Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
روایت پیشرفت ایران avatar
روایت پیشرفت ایران
روایت پیشرفت ایران avatar
روایت پیشرفت ایران
کیمیاگری معلمان قائنی (۲)
در گفت‌وگو با خانم عفت‌السادات نوربخش، مدیر مدرسه‌ای که دانش‌‌آموزانش مدال‌ها و موفقیت‌های زیادی در المپیاد نانو داشته‌اند

🔸خودم در طول دوران دبیرستان، برای انتخاب رشته چند بار علاقه‌ام به سمت‌وسوهای مختلف جلب می‌شد، مثلاً به کامپیوتر. اما آن چیزی که واقعاً درونم را به شور و شوق می‌آورد، معلمی بود؛ زیرا خیلی تمایل داشتم برای رشد و پیشرفت دختران کشورم کاری کنم و رسیدن به آن را در این شغل می‌دیدم. الحمدلله مسیر زندگی‌ام طوری رقم خورد که در سال ۸۱ با همسرم که او نیز معلم است و عاشق کارش، همراه شدم و خوشبختانه به خاطر دغدغه‌های مشترکی که داشتیم، یکدیگر را بیشتر درک می‌کردیم و راحت‌تر برای دانش‌آموزان وقت می‌گذاشتیم.

🔸ما بیشتر وقت‌ها برای اردوی تابستانی المپیاد نانو، خودمان هم همراه بچه‌ها می‌رویم و برمی‌گردیم. این کار باعث می‌شود هم خانواده‌ها راحت‌تر باشند و هم بچه‌ها با دلگرمی بیشتری حضور پیدا کنند. پارسال شرایطی پیش آمد که ما نمی‌توانستیم برویم. همسرم برای بدرقه بچه‌ها به پای اتوبوس رفت؛ ولی وقتی نگرانی خانواده‌ها را دیده بود، تصمیم گرفت که برود. حتی کارت بانکی و شارژر هم همراهش نبود. وقتی تلفنی به من گفت، فکر کردم شوخی می‌کند، اما یک ساعت بعد که همکارمان ماشین را آورد، فهمیدم واقعاً رفته است. آقای توسلی بعداً گفت که نمی‌توانسته ببیند خانواده‌ها نگرانند و بچه‌ها هم از نگرانی والدین مضطرب باشند.

🔸بعضی از همکاران گاهی می‌گویند: «خانم نوربخش، ما دلمان برای تو و بچه‌هایت می‌سوزد. کی زندگی می‌کنی؟» من هرچقدر هم برای بعضی افراد توضیح بدهم، شاید نتوانند درک کنند، مگر اینکه خودشان روحیه‌ای مشابه با عشق به معلمی داشته باشند. به لطف خداوند مهربان، هیچ‌گاه از مسیر معلمی و کنار بچه‌ها بودن احساس خستگی نکرده‌ام. اتفاقاً چیزی که به من انرژی می‌دهد و باعث می‌شود احساس کنم وقت بیشتری برای زندگی کردن دارم، همین عشق به بچه‌ها و پای کار بودن آن‌هاست.

🔸واقعاً افتخارآفرینی برای کشور عزیزمان برایم در درجه اول اهمیت دارد و همیشه دوست دارم که بچه‌ها با عشق به این کشور خدمت کنند. به عنوان یک مدیر جزئی در این کشور، همواره اعتقاد دارم که اگر رفتار ما درست باشد، با عملکردمان و نه با گفتار، بیشتر می‌توانیم افراد را تحت تأثیر قرار دهیم. سعی می‌کنم با رفتارم دید مثبتی نسبت به افراد دلسوز کشور در بچه‌ها ایجاد کنم تا آن‌ها همیشه برایشان مهم باشد که بهترین موفقیت‌ها را برای کشور خود کسب کنند. گاهی از بچه‌ها درباره بحث مهاجرت می‌شنوم و خیلی غصه می‌خورم. سعی می‌کنم طوری حرف بزنم و عمل کنم که آن‌ها را علاقه‌مند به ماندن و خدمت به کشورشان کنم.

🔸یکی از علت‌هایی که دوست دارم بچه‌ها در المپیاد نانو بیشتر شرکت کنند، این است که این اتفاق بستری برای آشنایی با افراد دلسوز است. به عنوان مثال، امسال آقای دکتر کریمی، رئیس دانشگاه تحصیلات تکمیلی زنجان، صحبت‌های فوق‌العاده‌ای داشتند. یکی از بچه‌های ما که دنبال مهاجرت بود، گفت: «هیچ وقت فکر نمی‌کردم که عده‌ای به این زیبایی درباره ماندن در این کشور صحبت کنند و مرا تحت تأثیر قرار دهند. آنقدر که این‌ها به ما اهمیت می‌دادند، ما واقعاً هیچ وقت نباید به مهاجرت فکر کنیم. بهتر است همین‌جا بمانیم و به کشور خودمان خدمت کنیم و تأثیرگذار باشیم.» یعنی آن حس عاطفی مثبت، که از صمیم قلب بود، از طرف مسئولان محترم باشگاه نانو به بچه‌ها منتقل شده بود و روحیه خوبی پیدا کرده بودند.

🔹بخش اول

#مجله_سها #شماره_اول
#معلمان_جریان‌ساز #مدرسه_بسترساز_پیشرفت
#المپیاد_نانو #قائن_پدیده_نانو_کشور

📍خوانندگان عزیز جهت تهیه شماره اول مجله «سُــها» به آیدی @soha_magiran پیام ارسال کنید.


🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
❤️ همسرانه‌های پیشرفت؛ معنای «معراج مرد از دامن زن» را فهمیدم (۱)
بخشی از خاطره دکتر بهاروند، پدر دانش سلول‌های بنیادی ایران، از همسرشان دکتر فرزانه

🔸تعطیلات عید سال 76 بود که بعد از یک سال عقد، عروسی کردیم. خانه‌ای در زعفرانیه و نزدیک رویان اجاره کردم و زندگی‌مان را شروع کردیم. خانه خیلی قدیمی و کوچکی بود؛ 36 متر بیشتر نبود، اما نصف حقوقم را کرایه می‌دادم. چندماهی از شروع زندگی مشترکمان می‌گذشت که متأسفانه همسرم بیمار شد و بعد از یک سال فهمیدیم همسرم به بیماری خودایمنی مبتلا شده است؛ بیماری خیلی سختی است و بدتر اینکه تا الان درمانی هم برایش پیدا نشده است.

😢 آن اوایل خیلی پیش می‌آمد حتی پول بیمارستان هم نداشتیم. چندسال اول با خدا دعوا می‌کردم که «خدایا چرا ما؟ چرا این همه سختی و بدبختی برای ما نازل می‌شود؟» خیلی سخت بود و بدتر از همه اینکه هردویمان شهرستانی بودیم و کسی را در تهران نداشتیم. من هم از صبح تا شب در رویان مشغول کار و تحقیق بودم؛ به‌قول‌معروف صبح‌ها با کلّه‌پزها به رویان می‌رفتم و شب‌ها با مزقونچی‌ها به خانه برمی‌گشتم.

🔸حدود سال 83-84 که اوضاع مالی‌ام زیاد جالب نبود، همه‌اش به این فکر می‌کردم که «چرا من اومدم روی سلول‌های بنیادی کار کردم؟! کاش همون مسیر قبلی‌مو می‌رفتم و جنین‌شناس آزمایشگاه ناباروری می‌شدم و حقوق خوبی می‌گرفتم.» بالاخره کسی که مُحَقِّق باشد، نباید انتظار درآمد آن‌چنانی داشته باشد چون اصلا تحقیق، روش پول درآوردن نیست.

🔻خلاصه روزی همسرم گفت: «چیه؟ چرا به هم ریخته‌ای این مدت؟ چرا گرفته‌ای؟» گفتم قصه این است.
گفت: «خب اگه همون مسیر بودی چقدر می‌گرفتی؟»
گفتم مثلاً این‌قدر؛ آن موقع چند میلیون تومان گفتم.
گفت: «خب چی‌کار می‌کردی؟» گفتم: «خب وضعمان بهتر بود و این‌طوری بودیم و آن‌طوری بودیم.»
گفت: «چند نفر باهات کار می‌کنن؟»
آن‌موقع گفتم: «سی چهل نفر.»
گفت: «نگاه کن! سی چهل نفر در کنارت حقوق می‌گیرن و زندگی تشکیل دادن. به قول خودت اگه اون مسیرو رفته بودی، من و خودت و فوقش خانواده‌مون وضعش بهتر می‌شد؛ اما الان سی چهل نفر زندگی تشکیل دادن کنارت. این قشنگ‌تره یا اون؟»
گفتم: «این.»
گفت: «پس دیگه فکرشو نکن.» و من دیگر هیچ‌ وقت به این قضیه فکر نکردم؛ هیچ وقت.

💗این یکی از خاطرات خوب من از همسرم است که مرا یاد این جمله امام خمینی (ره) می‌اندازد که می‌گفتند: «از دامن زن، مرد به معراج می‌رود.» بچه که بودیم این جمله امام و برخی جملات مثل آن را این وَر و آن‌وَر می‌خواندم؛ ولی معنی‌اش را نمی‌فهمیدم و همیشه می‌گفتم این یعنی چه؟ بعد از این اتفاق، واقعاً به مفهوم این جمله امام پی بردم.

#مجله_سُها #شماره_اول
#همسرانه‌های_پیشرفت #دکتر_حسین_بهاروند
#دانشمند_سلول‌های_بنیادی #دکتر_پروانه_فرزانه
#کتاب_سلول‌های_بهاری #سریال_ذهن_زیبا


📍خوانندگان عزیز جهت تهیه شماره اول مجله «سُــها» به آیدی @soha_magiran پیام ارسال کنید.


📲 | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
🔸 پیشرفت، چهرهٔ زنانه دارد ۳
از سرمقاله شماره اول سُــها

👈پیشرفت ملی، برآیند یک حرکت جمعی است؛
ماجرای پیشرفت کشور و برتری علمی فناوری آن، مسئله‌ای صرفا علمی و تک‌بعدی نیست و متأثر از ساحت‌های مختلف جامعه و تأثیرگذار بر همه آنهاست. در این مجله تلاش کرده‌ایم تا اندکی از این گستردگی مسیرهای اراده به پیشرفت و نقش‌های متنوع در ایجاد یک حرکت اجتماعی به سوی رشد جامعه را روایت کنیم.

🔸در فصل «پیشرفت در مدار جامعه» نشان داده‌ایم که چند معلم و مدیر مدرسه، چه نقش کلیدی و مهمی می‌توانند در این عرصه داشته باشند؛ ‌طوری که در یک شهرستان کوچک، عزم و افق بالاتری برای دانش‌آموزانشان ایجاد کنند و فقط در یک سال، چندین مدال طلای المپیاد نانو را به دست بیاورند و چهره علمی شهرستانشان را تغییر دهند. نشان داده‌ایم که یک خانم دغدغه‌مند در حوزه سلامت، چگونه می‌تواند با تغییر سطح هدف خود، از روند کاری روزمره‌اش بیرون بیاید و یک حرکت جهادی در نقاط مختلف کشور به راه بیندازد و به سفیر امید و زندگی در عشق‌آباد حاشیه‌نشین‌ها تبدیل بشود.

🔸سعی کرده‌ایم نشان دهیم چگونه چندین سال عزم و تلاش مستمر زنان برای ایجاد یک حرکت جدید در یکی از مهم‌ترین و مشترک‌ترین تجربیات زنانه یعنی مادری، به تولد و بالیدن یک مجموعه مستقل تماما مادرانه منجر شده که اکنون شاخ و برگش در نقاط مختلف کشور گسترده شده است. مجموعه «مادرانه» سعی کرده است تا هم جمعی بزرگ از مادران کشور را با خود همراه کند و هم حوزه‌های مختلف مسئولیت‌های فرهنگی سیاسی اجتماعی را در بستر خانواده و مادری دنبال کند.

🔸البته که نقش‌آفرینی مادرانه و همسرانه زنان ایرانی و محکم نگه‌داشتن بنیان تربیت و خانواده، یکی از پایه‌های اساسی هر پیشرفتی است و نشانه‌های آن را می‌توان در خاطرات بسیاری از دانشمندان و فناوران ایرانی دنبال کرد. در بخش «مادرانه‌ها و همسرانه‌های پیشرفت» بخشی از خاطرات و زندگی شخصیت‌های برجسته علمی کشور را که از مادران و همسران خود یاد کرده‌اند، مرور کرده‌ایم تا اندکی از ارزش و زیبایی این نقش‌آفرینی عمیق و گسترده را نشان داده باشیم.


#مجله_سها #روایت_پیشرفت
#شماره_اول #زنان_پیشرفت

📍خوانندگان عزیز جهت تهیه شماره اول مجله «سُـــها» به شماره 09365028441 خانم جوکار پیام ارسال کنید.

🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
🔸 دانـوا
روایت پیشرفت برای نوجوانان ایران

🔸«دانوا» ویژه‌نامه علمی ما (خانه هنر و رسانه پیشرفت) برای نوجوانان کشور است که اولین چاپ آن در آذرماه امسال در رویداد ملی فناورانه دانش‌آموزی پارک فناوری پردیس منتشر شد. این اثر مورد استقبال عزیزان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قرار گرفت و امروز در مراسم افتتاح «کانون علوم و فناوری نوین ایران» با تیراژ بالا به چاپ جدید رسید.

🔸کانون علوم و فناوری‌های نوین ایران(کافنا) که امروز، دوشنبه 6 اسفند، افتتاح شد، وابسته به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. کانون علوم و فناوری‌های نوین ایران قرار است هم علم را به زبانی ساده، جذاب و پر از هیجان برای کودکان و نوجوانان ترجمه کند و هم بستری برای آشنایی و درگیرشدن دانش‌آموزان با علوم جدید و دانشمندان ایرانی باشد. جای چنین کاری برای نوجوانان واقعا خالی بود.

🔸ما همچین یک مجله علمی دیگر با رویکرد روایت پیشرفت و مخصوص مخاطب نوجوان در دست تولید داریم که توسط کانون پرورش فکری و برای نوروز به چاپ خواهد رسید ان‌شاءالله. امیدواریم به موقع برسد و همه بتوانند از آن استفاده کنند.


#علم #فناوری #نوجوان #مجله
#روایت_پیشرفت #دانش #آینده
#کافنا #کانون_پرورش_فکری
#پارک_فناوری_پردیس #دانش_آموز


🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
🔸 الزامات زیست‌بوم نوآوری ۱
معرفی کتاب «بزرگ مریخی، کوچک ونوسی»؛ بررسی 40 مورد همکاری فناورانه بین شرکت‌های ایرانی

💠حدود چهار هزار شرکت دانش‌بنیانی که در حوزه‌های دانش‌بنیان هاردتِک (فناوری سخت) فعالیت دارند، چگونه باید راه خود را به بازار پیدا کنند؟ و از چه مسیرهایی می‌توانند به بزرگ شدن اقتصاد کشور کمک کنند؟

🔸شرکت‌های دانش‌بنیان اگرچه به صورت بالقوه می‌توانند به عنوان عامل پیوند بین دانشگاه و صنعت عمل کنند؛ اما اگر بخواهند مسیر مستقل کسب و کار خود را ایجاد کنند و درگیر همه حلقه‌های زنجیره‌یِ ارزش، از توسعه فناوری گرفته تا تولید، بازاریابی و فروش شوند، احتمال شکست‌شان بسیار بیشتر از شانس موفقیت‌شان خواهد بود؛ چرا که حتی اگر بتوانند مسیر سنگلاخ تجاری‌سازی و تولید را طی کنند و محصول خود را به بازار برسانند، نخواهند توانست سهم قابل توجهی از بازار را به دست آورند و بازی را به رقبای سنتی مسلط بر کانال‌های بازار و شبکه‌های فروش خواهند باخت.

🔸آنچه که در دنیا موجب شده، دانش و فناوری سهم عمده‌ای در *اقتصادهای مبتنی بر نوآوری* داشته باشد، حاصل کسب و کار مستقیم خود شرکت‌های فناوری-محور نیست؛ بلکه نتیجه قرار گرفتن نوآوری این شرکت‌ها در بستر تولید و تجارت شرکت‌های بزرگ و بین‌المللی است. بخشی از موفقیت کشورهایِ پیشرو در دستیابی به اقتصاد مبتنی بر نوآوری، نتیجه زیست-بوم مناسبی است که در این کشورها برای همکاری فناورانه بین شرکت‌هایِ نوپای دارنده‌یِ فناوری و شرکت‌های بزرگ صنعتی به عنوان متقاضی فناوری فراهم شده است. به عنوان مثال در آمریکا، اصلی‌ترین آرزوی اغلب شرکت‌های فناوری-محور رسیدن به حدی از جذابیت اقتصادی است که یک شرکت بزرگ را به خرید آنها ترغیب کند که در این زمینه از اصلاح اکتساب یا Acquisition استفاده می‌شود.

🔸اهمیت همکاری‌های فناورانه بین شرکت‌های نوپا و شرکت‌های صنعتی به حدی است که رویکرد اغلب شرکت‌های بزرگ و همچنین سیاست‌گذاران نوآوری را به سمت نوآوریِ باز تغییر داده است. نوآوریِ باز به معنی باز کردن درهایِ سازمان‌ها و شرکت‌های بزرگ به روی ایده‌هایِ نوآورانه و فناوری‌های جدید از بیرون است. به عبارت دیگر، سازمان و بنگاه‌های صنعتی به این نتیجه رسیده‌اند که همواره تعداد بیشتری از نوآوران و ایده‌هایِ نوآورانه در بیرون از مرزهای سازمان قرار دارند و اگر سازمان صرفاً به نوآوری‌های واحد تحقیق و توسعه‌یِ خود اتکا کند، عرصه رقابت را به بنگاه‌های دیگر واگذار خواهد کرد.

✍ دکتر رضا اسدی فرد



#فناوری #نوآوری #دانش_بنیان
#اقتصاد_دانش_بنیان #پیشرفت
#مطالعات_پیشرفت

🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
کیمیاگری معلمان قائنی (۱)
در گفت‌وگو با خانم عفت‌السادات نوربخش، مدیر مدرسه‌ای که دانش‌‌آموزانش مدال‌ها و موفقیت‌های زیادی در المپیاد نانو داشته‌اند

🔸اولین تجربه ما در نانو در سال‌های نخست تأسیس دبیرستان فرزانگان قائن رقم خورد که من و همسرم هر دو به عنوان دبیر دبیرستان آنجا فعالیت می‌کردیم. در سال ۱۳۹۰ با راهنمایی آقای توسلی، ابتدا ۴ نفر از دانش‌آموزان با امکانات کم آزمایشگاهی، نانوذره‌ای ساختند و مقاله‌شان در همایش سمپاد کرمان پذیرفته شد. پس از آن، به همراه تعدادی از دانش‌آموزان که به مرحله نهایی لیگ علمی پایا راه یافتند، عازم تهران شدیم. در این همراهی‌ها، شاهد بودیم که وقتی دختران ما در کنار دانش‌آموزانی از شهرهای بزرگ و با امکانات بیشتر قرار می‌گیرند، اعتماد به نفس آن‌ها افزایش پیدا می‌کند و پس از بازگشت، هم باعث ایجاد انگیزه برای سایر دوستان خود می‌شوند و هم گام‌هایشان را استوارتر از قبل برمی‌دارند.

🔸سپس با کمک و راهنمایی آقای توسلی، با تعدادی از دانش‌آموزان المپیادی قائن جلسه‌ای برگزار کردیم. این دانش‌آموزان صرفاً با تلاش و علاقه خود و تقریباً بدون راهنما، قدم در این مسیر گذاشته بودند. در آن جلسه از بچه‌ها خواستیم که برای دانش‌آموزان علاقه‌مند کلاس برگزار کنند و آن‌ها را به سمت کارهای علمی تشویق کنند. در آن زمان، هنوز در قائن خانواده‌ها، بچه‌ها و حتی همکاران ما به المپیاد و کارهای علمی فکر نمی‌کردند. برخی از همکاران ما می‌گفتند المپیاد را بگذارید برای بچه‌های تهران، مشهد و شهرهای بزرگ. اما ما و بچه‌ها دلسرد نشدیم و نخواهیم شد.

🔸شاید در ذهن مردم نقش دانشگاه در پیشرفت کشور پررنگ‌تر باشد، ولی واقعیت این است که اگر در دبیرستان بسترسازی مناسبی صورت نگیرد، استعدادهای بچه‌ها مغفول و ناشناخته باقی می‌ماند. من و همکارانم حقیقتاً سعی کردیم هر موردی که منجر به پیشرفت بچه‌ها و ایجاد حس خودباوری، شادی و نشاط آن‌ها می‌شود، با کمال میل انجام دهیم. چون ما در اینجا شرایطی نداریم که از دوره اول، بچه‌ها را به سمت المپیاد سوق دهیم. بنابراین، معمولاً از سال دهم سعی می‌کنیم موضوع المپیاد را مطرح کنیم. برای این کار از هر فرصتی استفاده می‌کنیم؛ از صبحگاه‌های مدرسه گرفته تا کارگاه‌های مختلفی که برای آن‌ها برگزار می‌کنیم. هر زمان که احساس کنیم دانش‌آموزان ناامید و بی‌انگیزه شده‌اند، سریعاً یک کارگاه توجیهی برایشان ترتیب می‌دهیم.

✌️یک یا دو سال پیش، آقای دکتر احمدوند که اکنون دبیر ستاد توسعه فناوری‌های نانو و میکرو کشور هستند، گفتند که استان خراسان جنوبی پدیده نانوی کشور است. فرض کنید از ۴۰ نفری که هر سال برای مرحله دوم المپیاد پذیرفته می‌شوند و به اردوی تابستانی تهران می‌روند، تعداد قابل توجهی از قائن هستند و همیشه چند نفر از بچه‌های ما برنده مدال طلا می‌شوند. اگر همه ۴۰ نفر از شهرهای بزرگ باشند، تعجبی نیست؛ زیرا دسترسی به امکانات بیشتری دارند. اما ما از نظر امکانات آزمایشگاهی و نیروی انسانی که بتواند دانش‌آموزان را به‌خوبی توجیه و راهنمایی کند، واقعاً با کمبود منابع مواجه هستیم. این موضوع هم سختی کار و هم ارزش بیشتر این موفقیت‌ها را نشان می‌دهد.


#مجله_سُها #شماره_اول
#معلمان_جریان‌ساز #مدرسه_بسترساز_پیشرفت
#المپیاد_نانو #قائن_پدیده_نانو_کشور

📍خوانندگان عزیز جهت تهیه شماره اول مجله «سُــها» به آیدی @soha_magiran پیام ارسال کنید.


🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
19.04.202517:28
مجله «سُها»؛ روایتی از نقش‌آفرینی زنان در عرصه پیشرفت کشور

🔸معمولا وقتی از پیشرفت کشور و نقش‌های متفاوتی که آدم‌های مختلف می‌تونند تو این مسیر داشته باشن صحبت می‌کنیم، چهره‌ها و نقش‌های زنانه‌ی کمتری توی ذهنمون میاد...

🔻اینجا توی سُها، ما قصه زنانی رو تعریف کردیم که در حوزه‌های بسیار متنوع و در جغرافیایی گسترده، کارهای بزرگی انجام دادند. زنانی که تحصیلات و سن و شغل متفاوتی دارند، ولی تو این نکته مشترکند که رشد رو، تنها برای خودشون و خانواده‌شون نخواستند.

🙂مطمئنیم خیلی از شما، زنان دانشمند و دانشمندپرور، زنان مدیر و فناور، معلمان و مادران جریان‌سازی که داستانشون تو سُها اومده رو نمی‌شناسید، ولی این اطمینان رو هم داریم که خوندن مجله، نگاهتون رو نسبت به نقش‌آفرینی زنان در پیشرفت ایران، کاملا تغییر میده.

🤝 با ما همراه باشید.


📍همراهان عزیز جهت تهیه شماره اول مجله «سُــها» به آیدی @soha_magiran پیام دهید.

📲 | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
🔻 پیشرفت، چهرهٔ زنانه دارد ۲
از سرمقاله شماره اول سُــها

💠 دانش، میدان مهم امروز ماست

🔻مهرماه 1403، درست در روزها و لحظه‌های تلخ و ناامیدکننده‌ای که پس از شهادت سید مقاوت و حمله رژیم خونخوار صهیونیستی به لبنان و تهدیدهای آن علیه ایران وجود داشت، رهبری در دیدار خودشان با نخبگان که طبق برنامه قبلی برگزار شد، جمله‌ای راهبردی بیان کرده و فرمودند: « اگر در جایی غلبه‌ای هم داشتیم، بر اثر همین تفوّق علمی و فنّاوری بوده.»

👈یعنی درست در لحظه‌ای که بسیاری از مردم در پی پاسخ به این سؤال بودند که چگونه می‌توان گامی برای پیروزی مقاومت و دفاع از ایران برداشت، رهبر انقلاب توجه‌ها را به عرصه‌ حیاتی و کلیدی «علم ‌و فناوری» دادند؛ جبهه عظیمی که کمتر کسی متوجه نقش راهبردی آن در تغییر آینده ایران و مقاومت است. در این میان، قصه شرکت‌های دانش‌بنیان‌ها و اثرات علمی و اقتصادی و امیدبخشی فعالیت آنها، مورد بسیار مهمی است که متأسفانه چون کمتر روایت شده، نقش‌آفرینی امروز و آینده آنها کمتر موردتوجه قرار گرفته است.

🔸به همین دلیل و برای آنکه بتوانیم منظرهای در دسترس عرصه پیشرفت در حوزه علم و فناوری را نشان دهیم، این کار را از هسته مرکزی و روینده آن، یعنی روایت «میدان پیشرفتِ دانش‌بنیان» آغاز کرده‌ایم؛ پای تجربه زنان فناوری نشستیم که توانسته‌اند با علم و فناوری و استقامت عملی خود، محصولاتی استراتژیک و در لبه علم و فناوری جهانی بسازند و مشکلات مهمی از کشور را حل کنند.

👌حاصل تلاش آنها، چیدن و چشیدن میوه دانش و حرکت به سمت استقلال و خودکفایی و جلوگیری از خروج میلیون‌ها دلار سرمایه ملی و از همه مهم‌تر، دلگرم‌کردن نخبگان برای ماندن و ساختن کشورمان ایران است.

🔸یک نکته مهم و متمایز حرکت دانش‌بنیان و پیشرفت اقتصادی ناشی از آن، تمرکززدایی تولید است؛ وقتی از تولید دانش‌بنیان سخن می‌گوییم یعنی بدون نیاز به کارخانجات معظم و یا مراکز صنعتی مرکزگرا، می‌توان به کمک دانش و در دل چند اتاق و یک فضای محدود، ارزش افزوده‌ای بزرگ خلق کرد. برای نشان‌دادن امکان‌ها و تحقق‌های پیشرفت دانش‌بنیان در جغرافیای گسترده ایران، بخشی از روایت فناوران را در فصلی جداگانه به نام «دانشِ ثروت‌آفرین در همه ایران» قرار داده‌ایم تا نشان دهیم برای تکمیل چرخه علم تا ثروت، عدم‌ دسترسی به امکان‌های پایتخت، محدودکننده و بن‌بست‌آفرین نیست.


#مجله_سها #روایت_پیشرفت
#شماره_اول #زنان_پیشرفت

📍خوانندگان عزیز جهت تهیه شماره اول مجله «سُــها» به شماره 09365028441 خانم جوکار پیام ارسال کنید.

🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
🔹 الزامات زیست‌بوم نوآوری ۲
معرفی کتاب «بزرگ مریخی، کوچک ونوسی»؛ بررسی 40 مورد همکاری فناورانه بین شرکت‌های ایرانی

💠 رویکرد فناوری باز، مدل‌های متنوعی برای همکاری فناورانه بین شرکت‌های نوپا و شرکت‌های بزرگ شکل داده است؛ برون‌سپاری فعالیت‌های تحقیق و توسعه، اعطای مجوز بهره‌برداری از فناوری، خرید سهام شرکت نوپا و یا خرید کامل آن (اکتساب) از جمله این مدل‌هاست.

🔸با وجود فضای امیدبخش و با نشاطی که در چند سال اخیر در زمینه کارآفرینی و ایجاد شرکت‌های نوپا در کشور شکل گرفته است، اما این خطر به‌صورت جدی وجود دارد که مدیران و موسسان جوان شرکت‌های نوپا، دچار شیفتگی نسبت به دارایی‌های فناورانه‌یِ خود شوند و توانمندی‌های مکملِ مورد نیاز برای تجاری‌سازی دستاوردهای فناورانه را نادیده بگیرند. حمایت‌های دولتی در قالب صندوق‌های مختلف و نهادهای حامی می‌تواند به منزله‌یِ چراغ سبزِ اشتباه به این دسته از مدیران جوان و کم‌تجربه باشد.

🔸اغراق نیست اگر بگوییم بسیاری از کارآفرینان جوان در شرکت‌های نوپا، مَثَل فردی هستند که دکمه‌ای را در دست دارد و رویای کارخانه کت و شلواردوزی را در سر می‌پروراند. اغلب تیم‌های توسعه‌دهنده‌یِ فناوری، سرمایه‌پذیر نیستند و میان پیشنهاد سرمایه‌گذاری و تسهیلات وام، گزینه دوم را ترجیح می‌دهند. آنها برای این رویکرد خود دلایل مختلفی از قبیل ترس از حل‌شدن در شرکت بزرگ، تصاحب دارایی فکری‌شان توسط شریک صنعتی و یا ارزش‌گذاری کمتر از انتظار داراییِ فناورانه توسط سرمایه‌گذاران دارند.

🔸ضعف سرمایه‌پذیری در شرکت‌های نوپا، به هیچ وجه به این معنا نیست که شرکت‌های بزرگ برای همکاری فناورانه آماده‌اند. در زیست‌بوم نوآوری کشور، شرکت‌های بزرگ صنعتی نیز با مسائل و موانع زیادی برای همکاری فناورانه روبرو هستند. آنها تجربه استفاده از یک دانش بومی در مقیاس صنعتی را تجربه نکرده‌اند و اغلب فناوری را در قالب تجهیزات خط تولید از کشورهای پیشرفته خریداری کرده‌اند. اغلب این شرکت‌ها واحد تحقیق و توسعه به معنای واقعی ندارد و قادر نیستند نیازهای فناورانه خود را به زبان علمی بیان نموده و صورت‌بندی کنند.

🔻اگر علاقمند به آشنایی بیشتر با ظرایف همکاری فناورانه بین شرکت‌های نوپای دانش‌بنیان و شرکت‌های صنعتی هستید، مطالعه کتاب بزرگ مریخی، کوچک ونوسی با بررسی حدود 40 مورد همکاری فناورانه بین شرکت‌های ایرانی، می‌تواند مفید باشد.

✍ دکتر رضا اسدی فرد

#فناوری #نوآوری #دانش_بنیان
#اقتصاد_دانش_بنیان #پیشرفت
#مطالعات_پیشرفت

🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
🔵می‌خواستم دانشم را برای کشورم خرج کنم (۱)
در گفت‌وگو با دکتر محدثه حاجی‌عبدالوهاب، مدیرعامل شرکت دانش‌بنیان تولیدکننده کیت‌های تشخیص سریع

🔸از ابتدا به زیست و بیوتکنولوژی علاقه داشتم؛ مقطع لیسانسم را در دانشگاه آزاد تهران شمال، میکروبیولوژی گرایش سلولی مولکولی خواندم. دوه ارشد را هم در دانشگاه الزهرا ادامه دادم که انصافا یکی از قوی‌ترین میکروبیولوژی‌ها را دارد. بعد از ارشد، از دانشگاه با من تماس گرفتند و گفتند: «وزارت علوم از ما خواسته است رشته بایوتک را راه‌اندازی کنیم و می‌خواهیم تعدادی را بورس تحصیلی‌ کنیم؛ شما هم همه شرایط رفتن مثل معدل بالا و مقاله ISI را داری. علاقه داری که بروی؟»

🔸 بعد از مشورت با خانواده، تصمیم گرفتم که بورسیه دولتی ایران را قبول کنم. انتخاب سختی بود؛ من در 20 سالگی ازدواج کرده بودم و فرزند اولم محمدرضا، زمانی که رفتیم 3 ساله بود. از دانشگاه‌های مختلفی هم پذیرش داشتم؛ دانشگاه ETH سوئیس، دانشگاه بارسلونا اسپانیا، دانشگاه زوریخ سوئیس، دانشگاه برلین آلمان، دانشگاه سیدنی استرالیا، دانشگاه لومن بلژیک، دانشگاه اوترخت و دلف در هلند، دانشگاه برکلی آمریکا و منچستر انگلیس؛ نهایتا کارها طوری پیش رفت که به اوترخت هلند رفتم.

🔸شش ماه اول خیلی سخت گذشت؛ آنجا همه داروساز بودند ولی رشته‌ من علوم پایه بود و از دارو چیزی نمی‌دانستم. برای من، هم ارتقاء رشته و هم ارتقاء دانشگاهی هم‌زمان اتفاق افتاده بود. همه دستگاه‌های آزمایشگاه‌ آنجا برای من جدید بود چون ما هنوز یک دانه از آن دستگاه‌ها را در اینجا نداریم. تفاوت‌های فرهنگی هم سختی‌های خودش را داشت. من سعی می‌کردم به اعتقاداتم پایبند باشم؛ در دپارتمان ما، فقط من محجبه بودم. وقتی بعد از 6 ماه به ایران برگشتم؛ مادرم گفت: «چقدر لاغر شدی!» فشار کار و همسرداری و فرزند همه رویم بود. با همه سختی‌ها، دعاهای مادرم کمک کرد تا خیلی از کارها برایم ساده شود و خیلی از مشکلات، از پیش پایم برداشته شود.

🔸آن ابتدا من را خیلی از دانشگاه هلند می‌ترساندند؛ می‌گفتند اینجا سالی دو سه نفر از دانشجویان دکترا را اخراج می‌کنند و فکر نکن که به‌راحتی می‌توانی درس بخوانی. راستش من خنده‌ام می‌گرفت و پیش خودم می‌گفتم این‌ها من را نمی‌شناسند؛ آخرش هم من از همه‌شان زودتر دفاع کردم. همیشه از این تقویم جیبی‌ها همراهم بود و برای هر روز و هر ساعت کارم برنامه داشتم. بعضی روزها تا 10 شب هم مجبور بودم به خاطر تست‌هایم دانشگاه بمانم، ولی هدف داشتم که زودتر درسم را تمام کنم و برایش تلاش می‌کردم.

🔸 اولین مقاله‌ام را در همان سال اول دکترا دادم و پذیرفته شد. استادم می‌گفت تا حالا هیچ دانشجویی نداشته‌ام که همان سال اول مقاله بدهد! بعد از سه سال، چون من 4 مقاله داشتم و طبق قانون آنجا دو مقاله برای دفاع کافی بود، استادم و رییس دپارتمان اجازه دفاع دادند. سال سوم دکترا، بچه دومم را باردار شدم و 6 ماه به مرخصی زایمان رفتم. بعد تزم را ارائه دادم و دفاع کردم.

#مجله_سها #شماره_اول
#زیست_فناوری #محدثه_عبدالوهاب
#روایت_پیشرفت #فناوری


📍خوانندگان عزیز جهت تهیه شماره اول مجله «سُــها» به آیدی @soha_magiran پیام ارسال کنید.


📲 | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام


🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
🔹 همسرانه‌های پیشرفت: درس‌خواندنِ نوبتی
بخشی از روایت دکتر منصوره کرمی، همسر اولین شهید هسته‌ای، دکتر مسعود علیمحمدی

💗دانشجوی دانشگاه شیراز بود که ازدواج کردیم. برای اینکه بتوانیم کنار هم باشیم، قرار شد مدتی در خوابگاه متأهلی زندگی کنیم؛ یک اتاق 20متری با یک بالکن که در آن سینک ظرفشویی و اجاق گاز سه‌شعله‌مان رویش بود. سرویس بهداشتی هم مشترک بود؛ اما برای من مهم این بود که کنار مسعود باشم.

📚یک‌بار که آمده بودم شیراز، کتاب‌های کنکور را هم با خودم بارکردم که روزها برای کنکور درس بخوانم؛ اما مسعود مخالفت کرد. گفت من مشغول درس‌خواندن هستم و نمی‌خواهم همین‌طور سرسری درس‌ها را پاس کنم و تمام شود؛ بهتر است فعلا من درس بخوانم و تو هوای زندگی را داشته باشی. من هم قبول کردم. راست می‌گفت؛ کسی که این‌طور غرق در دنیای علم بود، اگر همسرش هم می‌خواست مسیر خودش را برود، زندگی سخت می‌شد. مسعود تصمیم گرفته بود بهترین دانشجو باشد و باسوادترین. دائم درحال مطالعه و تمرین بود.

⚛دوره دکترایش را بدون وقفه در دانشگاه شریف شروع کرد. با اینکه از این‌طرف و آن‌طرف بعضی‌ها تبلیغ می‌کردند که بروید خارج و مدرک دکترایش را آن‌جا بگیرد؛ ولی مسعود اهل رفتن نبود. دوست داشت همین‌جا بماند تا بتواند هم همکاری‌هایش را ادامه دهد و هم درسش را بخواند؛ این شد که او، اولین دانش‌آموخته دکترای فیزیک داخل کشور است. معتقد بود درست است که جنگ تحمیلی تمام شده است، ولی باید برای پیشرفت علمی کشور جنگید تا بتوان به افق‌های روشن رسید. دیگر روی پا بند نبود.

🔅یکی از روزهای پاییزی سال 74، مسعود آمد خانه و خیلی جدی گفت: «منصوره حالا نوبت توئه! دیگه باید بنشینی و درس بخونی و کنکور قبول بشی!» متعجب مانده بودم؛ نه به آن قطعیتی که سال اول زندگی‌مان هرچه رشته بودم را پنبه کرد و نه به حالا که بی‌مقدمه آمد و گفت امسال کنکور بده. مسعود برایم مشخص کرد که هر درسی چقدر ضریب دارد؛ وقتی گفتم بعضی درس‌ها برایم سخت است، قول داد ریاضی و فلسفه و زبان را برایم تدریس کند. هروقت فرصتی پیدا می‌کرد، کتاب را می‌گذاشت مقابلش و به من درس می‌داد؛ به‌قدری جدی و کامل که انگار در دانشگاه درس می‌دهد.

🎓همین‌طور آرام‌آرام درس خواندم و کنکور دادم؛ برایم آرزوی دوری بود ولی روانشناسی دانشگاه آزادِ تهران‌مرکز قبول شدم. به مسعود گفتم حالا که برای مدرسه الهام و ایمان شهریه می‌دهیم، اگر من هم اضافه بشوم روزگار خیلی سخت می‌شود. خیلی مطمئن گفت: «اگه مجبور بشیم مدرسه اون‌ها رو عوض می‌کنیم؛ ولی تو باید درست رو بخونی.» حرفش حکم اتمام حجت را در خانه داشت. همان مسعودی که موقع تحصیل خودش وقت تفریح‌بردن بچه‌ها را نداشت، شب‌های امتحانِ من که می‌شد، دست بچه‌ها را می‌گرفت و می‌برد پارک؛ شام هم ساندویچ مهمانشان می‌کرد تا من باآرامش درس بخوانم و برای امتحان آماده شوم.


#مجله_سُها #همسرانه‌های_پیشرفت
#شماره_اول #دانشمند_شهید #از_اتم_تا_بینهایت
#شهید_علیمحمدی #فناوری_هسته‌ای

📍خوانندگان عزیز جهت تهیه شماره اول مجله «سُــها»، به آيدی @Z_moshaver66 پیام ارسال کنید.

🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
💠 پیشرفت، چهرهٔ زنانه دارد ۱
از سرمقاله شماره اول سُــها

🔸این روزها همه صحبت‌ها در مورد لزوم پیشرفت کشور است و همگی به این حقیقت اذعان دارند که راه رسیدن به عدالت و آرمان‌های انقلابی و زنده‌ماندن الگوی مقاومت و استقلال، قوی‌شدن و پیشرفت کشور عزیزمان در همه عرصه‌هاست. از طرفی نیمی از افراد جامعه را زنان تشکیل داده‌اند و به همین نسبت، بخش عظیمی از رشد و پیشرفت کشور با نقش‌آفرینی و میدان‌داری خانم‌ها رقم می‌خورد. با این حال شاید کمتر بتوان در مسیر پیشرفت، تصویر امروزی و صحیحی از حضور و نقش‌آفرینی زنان پیدا کرد. این بی‌تصویری و بی‌روایتی، کار را به آنجا رسانده است که برخی، حتی امکان نقش‌آفرینی زنان در عرصه‌های مختلف علمی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران را زیر سوال برده‌اند.

🔸عدم وجود روایت مناسب، قطعا به درک نادرست ما از خودمان و نشناختن امکان‌ها و مؤلفه‌های قدرت کشورمان در پیشرفت سریع می‌انجامد. در این میان و باوجود تحصیلات بالای زنان ایرانی، نقش و حضور اثرگذار زنان در حوزه‌های مختلف علم و فناوری، به‌طور مستقل کمتر موردتوجه قرار گرفته است. به همین دلیل تلاش ما در مجلهٔ «سُــها» بیشتر مصروف این بوده است که ضمن ارائه یک تصویر کلی و ابتدایی از عناصر متعدد و تأثیرگذار در گسترش و موفقیت جبهه عظیم علم و فناوری، بر الگوها و نقش‌آفرینی‌های زنانه تمرکز داشته باشیم و روایتی نو از پیشرفت به توان زنان ارائه دهیم.


#مجله_سها #روایت_پیشرفت
#شماره_اول #زنان_پیشرفت

📍خوانندگان عزیز جهت تهیه شماره اول مجله «سُــها» به شماره 09365028441 خانم جوکار پیام ارسال کنید.

🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
💠 به یاد فجرترین روزهای ملت

🔻پیشرفت یک ملت بدون روایت فتح قله‌هایش امکان ندارد. سوخت حرکت ملت، زنده نگه‌داشتن لحظات تاریخی و شکوهمندی است که پشت سر گذاشته است. لحظاتی مثل عملیات والفجر 8. ادعا نیست اگر بگوییم مناسبات دنیا با ایران و ملت ایران، به قبل و بعد از عملیات والفجر 8 تقسیم می‌شود؛ یعنی بعد از انقلاب، تسخیر لانه جاسوسی و فتح خرمشهر، هر چه جلوتر می‌آییم مطلعی باهیمنه‌تر و‌ پرشکوه‌تر و حیاتی‌تر از والفجر ۸ نمی‌توانیم پیدا کنیم.

🔻تحول و پیشرفت یعنی همین والفجر ۸. کار و زحمت و توان و عُرضه به خرج دادن، یعنی همین عملیات. آن‌هم در شرایطی که دنیا تمام‌قد پشت صدام ایستاده بود و جنگ صرفاً جنگ عراق با ایران نبود بلکه جنگ تمام دنیا با ملتی بود که با رؤیای استقلال، تازه انقلاب‌کرده بود. آن سال‌ها تمام توان، پول، امکانات و فناوری دنیا پای‌کار صدام بود تا روزی اتفاقی مثل والفجر ۸ نیفتد که افتاد. ۷۸ روز نبرد سخت که از دیدگاه نظامی کاری محال و ناشدنی بود ولی با خروش فرزندان ملت، رد شدن از اروند خروشان و پیروزی در آن عملیات اتفاق افتاد. بعدازاین عملیات بود که حساب‌وکتاب سیاسی عالم با ایران و به‌صورت کلی جبهه آزادگان جهان به‌طورکلی تغییر کرد.

🔻والفجر ۸، فتحی است که اگر ده‌‌ها فیلم سینمایی هم درباره آن ساخته بشود کم است؛ مخصوصا اگر حساب‌وکتاب عالم و دسته‌بندی قدرت‌ها را در آن روزها ببینیم و بخواهیم عملیات را با ظرف زمانش فهم کنیم. پیشنهاد می‌کنم فیلم‌های جذاب هالیوودی برای نبردهای جنگ جهانی دوم را مرور کنید؛ سینمای قدرتمند هالیوود، هنوز قصه و روایت کهنه سربازانش را در اولویت خود می‌داند و از کریستوفر نولان گرفته تا مل گیبسون و‌ استیون اسپیلبرگ، خود را سربازان این جبهه‌ روایت می‌دانند. این در حالیست که گنج روایت ما بعد از ۳۵ سال، هنوز بکر بکر باقی‌مانده است. گویی رؤیاپردازی‌ها و حماسه‌سرایی‌های ملی‌گرایانه‌ای که فردوسی سروده را، این بچه‌ها به واقعیت رسانده‌اند اما کسی آن را نسروده است.

🔻باید به داشته‌هایمان برگردیم. روایت والفجر 8 می‌تواند روایت جذاب و پرکشش و الهام‌بخشی برای جوان دهه هشتادی و نودی ایرانی ‌بشود. کارگردان ما، هنرمند ما، فناور ما و از همه مهتر استاد و معلم امروزی ما اگر می‌خواهد برای نسل جوانمان از اعتمادبه‌نفس حرف بزند و از خودباوری و اتکا به خدا بگوید، اگر می‌خواهد درس شهامت و شجاعت و پیروزی بدهد، اگر قصد دارد درس کارکردن با برنامه‌ریزی و دوراندیشی بدهد، اگر می‌خواهد از خسته نشدن و تلاش بی‌وقفه برای وطن بگوید، یا اگر می‌خواهد تجربۀ باهم بودن و همبستگی ملی را تصویر کند؛ کافی است داستان والفجر 8 ها را روایت کند. خدای غواصان آن شب‌ عجیب اروند، همان خدای امروز است.



#روایت_پیشرفت #والفجر۸
#استقلال #پیشرفت #فناوری
#سینما #روایت_فتح #سرمقاله
#دانشمند۹و۱۰

🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
🔺 همسرانه‌های پیشرفت؛ معنای «معراج مرد از دامن زن» را فهمیدم (۲)
بخشی از خاطره دکتر بهاروند، پدر دانش سلول‌های بنیادی ایران، از همسرشان دکتر فرزانه

🔸من و همسرم پروانه فرزانه، از اواخر شهریور سال 69 با ورود به رشتۀ زیست‌شناسی دانشگاه شیراز، با هم آشنا شدیم. خانمی جدّی، مؤمن و در عین حال شاگرد اول دوره‌مان بود. اواخر دوره کارشناسی با شناختی که از او به دست آورده بودم، خیلی به ایشان علاقه‌مند شدم و دوست داشتم با او ازدواج کنم؛ اما اصلا جرئت نمی‌کردم ابراز کنم، چون از خیلی جهات از من سَرتر بود. هنوز چند صباحی از قبولی‌ام در کنکور کارشناسی ارشد و شروع درس‌ها نگذشته بود که در پاییز سال 73، موضوع را با خود ایشان و خانواده‌شان و خانواده خودم مطرح کردم؛ اما شرایط مهیا نشد.

🔸تنها راه را در استغاثه به حضرت زهرا(س) و امام رضا(ع) و نذر چهل روز روزه دیدم. بالاخره لطف خدا شامل حالم شد و ما را به هم رساند. پروانه یک سال بعد از من، یعنی سال 74، برای کارشناسی ارشد وارد دانشگاه تربیت مدرس شد و چندماه بعد از عروسی‌مان در سال 76 درسش را تمام کرد. چندماهی از شروع زندگی مشترکمان می‌گذشت که متأسفانه همسرم به بیماری غیرقابل درمان خودایمنی دچار شد و این قضیه به یکی از سخت‌ترین قصه‌های زندگی ما تبدیل شد.

🔆من به‌خاطر ماهیت شغلم، معمولاً زیاد سفر می‌روم؛ بالاخره انجام تحقیقات مشترک و دیدن محققان ملی و بین‌المللی و ایجاد تعاملات علمی با آن‌ها در داخل و خارج از کشور، مستلزم سفرهای زیادی است. تمام این سفرها را تنها می‌رفتم. در این موارد نه‌تنها ایشان مانع نبود، بلکه همواره پشتیبانم هم بود؛ حتی یک‌ بار جمله‌ای گفت که همین‌طور متحیر ماندم و ندانستم باید چه بگویم جز شکر خدا و تشکر از او. گفت: «حسین، هر وقت تو قصد سفر علمی داری و من چمدونت را آماده می‌کنم، به یاد رزمنده‌هایی می‌افتم که همسرانشون ساک‌هاشون رو می‌بستند و راهیِ جبهه‌ها می‌کردن. این‌طور موقع‌ها خیلی خوشحالم که تو رو راهیِ جبهۀ علم می‌کنم.» آن لحظه واقعاً شکر پروردگار را بجا آوردم و به بزرگیِ همسرم افتخار کردم.

🔸همسرم به لطف خدا، نه‌تنها پشتیبان روحی من بود؛ بلکه به لحاظ فکری و علمی نیز، در بسیاری از موارد کمک‌حالم بود. به جرئت می‌گویم که خیلی از تصمیم‌های علمی‌ام در پروژه‌ها را با مشورت ایشان گرفتم. همسرم همۀ این ایام به من و خانواده انرژی می‌داد که راکد نمانیم و حرکت کنیم. حتی خودش هم با وجود بیماری سختی که داشت، تحصیلاتش را ادامه داد و از دانشگاه تربیت مدرس دکترای ایمنی‌شناسی گرفت؛ سال 85 با کسب درجه عالی از پایان‌نامه دکترایش دفاع کرد و عضو هیئت علمی مرکز ملی ذخایر ژنتیکی ایران شد.

🔻ایشان از سال 1386 مسئول تأسیس «بانک سلول‌های انسانی و جانوری» شد و تا پایان حیات زمینی‌اش در سال 1399، به این کار مشغول بود. راهنمایی‌های عالمانه علمی و همچنین پشتیبانی‌های مثال‌زدنی ایشان، نقش بسیار مهمی در روند دستیابی به دانش سلول‌های بنیادی و توسعه آن در کشور داشت. این را به ضرس قاطع می‌گویم: «اگر پروانه از حقش نمی‌گذشت، من نمی‌توانستم دانش سلول‌های بنیادی را تولید و توسعه دهم.»


#مجله_سُها #شماره_اول
#همسرانه‌های_پیشرفت #دکتر_حسین_بهاروند
#دانشمند_سلول‌های_بنیادی #دکتر_پروانه_فرزانه
#کتاب_سلول‌های_بهاری #سریال_ذهن_زیبا


📍خوانندگان عزیز جهت تهیه شماره اول مجله «سُــها» به آیدی @soha_magiran پیام ارسال کنید.


📲 | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
ما جوان‌ها، واکسن نوترکیب ساختیم
به روایت دکتر ریحانه‌سادات میرحسنی

🚫گروه بیوتک دانشگاه تهران یک فضای کاملاً علمی داشت؛ هنوز این دید غالب وجود داشت که اگر بروی دنبال کاری که علم را به ثروت تبدیل می‌کند، از آن ارزش‌های والای علم‌ودانش فاصله گرفته‌ای. اوایل دوره ارشد به این نتیجه قطعی رسیده بودم که دوست ندارم در فضای ایران کار آکادمیک بکنم؛ چون ارائه کار نو بسیار سخت بود و خیلی از تحقیقاتی هم که انجام می‌گرفت، فقط یک پایان‌نامه می‌شد و یک‌گوشه خاک می‌خورد.

✅ با این نیت درس‌های ارشدم را شروع کردم که اگر در ایران می‌مانم، بروم یک کار صنعتی انجام بدهم. آن زمان حرف از سیناژن و آریوژن زیاد بود؛ می‌گفتند آنها دارند روی تولید دارو کار می‌کنند. با اینکه تازه داروی سینووکس که برای بیماران ام‌اس است، از دل سیناژن بیرون آمده بود و آنجا را به قطب بیوتکنولوژی کاربردی تبدیل کرده بود، هنوز پذیرش این رویکرد در دانشگاه وجود نداشت. با خودم گفتم این فرصت را امتحان می‌کنم و اگر نتوانستم کار واقعی و مفیدی انجام بدهم، اپلای می‌دهم و می‌روم.

🔸با چندنفر از هم‌رشته‌ای‌های دیگر که می‌خواستند کار صنعتی کنند، یک جلسه گذاشتیم و صحبت کردیم. ۴ نفر شدیم؛ من، آقای سامان حسینی‌نسب، خانم فاطمه قیداری و خانم سعیده محمدنجار. مادر آقای حسینی‌نسب متخصص زنان بود و پیشنهاد کرد که روی واکسن HPV (پیشگیری از سرطان دهانه رحم) کار کنیم؛ این واکسن به‌ تعداد اندک وارد می‌شد و قیمت خیلی بالایی داشت و فقط گروه محدودی می‌توانستند استفاده کنند. طرحمان به‌عنوان طرح کلان ملی انتخاب شد و به آن اعتبار مالی تعلق گرفت.

🔻چند تا بچه‌ی 23-24 ساله بودیم و کسی به این‌سادگی اعتماد نمی‌کرد که پول به دست‌مان بدهد؛ برای همین هم دکتر سلیمانی که هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس بود، ما را ضمانت کرد. مسئله فقط جوانی ما هم نبود؛ مشکل دیگر این بود که مدعیان تولید این واکسن زیاد بودند؛ سال‌ها بود که مجموعه‌های مختلف دولتی و دانشگاهی، بودجه‌های زیادی برای تولید این واکسن دریافت کرده و هیچ اتفاقی نیفتاده بود. مخالف زیاد داشتیم.


#مجله_سُها #روایت_پیشرفت
#شماره_اول #دانشمند_جوان
#ریحانه‌سادات_میرحسنی #بیوتکنولوژی #واکسن_نوترکیب #زیست_فناوری
#فناوری #علم_کاربردی

📍خوانندگان عزیز جهت تهیه شماره اول مجله «سُــها» به شماره 09365028441 خانم جوکار يا به آيدی ایشان @Z_moshaver66 پیام ارسال کنید.

🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
🔺 سُهــــا منتشر شد
اولین شماره مجله «سُها»، روایتی از نقش‌آفرینی زنان در عرصه پیشرفت کشور، منتشر شد. این مجله با هدف روایت حضور و تأثیر زنان در حوزه‌های مختلف پیشرفت، به‌ویژه در عرصه علم و فناوری، توسط «خانه هنر و رسانه پیشرفت» و به سفارش مرکز راهبری امور بانوان سازمان تبلیغات اسلامی در ۲۲۴ صفحه تولید شده است. مجله «سُها» تلاشی است برای روایت داستان‌ها و دستاوردهای الهام‌بخش زنان در مسیر پیشرفت کشور.


🔻سرمقاله
🔅پیشرفت، چهرۀ زنانه دارد

🔻میدان پیشرفتِ دانش‌بنیان
🔅ما جوان‌ها، واکسن نوترکیب ساختیم
🔅از ناامیدی تا نوآوری
🔅بذرهای ایرانی، جوانه‌های امید
🔅می‌خواستم دانشم را برای کشورم خرج کنم
🔅اساتید ایرانی نانو، به فیلیپین خوش آمدید!

🔻زنان، رسانه، پیشرفت
🔅کارِ قهرمان‌ها را، من تمام می‌کنم!
🔅کفش‌های پاره؛ قلب‌های پرامید
🔅زن بودن به روایت «دختران ایران»

🔻پیشرفت بر مدار جامعه
🔅پیشرفت اجتماعی بر مدار «مادرانه»
🔅کیمیاگری معلمان قائنی
🔅طبابت در عشق‌آباد
🔅امدادگریِ زنانه؛ حتی در دل آتش

🔻دانشِ ثروت‌آفرین در همه ایران
🔅رؤیای بچگی‌ام تولید بود
🔅طعم استقلال با قاشق فناورانه
🔅دختر کرمانشاه، مهندسِ کارآفرین
🔅تعمیر کردیم تا سازنده شدیم

🔻مادرانه‌ها و همسرانه‌های پیشرفت
🔅روایت مادرانه در حرکت فناوری و پیشرفت
🔅تحمل غربت تحصیل به امیدِ مادر
🔅هرچه دارم ریشه‌اش در تربیت مادرم هست
🔅معنای «معراج مرد از دامن زن» را فهمیدم
🔅درس خواندنِ نوبتی

🔻یادداشت
🔅زیست‌بوم فناوری و سنگرسازی‌های جدیدِ الگوی سوم
🔅آینهٔ پیشرفت و ترک‌خوردگی تصویر ایده‌آل «بانو»



🔖همکاران این شماره: زهرا ابوالحسنی، نرگس‌سادات مظلومی، مریم برزویی، فرزانه غلامشاهی، نرجس توکلی، فرناز ایزدبین، پریسا زارع، ریحانه رزم‌آرا، فاطمه وطن‌دوست، فروزان ایزدبین، سعیده خدابین، مرتضی اسدزاده، حسن فاطمی.


مدیر مسئول: سارا طالبی
سردبیر: پژمان عرب
دبیر اجرایی: مریم حنطه‌زاده
مجری طرح: خانه هنر و رسانه پیشرفت


📍خوانندگان عزیز، برای تهیه شماره اول مجله «سُــها»، مبلغ 200 هزار تومان (۱۵۰ + ۵۰ ارسال) به شماره کارت: 6104338800433050 به‌ نام «پیشگامان فرهنگ مبین» واریز کرده و اطلاعات واریز را به شماره 09365028441 خانم جوکار ارسال نمایید.


🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
🔹 روایت پیشرفت حیات دارد

مجله‌ها را ایستاده گذاشتم روی میز. این سومین هفته‌ای بود که زنگ تفکر درباره هویت حرف می‌زدیم.
تصویری از یک شخصیت با تیتری پررنگ روی هرکدام از جلدهای مجله نقش بسته بود.
«از کودکی رویای فضا داشتم
کیمیاگری ایرانی
باروری باور
دانشمندی با آرزوهای دور برد
ما واکسن نوترکیب می‌سازیم
روی پاهای ایرانی
دانشمند جوان»

بچه‌ها دست‌هایشان را گذاشته بودند زیر چانه و به تصاویر روی مجله‌ها نگاه می‌کردند. پرسیدم: «کی اسم این چهره‌ها رو بلده؟»
کسی دستش را بالا نیاورد. دانشمندان ما حتی توی مدرسه هم غریبه بودند.
گفتم: «عیبی نداره. از امروز قراره اسم همه‌شون رو یاد بگیریم. حالا دوست دارید اول با کدوم آشنا بشین؟»
قصه واکسن نوترکیب، رویای فضا و دانشمند جوان بیشترین رای را آورد.
چند سوال نوشتم روی تخته. دخترها را به نوبت آوردم تا خودشان از روی متن بخوانند. خط به خط می‌خواندیم، درباره‌اش حرف می‌زدیم و جواب‌ها را جلوی علامت سوال‌‌های رو تخته می‌نوشتیم. می‌خواندیم و می‌نوشتیم درباره آدم‌هایی که اهل خسته شدن، کم آوردن، غر زدن، نمی‌توانیم و نمی‌شود، نبودند؛ عوضش تا دلت بخواهد اهل توانستن و شدنی کردن نشدنی‌ها بودند.

یک ساعتی از گپ و گفت‌مان گذشت. دوباره مجله‌های دانشمند را گذاشتم روی میز و پرسیدم: «الان بگید اسم کدوم شخصیت روی این جلدها رو بلدین؟» بچه‌ها حالا اسم و قصه‌ی سه تا از آدم‌ حسابی‌های کشورشان را یاد گرفته بودند. یاد حرف چند دقیقه پیش مدیر افتادم. موقع آمدن سرکلاس، توی راه‌رو بهم گفت: «زیاد خودت رو خسته نکن! اینا جز اسم خواننده‌های کره‌ای و بازیگرای آمریکایی چیزی تو مغزشون نمیره.»
اما امروز بچه‌ها جایی تو ذهن و دلشان برای آدم‌های بزرگ مملکت‌شان باز کرده بودند.
دلم نیامد نشریه‌ها را با خودم برگردانم. چشم بچه‌ها هنوز دنبال عکس‌‌های روی جلد بود. نشستم و با خودکار صفحه اولشان نوشتم؛ اهدایی به دانشمندان آینده.
بعد با بچه‌ها رفتیم کتابخانه مدرسه و به نشریه‌ها برچسب امانتی زدیم‌. قرار شد توی گروه‌های چهار نفره برای جلسه آینده، قصه یکی از آدم‌های روی جلد را آماده کنند.
بالاخره دانشمندها هم پایشان به مدرسه باز شد.




پ‌ن: متن بالا روایت تازه‌ای که یکی از خوانندگان عزیز مجله دانشمند برایمان ارسال کرده است. در همان ایامی که مجله کار می‌شد و ما مخاطب آن را دانشجوها و جوانان درنظر گرفته بودیم، باز هم بازخوردهای مختلفی از معلمان و دانش‌آموزان عزیز داشتیم که نشان می‌داد پای دانشمند به مدارس باز شده است و روایت دانشمندان ایرانی، از بُرد مدرسه تا برنامه صبحگاهی و کلاس‌های درس، مورد اقبال واقع شده بود. جالب است با توجه به اینکه 9 ماهی هست که چاپ مجله دانشمند با رویکرد روایت پیشرفت را متوقف کرده‌اند، ولی نسخه‌های آن ۲۳ شماره هنوز جذاب و کاربردی و تروتازه است.


#روایت_پیشرفت #دانشمندان_ایران
#فناوری #مدرسه #علم #ترویج_علم


🇮🇷 خانه هنر و رسانه پیشرفت‌| راوی پیشرفت ایران
@khaneh_pishraft
Shown 1 - 17 of 17
Log in to unlock more functionality.