Reposted from:
خرمگس



07.05.202520:40
⏺
نویسنده عراقی:
«ایران در حاشیه خلیج عمان قرار دارد ولی ایرانی آن را خلیج ایران نمی گویند، هند در حاشیه دریای عرب قرار دارد ولی آن را دریای هند نمی نامند، اندونزی در کنار اقیانوس هند قرار دارد ولی آن را اقیانوس اندونزی نمی نامد. چرا؟ چون تمام این نام ها در سازمان ملل ثبت شده است و.. کسی حق ندارد نام خلیج فارس را تغییر دهد و جعل کند»
پ.ن: خزعبلات شبه روشنفکران پامنقلی که مدام حال حمله به فرهنگ و تاریخ و سنن ایرانی بوده و با فاشیست و غیرمتمدن نامیدن ایرانیان به ارضاء روانی می رسند را رها کنیم.
واقعیت این است که ملت ایران در مقایسه با سایر ملل منطقه، ملت مظلوم و نجیبی است.
همین مسئله نام خلیج فارس را بنگریم. آیا یکبار دیده ایم که ایرانیان به دریای عمان مثلا «دریای مُکران» (که اتفاقا ریشه تاریخی هم دارد) بگویند؟
پاسخ منفی است. ایرانیان هیچگاه این میزان وقاحت ندارند.
یا برخورد ایرانیان با پناهندگان را ببینیم. باور بفرمایید اگر کشوری عربی یا ترکیه با بحران اقتصادی شبیه بحران امروز ایران مواجه بود پناهندگان را همان لب مرز به تیر می بست. کاری که امروز ترکیه و یونان و اروپای بدون بحران می کنند.
@kharmagaas
نویسنده عراقی:
«ایران در حاشیه خلیج عمان قرار دارد ولی ایرانی آن را خلیج ایران نمی گویند، هند در حاشیه دریای عرب قرار دارد ولی آن را دریای هند نمی نامند، اندونزی در کنار اقیانوس هند قرار دارد ولی آن را اقیانوس اندونزی نمی نامد. چرا؟ چون تمام این نام ها در سازمان ملل ثبت شده است و.. کسی حق ندارد نام خلیج فارس را تغییر دهد و جعل کند»
پ.ن: خزعبلات شبه روشنفکران پامنقلی که مدام حال حمله به فرهنگ و تاریخ و سنن ایرانی بوده و با فاشیست و غیرمتمدن نامیدن ایرانیان به ارضاء روانی می رسند را رها کنیم.
واقعیت این است که ملت ایران در مقایسه با سایر ملل منطقه، ملت مظلوم و نجیبی است.
همین مسئله نام خلیج فارس را بنگریم. آیا یکبار دیده ایم که ایرانیان به دریای عمان مثلا «دریای مُکران» (که اتفاقا ریشه تاریخی هم دارد) بگویند؟
پاسخ منفی است. ایرانیان هیچگاه این میزان وقاحت ندارند.
یا برخورد ایرانیان با پناهندگان را ببینیم. باور بفرمایید اگر کشوری عربی یا ترکیه با بحران اقتصادی شبیه بحران امروز ایران مواجه بود پناهندگان را همان لب مرز به تیر می بست. کاری که امروز ترکیه و یونان و اروپای بدون بحران می کنند.
@kharmagaas
Reposted from:
خرمگس

07.05.202513:55
فرهاد قنبری
ده نکته در باب تجزیه طلبی در ایران
بخش اول
۱- تجزیه طلبان مدام اصرار دارند که جای «ملت ایران» از دوگانه های «ملت فارس» و «سایر ملت» ها در درون ایران سخن بگویند. اما مفهوم «ملت» بیشتر از آنکه برساخته چند شبکه تلویزیونی باشد، واقعیتی تاریخی است و تاریخ می گوید که ساکنان این سرزمین علارغم تفاوت قومی و مذهبی همیشه یک ملت بوده است و آن ملت ایران است.
۲- تجزیه طلبان مدام از "نژادپرستی" فارسها یا مرکز در قبال قومیت ها سخن می گویند. آنها حتی به خود زحمت نمی دهند که در مورد مفهوم «نژاد» کمی بیاندیشند. نژادپرستی در جوامعی رخ می دهد که نژادهای مختلفی در آن کشور زندگی کنند. به عنوان مثال در ایالات متحده یا اروپا یا افریقای جنوبی امکان بروز و رشد نژادپرستی وجود دارد، چرا که مردم این سرزمین ها از نژادهای مختلف سیاه و سفید و زرد و عرب و اسلاو و سرخ پوست و.. تشکیل شده است. اما به روایت تاریخ و به روایت ایران ما در ایران چیزی به نام «نژاد لر» یا «نژاد فارس» و «نژاد ترک» و امثالهم نداریم و مردم ایران و حتی بخش بزرگی از همسایگان همگی از یک نژاد هستند و مفهوم نژادپرستی در این منطقه به کل جعلی و فاقد اعتبار است.
۳- برخی کشورهای همسایه و عوامل داخلی شان سعی دارند با سوء استفاده از نارضایتی های موجود در جامعه هر بحران و مشکلی را به شکاف قومی و مذهبی پیوند داده و به نفرت پراکنی قومی و مذهبی دامن بزنند. آنها یک روز عدم رسیدگی حکومت به زلزله زدگان کرد در کرمانشاه را بهانه تحریک قومی و مذهبی قرار می دهند. روز دیگر در آلودگی هوای خوزستان را زبان مردم منطقه مرتبط می کنند و روزی دیگر هم فقر سیستان و بلوچستان را به اقلیت قومی و مذهبی پیوند داده و روز دیگر هم بهانه مخالفت حکومت با قهرمان شدن یک تیم فوتبال از منطقه آذربایجان را دستاویزی برای برجسته کردن تبعیض قومی، قرار می دهند.
اما واقعیت آن است که دولتمردان و مسئولان کشور اگر در یک زمینه عادلانه رفتار کرده باشند همان توزیع فقر و بیکاری به صورت برابر و بدون تبعیض در میان تمام اقوام و قومیت های ایرانی بوده و در این میان تفاوتی بین خراسان جنوبی و قم و کرمان فارس نشین با یاسوج و ایلام و اردبیل و تبریز و کرمانشاه قائل نیستند.
۴- در هر کشوری ممکن است عده ای از شهروندان یک استان یا منطقه به دلایل سیاسی، مذهبی و قومیتی گرایش های تجزیه طلبانه از دولت مرکزی را داشته باشند. در کشور اسپانیا بخشی از ساکنان ایالت کاتالان یا در بریتانیا عده ای از اسکاتلندی ها همیشه به دنبال جدایی از کشور اسپانیا و بریتانیا بوده خواسته های خود را از طرق مختلف پیگیری کرده اند. اکثریت این افراد با بیانیه ها یا اعلان همه پرسی و امثالهم خواسته های خود را عنوان کرده و برای رسیدن به آن تلاش کرده اند، اما در هیچ موردی دست به سلاح نبرده و برای رسیدن به خواسته خود به اقدامات خشونت طلبانه و تروریستی علیه دول مرکزی حاکم مبادرت نورزیده اند و اگر در معدود مواقعی هم چنین اعمالی را مرتکب شده اند با واکنش قاطع و جدی حکومت مرکزی مواجه گشته اند. در ایران هم افراد جدایی طلب زیادی فعالیت می کنند و به مانند سایر نقاط دنیا تا زمانی که به اقدام مسلحانه روی نمی آورند، برخورد چندانی با آنها صورت نمی پذیرد. بر اساس تجربه، دانشجویان و حتی اساتید زیادی از قومیت های مختلف را مشاهده کرده ام که به راحتی از سیاست های تجزیه طلبان دفاع کرده و هویت ایرانی خود را انکار می کنند و هیچگاه با مشکل خاصی مواجه نبوده اند.
البته طبیعتا دولت مرکزی ایران هم (فارغ از نام و ایدئولوژی) به مانند سایر کشورها هنگامی که جدایی طلبان سلاح به دست گرفته و به اعمال تروریستی اقدام کرده و به سوی نیروهای نظامی و مرزبانان شلیک می کنند بالطبع واکنش جدی و خشنی از خود نشان می دهد.
@kharmagaas
ده نکته در باب تجزیه طلبی در ایران
بخش اول
۱- تجزیه طلبان مدام اصرار دارند که جای «ملت ایران» از دوگانه های «ملت فارس» و «سایر ملت» ها در درون ایران سخن بگویند. اما مفهوم «ملت» بیشتر از آنکه برساخته چند شبکه تلویزیونی باشد، واقعیتی تاریخی است و تاریخ می گوید که ساکنان این سرزمین علارغم تفاوت قومی و مذهبی همیشه یک ملت بوده است و آن ملت ایران است.
۲- تجزیه طلبان مدام از "نژادپرستی" فارسها یا مرکز در قبال قومیت ها سخن می گویند. آنها حتی به خود زحمت نمی دهند که در مورد مفهوم «نژاد» کمی بیاندیشند. نژادپرستی در جوامعی رخ می دهد که نژادهای مختلفی در آن کشور زندگی کنند. به عنوان مثال در ایالات متحده یا اروپا یا افریقای جنوبی امکان بروز و رشد نژادپرستی وجود دارد، چرا که مردم این سرزمین ها از نژادهای مختلف سیاه و سفید و زرد و عرب و اسلاو و سرخ پوست و.. تشکیل شده است. اما به روایت تاریخ و به روایت ایران ما در ایران چیزی به نام «نژاد لر» یا «نژاد فارس» و «نژاد ترک» و امثالهم نداریم و مردم ایران و حتی بخش بزرگی از همسایگان همگی از یک نژاد هستند و مفهوم نژادپرستی در این منطقه به کل جعلی و فاقد اعتبار است.
۳- برخی کشورهای همسایه و عوامل داخلی شان سعی دارند با سوء استفاده از نارضایتی های موجود در جامعه هر بحران و مشکلی را به شکاف قومی و مذهبی پیوند داده و به نفرت پراکنی قومی و مذهبی دامن بزنند. آنها یک روز عدم رسیدگی حکومت به زلزله زدگان کرد در کرمانشاه را بهانه تحریک قومی و مذهبی قرار می دهند. روز دیگر در آلودگی هوای خوزستان را زبان مردم منطقه مرتبط می کنند و روزی دیگر هم فقر سیستان و بلوچستان را به اقلیت قومی و مذهبی پیوند داده و روز دیگر هم بهانه مخالفت حکومت با قهرمان شدن یک تیم فوتبال از منطقه آذربایجان را دستاویزی برای برجسته کردن تبعیض قومی، قرار می دهند.
اما واقعیت آن است که دولتمردان و مسئولان کشور اگر در یک زمینه عادلانه رفتار کرده باشند همان توزیع فقر و بیکاری به صورت برابر و بدون تبعیض در میان تمام اقوام و قومیت های ایرانی بوده و در این میان تفاوتی بین خراسان جنوبی و قم و کرمان فارس نشین با یاسوج و ایلام و اردبیل و تبریز و کرمانشاه قائل نیستند.
۴- در هر کشوری ممکن است عده ای از شهروندان یک استان یا منطقه به دلایل سیاسی، مذهبی و قومیتی گرایش های تجزیه طلبانه از دولت مرکزی را داشته باشند. در کشور اسپانیا بخشی از ساکنان ایالت کاتالان یا در بریتانیا عده ای از اسکاتلندی ها همیشه به دنبال جدایی از کشور اسپانیا و بریتانیا بوده خواسته های خود را از طرق مختلف پیگیری کرده اند. اکثریت این افراد با بیانیه ها یا اعلان همه پرسی و امثالهم خواسته های خود را عنوان کرده و برای رسیدن به آن تلاش کرده اند، اما در هیچ موردی دست به سلاح نبرده و برای رسیدن به خواسته خود به اقدامات خشونت طلبانه و تروریستی علیه دول مرکزی حاکم مبادرت نورزیده اند و اگر در معدود مواقعی هم چنین اعمالی را مرتکب شده اند با واکنش قاطع و جدی حکومت مرکزی مواجه گشته اند. در ایران هم افراد جدایی طلب زیادی فعالیت می کنند و به مانند سایر نقاط دنیا تا زمانی که به اقدام مسلحانه روی نمی آورند، برخورد چندانی با آنها صورت نمی پذیرد. بر اساس تجربه، دانشجویان و حتی اساتید زیادی از قومیت های مختلف را مشاهده کرده ام که به راحتی از سیاست های تجزیه طلبان دفاع کرده و هویت ایرانی خود را انکار می کنند و هیچگاه با مشکل خاصی مواجه نبوده اند.
البته طبیعتا دولت مرکزی ایران هم (فارغ از نام و ایدئولوژی) به مانند سایر کشورها هنگامی که جدایی طلبان سلاح به دست گرفته و به اعمال تروریستی اقدام کرده و به سوی نیروهای نظامی و مرزبانان شلیک می کنند بالطبع واکنش جدی و خشنی از خود نشان می دهد.
@kharmagaas


04.05.202521:04
⏬
«از خصایص و شگفتیهای این عهد است که هرکس خواست از روی صداقت و شجاعت به حال این مردم و این کشور دلسوزی کند، زندگیاش بر باد رفت؛ یا دربهدر و دق مرگ شد. در این دوران، زبانی نخواست به راست بگردد مگر آنکه بریده شد، کسی نخواست «اصيل» زندگی کند، مگر آنکه «بوف کور»وار به کنج نکبت خزید؛ سری نخواست اندیشهای بلند بپروراند مگر آنکه به سنگ خورد»
(محمدعلی اسلامی ندوشن)
⏪حقیقتا مملکت عجیبی است. در این مملکت هر کسی بیشتر وطن فروشی کند بر اوج کشیده میشود و در مقابل وطن دوستِان آماج توهین و ناسزا و تحقیر قرار میگیرند.
در این سرزمین هر که از ایران دفاع کرد لجن مال شد. هر کسی که برضد تحریم و حمله نظامی گفت آماج توهین قرار گرفت. هر کسی که از نمادهای ملی دفاع کرد و برای کشور دل سوزاند مورد خشم و کینه قرار گرفت و در مقابل هر که بیشتر دروغ گفت و اَدای قهرمان درآورد، هر که بیشتر به نمادهای ملی و وطنی لگدپرانی کرده و با دشمنان این سرزمین همصدا شد، بر شانه های ملت نشانده شد.
طرف هر کشور دیگری بود نهایت گاوچرانی چیزی میشد، اما اینجا از صدقه سر این ملت پسر رئیسجمهور شده و عقده عجیبی از زبان ملی کشور دارد!
@kharmagaas
«از خصایص و شگفتیهای این عهد است که هرکس خواست از روی صداقت و شجاعت به حال این مردم و این کشور دلسوزی کند، زندگیاش بر باد رفت؛ یا دربهدر و دق مرگ شد. در این دوران، زبانی نخواست به راست بگردد مگر آنکه بریده شد، کسی نخواست «اصيل» زندگی کند، مگر آنکه «بوف کور»وار به کنج نکبت خزید؛ سری نخواست اندیشهای بلند بپروراند مگر آنکه به سنگ خورد»
(محمدعلی اسلامی ندوشن)
⏪حقیقتا مملکت عجیبی است. در این مملکت هر کسی بیشتر وطن فروشی کند بر اوج کشیده میشود و در مقابل وطن دوستِان آماج توهین و ناسزا و تحقیر قرار میگیرند.
در این سرزمین هر که از ایران دفاع کرد لجن مال شد. هر کسی که برضد تحریم و حمله نظامی گفت آماج توهین قرار گرفت. هر کسی که از نمادهای ملی دفاع کرد و برای کشور دل سوزاند مورد خشم و کینه قرار گرفت و در مقابل هر که بیشتر دروغ گفت و اَدای قهرمان درآورد، هر که بیشتر به نمادهای ملی و وطنی لگدپرانی کرده و با دشمنان این سرزمین همصدا شد، بر شانه های ملت نشانده شد.
طرف هر کشور دیگری بود نهایت گاوچرانی چیزی میشد، اما اینجا از صدقه سر این ملت پسر رئیسجمهور شده و عقده عجیبی از زبان ملی کشور دارد!
@kharmagaas






+2
04.05.202517:24
⏪
⏬
این مطالب را یکی از دوستان از صفحه تلگرامی حسن محدثی فرستاده است:-)
به درخواست برخی دوستان که نشر مطالب این قبیل افراد را پایین آوردن سطح گفتگو و سطح مطالب کانال میدانستند (به شخصه با این نظر موافقم)، تمام مطالبی که نام این خالهزنکهای ضدایرانی (لانه کرده در دانشکده های علوم سیاسی و جامعهشناسی) را از کانال پاک کردم.
در مورد اشاره واژه «روستایی» هم توضیح دادم که منظورم سعید روستایی کارگردان بود و خود متولد روستا هستم و برای نقد کسی نیازی به دانستن زادگاه و مکان زندگی و موارد مبتذلی از این دست ندارم.
اما نگاه کنید چگونه این شوهرعمههای لانه کرده در حوزههای اجتماعی ایران صرف یک کلمه در حال روضه خوانی هستند:-)
حقیقتا وضعیت علوم انسانی در ایران چیزی فراتر از شرم آور است...
@kharmagaas
⏬
این مطالب را یکی از دوستان از صفحه تلگرامی حسن محدثی فرستاده است:-)
به درخواست برخی دوستان که نشر مطالب این قبیل افراد را پایین آوردن سطح گفتگو و سطح مطالب کانال میدانستند (به شخصه با این نظر موافقم)، تمام مطالبی که نام این خالهزنکهای ضدایرانی (لانه کرده در دانشکده های علوم سیاسی و جامعهشناسی) را از کانال پاک کردم.
در مورد اشاره واژه «روستایی» هم توضیح دادم که منظورم سعید روستایی کارگردان بود و خود متولد روستا هستم و برای نقد کسی نیازی به دانستن زادگاه و مکان زندگی و موارد مبتذلی از این دست ندارم.
اما نگاه کنید چگونه این شوهرعمههای لانه کرده در حوزههای اجتماعی ایران صرف یک کلمه در حال روضه خوانی هستند:-)
حقیقتا وضعیت علوم انسانی در ایران چیزی فراتر از شرم آور است...
@kharmagaas
Reposted from:
خرمگس

03.05.202515:58
فرهاد قنبری
جامعه شناسانِ هپروتی
سوالی که در مواجهه با برخی از اساتید و دانشجویان رشته جامعه شناسی و بسیاری فعالین سیاسی که تحصیلات عالیه دانشگاهی دارند مطرح می شود این است که چرا آنها از بدیهیات لازم برای ساخت یک اجتماع مدرن فاصله گرفته و از زیست جهان «قبیلهای» در مقابل «شهروند ملی» دفاع می کنند؟
مگر آرمان روشنگری این نبود که انسان را از کودکی و طفولیت فکری و دست و پا زدن در تعصبات قومی، قبیله ای رها کرده و او را به انسانی صاحب خرد و مستقل و شهروند دولت-ملت تبدیل نماید، اما چرا استاد و کنشگر سیاسی و روشنفکر قرن بیست و یکم ایرانی که ادعای هگل و مارکس و روسو و دکارت شناسیش گوش عالمیان پر کرده از «قبیله گرایی» [در مقابل شهروند] دفاع می کند و مدافعان شهروند دولتِ ملی را فاشیست و پان و.. می نامد و در مقابل به ستایشگر پرشور قبیله گرایان خشونت طلب تبدیل می شود؟
ریشه این مسئله را در عوامل مختلف از قبیل «ذهنیت رعیت مآب»، «تاریخ استبدادی»، «عدم تجربه زیسته دموکراسی»، «عدم شناخت صحیح دولت-ملت در عصر مدرن»، «نفهمیدن آرمان روشنگری» و از همه مهمتر نهاد دانشگاه و رشته های تحصیلی مانند جامعه شناسی و علوم سیاسی و فلسفه باید جستجو کرد.
در جوامع توسعه یافته غربی اگر دانشگاه و علوم انسانی و جامعه شناسی و علوم سیاسی پدید آمد نه بر اساس تقلید از دیگران بلکه در پاسخ به نیازی بود که برحسب تحولات اجتماعی در آن جامعه ایجاد شده بود. دانشگاه و علوم انسانی در غرب با زیست اجتماعی مردم همان قرن و عصر در هم تنیده بود و اگر دورکهایم و هگل و آگوست کنت و دیلتای و وبر و بوردیو و بودریار و دیگرانی پیدا شده و شروع به نظریه پردازی می کردند در پاسخ به نیاز زمانه خویش و برای گشودن افق فکری نو و شناخت و شناسایی و رفع آسیب های اجتماعی و بحرانهای فکری موجود در جامعه خویش بود.
بر این اساس اگر «جامعه شناسی پُست مدرن» هم در جوامع غربی ایجاد شد و نظریه پردازن به مباحثی مانند «هویت» و «جنسیت» و «قومیت» و «تفاوتها» و امثالهم پرداختند در پاسخ به نیاز جامعه در پرداختن به چنین مسائلی بود. جامعه دانشگاهی غرب با تجربه دویست ساله روشنگری، تجربه طولانی دموکراسی، تجربه دو جنگ جهانی و در پاسخ به برخی بحرانهای اجتماعی دهه های پایانی قرن بیستم به این برداشت رسیده بود که برای بسط بیشتر دموکراسی باید به چنین حوزه هایی پرداخته و امکانهای جدیدی را به روی شهروندان خویش بگشاید.
حال استاد و دانشجوی جامعه شناسی و علوم سیاسی و فلسفه ایرانی که نه شناخت درستی از تاریخ و فلسفه غرب دارد و نه تاریخ و الزامات آموزشی کشور خویش را میفهمد، با تکیه بر چند ترجمه دست و پا شکسته از متون جامعه شناسان و متفکران غربی [که همگی آنها در پاسخ به نیازهای وقت جامعه خود طرح شده است] به شهروندی تبدیل می شود که پاهایش روی زمین ایران است، اما ذهنش در یک دنیایی خیالی و ضد ملی سیر کرده و با بازی با مفاهیمی چون فاشیسم و سوسیالیسم و هویت و امثالهم به مخالف سرسخت جامعه خود تبدیل میشود.
استاد و دانشجوی جامعه شناسی در ایران با مطالعه مثلا چند واحد«جامعه شناسی پست مدرن» تمام مسائل هویتی و قومی مستتر در جامعه غربی را به جامعه خویش بسط می دهد و بدون درک اینکه ایران جامعه مهاجرپذیر و متکثر نژادی نیست و یا تجربه روشنگری و دموکراسی و شهروندی مدرن ندارد و یا در کدام جغرافیای جهان واقع شده و با چه تاریخ و سنت و فرهنگی رشد یافته است و یا با چه تهدیدات امنیتی مواجه است، به مدافع قبیلهگرایی تبدیل می شود و در مقابل نگاه ملی که تلاش میکند انسان جهانِ سومیِ خاورمیانه ای را به جایگاه «شهروند» ارتقاء دهد به مدافع پرشور ارزشهای «عشیرهای-قبیلهای» تبدیل شده و در مقابل توسعه فرهنگی و سیاسی جامعه قرار می گیرد.
پ.ن: بدیهی است که منظور بخشی از اساتید و دانشجویان این رشتههای دانشگاهی است.
@kharmagaas
جامعه شناسانِ هپروتی
سوالی که در مواجهه با برخی از اساتید و دانشجویان رشته جامعه شناسی و بسیاری فعالین سیاسی که تحصیلات عالیه دانشگاهی دارند مطرح می شود این است که چرا آنها از بدیهیات لازم برای ساخت یک اجتماع مدرن فاصله گرفته و از زیست جهان «قبیلهای» در مقابل «شهروند ملی» دفاع می کنند؟
مگر آرمان روشنگری این نبود که انسان را از کودکی و طفولیت فکری و دست و پا زدن در تعصبات قومی، قبیله ای رها کرده و او را به انسانی صاحب خرد و مستقل و شهروند دولت-ملت تبدیل نماید، اما چرا استاد و کنشگر سیاسی و روشنفکر قرن بیست و یکم ایرانی که ادعای هگل و مارکس و روسو و دکارت شناسیش گوش عالمیان پر کرده از «قبیله گرایی» [در مقابل شهروند] دفاع می کند و مدافعان شهروند دولتِ ملی را فاشیست و پان و.. می نامد و در مقابل به ستایشگر پرشور قبیله گرایان خشونت طلب تبدیل می شود؟
ریشه این مسئله را در عوامل مختلف از قبیل «ذهنیت رعیت مآب»، «تاریخ استبدادی»، «عدم تجربه زیسته دموکراسی»، «عدم شناخت صحیح دولت-ملت در عصر مدرن»، «نفهمیدن آرمان روشنگری» و از همه مهمتر نهاد دانشگاه و رشته های تحصیلی مانند جامعه شناسی و علوم سیاسی و فلسفه باید جستجو کرد.
در جوامع توسعه یافته غربی اگر دانشگاه و علوم انسانی و جامعه شناسی و علوم سیاسی پدید آمد نه بر اساس تقلید از دیگران بلکه در پاسخ به نیازی بود که برحسب تحولات اجتماعی در آن جامعه ایجاد شده بود. دانشگاه و علوم انسانی در غرب با زیست اجتماعی مردم همان قرن و عصر در هم تنیده بود و اگر دورکهایم و هگل و آگوست کنت و دیلتای و وبر و بوردیو و بودریار و دیگرانی پیدا شده و شروع به نظریه پردازی می کردند در پاسخ به نیاز زمانه خویش و برای گشودن افق فکری نو و شناخت و شناسایی و رفع آسیب های اجتماعی و بحرانهای فکری موجود در جامعه خویش بود.
بر این اساس اگر «جامعه شناسی پُست مدرن» هم در جوامع غربی ایجاد شد و نظریه پردازن به مباحثی مانند «هویت» و «جنسیت» و «قومیت» و «تفاوتها» و امثالهم پرداختند در پاسخ به نیاز جامعه در پرداختن به چنین مسائلی بود. جامعه دانشگاهی غرب با تجربه دویست ساله روشنگری، تجربه طولانی دموکراسی، تجربه دو جنگ جهانی و در پاسخ به برخی بحرانهای اجتماعی دهه های پایانی قرن بیستم به این برداشت رسیده بود که برای بسط بیشتر دموکراسی باید به چنین حوزه هایی پرداخته و امکانهای جدیدی را به روی شهروندان خویش بگشاید.
حال استاد و دانشجوی جامعه شناسی و علوم سیاسی و فلسفه ایرانی که نه شناخت درستی از تاریخ و فلسفه غرب دارد و نه تاریخ و الزامات آموزشی کشور خویش را میفهمد، با تکیه بر چند ترجمه دست و پا شکسته از متون جامعه شناسان و متفکران غربی [که همگی آنها در پاسخ به نیازهای وقت جامعه خود طرح شده است] به شهروندی تبدیل می شود که پاهایش روی زمین ایران است، اما ذهنش در یک دنیایی خیالی و ضد ملی سیر کرده و با بازی با مفاهیمی چون فاشیسم و سوسیالیسم و هویت و امثالهم به مخالف سرسخت جامعه خود تبدیل میشود.
استاد و دانشجوی جامعه شناسی در ایران با مطالعه مثلا چند واحد«جامعه شناسی پست مدرن» تمام مسائل هویتی و قومی مستتر در جامعه غربی را به جامعه خویش بسط می دهد و بدون درک اینکه ایران جامعه مهاجرپذیر و متکثر نژادی نیست و یا تجربه روشنگری و دموکراسی و شهروندی مدرن ندارد و یا در کدام جغرافیای جهان واقع شده و با چه تاریخ و سنت و فرهنگی رشد یافته است و یا با چه تهدیدات امنیتی مواجه است، به مدافع قبیلهگرایی تبدیل می شود و در مقابل نگاه ملی که تلاش میکند انسان جهانِ سومیِ خاورمیانه ای را به جایگاه «شهروند» ارتقاء دهد به مدافع پرشور ارزشهای «عشیرهای-قبیلهای» تبدیل شده و در مقابل توسعه فرهنگی و سیاسی جامعه قرار می گیرد.
پ.ن: بدیهی است که منظور بخشی از اساتید و دانشجویان این رشتههای دانشگاهی است.
@kharmagaas
Reposted from:
خرمگس



03.05.202510:21
⏬
⏬
اصلا بحث قوم و قبیله و شهر نیست. بحث بر سر تقدیس خشونت در برخی خردهفرهنگهاست.
در روستای ما یکبار به خاطر دعوا بر سر صف نانوایی، ۲۵ نفر تا حد مرگ یکدیگر را کتک زدند و برای خاموش شدن قائله چهل نفر از بزرگان و جوانان دو طایفه راهی زندان شدند. بحث بر سر نقد خرده فرهنگی است که به خاطر صف نانوایی یا یک متلک به زن یا پنج متر زمین کمارزش، با بیل و چماق بر سر دیگری کوفته و جان او را میگیرد.
راه حل مقابله با این شکل از خشونت، خروج از عصبیت قومی و زبانی و ادغام در فرهنگ بزرگتر و کلان است.
جامعهشناسی قومگرا سریعا هر نقدی به این خرده فرهنگها را به مسئلهای ناموسی و هویتی تبدیل کرده و منتقدان را به توهین قومیتی متهم میسازد و از این طریق بر عدم ادغام خردهفرهنگها در فرهنگ ملی تاکید میکند.
فردی که در تهران با قمه و کلنگ همسر را خود را به قتل میرساند یک بیمار روحی و روانی است اما مردی که در روستای ما یا فلان روستای دورافتاده در بوشهر و خوزستان به خاطر حرف نامربوط مردم، دختر و زن خود را به قتل میرساند، فقط بیمار روحی و روانی نیست بلکه بخش بزرگی از این خشونت از عصبیت قومی و عشیرهای تغذیه میکند.
@kharmagaas
⏬
اصلا بحث قوم و قبیله و شهر نیست. بحث بر سر تقدیس خشونت در برخی خردهفرهنگهاست.
در روستای ما یکبار به خاطر دعوا بر سر صف نانوایی، ۲۵ نفر تا حد مرگ یکدیگر را کتک زدند و برای خاموش شدن قائله چهل نفر از بزرگان و جوانان دو طایفه راهی زندان شدند. بحث بر سر نقد خرده فرهنگی است که به خاطر صف نانوایی یا یک متلک به زن یا پنج متر زمین کمارزش، با بیل و چماق بر سر دیگری کوفته و جان او را میگیرد.
راه حل مقابله با این شکل از خشونت، خروج از عصبیت قومی و زبانی و ادغام در فرهنگ بزرگتر و کلان است.
جامعهشناسی قومگرا سریعا هر نقدی به این خرده فرهنگها را به مسئلهای ناموسی و هویتی تبدیل کرده و منتقدان را به توهین قومیتی متهم میسازد و از این طریق بر عدم ادغام خردهفرهنگها در فرهنگ ملی تاکید میکند.
فردی که در تهران با قمه و کلنگ همسر را خود را به قتل میرساند یک بیمار روحی و روانی است اما مردی که در روستای ما یا فلان روستای دورافتاده در بوشهر و خوزستان به خاطر حرف نامربوط مردم، دختر و زن خود را به قتل میرساند، فقط بیمار روحی و روانی نیست بلکه بخش بزرگی از این خشونت از عصبیت قومی و عشیرهای تغذیه میکند.
@kharmagaas


07.05.202516:06
⏬
⏬
وکیل مدافع هیچ آخوند و ملایی نبوده و نیستم اما نمیتوان در برابر این میزان بلاهتی که با نام مبارزه با آخوند به جامعه تزریق میشود سکوت کرد.
کار این جماعت به جایی رسیده است که اگر زنشان را هم در آغوش یک آمریکایی و اسرائیلی و اروپایی غافلگیر کنند، به جای متهم کردن زن یا فاسقش، شروع به فحش و ناسزا به آخوند خواهند کرد.
⏪ همین قدرت دست و پاشکسته ایران امروز، بهترین وضعیت و بالاترین قدرت دفاعی این سرزمین در دویست سال گذشته است. امروز اگر کسی به جای حمله نظامی و تحمیل ترکمنچای و گلستان و آخال و گلداسمیت و دهها امتیاز تجاری دیگر و یا اقدام به اشغال ایران و اخراج فرد اول مملکت به ده کورههای آفریقا، سعی در تحریم و تغییر نام امکان تاریخی دارد از صدقه سر چند آخوند و فرماندهان نظامی است که درک واقع بینانهتری از اوضاع بینالملل داشتند.
@kharmagaas
⏬
وکیل مدافع هیچ آخوند و ملایی نبوده و نیستم اما نمیتوان در برابر این میزان بلاهتی که با نام مبارزه با آخوند به جامعه تزریق میشود سکوت کرد.
کار این جماعت به جایی رسیده است که اگر زنشان را هم در آغوش یک آمریکایی و اسرائیلی و اروپایی غافلگیر کنند، به جای متهم کردن زن یا فاسقش، شروع به فحش و ناسزا به آخوند خواهند کرد.
⏪ همین قدرت دست و پاشکسته ایران امروز، بهترین وضعیت و بالاترین قدرت دفاعی این سرزمین در دویست سال گذشته است. امروز اگر کسی به جای حمله نظامی و تحمیل ترکمنچای و گلستان و آخال و گلداسمیت و دهها امتیاز تجاری دیگر و یا اقدام به اشغال ایران و اخراج فرد اول مملکت به ده کورههای آفریقا، سعی در تحریم و تغییر نام امکان تاریخی دارد از صدقه سر چند آخوند و فرماندهان نظامی است که درک واقع بینانهتری از اوضاع بینالملل داشتند.
@kharmagaas


07.05.202511:46
ترامپ از افشای یک خبر مهم و تاثیرگذار در آستانه سفر خود به خاورمیانه سخن گفته است.
حال برخی رسانهها از صبح امروز آن را به تغییر نام خلیج فارس به خلیج ع ر ب ی تعبیر کردهاند.
ترامپ قبلا هم از این نام جعلی برای خلیج فارس استفاده کرده و است و آن میزان هم احمق نیست که چنین لفاظی رسانهای را به عنوان خبر مهم و تأثیرگذار به جهانیان بفروشد.
مسئله دیگر اینکه تاریخ و جغرافیا با ترامپ آغاز نشده است که با یک لفاظی او نام و هویت یک منطقه تغییر پیدا کند.
نکته آخر اینکه به نظر خبر مهم ترامپ (اگر مرتبط با ایران باشد) را میتوان به اعلام توافق هستهای یا اعلام جنگ با ایران یا حتی دیدار با مقامات ایرانی یا بازگشایی سفارت دو کشور و یا خبرهای تکان دهنده و غیرقابل باوری در این حدود ارزیابی کرد.
@kharmagaas
حال برخی رسانهها از صبح امروز آن را به تغییر نام خلیج فارس به خلیج ع ر ب ی تعبیر کردهاند.
ترامپ قبلا هم از این نام جعلی برای خلیج فارس استفاده کرده و است و آن میزان هم احمق نیست که چنین لفاظی رسانهای را به عنوان خبر مهم و تأثیرگذار به جهانیان بفروشد.
مسئله دیگر اینکه تاریخ و جغرافیا با ترامپ آغاز نشده است که با یک لفاظی او نام و هویت یک منطقه تغییر پیدا کند.
نکته آخر اینکه به نظر خبر مهم ترامپ (اگر مرتبط با ایران باشد) را میتوان به اعلام توافق هستهای یا اعلام جنگ با ایران یا حتی دیدار با مقامات ایرانی یا بازگشایی سفارت دو کشور و یا خبرهای تکان دهنده و غیرقابل باوری در این حدود ارزیابی کرد.
@kharmagaas
Reposted from:
خرمگس



04.05.202519:28
↕️
↕️
بسیاری از این «فارسی ستیزی» و «قومگرایی» مُد شده در کشور، ریشه در تفاوت محیطی است که بانیان چنین جریانی رشد یافته اند.
بسیاری از این افراد از محیط های کوچک و دورافتاده به آنی راهی دانشگاهی در شهر بزرگ (عموما تهران) شده اند و طبیعتا در تقابل میان ریتم تند و سبک متفاوت زندگی شهری احساس سرخوردگی و تحقیرشدگی کرده اند.
آنها در ناخودآگاه خود ریشه چنین تحقیری را نه در تفاوت سبک زیست کلانشهر و شهر کوچک و روستا بلکه به «فارس» و «غیرفارس» بودن تقلیل داده و کینه عجیبی نسبت به زبان فارسی و ایران پیدا کرده اند.
بخش عمده نگاه «ایران ستیز» و «فارسیستیز» امروز از چنین عقده های سرکوب شده ای نشات می گیرد. عقده هایی که قبل از انقلاب عدهای از دانشجوهای ساده حاشیهنشین رسیده به تهران و شهرهای بزرگ را به عضویت در گروههای تروریستی مانند مجاهدین و فداییان خلق سوق می داد و دانشجوی سرخورده امروزی را به تقابل با ایران و فارسیستیزی و نوکری برای بیگانه و امثالهم سوق می دهد.
به این افراد حَرجی نیست، اما مخاطب ایرانی ساکن ایران باید حواسش جمع باشد و گول این بازیها را نخورد.
@kharmagaas
↕️
بسیاری از این «فارسی ستیزی» و «قومگرایی» مُد شده در کشور، ریشه در تفاوت محیطی است که بانیان چنین جریانی رشد یافته اند.
بسیاری از این افراد از محیط های کوچک و دورافتاده به آنی راهی دانشگاهی در شهر بزرگ (عموما تهران) شده اند و طبیعتا در تقابل میان ریتم تند و سبک متفاوت زندگی شهری احساس سرخوردگی و تحقیرشدگی کرده اند.
آنها در ناخودآگاه خود ریشه چنین تحقیری را نه در تفاوت سبک زیست کلانشهر و شهر کوچک و روستا بلکه به «فارس» و «غیرفارس» بودن تقلیل داده و کینه عجیبی نسبت به زبان فارسی و ایران پیدا کرده اند.
بخش عمده نگاه «ایران ستیز» و «فارسیستیز» امروز از چنین عقده های سرکوب شده ای نشات می گیرد. عقده هایی که قبل از انقلاب عدهای از دانشجوهای ساده حاشیهنشین رسیده به تهران و شهرهای بزرگ را به عضویت در گروههای تروریستی مانند مجاهدین و فداییان خلق سوق می داد و دانشجوی سرخورده امروزی را به تقابل با ایران و فارسیستیزی و نوکری برای بیگانه و امثالهم سوق می دهد.
به این افراد حَرجی نیست، اما مخاطب ایرانی ساکن ایران باید حواسش جمع باشد و گول این بازیها را نخورد.
@kharmagaas
04.05.202517:24
Reposted from:
روزنامه نوآوران

Deleted04.05.202512:10
03.05.202508:48
این فرد تصور میکند، نگارنده با او یا همکارانش و یا برخی سلبریتیها و بلاگرهای ورزشی و سینمایی و دانشگاهی و مشکل شخصی و عقده دارم که حالا میخواهد با سپردن آن در گوشهای از ذهنش و یا دعوت حواریونش به فحاشی و توهین به اصطلاح تلافی و عقده گشایی کند.
جدال من با شخص ایشان به چند دلیل عمده است:
- ایشان و همفکران ایشان در زمینه عقب راندن فرهنگ سیاسی و تقلیل شهروند ایرانی به بخشی از فلان عشیره و قیبله قلم میزنند. امثال ایشان با تزریق عصبیت قومی و قبیلهای باعث تقویت فرهنگ سیاسی عقبمانده و خشن و غیرستیز میگردند.
- ایشان و همکاران ایشان دانسته یا ندانسته (به نظر من از سر ناآگاهی و عدم شناخت درست مفاهیم اجتماعی) به تمام اِلمانهای هویت ساز ایرانی حمله کرده و تبر به ریشه هویت ایرانی که خواسته تمام دشمنان کوچک و بزرگ ایران است میزنند. امثال ایشان تصور میکند با حمله به کوروش و داریوش و حافظ و سعدی و سایر بزرگان فرهنگ و تاریخ این سرزمین، در حال مبارزه با دگماتیسم و نژادپرستی و شوونیسم ایرانی است. امثال ایشان فارغ از اینکه اصلا در قد و قواره نقد بزرگانی چون مولوی و حافظ نیستند بلکه با دامن زدن به این مباحث ضدفرهنگی در راستای خدمت به منافع تجزیهطلبان و دشمنان هویت ملی ایرانی قدم برمیدارند.
- امثال ایشان به واسطه عدم شناخت صحیح مفاهیم فلسفی و تاریخی و به تصور مبارزه با ارتجاع و دگماتیسم، در حال تزریق یک نفرت بسیار خطرناک و البته کور نسبت به نهاد سنت و دین در این جامعه هستند. نفرتی که در شرایط بحرانی میتواند چنان خشونت و سبعیتی را به نمایش بگذارد که دست داعش و داعشیان را از پشت ببندد.
در کل نقد من به کنشگری این افراد به واسطه تلاش آنها برای خالی کردن و زدن زیر پای فرهنگ و تاریخ و هویت ایرانی و تزریق یک نفرت خشن نسبت به سنت و تاریخ و میراث فرهنگی ایران است که در نهایت در خدمت دشمنان این سرزمین و به ضرر ساکنان این سرزمین تبدیل خواهد شد.
وگرنه ما نه بیکاریم. نه با کسی رابطه نفرت یا مرید و مرادی داریم. نه آنها و سبک زندگی آنها را از نزدیک میشناسیم. نه علاقهای به شنیدن توهین و تهمت داریم و نه آنقدر بیکاریم که وقت خود را صرف جدل با این جماعت و پیروانشان نماییم.
در پایان اینکه حقیقتا حتی دیگر علاقه چندانی به نوشتن و حفظ این کانال هم ندارم و تصور میکنم که دیگر حرف چندان جدیدی هم برای مخاطب ندارم و تنها دلیل حفظ این صفحه دفاع از منافع و تاریخ و میراث فرهنگی این سرزمین (و بالطبع ساکنان این سرزمین) در این فضای به غایت کدر، سخیف و غبارآلود است.
@kharmagaas
جدال من با شخص ایشان به چند دلیل عمده است:
- ایشان و همفکران ایشان در زمینه عقب راندن فرهنگ سیاسی و تقلیل شهروند ایرانی به بخشی از فلان عشیره و قیبله قلم میزنند. امثال ایشان با تزریق عصبیت قومی و قبیلهای باعث تقویت فرهنگ سیاسی عقبمانده و خشن و غیرستیز میگردند.
- ایشان و همکاران ایشان دانسته یا ندانسته (به نظر من از سر ناآگاهی و عدم شناخت درست مفاهیم اجتماعی) به تمام اِلمانهای هویت ساز ایرانی حمله کرده و تبر به ریشه هویت ایرانی که خواسته تمام دشمنان کوچک و بزرگ ایران است میزنند. امثال ایشان تصور میکند با حمله به کوروش و داریوش و حافظ و سعدی و سایر بزرگان فرهنگ و تاریخ این سرزمین، در حال مبارزه با دگماتیسم و نژادپرستی و شوونیسم ایرانی است. امثال ایشان فارغ از اینکه اصلا در قد و قواره نقد بزرگانی چون مولوی و حافظ نیستند بلکه با دامن زدن به این مباحث ضدفرهنگی در راستای خدمت به منافع تجزیهطلبان و دشمنان هویت ملی ایرانی قدم برمیدارند.
- امثال ایشان به واسطه عدم شناخت صحیح مفاهیم فلسفی و تاریخی و به تصور مبارزه با ارتجاع و دگماتیسم، در حال تزریق یک نفرت بسیار خطرناک و البته کور نسبت به نهاد سنت و دین در این جامعه هستند. نفرتی که در شرایط بحرانی میتواند چنان خشونت و سبعیتی را به نمایش بگذارد که دست داعش و داعشیان را از پشت ببندد.
در کل نقد من به کنشگری این افراد به واسطه تلاش آنها برای خالی کردن و زدن زیر پای فرهنگ و تاریخ و هویت ایرانی و تزریق یک نفرت خشن نسبت به سنت و تاریخ و میراث فرهنگی ایران است که در نهایت در خدمت دشمنان این سرزمین و به ضرر ساکنان این سرزمین تبدیل خواهد شد.
وگرنه ما نه بیکاریم. نه با کسی رابطه نفرت یا مرید و مرادی داریم. نه آنها و سبک زندگی آنها را از نزدیک میشناسیم. نه علاقهای به شنیدن توهین و تهمت داریم و نه آنقدر بیکاریم که وقت خود را صرف جدل با این جماعت و پیروانشان نماییم.
در پایان اینکه حقیقتا حتی دیگر علاقه چندانی به نوشتن و حفظ این کانال هم ندارم و تصور میکنم که دیگر حرف چندان جدیدی هم برای مخاطب ندارم و تنها دلیل حفظ این صفحه دفاع از منافع و تاریخ و میراث فرهنگی این سرزمین (و بالطبع ساکنان این سرزمین) در این فضای به غایت کدر، سخیف و غبارآلود است.
@kharmagaas


07.05.202515:15
⏬
⏪
توییت دوست و حامی رضا پهلوی و سلطنتطلبان را ببینید.
وقتی میگوییم سلطنتطلبان امروز و حامیان و حامیان رضا پهلوی احمقترین و ضد ایرانیترین نیروی اجتماعی در میان اپوزسیون هستند، یک عده ناراحت میشوند.
آنها بیش از دو سال است حمال پرچم اسرائیل هستند و شعار وطن دوستی و عرب نمیپرستیم و جانم فدای ایران سر میدهند، اما صاحب همان پرچم با خوشحالی شایعه جعل نام جدید برای خلیج فارس را توییت میکند.
@kharmagaas
⏪
توییت دوست و حامی رضا پهلوی و سلطنتطلبان را ببینید.
وقتی میگوییم سلطنتطلبان امروز و حامیان و حامیان رضا پهلوی احمقترین و ضد ایرانیترین نیروی اجتماعی در میان اپوزسیون هستند، یک عده ناراحت میشوند.
آنها بیش از دو سال است حمال پرچم اسرائیل هستند و شعار وطن دوستی و عرب نمیپرستیم و جانم فدای ایران سر میدهند، اما صاحب همان پرچم با خوشحالی شایعه جعل نام جدید برای خلیج فارس را توییت میکند.
@kharmagaas
Reposted from:
روزنامه نوآوران



07.05.202511:39
💢💢آسیب شناسی شادمانی برخی هموطنان از فاجعه بندرعباس
فرهاد قنبری
◽سال های سال است که یمن درگیر جنگ داخلی است و دو طرف منازعه جنگ را تا جایی پیش بردهاند که حتی این کشور عملاً به دو بخش با دو حکومت متفاوت تقسیم شده است. البته ما قصد ورود به چرایی منازعات یمن را نداریم و هدف آن است که بگوییم حتی جریان مخالف انصارالله یمن که سال هاست با یگدیگر درگیر جنگ داخلی هستند هم در برابر حملات اسرائیل و آمریکا به بخشهای تحت حاکمیت انصارالله اعتراض کرده و بارها از عملیات حوثیها علیه اسرائیل حمایت نموده است.
ادامه مطلب در سایت نوآوران آنلاین
✳️@NoavaranOnline
فرهاد قنبری
◽سال های سال است که یمن درگیر جنگ داخلی است و دو طرف منازعه جنگ را تا جایی پیش بردهاند که حتی این کشور عملاً به دو بخش با دو حکومت متفاوت تقسیم شده است. البته ما قصد ورود به چرایی منازعات یمن را نداریم و هدف آن است که بگوییم حتی جریان مخالف انصارالله یمن که سال هاست با یگدیگر درگیر جنگ داخلی هستند هم در برابر حملات اسرائیل و آمریکا به بخشهای تحت حاکمیت انصارالله اعتراض کرده و بارها از عملیات حوثیها علیه اسرائیل حمایت نموده است.
ادامه مطلب در سایت نوآوران آنلاین
✳️@NoavaranOnline
Reposted from:
خرمگس



04.05.202519:22
↕️
رابطه پانترکیسم با میراث فرهنگی و تمدنی ایران به مانند رابطه زن سلیطه و ولگردی است که به عقد و همسری مردی فوقالعاده بانزاکت و با تربیتِاشرافی (یا بالعکس) درآمده است.
طبیعتا چنین زنی سر یک ماه نشده همسر خود را رها کرده و دنبال مردانی با سطح فکر و شعور و اخلاقیاتِ پست خود خواهد رفت، چرا که رشد فکری و اخلاقی لازم برای همزیستی با چنین مرد بانزاکت و بافرهنگی را ندارد.
حال انتظار درک شاهنامه و مثنوی و کلیات نظامی و حافظ و سعدی از سوی افرادی که تصور میکنند چنگیزخان مغول حامل تمدن برتری بوده است، انتظاری عبث و بیهوده است.
بدون هیچ اغراقی عرض میکنم، فهم صحیح میراث عظیم فکری و فرهنگی و هنری ایرانی نیاز به تربیت و تحصیل و رشد فکری بالایی دارد، که هر کسی از عهده آن برنمیآید. پانترکیسم و یا هر صورت قبیلهگرایی در ایران نتیجه شکست و احساس زبونی در برابر این گنجینه عظیم فرهنگی و هنری است.
پانترکیسم و قبیلهگرایی به مانند آن فرد فاقد ادب و شعوری است که به واسطه نداشتن ذوق هنری، ابتذال را برگزیده است و به هر منتقد ابتذال، با ادبیاتی تند و توهینآمیز حمله میکند.
@kharmagaas
رابطه پانترکیسم با میراث فرهنگی و تمدنی ایران به مانند رابطه زن سلیطه و ولگردی است که به عقد و همسری مردی فوقالعاده بانزاکت و با تربیتِاشرافی (یا بالعکس) درآمده است.
طبیعتا چنین زنی سر یک ماه نشده همسر خود را رها کرده و دنبال مردانی با سطح فکر و شعور و اخلاقیاتِ پست خود خواهد رفت، چرا که رشد فکری و اخلاقی لازم برای همزیستی با چنین مرد بانزاکت و بافرهنگی را ندارد.
حال انتظار درک شاهنامه و مثنوی و کلیات نظامی و حافظ و سعدی از سوی افرادی که تصور میکنند چنگیزخان مغول حامل تمدن برتری بوده است، انتظاری عبث و بیهوده است.
بدون هیچ اغراقی عرض میکنم، فهم صحیح میراث عظیم فکری و فرهنگی و هنری ایرانی نیاز به تربیت و تحصیل و رشد فکری بالایی دارد، که هر کسی از عهده آن برنمیآید. پانترکیسم و یا هر صورت قبیلهگرایی در ایران نتیجه شکست و احساس زبونی در برابر این گنجینه عظیم فرهنگی و هنری است.
پانترکیسم و قبیلهگرایی به مانند آن فرد فاقد ادب و شعوری است که به واسطه نداشتن ذوق هنری، ابتذال را برگزیده است و به هر منتقد ابتذال، با ادبیاتی تند و توهینآمیز حمله میکند.
@kharmagaas
Reposted from:
خرمگس

03.05.202516:00
فرهاد قنبری
محفل از خودبیگانگی یا منبع دانش!
اگر دانشکده های فنی و علوم پزشکی در ایران به محلی برای تربیت متخصص برای غرب و اقیانوسیه تبدیل شده است، عموم دانشکدههای علوم انسانی هم به محلی برای تربیت تفکر ضدملی و صدوطنی تبدیل شده است.
دانشگاه در ایران به ویژه در رشته هایی مانند «جامعه شناسی» و «تاریخ» و «علوم سیاسی» و «فلسفه» و امثالهم بیشتر از آنکه در خدمت جامعه و گشودن گره و مشکلی از جامعه باشد، در خدمت تربیت انسانهایی افسرده، هپروتی، ضداجتماع و یاوه گو بوده است.
تصور کنید طرف از فلان منطقه دورافتاده یا شهر کوچک بلند شده آمده در دانشگاه تهران و.. به اسم جامعه شناسی و فلسفه سر کلاس چند استاد هپروتی تر از خودش نشسته و چند جمله بریده از مارکس و آرنت و هگل و هایدگر و گرامشی و لوکاچ و فوکو و...، خوانده و به انسانی بیگانه با جامعه و محیط خویش تبدیل شده و چنان سخنان بی سروتهی می گوید که آدم نمی داند بخند یا گریه کند.
طرف یک کلمه به اسم «پست مدرن» شنیده و تصور می کند که «چشمه دانایی» را کشف کرده و چند واژه دهان پرکن مثل «فاشیسم» را هم تنگ کارش گرفته و صبح تا شب در حال لعن و نفرین به «زبان» و «تاریخ» و «هویت» سرزمین خویش است و از فردوسی و شاهنامه تا نوروز و چله را به اسم فاشیسم و نژادپرستی انکار می کند و به نام «آنتیک بازی» در حال ترویج و دفاع از تروریسم و خشونت است.
آن یکی دو جمله «خدا مرده است» و «به سراغ زنان می روی، تازیانه را فراموش نکن» نیچه را شنیده و تصور می کند که بزرگترین نیچه شناس قرن بیست و یکم شده است و مدام پادکست و کلیپ پر می کند و هذیانات ذهنی خود را به اسم «تحلیل فلسفی» به خورد مخاطب نگون بخت خود می دهد.
آن دیگری چهار کلمه به اسم «نئولیبرال» و «امپریالیسم» شنیده و همانها را شمشیر خود کرده تا از طریق آن به هر کسی که اندک تلاشی برای کارآفرینی و رشد اقتصادی این سرزمین داشته بتازد و خود را در جایگاه قهرمان توده و خلق بنشاند.
آن دیگری دو جمله از هایدگر خوانده و کلا در فضا سیر می کند و از «شوند تاریخی خویشتن در پرسش بنیادین هستی» و «تجربه وجودی دازاین» در پاسخ به بحران هستی در اندیشه های ملاعلی کنی سخن می گوید.
آن دیگری هانا آرنت و توتالیتاریسم و فاشیسم را تنگ کارش کرده و در همه جمعی با جملات بیسروته داد و فریاد راه انداخته و ندای اناالحق سر میدهد و توهم حلاج بودن برداشته است.
آن دیگری که کمی زرنگتر بوده به اسم علوم انسانی بومی و مقابله با علم امپریالیستی کلا ارتباط خود را با واقعیت قطع کرده و در جهان دُن کیشوتی سیر می کند و از جن و جین و موسیقی پاپ و سینما تا فرهنگ و سیاست خارجی بنگلادش را در چند دقیقه برای مخاطب حقیقت جویش تحلیل کرده و در کاسه می ریزد.
باور بفرمایید بسیاری از همین افراد که آدم دلش هم به حالشان می سوزد، [چرا که اغلب نه درآمد و شغلی دارند و نه وضعیت اقتصادی مناسبی دارند] اگر پس از گرفتن دیپلم سراغ کار و کاسبی چیزی می رفتند، الان هم وضعیت اقتصادی بهتری داشتند و هم خدمت بهتری به تولید و اقتصاد کشور انجام می دادند و هم اینکه اعصاب آرامتری داشته و به فردی عصبی و پرخاشگر و ضدوطن تبدیل نمی شدند.
پ.ن:
۱- منطقه دور افتاده و شهر کوچک اشاره شده به معنای این نیست که اگر فلان فرد از شمال تهران می آید، جامعه شناس و فیلسوف برجسته ای تبدیل می شود. مسئله این است که فردی که از خانواده ثروتمند در این وادی میافتد آسیب اقتصادی کمتری می بیند و حداقل دچار دغدغه معیشت نمی شود و هگل و لنین و مارکس و هایدگر برایش یک تفنن است.
۲- در نیم قرن اخیر از بدنه سینما و ادبیات تا روشنفکری و روزنامهنگاری و دانشگاه ایران نه تنها در خدمت ایران و منافع ملی ایرانیان نبوده بلکه به عللی مانند فقدان شعور تاریخی، نداشتن تعهد اجتماعی، انقطاع با سنت، تقلید صِرف (بدون فهم تفاوتها) از غرب و تلاش برای گرفتن تایید آنها، در راستای دشمنی با ایران و ایرانیان حرکت کرده است و به موانع جدی توسعه ایران بدل شده است.
امروزه این میزان استاد دانشگاه و سلبریتی و دانشجو و سینماگر و نویسنده و... که نفرت شدیدی از وطن خود داشته و در سر آرزوی تهاجم بیگانه را میپرورانند و از ترور هموطن خود خوشحال میشوند و عموما در به در دنبال خروج از کشور هستند و تصویری جهنمی از ایران دارند، محصول چنین نگاهی است.
۳- وضعیت حوزههای علمیه ما اگر بدتر از دانشگاههای ما نباشد به هیچوجه بهتر نیست.
@kharmagaas
محفل از خودبیگانگی یا منبع دانش!
اگر دانشکده های فنی و علوم پزشکی در ایران به محلی برای تربیت متخصص برای غرب و اقیانوسیه تبدیل شده است، عموم دانشکدههای علوم انسانی هم به محلی برای تربیت تفکر ضدملی و صدوطنی تبدیل شده است.
دانشگاه در ایران به ویژه در رشته هایی مانند «جامعه شناسی» و «تاریخ» و «علوم سیاسی» و «فلسفه» و امثالهم بیشتر از آنکه در خدمت جامعه و گشودن گره و مشکلی از جامعه باشد، در خدمت تربیت انسانهایی افسرده، هپروتی، ضداجتماع و یاوه گو بوده است.
تصور کنید طرف از فلان منطقه دورافتاده یا شهر کوچک بلند شده آمده در دانشگاه تهران و.. به اسم جامعه شناسی و فلسفه سر کلاس چند استاد هپروتی تر از خودش نشسته و چند جمله بریده از مارکس و آرنت و هگل و هایدگر و گرامشی و لوکاچ و فوکو و...، خوانده و به انسانی بیگانه با جامعه و محیط خویش تبدیل شده و چنان سخنان بی سروتهی می گوید که آدم نمی داند بخند یا گریه کند.
طرف یک کلمه به اسم «پست مدرن» شنیده و تصور می کند که «چشمه دانایی» را کشف کرده و چند واژه دهان پرکن مثل «فاشیسم» را هم تنگ کارش گرفته و صبح تا شب در حال لعن و نفرین به «زبان» و «تاریخ» و «هویت» سرزمین خویش است و از فردوسی و شاهنامه تا نوروز و چله را به اسم فاشیسم و نژادپرستی انکار می کند و به نام «آنتیک بازی» در حال ترویج و دفاع از تروریسم و خشونت است.
آن یکی دو جمله «خدا مرده است» و «به سراغ زنان می روی، تازیانه را فراموش نکن» نیچه را شنیده و تصور می کند که بزرگترین نیچه شناس قرن بیست و یکم شده است و مدام پادکست و کلیپ پر می کند و هذیانات ذهنی خود را به اسم «تحلیل فلسفی» به خورد مخاطب نگون بخت خود می دهد.
آن دیگری چهار کلمه به اسم «نئولیبرال» و «امپریالیسم» شنیده و همانها را شمشیر خود کرده تا از طریق آن به هر کسی که اندک تلاشی برای کارآفرینی و رشد اقتصادی این سرزمین داشته بتازد و خود را در جایگاه قهرمان توده و خلق بنشاند.
آن دیگری دو جمله از هایدگر خوانده و کلا در فضا سیر می کند و از «شوند تاریخی خویشتن در پرسش بنیادین هستی» و «تجربه وجودی دازاین» در پاسخ به بحران هستی در اندیشه های ملاعلی کنی سخن می گوید.
آن دیگری هانا آرنت و توتالیتاریسم و فاشیسم را تنگ کارش کرده و در همه جمعی با جملات بیسروته داد و فریاد راه انداخته و ندای اناالحق سر میدهد و توهم حلاج بودن برداشته است.
آن دیگری که کمی زرنگتر بوده به اسم علوم انسانی بومی و مقابله با علم امپریالیستی کلا ارتباط خود را با واقعیت قطع کرده و در جهان دُن کیشوتی سیر می کند و از جن و جین و موسیقی پاپ و سینما تا فرهنگ و سیاست خارجی بنگلادش را در چند دقیقه برای مخاطب حقیقت جویش تحلیل کرده و در کاسه می ریزد.
باور بفرمایید بسیاری از همین افراد که آدم دلش هم به حالشان می سوزد، [چرا که اغلب نه درآمد و شغلی دارند و نه وضعیت اقتصادی مناسبی دارند] اگر پس از گرفتن دیپلم سراغ کار و کاسبی چیزی می رفتند، الان هم وضعیت اقتصادی بهتری داشتند و هم خدمت بهتری به تولید و اقتصاد کشور انجام می دادند و هم اینکه اعصاب آرامتری داشته و به فردی عصبی و پرخاشگر و ضدوطن تبدیل نمی شدند.
پ.ن:
۱- منطقه دور افتاده و شهر کوچک اشاره شده به معنای این نیست که اگر فلان فرد از شمال تهران می آید، جامعه شناس و فیلسوف برجسته ای تبدیل می شود. مسئله این است که فردی که از خانواده ثروتمند در این وادی میافتد آسیب اقتصادی کمتری می بیند و حداقل دچار دغدغه معیشت نمی شود و هگل و لنین و مارکس و هایدگر برایش یک تفنن است.
۲- در نیم قرن اخیر از بدنه سینما و ادبیات تا روشنفکری و روزنامهنگاری و دانشگاه ایران نه تنها در خدمت ایران و منافع ملی ایرانیان نبوده بلکه به عللی مانند فقدان شعور تاریخی، نداشتن تعهد اجتماعی، انقطاع با سنت، تقلید صِرف (بدون فهم تفاوتها) از غرب و تلاش برای گرفتن تایید آنها، در راستای دشمنی با ایران و ایرانیان حرکت کرده است و به موانع جدی توسعه ایران بدل شده است.
امروزه این میزان استاد دانشگاه و سلبریتی و دانشجو و سینماگر و نویسنده و... که نفرت شدیدی از وطن خود داشته و در سر آرزوی تهاجم بیگانه را میپرورانند و از ترور هموطن خود خوشحال میشوند و عموما در به در دنبال خروج از کشور هستند و تصویری جهنمی از ایران دارند، محصول چنین نگاهی است.
۳- وضعیت حوزههای علمیه ما اگر بدتر از دانشگاههای ما نباشد به هیچوجه بهتر نیست.
@kharmagaas
Reposted from:
خرمگس

03.05.202510:24
روستا نه آن ناکجاآباد آرمانی و پر از صلح و صفا و آرامشی است که در برخی آثار سینمایی کلیشهای ایران ساخته میشود و نه آن موجودات نادان و ابله و پرت از دنیا و ندید بدید و چشم و دل گرسنهای است که در آثار کارگردانانی مانند مهرجویی (آقای هالو) ساخته و معرفی میشوند. ارائه تصویری از مردان و زنان خیراندیش و نیکوضمیر و مهماننواز که به چیزی جز کمک به یکدیگر و لذت بردن از صفای طبیعت فکر نمیکنند و یا در مقابل موجوداتی گیج و دستپاچلفتی و نادان که به راحتی آب خوردن فریب میخورند، محصول چنین هنر اَبتر و مد روزی است.
این کلیشههای سینمایی و ادبی از روستا عموما توسط کسانی ساخته و نوشته شده است که به اصطلاح یک شب در خانه روستایی نخوابیده و یک بار در کوچههای بارانی روستا کفشهایشان گِلی نشده است.
در این میان مجموعه داستان «دهکده پرملال» اثر امین فقیری که در دهه چهل شمسی به نگارش درآمده است، یکی از رئالیستیترین و بهترین آثار داستانی اقلیمی زبان فارسی است که نویسنده بدون افتادن در دام سانتیمانتالیسم و اتوپیاسازی، تصویری ملموس و قابل لمس از محیط روستایی و فرهنگ جامعه روستایی ایران آن سالها خلق کرده است.
@kharmagaas
این کلیشههای سینمایی و ادبی از روستا عموما توسط کسانی ساخته و نوشته شده است که به اصطلاح یک شب در خانه روستایی نخوابیده و یک بار در کوچههای بارانی روستا کفشهایشان گِلی نشده است.
در این میان مجموعه داستان «دهکده پرملال» اثر امین فقیری که در دهه چهل شمسی به نگارش درآمده است، یکی از رئالیستیترین و بهترین آثار داستانی اقلیمی زبان فارسی است که نویسنده بدون افتادن در دام سانتیمانتالیسم و اتوپیاسازی، تصویری ملموس و قابل لمس از محیط روستایی و فرهنگ جامعه روستایی ایران آن سالها خلق کرده است.
@kharmagaas
Deleted04.05.202512:10
Reposted from:
زیر سقف آسمان

03.05.202508:48
♦️برخی از خصومتورزیهای خودفروشانه علیه من و دیگر اهل فرهنگ
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
خودفروشی یک خصلت اجتماعی است. واجدان این خصلت اجتماعی همهجا هستند. آنها اغلب زیست انگلی دارند و زیست انگلیشان پستترین نوع زیست انگلی است. آنها منتظر اند ببینید دیگران چه میکنند و آنگاه از رهگذر تخریب آنها تغذیه میکنند. من معمولاً مایل نیستم وقت خود ام را برای توجه به اینگونه افراد تباه کنم، امّا آنهایی را که خصومت میورزند، فراموش نمیکنم. یک گوشهای کارهایشان را ثبت میکنم تا حواس ام به آنها باشد.
این کاراکتر موسوم به خرمگس مدتها است علیه من و همکاران ام و دیگر اهل فرهنگ مینویسد. لاجرم، از مخاطبان ام میخواهم که این موجود را بشناسند؛ فقط برای اینکه بیشتر شناخته شود.
او در فرستههای مختلف علیه من و همکاران ام بهانحای گوناگون و به بهانههای گوناگون نوشته است. بد نیست در اینجا برخی موارد را منتشر کنم تا مخاطبان بیشتر او را بشناسند. 👇👇👇
#خودفروشی
#فرهاد_قنبری
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
خودفروشی یک خصلت اجتماعی است. واجدان این خصلت اجتماعی همهجا هستند. آنها اغلب زیست انگلی دارند و زیست انگلیشان پستترین نوع زیست انگلی است. آنها منتظر اند ببینید دیگران چه میکنند و آنگاه از رهگذر تخریب آنها تغذیه میکنند. من معمولاً مایل نیستم وقت خود ام را برای توجه به اینگونه افراد تباه کنم، امّا آنهایی را که خصومت میورزند، فراموش نمیکنم. یک گوشهای کارهایشان را ثبت میکنم تا حواس ام به آنها باشد.
این کاراکتر موسوم به خرمگس مدتها است علیه من و همکاران ام و دیگر اهل فرهنگ مینویسد. لاجرم، از مخاطبان ام میخواهم که این موجود را بشناسند؛ فقط برای اینکه بیشتر شناخته شود.
او در فرستههای مختلف علیه من و همکاران ام بهانحای گوناگون و به بهانههای گوناگون نوشته است. بد نیست در اینجا برخی موارد را منتشر کنم تا مخاطبان بیشتر او را بشناسند. 👇👇👇
#خودفروشی
#فرهاد_قنبری
@NewHasanMohaddesi
Reposted from:
خرمگس

07.05.202513:56
فرهاد قنبری
ده نکته در باب تجزیه طلبی در ایران
بخش دوم
۵- «آمریکا زبان رسمی ندارد»، «کانادا دو زبان رسمی دارد»، «در بریتانیا هم تجزیه طلب وجود دارد» و مواردی از قبیل این جملات را بارها از زبان قوم گرایان داخلی شنیده ایم. اما در پس آنچه گفته می شود، نکاتی پنهان است که باید مورد توجه قرار داد.
برخلاف ادعای قبیله گرایان، آمریکا اتفاقا زبان رسمی دارد و آن زبان نه فقط زبان مردم ایالات متحده بلکه زبان رسمی کل جهانیان است. امروزه از ایران تا آفریقا و چین و اروپا همه فرزندان خود را کلاس زبان انگلیسی می فرستند تا زبان آنها را یاد بگیرند. امروز حتی در ادبیات رایج میان مردم از کلمه «زبان» فقط برای زبان آمریکایی ها استفاده می شود. (طرف می گوید کلاس «زبان» می روم و ما بدون اینکه بپرسم کدام زبان ناخودآگاه می دانیم که منظورش زبان آنگلوساکسونهاست). امروز از موسیقی تا مد و جشن و رقص و سینما و همه چیز به زبان آمریکایی است. اینکه کسی بگوید آمریکا زبان رسمی ندارد، یا بسیار پرت از دنیاست و یا هدف و غرض دیگری دارد.
۶- نکته دیگر لقلقه زبانی تجزیه طلبان خواست تجزیه طلبی در انگلستان و کانادا است. در اینجا هم باید چند نکته را مورد توجه قرار داد. اول اینکه مثلا اسکاتلند هیچگاه بخشی از انگلستان نبوده است که حالا بخواهد از انگلیس جدا شود. اسکاتلند خود کشوری مستقل بود که پادشاهی آن در سال ۱۷۰۷ تصمیم گرفت که به واسطه یک قرارداد سیاسی میان دو مجلس اسکاتلند و انگلستان، «پادشاهی متحد» را با انگلستان تشکیل دهد. و طبیعتا جدایی خواهی مردم کشور اسکاتلند به ذات با جدایی طلب اقوام ایرانی متفاوت است. یا کشور کانادا که اصلا تشکیل آن بر اساس کوچ اقوام اروپایی و به قیمت نابودی تمدن بومی آن منطقه در چند سده اخیر شکل گرفته است، اساسا با کشوری مانند ایران قابل مقایسه نیست.
۷- مسئله دیگر وابستگی «تجزیه طلبان» به دولت های بیگانه است. تجزیه طلب در ایران از عربستان و اسرائیل و ترکیه و باکو و.. حمایت می شود. اما جدایی طلب اسکاتلندی یا کانادایی عامل و بازیچه دول بیگانه و بخشی از نقشه دشمنان کانادا و انگلیس برای ایجاد ناامنی و آشوب در آن دو کشور نیست.
۸- ستیزه جویی تجزیه طلبانه نکته و تفاوت دیگر تجزیه طلب ایران با جدایی طلبان غربی است. در اسکاتلند و کانادا نمی شنویم که جدایی طلبان به پاسگاه مرزی حمله کرده و سربازان را به رگبار ببندند و یا در وسط شهر بمب گذاری کرده و غیرنظامیان را قتل عام کنند. تجزیه طلب ایرانی به قصد ایجاد جنگ داخلی در کشور از سوی کشورهای مختلف به انواع سلاحهای کشتار جمعی و انجام اعمال تروریستی ترغیب و تشویق می شود.
۹- نکته دیگر تفاوت غرب و ایران است. امروزه از شرق تا غرب بسیاری آرزوی زندگی و اقامت در کانادا و انگلیس و آمریکا را دارند و طبیعتا فعالیت جدایی طلبانه هم خودبخود در حال کمرنگ شدن است. امروزه تصویر جهان غرب با تصویری که از ایران ارائه می شود تفاوت ماهوی دارد.
۱۰- جهان غرب دهه هاست [بر خلاف سیاستی که در خاورمیانه تبلیغ و هدایت می کند] به جای تجزیه طلبی و هویت طلبی قومی به سمت همگرایی بیشتر و از میان برداشتن مرزها حرکت کرده است. در اروپای امروز دیگر مرزهای ملی به آن مفهومی که می شناسیم وجود ندارد.
@kharmagaas
ده نکته در باب تجزیه طلبی در ایران
بخش دوم
۵- «آمریکا زبان رسمی ندارد»، «کانادا دو زبان رسمی دارد»، «در بریتانیا هم تجزیه طلب وجود دارد» و مواردی از قبیل این جملات را بارها از زبان قوم گرایان داخلی شنیده ایم. اما در پس آنچه گفته می شود، نکاتی پنهان است که باید مورد توجه قرار داد.
برخلاف ادعای قبیله گرایان، آمریکا اتفاقا زبان رسمی دارد و آن زبان نه فقط زبان مردم ایالات متحده بلکه زبان رسمی کل جهانیان است. امروزه از ایران تا آفریقا و چین و اروپا همه فرزندان خود را کلاس زبان انگلیسی می فرستند تا زبان آنها را یاد بگیرند. امروز حتی در ادبیات رایج میان مردم از کلمه «زبان» فقط برای زبان آمریکایی ها استفاده می شود. (طرف می گوید کلاس «زبان» می روم و ما بدون اینکه بپرسم کدام زبان ناخودآگاه می دانیم که منظورش زبان آنگلوساکسونهاست). امروز از موسیقی تا مد و جشن و رقص و سینما و همه چیز به زبان آمریکایی است. اینکه کسی بگوید آمریکا زبان رسمی ندارد، یا بسیار پرت از دنیاست و یا هدف و غرض دیگری دارد.
۶- نکته دیگر لقلقه زبانی تجزیه طلبان خواست تجزیه طلبی در انگلستان و کانادا است. در اینجا هم باید چند نکته را مورد توجه قرار داد. اول اینکه مثلا اسکاتلند هیچگاه بخشی از انگلستان نبوده است که حالا بخواهد از انگلیس جدا شود. اسکاتلند خود کشوری مستقل بود که پادشاهی آن در سال ۱۷۰۷ تصمیم گرفت که به واسطه یک قرارداد سیاسی میان دو مجلس اسکاتلند و انگلستان، «پادشاهی متحد» را با انگلستان تشکیل دهد. و طبیعتا جدایی خواهی مردم کشور اسکاتلند به ذات با جدایی طلب اقوام ایرانی متفاوت است. یا کشور کانادا که اصلا تشکیل آن بر اساس کوچ اقوام اروپایی و به قیمت نابودی تمدن بومی آن منطقه در چند سده اخیر شکل گرفته است، اساسا با کشوری مانند ایران قابل مقایسه نیست.
۷- مسئله دیگر وابستگی «تجزیه طلبان» به دولت های بیگانه است. تجزیه طلب در ایران از عربستان و اسرائیل و ترکیه و باکو و.. حمایت می شود. اما جدایی طلب اسکاتلندی یا کانادایی عامل و بازیچه دول بیگانه و بخشی از نقشه دشمنان کانادا و انگلیس برای ایجاد ناامنی و آشوب در آن دو کشور نیست.
۸- ستیزه جویی تجزیه طلبانه نکته و تفاوت دیگر تجزیه طلب ایران با جدایی طلبان غربی است. در اسکاتلند و کانادا نمی شنویم که جدایی طلبان به پاسگاه مرزی حمله کرده و سربازان را به رگبار ببندند و یا در وسط شهر بمب گذاری کرده و غیرنظامیان را قتل عام کنند. تجزیه طلب ایرانی به قصد ایجاد جنگ داخلی در کشور از سوی کشورهای مختلف به انواع سلاحهای کشتار جمعی و انجام اعمال تروریستی ترغیب و تشویق می شود.
۹- نکته دیگر تفاوت غرب و ایران است. امروزه از شرق تا غرب بسیاری آرزوی زندگی و اقامت در کانادا و انگلیس و آمریکا را دارند و طبیعتا فعالیت جدایی طلبانه هم خودبخود در حال کمرنگ شدن است. امروزه تصویر جهان غرب با تصویری که از ایران ارائه می شود تفاوت ماهوی دارد.
۱۰- جهان غرب دهه هاست [بر خلاف سیاستی که در خاورمیانه تبلیغ و هدایت می کند] به جای تجزیه طلبی و هویت طلبی قومی به سمت همگرایی بیشتر و از میان برداشتن مرزها حرکت کرده است. در اروپای امروز دیگر مرزهای ملی به آن مفهومی که می شناسیم وجود ندارد.
@kharmagaas
Deleted07.05.202512:20
Reposted from:
ملی گرایی ایرانی/شاهنامه پژوهی

05.05.202514:57
درفشی شدن! چرا و به چه قیمتی؟
عمل مکرر محدثی گیلوایی در ایران ستیزی دقیقا مصداق «درفشی شدن» است. درفشی شدن را که در شاهنامه چند بار به کار رفته، مرحوم دکتر ابوالفضل خطیبی، این گونه معنا کرده اند: شورت به چوب زدن!
اینکه چرا کسی شبانه روز بو می کشد تا کسی از ایران بگوید و او حمله کند، و خود را رسوا یا درفشی کند، خود پژوهشی مستقل می خواهد در روان شناسی و نظریه های اطلاعاتی و امنیتی!
آیا فردی که حساس به افتخارات و ارزش های ایران است مشکل روانی و شخصیتی دارد و یا از جایی حقوق چرب تری از دانشگاه می گیرد؟ یا با ایران که تمام هستی و افتخار ماست تفریح می کند؟
مساله من این ها نیست، اما کسی که به استاد دکتر ژاله آموزگار چنین وقیحانه توهین می کند برای من مساله می سازد.
دکتر آموزگار جزو سرمایه های علمی ما هستند. سالها، درست و دقیق، در راه دانش کوشیده اند. زمانی استاد دانشگاه شده اند که هنوز دانشگاه ها را لجن ایران ستیزی و قوم گرایی و پست مدرنیسم فرا نگرفته بود. از بهترین استادان ایران شناس در فرانسه آموخته اند و در دانشگاه تهران همکار علامه ها و حکیمان شدند و خود در ایران شناسی حکیم شدند.
بدیهی است که آثار استاد دکتر آموزگار چون هر علم تجربی قابل نقد و بررسی است، اما آنچه اهمیتی دارد این که ما ایرانیان، عالِم را به دلیل کوشش و صرف عمر، اخلاقا، محترم می داریم.
دکتر آموزگار و استادانی در سطح ایشان نه تنها سرمایه علمی ما بلکه سرمایه و نماد فرهنگی ما هستند. اگر نمادها و سرمایه ها را از دست بدهیم دیگر چیزی نداریم. راه برای نابودی ایران باز می شود. شاید هدف همین باشد.
بله! این دیدگاه سنتی است و من سنتی ام و حاضر نیستم سنت آزموده را فدای مدرن شدن بی ریشه و بی پایه ای کنم که عین نوکیسگی است، اگر توطئه و فتنه نباشد.
ایرانی بودن خود امری اخلاق است و قطعا فهم آن برای ایران ستیزان دشوار است. اصلا سخن گفتن از اخلاق برای کسانی که تربیت اخلاقی ندارند کسالت بار است.
حالا که دانشگاه ها را چنین موجوداتی پر کرده اند و دانشگاه، ایران را هدف گرفته است و کاری از ما ساخته نیست، دست کم این افراد را در شبکه های اجتماعی منزوی کنیم.
این افراد از فرصت شبکه های اجتماعی بهره می برند بی آنکه معیار و میزانی برای داوری در میان باشد و یا مجبور باشند پاسخی بدهند. حتی وقتی انصاف نیوز از او دعوت کرد با من مناظره کند نپذیرفت. پاسخ ندادن و به طرزی مهوع، طلبکار بودن، جزو ژست های روشنفکری منحرف است و نسب به سازمان روشنفکری بعد از مشروطه می برد که فقط ویران کرد و ویران کرد و ویران کرد!
این بار تحول اندیشه ما، در سایه نظرات دقیق و عالمانه مرحوم استاد دکتر جواد طباطبایی، ما را به درکی متعالی تری از ایران و فرهنگ رسانده است طوری که امروز هم ارزش ایران را می دانیم، هم ارزش استادان را و هم راه پاسداری از ایران را.
T.me/melliiran
عمل مکرر محدثی گیلوایی در ایران ستیزی دقیقا مصداق «درفشی شدن» است. درفشی شدن را که در شاهنامه چند بار به کار رفته، مرحوم دکتر ابوالفضل خطیبی، این گونه معنا کرده اند: شورت به چوب زدن!
اینکه چرا کسی شبانه روز بو می کشد تا کسی از ایران بگوید و او حمله کند، و خود را رسوا یا درفشی کند، خود پژوهشی مستقل می خواهد در روان شناسی و نظریه های اطلاعاتی و امنیتی!
آیا فردی که حساس به افتخارات و ارزش های ایران است مشکل روانی و شخصیتی دارد و یا از جایی حقوق چرب تری از دانشگاه می گیرد؟ یا با ایران که تمام هستی و افتخار ماست تفریح می کند؟
مساله من این ها نیست، اما کسی که به استاد دکتر ژاله آموزگار چنین وقیحانه توهین می کند برای من مساله می سازد.
دکتر آموزگار جزو سرمایه های علمی ما هستند. سالها، درست و دقیق، در راه دانش کوشیده اند. زمانی استاد دانشگاه شده اند که هنوز دانشگاه ها را لجن ایران ستیزی و قوم گرایی و پست مدرنیسم فرا نگرفته بود. از بهترین استادان ایران شناس در فرانسه آموخته اند و در دانشگاه تهران همکار علامه ها و حکیمان شدند و خود در ایران شناسی حکیم شدند.
بدیهی است که آثار استاد دکتر آموزگار چون هر علم تجربی قابل نقد و بررسی است، اما آنچه اهمیتی دارد این که ما ایرانیان، عالِم را به دلیل کوشش و صرف عمر، اخلاقا، محترم می داریم.
دکتر آموزگار و استادانی در سطح ایشان نه تنها سرمایه علمی ما بلکه سرمایه و نماد فرهنگی ما هستند. اگر نمادها و سرمایه ها را از دست بدهیم دیگر چیزی نداریم. راه برای نابودی ایران باز می شود. شاید هدف همین باشد.
بله! این دیدگاه سنتی است و من سنتی ام و حاضر نیستم سنت آزموده را فدای مدرن شدن بی ریشه و بی پایه ای کنم که عین نوکیسگی است، اگر توطئه و فتنه نباشد.
ایرانی بودن خود امری اخلاق است و قطعا فهم آن برای ایران ستیزان دشوار است. اصلا سخن گفتن از اخلاق برای کسانی که تربیت اخلاقی ندارند کسالت بار است.
حالا که دانشگاه ها را چنین موجوداتی پر کرده اند و دانشگاه، ایران را هدف گرفته است و کاری از ما ساخته نیست، دست کم این افراد را در شبکه های اجتماعی منزوی کنیم.
این افراد از فرصت شبکه های اجتماعی بهره می برند بی آنکه معیار و میزانی برای داوری در میان باشد و یا مجبور باشند پاسخی بدهند. حتی وقتی انصاف نیوز از او دعوت کرد با من مناظره کند نپذیرفت. پاسخ ندادن و به طرزی مهوع، طلبکار بودن، جزو ژست های روشنفکری منحرف است و نسب به سازمان روشنفکری بعد از مشروطه می برد که فقط ویران کرد و ویران کرد و ویران کرد!
این بار تحول اندیشه ما، در سایه نظرات دقیق و عالمانه مرحوم استاد دکتر جواد طباطبایی، ما را به درکی متعالی تری از ایران و فرهنگ رسانده است طوری که امروز هم ارزش ایران را می دانیم، هم ارزش استادان را و هم راه پاسداری از ایران را.
T.me/melliiran
Reposted from:
خرمگس



04.05.202519:21
↕️
به عنوان یک ترکزبان ایرانی عرض میکنم آنچه که امروز جریان پانترک در ایران تبلیغ میکند، هیچ ارتباطی به هیچکدام از گویشهای محلی تُرکی در ایران ندارد و از موسیقی و اسامی و تاریخ و ادبیات و گویش همه جعلی و دروغین و دست پرورده بیگانگان برای قومیتسازی و قبیله سازی جعلی میان ایرانیان است.
پانترکیسم به شدت از عقده حقارت و تحقیرشدگی رنج میبرد و عموم دلباختگان به این جریان لمپنپرور از اقشار کمسواد و مطرود اجتماع هستند که ریشه تحقیرشدگی خود را نه در فقر فرهنگی بلکه در عاملی به نام گویش و زبان جستجو میکنند.
گویش استانبولی و سبک و شیوه زندگی ساکنان ترکیه همانقدر با ترکی محلی نقاط گوناگون ایران بیگانه است که زبان و فرهنگ عربی و اردو و.. متفاوت و بیگانه است.
اسامی مانند هونتای و جغتای و جوچی و اوکتای و هوندای و امثالهم نه فقط با هدف جعل هویت بلکه با هدف تزریق توحش و خشونت در نوجوانان و ترغیب آنان به اعمال تروریستی صورت میگیرد و سازمان ثبت احوال باید پاسخگوی چنین عملکردی باشد.
زبان ترکی در سراسر قلمرو ایران با گویشهای متفاوت پراکنده است و قومیت نامیدن ترکزبانان توهین به تاریخ ایران است.
@kharmagaas
به عنوان یک ترکزبان ایرانی عرض میکنم آنچه که امروز جریان پانترک در ایران تبلیغ میکند، هیچ ارتباطی به هیچکدام از گویشهای محلی تُرکی در ایران ندارد و از موسیقی و اسامی و تاریخ و ادبیات و گویش همه جعلی و دروغین و دست پرورده بیگانگان برای قومیتسازی و قبیله سازی جعلی میان ایرانیان است.
پانترکیسم به شدت از عقده حقارت و تحقیرشدگی رنج میبرد و عموم دلباختگان به این جریان لمپنپرور از اقشار کمسواد و مطرود اجتماع هستند که ریشه تحقیرشدگی خود را نه در فقر فرهنگی بلکه در عاملی به نام گویش و زبان جستجو میکنند.
گویش استانبولی و سبک و شیوه زندگی ساکنان ترکیه همانقدر با ترکی محلی نقاط گوناگون ایران بیگانه است که زبان و فرهنگ عربی و اردو و.. متفاوت و بیگانه است.
اسامی مانند هونتای و جغتای و جوچی و اوکتای و هوندای و امثالهم نه فقط با هدف جعل هویت بلکه با هدف تزریق توحش و خشونت در نوجوانان و ترغیب آنان به اعمال تروریستی صورت میگیرد و سازمان ثبت احوال باید پاسخگوی چنین عملکردی باشد.
زبان ترکی در سراسر قلمرو ایران با گویشهای متفاوت پراکنده است و قومیت نامیدن ترکزبانان توهین به تاریخ ایران است.
@kharmagaas
Reposted from:
خرمگس

03.05.202515:59
فرهاد قنبری
انحطاط روشنفکری
مهمترین عوامل رشد وطنستیزی در میان اقشار مختلف جامعه ایران در هشتاد سال اخیر:
۱- با تشکیل حزب توده در مهرماه سال ۱۳۲۰ جریان روشنفکری ایران دچار انحراف بزرگی شد. پس از آن دیگر دغدغه بسیاری از روشنفکران، وطن نبود. عمده روشنفکران چپزده پس از شهریور بیست جسمشان ایران بود و قلب و روحشان در شوروی و چین و آلمان شرقی سیر میکرد. ادبیاتشان ادبیات مبارزه و جنگ بود نه آبادانی. به نام خلق با خلق سر ستیز داشتند. یک روز پادوی شوروی بودند و یک روز در خدمت و خیانت روشنفکران مینوشتند. از ابوذر و کاوه آهنگر سوسیالیست میتراشیدند و دنبال جامعهٔ بیطبقهٔ توحیدی بودند. فردوسی را بیسواد و ستایشگر شاهان معرفی میکردند و ضحاک را آزادیخواه میدانستند. عنصری و منوچهری و فرخی را با اَنگ درباری بودن میراندند و در هوای رژی دبره و چگوارا تنفس میکردند. روشنفکران و اساتیدی بیحاشیه (زریاب خویی، فروزانفر و خانلری و...) را که بهدنبال ساختن و خدمت به فرهنگ ایرانی بودند را به اسم کهنهپرستی و نزدیکی به حکومت به تحقیر و هر کسی که چریکیسم و خشونت را تقبیح میکرد، لجن مال می کردند. در برج عاجی نشسته بودند و همه را با یک چوب میراندند و به جای پهلوانان اساطیری و تاریخی سرزمین خود، مائو و لنین و استالین و هوشیمن را مینشاندند.
۲- جریان دیگر ضدملی که در عصر پهلوی دوم رشد کرد و باعث به انحراف کشیده شدن بخش بزرگی از جامعه روشنفکری ایران شد، ورود و گسترش هنر (یا صنعت) به شدت محبوب و عامه پسند سینما به کشور بود. سینما اگر در آمریکا و به ویژه در سالهای جنگ جهانی دوم و پس از آن یکی از عناصر اصلی تقویت هویت ملی آمریکاییان بود و کارگردانانی مانند جان فورد و هیوستن و کورتیز و دیگران به دفاع تمام قد از فرهنگ و سنت و تاریخ و الگوی زندگی آمریکایی پرداختند، در ایران از همان بدو ورود در تقابل با فرهنگ و سنتهای این سرزمین قدم برداشت. بدنه فیلمفارسی در فضایی غیراخلاقی و کاملا بیگانه با جامعه ایران روز به روز بر خشم تودههای مذهبی جامعه میافزود و سینمای به اصطلاح روشنفکری نیز عموما توسط جوانانی فاقد آگاهی تاریخی و به دور از هرگونه تعهد و شعور اجتماعی با میدان جنگ و منازعه طبقاتی اشتباه گرفته شده بود و در شکلگیری نسلی از روشنفکران دمدمیمزاج و بیگانه با جامعه و ضدوطن، نقش پررنگی داشت. بدنه سینما در ایران به یکی از عوامل اصلی توهین به فرهنگ و تاریخ تبدیل ایران شد و جشنوارههای بینالمللی با برجسته کردن آثار ضدایرانی نقش مهمی در این زمینه ایفا کردند.
۳- مسئله دیگری که در به بیراهه رفتن مسیر روشنفکری ایران در عهد پهلوی دوم و پس از انقلاب نقش مهمی داشت، گسترش دانشگاه به ویژه دانشکدههای علوم انسانی در کشور بود. دانشکدههای علوم انسانی در ایران به تقلید از دانشکدههای علوم اجتماعی غرب شکل گرفت و با ترجمههایی از متون متفکران غربی هیچگاه مسئله و دغدغه اصلیاش ایران نبود. این فضای دانشگاهی بیگانه با سنت و تاریخ باعث شکلگیری نسلی از روشنفکران شد که پاهایشان بر روی خاک ایران بود اما شناخت درستی از تاریخ و سنت و میراث فکری و فرهنگی این سرزمین نداشتند و به جای فهم درست وضعیت خود در جهان، بریدههای درهمبرهمی از هگل و کانت و فروید و وبر و امثالهم را یاد گرفته بودند و در فضایی غیر واقعی و بیگانه با محیط اطراف خود سیر میکردند. دانشگاهها در ایران نسبتی با سنت و مدارس قدیم ایران نداشتند و کم کم از یک نهاد علمی به یک نهاد تجاری و سیاسی و چریکی که قرار است بار میدان منازعه و مبارزه طبقاتی را بر دوش بکشد تقلیل یافت و مهندس و پزشک و دانشجوی فلسفه و تاریخ به جای آموختن علم به آموزش ساخت کوکتل مولوتوف روی آورد و در به قهقرا رفتن بخش بزرگی از جریان روشنفکری ایران نقش بزرگی داشت. این نهاد در دهههایی اخیر به شعبه مبتذلی از از تفکرات پستمدرن های فرانسوی تبدیل شد و نقش پررنگی در تربیت نسلی بیگانه و دشمن با وطن بر عهده گرفت.
۴- یکی دیگر از این حوزهها که به رشد تفکر ضدایرانی دامن زد، شعر و ادبیات معاصر است. شاعران و نویسندگان برجسته معاصر ایران ضمن خلق آثار ارزشمند، عموما فاقد خودآگاهی تاریخی بود و اهمیت چندانی به تاریخ و مکان و زمان و سنت و عقبماندگی تاریخی قائل نبود. بسیاری از اشعار و داستانهای برجسته این حوزه به گونهای است که آدم در پایان شعر و داستان دوست دارد پی تفنگ و نارنجکی رفته و دست به یاغیگری و طغیان زده و قیام کند و یا دست به خودکشی بزند. فضای احساسی حاکم بر این آثار ضمن تحریک شدید احساسات خواننده، عموما تفکر خواننده را مختل کرده و اجازه برخورد انتقادی با اثر را از او سلب مینماید و از او به جای شهروندی دغدغهمند که باید برای توسعه کشورش تلاش کند، بمبگذار و چریک و یا موجودی سرخورده و افسرده میسازد.
@kharmagaas
انحطاط روشنفکری
مهمترین عوامل رشد وطنستیزی در میان اقشار مختلف جامعه ایران در هشتاد سال اخیر:
۱- با تشکیل حزب توده در مهرماه سال ۱۳۲۰ جریان روشنفکری ایران دچار انحراف بزرگی شد. پس از آن دیگر دغدغه بسیاری از روشنفکران، وطن نبود. عمده روشنفکران چپزده پس از شهریور بیست جسمشان ایران بود و قلب و روحشان در شوروی و چین و آلمان شرقی سیر میکرد. ادبیاتشان ادبیات مبارزه و جنگ بود نه آبادانی. به نام خلق با خلق سر ستیز داشتند. یک روز پادوی شوروی بودند و یک روز در خدمت و خیانت روشنفکران مینوشتند. از ابوذر و کاوه آهنگر سوسیالیست میتراشیدند و دنبال جامعهٔ بیطبقهٔ توحیدی بودند. فردوسی را بیسواد و ستایشگر شاهان معرفی میکردند و ضحاک را آزادیخواه میدانستند. عنصری و منوچهری و فرخی را با اَنگ درباری بودن میراندند و در هوای رژی دبره و چگوارا تنفس میکردند. روشنفکران و اساتیدی بیحاشیه (زریاب خویی، فروزانفر و خانلری و...) را که بهدنبال ساختن و خدمت به فرهنگ ایرانی بودند را به اسم کهنهپرستی و نزدیکی به حکومت به تحقیر و هر کسی که چریکیسم و خشونت را تقبیح میکرد، لجن مال می کردند. در برج عاجی نشسته بودند و همه را با یک چوب میراندند و به جای پهلوانان اساطیری و تاریخی سرزمین خود، مائو و لنین و استالین و هوشیمن را مینشاندند.
۲- جریان دیگر ضدملی که در عصر پهلوی دوم رشد کرد و باعث به انحراف کشیده شدن بخش بزرگی از جامعه روشنفکری ایران شد، ورود و گسترش هنر (یا صنعت) به شدت محبوب و عامه پسند سینما به کشور بود. سینما اگر در آمریکا و به ویژه در سالهای جنگ جهانی دوم و پس از آن یکی از عناصر اصلی تقویت هویت ملی آمریکاییان بود و کارگردانانی مانند جان فورد و هیوستن و کورتیز و دیگران به دفاع تمام قد از فرهنگ و سنت و تاریخ و الگوی زندگی آمریکایی پرداختند، در ایران از همان بدو ورود در تقابل با فرهنگ و سنتهای این سرزمین قدم برداشت. بدنه فیلمفارسی در فضایی غیراخلاقی و کاملا بیگانه با جامعه ایران روز به روز بر خشم تودههای مذهبی جامعه میافزود و سینمای به اصطلاح روشنفکری نیز عموما توسط جوانانی فاقد آگاهی تاریخی و به دور از هرگونه تعهد و شعور اجتماعی با میدان جنگ و منازعه طبقاتی اشتباه گرفته شده بود و در شکلگیری نسلی از روشنفکران دمدمیمزاج و بیگانه با جامعه و ضدوطن، نقش پررنگی داشت. بدنه سینما در ایران به یکی از عوامل اصلی توهین به فرهنگ و تاریخ تبدیل ایران شد و جشنوارههای بینالمللی با برجسته کردن آثار ضدایرانی نقش مهمی در این زمینه ایفا کردند.
۳- مسئله دیگری که در به بیراهه رفتن مسیر روشنفکری ایران در عهد پهلوی دوم و پس از انقلاب نقش مهمی داشت، گسترش دانشگاه به ویژه دانشکدههای علوم انسانی در کشور بود. دانشکدههای علوم انسانی در ایران به تقلید از دانشکدههای علوم اجتماعی غرب شکل گرفت و با ترجمههایی از متون متفکران غربی هیچگاه مسئله و دغدغه اصلیاش ایران نبود. این فضای دانشگاهی بیگانه با سنت و تاریخ باعث شکلگیری نسلی از روشنفکران شد که پاهایشان بر روی خاک ایران بود اما شناخت درستی از تاریخ و سنت و میراث فکری و فرهنگی این سرزمین نداشتند و به جای فهم درست وضعیت خود در جهان، بریدههای درهمبرهمی از هگل و کانت و فروید و وبر و امثالهم را یاد گرفته بودند و در فضایی غیر واقعی و بیگانه با محیط اطراف خود سیر میکردند. دانشگاهها در ایران نسبتی با سنت و مدارس قدیم ایران نداشتند و کم کم از یک نهاد علمی به یک نهاد تجاری و سیاسی و چریکی که قرار است بار میدان منازعه و مبارزه طبقاتی را بر دوش بکشد تقلیل یافت و مهندس و پزشک و دانشجوی فلسفه و تاریخ به جای آموختن علم به آموزش ساخت کوکتل مولوتوف روی آورد و در به قهقرا رفتن بخش بزرگی از جریان روشنفکری ایران نقش بزرگی داشت. این نهاد در دهههایی اخیر به شعبه مبتذلی از از تفکرات پستمدرن های فرانسوی تبدیل شد و نقش پررنگی در تربیت نسلی بیگانه و دشمن با وطن بر عهده گرفت.
۴- یکی دیگر از این حوزهها که به رشد تفکر ضدایرانی دامن زد، شعر و ادبیات معاصر است. شاعران و نویسندگان برجسته معاصر ایران ضمن خلق آثار ارزشمند، عموما فاقد خودآگاهی تاریخی بود و اهمیت چندانی به تاریخ و مکان و زمان و سنت و عقبماندگی تاریخی قائل نبود. بسیاری از اشعار و داستانهای برجسته این حوزه به گونهای است که آدم در پایان شعر و داستان دوست دارد پی تفنگ و نارنجکی رفته و دست به یاغیگری و طغیان زده و قیام کند و یا دست به خودکشی بزند. فضای احساسی حاکم بر این آثار ضمن تحریک شدید احساسات خواننده، عموما تفکر خواننده را مختل کرده و اجازه برخورد انتقادی با اثر را از او سلب مینماید و از او به جای شهروندی دغدغهمند که باید برای توسعه کشورش تلاش کند، بمبگذار و چریک و یا موجودی سرخورده و افسرده میسازد.
@kharmagaas
Deleted04.05.202512:10
03.05.202510:22
روستایی بودن امری مذموم یا چیزی برای فخرفروشی نیست.
عصبیت محلی چیز چندان جالبی نیست.
عصبیت محلی چیز چندان جالبی نیست.
Reposted from:
خرمگس

02.05.202517:50
"واقعیتی که من حرفش را می زنم اینست که آزادی خواهی روسی حمله به نظام حاکم بر امور نیست، بلکه حمله به اصل امور است، به خود امور، نه به نظام برقرار. آزادی خواهی ما کاری با نظام برقرار در روسیه ندارد، میخواهد خود روسیه را براندازد.آزادی خواهی که من صحبتش را میکنم کار را به جایی رسانده است که روسیه را انکار می کند، از مادر خود بیزار است و برای نابودی آن شمشیر کشیده است. واقعیات ناساز و نابسامانیهای روسیه اسباب خنده و وجد او میشود. او از عادات توده و رسوم روسی بیزار است. به تاریخ روسیه و هرچه روسی است کینه می ورزد. اگر برای او عذری باشد همان است که نمی فهمد چه می کند و کینه خود را به روسیه ثمر بخش ترین آزادیخواهی می شمارد. (وای که چه بسیار در کشورمان با آزادی خواهانی بر می خورید که طرف تایید و تشویق دیگرانند ولی در حقیقت شاید خود ندانسته مرتجعانی بسیار سبک مغز و کوته فکر و خطرناک اند.) بعضی از آزادیخواهان ما تا همین چندی پیش این بیزاری از روسیه را می شد گفت یکجور عشق حقیقی به میهن می شمردند و به خود می نازیدند که بهتر از دیگران به ماهیت این عشق پی بردهاند. اما امروز دیگر بی پرده حرف میزنند و حتی از عبارت «عشق به میهن» شرم دارند و حتی مفهوم آن را مطرود می دانند و کنار گذاشته اند، چون آن را زیان بخش و بی معنی می شمارند. اینجور آزادیخواهی که حتی از وطن خود بیزار باشد هیچ جا پیدا نمی شود."
@kharmagaas
ابله_ داستایوفسکی
پ.ن: در آثار داستایوفسکی اگر نام روسیه را به ایران و نامهای روسی را به نامهای ایرانی برگردانیم انگار برای همین امروز ما نوشته شده است.
داستایوفسکی «ابله» را بیش از یک و نیم قرن پیش و در زمان جولان نیهلیست ها و آنارشیست های ویرانی طلب در روسیه نوشته است و غم انگیز است که ما امروز با آن احساس همزادپنداری می کنیم.
@kharmagaas
ابله_ داستایوفسکی
پ.ن: در آثار داستایوفسکی اگر نام روسیه را به ایران و نامهای روسی را به نامهای ایرانی برگردانیم انگار برای همین امروز ما نوشته شده است.
داستایوفسکی «ابله» را بیش از یک و نیم قرن پیش و در زمان جولان نیهلیست ها و آنارشیست های ویرانی طلب در روسیه نوشته است و غم انگیز است که ما امروز با آن احساس همزادپنداری می کنیم.
Shown 1 - 24 of 618
Log in to unlock more functionality.