[روم و عرب و عجم بە فرمان وی بودند]
[مشهور بە نام میر بوتان بود]
[حاتم(طایی) محتاج سخاوت وی بود]
[مغلوب شجاعت وی، رستم بود]
[شاهزادە دوتا بودند با یک شاه]
[خۆرشید دوتا بودند بە همراە یک ماە]
[یکی سروی بلند حقیقی بود]
[نام وی بە راستی ستی بود]
[اون یکی دل و نفس میر بود]
[نام وی نصف نام امیر بود(زین)]
[راوی این معما را بە من گفت]
[اون حوری بە نام زین مشهور بود]
[حسن روی آن دو را کس ندیدە بود]
[چون از جمال سرمدی(خداوند) بود]
[هر چند ستی نازنین بود]
[اما زین همچو حورالعین بود]
[هرچند ستی همچو ستارە بود]
[اما زین در چهرە ماه درخشان بود]
[هر چند ستی مثل قمر(ماە) بود]
[زین در این صفت بیشتر بود]
[سرحلقە آن پری مثالان]
[سرتاج آن مَلِک صفتان]
[تاجدینی بود جوانی]
[گودرز زمان، پهلوانی]
[دائم دل دشمنان را می‌سوزاندند]
[یکی عارف و یکی دیگر را چکۆ می‌گفتند]
[جوانی دگر را بە برادری گرفتە بود]
[اشتباە نگفتە باشم چراغی برای خود]
[روزی اگر آن برادر را ندیدە بود]
[مثل شبی بود کە چراغ ندارد]
[یعنی زمانی کە ماە سر سال می‌آمد]
[هرگز کسی در مسکن و خانە نمی‌ماند]
[همگی بیرون می‌رفتند ازخانه]
[تا برسد بە پیرمردان و پیرزنان]
[روزی کە عید نوروز می‌شد]
[صحرا و چمن را مسکن می‌کردند]
[دشت و دمن را گلستان می‌کردند]
[این بود کە چه طالب باشی چ مطلوب]
[یعنی دو طرف محبّ و محبوب]
[اینکە هر دو خواهان همدیگرو ببینند]
[یار (جفت، همسر)خود را برای خود بگیرند]
[سوداگر عشق بودند در بازار]
[هم فروشندە زیبایی بود هم خریدار]
[الا که تنها مەم و تاجدین]
[کە خود را دخترانە تزئین کردە بودند]
[پوشیدند لباس دلبری را]
[می‌گشتند با سرگردانی]
[گفت: ای خضر راە هدایت]
[بگو این چ بلای بی‌نهایتی است]
تصاویر تنها بخش کوچکی از واقعیت است.
