید دید که آیا همین رویه کشورهای عربی را طی می‌کنند یا راه دیگری بر می‌گزینند. البته فرهنگ مردم سوریه هر چند غالبا محافظه‌کار و اسلامی است، اما چنین تفسیر و مداخله‌‎ای را بر نمی‌تابد و پس می‌زند.

همچنین برخی گروه‌ها و فعالان اسلام‌گرا نیز به الشرع اعتراض کرده و خواستار تعریف غلیظ‌‌ مبانی اسلامی حکومت جدید شده و بعضا تاکید بر «آزادی عقیده» را برنتافته‌اند.

اما اعتراض حکومت خودمختار کردی سوریه نسبت به متن قانون اساسی با بقیه معترضان یک تفاوت جدی دارد. کُردها این متن را در تعارض با توافق مظلوم عبدی با احمد الشرع می‌دانند و نسبت به پسوند «عربیت» جمهوری سوریه و غیر متمرکز شدن قدرت اعتراض دارند. البته قانون اساسی جدید به تضمین «تنوع فرهنگی همه عناصر تشکیل دهنده جامعه سوریه و حقوق فرهنگی و زبانی همه سوری‌ها» اشاره کرده، اما به اندازه کافی رضایت بخش نیست.

اعلامیه قانون اساسی دستکم در بعد قانونی تکلیف فدرالیسم و خودمختاری به منطقه کُردی سوریه را روشن کرد و این که در آینده در بعد میدانی چه اتفاقی خواهد افتد، باید منتظر ماند. واقعیت هم این است که توافق الشرع و عبدی نیز متضمن اشاره‌ای به حفظ اداره خودمختار و یا تشکیل حکومتی فدرال نیست. جدا از این که خود الشرع پس از سقوط نظام اسد بارها بر عدم تقسیم قدرت بر اساس نژاد و مذهب تاکید داشت، اما معادلات و موازنه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نیز در جهت حمایت از این خواسته‌ کردها نبوده و نیست.

چنان که قبلا نیز گفته شده است بین سطور مواضع غرب و آمریکا حاکی از حمایت آن‌ها از این خواسته‌ها نبوده و اتفاقا در این مدت پس از سقوط اسد به ادغام در قدرت دمشق تصریح داشتند. توافق الشرع و عبدی هم در هنگامه‌ای امضا شد که دمشق در سایه ناآرامی‌ها در ساحل از آن منتفع شد و چنان که امروز روزنامه وال استریت ژورنال به نقل از افسران آمریکایی در سوریه آورده، با میانجیگری آن‌ها و فشار دولت آمریکا بر کردها به دست آمده است. لب موضع آمریکا به عنوان مهم‌ترین «متحد» کردهای سوریه در این باره این بود که حاضر به مداخله برای تحمیل شروط کردها بر حکام جدید سوریه نیستند و آن‌‎ها باید با دمشق توافق کنند.

واقعیت این است که کُردها در منطقه از زمان سایکس پیکو همواره غالبا قربانی مناسبات و منافع پیچیده قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی و بعضا خوانش غیر واقع‌بینانه خود نسبت به اوضاع و موازنه‌های قدرت و کنش‌ورزی بر این اساس بوده‌اند.

گویا موضع اعلامی اسرائیل در حمایت از اداره خودمختار کردی سوریه همان خوانشی را ایجاد کرده که در 2017 در اربیل به دنبال مواضع مشابه نتانیاهو در حمایت از همه پرسی شکل گرفت. در حالی که چنین مواضعی به دلایل مختلفی جنبه عملی به خود نمی‌‎گیرد. هر گونه حمایت عملی اسرائیل به معنای ورود به جنگ با ترکیه است و تل آویو نگران این است که اگر عملا مداخله کند، در مقابل آنکارا نیز که تاکنون از هر گونه کمک نظامی به حماس در غزه خودداری کرده است، به این مساله ورود کند. کما این که سیاست اسرائیل در خصوص اقلیت‌ها بیشتر معطوف به تداوم حالت درگیری و تنش‌ها در منطقه است تا حل آن‌ها.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
02.05.202514:13
🔺تعویق مذاکرات و توئیت ترامپ!

وزرای خارجه عمان و ایران از تعویق مذاکرات دور چهارم در فردا شنبه در رم به دلایل لجستیکی و تدارکاتی خبر داده‌اند. در کنار آن هم مذاکرات امروز جمعه تهران و تروئیکای اروپایی نیز به زمان دیگری موکول شده است.

هنوز روشن نیست که چه نوع مسائل فنی باعث موکول کردن مذاکرات به روز دیگری شده است.

در عین حال شبکه المیادین نزدیک به ایران به نقل از منابع ایرانی دلایل دیگری را برای تعویق مذاکرات اعلام کرده است؛ از جمله اعتراض به «مواضع متناقض» و تلاش آمریکا برای «تغییر چارچوب کلی و مورد توافق مذاکرات».

اما اگر ادعای این منابع صحت داشته باشد و تعویق دور چهارم مذاکرات به پیشنهاد ایران بوده است، دلیلی نداشت وزارت خارجه دوشنبه گذشته اعلام کند که دور چهارم شنبه برگزار می‌شود.

اما تمی بروس سخنگوی وزارت خارجه آمریکا دیروز گفته است: «هیچگاه زمان و مکان حضور ایالات متحده در دور چهار مذاکرات تایید نشده بود.»
این سخنان در ظاهر نشانگر تعویق مذاکرات به پیشنهاد آمریکاست، اما اگر ایران این درخواست را مطرح کرده باشد، اظهارات بروس می‌تواند واکنشی به آن با این مضمون باشد که آمریکا اساسا موافقت خود را درباره تاریخ دور چهارم بیان نکرده بود.

حال اگر واقعا عوامل لجستیکی و فنی موجب تعویق مذاکرات شده است، پرسش مطرح درباره ماهیت آنهاست، آیا با تغییر و تحولات در دولت آمریکا و اخراج والتز از سمت مشاور امنیت ملی و احتمال جایگزینی ویتکاف مرتبط است یا اختلاف‌نظرها در کاخ سفید درباره ایران و ناخرسندی از روند مذاکرات یا آماده نبودن پاسخ و جمع‌بندی یکی از دو طرف در رابطه با مسائل مطرح شده در دور سوم مذاکرات، یا این که به فرض تعویق از جانب آمریکا این هم بخشی از سبک مذاکراتی ترامپ است که از مذاکره ابزار فشار بسازد و اعلام کند زمان را من تعیین می‌کنم و یا….

آنچه شائبه وجود علل دیگری دستکم در کنار دلایل فنی احتمالی را مطرح می‌کند، توئیت تند دونالد ترامپ تحت عنوان «هشدار» است که در آن بر توقف فوری تمام خریدهای نفت یا محصولات پتروشیمی ایران تاکید و همچنین تهدید کرده است که «هر کشور یا شخصی که هر مقدار نفت یا محصولات پتروشیمی از ایران بخرد، بلافاصله مشمول تحریم‌های ثانویه خواهد شد.»

آنچه واضح و مبرهن است این که مذاکرات در دور سوم خود که مهم‌تر از دو دور قبلی بود، وارد مسائل بسیار چالشی شد و به تبع آن هم اختلافات ظاهرا پررنگ بوده است. یک روز قبل از شروع دور سوم مذاکرات طی یادداشتی بیان شد که ممکن است وقفه‌ای در مذاکرات ایجاد شود که طرف آمریکایی در این مدت تلاش خواهد کرد فشار حداکثری را در ابعاد مختلف تشدید کند.

توئیت هشدار آمیز ترامپ نیز احتمالا در همین راستاست. اساسا فارغ از این که شیوه مذاکراتی ترامپ کاربست حداکثری اهرم‌ها برای بالا بردن قدرت چانه زنی خود در گفتگوهاست، فشار از ابزارهای چانه‌زنی در مذاکره به ویژه میان طرف‌های متخاصم و دشمن است و معمولا این طرف‌ها تلاش می‌کنند که در مقابل فشارهای یکدیگر تاب آوری داشته باشند و مانع نقد کردن آن‌ها در مذاکرات شوند.

اینجا طرف آمریکایی از ابزار فشارهای سیاسی، رسانه‌ای و تهدیدهای نظامی به ویژه تشدید گسترده تحریم‌ها علی الخصوص از زمان شروع گفتگوها برای ایجاد برگردان آن‌ها در صحنه مذاکرات استفاده می‌کند و دست خود را برای این کار باز می‌‎بیند و ترامپ نه در جریان مذاکرات و نه قبل از هر گونه توافق احتمالی فشار را کنار نخواهد گذاشت و حتی بعد از توافق هم در سطحی به کار خواهد گرفت.

ابزار فشار طرف ایرانی نیز در حال حاضر در همان حوزه برنامه هسته‌ای است که از یک طرف، تقریبا در چنین شرایطی به دلایلی چندان دستان خود را برای تشدید گام‌های هسته‌ای خود از به کارگیری سانتریفیوژهای جدید گرفته تا «تهدید رسمی» به بازنگری در دکترین هسته‌ای و دفاعی خود باز نمی‌بیند و از دیگر سو نیز چه بسا با هدف مدیریت تنش با اروپا و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به ویژه در این بازه زمانی کوتاه، راه چاره را گفتگو و نوعی همکاری برای حل برخی مسائل اختلافی ببیند تا مانع از فعال‌سازی مکانیسم ماشه در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات در آینده نزدیک شود.

در هر صورت، دور چهارم مذاکرات دیر یا زود برگزار می‌شود. با برگزاری این دور مشخص خواهد شد که دو طرف تا چه اندازه در جهت حل اختلافات و مسائل کلیدی حرکت می‌کنند. اما در نهایت احتمال منتهی شدن این روند پرفراز و نشیب به توافق بیشتر از عدم توافق است. در این میان هر اندازه بن‌بست در دیگر پرونده‌های مورد اهتمام ترامپ ادامه یابد، شانس توافق با ایران بیشتر می‌شود و عکس آن نیز موفقیت او در این پرونده‌ها ممکن است به سخت‌گیری بیشتر در مذاکرات با تهران برای دستیابی به توافقی بهتر و مطلوب خود بینجامد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
25.04.202517:11
🔺دور سوم اما مهم‌تر مذاکرات!

فردا دور سوم مذاکرات وزیر خارجه ایران و نماینده ویژه ترامپ و اولین مذاکرات فنی کارشناسی میان دو کشور در مسقط برگزار می‌شود. عراقچی وارد عمان شده و ویتکاف نیز همچون دور اول گفتگوها پس از دیدار فشرده دیگری با پوتین از مسکو عازم مسقط است.

مذاکرات فردا از هر حیث مهم‌تر، پیچیده‌تر و حساس‌تر است و نتایج آن در ترسیم چشم‌انداز این روند موثرتر است.

پس از تعریف برخی کلیات و اهداف مذاکرات در دور قبلی، قرار است فردا درباره جزئیاتی از این کلیات در دو حوزه هسته‌ای و تحریم‌ها بحث و گفتگو شود.

باید دید نماینده ترامپ و تیم کارشناسی آمریکا با چه دستور العملی در این دو حوزه درباره غنی‌سازی اورانیوم و ذخایر آن و رفع تحریم‌ها و مسائل فنی دیگر حضور می‌یابند.

مذاکره دو‌ طرف درباره همه امور فنی چیزی نیست که در یکی دو نشست کارشناسی امکان‌پذیر باشد، اما توافق درباره حل و فصل مسائل فنی کلی مسیر مذاکره درباره مسائل جزئی‌تر را هموار می‌کند. در این میان، اگر مذاکرات با چالشی جدی روبرو نشود و فردا روند رو به جلو سرعتی قابل توجه به خود بگیرد که دورنمای روشنی برای توافق در بازه زمانی یکی دو ماه آینده به دست آید، ممکن است همین روند تا حضول توافق نهایی دنبال شود.

اما در دو حالت اگر روند پیشرفت کند و زمان‌بر باشد یا گره و بن‌بستی حادث شود که چشم‌اندازی نسبتا مبهم و طولانی مدت برای دستیابی به توافق به دست بدهد، احتمالا دو طرف در مواجهه با آن و همچنین زمان‌بر بودن توافق بر سر جزئیات حساس و کلیدی تن به یک توافق موقت بدهند که مثلا ایران در مقابل توقف غنی‌سازی ۶۰ درصدی و دادن اجازه بازرسی‌های بیشتر امتیازاتی در حوزه رفع تحریم‌ها به دست آورد. البته در حالت دوم (گره و بن‌بست) ممکن است وقفه‌ای در مذاکرات ایجاد شود که طرف آمریکایی در مدت وقفه تلاش خواهد کرد با کاربست حداکثری فشار و تهدید نظامی گره‌گشایی و بن‌بست شکنی کند.

در هر صورت اگر هم وقفه‌ای ایجاد شود، بعید می‌دانم به شکست مذاکرات بینجامد.

تا ببینیم فردا ابتدا نتیجه نشست فنی و کارشناسی و متعاقب آن نظر و تصمیم مذاکره کنندگان ارشد چه خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
12.04.202521:05
🔺دور اول مذاکرات و آینده آن!

چنان که در یادداشت قبلی پیش‌بینی شد، دو طرف ایرانی و آمریکایی مذاکرات امروز را مثبت و سازنده ارزیابی کردند. فقط مانده است که ترامپ طی اظهارنظری با بالا بردن دُز خوشبینی‌ از احتمال دستیابی به توافقی «قریب الوقوع» بگوید!

پیوست رسانه‌ای تیم مذاکراتی ایرانی در این دور بر خلاف گذشته قابل توجه بود. گویا رویکرد رسانه‌ای خاص ترامپ باعث شده است که طرف ایرانی در سیاست رسانه‌ای محافظه‌کارانه خود تجدیدنظر و حتی قبل از طرف آمریکایی اطلاع‌رسانی کند.

ترامپ هر چند دشمن رسانه‌های سنتی است، اما شیفته رسانه و تصویر است و دوست دارد همه چیز را رسانه‌ای کند و اهمیت زیادی به امر تصویرسازی و روایت می‌دهد.

به نظر می‌رسد که مذاکرات در آینده به تدریج شکل مستقیمی به خود گیرد و دیدار کوتاه و چند دقیقه‌ای عراقچی و ویتکاف پس از مذاکرات غیر مستقیم نوعی ریل‌گذاری و مقدمه‌سازی برای تغییر شکل گفتگوها است.

با وجود ابراز رضایت عراقچی و ویتکاف درباره دور اول گفتگوها، اما «شروع آسان» مذاکرات به معنای «پیشروی آسان» آن نیست. مذاکرات در دورهای بعدی در فضای میان خوشبینی و بدبینی در نوسان باشد و هیچ بعید نیست که در بازه زمانی خاصی هم تا مرز انفجار نیز پیش برود و حتی ترامپ خروج از آن را به عنوان اهرم فشار مطرح کند، اما فرو نمی‌پاشد و ادامه خواهد یافت.

در نهایت احتمال توافق ایران و آمریکا از عدم توافق بیشتر است؛ هر چند در این مسیر بعید نیست که خلقیات مذاکراتی او در مراحل خاصی مشکل‌ساز شود. به عنوان مثال حتی اگر گفتگوها به نقطه توافق بسیار نزدیک ‌شود، بعید نیست با طرح خواسته و مساله جدیدی شوک‌‎های جدی را برای گرفتن امتیازات بیشتر وارد کند.

در واقع چهار فاکتور می‌‎تواند پیشران توافق -چه موقت و چه نهایی- باشد؛ نخست شخصیت خاص خود ترامپ، خلاصه شدن دستور کاری مذاکرات در پرونده هسته‌ای که عجله رئیس جمهور آمریکا تسهیل‌گر آن است، شرایط و وضعیت خاص ایران، فضای منطقه‌ای نسبتا مساعد و عدم امکان لابیگری مشترک اسرائیل و عربستان علیه مذاکرات.

اما در این میان متغیر تعیین‌کننده خود ترامپ است که برخلاف «دولت پنهان» آمریکا چندان خود را در گیر و دار مسائل و مشکلات تاریخی میان ایران و آمریکا نمی‌بیند و به راحتی از این موانع عبور می‌کند؛ اما دولت بایدن و اروپایی‌ها چنین نبوده و نیستند.

ترامپ بیشتر به دلایل روانشناختی شیفته توافق سریع -چه با ایران، چه روسیه و چین و غیره- غالبا با هدف نوعی تصویرسازی است و تاکنون آن را به طرق مختلف با تاکید مداوم بر تمایل خود به مذاکره و توافق با تهران، ارسال نامه و ... نشان داده است.

در این میان هر چند نباید از اهمیت تهدیدهای بی‌سابقه کنونی آمریکا علیه ایران و گسیل داشتن تجهیزات جنگی به منطقه فروکاست، اما سخنی به گزاف هم نیست اگر گفته شود که این «نظامی‌گری» قبل از این که نشانه‌ای جدی از احتمال وقوع یک جنگ و درگیری نظامی باشد، بیشتر با هدف تسریع روند دستیابی به توافق و نشانگر عجله ترامپ در این باره است.

البته این تهدیدات انگیزه‌های دیگری هم جز فشار حداکثری بر تهران برای رسیدن به توافق دارد که به نوعی نقش کاتالیزور برای رسیدن به این غایت را ایفا می‌کند؛ از جمله تزریق حس اطمینان به دولت راستگرای اسرائیل و لابی تندروی آن در آمریکا با هدف کنترل و مهار آن و همچنین تلاشی پیشینی برای روایت‌سازی بعد از توافق و تصویر آن از موضع قدرت.

با این حال، اگر ترامپ در اثنای مذاکرات با هدف شکستن بن‌بست‌های احتمالی به این ادراک برسد که می‌تواند سطحی محدود از کاربرد زور را «بدون هر گونه هزینه خاصی» اعمال کند، به آن متوسل می‌شود.

اما در کل این نگاه که ترامپ به دنبال زمینه‌سازی برای جنگ و درگیری نظامی است، بیانگر عدم شناخت شخصیت اوست. ترامپ آدم عجولی برای دستیابی به اهدافش است و چندان خود را در گیر و دار چنین مقدمه‌سازی‌های زمان‌بری برای رسیدن به اهدافش نمی‌کند. او به علت هزینه‌های جنگ میانه‌ای با آن ندارد. مبنای تصمیماتش هم هزینه فایده اقتصادی است و به همین علت هم وقتی تعرفه‌ها بر خلاف انتظاراتش به امر زیان‌باری بدل شد، سریعا بیشتر آن‌ها را به حالت تعلیق درآورد.

اما ترامپ در کنار تلاش برای توافق با تهران در منطقه، به دنبال عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان نیز هست که بدون توقف جنگ غزه امکانپذیر نیست. در سایه عدم امکان تشکیل کشور فلسطین به عنوان ما به ازای برقراری روابط ریاض و تل آویو، ظاهرا ترامپ تلاش دارد از توقف جنگ و بازسازی غزه محملی و پلی جایگزین برای آن بسازد.

در این میان ترامپ قرار است ماه دیگر به ریاض و منطقه سفر کند که احتمالا پیش‌درآمد آن آتش بس در غزه در دو سه هفته پیش‌رو باشد. بعد از آن باید دید چه اتفاقی در دیگر پرونده‌های منطقه‌ای می‌افتد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
04.04.202516:29
🔺ترامپ و تازیانه تعرفه!

فردا شنبه جنگ تجاری ترامپ علیه جهان پس از اعلام وضع تعرفه‌های بی‌سابقه در چهارشنبه گذشته عملیاتی می‌شود.

ترامپ در این جنگ دوست و دشمن، متحد و خصم، حتی اسرائیل را مستثنی نکرده و همه را با تازیانه تعرفه نواخته است.

این اتفاق در تاریخ آمریکا تقریبا مسبوق به سابقه نیست و حتی تعرفه‌های وضع شده بر اساس قانون بدنام اسموت هاولی در سال 1930 نیز با این حدت و شدت نبود.

در واقع این جنگ گمرگی و تعرفه‌ای نه محصول یک کار کارشناسی زیربنایی، بلکه مولود تصمیم شخصی و آرزوی دیرینه ترامپ است که بر پایه فهمش از اقتصاد و منطق تجارت از «تعرفه» «زیباترین» مفهوم را ساخته و روز وضع این تعرفه‌ها را هم روز «آزادی و استقلال» نام نهاده است.

هر چند نظر به هژمونی آمریکا در جهان این تصمیم ترامپ در وهله نخست نمایش قدرت است، اما چنین اقدامی بیشتر ریشه روانشناختی و انتقام‌گیری با ابزار تعرفه دارد. ترامپ فکر می‌کند آمریکا گاو شیردهی شده است که دنیا آن را مجانی می‌دوشد و با وضع چنین تعرفه‌هایی انتقام می‌گیرد و می‌خواهد تولید و صادرات آمریکا را تقویت کند.

اما واکنش شدید بازارهای مالی جهان و آمریکا و ثبت تریلیون‌ها دلار زیان صرفا تکانه‌های اولیه این تصمیم فردی ترامپ است که می‌تواند نتیجه معکوسی را رقم بزند.

هر چند ممکن است ترامپ در نظر داشته باشد با کشیدن شمشیر تعرفه برخی کشورها را پای میز مذاکره بنشاند تا آن‌ها را مجبور به دادن امتیازهای اقتصادی در هر گونه توافقی در مقابل کاهش این تعرفه‌ها کند، اما به صورت کلی قربانی تصمیمی در این سطح و مداخله‌ای دولتی، اقتصاد آزاد، تجارت جهانی، اقتصاد بین‌الملل و جهانی شدن است که آمریکای قبل از ترامپ موتور محرکه آن‌ها بود.

نگارنده کارشناس اقتصادی نیست، اما بر اساس اندک مطالعات اقتصادی به ویژه در اقتصاد سیاسی و بین‌الملل می‌توان گفت که اعمال این تعرفه‌ها و تداوم آن جدا از تاثیرات سوء احتمالی برای مصرف‌کنندگان آمریکا، شرکای اقتصادی آن از اروپا گرفته تا چین و جنوب شرقی آسیا، کلید زدن دوره‌ای از رکود و تزریق نااطمینانی به اقتصاد جهان، می‌‎تواند در آینده کشورهای جهان به ویژه قدرت‌های اقتصادی را به سمت نوعی همگرایی تجاری منهای آمریکا سوق دهد که محصول آن هم تضعیف تدریجی هژمونی جهانی آمریکا به ویژه در ابعاد اقتصادی خواهد بود که دیگر ابعاد هژمونی نیز به نوعی تابع آن است.

چنین وضعی می‌تواند در نهایت به نفع چین تمام شود؛ هر چند فعلا در راس اهداف فشار تعرفه‌ای ترامپ قرار دارد و تاکنون دو تعرفه گمرگی 34 و 20 درصدی علیه آن وضع شده که به زیان پکن است.

اما اگر از منظر ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک جهان به جنگ تجاری ترامپ نگاه کنیم، به نظر می‌رسد این تصمیم می‌تواند «خلا راهبردی» و «ابهام راهبردی» در سطح نظام بین‌الملل را تشدید کند و تعمیق بخشد؛ نظامی که مدتی است در معرض تکانه‌های مستمر ناشی از خلل تدریجی در موازنه قوا قرار دارد و وارد دوره گذار آنارشیک خود شده است که در آن قدرت فیصله‌گری وجود ندارد که بحران‌ها را و لو یکجانبه حل و فصل کند و در نتیجه سیاست و نظام بین‌الملل با بن‌بست‌های پیچیده‌ مواجه می‌شود. همین وضع هم منطق واقع‌گرایی و رئالیسم را در مناسبات بین‌المللی فربه‌تر می‌کند که امروز به بدترین شکل در نسل‌کشی غزه خود را نشان می‌دهد.

از دیگر پیامدهای مختل شدن توازن نظام بین‌الملل تشدید منازعات منطقه‌ای در گوشه و کنار جهان در آینده به ویژه در خاورمیانهِ بی‌ثبات است. در چنین وضعی که دنیا و خاورمیانه در آستانه قسمی بی‌ثباتی آنارشیک قرار دارد، کشورهایی توان لازم برای عبور از این مرحله دشوار را دارند که از حداکثر انسجام داخلی کافی برخوردار باشند.
بنابراین چهار سال آینده را می‌توان حساس‌ترین دوره پس از جنگ جهانی دوم برشمرد که تحولات آن آینده نظم جهانی را ترسیم خواهد کرد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
18.03.202513:55
🔺بهای بازگشت بن‌گویر!

قتل عامی که امروز جان صدها کودک و زن و غیر نظامی را در نوار غزه گرفت، بهای بازگشت ایتمار بن‌گویر چهره بسیار تندرو به کابینه اسرائیل بود که بنا به اعلام رسانه‌های اسرائیلی امروز به دولت باز خواهد گشت.

با بازگشت بن‌گویر نتانیاهو می‌تواند حد نصاب لازم را برای تصویب بودجه در کنست به دست آورد و این گونه کابینه‌اش را از سقوط نجات می‌دهد. البته ناظر قضایی اسرائیل با بازگشت بن‌گویر به کابینه مخالفت کرده است و باید دید به یک معضل و مانع قانونی تبدیل می‌شود یا خیر.

اما با بازگشت رئیس حزب «قدرت یهودی»، می‌توان گفت که یکی از دو هدف نتانیاهو از حملات ویرانگر و پرتلفات امروز به غزه تحقق یافته و می‌ماند هدف اجبار حماس به یک توافق بر اساس شروط اسرائیل. تحقق هدف دوم به آسانی هدف نخست نیست و بعید است که حماس با این شروط موافقت کند. خود نتانیاهو هم از آن آگاه است و احتمالا در صورت عبور از بحران بودجه و پایان مارس مذاکرات درباره مرحله دوم آتش‌بس با جدیت شروع شود. در این مدت هم به احتمال زیاد حملات به غزه با هدف بهبود شرایط توافق به نفع اسرائیل ادامه می‌یابد.

پس از آن هم اگر بن‌گویر بخواهد دوباره از دولت خارج شود، برای نتانیاهو مهم نیست. در واقع وی به این شکل شرکایش را هم به بازی می‌گیرد.

اما بهای این بده بستان داخلی و بازی سیاسی خون دهها و صدها کودک بی‌دفاع و ایجاد قحطی و گرسنگی برای بیش از دو میلیون نفر است که این گونه بی‌محابا در بازار سیاست با هدف ماندن در قدرت ریخته می‌شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
13.03.202516:59
🔺لبنان در مسیر عادی‌سازی روابط؟!

سه شنبه دفتر نتانیاهو از نشستی چهارجانبه در الناقوره لبنان با حضور نمایندگانی از ارتش اسرائیل، آمریکا، فرانسه و لبنان خبر داد؛ نشست کم سابقه و مهمی که چندان مورد توجه رسانه‌ها قرار نگرفت، اما می‌تواند پیش‌درآمد روندی باشد که «لبنانِ جدید» در آن قرار گرفته است و پیش می‌رود.

در این نشست سه کارگروه تشکیل شده است که دفتر نتانیاهو هدف از آن را «ثبات منطقه» دانسته و قرار است که هر کارگروه درباره یکی از سه موضوع زیر بحث و مذاکره کند: پنج نقطه اشغالی در جنوب لبنان که ارتش اسرائیل بر خلاف توافق آتش‌‍‌بس از آنها خارج نشده است، خط آبی و نقاط مرزی مورد اختلاف و پرونده اسرای لبنانی در اسرائیل.

در عین حال هم دولت نتانیاهو در موضعی قابل تامل و نوعی مغازله برای جوزف عون اعلام کرد که در چارچوب تفاهمات با رئیس جمهور جدید لبنان و با هماهنگی آمریکا برای نشان دادن «حسن نیت» پنج اسیر غیر نظامی لبنانی را آزاد کرده است.

این مذاکرات که با حضور نمایندگان اسرائیل و لبنان برگزار می‌شود، جدا از این که بیانگر رویکرد دولت ترامپ برای مهار تنش‌ها در خاورمیانه است، اما فراتر از آن هدفی اساسی را دنبال می‌کند و آن هم کشاندن لبنان به مسیر عادی‌سازی روابط با اسرائیل است. به این مهم می‌توان در بین سطور اظهارات و تحرکات مقامات آمریکایی از لیزا جانسون سفیر آمریکا در بیروت تا ویتکوف فرستاده ترامپ در امور خاورمیانه پی برد. جانسون گفته است که لبنان باید خود را برای مرحله پیش‌رو برای مذاکرات سیاسی و دستیابی به راه حل جامع و همیشگی آماده کند.

کما این که معمای خودداری اسرائیل از عقب‌نشینی از پنج نقطه مرزی نیز به نوعی حل می‌شود و آن هم محمل‌سازی برای توافق عادی‌سازی روابط در آینده است؛ به گونه‌ای که در مقابل عادی شدن مناسبات این عقب‌نشینی به عنوان امتیازی به دولت لبنان داده شود!
در واقع هم برخی رقبای لبنانی حزب الله و هم آمریکا و اسرائیل بر این باور هستند که اکنون بهترین فرصت برای برقراری روابط میان تل آویو و بیروت در سایه وضعیت پیش آمده برای این حزب است.

در موضوع سوریه نیز یکی از اهداف عمده اشغال برخی مناطق در جنوب این کشور همین است که عقب‌نشینی از این مناطق به جای بلندی‌های جولان در هر نوع مذاکرات احتمالی در آینده با سوریه چه مستقیم چه غیر مستقیم محمل چانه‌زنی و بده بستان قرار گیرد.

واقعیت هم این است که آمریکای ترامپ به جد در حال مقدمه‌سازی برای الحاق لبنان و سوریه به پیمان ابراهیم است و سخنان اخیرا فرستاده ترامپ به خاورمیانه در این زمینه گویا و روشن است. وی گفته است که «تحولات سیاسی در منطقه ممکن است لبنان و سوریه را نیز دربر گیرد. لبنان احتمالا به زودی به توافقنامه‌های صلح بپیوندد و سوریه نیز ممکن است در این راه قرار گیرد.»

در حقیقت علت اصلی به تعویق انداختن لغو تحریم‌های سوریه نیز همین است که این مساله با عقب‌نشینی اسرائیل از مناطق اشغالی جدید سوریه به عنوان محملی برای چانه‌زنی جهت پیوستن دمشق به پیمان ابراهیم مطرح شود.

فعلا اقدامات و برنامه‌های دولت ترامپ در این رابطه در حد مقدمه‌سازی برای ملحق کردن بیروت و دمشق به این پیمان است که در آینده و در پی پیوستن ریاض اتفاق بیفتد.

این چیزی است که ترامپ و اسرائیل برای لبنان و سوریه در سر دارند و در حال اهرم‌سازی برای رسیدن به این هدف هستند، این که محقق شود یا نه چیز دیگری است و متغیرهای منطقه‌ای و بین‌المللی دیگری نیز در این زمینه تاثیر دارند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
28.04.202516:24
🔺تهدیدهای «بی‌سابقه» نتانیاهو!

نتانیاهو در این دو سال همواره ایران را تهدید کرده است؛ اما تهدیدهای دیروز او مبنی بر «نابودی کامل» تاسیسات هسته‌‎ای و مراکز غنی‌سازی اورانیوم صریح‌تر از همیشه و تقریبا «بی‌سابقه» بود.

این تهدیدها یک روز بعد از انفجار بندرعباس قابل توجه است. با این حال، فهم بهتر اظهارات دیروز نتانیاهو مستلزم شناخت بستر یا بسترهای آن است.

در دو بستر داخلی اسرائیل و مذاکرات ایران و آمریکا می‌توان تهدیدهای نتانیاهو را تحلیل کرد. درباره مورد نخست می‌توان گفت که مذاکرات ایران و آمریکا تقریبا وارد متن کشمکش‌های داخلی اسرائیل شده است.

نتانیاهو از زمان شروع این مذاکرات به شدت هدف حمله تند مخالفان است و آن‌ها مدام با طعنه به بی‌بی حمله می‌کنند و شروع دیپلماسی میان آمریکای ترامپ و ایران را شکستی برای او و سیاست‌هایش می‌دانند.

در این راستا، یائیر لاپید رهبر اپوزیسیون اسرائیل اخیرا نتانیاهو را «بزدل و ترسو» نامید و او را متهم به ممانعت از اجرایی شدن طرحش در اکتبر گذشته برای حمله به میادین نفتی ایران کرد و خواستار اعلان 5 شرط در تعامل با پرونده هسته‌ای شد.

در همین حال هم نفتالی بنت نخست وزیر اسبق اسرائیل که از شانس بیشتری نسبت به نتانیاهو در انتخابات آینده برخوردار است، راهبرد او در قبال ایران را «شعار بدون عمل» دانست و سیاست مناخیم بگین را به او متذکر شد که مبتنی بر «حمله و نابود کردن» برنامه هسته‌‎ای دشمنان بود.

توام با ادامه مذاکرات این انتقادات شدت گرفت و نتانیاهو تقریبا به سه روش واکنش نشان داد؛ نخست «درز دادن» خبر وجود تصمیم حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران و جلوگیری ترامپ از آن در رسانه‌های آمریکایی بود. البته این «درز خبری» علاوه بر مصرف داخلی در اسرائیل، مصرف مذاکراتی دیگری هم دارد که در ادامه یادداشت به آن اشاره خواهد شد. در واقع نتانیاهو با این کار می‌خواست به جامعه اسرائیل اعلام کند که مصمم به «نابودی» تاسیسات هسته‌ای ایران است و عدم حمله را به مخالفت ترامپ نسبت دهد.

اما شیوه دوم نیز صدور بیانیه دفتر نتانیاهو در واکنش به انتقادات داخلی بود که در آن به تعهد مجدد او برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب اتمی تاکید و اعلام کرد: «نخست وزیر عملیات‌های علنی و سری متعددی را در نبرد علیه برنامه هسته‌ای ایران رهبری کرده و اگر این عملیات‌ها نبود ایران امروز زرادخانه هسته‌ای داشت و این عملیات‌ها نزدیک به یک دهه برنامه هسته‌‎ای ایران را به عقب انداخته است.»

به نظر می‌رسد که راهکار سوم نتانیاهو در مواجهه با انتقادات فزاینده داخلی ایراد تهدیدهای بی‌سابقه دیشب بود تا عزم «جدی» خود را در مقابله با برنامه هسته‌ای ایران نشان دهد.

جدا از الزامات ورود مذاکرات ایران و آمریکا به کشمکش‌های سیاسی در اسرائیل، اما این مواضع نتانیاهو را نمی‌توان صرفا در این بستر و به دور از بستر مذاکرات ایران و آمریکا دید.

اما در رابطه با بستر دوم تهدیدهای نتانیاهو، دو احتمال وجود دارد؛ نخست این که نوعی فشار بر ترامپ برای کوتاه نیامدن از خواسته کلیدی اسرائیل مبنی بر برچیدن برنامه هسته‌ای ایران در مذاکرات و احتمال دون نیز نوعی تقسیم کار میان ترامپ و نتانیاهو است که به مرگ بگیرد تا ایران به تب و دادن حداکثر امتیازات در مذاکرات تن دهد.

در این احتمال، نتانیاهو نقش پلیس بد و مرد دیوانه را بعهده دارد که ترامپ هم از آن به عنوان ابزار چانه‌زنی در مذاکرات استفاده می‌کند؛ با این پیام به ایران که اگر فلان خواسته و شروط در مذاکرات برآورد نشود، دست اسرائیل را برای حمله باز می‌گذارم.

واقعیت امر این که با توجه به وضعیت خاص نتانیاهو و نگرانی‌اش از انتقام ترامپ بعید است که بخواهد با فشار شخصیت خودشیفته ترامپ را تحریک کند. از این رو، مصرف مذاکراتی این تهدیدها بیشتر معطوف به قسمی تقسیم کار با ترامپ بنظر می‌رسد تا فشار بر او. خود نتانیاهو هم می‌داند که هر گونه حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران بدون موافقت و همکاری آمریکا امکانپذیر نیست و ترامپ نیز به این مهم واقف است. بنابراین تهدید به نابودی این تاسیسات لزوما فشاری متوجه ترامپ نمی‌‎کند.

در موضوع حمله به تاسیسات هسته‌‌ای ایران تلاش نتانیاهو این است که آمریکا را درگیر کند نه این که خود اسرائیل راسا اقدام کند و حمله‌ای در این سطح را بدون هماهنگی و همکاری واشنگتن انجام ‌دهد؛ والا اکنون شرایط سیاسی اسرائیل برای چنین عملی آماده است و بر خلاف جنگ غزه که مخالفان نتانیاهو خواهان پایان دادن به آن در مقابل آزادی گروگان‌ها هستند، اما حمله به ایران پشتوانه نوعی اجماع داخلی را دارد و جریان‌های دیگر در این خصوص تندتر از نتانیاهو هستند.

در کل هر چند در سطح کلان می‌طلبد تهدیدات نتانیاهو چنان جدی تلقی شود که انگار همین فردا عملی می‌شود؛ اما تمرکز اسرائیل بر خرابکاری به موازات مذاکرات خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
23.04.202514:19
🔺بستر منطقه‌ای برجام 2!

مذاکرات میان ایران و آمریکا این بار بر خلاف دوران اوباما در شرایط منطقه‌ای متفاوتی شروع شده است.

وقتی برجام 2015 امضا شد، بستر منطقه‌ای کاملا نامساعد بود و جنگ‌های نیابتی و بعضا مستقیم در اوج بود که حمله به سفارت عربستان و به تبع آن قطعی روابط این فضا را تشدید کرد. از این رو، وقتی ترامپ در 2016 به قدرت رسید، ریاض و ابوظبی به همراه اسرائیل گمشده خود را یافتند و با لابی‌گری، ترامپ را به خروج از برجام و اجرای وعده‌اش متقاعد کردند و راهبرد سیاست فشار حداکثری کلید خورد.

اما ترامپ در ژانویه 2025 به قدرت بازگشت که شرایط خاورمیانه بسیار متفاوت از دوره قبل است. البته این شرایط می‌تواند کارکردی دوگانه داشته باشد؛ هم می‌تواند مشوق پیگیری فشار حداکثری و تشدید آن علیه ایران باشد و هم تسهیل‌گر مذاکره و توافق.

اما مشوق تشدید فشار حداکثری از این جهت که فروکاست نقش منطقه‌ای ایران در نتیجه تحولات چند ماه اخیر در سوریه، لبنان و تا حدود زیادی عراق فی نفسه می‌تواند طرف آمریکایی را برای فشار بیشتر و خودداری از عجله در مذاکره و توافق وسوسه کند.

اما به نظر می‌رسد که عوامل تسهیل‌گر مذاکره و توافق میان ایران و آمریکا نقش پررنگ‌تری دارند. در راس این متغیرها خود ترامپ و عجله او برای مذاکره و توافق با ایران قرار دارد.

کاتالیزور دیگر این است که شکافی عمیق میان مثلث اسرائیل، عربستان و امارات در لابی‌گری مشترک علیه تهران رخ داده است. کما این که به صورت جداگانه هم ریاض نه تنها بر خلاف چهار سال اول ترامپ علیه مذاکره و توافق با ایران در آمریکا لابی‌گری نمی‌کند، بلکه مشوق مذاکره و توافق دو طرف آمریکایی و ایرانی نیز هست. اما این چرخش ریاض را نباید دوری از آمریکا و تلاش برای همکاری با تهران علیه سیاست‌های واشنگتن دانست که اگر این طور بود شاهد حداقل همکاری مشترک برای توقف جنگ غزه می‌بودیم اما هیچ تحرک جدی شکل نگرفت.

ریاض چند سالی است که معطوف به چشم انداز کلان توسعه و طرح‌های بلندپروازانه بن سلمان و تجربه یک دهه اخیر به ویژه جنگ یمن، راهبرد روابط خارجی متوازن با شرق و غرب، تنش‌زدایی در روابط منطقه‌ای خود ابتدا با محور قطر و ترکیه و سپس با ایران را در پیش گرفته است. عربستان در دوره ملک عبدالله به جنگ آمریکا علیه ایران متمایل بود، اما در این دوره بنا به الزامات پرونده‌های پیشگفته با چنین جنگی نظر به تبعات منطقه‌ای ویرانگر آن مخالف است.

آشتی با ایران در این چارچوب رخ داد و در کنار آن هم حمله هفتم اکتبر حماس و جنگ نسل‌کشی در غزه پروژه عادی‌سازی روابط میان عربستان و اسرائیل را دستکم به تعویق انداخت و مانع همکاری نزدیک و هم‌افزایی میان دو طرف شد و همین خود اسرائیل را در مواجهه با شرایط کنونی تنها گذاشته است.

البته با وضعیت پیش آمده در سوریه، لبنان، عراق و دست بالا پیدا کردن عربستان در این ساحات، اختلافات منطقه‌ای تهران و ریاض هم به شکل جدی کاهش یافته است. تثبیت چنین وضعیتی و پیامدهای منطقه‌ای سنگین گزینه جایگزین شکست دیپلماسی میان آمریکا و ایران می‌طلبد که عربستان بر خلاف اسرائیل خواهان موفقیت این روند باشد.

اما کاتالیزور دیگر مذاکرات، بحران داخلی نتانیاهو ناشی از باتلاق غزه است که قدرت مانور و تحرک او را در فشار بر دولت آمریکا در پرونده ایران کاهش داده است. اسرائیل اکنون با شکاف داخلی عمیق و بی‌سابقه و لاغر شدن نهاد قدرت در اسرائیل در مقابل فربه شدن فردگرایی مستبدانه نتانیاهو مواجه است. همین وضعیت باعث شده است که منافع کلان اسرائیل قربانی منافع شخصی نخست وزیر آن شود که تمام هم و غمش ماندن در قدرت است و لو به قیمت کنار آمدن با دیپلماسی جدید آمریکا با ایران. به این علت هم اساسا نمی‌خواهد خود را در تقابل با ترامپ قرار دهد. از این رو هم از روزی که مذاکرات شروع شده، بی بی برخلاف گذشته عملا سکوت کرده است.

با وجود اهمیت عوامل تسهیل‌گر منطقه‌ای پیشگفته در مذاکرات ایران و آمریکا، اما عامل تعیین‌کننده همان متغیر ترامپی است که تاکنون پیشران شروع مذاکرات و پیشبرد آن بوده است و‌باید دید این رویکرد او تا پایان ادامه می‌یابد یا…..

لکن یک احتمال و لو ضعیف را نباید از نظر دور داشت و آن هم این که با توجه به پیچیدگی شخصیت ترامپ بعید نیست که در لحظه‌ای مشخص در جریان مذاکرات دست اسرائیل را برای انجام حمله‌ای بسیار محدود یا خرابکاری بزرگی باز بگذارد. اما چه زمانی؟ احتمالا وقتی مذکرات در آستانه توافق نهایی قرار گیرد که هم از توافق تقریبا آماده به عنوان اهرمی برای مهار واکنش تهران استفاده شود و نیز تصویر دیگری از توافق از موضع قدرت ساخته شود.

مساله دیگر این که به احتمال زیاد مذاکره و توافق احتمالی با ایران بخشی از پروژه خاورمیانه‌ای ترامپ است که عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و عربستان نیز بخشی از آن است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
11.04.202516:27
🔺فردا چه اتفاقی می‌افتد؟

امروز چه اسرائیل به عنوان مخالف جدی مذاکرات فردا شنبه در عمان میان تهران و واشنگتن و چه مخالفان و موافقان آن در ایران و آمریکا چشم به نتایج آن دوخته‌اند و بازار تحلیل و گمانه‌زنی داغ است. از این رو پرسش کانونی ساعت‌های مانده به مذاکرات مسقط درباره نتایج آن و دورنمایی اولین دور دیپلماسی هسته‌ای با ترامپ است.

پاسخ به این پرسش بسیار دشوار است و خط خبری تحلیلی کاخ سفید و ناظران نزدیک به آن در سایه وجود رئیس‌جمهوری پیش‌بینی‌ناپذیر هم کمکی نمی‌کند. با این حال، نگارنده معتقد است که اولا مذاکرات فردا دور اول و آخر نخواهد بود و در این دور بیشتر درباره شکل و دستور کار گفتگو خواهد شد.

ثانیا احتمالا دو طرف پس از پایان این دور از مذاکرات خواه یک روزه باشد یا دو روزه تلاش خواهند کرد که تصویری نسبتا مثبت ارائه کنند؛ حتی اگر پیشرفتی واقعی هم در کار نباشد. علت هم این است که هر دو‌ طرف به تداوم این مذاکرات نیاز دارند و قبل از شروع مذاکرات فردا به احتمال زیاد، هم تهران هم ترامپ می‌دانند که در این گفتگوی چند ساعته نمی‌توان به نتیجه خاص و پیشرفت بزرگی رسید و با این علم، مذاکرات را شروع می‌کنند که ادامه‌دار خواهد بود.

ادامه مذاکرات هم می‌طلبد دستکم تصویری منفی از مذاکرات فردا ارائه نشود و برای ریل‌گذاری جهت تداوم آن، واجد چشم‌انداز معرفی شود.

در این میان به نظر می‌رسد طرف ایرانی همچنان در پیوست رسانه‌ای خود بسیار محتاطانه عمل کند و منتظر موضع‌گیری و واکنش تیم آمریکایی و کاخ سفید بماند؛ مگر این که تجربه این مدت و نگرانی از موج‌سواری مجدد رئیس جمهور آمریکا موجب بازنگری در این رویه قدیمی و کلیشه‌ای شده باشد.

به احتمال زیاد ترامپ فردا چه در اثنای مذاکرات و چه بعد از آن در ارتباط نزدیک و سریع با استیو ویتکاف فرستاده خود باشد. ویتکاف نیز بعید است که یک نوع جمع‌بندی را ارائه کند که حکایتگر شکست زودهنگام ماموریتش باشد. بنابراین همچنان که ترامپ با پیوست رسانه‌ای غافلگیر کننده برای اولین بار از نشست فردا شنبه در شامگاه ‌دوشنبه گذشته خبر داد، ممکن است همین رویه را نیز پس از مذاکرات مسقط در پیش‌گیرد.

اما اگر هم ترامپ فرضا تصویری خوشبینانه درباره نتایج این مذاکرات و دورنمای آن ارایه دهد و حتی از قریب الوقوع بودن توافق سخن گوید، لزوما به این معنا نیست که عملا چنین است و این اتفاق می‌افتد. او همین رفتار را هم در قبال مذاکرات خود با روسیه و اوکراین در پیش گرفت و بدون این که اساسا پیشرفتی جدی در کار باشد، از صلح قریب‌الوقوع و غیره گفت و خیلی‌ها هم باور کردند؛ اما گذشت اندک زمانی نشان داد که سخنان ترامپ نوعی خوشبینی فاقد پشتواند عملی بوده است.

اما یک تفاوت جدی این مذاکرات ایران با غرب با دورهای قبلی در عهد بایدن و اوباما این است که ترامپ کلا اروپا را بی‌خبر از گفتگوهای خود با تهران گذاشته و هماهنگی خاصی با آن‌ها در این باره انجام نمی‌دهد. به نوعی می‌شود گفت که ترامپ همزمان خود نقش پلیس خوب و بد را ایفا می‌کند و پیوست رسانه‌ای را هم در انحصار خود گرفته است و نقش سخنگو را هم بازی می‌کند.
بعدا درباره جوانب مثبت و منفی این سیاست در قبال اروپا خواهم نوشت.

تا ببینیم نتیجه مذاکرات فردا چه می‌شود و جمع‌بندی ترامپ درباره آن چه خواهد بود.
اگر دو طرف بتوانند در مذاکرات به یک جمع‌بندی درباره دستور کار برسند، بعدا بهتر می‌توانست درباره چشم‌انداز و احتمالات پیش‌رو سخن گفت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
28.03.202507:42
🔺ایران و آمریکا؛ سرانجام چه می‌شود؟!

در سیاست تهدید و تطمیع ترامپ در قبال ایران چاشنی تهدید و عصا غلیظ‌‌‌تر است و می‌توان گفت که تقریبا به استثنای مواردی نادر در حدود پنج دهه گذشته، هیچ دوره‌ای از روابط تنش‌آلود فیمابین شاهد کاربست چنین تهدیدهای آشکاری به توسل به زور و حمله نظامی نبوده است. این ادبیات نظامی آمریکا با افزایش تحرکات در پایگاه دیه‌گو گارسیا در اقیانوس هند و همچنین پایگاه‌های آن در منطقه خلیج فارس قرین است. بنابراین پرسش کانونی این روزها این است که بالاخره تنش ایران و آمریکا و اسرائیل در دوره دوم ترامپ به درگیری نظامی می‌انجامد و تعیین تکلیف می‌شود یا ممکن است که به یک توافق ختم شود.

تهران به نظر می‌رسد ضمن جدی تلقی کردن تهدیدها به دنبال کنترل و مدیریت این تنش نسبتا بی‌سابقه از طریق ترکیبی از تاکتیک‌های متفاوت است و به احتمال زیاد رونمایی از شهرهای موشکی، بازدید از تنگه هرمز و اقدامات نظامی دیگری را با هدف تاثیر گذاشتن بر محاسبات طرف‌های مقابل دنبال کرده است. کما این که نوع تعامل ایران با نامه ترامپ و دادن پاسخ رسمی به آن، همچنین برداشتن پرچم آمریکا از زمین ورودی شهر جدید موشکی، باز گذاشتن مسیر گفتگوی غیرمستقیم پس از مخالفت با مذاکره مستقیم، بخشی از تاکتیک‌های تهران برای مدیریت تنش است.

در مقابل به نظر می‌رسد که ترامپ و تیمش خیلی عجله دارند و حل و فصل سریع پرونده ایران را بخشی از تلاش خود برای «احیای ابهت و عظمت» آمریکا در جهان و خاورمیانه می‌دانند. در این راستا، گویا سرّ مهار و تاثیرگذاری بیشتر بر دیگر بازیگران منطقه از عربستان و ترکیه، تضمین امنیت و ادغام اسرائیل در نظم منطقه‌ای و پیشبرد «پیمان ابراهام» را در نتیجه‌بخش کردن سریع سیاست فشار حداکثری در قبال تهران جستجو می‌کنند.

اما آیا سرانجام این فشار حداکثری در سایه تهدیدهای فزاینده مبنی بر کاربرد گزینه نظامی به درگیری نظامی و جنگ ختم می‌شود؟ در پاسخ به این پرسش، جمع‌بندی نگارنده این است که جنگ به معنای یک جنگ متعارف و گسترده بعید است و آنچه بیشتر مطرح است حمله به تاسیسات هسته‌ای و نظامی ایران است؛ این حمله هم که البته نوعی جنگ با اهداف محدود است، زمانی اتفاق می‌افتد که ترامپ و تیم کاری او به این جمع‌بندی برسند که این کار بدون وقوع جنگی پرهزینه در منطقه امکان‌پذیر است. در واقع همان ادراکی که ترامپ را به سمت صدور دستور ترور بلندپایه‌ترین مقام نظامی ایرانی کشاند، اگر درباره حمله بی‌هزینه به تاسیسات هسته‌ای نیز شکل بگیرد، اقدام خواهد کرد؛ چه خود آمریکا اقدام کند چه اسرائیل را به دلایلی پیش بفرستد.

در حال حاضر ظاهرا ترامپ بیشتر به تهدید به کاربرد زور تمرکز دارد تا استفاده از آن و می‌خواهد تحت فشار این فضا مذاکره و توافقی دستکم درباره برنامه هسته‌ای شکل بگیرد که همان نتیجه حمله احتمالی به تاسیسات هسته‌ای را در پی داشته باشد.

بازی در لبه پرتگاه جنگ یک شیوه مذاکراتی ترامپ است که با طرح حداکثر خواسته‌ها در کنار وارد کردن حداکثر فشارهای سیاسی و اقتصادی در بستر فضایی نظامی از جمله بستن کامل منافذ صادراتی ایرانی و در راس آن‌ها صفر کردن صادرات نفت و چه بسا گسیل داشتن تجهیزات جنگی به منطقه در نهایت توافق و معامله‌ای را رقم بزند که در آن دست بالا را داشته باشد و لو این که به کلیه خواسته‌ها هم نرسد.

اما همین بازی در لبه پرتگاه جنگ هزینه‌های سنگینی برای ایران در ابعاد اقتصادی و اجتماعی دارد و محصول بارز آن رکورد شکنی‌های پی‌درپی دلار در این روزها و به تبع آن قهقرای تصاعدی وضعیت معیشتی است.

در کنار آن هم بعید نیست که فشارهای چندلایه با حملات غیر علنی محدود و حوادثی امنیتی در ماه‌های پیش‌رو همراه شود؛ چنین اتفاقاتی هم اهداف متعددی را دنبال می‌کند، از پیشرانی نظامی امنیتی برای شروع مذاکرات و رسیدن به توافق تا سنجش واکنش تهران و برنامه‌ریزی برای تحرکات نظامی تدریجی مبتنی بر آن.

اما در این میان دو متغیر در ماه‌های آتی سلبا و ایجابا بر ماهیت سیاست ترامپ در قبال ایران تاثیر جدی دارد؛ نخست تحولات داخلی اسرائیل و ماندن و نماندن نتانیاهو در قدرت در سایه بی‌سابقه‌ترین بحران سیاسی و قانونی داخلی و دوم سرنوشت جنگ اوکراین در جهت انعقاد یک قرارداد صلح یا تداوم جنگ. ورود جدی پوتین به وساطت میان آمریکا و ایران با پایان این جنگ گره خورده است.

در عین حال، اكنون چند کانال‌ در این رابطه فعال هستند و پیغام پسغام‌ها را رد و بدل می‌کنند؛ اما هنوز مذاکره غیرمستقیم جدی شکل نگرفته است و باید دید سرانجام دیپلماسی نامه به کجا ختم می‌شود. فعلا که بعید است این نوع دیپلماسی و مذاکره غیر مستقیم به گشایشی جدی منجر شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
18.03.202510:19
🔺جنگ در بن بست!

یکصد جنگنده اسرائیلی سحرگاه امروز مناطق مختلف باریکه غزه را هدف حملات سنگینی خود قرار دادند که تاکنون بیش از 412 فلسطینی کشته شده‌اند که غالبا زن و کودک هستند. در عین حال هم بیش از 500 نفر مجروح شده‌اند. این ارقام حتی فراتر از روزهای نخست شروع جنگ در اکتبر 2023 است. تصاویر منتشر شده نشان می‌دهد که خیمه‌های آوارگان و مراکز تجمع آن‌ها در مدارس و غیره هدف مستقیم قرار گرفته است.

به گفته وزیر خارجه نروژ آنچه از بامداد امروز در غزه در جریان است، کابوس وحشتناکی است که بعد از 17 روز قطع غذا، دارو و برق و بحران آب رخ می‌دهد. این شکل محاصره غیر اخلاقی دو میلیون و 300 هزار نفر در چنین باریکه‌ای در تاریخ معاصر جهان بی‌سابقه است و بیشتر به سبک جنگ‌های اولیه بشر در تاریخ است که چاه‌های آب را به روی خصم خود می‌بستند، مواد غذایی را به آتش می‌کشیدند و سپس می‌کشتند.

اما فارغ از ابعاد انسانی حملات امروز اسرائیل به غزه، در بعد سیاسی و امنیتی این حملات را می‌توان در سه بستر و به عبارتی بن‌بست دید؛ نخست بن بست در مذاکرات آتش بس میان حماس و اسرائیل. دوم در بستر بحران سیاسی داخلی در اسرائیل و سوم هم در بستری منطقه‌ای در تتمه حملات سنگین آمریکا به یمن، تشدید حملات اسرائیل به سوریه و لبنان و افزایش تهدیدها علیه ایران.

با توافق آتش بس در ژانویه گذشته و توقف جنگ و مبادله گروگان‌ها، رفته رفته پیامدهای آن در اسرائیل به موازات تشدید تبعات حمله هفتم اکتبر و تحقیقات ارتش پدیدار شد. این وضعیت نتانیاهو را در تنگنای دشواری قرار داد که به تبع آن از خیلی از تعهدات بر اساس توافق از جمله اجرای پروتکل انسانی و شروع مذاکرات مرحله دوم آتش بس از روز شانزدهم آتش بس شانه خالی کرد.

بحران داخلی در اسرائیل در روزهای اخیر به وضعیت بی‌سابقه‌ای در تاریخ آن رسیده و کار به تهدید به افشاگری میان رئیس شاباک و نتانیاهو کشیده شد. بی بی تصمیم به برکناری بار گرفت که ناظر قضایی آن را اقدامی غیر قانونی توصیف کرد. در کنار آن هم مساله خدمت نظامی حریدی‌ها و بحران بودجه همچنان لاینحل مانده و اگر تا 12 روز دیگر تا پایان مارس بودجه تصویب نشود، خود به خود دولت نتانیاهو که با چنگ و دندان آن را حفظ کرده، سقوط می‌کند و باید انتخابات زودهنگام برگزار شود.

در واقع بن بست مذاکرات آتش بس در وهله نخست به همین بن بست داخلی در اسرائیل باز می‌گردد که علت آن هم بن بستی است که عامل آن نتایج جنگ 16 ماهه در نوار غزه است. در حقیقت اگر جنگ بر اساس آنچه اسرائیل و نتانیاهو برنامه ریزی کرده بودند، پیش می‌رفت و هفتم اکتبر جبران شده بود، نه نتانیاهو با چنین وضعیت داخلی پیچیده‌ای مواجه می‌شد و نه چنین بحران داخلی بی‌سابقه‌ای شکل می‌‎گرفت. در این وضعیت ورود به مرحله دوم آتش بس با حماس حکم خودکشی را برای نتانیاهو داشت و پایان دولت را رقم می‌زد.

در این شرایط، بی‌بی بر خلاف متن توافق به جای مذاکره در سایه تداوم آتش بس برای ورود به مرحله دوم و سپس مرحله سوم توافق، به دنبال برون سپاری بحران داخلی رفت و با حمایت دولت ترامپ پیشنهاد تمدید مرحله اول را مطرح کرد، اما حماس نپذیرفت و بر اجرای متن توافق تاکید کرد. در روزهای اخیر هم ویتکوف فرستاده ترامپ در راستای پیشنهاد تمدید مرحله نخست آتش بس طرحی را به حماس ارائه کرد که مبتنی بر آزادی نیمی از گروگان‌های زنده در غزه بود که این تشکیلات هم در مقابل پیشنهاد آزادی یک گروگان دو تابعیتی اسرائیلی آمریکایی و جنازه چهار اسیر دیگر را به شرط شروع مذاکرات مرحله دوم آتش بس مطرح کرد؛ اما اسرائیل نپذیرفت.

در این باره حملات امروز به غزه دو هدف عمده را دنبال می‌کند؛ نخست تحمیل توافقی بر حماس و دیگری ایجاد فضای امنیتی و جنگی برای به حاشیه بردن بحران داخلی و پیشبرد تصویب بودجه و جلوگیری از فروپاشی دولت. فعلا نتانیاهو منتظر نتایج این حمله در جهت تحقق دستکم یکی از دو هدف پیشگفته است که اگر محقق نشد، به حملات خود به صورت تدریجی تصاعدی در روزهای آینده ادامه دهند و عملا جنگ کاملا از سرگرفته شود.

در نهایت باز بعید است که دور دوم جنگ غزه هم چون دور اول آن بدون توافق و مذاکره متوقف شود؛ اما در صورت بالا گرفتن جنگ احتمالا دوباره حرف و حدیث از کوچاندن مردم غزه تحت فشار جنگ مطرح شود.

در کنار آن، پوشیده نیست که حملات امروز به غزه با موافقت ترامپ صورت گرفته است؛ موافقتی که پس از حملات به یمن رساندن منطقه به لبه پرتگاه جنگی منطقه‌ای را دنبال می‌کند تا فشار حداکثری را بر تهران برای تحقق «صلحی از موضع قدرت» به حد اعلای خود برساند. البته رساندن اوضاع به لبه پرتگاه جنگ لزوما به معنای ورود به آن نیست؛ اما شن‌های روان و سوزان منطقه با سرعت در حرکتند و فعلا نقطه توقف آن‌ها روشن نیست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
12.03.202516:43
🔺چرا امارات؟!

بالاخره نامه ترامپ رسید و انور قرقاش مشاور دیپلماتیک رئیس امارات آن را عصر امروز در سفری به تهران و دیدار با وزیر خارجه ایران تحویل داد.

فعلا خبری از محتوای نامه نیست؛ اما چه بسا در حال حاضر مهم‌تر از آن کشف راز ارسال این نامه از طریق امارات باشد. پاسخ به این پرسش چه بسا به فهم محتوای نامه هم کمک کند. ویتکوف فرستاده خاورمیانه‌ای ترامپ دیروز در سفری به امارات این نامه را تحویل داده است؛ اما خود ویتکوف ارتباطات بسیار نزدیکی با قطر دارد؛ پس چرا این کار از کانال دوحه انجام نشده است؟

چرا آمریکای ترامپ دیگر کانال‌های سنتی رد و بدل کردن پیام با تهران از جمله عمان، سوئیس و قطر را نیز دور زده است؟
آیا صرفا به علت ارتباطات خاصی است که امارات با خود ترامپ و نزدیکان او دارد؟ آیا کانال‌های دیگر نظر به مواضع تهران و تجربه شینزو آبه در سال 1398 از آوردن نامه انصراف داده‌اند؟ البته بعید است که مثلا ترامپ از مسقط یا دوحه خواسته باشد نامه را برسانند و آن‌ها مخالفت کرده باشند.

آیا ترامپ خواسته است که با ارسال نامه از کانال جدیدی و آن هم امارات بگوید که محتوای نامه متفاوت و جدید است؟
آیا قرار است که امارات هم به جرگه میانجیگران اضافه شود؟ و در کنار روسیه به دو کانال جدید و مهم‌تر از کانال‌های سنتی تبدیل شود؟

سوال دیگر این است که چرا امارات یک مقام در سطح مشاور رئیس خود را برای رساندن نامه اعزام کرد؟ آیا سطح نامه‌رسان ابوظبی در سایه مواضع تهران و نوعی بی‌توجهی به نامه بعد از اعلام آن از طریق ترامپ نشانگر این است که اماراتی‌ها هم امید چندانی به کارگر افتادن نامه و تاثیر آن بر مواضع جمهوری اسلامی در خصوص مذاکره با دولت آمریکا ندارند؟

فعلا باید دید فحوای نامه چه بوده است. در هر صورت بعید است که نامه و واکنش به آن موجب گشایشی شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
Shown 1 - 24 of 175
Log in to unlock more functionality.