
bad thoughts
انسانهای هات به اینجا تعلق دارند🥂
http://t.me/HidenChat_Bot?start=7610079907
http://t.me/HidenChat_Bot?start=7610079907
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verifiedTrust
Not trustedLocation
LanguageOther
Channel creation dateDec 15, 2024
Added to TGlist
Feb 21, 2025Latest posts in group "bad thoughts"
13.05.202515:39
ممنون.
12.05.202519:25
Reposted from:CHATROOM: POSSESSED.
CH
11.05.202518:36
‼️ ; #WONKI
Jungwon ignores him. Ni-ki shows up uninvited.
Reposted from:CHATROOM: POSSESSED.
CH
11.05.202518:36
‼️ ; #HEEJAKE
Heeseung ignores him. Jake shows up uninvited.
Reposted from:CHATROOM: POSSESSED.
CH
11.05.202518:36
‼️ ; #JAYHOON
Sunghoon ignores him. Jay shows up uninvited.
Reposted from:
Տ𝗐𝖾𝖾𝗍 ᕼ𝗈𝗆𝖾

11.05.202518:14
Right here
Romance, friends to lovers, dram
Part 22
Romance, friends to lovers, dram
Warning: rape, smut, violence
11.05.202517:23
11.05.202517:23
نه تنها وضعیت سین بده
لفتیها هم زیاده
چیکارتون کنم؟
لفتیها هم زیاده
چیکارتون کنم؟
11.05.202514:14
امروز داخل استریم لایو سینما کانسپت انهایپن، مجری راجب تشریح وایب کانسپت دیزایر در یک کلمه، از نیکی، سونگهون و جونگوون سوال پرسید و جواب ها به اینصورت بود :
- SUNGHOON: POSSESSIVENESS
' حس مالکیت '
- NIKI : COMPLICATED LOVE
' رابطه عاشقانه ی پر فراز و نشیب '
- JUNGWON : TASTE OF BLOOD
' مزهی خون '
Reposted from:
enha zone ;

10.05.202518:44
ENHYPEN as Dark Romance tropes :
Fallen For The Villain
Reposted from:
𝗌𝗍𝗋𝖺𝗐𝗈𝗇𝗇𝗂𝖾

10.05.202518:43
🗯﹕فنبیس جونگوون یه ترندیگ خیلی قشنگ راه انداخته. جونگوون چند روز پیش تیکه از لیریک ’ linger on ‘ رو کاور کرد. بخاطر لیریک غمگینی که داشت فنبیس جونگوون تصمیم گرفت امشب ساعت ۹:۳۳ دقیقه به وقت کره، یک فضای امن و پر از محبت و عشق توی توییتر برای لیدریمون درست کنیم و یک متن که نوشته هاش از صمیم قلبمون باشه به همراه یک ویدیو یا یک کاور آهنگ، کاور دنس، یا یه ادیت، توییت و از هشتگ زیر زیر استفاده کنید. بیاین اینکارو همگی برای لیدرمون انجام بدیم که بدونه همیشه کنارش هستیم، صداش رو میشنویم و از حالش خبر داریم و اونو میبینم.
A LINGER OF LOVE FROM JUNGWON
#LingerWithJungwon #JUNGWON #정원 @ENHYPEN_members @ENHYPEN
10.05.202518:43
♫ 𝖼𝗈𝗅𝖽 𝗁𝖺𝗇𝖽𝗌, 𝗐𝖺𝗋𝗆 𝖼𝗁𝗈𝗋𝖽𝗌 ༄𝗉𝗍𝟨
نگاهی با دید متفاوت؟!
Reposted from:
𝐀𝖫𝖥𝖨𝖤 (rest)

10.05.202518:41
✉️نامـه جیکـ به سـونگهـون
اپریـل 𝟮𝟬𝟭𝟵
هر چیزی، هر کسی و حتی زندگی هم غم مختص به خودش را دارد و غم من، اشکِ چشمهای تو بود.
بیش از اینکه نگران این روزهای گذر نکردنیِ خودم باشم، به این فکر میکنم که امروز چند قطره اشک گونههایت را لمس کرد؟! کاش بودم و به همان تعداد میبوسیدمت.
عزیزِ دورِ من،
قرار بر این است که از یاد نروی و از یادَت نروم،
نافراموشیِ من را همان عکسی که در آن خیالم را بغل کردهای گواه است!
شعر است و من و درد و آغوش هایی که آغاز نشده ناتمام مانده، پس فراموش نمیشوی.
دلتنگیام با چیزی تمام نمیشود، احساس میکنم تو را از من گرفتهاند و تنها ماندهام با قلبی که عاشقِ تو بود و مرا به اندازه تو دوست ندارد.
گاهی مینشینی فکر میکنی که چقدر خدانگهدار میتواند دردناک باشد. آدمهای زیادی این واژه را کنار گوشمهایم نجوا کردند اما هیچ کدامشان به اندازهی نجوای تو زجرآور نبود. انگار که بعد از آن در دریاچهی خاطرهها دست و پا میزدم و غرق میشدم. انگار که نئش شکنجه دیدهام با انگشتهایی که از آتش گرفتن فیلتر سیگار سوخته بود روی فرش کهنهی قرمز و قدیمی جان میداد. انگار که قهوهام یخ میزد و طعم تلخش مثل زهرمار کل بدنم را به لرزه میانداخت. میبینی؟! یک واژهی کوتاه تو توانست چنین چیزی را به صورتک خنثی و بی روحِ نِشسته روی ایوانم تحمیل کند. تحمیل آدم را از پا میاندازد، من نیز از پا افتادم. از پا افتادم و وقتی پاهایم در دلم جمع شده بود و هوا را برای یافتن یک نشانی از بوی تو عمیق نفس میکشیدم به گریه پناه آوردم. گریههایی که چشمها و گونههایم را درگیر نمیکرد اما تا دلت بخواهد قلبم را چرا! قلبم بسیار برای تو گریست. قلبم خانهات بود، تو خانهات را پشت سرت جا گذاشتی. تو خانهات را با دستهای خودت ویران کردی و رفتی.
هیچ چیز در نبود تو در جای خودش نبود، حتی قاب عکست؛ هر چه روی دیوار صافش میکردم باز کج میشد. پنجره هر ثانیه غبار میگرفت. مرباهایی که بعد از ظهر هر سهشنبه میپختم هم رنگ و رویی نداشتند. تو رفتی و زندگی را هم به دنبال خودت کشاندی و بردی.
چه بد که تو فقط رفتن را یاد گرفتی، کاش صفحهی آخرت از ماندن هم یک چیزهایی نوشته شده بود.
بعضی چیزها را نمیتوان توصیف کرد سونگهونِ من؛ مانند قدمهایی که به هنگام ترک کردنم برداشتی، مانند بوسههایی که روی موهایم نشاندی و خندههایی که اشتباهی از لبهایم در چمدان تو ریخته شدند و از من رفتند.
تو بیرحمترین باغبان بودی؛ کاشتیام، جوانه زدم، درخت شدم و میوهی عشق دادم، عشقهایم را چیدی و بعد ریشهکنم کردی.
تو جای زخمهایم را برای بوسه و مرهم نخواستی؛ خواستی که عمیقترشان کنی، خواستی که بیشترشان کنی همین.
من چیزی برای از دست دادن ندارم دیگر؛ کلیشهای میگویم اما درست و حقیقیترین چیزیست که میگویم. یک آدمم با کلی عذاب وجدان و گریههای بی وقت که چشمهایم را به قتل رساندهاند. دور شدن و نبودنت درونم چیزی را تغییر نمیدهد. برایم مهم نیست. نه که تو را از یاد برده باشم.. نه! ولی دیگر مهم نیست. مهم نیست که میخواهی من را پشت در خانهی آدمهای دورت بگذاری و بعد هم قفلش کنی. مهم نیست که سر نئش خستهم نمینشینی و به آن لبخند نمیزنی. اصلا مهم نیست که نباشی. میبینی؟! من حتی برای اینکه اینها را برای تو مینویسم هم دیگر گریهام نمیگیرد (چشمهایم قرمزند) پس امیدوارم یک روز بخوابم و تو از ذهنم پاک شده باشی. درست مثل شهری که برف صبحگاه، شبِ آلودهاش را شسته و با خود برده.
اما تمام شدم عزیزم، نیامدی و من خودم را دیگر خیلی وقت است که نمیبینم؛ انگار که چیزی از من باقی نمانده... ازت رنجیدم، شکایتی ندارم که خم به ابرویت نیاوردی؛ هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر میگیرد از ریل خارج نمیشود.
اپریـل 𝟮𝟬𝟭𝟵
10.05.202511:34
خیلی کنجکاوم آخرش چی میشه
10.05.202511:34
ممنون میشم اگه جایی خوندینش بگین.
Records
09.05.202521:34
732Subscribers06.01.202523:59
0Citation index26.03.202523:59
207Average views per post09.03.202514:35
123Average views per ad post20.03.202523:59
19.05%ER26.03.202523:59
41.24%ERRGrowth
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
Log in to unlock more functionality.