Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
مَزیدِ بَر عِلَّت avatar

مَزیدِ بَر عِلَّت

اگر جدی هستید یا به دنبال محتوای خاصی به اینجا آمده‌اید،
این کانال برایتان مفید نخواهد بود.

@MazicomunBot
: واحد ارتباطی
http://t.me/HidenChat_Bot?start=5815828700
Literature & Bullshits & thoughts
-----------------------------
Push the Sky away
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateJan 11, 2024
Added to TGlist
Feb 15, 2025

Latest posts in group "مَزیدِ بَر عِلَّت"

Reposted from:
«قلم‌گاه» avatar
«قلم‌گاه»
از آدمایی که موقع مکالمه اسمم رو میگن، خوشم میاد..
کولر داره نمی‌کولره.
Reposted from:
واگویه‌ › avatar
واگویه‌ ›
‏تندباد است غمِ جهان.
https://t.me/lalinell
"همه‌ش تقصیر این گوشیاست."
تنها یک‌بار
می‌توانست
در آغوشش کشند،
و می‌دانست، آن‌گاه
چون بهمنی فرو می‌ریزد
و می‌خواست
به آغوشم پناه آورد...

بیژن الهی
حیف نیست؟
بهار باشد و تو نباشی...؟
"به چشم بیشتر مردم من که‌ام؟ یک ناوجود؛ آدمی ناهنجار یا ناخوشایند؛ کسی که جایگاهی در این جامعه ندارد و هیچ وقت نخواهد داشت؛ به اختصار، کم‌ترین آدم.
خیلی خب؛ حتی اگر تمام این‌ها کاملا درست باشد، پس من می‌خواهم روزی به وسیله‌ی کارهایم نشان بدهم که این ناوجود، این آدم ناهنجار، چه در قلب خود داشت.
با آن که اغلب در ژرفای مصیبت به سر می‌برم، هنوز آرامش، هارمونی ناب و موسیقی در من جریان دارند.
من نقاشی ها یا طراحی ها را در کثیف ترین و فقیرترین کلبه ها می‌بینم و ذهن من با یک نیروی قوی و غیر قابل مقاومت به سمت این چیزها رانده می‌شود."
- وینسنت ونگوگ
دل ایرانی‌، آماجگه غم تا کی؟
Reposted from:
FOu! avatar
FOu!
خستگی‌هامو بغل کن.
چون است حال بستان، ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد، فریاد بی‌قراری

ای گنج نوشدارو، با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح می‌گذاری

سعدی
در باب خودستایی هرچی بگم کم گفتم.
Reposted from:
•کازیوه• avatar
•کازیوه•
آسمان را بنگر، كه هنوز بعد صدها شب و روز
مثل آن رو نخست گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد!
Reposted from:
«قلم‌گاه» avatar
«قلم‌گاه»
وقتی درد تمام شد، زندگی کردن را بلدی؟
https://t.me/Mozayyangalleryy

Records

28.04.202523:59
1.8KSubscribers
15.02.202523:59
100Citation index
30.03.202519:23
1.7KAverage views per post
03.05.202523:59
314Average views per ad post
21.02.202513:02
6.41%ER
30.03.202523:59
95.65%ERR
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
MAR '25APR '25

Popular posts مَزیدِ بَر عِلَّت

08.04.202516:13
استادمون امروز می‌گفت:«بعضی وقت‌ها نذار بفهمن فهمیدی، حتی اگر فکر کنن ساده‌ای خودت که می‌دونی نیستی.»
09.04.202517:02
شیفته‌ی آدم‌هایی هستم که می‌تونم بدون هیچ استرس و فشاری کنارشون سکوت کنم و حرفی نزنم.
Reposted from:
•کازیوه• avatar
•کازیوه•
17.04.202508:08
آسمان را بنگر، كه هنوز بعد صدها شب و روز
مثل آن رو نخست گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد!
Reposted from:
«قلم‌گاه» avatar
«قلم‌گاه»
10.04.202515:10
با رفتارمون زخم می‌زنیم، و امیدواریم با کلماتمون ترمیم کنیم. چه هیولای پاره‌وقتی هستی انسان...
-حمید سلیمی
Reposted from:
FOu! avatar
FOu!
21.04.202517:31
خستگی‌هامو بغل کن.
05.04.202517:13
تو نه دوری تا انتظارت کشم
و نه نزدیکی تا دیدارت کنم
و نه از آنِ منی
تا قلب‌ام آرام گیرد
و نه من
محروم از توام
تا فراموش‌ات کنم
تو در میانه‌ی همه چیزی
زمستان‌ات هرگز
مرا نخواهد کشت
خیال‌ام می‌تواند
هزاران هزار تابستان بیافریند

محمود درویش 
Reposted from:
«قلم‌گاه» avatar
«قلم‌گاه»
28.04.202511:33
از آدمایی که موقع مکالمه اسمم رو میگن، خوشم میاد..
04.04.202509:04
هر کسی تو دنیا یکی رو داره که اون رو نداره.
16.04.202506:39
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده‌باز
هزار بازی ازین طرفه‌تر برانگیزد

-حافظ
08.04.202518:21
"گمان کردی همه شبیه تو هستند، دیدی که شبیه حرف‌هایشان هم نیستند."
14.04.202516:27
سال‌ها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره‌ی عشق چه‌ها می‌خواهی
صبح تا نیمه‌ی شب منتظری
همه‌جا می‌نگری
گاه با ماه سخن می‌گویی
گاه با رهگذران
خبر گمشده‌ای می‌جویی
راستی گمشده‌ات کیست؟
کجاست؟

قیصر امین پور
05.04.202508:56
مهم نیست که چقدر تلاش کنی، یه سری چیزها هستن که فقط گذشت زمان می‌تونه اون‌ها رو کم‌رنگ کنه.
05.04.202520:01
تو را چه غم که شب ما دراز می‌گذرد؟
13.04.202504:26
"خانه دوست کجاست؟" در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن‌ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
نرسیده به درخت
کوچه باغی‌ است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است.
می‌روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ
سر بدر می‌آرد
پس به سمت گل تنهایی می‌پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین می‌مانی
و ترا ترسی شفاف فرا می‌گیرد.
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می‌شنوی
کودکی می‌بینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او می‌پرسی
خانه دوست کجاست؟

_سهراب سپهری
17.04.202511:59
در باب خودستایی هرچی بگم کم گفتم.
Log in to unlock more functionality.