
ژولیدهایباموهایسیاه
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verifiedTrust
Not trustedLocation
LanguageOther
Channel creation dateMar 26, 2025
Added to TGlist
Mar 26, 2025Latest posts in group "ژولیدهایباموهایسیاه"
26.03.202500:30
+ آقا اجازه؟ آدم چجوری گاو میشه؟
- به مرور.
فروشنده. اصغر فرهادی
- به مرور.
فروشنده. اصغر فرهادی
Reposted from:
Legend.

24.03.202523:02
یه کتابی هست به اسم آگاهانه دوست داشتن.
از موسسه مدرسه زندگی و با همکاری آلن دوباتن نوشته شده است. خیلی خلاصه وار و مفید به بحث هایی مهم درباره روابط پرداخته است.
در یکی از فصل هایش به این مبحث پرداخته که
ترس از طرد شدن هرگز پایان نمییابد. و تحقیقات نشون دادهاند که حتی در سالمترین روابط و عاقلترین افراد هم این موضوع وجود دارد.
یکی از علت های اصلی این موضوع اینه که ما به این مسئله توجهی را که باید نشان نمیدهیم و طوری آموزش ندیدهایم که بتوانیم نشانههای نامعقول آن را در دیگران تشخیص دهیم. ما هنوز راهی مطلوب نیافتهایم که بدون ننگ و عار به این واقعیت اعتراف کنیم چقدر محتاج کسب اطمینان خاطریم.
در روان ما پذیرفته شدن و درک متقابل هرگز تضمین شده نیست. برای احساس ناامنی جرقه به ظاهر کوچکی هم خیلی از مواقع کافی است.
حتی پس از سالها زندگی مشترک هم طلب اثبات عشق از شریک زندگی ممکن است ترسناک باشد. اما اینجا یک مشکل مضاعف هم وجود دارد و آن اینکه پس از سالها زندگی مشترک دیگر توقع نمیرود اصلاً چنین اضطرابی وجود داشته باشد. و همین توقع نداشتن است که باعث میشود احساساتمان را به روشنی درک نکنیم، چه برسد به اینکه آنها را طوری به دیگری تفهیم کنیم که متقابلاً ما را درک و با ما همدردی کند. معمولا به جای اینکه به شیرینی و نرمی از شریکمان طلب اطمینان خاطر کنیم، نیاز ما را با رفتاری تند و آزاردهنده نشان میدهیم که قطعاً ما را به هدفمان نخواهد رساند.
در رابطه با این مسئله آلن دوباتن افراد را به دو دسته تقسیم میکند:
اول اینکه شاید سرد و بیاحساس شویم که به آن شخصیت اجتنابگر میگویند. دوست داریم به شریک خود نزدیک شویم اما چنان از خواستنی نبودن احساس ترس میکنیم که عملا او را پس میزنیم. پس به دروغ میگوییم خیلی گرفتاریم یا فکرمان مشغول است و به خودمان هم میقبولانیم که اصلاً به اطمینان خاطر نیاز نداریم. حتی شاید برای اینکه پیش خودمان آبروداری کنیم وارد رابطه نامشروع میشویم، که بدترین نوع انکارِ نیاز به عشق شریک زندگی است، نیازی که به علت غرور معمولا ابرازش نمیکنیم. رابطه نامشروع عجیبترین روش توجه به شریک زندگی است: اقدامی پر دردسر برای ابراز مخفیانه بیاعتنایی به کسی که واقعاً برای ما اهمیت زیادی دارد.
دسته دوم شخصیتهای مضطرب نام دارند. در این حالت ما تصور میکنیم که شریکمان از نظر احساسی از ما دوری میکند و در نتیجه با چهار میخ کردن ریاست مآبانه به او واکنش نشان میدهیم. اگر کمی دیر کند به شدت عصبانی میشویم، اگر کار خاصی را انجام نداده باشد او را سرزنش میکنیم و اگر قول انجام دادن کاری را داده باشد دائماً بازخواستش میکنیم که تمام شد یا نه. و تمام این کارها را به جای اعتراف به این مطلب انجام میدهیم که من نگرانم شاید برایت مهم نباشم.
چون فکر میکنیم نمیتوانیم مجبورش کنیم گرم و مهربان باشد، نمیتوانیم مجبورش کنیم دوستمان داشته باشد در عوض سعی میکنیم قدم به قدم کنترلش کنیم. اما واقعا هدفمان این نیست که اوضاع را سفت و سخت در کنترل داشته باشیم. فقط حاضر نیستیم بپذیریم که میترسیم در برابر او بسیار ضعیف به نظر برسیم. و اینجاست که دور تسلسلی غم انگیز آغاز میشود. ما غرغرو و نفرت انگیز میشویم و جای تعجب برانگیز قضیه اینجاست که طرف مقابل هم به این نتیجه میرسد که ما دیگر دوستش نداریم. اما واقعیت چیز دیگریست: ترس ما از این است که او دیگر عاشقمان نباشد. بنابراین به عنوان آخرین راه چاره با کوچک کردن کسی که از ما دوری میکند، سعی میکنیم ضعف خود را بپوشانیم. پس ایرادگیر میشویم و از کمبودها شکایت میکنیم. هر کاری میکنیم غیر از پرسیدن این سوال آزاردهنده از خودمان:
آیا این آدم هنوز هم مرا دوست دارد!؟
اگر واقعیت رفتارهای خشن و زشتمان به درستی درک میشد میفهمیدیم اینها نه نشانه بیمحبتی که علامتهای جلب ناجور محبتند.
راه حل اصلی مشکل این است که از دیدگاه نو و متعادلتری به عملکرد احساسی نگاه کنیم، یعنی بفهمیم آسیب پذیر بودن و نیاز دائم به دریافت اطمینان خاطر، احساسی سالم و بالغانهای است و بپذیریم که وابستگی و آسیب پذیری نیز دشوار است.
ما هرگز از نیاز به خواستنی بودن رها نمیشویم. و این مصیبت فقط گریبان آدمهای ضعیف را نمیگیرد. حس ناامنی در قلمرو روابط نشانه سلامت است، چرا که نشان میدهد به آدمهای دیگر بیاعتنا نیستیم. این یعنی ما واقع بینانه احتمال میدهیم اوضاع خراب شود و بنابراین دیگران را مستحق توجه و مراقبت میدانیم.
و در آخر باید بگویم که ما باید در زندگی خود جایی باز کنیم برای اینکه مکرر و بدون خجالت از شریک زندگیمان بخواهیم به ما اطمینان خاطر بدهد که خواستنی هستیم.
از موسسه مدرسه زندگی و با همکاری آلن دوباتن نوشته شده است. خیلی خلاصه وار و مفید به بحث هایی مهم درباره روابط پرداخته است.
در یکی از فصل هایش به این مبحث پرداخته که
ترس از طرد شدن هرگز پایان نمییابد. و تحقیقات نشون دادهاند که حتی در سالمترین روابط و عاقلترین افراد هم این موضوع وجود دارد.
یکی از علت های اصلی این موضوع اینه که ما به این مسئله توجهی را که باید نشان نمیدهیم و طوری آموزش ندیدهایم که بتوانیم نشانههای نامعقول آن را در دیگران تشخیص دهیم. ما هنوز راهی مطلوب نیافتهایم که بدون ننگ و عار به این واقعیت اعتراف کنیم چقدر محتاج کسب اطمینان خاطریم.
در روان ما پذیرفته شدن و درک متقابل هرگز تضمین شده نیست. برای احساس ناامنی جرقه به ظاهر کوچکی هم خیلی از مواقع کافی است.
حتی پس از سالها زندگی مشترک هم طلب اثبات عشق از شریک زندگی ممکن است ترسناک باشد. اما اینجا یک مشکل مضاعف هم وجود دارد و آن اینکه پس از سالها زندگی مشترک دیگر توقع نمیرود اصلاً چنین اضطرابی وجود داشته باشد. و همین توقع نداشتن است که باعث میشود احساساتمان را به روشنی درک نکنیم، چه برسد به اینکه آنها را طوری به دیگری تفهیم کنیم که متقابلاً ما را درک و با ما همدردی کند. معمولا به جای اینکه به شیرینی و نرمی از شریکمان طلب اطمینان خاطر کنیم، نیاز ما را با رفتاری تند و آزاردهنده نشان میدهیم که قطعاً ما را به هدفمان نخواهد رساند.
در رابطه با این مسئله آلن دوباتن افراد را به دو دسته تقسیم میکند:
اول اینکه شاید سرد و بیاحساس شویم که به آن شخصیت اجتنابگر میگویند. دوست داریم به شریک خود نزدیک شویم اما چنان از خواستنی نبودن احساس ترس میکنیم که عملا او را پس میزنیم. پس به دروغ میگوییم خیلی گرفتاریم یا فکرمان مشغول است و به خودمان هم میقبولانیم که اصلاً به اطمینان خاطر نیاز نداریم. حتی شاید برای اینکه پیش خودمان آبروداری کنیم وارد رابطه نامشروع میشویم، که بدترین نوع انکارِ نیاز به عشق شریک زندگی است، نیازی که به علت غرور معمولا ابرازش نمیکنیم. رابطه نامشروع عجیبترین روش توجه به شریک زندگی است: اقدامی پر دردسر برای ابراز مخفیانه بیاعتنایی به کسی که واقعاً برای ما اهمیت زیادی دارد.
دسته دوم شخصیتهای مضطرب نام دارند. در این حالت ما تصور میکنیم که شریکمان از نظر احساسی از ما دوری میکند و در نتیجه با چهار میخ کردن ریاست مآبانه به او واکنش نشان میدهیم. اگر کمی دیر کند به شدت عصبانی میشویم، اگر کار خاصی را انجام نداده باشد او را سرزنش میکنیم و اگر قول انجام دادن کاری را داده باشد دائماً بازخواستش میکنیم که تمام شد یا نه. و تمام این کارها را به جای اعتراف به این مطلب انجام میدهیم که من نگرانم شاید برایت مهم نباشم.
چون فکر میکنیم نمیتوانیم مجبورش کنیم گرم و مهربان باشد، نمیتوانیم مجبورش کنیم دوستمان داشته باشد در عوض سعی میکنیم قدم به قدم کنترلش کنیم. اما واقعا هدفمان این نیست که اوضاع را سفت و سخت در کنترل داشته باشیم. فقط حاضر نیستیم بپذیریم که میترسیم در برابر او بسیار ضعیف به نظر برسیم. و اینجاست که دور تسلسلی غم انگیز آغاز میشود. ما غرغرو و نفرت انگیز میشویم و جای تعجب برانگیز قضیه اینجاست که طرف مقابل هم به این نتیجه میرسد که ما دیگر دوستش نداریم. اما واقعیت چیز دیگریست: ترس ما از این است که او دیگر عاشقمان نباشد. بنابراین به عنوان آخرین راه چاره با کوچک کردن کسی که از ما دوری میکند، سعی میکنیم ضعف خود را بپوشانیم. پس ایرادگیر میشویم و از کمبودها شکایت میکنیم. هر کاری میکنیم غیر از پرسیدن این سوال آزاردهنده از خودمان:
آیا این آدم هنوز هم مرا دوست دارد!؟
اگر واقعیت رفتارهای خشن و زشتمان به درستی درک میشد میفهمیدیم اینها نه نشانه بیمحبتی که علامتهای جلب ناجور محبتند.
راه حل اصلی مشکل این است که از دیدگاه نو و متعادلتری به عملکرد احساسی نگاه کنیم، یعنی بفهمیم آسیب پذیر بودن و نیاز دائم به دریافت اطمینان خاطر، احساسی سالم و بالغانهای است و بپذیریم که وابستگی و آسیب پذیری نیز دشوار است.
ما هرگز از نیاز به خواستنی بودن رها نمیشویم. و این مصیبت فقط گریبان آدمهای ضعیف را نمیگیرد. حس ناامنی در قلمرو روابط نشانه سلامت است، چرا که نشان میدهد به آدمهای دیگر بیاعتنا نیستیم. این یعنی ما واقع بینانه احتمال میدهیم اوضاع خراب شود و بنابراین دیگران را مستحق توجه و مراقبت میدانیم.
و در آخر باید بگویم که ما باید در زندگی خود جایی باز کنیم برای اینکه مکرر و بدون خجالت از شریک زندگیمان بخواهیم به ما اطمینان خاطر بدهد که خواستنی هستیم.
24.03.202519:48
«لە وەرزە سەختەکاندا تۆ بەهاری منی»
23.03.202523:00
📚اسطوره سیزیف
✍️کامو
✍️کامو


23.03.202522:57
Reposted from:
Legend.

22.03.202523:38
حرف زدن به تنهایی گاهی نجات دهندهست.
حرف زدن خیلی مهمه دوستان. نریزید تو خودتون.
حرف زدن خیلی مهمه دوستان. نریزید تو خودتون.
22.03.202511:09
جدیدا ناسیونالیسم هم دچار بحرانی همانند دین شده است. هرکی بلند میشه میگه نه، مال ما درست تره.
Reposted from:
What is your desire?

20.03.202521:36
ما سرانجام شبی مست و مدهوش و کمی ژولیده
با بدنهای به خون غلتیده
بر مزار نجس و نحس شما میرقصیم.
با بدنهای به خون غلتیده
بر مزار نجس و نحس شما میرقصیم.
20.03.202521:21
بە سەر کاروانی کازیوەی شەببەنگدا
ئیتر بۆچی لە یەک پرش و بەڵاو بین
ئیتر بۆچی لە یەک پرش و بەڵاو بین
Reposted from:
Legend.

20.03.202521:09
یکی از چیزای خوب سالی که گذشت این بود که با یه سری از پوفیوزا قطع ارتباط کردم.
Records
26.03.202523:59
321Subscribers20.03.202523:59
0Citation index31.03.202523:59
108Average views per post23.04.202519:11
0Average views per ad post20.03.202513:58
5.56%ER26.03.202513:58
33.64%ERRGrowth
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
Log in to unlock more functionality.