
کتابخانه نسل آزاداندیشان Freethinkers Generation Library
آزادی در آگاهیست.
ارتباط با ادمین:⬇️
@Keyhanmns
پست نخست کانال ⬇️
https://t.me/philosophythought/3
🛑چنل یوتیوب نسل آزاداندیشان.⬇️
https://youtube.com/@freethinkersgeneration
ارتباط با ادمین:⬇️
@Keyhanmns
پست نخست کانال ⬇️
https://t.me/philosophythought/3
🛑چنل یوتیوب نسل آزاداندیشان.⬇️
https://youtube.com/@freethinkersgeneration
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verifiedTrust
Not trustedLocation
LanguageOther
Channel creation dateJun 02, 2019
Added to TGlist
Mar 30, 2025Linked chat
Subscribers
4 410
24 hours
60.1%Week
60.1%Month
60.1%
Citation index
0
Mentions0Shares on channels0Mentions on channels0
Average views per post
329
12 hours3100%24 hours3290%48 hours6950%
Engagement rate (ER)
6.08%
Reposts8Comments0Reactions12
Engagement rate by reach (ERR)
7.46%
24 hours
0.01%Week
0.01%Month
0.01%
Average views per ad post
0
1 hour00%1 – 4 hours00%4 - 24 hours00%
Total posts in 24 hours
3
Dynamic
1
Latest posts in group "کتابخانه نسل آزاداندیشان Freethinkers Generation Library"
31.03.202508:28
"روزه باعث کاهش وزن میشود!"
در حقیقت، بسیاری از روزهداران پس از پایان ماه رمضان دچار افزایش وزن میشوند. دلیل این امر این است که بدن هنگام گرسنگی طولانی، متابولیسم را کاهش میدهد و بعد از غذا خوردن، بیشترین مقدار چربی را ذخیره میکند. علاوه بر این، پرخوری در زمان افطار و سحر، خود عامل چاقی و بیماریهای متابولیک است.
"روزه برای روح و روان مفید است!"
گرسنگی هیچگاه ابزار مناسبی برای بهبود وضعیت روانی نبوده است. بلکه تحقیقات نشان دادهاند که روزهداری باعث افزایش استرس، اضطراب، و کاهش کیفیت خواب میشود.
زمان کنار گذاشتن خرافات فرا رسیده است
روزه نه عبادتی مقدس است و نه تمرینی برای تقوا؛ بلکه یک شکنجهی سازمانیافته است که توسط رهبران مذهبی برای سرکوب اندیشه و کنترل مردم بهکار رفته است.
طرفداران آن، آن را بهعنوان ابزاری برای پاکسازی جسم و روح تبلیغ میکنند، اما علم نشان داده است که این عمل، نهتنها سودی ندارد، بلکه آسیبهای جبرانناپذیری به سلامت جسم و روان انسان وارد میکند. از کاهش عملکرد مغز و ضعف سیستم ایمنی گرفته تا تشدید استرس و کاهش بهرهوری، همگی ثابت میکنند که روزه نه یک "تمرین معنوی" بلکه یک خودآزاری جمعی است.
چرا همچنان به این سنتهای پوسیده پایبندیم؟ چرا باید به دستورات بیاساس متون باستانی عمل کنیم، در حالی که شواهد علمی خلاف آن را ثابت کردهاند؟ آزادی واقعی، در کنار گذاشتن این ریسمانهای پوسیده است. سلامت، آگاهی و خرد را جایگزین خرافات کنیم و بهجای تحمل رنجهای بیدلیل، به دنبال زندگیای باکیفیت و معنادار باشیم.
کتابخانه نسل آزاداندیشان
در حقیقت، بسیاری از روزهداران پس از پایان ماه رمضان دچار افزایش وزن میشوند. دلیل این امر این است که بدن هنگام گرسنگی طولانی، متابولیسم را کاهش میدهد و بعد از غذا خوردن، بیشترین مقدار چربی را ذخیره میکند. علاوه بر این، پرخوری در زمان افطار و سحر، خود عامل چاقی و بیماریهای متابولیک است.
"روزه برای روح و روان مفید است!"
گرسنگی هیچگاه ابزار مناسبی برای بهبود وضعیت روانی نبوده است. بلکه تحقیقات نشان دادهاند که روزهداری باعث افزایش استرس، اضطراب، و کاهش کیفیت خواب میشود.
زمان کنار گذاشتن خرافات فرا رسیده است
روزه نه عبادتی مقدس است و نه تمرینی برای تقوا؛ بلکه یک شکنجهی سازمانیافته است که توسط رهبران مذهبی برای سرکوب اندیشه و کنترل مردم بهکار رفته است.
طرفداران آن، آن را بهعنوان ابزاری برای پاکسازی جسم و روح تبلیغ میکنند، اما علم نشان داده است که این عمل، نهتنها سودی ندارد، بلکه آسیبهای جبرانناپذیری به سلامت جسم و روان انسان وارد میکند. از کاهش عملکرد مغز و ضعف سیستم ایمنی گرفته تا تشدید استرس و کاهش بهرهوری، همگی ثابت میکنند که روزه نه یک "تمرین معنوی" بلکه یک خودآزاری جمعی است.
چرا همچنان به این سنتهای پوسیده پایبندیم؟ چرا باید به دستورات بیاساس متون باستانی عمل کنیم، در حالی که شواهد علمی خلاف آن را ثابت کردهاند؟ آزادی واقعی، در کنار گذاشتن این ریسمانهای پوسیده است. سلامت، آگاهی و خرد را جایگزین خرافات کنیم و بهجای تحمل رنجهای بیدلیل، به دنبال زندگیای باکیفیت و معنادار باشیم.
کتابخانه نسل آزاداندیشان
30.03.202519:20
📚چارلز داروین
✍نوشته- تیم م. برا
کتاب چارلز داوین، زندگی این دانشمند بزرگ را مرور میکند و میکوشد انقلاب علمی او و تأثیر آن بر علوم مدرن و تفکر غربی را بررسی نماید. این کتاب زندگینامهای مصور و مختصر، تلاش دارد در زندگی داروین عمیقتر شود، چهرهی واقعی او را ترسیم کند و نشان دهد که نظریهی فرگشت او چگونه مسیر تاریخ را تغییر داد.
کتابخانه نسل آزاداندیشان
✍نوشته- تیم م. برا
کتاب چارلز داوین، زندگی این دانشمند بزرگ را مرور میکند و میکوشد انقلاب علمی او و تأثیر آن بر علوم مدرن و تفکر غربی را بررسی نماید. این کتاب زندگینامهای مصور و مختصر، تلاش دارد در زندگی داروین عمیقتر شود، چهرهی واقعی او را ترسیم کند و نشان دهد که نظریهی فرگشت او چگونه مسیر تاریخ را تغییر داد.
کتابخانه نسل آزاداندیشان
30.03.202512:56
رجزخوانیهای بیپایان در سراب فروپاشی
در آخرین ماههای حیات آلمان نازی، آدولف هیتلر دیگر هیچ امیدی برای پیروزی نداشت، اما همچنان با هیاهو و تبلیغات، طرفدارانش را در توهم نگه میداشت. او وعده «سلاحهای معجزهگر» را میداد، جنگافزارهایی که قرار بود ارتشهای متفقین را در لحظهای نابود کرده و ورق جنگ را برگرداند. اما آن سلاحها هرگز از راه نرسیدند، و در نهایت، آنچه باقی ماند، شهری ویران، اقتصادی نابودشده و ملتی سرخورده بود که سالها در اسارت تبلیغات جنگی زیسته بودند.
امروز، علی خامنهای در همان مسیر قدم گذاشته است. او در حالی که اقتصاد ایران فروپاشیده، ارزش ریال به پایینترین حد خود رسیده و گرانی و بیکاری نفس مردم را بریده، همچنان برای طرفداران خود از «پیروزیهای بزرگ» سخن میگوید. از «ایستادگی» و «اقتدار» میگوید، در حالی که فساد حکومتی، تحریمهای کمرشکن و نارضایتی عمومی، نظام را به لبه پرتگاه کشانده است.
هیتلر به طرفدارانش وعده میداد که اگر فقط «کمی دیگر» صبر کنند، ورق برمیگردد؛ درست همانطور که خامنهای و دستگاه تبلیغاتیاش، طرفداران اندکش را به انتظار «نقطه عطف» خیالی در نبرد با آمریکا و غرب نگه داشتهاند. اما همانگونه که تاریخ نشان داد، آلمان نازی نه با «سلاح معجزهگر»، بلکه با واقعیت میدان جنگ شکست خورد. امروز نیز جمهوری اسلامی، نه با «اقتدار پوشالی» که با فشار اقتصادی، اعتراضات داخلی و بازگشت ترامپ، در آستانه سقوط ایستاده است.
طرفداران خامنهای، همچون پیروان هیتلر در روزهای آخر، هنوز امید دارند که با چند رجزخوانی، تحریمها بیاثر شود، تورم کنترل گردد و حکومت از بحران عبور کند. اما تاریخ همیشه یک چیز را ثابت کرده: وقتی یک نظام به مرحله رؤیاپردازیهای جنونآمیز و انکار واقعیت میرسد، پایانش نزدیک است.
#ایران_بدون_آخوند
#سقوط_جمهوری_اسلامی
در آخرین ماههای حیات آلمان نازی، آدولف هیتلر دیگر هیچ امیدی برای پیروزی نداشت، اما همچنان با هیاهو و تبلیغات، طرفدارانش را در توهم نگه میداشت. او وعده «سلاحهای معجزهگر» را میداد، جنگافزارهایی که قرار بود ارتشهای متفقین را در لحظهای نابود کرده و ورق جنگ را برگرداند. اما آن سلاحها هرگز از راه نرسیدند، و در نهایت، آنچه باقی ماند، شهری ویران، اقتصادی نابودشده و ملتی سرخورده بود که سالها در اسارت تبلیغات جنگی زیسته بودند.
امروز، علی خامنهای در همان مسیر قدم گذاشته است. او در حالی که اقتصاد ایران فروپاشیده، ارزش ریال به پایینترین حد خود رسیده و گرانی و بیکاری نفس مردم را بریده، همچنان برای طرفداران خود از «پیروزیهای بزرگ» سخن میگوید. از «ایستادگی» و «اقتدار» میگوید، در حالی که فساد حکومتی، تحریمهای کمرشکن و نارضایتی عمومی، نظام را به لبه پرتگاه کشانده است.
هیتلر به طرفدارانش وعده میداد که اگر فقط «کمی دیگر» صبر کنند، ورق برمیگردد؛ درست همانطور که خامنهای و دستگاه تبلیغاتیاش، طرفداران اندکش را به انتظار «نقطه عطف» خیالی در نبرد با آمریکا و غرب نگه داشتهاند. اما همانگونه که تاریخ نشان داد، آلمان نازی نه با «سلاح معجزهگر»، بلکه با واقعیت میدان جنگ شکست خورد. امروز نیز جمهوری اسلامی، نه با «اقتدار پوشالی» که با فشار اقتصادی، اعتراضات داخلی و بازگشت ترامپ، در آستانه سقوط ایستاده است.
طرفداران خامنهای، همچون پیروان هیتلر در روزهای آخر، هنوز امید دارند که با چند رجزخوانی، تحریمها بیاثر شود، تورم کنترل گردد و حکومت از بحران عبور کند. اما تاریخ همیشه یک چیز را ثابت کرده: وقتی یک نظام به مرحله رؤیاپردازیهای جنونآمیز و انکار واقعیت میرسد، پایانش نزدیک است.
#ایران_بدون_آخوند
#سقوط_جمهوری_اسلامی
30.03.202512:47
🚨ارزش زن در اسلام
رسول الله می فرماید : زنها ریسمان های شیطان اند .
به این وسیله مسلمان ها را شیطان به وسیله زنان ها به گناه می کشد .
فرستنده: جاوید شاه
رسول الله می فرماید : زنها ریسمان های شیطان اند .
به این وسیله مسلمان ها را شیطان به وسیله زنان ها به گناه می کشد .
فرستنده: جاوید شاه


30.03.202512:41
کارما؛ جایگزین دین با ماسکی مدرن
در جهانی که بسیاری از انسانها از مفاهیم سنتی دین فاصله گرفتهاند، ایدههایی مانند کارما با لباسی تازه، جایگزین باورهای کهن شدهاند. اگر در گذشته میگفتند «خدا جزای خیر یا شر را خواهد داد»، امروز بسیاری بدون اعتقاد به خدایی مداخلهگر، به کارما باور دارند؛ قانونی نادیدنی که گویا چرخهای عدالت را در جهان به حرکت درمیآورد. اما آیا کارما حقیقتی عینی و قابل اثبات است، یا صرفاً دینی که در لباس مدرنیته بازتعریف شده است؟
کارما؛ از اسطوره تا ابزار کنترل ذهنی
کارما ریشه در فلسفههای هندی دارد و به معنای کنش یا کردار است. این مفهوم در متون کهن هندویی و بودایی مطرح شد و ادعا میکند که اعمال ما در زندگی کنونی و آینده نتیجهای مشخص دارند. اما این باور، که روزی توجیهی برای نظامهای طبقاتی و تبعیض اجتماعی بود، امروز در دنیای مدرن به شکل جدیدی بازتولید شده است: «جهان عدالت را برقرار میکند.» اما آیا این حقیقت دارد یا صرفاً راهی برای آرام کردن ذهن در برابر بیعدالتیهای غیرقابلانکار است؟
کارما؛ قانون علیت یا خودفریبی؟
۱. کارما هیچ مبنای علمی ندارد
علم بر پایه مشاهده، آزمایش و تکرارپذیری استوار است. اما هیچ مطالعه علمیای ثابت نکرده که اعمال ما بهطور قطعی و در یک رابطه علت و معلولی مستقیم به ما بازمیگردند. برخلاف قوانین فیزیکی که جهان را توضیح میدهند، کارما صرفاً یک باور است که هیچ ابزار سنجشی برای آن وجود ندارد.
۲. شکست کارما در تبیین واقعیات زندگی
اگر کارما حقیقت داشت، باید همواره نیکوکاران پاداش میگرفتند و بدکاران مجازات میشدند. اما تاریخ مملو از ظالمانی است که در رفاه و قدرت مردهاند، در حالی که افراد بیگناه در جنگ، فقر و بیماری نابود شدهاند. آیا میلیونها کودک قحطیزده و قربانی جنگ همگی «کارمای بد» داشتهاند؟ آیا دیکتاتورهایی که تا آخر عمر در کاخهایشان حکومت کردند، واقعاً از قانون کارما مصون بودند؟ این باور در برابر حقایق زندگی فرو میریزد.
۳. کارما؛ توجیهی برای ظلم و فقر
یکی از خطرناکترین جنبههای این باور، قربانیسرزنشی است. اگر کارما را بپذیریم، باید نتیجه بگیریم که هرکسی که در رنج است، حتماً در گذشته خطایی مرتکب شده که مستحق این وضعیت شده است. این تفکر نهتنها غیرانسانی، بلکه ابزاری برای توجیه ظلم است. با این منطق، بردگان، قربانیان جنگ، و افراد تحت ستم همگی سزاوار وضعیت خود هستند. چنین نگاهی تنها به بیتفاوتی اجتماعی و تقویت ساختارهای ناعادلانه دامن میزند.
۴. مغالطهی عدالت کیهانی
کارما نسخهای سکولار از همان مفهوم سنتی «خدا میبیند و مجازات میکند» است. اما شواهدی از عدالت کیهانی وجود ندارد. درواقع، جهان برای عدالت اهمیتی قائل نیست؛ طبیعت به اخلاق پایبند نیست. عقاب، موش را میخورد، بدون اینکه کارمای بدی داشته باشد. آتش جنگل را میسوزاند، بدون اینکه گناهکار باشد. عدالت، پدیدهای انسانی است، نه کیهانی.
کارما؛ دین بدون خدا
کارما تنها یک ایده قدیمی در لباسی جدید است. این باور که «جهان حساب همهچیز را دارد»، جایگزینی برای ایمان به خدایی مداخلهگر است. اما این اعتقاد، دقیقاً همان ضعف دینهای سنتی را دارد: ارائهی یک توهم برای آرام کردن ذهن، به جای روبهرو شدن با حقیقت. جهان بیرحمتر از آن است که عدالت را تضمین کند. تنها راه دستیابی به عدالت، تلاش آگاهانهی ما انسانهاست.
نتیجهگیری: رهایی از توهم کارما
اگر به خرد و حقیقت باور داریم، باید بپذیریم که عدالت در دستان هیچ نیروی ماورایی نیست. آنچه که در این جهان وجود دارد، تصمیمات و مسئولیتهای ماست. ما خود خالق ارزشهای خویشیم. پس به جای آنکه به نیروی خیالی کارما تکیه کنیم، باید خودمان عدالت را بسازیم. تنها قانون حقیقی، همان قانونی است که ما با خرد و ارادهمان میآفرینیم.
#کارما_توهمی_مدرن #حقیقت_رهایی_بخش #عدالت_در_دستان_ما
در جهانی که بسیاری از انسانها از مفاهیم سنتی دین فاصله گرفتهاند، ایدههایی مانند کارما با لباسی تازه، جایگزین باورهای کهن شدهاند. اگر در گذشته میگفتند «خدا جزای خیر یا شر را خواهد داد»، امروز بسیاری بدون اعتقاد به خدایی مداخلهگر، به کارما باور دارند؛ قانونی نادیدنی که گویا چرخهای عدالت را در جهان به حرکت درمیآورد. اما آیا کارما حقیقتی عینی و قابل اثبات است، یا صرفاً دینی که در لباس مدرنیته بازتعریف شده است؟
کارما؛ از اسطوره تا ابزار کنترل ذهنی
کارما ریشه در فلسفههای هندی دارد و به معنای کنش یا کردار است. این مفهوم در متون کهن هندویی و بودایی مطرح شد و ادعا میکند که اعمال ما در زندگی کنونی و آینده نتیجهای مشخص دارند. اما این باور، که روزی توجیهی برای نظامهای طبقاتی و تبعیض اجتماعی بود، امروز در دنیای مدرن به شکل جدیدی بازتولید شده است: «جهان عدالت را برقرار میکند.» اما آیا این حقیقت دارد یا صرفاً راهی برای آرام کردن ذهن در برابر بیعدالتیهای غیرقابلانکار است؟
کارما؛ قانون علیت یا خودفریبی؟
۱. کارما هیچ مبنای علمی ندارد
علم بر پایه مشاهده، آزمایش و تکرارپذیری استوار است. اما هیچ مطالعه علمیای ثابت نکرده که اعمال ما بهطور قطعی و در یک رابطه علت و معلولی مستقیم به ما بازمیگردند. برخلاف قوانین فیزیکی که جهان را توضیح میدهند، کارما صرفاً یک باور است که هیچ ابزار سنجشی برای آن وجود ندارد.
۲. شکست کارما در تبیین واقعیات زندگی
اگر کارما حقیقت داشت، باید همواره نیکوکاران پاداش میگرفتند و بدکاران مجازات میشدند. اما تاریخ مملو از ظالمانی است که در رفاه و قدرت مردهاند، در حالی که افراد بیگناه در جنگ، فقر و بیماری نابود شدهاند. آیا میلیونها کودک قحطیزده و قربانی جنگ همگی «کارمای بد» داشتهاند؟ آیا دیکتاتورهایی که تا آخر عمر در کاخهایشان حکومت کردند، واقعاً از قانون کارما مصون بودند؟ این باور در برابر حقایق زندگی فرو میریزد.
۳. کارما؛ توجیهی برای ظلم و فقر
یکی از خطرناکترین جنبههای این باور، قربانیسرزنشی است. اگر کارما را بپذیریم، باید نتیجه بگیریم که هرکسی که در رنج است، حتماً در گذشته خطایی مرتکب شده که مستحق این وضعیت شده است. این تفکر نهتنها غیرانسانی، بلکه ابزاری برای توجیه ظلم است. با این منطق، بردگان، قربانیان جنگ، و افراد تحت ستم همگی سزاوار وضعیت خود هستند. چنین نگاهی تنها به بیتفاوتی اجتماعی و تقویت ساختارهای ناعادلانه دامن میزند.
۴. مغالطهی عدالت کیهانی
کارما نسخهای سکولار از همان مفهوم سنتی «خدا میبیند و مجازات میکند» است. اما شواهدی از عدالت کیهانی وجود ندارد. درواقع، جهان برای عدالت اهمیتی قائل نیست؛ طبیعت به اخلاق پایبند نیست. عقاب، موش را میخورد، بدون اینکه کارمای بدی داشته باشد. آتش جنگل را میسوزاند، بدون اینکه گناهکار باشد. عدالت، پدیدهای انسانی است، نه کیهانی.
کارما؛ دین بدون خدا
کارما تنها یک ایده قدیمی در لباسی جدید است. این باور که «جهان حساب همهچیز را دارد»، جایگزینی برای ایمان به خدایی مداخلهگر است. اما این اعتقاد، دقیقاً همان ضعف دینهای سنتی را دارد: ارائهی یک توهم برای آرام کردن ذهن، به جای روبهرو شدن با حقیقت. جهان بیرحمتر از آن است که عدالت را تضمین کند. تنها راه دستیابی به عدالت، تلاش آگاهانهی ما انسانهاست.
نتیجهگیری: رهایی از توهم کارما
اگر به خرد و حقیقت باور داریم، باید بپذیریم که عدالت در دستان هیچ نیروی ماورایی نیست. آنچه که در این جهان وجود دارد، تصمیمات و مسئولیتهای ماست. ما خود خالق ارزشهای خویشیم. پس به جای آنکه به نیروی خیالی کارما تکیه کنیم، باید خودمان عدالت را بسازیم. تنها قانون حقیقی، همان قانونی است که ما با خرد و ارادهمان میآفرینیم.
#کارما_توهمی_مدرن #حقیقت_رهایی_بخش #عدالت_در_دستان_ما
Reposted from:
کتابخانه نسل آزاداندیشان Freethinkers Generation Library

28.03.202518:34
ارزشها در دنیای بدون دین
توضیحات آلن دوباتن فیلسوف سوئیسی درباره این مسئله
کتابخانه نسل آزاداندیشان
توضیحات آلن دوباتن فیلسوف سوئیسی درباره این مسئله
کتابخانه نسل آزاداندیشان
Reposted from:
کتابخانه نسل آزاداندیشان Freethinkers Generation Library

28.03.202518:34
کتاب "The Moral Instinct"
به فارسی "بنیان های ذاتی اخلاق" نوشته استیون پینکر، یک کتاب بسیار جذاب و پرمحتوا در حوزه علوم شناختی و فلسفه اخلاق است. در این کتاب، پینکر به بررسی ریشههای اخلاق و روشنگری آنها میپردازد و با استفاده از دادههای علوم شناختی، تحلیل میکند که چطور مغز ما اخلاق را پردازش میکند و چگونه این فرآیند در ساختار اجتماعی ما تاثیر میگذارد.
در این کتاب، پینکر به بررسی موضوعاتی همچون اخلاقیات پایه، مبانی اخلاقی، قانون اخلاقی، خودکشی، اخلاق و تکامل، اخلاق و سیاست، و اخلاق و فلسفه میپردازد.
پینکر در این کتاب به شکلی جذاب و ساده نحوه فعالیت مغز در پردازش اخلاق را توضیح داده و با بررسی مطالعات و دادههای علوم شناختی، مطالعات اجتماعی و فلسفه، نشان داده است که اخلاق چگونه در ما شکل میگیرد. این کتاب برای علاقهمندان به علوم شناختی، فلسفه و اخلاق حتماً توصیه میشود.
کتابخانه نسل آزاداندیشان
به فارسی "بنیان های ذاتی اخلاق" نوشته استیون پینکر، یک کتاب بسیار جذاب و پرمحتوا در حوزه علوم شناختی و فلسفه اخلاق است. در این کتاب، پینکر به بررسی ریشههای اخلاق و روشنگری آنها میپردازد و با استفاده از دادههای علوم شناختی، تحلیل میکند که چطور مغز ما اخلاق را پردازش میکند و چگونه این فرآیند در ساختار اجتماعی ما تاثیر میگذارد.
در این کتاب، پینکر به بررسی موضوعاتی همچون اخلاقیات پایه، مبانی اخلاقی، قانون اخلاقی، خودکشی، اخلاق و تکامل، اخلاق و سیاست، و اخلاق و فلسفه میپردازد.
پینکر در این کتاب به شکلی جذاب و ساده نحوه فعالیت مغز در پردازش اخلاق را توضیح داده و با بررسی مطالعات و دادههای علوم شناختی، مطالعات اجتماعی و فلسفه، نشان داده است که اخلاق چگونه در ما شکل میگیرد. این کتاب برای علاقهمندان به علوم شناختی، فلسفه و اخلاق حتماً توصیه میشود.
کتابخانه نسل آزاداندیشان
28.03.202518:26
جستاری در باب اخلاق در نبود خدا
زهیر باقری نوعپرست
آیا اگر خدایی وجود نداشته باشد، هر کاری مجاز است؟
ملاحظاتی پیرامون امکان و معناداری اخلاق
و اخلاقی زیستن در نگرش طبیعتگرایانه
زهیر باقری نوعپرست
آیا اگر خدایی وجود نداشته باشد، هر کاری مجاز است؟
ملاحظاتی پیرامون امکان و معناداری اخلاق
و اخلاقی زیستن در نگرش طبیعتگرایانه
28.03.202517:54
📚 کتاب: اخلاق بدون خدا
✍🏻 نویسنده: والتر سینوت - آرمسترانگ
آیا اخلاق بدون خدا ممکن است؟ آیا ارزشهای انسانی میتوانند بدون اتکا به دین معنا و مشروعیت داشته باشند؟ کتاب اخلاق بدون خدا؟ اثری چالشبرانگیز و تفکرانگیز است که به بررسی این پرسش اساسی میپردازد: آیا اخلاق لزوماً ریشه در باورهای دینی دارد، یا میتوان آن را بر پایههای عقلانی و انسانی بنا کرد؟
این کتاب، با رویکردی تحلیلی و استدلالی، میان دو جریان فکری بزرگ—اخلاق دینی و اخلاق سکولار—پلی میزند و به خواننده امکان میدهد تا دیدگاههای مختلف دربارهی منشأ ارزشها، مسئولیتهای اخلاقی، و تأثیر دین بر رفتار انسان را بررسی کند. نویسنده با استناد به فلسفه، علم، و تاریخ، تلاش میکند نشان دهد که اخلاق میتواند مستقل از دین نیز وجود داشته باشد و همچنان پایدار، منطقی و انسانی باقی بماند.
اگر به مباحث فلسفی، دین، و اخلاق علاقهمند هستید، این کتاب شما را به تفکری عمیق دربارهی یکی از مهمترین مسائل انسانی دعوت میکند. آیا میتوان بدون ایمان، اخلاقی بود؟ پاسخ را در این کتاب بیابید.
✍🏻 نویسنده: والتر سینوت - آرمسترانگ
آیا اخلاق بدون خدا ممکن است؟ آیا ارزشهای انسانی میتوانند بدون اتکا به دین معنا و مشروعیت داشته باشند؟ کتاب اخلاق بدون خدا؟ اثری چالشبرانگیز و تفکرانگیز است که به بررسی این پرسش اساسی میپردازد: آیا اخلاق لزوماً ریشه در باورهای دینی دارد، یا میتوان آن را بر پایههای عقلانی و انسانی بنا کرد؟
این کتاب، با رویکردی تحلیلی و استدلالی، میان دو جریان فکری بزرگ—اخلاق دینی و اخلاق سکولار—پلی میزند و به خواننده امکان میدهد تا دیدگاههای مختلف دربارهی منشأ ارزشها، مسئولیتهای اخلاقی، و تأثیر دین بر رفتار انسان را بررسی کند. نویسنده با استناد به فلسفه، علم، و تاریخ، تلاش میکند نشان دهد که اخلاق میتواند مستقل از دین نیز وجود داشته باشد و همچنان پایدار، منطقی و انسانی باقی بماند.
اگر به مباحث فلسفی، دین، و اخلاق علاقهمند هستید، این کتاب شما را به تفکری عمیق دربارهی یکی از مهمترین مسائل انسانی دعوت میکند. آیا میتوان بدون ایمان، اخلاقی بود؟ پاسخ را در این کتاب بیابید.
28.03.202517:49
✨ اخلاق بدون خدا (خلاصه)
🔹 آیا انسان بدون ایمان به خدا میتواند اخلاقی باشد؟
آیا ارزشهای اخلاقی تنها از دین سرچشمه میگیرند، یا میتوان بدون باورهای ماورایی، به اخلاقی پایبند بود که بر پایهی عقل، تجربه و همدلی بنا شده باشد؟ این سؤالی است که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است. بیایید نگاهی به این موضوع بیندازیم.
📌 اخلاق: ریشه در طبیعت، نه در وحی
برخی معتقدند که بدون خدا، هیچ معیاری برای تمایز بین خیر و شر وجود نخواهد داشت. اما اگر نگاهی به دنیای طبیعت بیندازیم، متوجه خواهیم شد که بسیاری از رفتارهای اخلاقی، مانند همدلی، انصاف و همکاری، در حیوانات اجتماعی نیز دیده میشود. شامپانزهها به یکدیگر کمک میکنند، فیلها برای اعضای زخمی گروه خود عزاداری میکنند، و دلفینها به همنوعانشان یاری میرسانند. آیا این حیوانات از دین پیروی میکنند؟ نه، بلکه این رفتارها از سازوکار تکاملی و نیازهای اجتماعیشان نشأت گرفته است.
انسان نیز بهعنوان موجودی اجتماعی، برای بقای خود به همکاری و رعایت اصول اخلاقی نیاز دارد. اخلاق، نه یک فرمان الهی، بلکه نتیجهی میلیونها سال تکامل اجتماعی است که به ما کمک کرده است تا جوامع پایدار و متمدن بسازیم.
📌 پارادوکس الهی: آیا خدا معیار نهایی اخلاق است؟
افلاطون در "معضل اوثیفرون" پرسشی مطرح کرد که همچنان یکی از چالشهای اساسی فلسفه اخلاق است:
✅ آیا چیزی خوب است چون خدا آن را دستور داده است؟
✅ یا خدا آن را دستور داده، چون ذاتاً خوب است؟
اگر گزارهی اول را بپذیریم، اخلاق امری کاملاً دلبخواهی خواهد شد؛ یعنی اگر خدا فرمان دهد که ظلم، قتل و شکنجه خوب هستند، پس باید آنها را اخلاقی بدانیم. در این صورت، هیچ معیار عینی برای اخلاق وجود نخواهد داشت.
اما اگر گزارهی دوم را بپذیریم، یعنی اخلاق مستقل از خداست و ارزشهای اخلاقی حتی بدون وجود یک قدرت الهی، اعتبار دارند. این استدلال نشان میدهد که اخلاق نه از وحی، بلکه از خرد، تجربه و تعامل انسانی سرچشمه میگیرد.
📌 آیا اخلاق بدون دین نسبی و بیثبات خواهد شد؟
برخی ادعا میکنند که اگر اخلاق از دین جدا شود، هیچ معیار مطلقی برای تشخیص درست از نادرست باقی نخواهد ماند. اما این تصور نادرست است. اخلاق سکولار میتواند بر پایهی اصول عینی و قابل سنجش بنا شود، مانند:
🔹 کاهش رنج و افزایش شادی (فایدهگرایی)
🔹 حفظ کرامت انسانی و حقوق بشر
🔹 عدالت، برابری و همزیستی مسالمتآمیز
برخلاف اخلاق دینی که اغلب تغییرناپذیر و متکی بر متون باستانی است، اخلاق سکولار پویاست و با پیشرفت علم و آگاهی انسانی تطبیق مییابد. بسیاری از ارزشهایی که در گذشته بهعنوان "اخلاقی" پذیرفته شده بودند—مانند بردهداری، نابرابری جنسیتی، و مجازاتهای خشن—امروزه غیراخلاقی تلقی میشوند. این نشان میدهد که اخلاق باید با عقلانیت و تجربهی انسانی هدایت شود، نه با متونی که قرنها پیش در جوامع کاملاً متفاوت نوشته شدهاند.
📌 آیا انسان بدون ترس از خدا، اخلاقی خواهد ماند؟
یکی از رایجترین استدلالهای دینی این است که اگر مردم به خدا و روز قیامت ایمان نداشته باشند، انگیزهای برای رفتار اخلاقی نخواهند داشت. اما آمارها خلاف این را نشان میدهند.
🔹 کشورهای سکولار، مانند سوئد، دانمارک و هلند، از نظر عدالت اجتماعی، احترام به حقوق بشر، و میزان جرائم، در وضعیت بسیار بهتری نسبت به جوامع مذهبی قرار دارند.
🔹 در مقابل، جوامعی که بهشدت مذهبی هستند، اغلب با چالشهایی مانند فساد، تبعیض، و خشونت مواجهاند.
این آمارها نشان میدهند که انسانها برای اخلاقی بودن، نیازی به ترس از مجازات الهی ندارند. بلکه وجدان، همدلی، و درک پیامدهای اجتماعی رفتارها، محرکهای قویتری برای رفتار اخلاقی هستند.
📌 نتیجهگیری: اخلاق بدون خدا نهتنها ممکن، بلکه ضروری است!
🔸 اخلاق، محصول تفکر، همدلی و تجربهی انسانی است، نه وحی آسمانی.
🔸 وابسته کردن اخلاق به دین میتواند خطرناک باشد، زیرا ممکن است هر فرمانی—حتی اگر ظالمانه باشد—بهعنوان "اخلاقی" پذیرفته شود.
🔸 اخلاق سکولار، بر پایهی خرد، علم و تجربه، به ما امکان میدهد که ارزشهای اخلاقی را بهروز کنیم و جهانی عادلانهتر و انسانیتر بسازیم.
✨ ما باید خوب باشیم، نه از ترس خدا، بلکه به این دلیل که خوبی، جهان را برای همه زیباتر میکند. ✨
📖 کتابخانه نسل آزاداندیشان
🔹 آیا انسان بدون ایمان به خدا میتواند اخلاقی باشد؟
آیا ارزشهای اخلاقی تنها از دین سرچشمه میگیرند، یا میتوان بدون باورهای ماورایی، به اخلاقی پایبند بود که بر پایهی عقل، تجربه و همدلی بنا شده باشد؟ این سؤالی است که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است. بیایید نگاهی به این موضوع بیندازیم.
📌 اخلاق: ریشه در طبیعت، نه در وحی
برخی معتقدند که بدون خدا، هیچ معیاری برای تمایز بین خیر و شر وجود نخواهد داشت. اما اگر نگاهی به دنیای طبیعت بیندازیم، متوجه خواهیم شد که بسیاری از رفتارهای اخلاقی، مانند همدلی، انصاف و همکاری، در حیوانات اجتماعی نیز دیده میشود. شامپانزهها به یکدیگر کمک میکنند، فیلها برای اعضای زخمی گروه خود عزاداری میکنند، و دلفینها به همنوعانشان یاری میرسانند. آیا این حیوانات از دین پیروی میکنند؟ نه، بلکه این رفتارها از سازوکار تکاملی و نیازهای اجتماعیشان نشأت گرفته است.
انسان نیز بهعنوان موجودی اجتماعی، برای بقای خود به همکاری و رعایت اصول اخلاقی نیاز دارد. اخلاق، نه یک فرمان الهی، بلکه نتیجهی میلیونها سال تکامل اجتماعی است که به ما کمک کرده است تا جوامع پایدار و متمدن بسازیم.
📌 پارادوکس الهی: آیا خدا معیار نهایی اخلاق است؟
افلاطون در "معضل اوثیفرون" پرسشی مطرح کرد که همچنان یکی از چالشهای اساسی فلسفه اخلاق است:
✅ آیا چیزی خوب است چون خدا آن را دستور داده است؟
✅ یا خدا آن را دستور داده، چون ذاتاً خوب است؟
اگر گزارهی اول را بپذیریم، اخلاق امری کاملاً دلبخواهی خواهد شد؛ یعنی اگر خدا فرمان دهد که ظلم، قتل و شکنجه خوب هستند، پس باید آنها را اخلاقی بدانیم. در این صورت، هیچ معیار عینی برای اخلاق وجود نخواهد داشت.
اما اگر گزارهی دوم را بپذیریم، یعنی اخلاق مستقل از خداست و ارزشهای اخلاقی حتی بدون وجود یک قدرت الهی، اعتبار دارند. این استدلال نشان میدهد که اخلاق نه از وحی، بلکه از خرد، تجربه و تعامل انسانی سرچشمه میگیرد.
📌 آیا اخلاق بدون دین نسبی و بیثبات خواهد شد؟
برخی ادعا میکنند که اگر اخلاق از دین جدا شود، هیچ معیار مطلقی برای تشخیص درست از نادرست باقی نخواهد ماند. اما این تصور نادرست است. اخلاق سکولار میتواند بر پایهی اصول عینی و قابل سنجش بنا شود، مانند:
🔹 کاهش رنج و افزایش شادی (فایدهگرایی)
🔹 حفظ کرامت انسانی و حقوق بشر
🔹 عدالت، برابری و همزیستی مسالمتآمیز
برخلاف اخلاق دینی که اغلب تغییرناپذیر و متکی بر متون باستانی است، اخلاق سکولار پویاست و با پیشرفت علم و آگاهی انسانی تطبیق مییابد. بسیاری از ارزشهایی که در گذشته بهعنوان "اخلاقی" پذیرفته شده بودند—مانند بردهداری، نابرابری جنسیتی، و مجازاتهای خشن—امروزه غیراخلاقی تلقی میشوند. این نشان میدهد که اخلاق باید با عقلانیت و تجربهی انسانی هدایت شود، نه با متونی که قرنها پیش در جوامع کاملاً متفاوت نوشته شدهاند.
📌 آیا انسان بدون ترس از خدا، اخلاقی خواهد ماند؟
یکی از رایجترین استدلالهای دینی این است که اگر مردم به خدا و روز قیامت ایمان نداشته باشند، انگیزهای برای رفتار اخلاقی نخواهند داشت. اما آمارها خلاف این را نشان میدهند.
🔹 کشورهای سکولار، مانند سوئد، دانمارک و هلند، از نظر عدالت اجتماعی، احترام به حقوق بشر، و میزان جرائم، در وضعیت بسیار بهتری نسبت به جوامع مذهبی قرار دارند.
🔹 در مقابل، جوامعی که بهشدت مذهبی هستند، اغلب با چالشهایی مانند فساد، تبعیض، و خشونت مواجهاند.
این آمارها نشان میدهند که انسانها برای اخلاقی بودن، نیازی به ترس از مجازات الهی ندارند. بلکه وجدان، همدلی، و درک پیامدهای اجتماعی رفتارها، محرکهای قویتری برای رفتار اخلاقی هستند.
📌 نتیجهگیری: اخلاق بدون خدا نهتنها ممکن، بلکه ضروری است!
🔸 اخلاق، محصول تفکر، همدلی و تجربهی انسانی است، نه وحی آسمانی.
🔸 وابسته کردن اخلاق به دین میتواند خطرناک باشد، زیرا ممکن است هر فرمانی—حتی اگر ظالمانه باشد—بهعنوان "اخلاقی" پذیرفته شود.
🔸 اخلاق سکولار، بر پایهی خرد، علم و تجربه، به ما امکان میدهد که ارزشهای اخلاقی را بهروز کنیم و جهانی عادلانهتر و انسانیتر بسازیم.
✨ ما باید خوب باشیم، نه از ترس خدا، بلکه به این دلیل که خوبی، جهان را برای همه زیباتر میکند. ✨
📖 کتابخانه نسل آزاداندیشان
28.03.202517:33
اخلاق بدون خدا؛ آیا ممکن است؟
برای مطالعه مقاله: از لینک زیر استفاده کنید.
اخلاق بدون خدا!
برای مطالعه مقاله: از لینک زیر استفاده کنید.
اخلاق بدون خدا!
28.03.202516:38
🔊 شنیداری
کنکاش اسلام با کاووش آزاداندیش و آزاد فارسانی
نوروز فرخنده به یاد فرخنده، دختر افغانستان
لینکهای یوتیوب لایو
https://www.youtube.com/watch?v=fQjoslyzQTI
https://www.youtube.com/watch?v=55PUJQN3FT0&t=7324s
لینک کانال یوتیوب تلویزیون آزاد
https://www.youtube.com/@azadfarsani
لینک کانال یوتیوب کانون بیخدایان افغانستان
https://www.youtube.com/@AfghanAtheists
#کنکاش_اسلام
#ما_براندازان
#ما_مرتدان
#روشنگران_قادسیه
#منجلاب_قرآن
@azadfarsani
@azadfarsanigroup
کنکاش اسلام با کاووش آزاداندیش و آزاد فارسانی
نوروز فرخنده به یاد فرخنده، دختر افغانستان
لینکهای یوتیوب لایو
https://www.youtube.com/watch?v=fQjoslyzQTI
https://www.youtube.com/watch?v=55PUJQN3FT0&t=7324s
لینک کانال یوتیوب تلویزیون آزاد
https://www.youtube.com/@azadfarsani
لینک کانال یوتیوب کانون بیخدایان افغانستان
https://www.youtube.com/@AfghanAtheists
#کنکاش_اسلام
#ما_براندازان
#ما_مرتدان
#روشنگران_قادسیه
#منجلاب_قرآن
@azadfarsani
@azadfarsanigroup
26.03.202520:24
تولدی دوباره در روشنایی خرد
روزی روزگاری، در زنجیر بودم. در زنجیر واژههایی که پیش از من نوشته شده بودند، در زنجیر اعتقاداتی که به من آموخته بودند که شک نکنم، که ایمان داشته باشم، که اطاعت کنم. من در جهانی زاده شدم که حقیقت، نه با جستوجو، که با تسلیم به من داده میشد. چون زندانیان غار افلاطون، به سایهها خیره بودم، غافل از اینکه ورای این دیوارهای تنگ و تاریک، نور حقیقت در انتظارم بود.
نخستین ترکها در دیوار باورهایم، با فلسفه آغاز شد. کتابهای برتراند راسل، چرا مسیحی نیستم، و دیوید هیوم، تحقیق در باب فهم بشری، مرا به این اندیشه واداشتند: اگر چیزی را بدون دلیل بپذیریم، چگونه میتوانیم ادعای حقیقت کنیم؟ راسل با دقت ریاضیوار خود نشان داد که باورهای مذهبی، چیزی جز بازماندههای تفکر خرافی انسانهای اولیه نیستند، و هیوم با تردید فلسفیاش، معجزات را به محک تجربه سپرد و آنها را واهی یافت. اما تیر خلاص را تیغ اوکام زد؛ چرا باید فرض کنم که خدایی در کار است، وقتی میتوانم جهان را بدون او توضیح دهم؟
اما این تنها آغاز سفر بود. کتاب پندار خدا از ریچارد داوکینز در دستم افتاد، و برای نخستین بار، جهان را آنگونه که هست دیدم، نه آنگونه که از کودکی به من گفته بودند. اگر خدایی مهربان و قادر مطلق جهان را آفریده، چرا این جهان پر از بینظمی، درد و رنج است؟ اگر خدا انسان را آفریده، چرا همهی شواهد نشان میدهند که انسان نتیجهی میلیونها سال فرگشت کور و بیهدف است؟
فرگشت: حقیقتی که جهان را برایم از نو معنا کرد
داروین همچون پیامبری از جنس خرد، حقیقت را بر من آشکار کرد. خاستگاه گونهها را که خواندم، دیدم که زندگی نه با فرمانی آسمانی، بلکه با آزمون و خطای طبیعت شکل گرفته است. انتخاب طبیعی، این نیروی بیرحم اما زیبا، نشان داد که هیچ نیازی به یک طراح نیست. طبیعت، با چشمانی نابینا، اما با مکانیسمی دقیق، خود را شکل داده است. خدایی که به من گفته بودند، دیگر جایی در این معادله نداشت؛ نیازی به او نبود.
ژن خودخواه داوکینز این پرده را کنار زد که نه تنها گونههای زیستی، بلکه اخلاق، دین، فرهنگ، و حتی احساسات انسانی ما، ریشه در تکامل دارند. ما دوست داریم، نفرت میورزیم، فداکاری میکنیم و حتی به خدایان ایمان میآوریم، نه بهخاطر حقیقت، بلکه بهخاطر اینکه ژنهای ما این رفتارها را برای بقا مفید یافتهاند. ایمان به خدا، چیزی جز یک خطای شناختی نبود؛ یک محصول جانبی از تکاملی که در جهان کور و بیهدف ما، صرفا برای زندهماندن عمل میکند.
شکاف ایمان؛ مرگ خدا
اما مگر دین فقط در خلقت خلاصه میشود؟ مگر اسلام تنها یک فرضیهی آفرینش نیست؟ نه، اسلام برای من چیزی بیش از آن بود. سنتی بود که تمام زندگیام را کنترل میکرد، قوانینی که باید کورکورانه میپذیرفتم، اخلاقی که باید بدون چونوچرا اجرا میکردم. پس به کتابهای نقد دین روی آوردم؛ نقد قرآن از دکتر سها، تولدی دیگر از شجاعالدین شفا، آثار مسعود انصاری، و ... که اسلام را بدون نقاب به من نشان دادند.
در لابهلای این کتابها، حقیقتی هولناک دیدم:
دینی که مدعی نجات بشر است، خود بزرگترین زنجیر اوست.
و من از خود پرسیدم:
چگونه ممکن است خدایی که ادعای عدالت دارد، بردهداری را مجاز بداند؟
چگونه ممکن است خدایی که ادعای رحمت دارد، زنان را نیمی از مردان بشمارد؟
چگونه ممکن است کتابی که مدعی هدایت بشر است، در خون و جنایت و جنگ غوطهور باشد؟
و اینجا بود که آخرین سد فرو ریخت.
دیگر خدایی که روزی پرستیده بودم، برایم نه مقدس بود، نه مهربان، نه عادل. او تنها یک وهم بود، یک سایه. و سایهها، در برابر نور دانش، رنگ میبازند.
و در نهایت، رهایی
اکنون، من ایستادهام؛
آزاد از زنجیرهای ایمان،
رها از ترسهای قرون وسطایی،
رها از توهماتی که مرا به بند کشیده بودند.
من دیگر نمیپرستم، من میاندیشم. دیگر به دنبال پاسخ، در کتب مقدس نیستم، بلکه پاسخ ها را در علم، فلسفه، هنر و تجربهی زیستهی خود میجویم. دیگر نیازی به دعا ندارم، چرا که میدانم کسی در آن سوی آسمان نیست که صدایم را بشنود. دیگر به جهنم نمیاندیشم، چرا که فهمیدهام که تنها جهنم واقعی، ترس از اندیشه است.
و امروز، من بینیاز از خدا شدهام.
من خدایی را که روزی در وجودم ساخته بودم، با آتش خرد سوزاندم، و در میان خاکسترهایش، خود را یافتم.
اکنون من انسانی هستم که دیگر زانو نمیزند، بلکه میایستد.
انسانی که دیگر دعا نمیکند، بلکه عمل میکند.
انسانی که دیگر نمیهراسد بلکه میاندیشد.
انسانی که دیگر ایمان ندارد، بلکه به دنبال دانش است.
و این پرسش همچنان باقی است:
آیا جرئت داری که از غار بیرون بیایی و نور را ببینی؟
کیهان
روزی روزگاری، در زنجیر بودم. در زنجیر واژههایی که پیش از من نوشته شده بودند، در زنجیر اعتقاداتی که به من آموخته بودند که شک نکنم، که ایمان داشته باشم، که اطاعت کنم. من در جهانی زاده شدم که حقیقت، نه با جستوجو، که با تسلیم به من داده میشد. چون زندانیان غار افلاطون، به سایهها خیره بودم، غافل از اینکه ورای این دیوارهای تنگ و تاریک، نور حقیقت در انتظارم بود.
نخستین ترکها در دیوار باورهایم، با فلسفه آغاز شد. کتابهای برتراند راسل، چرا مسیحی نیستم، و دیوید هیوم، تحقیق در باب فهم بشری، مرا به این اندیشه واداشتند: اگر چیزی را بدون دلیل بپذیریم، چگونه میتوانیم ادعای حقیقت کنیم؟ راسل با دقت ریاضیوار خود نشان داد که باورهای مذهبی، چیزی جز بازماندههای تفکر خرافی انسانهای اولیه نیستند، و هیوم با تردید فلسفیاش، معجزات را به محک تجربه سپرد و آنها را واهی یافت. اما تیر خلاص را تیغ اوکام زد؛ چرا باید فرض کنم که خدایی در کار است، وقتی میتوانم جهان را بدون او توضیح دهم؟
اما این تنها آغاز سفر بود. کتاب پندار خدا از ریچارد داوکینز در دستم افتاد، و برای نخستین بار، جهان را آنگونه که هست دیدم، نه آنگونه که از کودکی به من گفته بودند. اگر خدایی مهربان و قادر مطلق جهان را آفریده، چرا این جهان پر از بینظمی، درد و رنج است؟ اگر خدا انسان را آفریده، چرا همهی شواهد نشان میدهند که انسان نتیجهی میلیونها سال فرگشت کور و بیهدف است؟
فرگشت: حقیقتی که جهان را برایم از نو معنا کرد
داروین همچون پیامبری از جنس خرد، حقیقت را بر من آشکار کرد. خاستگاه گونهها را که خواندم، دیدم که زندگی نه با فرمانی آسمانی، بلکه با آزمون و خطای طبیعت شکل گرفته است. انتخاب طبیعی، این نیروی بیرحم اما زیبا، نشان داد که هیچ نیازی به یک طراح نیست. طبیعت، با چشمانی نابینا، اما با مکانیسمی دقیق، خود را شکل داده است. خدایی که به من گفته بودند، دیگر جایی در این معادله نداشت؛ نیازی به او نبود.
ژن خودخواه داوکینز این پرده را کنار زد که نه تنها گونههای زیستی، بلکه اخلاق، دین، فرهنگ، و حتی احساسات انسانی ما، ریشه در تکامل دارند. ما دوست داریم، نفرت میورزیم، فداکاری میکنیم و حتی به خدایان ایمان میآوریم، نه بهخاطر حقیقت، بلکه بهخاطر اینکه ژنهای ما این رفتارها را برای بقا مفید یافتهاند. ایمان به خدا، چیزی جز یک خطای شناختی نبود؛ یک محصول جانبی از تکاملی که در جهان کور و بیهدف ما، صرفا برای زندهماندن عمل میکند.
شکاف ایمان؛ مرگ خدا
اما مگر دین فقط در خلقت خلاصه میشود؟ مگر اسلام تنها یک فرضیهی آفرینش نیست؟ نه، اسلام برای من چیزی بیش از آن بود. سنتی بود که تمام زندگیام را کنترل میکرد، قوانینی که باید کورکورانه میپذیرفتم، اخلاقی که باید بدون چونوچرا اجرا میکردم. پس به کتابهای نقد دین روی آوردم؛ نقد قرآن از دکتر سها، تولدی دیگر از شجاعالدین شفا، آثار مسعود انصاری، و ... که اسلام را بدون نقاب به من نشان دادند.
در لابهلای این کتابها، حقیقتی هولناک دیدم:
دینی که مدعی نجات بشر است، خود بزرگترین زنجیر اوست.
و من از خود پرسیدم:
چگونه ممکن است خدایی که ادعای عدالت دارد، بردهداری را مجاز بداند؟
چگونه ممکن است خدایی که ادعای رحمت دارد، زنان را نیمی از مردان بشمارد؟
چگونه ممکن است کتابی که مدعی هدایت بشر است، در خون و جنایت و جنگ غوطهور باشد؟
و اینجا بود که آخرین سد فرو ریخت.
دیگر خدایی که روزی پرستیده بودم، برایم نه مقدس بود، نه مهربان، نه عادل. او تنها یک وهم بود، یک سایه. و سایهها، در برابر نور دانش، رنگ میبازند.
و در نهایت، رهایی
اکنون، من ایستادهام؛
آزاد از زنجیرهای ایمان،
رها از ترسهای قرون وسطایی،
رها از توهماتی که مرا به بند کشیده بودند.
من دیگر نمیپرستم، من میاندیشم. دیگر به دنبال پاسخ، در کتب مقدس نیستم، بلکه پاسخ ها را در علم، فلسفه، هنر و تجربهی زیستهی خود میجویم. دیگر نیازی به دعا ندارم، چرا که میدانم کسی در آن سوی آسمان نیست که صدایم را بشنود. دیگر به جهنم نمیاندیشم، چرا که فهمیدهام که تنها جهنم واقعی، ترس از اندیشه است.
و امروز، من بینیاز از خدا شدهام.
من خدایی را که روزی در وجودم ساخته بودم، با آتش خرد سوزاندم، و در میان خاکسترهایش، خود را یافتم.
اکنون من انسانی هستم که دیگر زانو نمیزند، بلکه میایستد.
انسانی که دیگر دعا نمیکند، بلکه عمل میکند.
انسانی که دیگر نمیهراسد بلکه میاندیشد.
انسانی که دیگر ایمان ندارد، بلکه به دنبال دانش است.
و این پرسش همچنان باقی است:
آیا جرئت داری که از غار بیرون بیایی و نور را ببینی؟
کیهان
Records
31.03.202523:59
4.4KSubscribers26.03.202523:59
0Citation index30.03.202514:45
329Average views per post22.04.202513:35
0Average views per ad post24.03.202514:45
7.01%ER30.03.202514:45
7.47%ERRGrowth
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
Log in to unlock more functionality.