پاییـزدیگـر؛
— تو را خواهـم دید، "در پاییـز دنیـای دیگـر."
جهت ارتبـاط با صاحبخـونه : vkcore.t.me
جهت ارتبـاط با صاحبخـونه : vkcore.t.me
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verifiedTrust
Not trustedLocation
LanguageOther
Channel creation dateFeb 20, 2022
Added to TGlist
Oct 16, 2024Records
10.03.202523:59
2.1KSubscribers09.03.202523:59
0Citation index15.03.202523:59
80Average views per post31.03.202523:59
80Average views per ad post12.03.202523:59
1.25%ER31.03.202523:59
3.83%ERRReposted from:
مَحفـلمَـرثیههایبارانـی؛
11.03.202512:50
شاید من تناسخ همان قطره باران پاییزی باشم که برای بوسیدن پلکان خفتهات از آسمان طرد شد؛
11.03.202512:46
«قصری خاموش، گلهای سرخی که هنوز به یاد تو میشکفند.»
11.03.202512:36
— [ чонгук & тэхён ] #tk
11.03.202512:30
︐یه افسـانهی آبــی و قدیمی هسـت کـه میگـه:
برای آدمهای برگُزیده یک دریا وجود داره که نمیخوان از غرق شدن توی اون دریا نجات پیدا کنن و اون دریا، همون اشک های شخص خاصشونه که وقتی از دلتنگی ریخته میشن، طعم آب شور تر و قدرت موج ها از سونامی قوی تره ؛ مدتیه توی دلتنگی هام به این فکر میکنم.. که من برگزیدهام و اشکهای تو یه دریاست که نمیخوام ازش نجات پیدا کنم.
برای آدمهای برگُزیده یک دریا وجود داره که نمیخوان از غرق شدن توی اون دریا نجات پیدا کنن و اون دریا، همون اشک های شخص خاصشونه که وقتی از دلتنگی ریخته میشن، طعم آب شور تر و قدرت موج ها از سونامی قوی تره ؛ مدتیه توی دلتنگی هام به این فکر میکنم.. که من برگزیدهام و اشکهای تو یه دریاست که نمیخوام ازش نجات پیدا کنم.
՞ 🌊
Reposted from:
خـاکستریِتو؛
11.03.202512:34
ــــ وغـمتنـهاڪلمهایسـتڪہهـمراهمنمـانده؛
مانند زمانے ڪہ برف باریده و من فرصت بوسیدنت را
در اولین بارش دانہهاے بلورے رنگ از دست دادهام.
انگار ڪہ هرچہ صدایت زدم تو نشنیدے و رهایم کردے.
انگار ڪہ ستارهم مرده و تبدیل بہ سیاهچالہاے مرگبار شده.
همہ چیز بےمعناست؛ ثانیہها، روزها، آدمها،
لبخندها و چهرهها، همہ چیز بےمعنا شده.
آنها بهم مےخندند و مےگویند: بےشڪ
خاڪسترے لقب پسندیدهاے براے من بود.
چونڪہ لبخندم رنگ باختہ
و در چشمانم بوے مردگے پیچیده،
در ذهنم هیاهوے بلندےست و در قلبم پوچے؛
شاید همانطور ڪہ گفتی
من خاڪسترےام
و حالا خاڪسترے براے من همہ چیز.
مانند زمانے ڪہ برف باریده و من فرصت بوسیدنت را
در اولین بارش دانہهاے بلورے رنگ از دست دادهام.
انگار ڪہ هرچہ صدایت زدم تو نشنیدے و رهایم کردے.
انگار ڪہ ستارهم مرده و تبدیل بہ سیاهچالہاے مرگبار شده.
همہ چیز بےمعناست؛ ثانیہها، روزها، آدمها،
لبخندها و چهرهها، همہ چیز بےمعنا شده.
آنها بهم مےخندند و مےگویند: بےشڪ
خاڪسترے لقب پسندیدهاے براے من بود.
چونڪہ لبخندم رنگ باختہ
و در چشمانم بوے مردگے پیچیده،
در ذهنم هیاهوے بلندےست و در قلبم پوچے؛
شاید همانطور ڪہ گفتی
من خاڪسترےام
و حالا خاڪسترے براے من همہ چیز.
Reposted from:
смерть
11.03.202512:29
«اون آتیشسوزی، قرار بود پایان من باشه. اون آتیش، یه پردهی دود بود. وقتی همه مطمئن شدن جنازهی من توی اون ساختمون سوخته، من روی پشت بوم بودم، با کلید ماشین فرارم توی جیبم.»
« Click to read episode 7 »
« Click to read episode 7 »
#𝐌𝗂𝖼𝗋𝗈𝗁𝗂𝗉 - 𝖼𝗅: 𝖵𝗄𝗈𝗈𝗄
Genre: Mystery, Sci-Fi, Smut
𝖶𝗋𝗂𝗍𝗍𝖾𝗇 𝖻𝗒 𝖩𝗈𝗇𝗀𝗁𝗒𝗎𝗇
Log in to unlock more functionality.
