Notcoin Community
Notcoin Community
Whale Chanel
Whale Chanel
Proxy MTProto
Proxy MTProto
Notcoin Community
Notcoin Community
Whale Chanel
Whale Chanel
Proxy MTProto
Proxy MTProto
bad thoughts avatar

bad thoughts

انسان‌های هات به اینجا تعلق دارند🥂
http://t.me/HidenChat_Bot?start=7610079907
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateDec 15, 2024
Added to TGlist
Feb 21, 2025

Latest posts in group "bad thoughts"

ممنون.
‼️ ; #WONKI
Jungwon ignores him. Ni-ki shows up uninvited.
‼️ ; #HEEJAKE
Heeseung ignores him. Jake shows up uninvited.
‼️ ; #JAYHOON
Sunghoon ignores him. Jay shows up uninvited.
Right here

Part 22

Romance, friends to lovers, dram
Warning: rape, smut, violence
نه تنها وضعیت سین بده
لفتی‌ها هم زیاده
چیکارتون کنم؟
امروز داخل استریم لایو سینما کانسپت انهایپن، مجری راجب تشریح وایب کانسپت دیزایر در یک کلمه، از نیکی، سونگهون و جونگوون سوال پرسید و جواب ها به اینصورت بود :

- SUNGHOON: POSSESSIVENESS
' حس مالکیت '

- NIKI : COMPLICATED LOVE
' رابطه عاشقانه ی پر فراز و نشیب '

- JUNGWON : TASTE OF BLOOD
' مزه‌ی خون '
‌ ENHYPEN as Dark Romance tropes :

‌               Fallen For The Villain
🗯﹕فن‌بیس جونگوون یه ترندیگ خیلی قشنگ راه انداخته. جونگوون چند روز پیش تیکه از لیریک ’ linger on ‘ رو کاور کرد. بخاطر لیریک غمگینی که داشت فن‌بیس جونگوون تصمیم گرفت امشب ساعت ۹:۳۳ دقیقه به وقت کره، یک فضای امن و پر از محبت و عشق توی توییتر برای لیدریمون درست کنیم و یک متن که نوشته هاش از صمیم قلبمون باشه به همراه یک ویدیو یا یک کاور آهنگ، کاور دنس، یا یه ادیت، توییت و از هشتگ زیر زیر استفاده کنید. بیاین اینکارو همگی برای لیدرمون انجام بدیم که بدونه همیشه کنارش هستیم، صداش رو میشنویم و از حالش خبر داریم و اونو میبینم.
A LINGER OF LOVE FROM JUNGWON
#LingerWithJungwon #JUNGWON #정원 @ENHYPEN_members @ENHYPEN
♫ 𝖼𝗈𝗅𝖽 𝗁𝖺𝗇𝖽𝗌, 𝗐𝖺𝗋𝗆 𝖼𝗁𝗈𝗋𝖽𝗌 ༄𝗉𝗍𝟨
نگاهی با دید متفاوت؟
!
✉️نامـه جیکـ به سـونگهـون

هر چیزی، هر کسی و حتی زندگی هم غم مختص به خودش را دارد و غم من، اشکِ چشم‌های تو بود.
بیش از اینکه نگران این روز‌های گذر نکردنیِ خودم باشم، به این فکر می‌کنم که امروز چند قطره اشک گونه‌هایت را لمس کرد؟! کاش بودم و به همان تعداد می‌بوسیدمت.

عزیزِ دورِ من،
قرار بر این است که از یاد نروی و از یادَت نروم،
نافراموشیِ من را همان عکسی که در آن خیالم را بغل کرده‌ای گواه است!
شعر است و من و درد و آغوش هایی که آغاز نشده ناتمام مانده، پس فراموش نمی‌شوی.
دلتنگی‌ام با چیزی تمام نمی‌شود، احساس می‌کنم تو را از من گرفته‌اند و تنها مانده‌ام با قلبی که عاشقِ تو بود و مرا به اندازه تو دوست ندارد.

گاهی می‌نشینی فکر می‌کنی که چقدر خدانگه‌دار می‌تواند دردناک باشد. آدم‌های زیادی این واژه را کنار گوشم‌هایم نجوا کردند اما هیچ کدامشان به اندازه‌ی نجوای تو زجرآور نبود. انگار که بعد از آن در دریاچه‌ی خاطره‌ها دست و پا می‌زدم و غرق می‌شدم. انگار که نئش شکنجه دیده‌ام با انگشت‌هایی که از آتش گرفتن فیلتر سیگار سوخته بود روی فرش کهنه‌ی قرمز و قدیمی جان می‌داد. انگار که قهوه‌ام یخ میزد و طعم تلخش مثل زهرمار کل بدنم را به لرزه می‌انداخت. می‌بینی؟! یک واژه‌ی کوتاه تو توانست چنین چیزی را به صورتک خنثی و بی روحِ نِشسته روی ایوانم تحمیل کند. تحمیل آدم را از پا می‌اندازد، من نیز از پا افتادم. از پا افتادم و وقتی پاهایم در دلم جمع شده بود و هوا را برای یافتن یک نشانی از بوی تو عمیق نفس می‌کشیدم به گریه پناه آوردم. گریه‌هایی که چشم‌ها و گونه‌هایم را درگیر نمی‌کرد اما تا دلت بخواهد قلبم را چرا! قلبم بسیار برای تو گریست. قلبم خانه‌ات بود، تو خانه‌ات را پشت سرت جا گذاشتی. تو خانه‌ات را با دست‌های خودت ویران کردی و رفتی.

هیچ چیز در نبود تو در جای خودش نبود، حتی قاب عکست؛ هر چه روی دیوار صافش می‌کردم باز کج میشد. پنجره هر ثانیه غبار می‌گرفت. مربا‌هایی که بعد از ظهر هر سه‌شنبه‌ می‌پختم هم رنگ و رویی نداشتند. تو رفتی و زندگی را هم به دنبال خودت کشاندی و بردی.
چه بد که تو فقط رفتن را یاد گرفتی، کاش صفحه‌ی آخرت از ماندن هم یک چیزهایی نوشته شده بود.

بعضی چیز‌ها را نمی‌توان توصیف کرد سونگهونِ من؛ مانند قدم‌هایی که به هنگام ترک کردنم برداشتی، مانند بوسه‌هایی که روی موهایم نشاندی و خنده‌هایی که اشتباهی از لب‌هایم در چمدان تو ریخته شدند و از من رفتند.
تو بی‌رحم‌ترین باغبان بودی؛ کاشتی‌ام، جوانه زدم، درخت شدم و میوه‌ی عشق دادم، عشق‌هایم را چیدی و بعد ریشه‌کنم کردی.
تو جای زخم‌هایم را برای بوسه و مرهم نخواستی؛ خواستی که عمیق‌ترشان کنی، خواستی که بیشترشان کنی همین.

من چیزی برای از دست دادن ندارم دیگر؛ کلیشه‌ای می‌گویم اما درست و حقیقی‌ترین چیزیست که می‌گویم. یک آدمم با کلی عذاب وجدان و گریه‌های بی وقت که چشم‌هایم را به قتل رسانده‌اند. دور شدن و نبودنت درونم چیزی را تغییر نمی‌دهد. برایم مهم نیست. نه که تو را از یاد برده باشم.. نه! ولی دیگر مهم نیست. مهم نیست که می‌خواهی من را پشت در خانه‌ی آدم‌های دورت بگذاری و بعد هم قفلش کنی. مهم نیست که سر نئش خسته‌م نمی‌نشینی و به آن لبخند نمی‌زنی. اصلا مهم نیست که نباشی. می‌بینی؟! من حتی برای اینکه این‌ها را برای تو می‌نویسم هم دیگر گریه‌ام نمی‌گیرد (چشم‌هایم قرمزند) پس امیدوارم یک روز بخوابم و تو از ذهنم پاک شده باشی. درست مثل شهری که برف صبحگاه، شبِ آلوده‌اش را شسته و با خود برده.

اما تمام شدم عزیزم، نیامدی و من خودم را دیگر خیلی وقت است که نمی‌بینم؛ انگار که چیزی از من باقی نمانده... ازت رنجیدم، شکایتی ندارم که خم به ابرویت نیاوردی؛ هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر می‌گیرد از ریل خارج نمی‌شود.


اپریـل 𝟮𝟬𝟭𝟵
خیلی کنجکاوم آخرش چی میشه
ممنون میشم اگه جایی خوندینش بگین.

Records

09.05.202521:34
732Subscribers
06.01.202523:59
0Citation index
26.03.202523:59
207Average views per post
09.03.202514:35
123Average views per ad post
20.03.202523:59
19.05%ER
26.03.202523:59
41.24%ERR
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
FEB '25MAR '25APR '25MAY '25

Popular posts bad thoughts

21.04.202511:00
°sacrifice°



#𝗵𝗲𝗲𝗷𝗮𝗸𝗲
#𝗼𝗻𝗲𝘀𝗵𝗼𝘁
14.04.202521:57
Sponsor P4

Genre : Tragedy, Romance, Enemies to lovers


“بهت ثابت می‌کنم که لیاقتت رو دارم و کاری می‌کنم که منو بخوای.”
10.05.202518:44
‌ ENHYPEN as Dark Romance tropes :

‌               Fallen For The Villain
15.04.202518:47
@elavu - reyhan
14.04.202521:49
ده نفر مونده تا شش‌صدتایی
#𝚂𝚆𝙴𝙴𝚃 12
سال 1998، سونگهون و جی از بچگی بهترین دوست های همدیگه‌ان. اما جی برخلاف تمام عقاید پوسیده مردم اطرافشون، تصمیم می‌گیره پاشو از مرز های دوستی فراتر بذاره. اما آیا سونگهون می‌تونه این مسئله رو قبول کنه؟‌‌‌ ‌
TW: Homophobia, bullying, violence, smoking, drinking
11.05.202518:14
Right here

Part 22

Romance, friends to lovers, dram
Warning: rape, smut, violence
10.05.202511:34
من دنبال یه فیکشن می‌گردم که نه اسم چنلش رو به یاد دارم، نه خود فیکشن و نه حتی اونرش.
فکر میکنم یک سال پیش خوندم.
هیجیک و جیهون، اینطوری بود که هیسونگ بابت یه بدهی‌ای(فکرکنم)از پدر جیک، اون رو می‌بره خونش، بعد یه مدت جیک رو تو تشکیلات خودش به کار مشغول می‌کنه.
جیهون هم ازدواج کرده و دست راست و چپ هیسونگ بودن(با سونگهون باتم)
هیسونگ دوست‌دختر داشت و قرار بود باهاش ازدواج کنه ولی از جیک خوشش میاد یهو، دختره هم که می‌فهمه جیک رو میدزده.
Reposted from:
novocaine avatar
novocaine
15.04.202516:19
​‌   ‌​⋮  Grace  ،  pt⁰⁴ 𝄒  #heehoon
بار ها آن دست ها را با جسم بی جانش پس زده بود و هر بار آن شخص با ریختن قطره ای اشک بر روی پوستش او را ترک کرده بود.
14.04.202521:56
نینی چیه زن😭🫶🏻
09.05.202520:15
جالب بنظر میرسه
23.04.202516:57
20.04.202516:36
Ship party at 10:10
09.05.202512:39
‍ ‍ ✷ -همچو اشکی که بر روی گونه می‌افتد به دلم نشستی و همچو خونی که بر روی لباسم می‌چکید از دست دادمت‌.
‌ ‌last ຖight with Ꮍou. last ຖight with memories

文 ‌ #last_night_with_you
Log in to unlock more functionality.