
𝒗𝒆𝒍𝒍𝒊𝒄𝒉𝒐𝒓
ɪғ ɪ ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ ᴡᴀs ᴀ ᴘʀᴏᴍɪsᴇ
ᴡᴏᴜʟᴅ ʏᴏᴜ ʙʀᴇᴀᴋ ɪᴛ ɪғ ʏᴏᴜʀᴇ ʜᴏɴᴇsᴛ ✰
https://t.me/HarfChatBot?start=8490ec8c77cb
ᴡᴏᴜʟᴅ ʏᴏᴜ ʙʀᴇᴀᴋ ɪᴛ ɪғ ʏᴏᴜʀᴇ ʜᴏɴᴇsᴛ ✰
https://t.me/HarfChatBot?start=8490ec8c77cb
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verifiedTrust
Not trustedLocation
LanguageOther
Channel creation dateFeb 26, 2025
Added to TGlist
Mar 07, 2025Latest posts in group "𝒗𝒆𝒍𝒍𝒊𝒄𝒉𝒐𝒓"
14.03.202500:42
خیلی قشنگه میتونم کل روزو باهاش گریه کنم
08.03.202521:28
قبلا خیلی سم بودم😭
08.03.202521:27
وگر نه اصلا ادمی نیستم بخوام از این گوهه ها بخورم
08.03.202521:27
فوقش خیلی بخوام ناراحت باشم
روزی بود که خواهرم شکلات هامو خورده بود
روزی بود که خواهرم شکلات هامو خورده بود
08.03.202521:26
یجوری برا خودم اون موقع ها سناریو نوشتم انگاری از کی خیانت دیدم
08.03.202521:26
....
08.03.202521:26
خیلی عجیب
08.03.202521:26
خیلی یهویی ته نوت های گوشیم چیزای عجیبی میبینم
Reposted from:
𝓚𝓲𝓶 𝓒𝓸𝓽𝓽𝓸𝓷

08.03.202517:28
پست جدید رو فور کنین +این پیام بر اساس وایبتون بهتون بگم اگر چنلتون یک شغل بود چه شغلی بود
Reposted from:
𝓚𝓲𝓶 𝓒𝓸𝓽𝓽𝓸𝓷

08.03.202517:28
بارون میبارید. خیابونای سئول خالیتر از همیشه بودن. یه چراغ نئون قرمز، سایهی کسی رو روی آسفالت خیس انداخته بود. بکهیون آروم قدم برمیداشت. چاقوی باریکش هنوز از خون گرم بود. لبخند محوی زد، انگار که این فقط یه بازیه.
"میدونی مشکل چیه؟" زیر لب زمزمه کرد و به جسدی که کنارش افتاده بود، نگاهی انداخت.
"همیشه فکر میکنین میتونین فرار کنین..."
چشمای مرد هنوز باز بودن، اما دیگه توشون نوری نبود. بکهیون خم شد، نوک انگشتش رو به لبش کشید، بعد روی خون سرخ رد انداخت. یه قدم عقب رفت، کتش رو مرتب کرد، و توی تاریکی گم شد.
ولی شب هنوز تموم نشده بود.


08.03.202515:24
08.03.202515:23
Photography for a particular person under the rain


08.03.202515:23
07.03.202522:13
Records
09.03.202523:59
28Subscribers07.03.202523:59
0Citation index09.03.202523:59
6Average views per post09.04.202514:46
0Average views per ad post09.03.202523:59
33.33%ER14.03.202508:36
22.22%ERRGrowth
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
History of channel changes
Log in to unlock more functionality.