Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
حدیثِ آرزومندی avatar

حدیثِ آرزومندی

یادداشت‌های محمدرضا مشتاقیان
ارتباط با من: @mrmoshtaqian
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateJul 30, 2023
Added to TGlist
Mar 17, 2025

Latest posts in group "حدیثِ آرزومندی"

فهرست مختصر مطالب این صفحه

سروده‌ها
۱. در سوگ دکتر شهرام آزادیان
https://t.me/mr_moshtaqian/9
۲. در آرزوی صفاهان
https://t.me/mr_moshtaqian/12
۳. در ستایش دکتر جلال خالقی مطلق
https://t.me/mr_moshtaqian/18
۴. پَیَمبرانِ سخن
https://t.me/mr_moshtaqian/27
۵. بازگشت به صفاهان
https://t.me/mr_moshtaqian/55
۶. در سوگ دکتر اکبر نحوی
https://t.me/mr_moshtaqian/62
۷. در سوگ دکتر ابوالفضل خطیبی
https://t.me/mr_moshtaqian/79
۸. همای سعادت
https://t.me/mr_moshtaqian/90
۹. نکتهٔ لطیف
https://t.me/mr_moshtaqian/91
۱۰. نخستین تجربه در سرودن شعر به زبان عربی
https://t.me/mr_moshtaqian/188
۱۱. نوروز یادگار نیاگان
https://t.me/mr_moshtaqian/193
۱۲. معرّفی متون جغرافیایی کهن
https://t.me/mr_moshtaqian/194
۱۳. در عدم استقبال از نوروز جهانی
https://t.me/mr_moshtaqian/195
۱۴. ایران دلگشای
https://t.me/mr_moshtaqian/269
***
کاتب‌نبشت
۱. اگر نگشت به کامِ تو روزگار، مرنج
https://t.me/mr_moshtaqian/5
۲. بدین صحیفهٔ کافورفش ز مُشکِ سیاه
https://t.me/mr_moshtaqian/29
۳. چه محنت است که از جورِ تو کشیده نی‌ام
https://t.me/mr_moshtaqian/33
۴. چند ترانهٔ نویافته
https://t.me/mr_moshtaqian/58
۵. نیایش کاتب
https://t.me/mr_moshtaqian/70
۶. کتابی نوشتم به عمر دراز
https://t.me/mr_moshtaqian/85
۷. پارسی‌گردان نویافته از سرودهٔ قابوسِ وَشمگیر
https://t.me/mr_moshtaqian/96
۸. پارسی‌گردان «لَهْفِي عَلَى أَسَدِ الْعَرِينِ يَلُوكُهُ...»
https://t.me/mr_moshtaqian/154
۹. پارسی‌گردان دو سروده از ترجمهٔ یمینی
https://t.me/mr_moshtaqian/161?single
۱۰. پارسی‌گردان «وَمَا الْأَخُ مَنْ يَکُونُ لَنَا لِزَامًا...»
https://t.me/mr_moshtaqian/187
***
متن‌پژوهی
۱. جنبش مشروطه
https://t.me/mr_moshtaqian/26
۲. دانشنامهٔ حکیم میسری
https://t.me/mr_moshtaqian/40
۳. نکاتی چند دربارهٔ الیمینی و مترجم آن
https://t.me/mr_moshtaqian/45
۴. دو سرودهٔ منسوب به مشتاق اصفهانی
https://t.me/mr_moshtaqian/69
۵. دو پارسی‌گردان منظوم از قطعه‌ای به زبان عربی
https://t.me/mr_moshtaqian/74
۶. خوانشی دیگر از بیت منسوب به فردوسی
https://t.me/mr_moshtaqian/84
۷. سخنی در انتساب یک بیت به انوری ابیوردی
https://t.me/mr_moshtaqian/112
۸. شرحی نویافته از الیمینی
https://t.me/mr_moshtaqian/135
۹. نکته‌هایی در اصلاح و تکمیل مقالهٔ پژوهشی دربارهٔ گویندگان اشعار فارسی تاریخ یمینی
https://t.me/mr_moshtaqian/164
۱۰. شیرین همسر فخرالدّولهٔ دیلمی دختر کیست؟
https://t.me/mr_moshtaqian/190
***
متن‌خوانی
۱. ترجمهٔ یمینی (ذکر امیر عضدالدّولهٔ دیلمی)
https://t.me/mr_moshtaqian/6
۲. بر خِرَدِ خویش بر، ستم نتوان کرد
https://t.me/mr_moshtaqian/19
۳. مفتاح السّعادة في قواعد السیادة (تواضع)
https://t.me/mr_moshtaqian/32
۴. ترجمهٔ یمینی (سبب درگذشت فخرالدّولهٔ دیلمی)
https://t.me/mr_moshtaqian/50
۵. ترجمهٔ یمینی (ذکر امرای سامانی و مقادیر ایّام ایشان)
https://t.me/mr_moshtaqian/72
۶. محاضرات‌الادباء (دشواریاب بودن دوست راستین)
https://t.me/mr_moshtaqian/73
۷. دو نامه از قائم‌مقام فراهانی
https://t.me/mr_moshtaqian/81
۸. واقعهٔ یزید بن المهلّب
https://t.me/mr_moshtaqian/206
۹. سرانجام ضحّاک ماردوش
https://t.me/mr_moshtaqian/276
***
موسیقی
۱. به اصفهان رو
https://t.me/mr_moshtaqian/8
۲. برگ سبز شمارهٔ ۲۸۱
https://t.me/mr_moshtaqian/48
۳. درددل ما که داستان دگر است
https://t.me/mr_moshtaqian/120
***
نسخه‌شناسی
۱. تحفه در اخلاق و سیاست
https://t.me/mr_moshtaqian/75?single
۲. سرنوشت دست‌نویسی از ترجمهٔ یمینی
https://t.me/mr_moshtaqian/159
۳. راحةالصّدور و آیةالسّرور
https://t.me/mr_moshtaqian/205
۴. دست‌نویس کتابخانهٔ ملّی پاریس از ترجمهٔ یمینی
https://t.me/mr_moshtaqian/212
۵. برزونامه‌ای نویافته
https://t.me/mr_moshtaqian/264
۶. اليُمني في شرح الیمیني
https://t.me/mr_moshtaqian/270
***
واژه‌پژوهی
۱. زنده‌رود
https://t.me/mr_moshtaqian/7
۲. چند یادآوری آوایی
https://t.me/mr_moshtaqian/10
۳. مُثیر
https://t.me/mr_moshtaqian/44
۴. مناقشت/ منافست
https://t.me/mr_moshtaqian/88
۵. جامهٔ تعبیر
https://t.me/mr_moshtaqian/129
۶. محافظت
https://t.me/mr_moshtaqian/130
۷. فرزین‌بند
https://t.me/mr_moshtaqian/199
***
ویرایش
۱. فلسفه و ادبیات
https://t.me/mr_moshtaqian/49
#متن‌خوانی (۹)

(سرانجام ضحّاک ماردوش)

پس چون کارش به آخِر رسید، او را هزار سال تمام شد. به زمینِ اصفهان مَردی بود کشاورز و آهنگری کردی. و به دیهی او را دو پسر بود بزرگ‌شده. این هردو پسرِ این مرد را عامِلِ ضحّاک بگرفت و سوی ضحّاک فرستاد. آن هردو را بفرمود کُشتن.
و نامِ پدرِ این پسرانْ کاوه بود. چون خبر یافت از کُشتنِ پسران، صبرش نمانْد. به شهر اندرآمد و بخروشید و فریاد خواست. و آن پوست که آهنگران به پیشِ پای بسته دارند، بَر سَرِ چوبی کرد چون عَلَمی و فریاد کرد. و خَلقْ خودْ از ضحّاک سُتوه شده بودند؛ که خَلقی بسیار بدین سبب بِکُشته بود.
و او را خوان‌سالاری بود کاین کار به دستِ او بود. او را دل بسوخت از بسیاریِ خَلق کُشتن. پس هر روز از آن دو مَرد یکی را بِکُشتی و یکی را پنهان کردی و مغز سَرِ گوسفندی با وی برآمیختی و بر جای نهادی.
و چون چند روزی برآمدی، آن مَردی چند که گِرد آمده بودند، ایشان را به شب از شهر بیرون کردی و گفتی: «به آبادانی‌ها مَیایید و به بیابان‌ها و کوه‌ها رَوید تا کس شما را نبیند.»
پس چون بسیار را بکشت و کاوه را فرزندان کُشته شد، برخاست و فریاد خوانْد و گفت:
«تا کی ما این جور و ستم کشیم؟»
و خود به اهواز بِرَفت و آن مَردی که از قِبَلِ ضحّاک آنجا بود بگرفت و بِکُشت و یکی را بر جای او بنشانْد و بسیار خَلقْ مُتابِعِ او گشت. پس خَلق بر او گِرد آمدند و بسیاری کس او را اجابت کردند.
و کاوه آن خَلیفَتِ ضحّاک را که اندر اصفهان بود، بِکُشت و شهر بگرفت و به امیری نشست و خزانه و سِلیح برداشت و به مَردُمان بخشید و خراج بستد.
آن روز ضحّاک به دماوند بود و طَبَرِستان. چون از این کار آگاه شد بسیار لشکر بفرستاد و کاوه ایشان را بِشکست و شهرها همی بگرفت و او عَلَمِ چَرمین را پیش داشت.
چون به ری رسید، مردمان را گفت: «ما اکنون به نزدیکِ ضحّاک رسیدیم. اگر او ما را بشکند، مُلکْ او را باشد و اگر ما او را بشکنیم یکی باید که ما همه او را بپسندیم؛ تا همان روز او را به مَلِکی بنشانیم تا جهان بی‌مَلِک نباشد و هرکسی به جای خویش بیارامد.»
گفتند: «ما را تو بس! که این جهان به دستِ تو به راحت افتاده باشد. هم تو سَزاوارتر باشی بدین کار.»
گفت: «من این کار را نَشایَم. زیرا که من نه از خاندانِ مَلِک‌ام. و پادشاهی کسی را باید که از خاندانِ مَلِکان باشد. من مَردی آهنگرم. نه ازبهرِ آن برخاستم که مملکت گیرم که مُرادِ من بدین، آن بود که خَلق را از بیدادیِ ضحّاک بِرَهانَم. و اگر من او را بگیرم و مَلِکی خویشتن را دعوی کُنَم، هرکسی گوید: اینْ مُلک را نَشاید. کسی را طلب کنید از خاندانِ مَلِک، تا او را بنشانیم و ما پیش او بایستیم و فرمانِ او کنیم.»
پس دو ماه از او زمان خواستند بر جُستَنِ این کس. و از فرزندانِ جمشید مَردی مانده بود با خِرَد و دانش، و نیکوروی. ضحّاک را خبر دادند که: از فرزندانِ جَم یکی تن مانده‌است که او را آفریدون خوانند و این مُلْک بر دستِ آن مَرد بِشَوَد و او بر دستِ آفریدون هلاک شود.
طَلَبِ آفریدون همی‌کردند. آفریدون گریخته بود و به طَبَرِستان شده. ضحّاک به طلب او بدین حد آمده بود. چون کاوه به ری آمد، آفریدون پنهانی به ری آمد.
پس چون کاوه خبرِ آفریدون شنید، شاد شد و سپاه و خزینه و پادشاهی همه بدو سپرد و پیشِ او بایستاد و آفریدون را گفت که: «با ضحّاک حَرب کن تا او را بگیریم و جهان بر دَستِ تو راست کنیم.»
آفریدون روی به ضحّاک نهاد و کاوه سِپَهسالار بود و همه کار به دستِ او بود. و ضحّاک روی بدیشان نهاد و حَرب کردند و آفریدون ظفر یافت و ضحّاک را بگرفت و بِکُشت.
و همان روز تاج بر سرِ آفریدون نهاد و جهان بدو سپُرد. و آن روز مِهرروز بود از ماهِ مهر. آن روزْ مهرگان نام کردند و عیدی کردند بزرگ و داد و عدل بدین جهان اندر، بگسترد و آفریدون به پادشاهی بنشست و کاوۀ آهنگر را سپاه‌سالارِ خویش کرد و هرچه بود، بدو سپرد.

برگرفته از تاریخ بلعمی/ ترجمهٔ تاریخ طبری

https://t.me/mr_moshtaqian
تصحیح چند بیت از سفینهٔ شمس حاجی
دکتر وحید عیدگاه طرقبه‌ای

چنان‌که یکی از دوستان بررسیده‌است، اشعار متن تصحیح‌شدهٔ سفینهٔ شمس حاجی با اندکی ویرایش از تارنمای گنجور کپی شده‌است.
گفتنی و دانستنی است که مهم‌ترین وظیفهٔ مصحّح انتقادی متن نگارش و نقل بی‌واسطه از روی دست‌نویس‌هاست و نه کپی از گنجور!
عروض‌وقافیه بلد نیستند،
صرف‌ونحو هم،
متن تصحیح را هم از روی گنجور کپی می‌کنند،
سخن‌سرای دست‌ازگیتی‌کوتاهِ نهصد سال پیش را بی دلیل و موجب می‌کوبند و پایمال می‌کنند،
به استقبال نوروز ترکی هم می‌روند.

آیا کسی پیدا نمی‌شود که به این همه بی‌مبالاتی اندک واکنشی نشان بدهد؟
آیا کسی پیدا نمی‌شود که از این همه گند تعفّن به خود آید و کاری بکند؟
مثلاً ما ایرانی و ایران‌دوست هستیم خیر سرمان...
اگر سنگ از این همه بیداد فغان کند، از ما کوچک‌ترین اعتراضی برنخواهد خاست متأسفانه.

https://t.me/mr_moshtaqian
Deleted10.05.202503:03
دوستان و همراهان گرامی
اگر احیاناً کتاب خاصی در زمینهٔ ادبیات کهن فارسی مدّ نظرتان هست و لازم دارید یا در کل خریدار کتاب هستید، برای دریافت عکس‌های کتابخانهٔ شخصی‌ام پیام بدهید.
با احترام
الیُمني في شرح الیمیني
صدرالأفاضل خوارزمی
دست‌نویس شمارهٔ ۲۴۳۲ کتابخانهٔ ولی‌الدّین افندی
انتشار برای نخستین بار
این دست‌نویس، همچون دیگر شرح‌های عربی متن تاریخ عُتبی آگاهی‌های فراوانی را از تاریخ و جغرافیای ایران‌زمین داراست.
این شرح ارزشمند را سال گذشته دکتر عاطفه زندی در رشتهٔ انتشارات دایرةالمعارف بزرگ اسلامی با بیشترین دقّت به چاپ رساندند.
در چاپ ایشان از این دست‌نویسِ سودمند استفاده نشده‌است.
#نسخه‌شناسی (۶)

https://t.me/mr_moshtaqian
جاوید و ارجُمند زی ای سرزمینِ ما
ایرانِ دلگشای، بهشتِ برینِ ما

جاوید و ارجُمند هم آیینِ زردهشت
پیغمبرِ نکوروشِ به‌گزینِ ما

پورِ سپیتمان به اَوِستا چنین بگفت:
- هم بر روانِ روشنِ او آفرینِ ما -

پندارِ نیک و گفتهٔ نیک است و کارِ نیک
آیینِ ما و شیوهٔ نیکوترینِ ما

رَه در جهان یکی است و آن راهِ راستی است
این گونه رَه نمود پَیَمبَر به دینِ ما

ای در جهانِ هستیِ ما بِه‌ْکُنِش‌ترین
دشوارْ روز را تو بهینْ هم‌نشینِ ما

ای روشنیّ دیده هم ای پاکْ اورمَزد
ای بامداد و چاشتگَه و هم پَسینِ ما

همواره در پناهِ پُر از مهرِ خویش دار
ایرانِ پُربنفشه و پُریاسَمینِ ما

#سروده‌ها (۱۴)
https://t.me/mr_moshtaqian
دوستان و استادان همراه این صفحه یادآوری فرمودند که دربارهٔ روشنگریِ این دست‌نویس نویافتهٔ برزونامه راه اختصار پیموده‌ام.
توضیح کامل‌تر اینکه ما دو برزونامهٔ چاپ‌شده داریم:
برزونامه بخش کهن شمس‌الدّین محمّد کوسج تصحیح استاد شادروان دکتر اکبر نحوی چاپ میراث مکتوب؛
برزونامهٔ منسوب به عطایی رازی تصحیح استاد دکتر محمّد دبیرسیاقی

من حدود شش ماه برای یافتن دست‌نویس‌های یمینی و شرح‌ها و ترجمه‌های آن به جست‌وجو پرداختم.
در ضمن این جست‌وجو به دست‌نویسی با نام قطعة من الشّاهنامة برخوردم که نامش برایم شگفت و دوست‌داشتنی نمود. در بررسی‌های مکرّری که انجام دادم شباهتی میان محتوای این دست‌نویس برزونامه و دو چاپ موجود نیافتم.
افسوس که استاد شادروانم دکتر اکبر نحوی در قید حیات نیست. وگرنه او با توجّه به عمری پژوهش در این زمینه بهترین پژوهشگر برای تصحیح این متن تازه‌یاب بود. خوشبختانه دوستان جوان حماسه‌پژوه ما هستند که از پس تصحیح چنین متن‌هایی برآیند.
در ضمنِ همین جست‌وجوی دست‌نویس‌های یمینی با توجّه به شباهت نام میان این متن و تفسیر بصائر یمینی، دو دست‌نویس بسیار کهن ناشناخته از آن نیز دستیاب شد.

https://t.me/mr_moshtaqian
Reposted from:
مُقطّعه avatar
مُقطّعه
دست‌نویس برزونامه‌ای نویافته در حدود ۵۰۰۰۰ بیت
پیشکش به شاهنامه‌پژوه گرامی و فرهیختهٔ ورجاوند، استاد مصطفی جیحونی
با آرزوی تندرستی و پیروزی بهر ایشان

تاریخ سرودن: احتمالاً سدهٔ هفتم-هشتم
تاریخ کتابت: احتمالاً سدهٔ نهم-دهم

#نسخه‌شناسی (۵)

https://t.me/mr_moshtaqian
ممکن است این پرسش برای مخاطبان گرامی این صفحه پیش بیاید که:
انتشار این آهنگ چه پیوندی با سیر مطالب ادبی این صفحه دارد؟
پاسخ دقیقاً در متن این آهنگ و دیگر آهنگ‌ها نهفته است: «زیبایی»
ادبیات اساساً چیزی جز تعریف زیبایی و دل‌بستگی بدو نیست.
وقتی همین خوانندهٔ گرامی و دوست‌داشتهٔ مردم ایران در آهنگی دیگر می‌خوانَد:
«تویِ هر شهرِ غریبی با تو می‌شه موندنی شد»
از نگاه این‌جانب یکی از زیباترین تعریف‌های مهروَرزی و دلدادگی را از زبان وی می‌شنویم.
در آیندهٔ ایرانِ پیشرو بی‌گمان باید دربارهٔ زیبایی‌شناسی این آهنگ‌ها و ترانه‌ها پژوهید و کتاب نوشت.
مرتجعان چپ‌گرا اساساً همگی نمودهای فرهنگی را در ساخت و بافت قاجاری‌اش می‌پسندند؛ حال آنکه اکنون ایران ما یک سده است که قاجار را پشت سر گذاشته‌است و دوباره به آن تاریک روزگاران بازنخواهد گشت.
جدا از این، شاد کردن انسان‌ها و طرب‌انگیزی در میان آنان هرآیینه آیین پسندیده‌ای است.
این‌جانب بدین گونه نام استاد شهرام شب‌پره و دیگر خوانندگان دهه‌شصتی را گرامی می‌دارد و برای زیندگان آنان آرزوی تندرستی و پیروزی و بهروزی و بهر درگذشتگان آرزوی جاویدنامی دارد.

https://t.me/mr_moshtaqian
سلام. احتمالاً برای مدتی این کانال برای فروش کتابخانهٔ شخصی به کار گرفته شود. طی روزهای آینده عکس‌ها را در همین جا خواهم گذاشت.
احترام.🙏🌹
تقدیم به نکبت ولایی:

بزن کلّه‌ات را به دیوار شیخ
میاویز ما را سر دار شیخ

به فکّت کمی استراحت بده
نهان کن تو آن مهرهٔ مار شیخ

کمی کمتر از مال مردم بخور
پشیمان نگردی از این کار شیخ

به پندار و گفتار و کردار نیک
تو را می‌دهم پند و هشدار شیخ

کسی گر به دینت نبود عیب نیست
بس است این همه قتل و کشتار شیخ
دست‌نویس کهن کتابخانهٔ ملّی پاریس از ترجمهٔ یمینی - که کانال تلگرامی «کتابخانهٔ تخصّصی تاریخ اسلام و ایران» آن را با بارگیری از تارنمای کتابخانه در کانال به اشتراک گذارده‌است - از جملهٔ دست‌نویس‌هایی است که این‌جانب با هزینهٔ شخصی عکس آن را فراهم نموده‌است.
من این دست‌نویس را در مقالهٔ پژوهشی مستخرج از رسالهٔ دکتری‌ام معرّفی مختصری کرده‌ام که این مقاله احتمالاً در شمارهٔ بعدی مجلّه تا دو-سه ماه دیگر انتشار خواهد یافت. در پیوند زیر می‌توانید چکیدهٔ مقاله را مطالعه بفرمایید:

https://rpll.ui.ac.ir/article_29176.html

در همین کانال نیز دربارهٔ دو سرودهٔ آغاز این دست‌نوشته به خطّ کاتب اصلی نوشته‌ام:

https://t.me/mr_moshtaqian/29

هرآیینه موجب خرسندی و سپاس‌مندی است که عکس این دست‌نویس این گونه در دسترس عامّهٔ پژوهشگران جای بگیرد.
هدف شخصی من این است که بعد از چاپ تصحیح خودم از ترجمهٔ یمینی، عکس همگی دست‌نویس‌هایی که انتشار آنها از سوی کتابخانه‌ها ممنوع نیست، برای بهره‌مندی عموم در همین کانال به اشتراک بگذارم.

Records

03.04.202523:59
374Subscribers
29.03.202523:59
100Citation index
29.03.202523:59
361Average views per post
29.03.202523:59
361Average views per ad post
16.03.202519:16
24.44%ER
29.03.202523:59
99.45%ERR
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
APR '25MAY '25

Popular posts حدیثِ آرزومندی

Deleted10.05.202503:03
16.04.202514:25
دوستان و همراهان گرامی
اگر احیاناً کتاب خاصی در زمینهٔ ادبیات کهن فارسی مدّ نظرتان هست و لازم دارید یا در کل خریدار کتاب هستید، برای دریافت عکس‌های کتابخانهٔ شخصی‌ام پیام بدهید.
با احترام
19.04.202514:39
تصحیح چند بیت از سفینهٔ شمس حاجی
دکتر وحید عیدگاه طرقبه‌ای

چنان‌که یکی از دوستان بررسیده‌است، اشعار متن تصحیح‌شدهٔ سفینهٔ شمس حاجی با اندکی ویرایش از تارنمای گنجور کپی شده‌است.
گفتنی و دانستنی است که مهم‌ترین وظیفهٔ مصحّح انتقادی متن نگارش و نقل بی‌واسطه از روی دست‌نویس‌هاست و نه کپی از گنجور!
عروض‌وقافیه بلد نیستند،
صرف‌ونحو هم،
متن تصحیح را هم از روی گنجور کپی می‌کنند،
سخن‌سرای دست‌ازگیتی‌کوتاهِ نهصد سال پیش را بی دلیل و موجب می‌کوبند و پایمال می‌کنند،
به استقبال نوروز ترکی هم می‌روند.

آیا کسی پیدا نمی‌شود که به این همه بی‌مبالاتی اندک واکنشی نشان بدهد؟
آیا کسی پیدا نمی‌شود که از این همه گند تعفّن به خود آید و کاری بکند؟
مثلاً ما ایرانی و ایران‌دوست هستیم خیر سرمان...
اگر سنگ از این همه بیداد فغان کند، از ما کوچک‌ترین اعتراضی برنخواهد خاست متأسفانه.

https://t.me/mr_moshtaqian
20.04.202516:01
#متن‌خوانی (۹)

(سرانجام ضحّاک ماردوش)

پس چون کارش به آخِر رسید، او را هزار سال تمام شد. به زمینِ اصفهان مَردی بود کشاورز و آهنگری کردی. و به دیهی او را دو پسر بود بزرگ‌شده. این هردو پسرِ این مرد را عامِلِ ضحّاک بگرفت و سوی ضحّاک فرستاد. آن هردو را بفرمود کُشتن.
و نامِ پدرِ این پسرانْ کاوه بود. چون خبر یافت از کُشتنِ پسران، صبرش نمانْد. به شهر اندرآمد و بخروشید و فریاد خواست. و آن پوست که آهنگران به پیشِ پای بسته دارند، بَر سَرِ چوبی کرد چون عَلَمی و فریاد کرد. و خَلقْ خودْ از ضحّاک سُتوه شده بودند؛ که خَلقی بسیار بدین سبب بِکُشته بود.
و او را خوان‌سالاری بود کاین کار به دستِ او بود. او را دل بسوخت از بسیاریِ خَلق کُشتن. پس هر روز از آن دو مَرد یکی را بِکُشتی و یکی را پنهان کردی و مغز سَرِ گوسفندی با وی برآمیختی و بر جای نهادی.
و چون چند روزی برآمدی، آن مَردی چند که گِرد آمده بودند، ایشان را به شب از شهر بیرون کردی و گفتی: «به آبادانی‌ها مَیایید و به بیابان‌ها و کوه‌ها رَوید تا کس شما را نبیند.»
پس چون بسیار را بکشت و کاوه را فرزندان کُشته شد، برخاست و فریاد خوانْد و گفت:
«تا کی ما این جور و ستم کشیم؟»
و خود به اهواز بِرَفت و آن مَردی که از قِبَلِ ضحّاک آنجا بود بگرفت و بِکُشت و یکی را بر جای او بنشانْد و بسیار خَلقْ مُتابِعِ او گشت. پس خَلق بر او گِرد آمدند و بسیاری کس او را اجابت کردند.
و کاوه آن خَلیفَتِ ضحّاک را که اندر اصفهان بود، بِکُشت و شهر بگرفت و به امیری نشست و خزانه و سِلیح برداشت و به مَردُمان بخشید و خراج بستد.
آن روز ضحّاک به دماوند بود و طَبَرِستان. چون از این کار آگاه شد بسیار لشکر بفرستاد و کاوه ایشان را بِشکست و شهرها همی بگرفت و او عَلَمِ چَرمین را پیش داشت.
چون به ری رسید، مردمان را گفت: «ما اکنون به نزدیکِ ضحّاک رسیدیم. اگر او ما را بشکند، مُلکْ او را باشد و اگر ما او را بشکنیم یکی باید که ما همه او را بپسندیم؛ تا همان روز او را به مَلِکی بنشانیم تا جهان بی‌مَلِک نباشد و هرکسی به جای خویش بیارامد.»
گفتند: «ما را تو بس! که این جهان به دستِ تو به راحت افتاده باشد. هم تو سَزاوارتر باشی بدین کار.»
گفت: «من این کار را نَشایَم. زیرا که من نه از خاندانِ مَلِک‌ام. و پادشاهی کسی را باید که از خاندانِ مَلِکان باشد. من مَردی آهنگرم. نه ازبهرِ آن برخاستم که مملکت گیرم که مُرادِ من بدین، آن بود که خَلق را از بیدادیِ ضحّاک بِرَهانَم. و اگر من او را بگیرم و مَلِکی خویشتن را دعوی کُنَم، هرکسی گوید: اینْ مُلک را نَشاید. کسی را طلب کنید از خاندانِ مَلِک، تا او را بنشانیم و ما پیش او بایستیم و فرمانِ او کنیم.»
پس دو ماه از او زمان خواستند بر جُستَنِ این کس. و از فرزندانِ جمشید مَردی مانده بود با خِرَد و دانش، و نیکوروی. ضحّاک را خبر دادند که: از فرزندانِ جَم یکی تن مانده‌است که او را آفریدون خوانند و این مُلْک بر دستِ آن مَرد بِشَوَد و او بر دستِ آفریدون هلاک شود.
طَلَبِ آفریدون همی‌کردند. آفریدون گریخته بود و به طَبَرِستان شده. ضحّاک به طلب او بدین حد آمده بود. چون کاوه به ری آمد، آفریدون پنهانی به ری آمد.
پس چون کاوه خبرِ آفریدون شنید، شاد شد و سپاه و خزینه و پادشاهی همه بدو سپرد و پیشِ او بایستاد و آفریدون را گفت که: «با ضحّاک حَرب کن تا او را بگیریم و جهان بر دَستِ تو راست کنیم.»
آفریدون روی به ضحّاک نهاد و کاوه سِپَهسالار بود و همه کار به دستِ او بود. و ضحّاک روی بدیشان نهاد و حَرب کردند و آفریدون ظفر یافت و ضحّاک را بگرفت و بِکُشت.
و همان روز تاج بر سرِ آفریدون نهاد و جهان بدو سپُرد. و آن روز مِهرروز بود از ماهِ مهر. آن روزْ مهرگان نام کردند و عیدی کردند بزرگ و داد و عدل بدین جهان اندر، بگسترد و آفریدون به پادشاهی بنشست و کاوۀ آهنگر را سپاه‌سالارِ خویش کرد و هرچه بود، بدو سپرد.

برگرفته از تاریخ بلعمی/ ترجمهٔ تاریخ طبری

https://t.me/mr_moshtaqian
14.04.202517:02
الیُمني في شرح الیمیني
صدرالأفاضل خوارزمی
دست‌نویس شمارهٔ ۲۴۳۲ کتابخانهٔ ولی‌الدّین افندی
انتشار برای نخستین بار
این دست‌نویس، همچون دیگر شرح‌های عربی متن تاریخ عُتبی آگاهی‌های فراوانی را از تاریخ و جغرافیای ایران‌زمین داراست.
این شرح ارزشمند را سال گذشته دکتر عاطفه زندی در رشتهٔ انتشارات دایرةالمعارف بزرگ اسلامی با بیشترین دقّت به چاپ رساندند.
در چاپ ایشان از این دست‌نویسِ سودمند استفاده نشده‌است.
#نسخه‌شناسی (۶)

https://t.me/mr_moshtaqian
23.04.202517:29
فهرست مختصر مطالب این صفحه

سروده‌ها
۱. در سوگ دکتر شهرام آزادیان
https://t.me/mr_moshtaqian/9
۲. در آرزوی صفاهان
https://t.me/mr_moshtaqian/12
۳. در ستایش دکتر جلال خالقی مطلق
https://t.me/mr_moshtaqian/18
۴. پَیَمبرانِ سخن
https://t.me/mr_moshtaqian/27
۵. بازگشت به صفاهان
https://t.me/mr_moshtaqian/55
۶. در سوگ دکتر اکبر نحوی
https://t.me/mr_moshtaqian/62
۷. در سوگ دکتر ابوالفضل خطیبی
https://t.me/mr_moshtaqian/79
۸. همای سعادت
https://t.me/mr_moshtaqian/90
۹. نکتهٔ لطیف
https://t.me/mr_moshtaqian/91
۱۰. نخستین تجربه در سرودن شعر به زبان عربی
https://t.me/mr_moshtaqian/188
۱۱. نوروز یادگار نیاگان
https://t.me/mr_moshtaqian/193
۱۲. معرّفی متون جغرافیایی کهن
https://t.me/mr_moshtaqian/194
۱۳. در عدم استقبال از نوروز جهانی
https://t.me/mr_moshtaqian/195
۱۴. ایران دلگشای
https://t.me/mr_moshtaqian/269
***
کاتب‌نبشت
۱. اگر نگشت به کامِ تو روزگار، مرنج
https://t.me/mr_moshtaqian/5
۲. بدین صحیفهٔ کافورفش ز مُشکِ سیاه
https://t.me/mr_moshtaqian/29
۳. چه محنت است که از جورِ تو کشیده نی‌ام
https://t.me/mr_moshtaqian/33
۴. چند ترانهٔ نویافته
https://t.me/mr_moshtaqian/58
۵. نیایش کاتب
https://t.me/mr_moshtaqian/70
۶. کتابی نوشتم به عمر دراز
https://t.me/mr_moshtaqian/85
۷. پارسی‌گردان نویافته از سرودهٔ قابوسِ وَشمگیر
https://t.me/mr_moshtaqian/96
۸. پارسی‌گردان «لَهْفِي عَلَى أَسَدِ الْعَرِينِ يَلُوكُهُ...»
https://t.me/mr_moshtaqian/154
۹. پارسی‌گردان دو سروده از ترجمهٔ یمینی
https://t.me/mr_moshtaqian/161?single
۱۰. پارسی‌گردان «وَمَا الْأَخُ مَنْ يَکُونُ لَنَا لِزَامًا...»
https://t.me/mr_moshtaqian/187
***
متن‌پژوهی
۱. جنبش مشروطه
https://t.me/mr_moshtaqian/26
۲. دانشنامهٔ حکیم میسری
https://t.me/mr_moshtaqian/40
۳. نکاتی چند دربارهٔ الیمینی و مترجم آن
https://t.me/mr_moshtaqian/45
۴. دو سرودهٔ منسوب به مشتاق اصفهانی
https://t.me/mr_moshtaqian/69
۵. دو پارسی‌گردان منظوم از قطعه‌ای به زبان عربی
https://t.me/mr_moshtaqian/74
۶. خوانشی دیگر از بیت منسوب به فردوسی
https://t.me/mr_moshtaqian/84
۷. سخنی در انتساب یک بیت به انوری ابیوردی
https://t.me/mr_moshtaqian/112
۸. شرحی نویافته از الیمینی
https://t.me/mr_moshtaqian/135
۹. نکته‌هایی در اصلاح و تکمیل مقالهٔ پژوهشی دربارهٔ گویندگان اشعار فارسی تاریخ یمینی
https://t.me/mr_moshtaqian/164
۱۰. شیرین همسر فخرالدّولهٔ دیلمی دختر کیست؟
https://t.me/mr_moshtaqian/190
***
متن‌خوانی
۱. ترجمهٔ یمینی (ذکر امیر عضدالدّولهٔ دیلمی)
https://t.me/mr_moshtaqian/6
۲. بر خِرَدِ خویش بر، ستم نتوان کرد
https://t.me/mr_moshtaqian/19
۳. مفتاح السّعادة في قواعد السیادة (تواضع)
https://t.me/mr_moshtaqian/32
۴. ترجمهٔ یمینی (سبب درگذشت فخرالدّولهٔ دیلمی)
https://t.me/mr_moshtaqian/50
۵. ترجمهٔ یمینی (ذکر امرای سامانی و مقادیر ایّام ایشان)
https://t.me/mr_moshtaqian/72
۶. محاضرات‌الادباء (دشواریاب بودن دوست راستین)
https://t.me/mr_moshtaqian/73
۷. دو نامه از قائم‌مقام فراهانی
https://t.me/mr_moshtaqian/81
۸. واقعهٔ یزید بن المهلّب
https://t.me/mr_moshtaqian/206
۹. سرانجام ضحّاک ماردوش
https://t.me/mr_moshtaqian/276
***
موسیقی
۱. به اصفهان رو
https://t.me/mr_moshtaqian/8
۲. برگ سبز شمارهٔ ۲۸۱
https://t.me/mr_moshtaqian/48
۳. درددل ما که داستان دگر است
https://t.me/mr_moshtaqian/120
***
نسخه‌شناسی
۱. تحفه در اخلاق و سیاست
https://t.me/mr_moshtaqian/75?single
۲. سرنوشت دست‌نویسی از ترجمهٔ یمینی
https://t.me/mr_moshtaqian/159
۳. راحةالصّدور و آیةالسّرور
https://t.me/mr_moshtaqian/205
۴. دست‌نویس کتابخانهٔ ملّی پاریس از ترجمهٔ یمینی
https://t.me/mr_moshtaqian/212
۵. برزونامه‌ای نویافته
https://t.me/mr_moshtaqian/264
۶. اليُمني في شرح الیمیني
https://t.me/mr_moshtaqian/270
***
واژه‌پژوهی
۱. زنده‌رود
https://t.me/mr_moshtaqian/7
۲. چند یادآوری آوایی
https://t.me/mr_moshtaqian/10
۳. مُثیر
https://t.me/mr_moshtaqian/44
۴. مناقشت/ منافست
https://t.me/mr_moshtaqian/88
۵. جامهٔ تعبیر
https://t.me/mr_moshtaqian/129
۶. محافظت
https://t.me/mr_moshtaqian/130
۷. فرزین‌بند
https://t.me/mr_moshtaqian/199
***
ویرایش
۱. فلسفه و ادبیات
https://t.me/mr_moshtaqian/49
13.04.202516:23
جاوید و ارجُمند زی ای سرزمینِ ما
ایرانِ دلگشای، بهشتِ برینِ ما

جاوید و ارجُمند هم آیینِ زردهشت
پیغمبرِ نکوروشِ به‌گزینِ ما

پورِ سپیتمان به اَوِستا چنین بگفت:
- هم بر روانِ روشنِ او آفرینِ ما -

پندارِ نیک و گفتهٔ نیک است و کارِ نیک
آیینِ ما و شیوهٔ نیکوترینِ ما

رَه در جهان یکی است و آن راهِ راستی است
این گونه رَه نمود پَیَمبَر به دینِ ما

ای در جهانِ هستیِ ما بِه‌ْکُنِش‌ترین
دشوارْ روز را تو بهینْ هم‌نشینِ ما

ای روشنیّ دیده هم ای پاکْ اورمَزد
ای بامداد و چاشتگَه و هم پَسینِ ما

همواره در پناهِ پُر از مهرِ خویش دار
ایرانِ پُربنفشه و پُریاسَمینِ ما

#سروده‌ها (۱۴)
https://t.me/mr_moshtaqian
Log in to unlock more functionality.