19.04.202520:48
«نیهیلیسم زمین سرد »
✍️: مریم موسازاده
داستایوفسکی بعد از کییرکگارد و قبل از نیچه به دنیا آمد. نیچه نوجوان بود که داستایوفسکی، رمان مینوشت. زمانی که نیهیلیسم خود را عرضه کرد، سرایت کلیسا در اروپا هنوز وجود داشت، اما فلسفهی آلمان و پوچیگرایی کییرکگارد، کار خودش را در پوساندن ریشههای ایدئولوژیک، تمام کرده بود. در روسیه اما، پنجههای اقتدار کلیسای ارتودوکس، هنوز در جان و تن جامعه میخلید. آنچه که از آموزههای کلیسا در قلم و انگارههای داستایوفسکی میتند، محصول روحی روسیست که در برزخ میان زمینهای غربی تجدد و خاک یخبندان ارتودوکس ایستاده است. نیستانگاریِ داستایوفسکی، رسیدن به سیبری تعلیق است. نیچه به پایان راه رسیده و با دریافت و باورهایش، هندسهی پوچباوری را برای دو قرن بعدی بشر نیز ترسیم کرده بود. داستایوفسکی ولی دردمندِ نگاهِ فلسفی سرمازدهی روسیه و زبان و انسانِ روس است.
این اندوه که روسیه به کجا باید و میتواند برود، در روانِ تمام آثار او زخم میزاید. همین قلم است که صورت پوچی ایندو را متفاوت میکِشد. همانقدر متفاوت که شمایل جغرافیایی و تاریخی غرب با روسیه.
نیهیلیسم نیچه، خشونت و تعارض دارد، اما به پای ستیزی که در پوچانگاری فکری داستایوفسکی است، نمیرسد. « راسکولنیکف»، عصر نیهیلیسم روسی انسانیست که خشونت، افسرگی، تنهایی و سکوت در او جمع شده است، تا راویِ تعلیق و پوسیدگی تفکری باشد که میانِ خویشتنِ معناپریش و جهان سرگردان بیرون، به تقطیع تکههای خود و دیگری در غروبِ جنایت نشسته است. ایوان در برادران کارامازوف و یورگین در داستان، زوایای تاریکوروشنِ هندسهی مکرر این پوچیاند که او را به روایتی عریان از انسان مقطع و معلق در زمین منجمد روسیه نشانده است.
اما پایانبندی این روایت، به دیدن چهرهی سیمرغی در آینهی حقیقت میرسد که تاروپودی از سی مرغِ گونهگون در ماهیت خویش بافته است. تولستوی در « مرگ ایوان ایلیچ» میپرسد:« اینهمه رنج برای چه بود؟» و ندا میآید که :« دلیلی وجود ندارد. برای هیچ». سیمرغ هربار از زیر خاکستر میل و ملال بر چکاد پوچی پرهای تازه باز میکند تا به قول عطار:« دل به کل از خویشتن برداشتیم/ نیست زان دست آنکه ما پنداشتیم.»
داستایوفسکی هم مشعل دوزخ را در دست انسان میدید، همینجا، روی زمین.
@socioligyofislamiccountries20
✍️: مریم موسازاده
داستایوفسکی بعد از کییرکگارد و قبل از نیچه به دنیا آمد. نیچه نوجوان بود که داستایوفسکی، رمان مینوشت. زمانی که نیهیلیسم خود را عرضه کرد، سرایت کلیسا در اروپا هنوز وجود داشت، اما فلسفهی آلمان و پوچیگرایی کییرکگارد، کار خودش را در پوساندن ریشههای ایدئولوژیک، تمام کرده بود. در روسیه اما، پنجههای اقتدار کلیسای ارتودوکس، هنوز در جان و تن جامعه میخلید. آنچه که از آموزههای کلیسا در قلم و انگارههای داستایوفسکی میتند، محصول روحی روسیست که در برزخ میان زمینهای غربی تجدد و خاک یخبندان ارتودوکس ایستاده است. نیستانگاریِ داستایوفسکی، رسیدن به سیبری تعلیق است. نیچه به پایان راه رسیده و با دریافت و باورهایش، هندسهی پوچباوری را برای دو قرن بعدی بشر نیز ترسیم کرده بود. داستایوفسکی ولی دردمندِ نگاهِ فلسفی سرمازدهی روسیه و زبان و انسانِ روس است.
این اندوه که روسیه به کجا باید و میتواند برود، در روانِ تمام آثار او زخم میزاید. همین قلم است که صورت پوچی ایندو را متفاوت میکِشد. همانقدر متفاوت که شمایل جغرافیایی و تاریخی غرب با روسیه.
نیهیلیسم نیچه، خشونت و تعارض دارد، اما به پای ستیزی که در پوچانگاری فکری داستایوفسکی است، نمیرسد. « راسکولنیکف»، عصر نیهیلیسم روسی انسانیست که خشونت، افسرگی، تنهایی و سکوت در او جمع شده است، تا راویِ تعلیق و پوسیدگی تفکری باشد که میانِ خویشتنِ معناپریش و جهان سرگردان بیرون، به تقطیع تکههای خود و دیگری در غروبِ جنایت نشسته است. ایوان در برادران کارامازوف و یورگین در داستان، زوایای تاریکوروشنِ هندسهی مکرر این پوچیاند که او را به روایتی عریان از انسان مقطع و معلق در زمین منجمد روسیه نشانده است.
اما پایانبندی این روایت، به دیدن چهرهی سیمرغی در آینهی حقیقت میرسد که تاروپودی از سی مرغِ گونهگون در ماهیت خویش بافته است. تولستوی در « مرگ ایوان ایلیچ» میپرسد:« اینهمه رنج برای چه بود؟» و ندا میآید که :« دلیلی وجود ندارد. برای هیچ». سیمرغ هربار از زیر خاکستر میل و ملال بر چکاد پوچی پرهای تازه باز میکند تا به قول عطار:« دل به کل از خویشتن برداشتیم/ نیست زان دست آنکه ما پنداشتیم.»
داستایوفسکی هم مشعل دوزخ را در دست انسان میدید، همینجا، روی زمین.
@socioligyofislamiccountries20


13.04.202510:42
مصاحبه با دکتر اکبر اعتمادی، نخستین رییس سازمان انرژی اتمی ایران سال ۱۳۵۳
@sociologyofislamiccountries20
@sociologyofislamiccountries20
12.04.202511:00
۶۰ درصد جمعیت در سن اشتغال ایران «غیرفعال» است
در بازار کار مردانه ایران به ازای هر یک زن بیش از پنج مرد حضور دارند. نرخ بیکاری زنان بیش از دو برابر مردان است.
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/852066/&rhash=0ceb6994783a68
@RadioZamaneh | رادیو زمانه
در بازار کار مردانه ایران به ازای هر یک زن بیش از پنج مرد حضور دارند. نرخ بیکاری زنان بیش از دو برابر مردان است.
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/852066/&rhash=0ceb6994783a68
@RadioZamaneh | رادیو زمانه
09.04.202508:25
آیا از اوسایکومی راه گریزی هست؟
✅ اوسایکومی، حالتی در جودو هست، که جودوکای غالب، بدون صرف انرژی زیادی و با بهره گیری از تکنیک هوشمندانه، بر جودوکای مغلوب تسلط دارد.
در اوسایکومی، جودوکای مغلوب، بر کاملا تحت انقیاد است در شرایطی که بر دست و پا و گلوی حودوکای غالب کوچک ترین تسلطی ندارد.
شرایط اوسایکومی به گونه ای است که جودوکای مغلوب به مراتب انرژی بیشنری صرف می کند، اما نلاش وی مذبوحانه است و راه گریزی وجود ندارد.
✅ مفهوم اوسایکومی را از جودو وام می گیرم و آن را به سایر میدان ها و ریز میدان های ساحت زندگی تعمیم می دهم.
در ساحت اقتصاد، جامعه ای در ذهنم تداعی می شود، که در وضعیت ((اوسایکومی)) هستند. گویی هر چه تلاش می کنند، امکان رهایی برای شان نیست و تسلطی بر امور خویشتن ندارند. دیگری بر آنها سایه افکنده.
در ساحت سیاست، دیکتاتورهایی را در حافظه تاریخی مرور می نمایم، که یارای رهایی از چنگال ایدیولوژی غلط برای شان میسور و مقدر نیست.
حسین حجت پناه
۱۴٠۴/۱/۲٠
@sociologyofislamiccountries20
✅ اوسایکومی، حالتی در جودو هست، که جودوکای غالب، بدون صرف انرژی زیادی و با بهره گیری از تکنیک هوشمندانه، بر جودوکای مغلوب تسلط دارد.
در اوسایکومی، جودوکای مغلوب، بر کاملا تحت انقیاد است در شرایطی که بر دست و پا و گلوی حودوکای غالب کوچک ترین تسلطی ندارد.
شرایط اوسایکومی به گونه ای است که جودوکای مغلوب به مراتب انرژی بیشنری صرف می کند، اما نلاش وی مذبوحانه است و راه گریزی وجود ندارد.
✅ مفهوم اوسایکومی را از جودو وام می گیرم و آن را به سایر میدان ها و ریز میدان های ساحت زندگی تعمیم می دهم.
در ساحت اقتصاد، جامعه ای در ذهنم تداعی می شود، که در وضعیت ((اوسایکومی)) هستند. گویی هر چه تلاش می کنند، امکان رهایی برای شان نیست و تسلطی بر امور خویشتن ندارند. دیگری بر آنها سایه افکنده.
در ساحت سیاست، دیکتاتورهایی را در حافظه تاریخی مرور می نمایم، که یارای رهایی از چنگال ایدیولوژی غلط برای شان میسور و مقدر نیست.
حسین حجت پناه
۱۴٠۴/۱/۲٠
@sociologyofislamiccountries20


03.04.202520:16
این عکس که در بهمن ماه سال 1271 شمسی گرفته شده، طبق نوشته زیر عکس، این خواجه یک بار در مقابل ناصرالدین شاه با یکی از کنیزها کشتی گرفته و شکست سنگینی خورده است: «آغا داوودخان است که چندی قبل در حضور مبارک با یکی از کنیزان کشتی گرفته بود و طرف مقابل او را چنان بر روی کرسی به زمین زده که صدمه سختی به او وارد آمده و بعضی از مفصلهای او در رفته و قرب چهل روز بستری بوده؛ حالا تازه برخاسته
@sociologyofislamiccountries20
@sociologyofislamiccountries20
01.04.202516:17
🟩جشنهای سنتی اهالی مرکز «قنا» در استان محایل عسیر در عربستان سعودی همزمان با تعطیلات عید سعید فطر
@sociologyofislamiccountries20
@sociologyofislamiccountries20
16.04.202520:47
اگه میخوای بفهمی خاک و زمین ایران چقدر غنی و با ارزشه، این ۳ دقیقه رو تا آخر ببین! آخ که چقدر زمین این کشور پر نعمته...
@socioligyofislamiccountries20
@socioligyofislamiccountries20
13.04.202509:27
بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران در آسایشگاه سالمندان پاریس بستری است!
پرویز قلیچ خانی، ابر ستاره فوتبال ایران در یک آسایشگاه سالمندان در پاریس تحت مراقبت قرار دارد؛ این سرنوشت غم انگیز مردی است که صرف نظر از گرایش های سیاسی اش، مرد اول فوتبال ایران بود، هست و خواهد بود.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ یک بیماری سخت و طولانی با پرویز قلیچ خانی کاری کرد که او چارهای جز پناه بردن به یک آسایشگاه سالمندان در حومه شهر پاریس نداشت.
به گزارش خبرورزشی، باورنکردنی است بزرگمردی که فوتبال ایران در طول تاریخ خود مثل او ندیده، حالا ساکن آسایشگاه سالمندان شده است؛ آن هم کیلومترها دور از ایران...
مردی که روزگاری با گامهای استوار، استارتهای انفجاری، تکلهای ویرانگر و شوتهای سهمگینش لرزه بر اندام حریفان میانداخت و با بازوبند کاپیتانی بر بازو، یک ملت را به وجد میآورد، حالا در سکوت و در حالی که گویی طی یک سال اخیر، سال ها پیر شده، در یک آسایشگاه در حومه پاریس، روزهایش را سپری میکند.
پرویز قلیچخانی فقط یک فوتبالیست نبود؛ او نماد یک نسل طلایی بود، رهبر بیچونوچرای تیمی که سه بار پیاپی جام ملتهای آسیا را فتح کرد، کاپیتانی که ایران را برای اولین بار به المپیک مونیخ رساند و در یکی از تاریخی ترین بردهای ایران مقابل برزیل، حضور داشت. او هافبکی کامل بود؛ البته هافبک که چه عرض کنیم! در تمامی پست ها به جز دروازه بانی بازی کرد و در هر پستی که بازی می کرد، بی نظیر بود!
جنگنده، بازیساز، گلزن و فرماندهای تمامعیار در میانه میدان. حضورش برای تیم ملی و باشگاه تاج (استقلال امروزی) چنان وزنه سنگینی بود که نبودش کاملاً احساس میشد. غرش تشویقها در امجدیه (شهید شیرودی) و آزادی برای او هنوز در گوش فوتبالدوستان قدیمی طنینانداز است. او که از مفاخر تاج است، پیراهن پرسپولیس را هم بر تن کرده بود تا از این حیث نیز خاص باشد.
تصور اینکه آن پاهای هنرمند و قدرتمند که روزگاری توپ را به زیبایی به گردش درمیآورد و دروازهها را میگشود، حالا به سختی یاریاش میکنند و آن ذهن خلاق و رهبر، درگیر مبارزه با عوارض یک بیماری طولانی است، قلب هر ایرانی علاقهمند به فوتبال را به درد میآورد. جای خالی غریو تشویق تماشاگران را حالا سکوت راهروهای آسایشگاه پر کرده است.
و این درد وقتی عمیقتر میشود که میبینیم این انزوا و این مبارزه با بیماری، هزاران کیلومتر دورتر از خاک وطن رخ میدهد؛ دور از کوچهها و خیابانهایی که روزگاری او را چون قهرمانی روی دوش میگرفتند و دور از مردمی که همچنان خاطرات درخشش او را نسل به نسل منتقل میکنند.
اما هیچ بیماری، هیچ آسایشگاهی و هیچ فاصلهای نمیتواند نام پرویز قلیچخانی را از تاریخ پر افتخار فوتبال ایران پاک کند. او همچنان همان «ژنرال» خط میانی، همان معیار و محکی است که نسلهای بعد، هافبکهای دفاعی و رهبران تیم را با او میسنجند. جایگاه او، فارغ از تمام فراز و نشیبهای زندگی شخصی و دیدگاههای سیاسیاش که خود همواره بر آن استوار بوده، در قله رفیع فوتبال ایران تثبیت شده و ماندگار است.
این خبر تلخ، بیش از هر چیز یادآور گذر بیرحم زمان و شکنندگی انسان است، حتی اگر آن انسان، قهرمانی بزرگ چون قلیچخانی باشد. شاید این تلنگری باشد برای یاد کردن از اسطورهای که سالها برای فوتبال این مرز و بوم افتخار آفرید و حالا در گوشهای از دنیا، نیازمند آرامش و شاید اندکی توجه و احترام بیشتر است. نام پرویز قلیچخانی، درخشانتر از آن است که غبار فراموشی بتواند آن را کمفروغ کند.
پرویز قلیچ خانی باعث یک نظر مشترک میان تمامی بزرگان فوتبال ایران است و همه و همه روی یک موضوع اتفاق نظر دارند.قلیچخانی به عنوان بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران یاد میکنند.
او بر خلاف سلف خود، علیپروین که هم با نظام سابق و با هم نظام کنونی روابط حسنه داشت و دارد،روشنفکری چپ بود که با هردو نظام مشکل داشت.پیش از انقلاب در سال پنجاه به همراه مهدی لواسانی دیگر بازیکن تاج و تیم ملی توسط ساواک دستگیر و وادار به اعترافات اجباری شد.او پس انقلاب ساکن پاریس شد و بین سالهای ۱۳۶۹ و ۱۳۹۲ گرداننده یک مجله سیاسی وزین با عنوان مجله آرش بود.مجلهیی که گرایشات روشنفکریوگرایشات سیاسی چپ داشت.وقتی در یک مصاحبه از او پرسیده شد؛چرا به مبارزات سیاسی کشیده شد؟پاسخ داد؛اسوه و نمونهی او برای مبارزه جهانپهلوان تختی بود.ورزشکاری که در خط مقدم جبههی مبارزه با بیعدالتی همواره قرار داشت.
برای این پهلوان بزرگ و بهترین فوتبالیست تاریخ ایران "هم در بازی فوتبال و هم در اخلاق" آرزوی سلامتی داریم.
@sociologyofislamiccountries20
پرویز قلیچ خانی، ابر ستاره فوتبال ایران در یک آسایشگاه سالمندان در پاریس تحت مراقبت قرار دارد؛ این سرنوشت غم انگیز مردی است که صرف نظر از گرایش های سیاسی اش، مرد اول فوتبال ایران بود، هست و خواهد بود.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ یک بیماری سخت و طولانی با پرویز قلیچ خانی کاری کرد که او چارهای جز پناه بردن به یک آسایشگاه سالمندان در حومه شهر پاریس نداشت.
به گزارش خبرورزشی، باورنکردنی است بزرگمردی که فوتبال ایران در طول تاریخ خود مثل او ندیده، حالا ساکن آسایشگاه سالمندان شده است؛ آن هم کیلومترها دور از ایران...
مردی که روزگاری با گامهای استوار، استارتهای انفجاری، تکلهای ویرانگر و شوتهای سهمگینش لرزه بر اندام حریفان میانداخت و با بازوبند کاپیتانی بر بازو، یک ملت را به وجد میآورد، حالا در سکوت و در حالی که گویی طی یک سال اخیر، سال ها پیر شده، در یک آسایشگاه در حومه پاریس، روزهایش را سپری میکند.
پرویز قلیچخانی فقط یک فوتبالیست نبود؛ او نماد یک نسل طلایی بود، رهبر بیچونوچرای تیمی که سه بار پیاپی جام ملتهای آسیا را فتح کرد، کاپیتانی که ایران را برای اولین بار به المپیک مونیخ رساند و در یکی از تاریخی ترین بردهای ایران مقابل برزیل، حضور داشت. او هافبکی کامل بود؛ البته هافبک که چه عرض کنیم! در تمامی پست ها به جز دروازه بانی بازی کرد و در هر پستی که بازی می کرد، بی نظیر بود!
جنگنده، بازیساز، گلزن و فرماندهای تمامعیار در میانه میدان. حضورش برای تیم ملی و باشگاه تاج (استقلال امروزی) چنان وزنه سنگینی بود که نبودش کاملاً احساس میشد. غرش تشویقها در امجدیه (شهید شیرودی) و آزادی برای او هنوز در گوش فوتبالدوستان قدیمی طنینانداز است. او که از مفاخر تاج است، پیراهن پرسپولیس را هم بر تن کرده بود تا از این حیث نیز خاص باشد.
تصور اینکه آن پاهای هنرمند و قدرتمند که روزگاری توپ را به زیبایی به گردش درمیآورد و دروازهها را میگشود، حالا به سختی یاریاش میکنند و آن ذهن خلاق و رهبر، درگیر مبارزه با عوارض یک بیماری طولانی است، قلب هر ایرانی علاقهمند به فوتبال را به درد میآورد. جای خالی غریو تشویق تماشاگران را حالا سکوت راهروهای آسایشگاه پر کرده است.
و این درد وقتی عمیقتر میشود که میبینیم این انزوا و این مبارزه با بیماری، هزاران کیلومتر دورتر از خاک وطن رخ میدهد؛ دور از کوچهها و خیابانهایی که روزگاری او را چون قهرمانی روی دوش میگرفتند و دور از مردمی که همچنان خاطرات درخشش او را نسل به نسل منتقل میکنند.
اما هیچ بیماری، هیچ آسایشگاهی و هیچ فاصلهای نمیتواند نام پرویز قلیچخانی را از تاریخ پر افتخار فوتبال ایران پاک کند. او همچنان همان «ژنرال» خط میانی، همان معیار و محکی است که نسلهای بعد، هافبکهای دفاعی و رهبران تیم را با او میسنجند. جایگاه او، فارغ از تمام فراز و نشیبهای زندگی شخصی و دیدگاههای سیاسیاش که خود همواره بر آن استوار بوده، در قله رفیع فوتبال ایران تثبیت شده و ماندگار است.
این خبر تلخ، بیش از هر چیز یادآور گذر بیرحم زمان و شکنندگی انسان است، حتی اگر آن انسان، قهرمانی بزرگ چون قلیچخانی باشد. شاید این تلنگری باشد برای یاد کردن از اسطورهای که سالها برای فوتبال این مرز و بوم افتخار آفرید و حالا در گوشهای از دنیا، نیازمند آرامش و شاید اندکی توجه و احترام بیشتر است. نام پرویز قلیچخانی، درخشانتر از آن است که غبار فراموشی بتواند آن را کمفروغ کند.
پرویز قلیچ خانی باعث یک نظر مشترک میان تمامی بزرگان فوتبال ایران است و همه و همه روی یک موضوع اتفاق نظر دارند.قلیچخانی به عنوان بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران یاد میکنند.
او بر خلاف سلف خود، علیپروین که هم با نظام سابق و با هم نظام کنونی روابط حسنه داشت و دارد،روشنفکری چپ بود که با هردو نظام مشکل داشت.پیش از انقلاب در سال پنجاه به همراه مهدی لواسانی دیگر بازیکن تاج و تیم ملی توسط ساواک دستگیر و وادار به اعترافات اجباری شد.او پس انقلاب ساکن پاریس شد و بین سالهای ۱۳۶۹ و ۱۳۹۲ گرداننده یک مجله سیاسی وزین با عنوان مجله آرش بود.مجلهیی که گرایشات روشنفکریوگرایشات سیاسی چپ داشت.وقتی در یک مصاحبه از او پرسیده شد؛چرا به مبارزات سیاسی کشیده شد؟پاسخ داد؛اسوه و نمونهی او برای مبارزه جهانپهلوان تختی بود.ورزشکاری که در خط مقدم جبههی مبارزه با بیعدالتی همواره قرار داشت.
برای این پهلوان بزرگ و بهترین فوتبالیست تاریخ ایران "هم در بازی فوتبال و هم در اخلاق" آرزوی سلامتی داریم.
@sociologyofislamiccountries20
09.04.202523:37
نظر یک دوست جامعه شناس، درباره راه گریز از اوسایکومی
ضمن تشکر از توجه ایشان، نظرشان را منعکس و سپس پاسخ خواهم داد.
آقای حجت پناه
راه گریز از اوسایکومی !
تشبیه شما به اوسایکومی بسیار جذاب اما ناکامل است.
جذاب از این حیث که تشبیه «اوسایکومی» به سلطه سیستماتیک در اقتصاد/ سیاست، استعارهای هوشمندانه برای توصیف وضعیت جوامع تحت ستم است . همانند بسیاری از جوامع جهان سومی کنونی که از دیرباز در این وضعیت گرفتارند.ناکامل از این جهت که در جودو، اوسایکومی موقتی و با قواعد مشخصی پایان مییابد، اما سلطه اقتصادی-سیاسی اغلب ساختاری دائمی دارد ( نظیر نئولیبرالیسم یا دیکتاتوری). بنظر می رسد در چنین فضایی که شما بخوبی بدان اشاره نمودید راه های گریز از اوسایکومی اجتماعی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می کنم:
نخست)در جودو آگاهی از قواعد بازی وجود دارد. جودوکاران تکنیک دفاع را به خوبی بلدند. در جامعه نیز این قواعد نانوشته وجود دارد. اعتراضات و جنبش های مردمی از همان نوع هستند. مثلا نئولیبرالیسم در آمریکای لاتین یا بسیاری از جنبش های رهایی بخش در بسیاری از کشورهای دنیا.
دوم) استفاده از ضعف حریف؛ همانطور که می دانیم جودوکاران از ضعف یکدیگر خبر دارند. در جامعه نیز سیستم های سلطه نقاط ضعف بسیار دارند. برای مثال در حال حاضر رسانه های اجتماعی ابزاری برای افشای فساد شدند. این رسانه ها ناخواسته و ناگزیر اطلاعاتی را منتشر می کنند که گاه به ضرر سیستم های سلطه و دیکتاتور است.
سوم) اوسایکومی اقتصادی وقتی می شکند که کارگران بفهمند اتحادشان از سرمایه داران قویتر است. در عالم سیاست نیز دیکتاتورها در دام اوسایکومی ایدئولوژیک اسیرند؛ آنها همان قربانیان سیستم اند. (می چرخانند ولی خود می چرخند)
کلام آخر؛ اگر در نبرد جودو؛ داور مسابقه بی طرف هست که باید چنین باشد، در میدان جامعه، داور همان حریف یا اکثریت متحد مردم است.
با احترام
فهیمه نظری
@sociologyofislamiccountries20
ضمن تشکر از توجه ایشان، نظرشان را منعکس و سپس پاسخ خواهم داد.
آقای حجت پناه
راه گریز از اوسایکومی !
تشبیه شما به اوسایکومی بسیار جذاب اما ناکامل است.
جذاب از این حیث که تشبیه «اوسایکومی» به سلطه سیستماتیک در اقتصاد/ سیاست، استعارهای هوشمندانه برای توصیف وضعیت جوامع تحت ستم است . همانند بسیاری از جوامع جهان سومی کنونی که از دیرباز در این وضعیت گرفتارند.ناکامل از این جهت که در جودو، اوسایکومی موقتی و با قواعد مشخصی پایان مییابد، اما سلطه اقتصادی-سیاسی اغلب ساختاری دائمی دارد ( نظیر نئولیبرالیسم یا دیکتاتوری). بنظر می رسد در چنین فضایی که شما بخوبی بدان اشاره نمودید راه های گریز از اوسایکومی اجتماعی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می کنم:
نخست)در جودو آگاهی از قواعد بازی وجود دارد. جودوکاران تکنیک دفاع را به خوبی بلدند. در جامعه نیز این قواعد نانوشته وجود دارد. اعتراضات و جنبش های مردمی از همان نوع هستند. مثلا نئولیبرالیسم در آمریکای لاتین یا بسیاری از جنبش های رهایی بخش در بسیاری از کشورهای دنیا.
دوم) استفاده از ضعف حریف؛ همانطور که می دانیم جودوکاران از ضعف یکدیگر خبر دارند. در جامعه نیز سیستم های سلطه نقاط ضعف بسیار دارند. برای مثال در حال حاضر رسانه های اجتماعی ابزاری برای افشای فساد شدند. این رسانه ها ناخواسته و ناگزیر اطلاعاتی را منتشر می کنند که گاه به ضرر سیستم های سلطه و دیکتاتور است.
سوم) اوسایکومی اقتصادی وقتی می شکند که کارگران بفهمند اتحادشان از سرمایه داران قویتر است. در عالم سیاست نیز دیکتاتورها در دام اوسایکومی ایدئولوژیک اسیرند؛ آنها همان قربانیان سیستم اند. (می چرخانند ولی خود می چرخند)
کلام آخر؛ اگر در نبرد جودو؛ داور مسابقه بی طرف هست که باید چنین باشد، در میدان جامعه، داور همان حریف یا اکثریت متحد مردم است.
با احترام
فهیمه نظری
@sociologyofislamiccountries20
05.04.202519:41
http://khabaronline.ir/xnpTm
#جامعه_شناسی_کشورهای_اسلامی
@sociologyofislamiccountries20
#جامعه_شناسی_کشورهای_اسلامی
@sociologyofislamiccountries20
Reposted from:
خانه اندیشمندان علوم انسانی



03.04.202520:12
📔دیدار نوروزی اهالی علوم اجتماعی
🔹همراه با:
*حضور استادان پیشکشوت
* نقل خاطرات
*گفتگو و دیدارهای صمیمانه
* اجرای موسیقی سنتی
🗓 چهارشنبه 20 فروردین 1404 ساعت 17
🏡 سالن فردوسی
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢انجمن جامعه شناسی ایران💢
💢انجمن جمعیت شناسی ایران💢
💢انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات 💢
💢انجمن انسان شناسی ایران💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
🔹همراه با:
*حضور استادان پیشکشوت
* نقل خاطرات
*گفتگو و دیدارهای صمیمانه
* اجرای موسیقی سنتی
🗓 چهارشنبه 20 فروردین 1404 ساعت 17
🏡 سالن فردوسی
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢انجمن جامعه شناسی ایران💢
💢انجمن جمعیت شناسی ایران💢
💢انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات 💢
💢انجمن انسان شناسی ایران💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
Reposted from:
زیر سقف آسمان

28.03.202512:46
🔸🔸🔸بازخورد / پیشنهاد🔸🔸🔸
دوست عزیزم، جناب آقای دکتر حسن محدثی، درباره ((وحدت ملی ایرانیان)) نکته نظراتی دارند.
ایشان دو یادداشت درباره این موضوع نوشته اند و با محبت این یادداشت ها را به من تقدیم کرده اتد.
از مهر و محبت ایشان سپاسگزارم.
نخست؛ برای آگاهی بیشتر خوانندگان با نکته نظرات دکتر محدثی، یادداشت های ایشان را منتشر می کنم.
دوم این که، در برخی موارد بنیادین نسبت به نظرات دکتر محدثی انتقاداتی دارم.
در نتیحه، با توجه به روحیه انتقادی دکتر محدثی، پیشنهاد می کنم با یکدیگر درباره وحدت ملی ایران گفت و گو کنیم.
در گفت و گوی واقعی به سان کشتی نیست، که یک طرف، حریف مقابل را شکست دهد.
گفت و گوی واقعی مانند دادگاه نیست، که یک طرف، طرف مقابل را محکوم کتد.
گفت و گوی واقعی، در مقابل یکدیگر قرار گرفتن نیست، در کنار یکدیگر ایستادن است.
پیشنهاد می کنم، با استاد ارجمند جناب آقای دکتر محدثی، سلسه گفت و گو هایی را از مفاهیم بنیادین و تیوریک تا شرایط عینی مربوط به وحدت ملی ایرانیان برگزار و سپس این گفت و گوها، چاپ گردد.
این گفت و گو ها می تواند به دوصورت باشد:
الف_ در فضای مجازی
ب_برکزاری جند جلسه گفت و گو و تقریر محتوای جلسات.
✍حسین حجت پناه
هشتم فرودین هزار و چهارصد و چهار
۸ فروردین ۱۴۰۴
https://t.me/sociologyofislamiccountries20/1403
🔸محدثی: از پیشنهاد دوست و برادر عزیز ام آقای حجتپناه استقبال میکنم. اما ترجیح ام این است که از گفتوگوی مکتوب آغاز کنیم و بعد از طرح برخی اندیشههای پایهای میتوانیم گفتوگوی حضوری هم داشته باشیم.
#گفت_و_گو
#وحدت_ایران
#حسین_حجتپناه
@NewHasanMohaddesi
دوست عزیزم، جناب آقای دکتر حسن محدثی، درباره ((وحدت ملی ایرانیان)) نکته نظراتی دارند.
ایشان دو یادداشت درباره این موضوع نوشته اند و با محبت این یادداشت ها را به من تقدیم کرده اتد.
از مهر و محبت ایشان سپاسگزارم.
نخست؛ برای آگاهی بیشتر خوانندگان با نکته نظرات دکتر محدثی، یادداشت های ایشان را منتشر می کنم.
دوم این که، در برخی موارد بنیادین نسبت به نظرات دکتر محدثی انتقاداتی دارم.
در نتیحه، با توجه به روحیه انتقادی دکتر محدثی، پیشنهاد می کنم با یکدیگر درباره وحدت ملی ایران گفت و گو کنیم.
در گفت و گوی واقعی به سان کشتی نیست، که یک طرف، حریف مقابل را شکست دهد.
گفت و گوی واقعی مانند دادگاه نیست، که یک طرف، طرف مقابل را محکوم کتد.
گفت و گوی واقعی، در مقابل یکدیگر قرار گرفتن نیست، در کنار یکدیگر ایستادن است.
پیشنهاد می کنم، با استاد ارجمند جناب آقای دکتر محدثی، سلسه گفت و گو هایی را از مفاهیم بنیادین و تیوریک تا شرایط عینی مربوط به وحدت ملی ایرانیان برگزار و سپس این گفت و گوها، چاپ گردد.
این گفت و گو ها می تواند به دوصورت باشد:
الف_ در فضای مجازی
ب_برکزاری جند جلسه گفت و گو و تقریر محتوای جلسات.
✍حسین حجت پناه
هشتم فرودین هزار و چهارصد و چهار
۸ فروردین ۱۴۰۴
https://t.me/sociologyofislamiccountries20/1403
🔸محدثی: از پیشنهاد دوست و برادر عزیز ام آقای حجتپناه استقبال میکنم. اما ترجیح ام این است که از گفتوگوی مکتوب آغاز کنیم و بعد از طرح برخی اندیشههای پایهای میتوانیم گفتوگوی حضوری هم داشته باشیم.
#گفت_و_گو
#وحدت_ایران
#حسین_حجتپناه
@NewHasanMohaddesi


16.04.202520:46
سرکنسول ایران در هرات میگوید:
«کشورهای همسایه به افغانیها ویزا نمیدهند الا دو یا سه کشور آنهم به صورت بسیار محدود. پاکستان در یکسال ۸۵۰ ویزا صادر کرد آنهم فقط برای تجار افغانی. ایران سه کنسولگری در افغانستان دارد که هر کدام روزانه بیش از چهار هزار ویزا برای افغانیها صادر میکنند. ما از طرف مقامات دستور داریم تسهیلات ایجاد کنیم که افغانیها بروند ایران».
@socioligyofislamiccountries20
«کشورهای همسایه به افغانیها ویزا نمیدهند الا دو یا سه کشور آنهم به صورت بسیار محدود. پاکستان در یکسال ۸۵۰ ویزا صادر کرد آنهم فقط برای تجار افغانی. ایران سه کنسولگری در افغانستان دارد که هر کدام روزانه بیش از چهار هزار ویزا برای افغانیها صادر میکنند. ما از طرف مقامات دستور داریم تسهیلات ایجاد کنیم که افغانیها بروند ایران».
@socioligyofislamiccountries20


13.04.202509:26
پرویز قلیچخانی در آسایشگاه سالمندان😓
@sociologyofislamiccountries20
@sociologyofislamiccountries20
09.04.202520:16
پنج کتاب برتر نویسندگان ایرانیتبار در پنج کشور غربی
در فقدان ترجمه و انتشار شایسته و سزاوار آثار جدید نویسندگان ایرانی فارسیزبان در کشورهای غربی، نویسندگان ایرانیتباری که به زبانی به غیر از فارسی مینویسند، بار معرفی دنیای ادبی ایرانیان به جهانیان را بر دوش میکشند.
اکنون سالهاست که نویسندگان ایرانیتبار، چه نویسندگان مهاجر نسل اول و چه نویسندگانی که از نسل دوم مهاجران ایرانی برآمدهاند، به صدای رسایی در ادبیات کشورهای میزبان خود تبدیل شدهاند.
در اینجا به انتخاب خودم، پنج کتاب نویسندگان ایرانیتباری را که در سال میلادی ۲۰۲۴در پنج کشور غربی مطرح بودهاند فهرست میکنم:
۱. آمریکا: «شهید» نوشته #کاوه_اکبر
سرآمد این فهرست بدون شک، رمان «شهید» کاوه اکبر، نویسنده و شاعر آمریکایی ایرانیتبار است. این رمان نه تنها در آمریکا بلکه در دیگر کشورها هم با استقبال مواجه شد. آن چه مورد ستایش قرار گرفته فقط داستان رمان نیست که برگرفته از وقایع تاریخ معاصر ایران است، بلکه بکارگیری یک زبان ویژه در روایت رمان است.
۲. آلمان: «پسرعموی بزرگ» نوشته نصیر جعفری
نصیر جعفری نویسنده آلمانی ایرانیتبار ساکن فرانکفورت در سومین رمان خود، «پسرعموی بزرگ» داستان فرار و تبعید یک ایرانی را روایت میکند که برای خواننده غربی و به ویژه آلمانیزبان هیجانانگیز است. گریت ووستمن، روزنامهنگار و منتقد ادبی در مقالهای نوشته که چنین رمانی «به ندرت در ادبیات آلمانیزبان معاصر یافت میشود».
۳. فرانسه: «گنه کردم گناهی پر ز لذت» نوشته آبنوس شلمانی
آبنوس شلمانی، نویسنده فرانسوی ایرانیتبار با چهارمین رمانش، «گنه کردم گناهی پر ز لذت» خوانندگان امروز کتاب در فرانسه را با بزرگترین شاعر زن ایرانی آشنا کرد: فروغ فرخزاد. معرفی شاعر با ابزار رمان، کاری بود که شاید از عهده خود شعر برنمیآمد.
۴. ایتالیا: «شب برفراز تهران» نوشته پگاه مشیرپور
رمان «شب برفراز تهران» نوشته خانم مشیرپور، بر اساس تجربه شخصی او شکل گرفته و به دلیل نوع روایتش مورد استقبال منتقدان ایتالیایی قرار گرفته. این رمان خواننده غربی را به تهران دعوت میکند و او را به فهم زن معاصر ایرانی فرامیخواند.
۵. هلند: «زرتشت سخن میگوید» نوشته قادر عبدالله
آخرین اثر قادر عبدالله، جزو آثار موفقی است که او درباره شخصیتهای تاریخی مرتبط با ایران نوشته. ناشر هلندی این کتاب با ستایش از آن نوشته: «هرکسی آن را بخواند، برای همیشه با دیدی متفاوت به جهان خواهد نگریست».
@sociologyofislamiccountries20
پنج کتاب برتر نویسندگان ایرانیتبار در پنج کشور غربی
در فقدان ترجمه و انتشار شایسته و سزاوار آثار جدید نویسندگان ایرانی فارسیزبان در کشورهای غربی، نویسندگان ایرانیتباری که به زبانی به غیر از فارسی مینویسند، بار معرفی دنیای ادبی ایرانیان به جهانیان را بر دوش میکشند.
اکنون سالهاست که نویسندگان ایرانیتبار، چه نویسندگان مهاجر نسل اول و چه نویسندگانی که از نسل دوم مهاجران ایرانی برآمدهاند، به صدای رسایی در ادبیات کشورهای میزبان خود تبدیل شدهاند.
در اینجا به انتخاب خودم، پنج کتاب نویسندگان ایرانیتباری را که در سال میلادی ۲۰۲۴در پنج کشور غربی مطرح بودهاند فهرست میکنم:
۱. آمریکا: «شهید» نوشته #کاوه_اکبر
سرآمد این فهرست بدون شک، رمان «شهید» کاوه اکبر، نویسنده و شاعر آمریکایی ایرانیتبار است. این رمان نه تنها در آمریکا بلکه در دیگر کشورها هم با استقبال مواجه شد. آن چه مورد ستایش قرار گرفته فقط داستان رمان نیست که برگرفته از وقایع تاریخ معاصر ایران است، بلکه بکارگیری یک زبان ویژه در روایت رمان است.
۲. آلمان: «پسرعموی بزرگ» نوشته نصیر جعفری
نصیر جعفری نویسنده آلمانی ایرانیتبار ساکن فرانکفورت در سومین رمان خود، «پسرعموی بزرگ» داستان فرار و تبعید یک ایرانی را روایت میکند که برای خواننده غربی و به ویژه آلمانیزبان هیجانانگیز است. گریت ووستمن، روزنامهنگار و منتقد ادبی در مقالهای نوشته که چنین رمانی «به ندرت در ادبیات آلمانیزبان معاصر یافت میشود».
۳. فرانسه: «گنه کردم گناهی پر ز لذت» نوشته آبنوس شلمانی
آبنوس شلمانی، نویسنده فرانسوی ایرانیتبار با چهارمین رمانش، «گنه کردم گناهی پر ز لذت» خوانندگان امروز کتاب در فرانسه را با بزرگترین شاعر زن ایرانی آشنا کرد: فروغ فرخزاد. معرفی شاعر با ابزار رمان، کاری بود که شاید از عهده خود شعر برنمیآمد.
۴. ایتالیا: «شب برفراز تهران» نوشته پگاه مشیرپور
رمان «شب برفراز تهران» نوشته خانم مشیرپور، بر اساس تجربه شخصی او شکل گرفته و به دلیل نوع روایتش مورد استقبال منتقدان ایتالیایی قرار گرفته. این رمان خواننده غربی را به تهران دعوت میکند و او را به فهم زن معاصر ایرانی فرامیخواند.
۵. هلند: «زرتشت سخن میگوید» نوشته قادر عبدالله
آخرین اثر قادر عبدالله، جزو آثار موفقی است که او درباره شخصیتهای تاریخی مرتبط با ایران نوشته. ناشر هلندی این کتاب با ستایش از آن نوشته: «هرکسی آن را بخواند، برای همیشه با دیدی متفاوت به جهان خواهد نگریست».
@sociologyofislamiccountries20


05.04.202519:38
🔸 بیانیه بیش از ۴۰۰ اندیشمند، دانشگاهی، فعال مدنی، سیاسی، فرهنگی و رسانه ای در واکنش به تهدیدهای آمریکا/ هشدار در قبال تبعات تجاوز به ایران
▫️بیش از ۴۰۰ نفر اندیشمند، و کنشگر دانشگاهی، فرهنگی، مدنی، رسانهای و سیاسی ایران در نامۀ سرگشودهای خطاب به دبیرکل سازمان ملل آنتونیو گوترش، به تهدیدات آمریکا واکنش نشان دادند.
در بخشی از متن نامه آمده است:
▫️ما امضاکنندگان این بیانیه، برای دفاع از ایران، دفاع از انسانیت، دفاع از صلح جهانی، در صورت هرگونه تعرض به ایران، فارغ از اختلاف دیدگاه های خود با حکومت، با تمام قدرت از کشورمان دفاع میکنیم و از همهی جهانیان میخواهیم در برابر جنایات دولت اسراییل و تهدیدهای جنگ طلبانه دولت جدید آمریکا ایستادگی کنند. تجاوز به ایران و هر اقدامی علیه توان دفاعی کشور ما، دیگر اقدامی علیه حکومت نیست، بلکه اقدامی علیه ملت ایران است و منطقه را به آشوبی بزرگ کشیده و جهان را متضرر خواهد کرد.
📌 جزییات بیشتر را در لینک زیر بخوانید:
khabaronline.ir/xnpTm
#جامعه_شناسی_کشورهای_اسلامی
@KhabarOnline_ir | Khabaronline.ir
@sociologyofislamiccountries20
▫️بیش از ۴۰۰ نفر اندیشمند، و کنشگر دانشگاهی، فرهنگی، مدنی، رسانهای و سیاسی ایران در نامۀ سرگشودهای خطاب به دبیرکل سازمان ملل آنتونیو گوترش، به تهدیدات آمریکا واکنش نشان دادند.
در بخشی از متن نامه آمده است:
▫️ما امضاکنندگان این بیانیه، برای دفاع از ایران، دفاع از انسانیت، دفاع از صلح جهانی، در صورت هرگونه تعرض به ایران، فارغ از اختلاف دیدگاه های خود با حکومت، با تمام قدرت از کشورمان دفاع میکنیم و از همهی جهانیان میخواهیم در برابر جنایات دولت اسراییل و تهدیدهای جنگ طلبانه دولت جدید آمریکا ایستادگی کنند. تجاوز به ایران و هر اقدامی علیه توان دفاعی کشور ما، دیگر اقدامی علیه حکومت نیست، بلکه اقدامی علیه ملت ایران است و منطقه را به آشوبی بزرگ کشیده و جهان را متضرر خواهد کرد.
📌 جزییات بیشتر را در لینک زیر بخوانید:
khabaronline.ir/xnpTm
#جامعه_شناسی_کشورهای_اسلامی
@KhabarOnline_ir | Khabaronline.ir
@sociologyofislamiccountries20
03.04.202515:21
🔘 جستار
👁🗨 هفت قدم پیاده در رکاب ناجی آذربایجان
👁🗨 محمدابراهیم باستانی پاریزی: شاهکار شاه عباس، نجات آذربایجان از چنگ سپاه عثمانی است، آن هم با چه قیمتی؟ این سیاست، «زمین سوخته» که شش قرن بعد، آمریکا در ویتنام آزمایش کرد، اصلاً یک سیاست شاه عباسی بود که بعد از آتش زدن همه دهات و خرمنها و باغهای آذربایجان و کردستان و بستن رودخانه آجیچای به تبریز و خراب کردن عمارات – کاری که فقط آسان به زبان میآید، سیصد هزار تفنگچی عثمانی را، از گرسنگی سربازان و چارپایان زمینگیر کرد و بعد، با پنجاه هزار تفنگچی قزلباش و شاهیسون، آنها را ناچار کرد که به قول پیغمبر دزدان خایه به مشت و توبره به پشت، شب گریز کردند و روزی که سردار فاتح او قرچقایخان -سردار ارمنیالاصل- برای گزارش به حضور شاه عباس آمد، و به احترام شاه از اسب پیاده شد، شاه عباس خطاب به قرهچقایخان گفت:
– آقاجان، تو برای من چنان فتح بزرگی کردهای که بزرگتر از آن از خداوند آرزو نکرده بودم. بیا و بر اسب من بنشین …
البته قرهچقایخان عذر خواست و التماس کرد که با این کار، مسخره خاص و عام خواهد شد؛ اما شاه عباس نپذیرفت و وی را مجبور کرد که بر اسب شاه بنشیند. و همچنان که گفته بود: هفت قدم، با تمام سرداران و رجال دولت، دنبال آن سردار پیاده رفت. این خود یک چشمه دیگر کار شاه عباس بود. واقعاً پادشاهی که بیست هزار گرجی در مرگ او سینه بزنند و سردار ارمنی، فاتح تبریزش باشد، آیا کارهایش خارقالعاده نیست؟ او یک شاه ایرانی نیست – یک شاه بینالمللی است. یک رئیس سازمان ملل متحد است. رضیالدین آرتیمانی -صاحب ساقینامه مشهور- که من به او ارادت دارم،؟ راست گفته:
بخور می، که در دور عباس شاه
به کاهی ببخشند کوهی گناه
سکندر توان و، سلیمان شدن
ولی شاه عباس نتوان شدن!
باستانیپاریزی، محمدابراهیم. (۱۳۹۴). استخوانها بر ما…
@sociologyofislamiccountries20
👁🗨 هفت قدم پیاده در رکاب ناجی آذربایجان
👁🗨 محمدابراهیم باستانی پاریزی: شاهکار شاه عباس، نجات آذربایجان از چنگ سپاه عثمانی است، آن هم با چه قیمتی؟ این سیاست، «زمین سوخته» که شش قرن بعد، آمریکا در ویتنام آزمایش کرد، اصلاً یک سیاست شاه عباسی بود که بعد از آتش زدن همه دهات و خرمنها و باغهای آذربایجان و کردستان و بستن رودخانه آجیچای به تبریز و خراب کردن عمارات – کاری که فقط آسان به زبان میآید، سیصد هزار تفنگچی عثمانی را، از گرسنگی سربازان و چارپایان زمینگیر کرد و بعد، با پنجاه هزار تفنگچی قزلباش و شاهیسون، آنها را ناچار کرد که به قول پیغمبر دزدان خایه به مشت و توبره به پشت، شب گریز کردند و روزی که سردار فاتح او قرچقایخان -سردار ارمنیالاصل- برای گزارش به حضور شاه عباس آمد، و به احترام شاه از اسب پیاده شد، شاه عباس خطاب به قرهچقایخان گفت:
– آقاجان، تو برای من چنان فتح بزرگی کردهای که بزرگتر از آن از خداوند آرزو نکرده بودم. بیا و بر اسب من بنشین …
البته قرهچقایخان عذر خواست و التماس کرد که با این کار، مسخره خاص و عام خواهد شد؛ اما شاه عباس نپذیرفت و وی را مجبور کرد که بر اسب شاه بنشیند. و همچنان که گفته بود: هفت قدم، با تمام سرداران و رجال دولت، دنبال آن سردار پیاده رفت. این خود یک چشمه دیگر کار شاه عباس بود. واقعاً پادشاهی که بیست هزار گرجی در مرگ او سینه بزنند و سردار ارمنی، فاتح تبریزش باشد، آیا کارهایش خارقالعاده نیست؟ او یک شاه ایرانی نیست – یک شاه بینالمللی است. یک رئیس سازمان ملل متحد است. رضیالدین آرتیمانی -صاحب ساقینامه مشهور- که من به او ارادت دارم،؟ راست گفته:
بخور می، که در دور عباس شاه
به کاهی ببخشند کوهی گناه
سکندر توان و، سلیمان شدن
ولی شاه عباس نتوان شدن!
باستانیپاریزی، محمدابراهیم. (۱۳۹۴). استخوانها بر ما…
@sociologyofislamiccountries20
Reposted from:
زیر سقف آسمان

28.03.202512:26
♦️وحدت ایران و توسعه: پروژهی وحدت، واقعیت کثرت (تقدیم به حسین حجتپناه)
ص۲
✍️حسن محدثی
۲ فروردین ۱۴۰۴
از قضا من گمان میکنم که نظامهای اعتقادی و ایدهئولوژیها تضعیفکنندهی این چسبهای اجتماعی در ایران اند.
برخی البته چنان از افسانهی "تداوم فرهنگیی ایران" سخن میگویند که بر مبنای سخنشان (سخنی که ابطالناپذیر است زیرا هیچ راهی وجود ندارد که بشود در نظر گرفت در صورت وجود چنان گزینهای، "تداوم فرهنگیی ایران" وجود نداشته است؛ از بس که این مفهوم کشسان است!) میتوان گفت که کل بنی آدم از قدیم و ندیم تا مدرن وحدت فرهنگی دارند؛ زیرا مثلا اسطورههایی مثل اسطورهی آفرینش، اسطورهی طوفان، اسطورهی هزاره، اسطورهی بازگشت مردهگان و مناسک جشن مردهگان، و اسطورههایی از این قبیل یا ایدههایی نظیر ایدهی پرستش و روحمندیی پدیدهها، و وجود موجوداتی چون اجنه و انبوهی از باورهایی از این قبیل در میان ملل مختلف مشترک اند یا مثلا نوروز که از بینالنهرین وارد فرهنگهای ملل مختلف این منطقه شده است و در میان بسیاری از ملل منطقه شناخته شده و مشترک است. در واقع، "تداوم فرهنگیی ایران" در سخن آنان امری آگزیوماتیک است نه تجربی. آنها میکوشند بهنحو روایتگرانه، چیزی در تاریخ و فرهنگ این سرزمین پیدا کنند و خطوط اتصالی بین امروز و گذشته ترسیم نمایند.
وجه هنجارین-عملیاتیی وحدت ایران
وحدت ایران علاوه بر وجه واقعی اش، یک وجه هنجارین و پروژهای دارد. وحدت ایران اگر چه ریشه در واقعیت جامعه و تاریخ دارد، اما یک خواست و آرمان و پروژه هم هست؛ آرمان مردمانی که به یکپارچهگیی این کشور دلبسته اند.
از نظر من، بنیادیترین ترجیح ما در ایران همانا باید حفظ و ساختن یک کلیت قوی بر پایهی اعطا و استیفای حقوق تمامیی جمعیتهای ساکن این سرزمین باشد. اما برای حفظ یک کلیت قوی باید یک نظریهی پیوند داشته باشیم؛ نظریهای که به ما بگوید چهگونه بخشها و اجزای مختلف این کلیت را به هم پیوند بزنیم؛ نه یک پیوند صوری و حقوقی فقط یا یک پیوند سیاسیی تصنعی، بلکه پیوندی ارگانیک.
در نظریهی پیوند، لازم است هم عوامل پیوندآفرین شناسایی و مورد بحث قرار گیرند و هم عوامل گسستآفرین و تضعیفکنندهی وحدت. در اینجا نیز اختلاف نظرها جدی است.
اما در یکصد سال اخیر نیروهای مسلط بر جامعهی ما کوشیدند وحدت کشور را حذف تکثر محقق کنند. آنها (یعنی نیروهای طرفدار دو ایدهئولوژیی ملیگرایی و بعدها ایدهئولوژیی اسلامگرایی) تا جاییکه شرایط و امکاناتشان اجازه میداد، کوشیدند تکثر اجتماعی و فرهنگی را از رهگذر اشکال مختلف انحصارگرایی (انحصارگراییی زبانی، انحصارگراییی اجتماعی، انحصارگراییی دینی، ...) از بین ببرند.
پروژهی توسعه و پروژهی وحدت ایران
از مهمترین دلالتهای وجه هنجارین و پروژهایی وحدت ایران، طراحی و اجرای برنامهای از توسعه است که نه تنها به وحدت ایران لطمه نزند، بلکه بهنحو همهجانبهای این وحدت را تقویت کند.
مرکزگراییی همهجانبه در یکصد سال اخیر، نوعی بیگانهگیی سیاسی و یک نیروی گریز از مرکز پدید آورده که بیش از پیش بازاندیشی و تجدید نظر در سیاستگذاریها و مدیریت کلان کشور را ضروری میسازد.
توجه به بهبود کیفیت زندهگیی تمامیی جمعیتهای ایرانی و اعمال سیاستهای آموزشی و فرهنگی و اقتصادی و صنعتی بدون تبعیض و برابرانه و حتا با تبعیض مثبت به نفع جمعیتهای محروم -بهویژه در مناطق مرزی و حاشیهایی کشور- عامل مهمی برای کاهش نارضایتیها و تضعیف نیروی گریز از مرکز است.
نتیجهگیری
وحدت ایران در تاریخ معاصر بیش از آنکه واقعیت بوده باشد، یک پروژه بوده است. در تاریخ منطقهی موسوم به فلات ایران، قدرت کانونهای مختلف داشته است. قدرت گاهی در دست مادها، گاهی در دست پارسها، گاهی در دست پارتها، گاهی در دست عربان، گاهی در دست ترکها، گاهی در دست دیلمیان، و ... بوده است. ایدهی "وحدت در کثرت" را میبایست از یک شعار سیاسی فراتر برد و در قالب یک نظریهی اجتماعی پرورد و ارتقا داد و سپس از آن یک دستورالعمل اجرایی برای پروژهی توسعه استخراج کرد و بهنحو عملی آن را محقق نمود. گام اول در انجام چنین کاری نفی انواع انحصارگراییهای اجتماعی و زبانی و فرهنگی و دینی و آموزشی و سیاسی است.
اگر کثرت در ایران یک واقعیت است، وحدت ایران بیشتر یک پروژه است. این پروژه در سدهی گذشته در خدمت سرکوب کثرت ایران بوده است. سیاستهایی که در سدهی گذشته در ایران بهترتیب توسط نیروهای ایدهئولوژیهای ملیگرایی و اسلامگرایی دنبال شده، معطوف به تحقق وحدت از رهگذر یکسانسازی و نفی کثرت اجتماعیی ایران بوده است. تداوم چنین سیاستهایی نه تنها بسیاری از سرمایههای کشور را نابود میکند، بلکه وحدت کشور را نیز با خطرات جدی مواجه میسازد.
#توسعه
#وحدت_ایران
#تداوم_فرهنگی
@NewHasanMohaddesi
ص۲
✍️حسن محدثی
۲ فروردین ۱۴۰۴
از قضا من گمان میکنم که نظامهای اعتقادی و ایدهئولوژیها تضعیفکنندهی این چسبهای اجتماعی در ایران اند.
برخی البته چنان از افسانهی "تداوم فرهنگیی ایران" سخن میگویند که بر مبنای سخنشان (سخنی که ابطالناپذیر است زیرا هیچ راهی وجود ندارد که بشود در نظر گرفت در صورت وجود چنان گزینهای، "تداوم فرهنگیی ایران" وجود نداشته است؛ از بس که این مفهوم کشسان است!) میتوان گفت که کل بنی آدم از قدیم و ندیم تا مدرن وحدت فرهنگی دارند؛ زیرا مثلا اسطورههایی مثل اسطورهی آفرینش، اسطورهی طوفان، اسطورهی هزاره، اسطورهی بازگشت مردهگان و مناسک جشن مردهگان، و اسطورههایی از این قبیل یا ایدههایی نظیر ایدهی پرستش و روحمندیی پدیدهها، و وجود موجوداتی چون اجنه و انبوهی از باورهایی از این قبیل در میان ملل مختلف مشترک اند یا مثلا نوروز که از بینالنهرین وارد فرهنگهای ملل مختلف این منطقه شده است و در میان بسیاری از ملل منطقه شناخته شده و مشترک است. در واقع، "تداوم فرهنگیی ایران" در سخن آنان امری آگزیوماتیک است نه تجربی. آنها میکوشند بهنحو روایتگرانه، چیزی در تاریخ و فرهنگ این سرزمین پیدا کنند و خطوط اتصالی بین امروز و گذشته ترسیم نمایند.
وجه هنجارین-عملیاتیی وحدت ایران
وحدت ایران علاوه بر وجه واقعی اش، یک وجه هنجارین و پروژهای دارد. وحدت ایران اگر چه ریشه در واقعیت جامعه و تاریخ دارد، اما یک خواست و آرمان و پروژه هم هست؛ آرمان مردمانی که به یکپارچهگیی این کشور دلبسته اند.
از نظر من، بنیادیترین ترجیح ما در ایران همانا باید حفظ و ساختن یک کلیت قوی بر پایهی اعطا و استیفای حقوق تمامیی جمعیتهای ساکن این سرزمین باشد. اما برای حفظ یک کلیت قوی باید یک نظریهی پیوند داشته باشیم؛ نظریهای که به ما بگوید چهگونه بخشها و اجزای مختلف این کلیت را به هم پیوند بزنیم؛ نه یک پیوند صوری و حقوقی فقط یا یک پیوند سیاسیی تصنعی، بلکه پیوندی ارگانیک.
در نظریهی پیوند، لازم است هم عوامل پیوندآفرین شناسایی و مورد بحث قرار گیرند و هم عوامل گسستآفرین و تضعیفکنندهی وحدت. در اینجا نیز اختلاف نظرها جدی است.
اما در یکصد سال اخیر نیروهای مسلط بر جامعهی ما کوشیدند وحدت کشور را حذف تکثر محقق کنند. آنها (یعنی نیروهای طرفدار دو ایدهئولوژیی ملیگرایی و بعدها ایدهئولوژیی اسلامگرایی) تا جاییکه شرایط و امکاناتشان اجازه میداد، کوشیدند تکثر اجتماعی و فرهنگی را از رهگذر اشکال مختلف انحصارگرایی (انحصارگراییی زبانی، انحصارگراییی اجتماعی، انحصارگراییی دینی، ...) از بین ببرند.
پروژهی توسعه و پروژهی وحدت ایران
از مهمترین دلالتهای وجه هنجارین و پروژهایی وحدت ایران، طراحی و اجرای برنامهای از توسعه است که نه تنها به وحدت ایران لطمه نزند، بلکه بهنحو همهجانبهای این وحدت را تقویت کند.
مرکزگراییی همهجانبه در یکصد سال اخیر، نوعی بیگانهگیی سیاسی و یک نیروی گریز از مرکز پدید آورده که بیش از پیش بازاندیشی و تجدید نظر در سیاستگذاریها و مدیریت کلان کشور را ضروری میسازد.
توجه به بهبود کیفیت زندهگیی تمامیی جمعیتهای ایرانی و اعمال سیاستهای آموزشی و فرهنگی و اقتصادی و صنعتی بدون تبعیض و برابرانه و حتا با تبعیض مثبت به نفع جمعیتهای محروم -بهویژه در مناطق مرزی و حاشیهایی کشور- عامل مهمی برای کاهش نارضایتیها و تضعیف نیروی گریز از مرکز است.
نتیجهگیری
وحدت ایران در تاریخ معاصر بیش از آنکه واقعیت بوده باشد، یک پروژه بوده است. در تاریخ منطقهی موسوم به فلات ایران، قدرت کانونهای مختلف داشته است. قدرت گاهی در دست مادها، گاهی در دست پارسها، گاهی در دست پارتها، گاهی در دست عربان، گاهی در دست ترکها، گاهی در دست دیلمیان، و ... بوده است. ایدهی "وحدت در کثرت" را میبایست از یک شعار سیاسی فراتر برد و در قالب یک نظریهی اجتماعی پرورد و ارتقا داد و سپس از آن یک دستورالعمل اجرایی برای پروژهی توسعه استخراج کرد و بهنحو عملی آن را محقق نمود. گام اول در انجام چنین کاری نفی انواع انحصارگراییهای اجتماعی و زبانی و فرهنگی و دینی و آموزشی و سیاسی است.
اگر کثرت در ایران یک واقعیت است، وحدت ایران بیشتر یک پروژه است. این پروژه در سدهی گذشته در خدمت سرکوب کثرت ایران بوده است. سیاستهایی که در سدهی گذشته در ایران بهترتیب توسط نیروهای ایدهئولوژیهای ملیگرایی و اسلامگرایی دنبال شده، معطوف به تحقق وحدت از رهگذر یکسانسازی و نفی کثرت اجتماعیی ایران بوده است. تداوم چنین سیاستهایی نه تنها بسیاری از سرمایههای کشور را نابود میکند، بلکه وحدت کشور را نیز با خطرات جدی مواجه میسازد.
#توسعه
#وحدت_ایران
#تداوم_فرهنگی
@NewHasanMohaddesi


15.04.202511:38
@socioligyofislamiccountries20


12.04.202511:01
مصطفی مهرآیین گفته "ماهیت شعر کلا چپه"
بیایم این ادعا رو بررسی کنیم
@sociologyofislamiccountries20
بیایم این ادعا رو بررسی کنیم
@sociologyofislamiccountries20
09.04.202509:36
اسلام شناس نامدار فرانسوی درگذشت
پروفسور کلود ژیلیو اسلام شناس نامدار فرانسوی درگذشت...
او یکی از برجسته ترین دانشمندان مطالعات اسلامی در جهان بود. در طول پنجاه سال آثار ارزشمند و ممتازی را به جامعهٔ علمی جهانی عرضه کرد...بی تردید در مغربزمین دربارهٔ محمّد بن جریر طبری، بزرگ ترین متخصّص بود...(البته نباید مقدّمهٔ تکرار نشدنی پروفسور فرانتس روزنتال بر ترجمهٔ انگلیسی تاریخ طبری را هرگز فراموش کرد...) آثار درجهٔ اوّل آن بزرگ دربارهٔ سنّتهای تفسیری در خراسان در قرن دوّم و سوّم هجری، برای اوّلین بار در ایران ترجمه و در کتابِ "اندیشه های عرفانی در فرهنگ ایران و اسلام" به قلم دکتر میثم کرمی ، محقق و پژوهشگر منطقه به جامعهٔ علمی عرضه شد...تمام تحقیقات ممتاز و بی بدیلِ پروفسور کلود ژیلیو دربارهٔ طبری ترجمه شده است و در مجموعهٔ بزرگ و مفصّل "تفسیر و تاریخ محمّد بن جریر طبری در ۷جلد به خواستاری و اشراف دکتر کرمی " تا پایان سال در سلسلهٔ انتشارات شریف نگاه معاصر منتشر خواهد شد...ترجمهٔ مقالهٔ درجهٔ اوّل و مفصّل (صد صفحه ای) آن بزرگ، دربارهٔ ابن عبّاس هم نیمهٔ دوّم سال۱۴۰۵، در کتاب دیگری از دکتر کرمی به نام "ابن عبّاس عموی پیامبر - اوّلین مفسّر قرآن" عرضه خواهد شد.
در سال ۲۰۱۴ شاگردان ایشان آندرو ریپین و رُبرتو توتولی به مناسبت هفتاد و پنجمین سال زندگی پروفسور کلود ژیلیو، جشن نامهٔ ارزشمندی در مباحث اسلامی به نام Books and Written Culture of the Islamic World(۲۰مقاله) در ۴۲۵ صفحه در سلسلهٔ انتشارات بریل منتشر کردند. به یاری خداوند ترجمهٔ این کتاب در نیمهٔ ۱۴۰۶ به جامعهٔ فرهنگی ایران بزرگ عرضه خواهد شد...
درگذشت پروفسور کلود ژیلیو ضایعهٔ جبران ناپذیری برای اسلام شناسی در جهان است...
روحش شاد و یادش گرامی باد...
https://www.instagram.com/p/DH9FG6bSift/?igsh=ZWZqajFqNGN3YTBy
@sociologyofislamiccountries20
پروفسور کلود ژیلیو اسلام شناس نامدار فرانسوی درگذشت...
او یکی از برجسته ترین دانشمندان مطالعات اسلامی در جهان بود. در طول پنجاه سال آثار ارزشمند و ممتازی را به جامعهٔ علمی جهانی عرضه کرد...بی تردید در مغربزمین دربارهٔ محمّد بن جریر طبری، بزرگ ترین متخصّص بود...(البته نباید مقدّمهٔ تکرار نشدنی پروفسور فرانتس روزنتال بر ترجمهٔ انگلیسی تاریخ طبری را هرگز فراموش کرد...) آثار درجهٔ اوّل آن بزرگ دربارهٔ سنّتهای تفسیری در خراسان در قرن دوّم و سوّم هجری، برای اوّلین بار در ایران ترجمه و در کتابِ "اندیشه های عرفانی در فرهنگ ایران و اسلام" به قلم دکتر میثم کرمی ، محقق و پژوهشگر منطقه به جامعهٔ علمی عرضه شد...تمام تحقیقات ممتاز و بی بدیلِ پروفسور کلود ژیلیو دربارهٔ طبری ترجمه شده است و در مجموعهٔ بزرگ و مفصّل "تفسیر و تاریخ محمّد بن جریر طبری در ۷جلد به خواستاری و اشراف دکتر کرمی " تا پایان سال در سلسلهٔ انتشارات شریف نگاه معاصر منتشر خواهد شد...ترجمهٔ مقالهٔ درجهٔ اوّل و مفصّل (صد صفحه ای) آن بزرگ، دربارهٔ ابن عبّاس هم نیمهٔ دوّم سال۱۴۰۵، در کتاب دیگری از دکتر کرمی به نام "ابن عبّاس عموی پیامبر - اوّلین مفسّر قرآن" عرضه خواهد شد.
در سال ۲۰۱۴ شاگردان ایشان آندرو ریپین و رُبرتو توتولی به مناسبت هفتاد و پنجمین سال زندگی پروفسور کلود ژیلیو، جشن نامهٔ ارزشمندی در مباحث اسلامی به نام Books and Written Culture of the Islamic World(۲۰مقاله) در ۴۲۵ صفحه در سلسلهٔ انتشارات بریل منتشر کردند. به یاری خداوند ترجمهٔ این کتاب در نیمهٔ ۱۴۰۶ به جامعهٔ فرهنگی ایران بزرگ عرضه خواهد شد...
درگذشت پروفسور کلود ژیلیو ضایعهٔ جبران ناپذیری برای اسلام شناسی در جهان است...
روحش شاد و یادش گرامی باد...
https://www.instagram.com/p/DH9FG6bSift/?igsh=ZWZqajFqNGN3YTBy
@sociologyofislamiccountries20
Reposted from:
فلسفه اجتماعی/ اندیشه خراسانی sm nejatihosseini

04.04.202518:20
1
https://t.me/mostafamehraeen/1910
2
https://t.me/mostafamehraeen/1914
3
https://t.me/mostafamehraeen/1920
🔰(نامه های سه گانه معلم علوم اجتماعی مصطفی مهرآیین به رهبرجمهور اسلامی در فروردین ۱۴۰۴)🔺🔺🔺🔺🔺
📝مسئولیت اجتماعی اخلاقی دینی دانشگاهیان:
گفتن حقیقت به قدرت/ قدرت گفتن حقیقت به قدرت/ تعهد اخلاقی- دینی در نقد اخلاقی قدرت با هدف تصحیح سیاستهای حکومتی دولتی و بهزیستی مردمان و بهروزی جامعه و حفظ تمدن درخشان ایران اسلامی و کیان معنوی تشیع علوی
@smnejatihosseini
✔️اهمیت اخلاقی و ضرورت اجتماعی نقد اخلاقی قدرت و نظام های سیاسی مستقر که هدف ان نه کسب قدرت و یا شراکت در قدرت بلکه تصحیح سیاست ها با هدف بهزیستی مردمان و بهروزی جامعه و داشتن یک جامعه انسانی سرشار از معنویت و مدنیت و اخلاقیت و عقلانیت است
بر عاقلان و خیرخواهان و عدالت خواهان و دین باوران مسلمان و زیست کننده در جهان مدرن پوشیده نیست.
✔️ازین منظر و فارغ از رتوریک و لحن نامه های مصطفی مهرآیین معلم علوم اجتماعی به رهبر جمهوری اسلامی ایران و نقدی که به برخی از فرازهای نامه مصطفی مهر آیین می توان داشت
✔️باید به اصل گفتن حقیقت به قدرت انهم با هدف اخلاقی خیرخواهانه و از سر حس و تعهد به مسئولیت اجتماعی یک معلم علوم اجتماعی نگاه کرد .
✔️آنهم وقتی هدف از نقد قدرت و گفتن حقیقت به قدرت نه از منظر یک عضو اپوزیسيون حزبی جناحی دنبال کسب قدرت است
✔️که ازنگاه یک معلم علوم اجتماعی با هدف تصحیح سیاستهای حکومتی دولتی به قصد بهزیستی جامعه و مردمان ایران زمین و بهروزی جامعه و اعتلای تمدن درخشان ایران اسلامی و حفظ کیان معنوی تشیع علوی است .
✔️معتقدم با این نگاه علمی اخلاقی دینی می توان مسیری برای گفتگوی عقلانی اخلاقی توافقی تفاهمی میان دانشگاهیان و حکومت و دولت گشود.
✔️بدیهی است برخورد قضایی با دانشگاهیان خیرخواه منتقد شرط عقلانیت سیاسی و اخلاقیت نیست
✔️و چنین رویه ای مغایر با نظام اخلاق-حقوق اسلامی است که نه تنها منتقد منصف خیرخواه دلسوز جامعه و فرهنگ و دین را ارج مینهد بلکه امام تشیع علوی ان وظیفه عالمان و معلمان جامعه را نقد قدرت و نقد رفتار حاکم و حکومت می داند.
✔️و می گوید وای به حال جامعه ای که در آن *عالمها ملجم و جاهلها مکرم* باشد و عالمان جامعه روشنگری نکنند و مردمان را به سمت خیر و نیکی و عدالت خواهی و اخلاق گرایی و دین باوری عقلانی کاربردی هدایت نکنند.
#نجاتی_حسینی۱۵_فروردین_۱۴۰۴
@smnejatihosseini
#مصطفی_مهرآیین
#نامه_به_رهبر_جمهوری_اسلامی
🔰پیوستها
( نوشتارهای
#نجاتی_حسینی
در باره اهمیت و ماهیت و مکانیزم و لوژیک و الگوریتم
#نقد_اجتماعی_دینی)🔻
1
https://farhangesadid.com/fa/news/7395
2
https://iqna.ir/fa/news/4090691
@smnejatihosseini
https://t.me/mostafamehraeen/1910
2
https://t.me/mostafamehraeen/1914
3
https://t.me/mostafamehraeen/1920
🔰(نامه های سه گانه معلم علوم اجتماعی مصطفی مهرآیین به رهبرجمهور اسلامی در فروردین ۱۴۰۴)🔺🔺🔺🔺🔺
📝مسئولیت اجتماعی اخلاقی دینی دانشگاهیان:
گفتن حقیقت به قدرت/ قدرت گفتن حقیقت به قدرت/ تعهد اخلاقی- دینی در نقد اخلاقی قدرت با هدف تصحیح سیاستهای حکومتی دولتی و بهزیستی مردمان و بهروزی جامعه و حفظ تمدن درخشان ایران اسلامی و کیان معنوی تشیع علوی
@smnejatihosseini
✔️اهمیت اخلاقی و ضرورت اجتماعی نقد اخلاقی قدرت و نظام های سیاسی مستقر که هدف ان نه کسب قدرت و یا شراکت در قدرت بلکه تصحیح سیاست ها با هدف بهزیستی مردمان و بهروزی جامعه و داشتن یک جامعه انسانی سرشار از معنویت و مدنیت و اخلاقیت و عقلانیت است
بر عاقلان و خیرخواهان و عدالت خواهان و دین باوران مسلمان و زیست کننده در جهان مدرن پوشیده نیست.
✔️ازین منظر و فارغ از رتوریک و لحن نامه های مصطفی مهرآیین معلم علوم اجتماعی به رهبر جمهوری اسلامی ایران و نقدی که به برخی از فرازهای نامه مصطفی مهر آیین می توان داشت
✔️باید به اصل گفتن حقیقت به قدرت انهم با هدف اخلاقی خیرخواهانه و از سر حس و تعهد به مسئولیت اجتماعی یک معلم علوم اجتماعی نگاه کرد .
✔️آنهم وقتی هدف از نقد قدرت و گفتن حقیقت به قدرت نه از منظر یک عضو اپوزیسيون حزبی جناحی دنبال کسب قدرت است
✔️که ازنگاه یک معلم علوم اجتماعی با هدف تصحیح سیاستهای حکومتی دولتی به قصد بهزیستی جامعه و مردمان ایران زمین و بهروزی جامعه و اعتلای تمدن درخشان ایران اسلامی و حفظ کیان معنوی تشیع علوی است .
✔️معتقدم با این نگاه علمی اخلاقی دینی می توان مسیری برای گفتگوی عقلانی اخلاقی توافقی تفاهمی میان دانشگاهیان و حکومت و دولت گشود.
✔️بدیهی است برخورد قضایی با دانشگاهیان خیرخواه منتقد شرط عقلانیت سیاسی و اخلاقیت نیست
✔️و چنین رویه ای مغایر با نظام اخلاق-حقوق اسلامی است که نه تنها منتقد منصف خیرخواه دلسوز جامعه و فرهنگ و دین را ارج مینهد بلکه امام تشیع علوی ان وظیفه عالمان و معلمان جامعه را نقد قدرت و نقد رفتار حاکم و حکومت می داند.
✔️و می گوید وای به حال جامعه ای که در آن *عالمها ملجم و جاهلها مکرم* باشد و عالمان جامعه روشنگری نکنند و مردمان را به سمت خیر و نیکی و عدالت خواهی و اخلاق گرایی و دین باوری عقلانی کاربردی هدایت نکنند.
#نجاتی_حسینی۱۵_فروردین_۱۴۰۴
@smnejatihosseini
#مصطفی_مهرآیین
#نامه_به_رهبر_جمهوری_اسلامی
🔰پیوستها
( نوشتارهای
#نجاتی_حسینی
در باره اهمیت و ماهیت و مکانیزم و لوژیک و الگوریتم
#نقد_اجتماعی_دینی)🔻
1
https://farhangesadid.com/fa/news/7395
2
https://iqna.ir/fa/news/4090691
@smnejatihosseini
02.04.202519:59
🔺ترکیه و سنبەی پرزور اسرائیل
اسرائیل امشب سوریه را شخم زد. جنگنده های این رژیم به اهدافی در دمشق، حما، حمص، تدمر حمله و پایگاه های هوایی و مراکز نظامی را بمباران کردند.
پیام واضح است: پس از سقوط اسد و خروج ایران از سوریه، ترکیه حق ندارد جای آن را پر کند. تل آویو دقیقا جاهایی را زده که قرار است محل پایگاه های نظامی احتمالی ترکیه باشند.
بمباران امشب چالشی مستقیم علیه اردوغان است. ظاهرا نتانیاهو تصمیم گرفته که قبل از آنکه ترکیه جایش را گرم کند، از سوریه اخراجش نماید.
نوع پاسخ اردوغان به این مبارزه طلبی عریان، مهم و سرنوشت ساز است.
آیا با استقرار سیستم های پدافندی به حاکمیت بلامنازع سوریه بر آسمان شام خاتمه می دهد؟
یا اینکه از ارادەی لازم برای درگیری با اسرائیل برخوردار نیست؟
سوابق وی در این زمینه حاکی از صحت فرصیەی دوم است. پانزده سال پیش هنگام کشته شدن نه امدادگر کشتی آوی مرمره بدست کماندوهای اسرائیلی، وی واکنشی ضعیف نشان داد.
این بار هم احتمالا تاریخ تکرار و ترکیه با دیدن سنبەی پر زور طرف عقب می نشیند.
حملات شدید اسرائیل به سوریه در کنار بمباران های مداوم غزه و لبنان و تهدید علیه ایران به روشنی حاکی از تحول در دکترین امنیتی آن پس از هفت اکتبر است.
این اسرائیل، همان اسرائیل سابق نیست که می کوشید هر ضربه ای را با واکنشی صد مرتبه شدیدتر پاسخ دهد و ارزش افزودەی آن را خرج تقویت بازدارندگی خود نماید.
تل آویو اکنون با تعریفی جدید از جنگ پیش دستانه، پیشاپیش به تهدیدات احتمالی و نه حتی لزوما فوری حمله و ابتدا به ساکن دکترین ضاحیه را در آنها پیاده می نماید.
با تضعیف محور مقاومت در ماه های اخیر، گفته می شد که ارتش ترکیه به عنوان یک نیروی نظامی قوی و بزرگ ترین ارتش ناتو، به رقیب جدید اسرائیل تبدیل خواهد شد.
اما آنچه در سه ماه گذشته دیده شده، احتیاط و انفعال محرز آن بوده است.
جلوی چشم اردوغان، نتانیاهو سوریه را به بدترین شکل ممکن خلع سلاح کزد و وی دم برنیاورد.
اکنون هم رسما به ترکیه هشدار می دهد که پا را از گلیمش درازتر نکند.
اردوغان از چه می ترسد؟
احتمالا بیشترین بیم وی از اتحاد نظامی در حال شکل گیری میان اسرائیل، یونان و قبرس است.
در جهان کنونی که نظام بین المللی در حال گذار است و امکان سقوط بازیگران در سیاهچاله های امنیتی کم نیست، هراس از دست دادن قبرس شمالی، یک فوبیای وافعی است.
با این اوصاف می توان گفت دست کم تا مدتی اسرائیل تنها قدرت منطقەای خاورمیانه خواهد بود.
البته تبعات این شکست برای اردوغان دردناک است. غیر از یک باخت ژئوپولتیک بزرگ در سوریه، به لحاظ ایدئولوژیک هم در مخمصه قرار می گیرد.
در داخل به جهت سرکوب اپوزیسیون و رفتن به سمت دیکتاتوری، بیش از گذشته محتاج یک دستور کار ستیزه جویانەی خارجی و دمیدن در تنور ملی گرایی است.
در خارج هم محبوبیت وی در منطقه و جهان اسلام تحت الشعاع رنگ باختن انگاره های امت گرایانه اش قرار می گیرد.
اسرائیل دارد هر دو کارت را از دستش خارج می کند.
صد البته خود اردوغان یکی از سازندگان جهان ناامن کنونی است که اکنون دامن خودش را گرفته است.
جهانی که رعایت نیم بند قوانین و کنوانسیون های بین المللی و حق حاکمیت کشورها زائل و نوعی رئالیسم خشن مبتنی بر قدرت جای آن را می گیرد.
گویی نظم بین المللی پس از جنگ جهانی دوم یکسره فراموش و با شتاب به قرن نوزده و عصر استعمار باز می گردیم.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
@sociologyofislamiccountries20
اسرائیل امشب سوریه را شخم زد. جنگنده های این رژیم به اهدافی در دمشق، حما، حمص، تدمر حمله و پایگاه های هوایی و مراکز نظامی را بمباران کردند.
پیام واضح است: پس از سقوط اسد و خروج ایران از سوریه، ترکیه حق ندارد جای آن را پر کند. تل آویو دقیقا جاهایی را زده که قرار است محل پایگاه های نظامی احتمالی ترکیه باشند.
بمباران امشب چالشی مستقیم علیه اردوغان است. ظاهرا نتانیاهو تصمیم گرفته که قبل از آنکه ترکیه جایش را گرم کند، از سوریه اخراجش نماید.
نوع پاسخ اردوغان به این مبارزه طلبی عریان، مهم و سرنوشت ساز است.
آیا با استقرار سیستم های پدافندی به حاکمیت بلامنازع سوریه بر آسمان شام خاتمه می دهد؟
یا اینکه از ارادەی لازم برای درگیری با اسرائیل برخوردار نیست؟
سوابق وی در این زمینه حاکی از صحت فرصیەی دوم است. پانزده سال پیش هنگام کشته شدن نه امدادگر کشتی آوی مرمره بدست کماندوهای اسرائیلی، وی واکنشی ضعیف نشان داد.
این بار هم احتمالا تاریخ تکرار و ترکیه با دیدن سنبەی پر زور طرف عقب می نشیند.
حملات شدید اسرائیل به سوریه در کنار بمباران های مداوم غزه و لبنان و تهدید علیه ایران به روشنی حاکی از تحول در دکترین امنیتی آن پس از هفت اکتبر است.
این اسرائیل، همان اسرائیل سابق نیست که می کوشید هر ضربه ای را با واکنشی صد مرتبه شدیدتر پاسخ دهد و ارزش افزودەی آن را خرج تقویت بازدارندگی خود نماید.
تل آویو اکنون با تعریفی جدید از جنگ پیش دستانه، پیشاپیش به تهدیدات احتمالی و نه حتی لزوما فوری حمله و ابتدا به ساکن دکترین ضاحیه را در آنها پیاده می نماید.
با تضعیف محور مقاومت در ماه های اخیر، گفته می شد که ارتش ترکیه به عنوان یک نیروی نظامی قوی و بزرگ ترین ارتش ناتو، به رقیب جدید اسرائیل تبدیل خواهد شد.
اما آنچه در سه ماه گذشته دیده شده، احتیاط و انفعال محرز آن بوده است.
جلوی چشم اردوغان، نتانیاهو سوریه را به بدترین شکل ممکن خلع سلاح کزد و وی دم برنیاورد.
اکنون هم رسما به ترکیه هشدار می دهد که پا را از گلیمش درازتر نکند.
اردوغان از چه می ترسد؟
احتمالا بیشترین بیم وی از اتحاد نظامی در حال شکل گیری میان اسرائیل، یونان و قبرس است.
در جهان کنونی که نظام بین المللی در حال گذار است و امکان سقوط بازیگران در سیاهچاله های امنیتی کم نیست، هراس از دست دادن قبرس شمالی، یک فوبیای وافعی است.
با این اوصاف می توان گفت دست کم تا مدتی اسرائیل تنها قدرت منطقەای خاورمیانه خواهد بود.
البته تبعات این شکست برای اردوغان دردناک است. غیر از یک باخت ژئوپولتیک بزرگ در سوریه، به لحاظ ایدئولوژیک هم در مخمصه قرار می گیرد.
در داخل به جهت سرکوب اپوزیسیون و رفتن به سمت دیکتاتوری، بیش از گذشته محتاج یک دستور کار ستیزه جویانەی خارجی و دمیدن در تنور ملی گرایی است.
در خارج هم محبوبیت وی در منطقه و جهان اسلام تحت الشعاع رنگ باختن انگاره های امت گرایانه اش قرار می گیرد.
اسرائیل دارد هر دو کارت را از دستش خارج می کند.
صد البته خود اردوغان یکی از سازندگان جهان ناامن کنونی است که اکنون دامن خودش را گرفته است.
جهانی که رعایت نیم بند قوانین و کنوانسیون های بین المللی و حق حاکمیت کشورها زائل و نوعی رئالیسم خشن مبتنی بر قدرت جای آن را می گیرد.
گویی نظم بین المللی پس از جنگ جهانی دوم یکسره فراموش و با شتاب به قرن نوزده و عصر استعمار باز می گردیم.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
@sociologyofislamiccountries20
Reposted from:
زیر سقف آسمان

28.03.202512:26
♦️وحدت ایران و توسعه: پروژهی وحدت، واقعیت کثرت (تقدیم به حسین حجتپناه)
ص۱
✍️حسن محدثی
۷ فروردین ۱۴۰۴
برخی از نیروهای ملیگرا از ایران بهمنزلهی «وحدت در کثرت» سخن میگویند. بهعنوان مثال، یکی از آنان گفته است: «ایران اصولا وحدتی است از كثرات كه نه این وحدت كثرات را از بین میبرد و نه كثرات اختلالی در وحدت ایجاد میكند» (طباطبایی، ۱۳۹۴؛ https://www.cgie.org.ir/fa/news/50022/).
این سخن و سخنانی مشابه آن مشکلاتی اساسی دارند. نخست آنکه، سخنانی آرزواندیشانه اند (علاقهمند و خواهان این اند که چنین باشد) و هنجارین اند (ترجیحشان این است که چنین باشد). دوم انکه چنین سخنانی با واقعیتها و رویدادهای تاریخ معاصر ایران ناهمخوان اند؛ زیرا در یکصد سال اخیر نیروهای دو ایدهئولوژیی ملیگرایی و اسلامگرایی که حاکم بر جامعهی ما هم بوده اند و در بسیاری از قلمروهای اجتماعی نفوذ داشته و نفوذ کرده اند و منابع و امکانات کشور در اختیارشان بوده، کوشیده اند بهنحو آمرانه کثرات موجود در جامعهی ایران را به نفع وحدت مد نظرشان از بین ببرند. سوم آنکه، چنین ایدهای نه تنها در در حد سخنی آرزواندیشانه و هنجارین مطرح شده است، بلکه واجد ابعاد و وجوهی هم هست که نیاندیشیدهمانده اند.
ضرورت دارد در نیاندیشیده ماندههای ایدهی "وحدت در کثرت" بیاندیشیم و این اندیشهورزی را تا حد نوعی نظریهپردازی ارتقا دهیم.
بگذارید نخست در بارهی کثرت ایران بیاندیشیم؛ اندیشیدن به ایران از جهت تکثر اش. کثرت در ایران امری واقعی است. ایران متشکل از اتنیکهای (اتنیک اینجا معادل قوم است؛ بر گرفته از قومیت یا اتنیسیتی) مختلف و فرهنگهای مختلف و ادیان و مذاهب مختلف و اکنون ایدهئولوژیهای مختلف است.
هر قومی در ایران فرهنگ خاص خود را دارد: زبان خاص، هنر خاص، کار دستیی خاص، فرهنگ آشپزیی ویژه، فرهنگ لباس و تزیین بدن ویژه، مناسک ویژه، اسطورههای خاص، ادبیات خاص، و بسیاری امور دیگر. البته برخی خواسته اند با بهکارگیریی مفهوم خردهفرهنگ، این تکثر را تنزل بخشند.
از این رو، ایران واقعیتی متکثر است و فلات ایران همیشه چنین بوده. این کثرت اگر در اعصار باستان (مثلا در دورهی هخامنشیان یا مثلا ساسانیان) کثرت جامعهای (واحدی سیاسی یا امپراتوریای متشکل از جوامع) بود، اینک صرفا در حد کثرتی جامعهای نیست بلکه این کثرت (اعم از تکثر دینی و قومی و ایدهئولوژیک و زیست-جهانی) نه تنها در یکایک شهرهای ایران دیده میشود بلکه اکنون در محلههای شهرها و حتا در مجتمعهای ساختمانی نیز دیده میشود. درهمتنیدهگیی اجتماعی در ایران بعد از گذشت سدهها و حتا هزارهها همجواری، بدل به یک عامل پیونددهندهی بسیار مهم در ایران شده است.
اما وحدت ایران، دستکم امری دو وجهی است: ۱. واقعی و ۲. هنجارین-عملیاتی.
وحدت ایران بهمنزلهی واقعیت، دستکم دو تجلی دارد:
۱. وحدت در حکمرانی که امری تاسیسی-عملیاتی است و تا زمانی برقرار است که حکمرانیی واحد بر سراسر ایران وجود داشته باشد. اما این وحدت در حکمرانی همیشه دشمنانی دارد که مایل اند تمامیت ارضیی ایران از دست برود و این وحدت مخدوش شود.
۲. وحدت اجتماعی-مدنی: مهمترین بنیاد وحدت ایران، وحدت اجتماعی-مدنی است. ریشهی این وحدت، درهمتنیدهگیی اقوام ایرانی در طیی هزارهها است و این بزرگترین سرمایهی اجتماعی و سیاسیی کشور ما است. مردم این سرزمین از اقوام و فرهنگهای مختلف در طیی هزارهها همجواری، با یکدیگر درآمیخته اند و از طرق مختلف در هم تنیده شده اند. سادهترین مثال اش، در همآمیختهگی از طریق ازدواج است.
اکنون عوامل اجتماعیی گوناگونی وجود دارند که مردم ایران را به هم پیوند داده اند و پیوند میدهند. برخی از مهمترین آنها عبارت اند از:
۱. تجربههای تاریخیی مشترک و قصههای تاریخیی مشترک
۲. دردها و درگیریها و اهداف مشترک (کارگزار فرهنگی لازم است در دردهای مردم شریک باشد و زبان او ترجمان دردهای مردم باشد)
۳. زبانها و ادبیات و تعلقات فرهنگیی مشترک (ما نیاز به زبان یا زبانهای مشترک داریم و این خیلی مهم است). در اینجا لازم است عرض کنم که زبان فارسی در ایران نقش مهمی دارد، اما انحصارگراییی زبانی که در حال سرکوب زبانهای دیگر است، پتانسیلی از خصومتورزی را علیه زبان فارسی در اقوام غیر فارسزبان برانگیخته است و برمیانگیزد. تحقیر زبانها و فرهنگهای دیگر در سدهای که گذشت، علیه وحدت ایران عمل میکند.
۴. حافظههای مثبت مشترک
۵. پیوندهای خانوادهگیی بینااتنیکی که بسیار مهم است،
۶. دیگر درهمآمیختهگیهای اجتماعی و فرهنگی مردمان ایران در طیی هزارهها
موارد فوق، برخی از مهمترین عوامل وحدتآفرین از نوع اجتماعی-مدنی اند. اینها مهمترین چسبهای اجتماعی در ایران اند.
ادامه👇
#توسعه
#وحدت_ایران
#تکثر_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
ص۱
✍️حسن محدثی
۷ فروردین ۱۴۰۴
برخی از نیروهای ملیگرا از ایران بهمنزلهی «وحدت در کثرت» سخن میگویند. بهعنوان مثال، یکی از آنان گفته است: «ایران اصولا وحدتی است از كثرات كه نه این وحدت كثرات را از بین میبرد و نه كثرات اختلالی در وحدت ایجاد میكند» (طباطبایی، ۱۳۹۴؛ https://www.cgie.org.ir/fa/news/50022/).
این سخن و سخنانی مشابه آن مشکلاتی اساسی دارند. نخست آنکه، سخنانی آرزواندیشانه اند (علاقهمند و خواهان این اند که چنین باشد) و هنجارین اند (ترجیحشان این است که چنین باشد). دوم انکه چنین سخنانی با واقعیتها و رویدادهای تاریخ معاصر ایران ناهمخوان اند؛ زیرا در یکصد سال اخیر نیروهای دو ایدهئولوژیی ملیگرایی و اسلامگرایی که حاکم بر جامعهی ما هم بوده اند و در بسیاری از قلمروهای اجتماعی نفوذ داشته و نفوذ کرده اند و منابع و امکانات کشور در اختیارشان بوده، کوشیده اند بهنحو آمرانه کثرات موجود در جامعهی ایران را به نفع وحدت مد نظرشان از بین ببرند. سوم آنکه، چنین ایدهای نه تنها در در حد سخنی آرزواندیشانه و هنجارین مطرح شده است، بلکه واجد ابعاد و وجوهی هم هست که نیاندیشیدهمانده اند.
ضرورت دارد در نیاندیشیده ماندههای ایدهی "وحدت در کثرت" بیاندیشیم و این اندیشهورزی را تا حد نوعی نظریهپردازی ارتقا دهیم.
بگذارید نخست در بارهی کثرت ایران بیاندیشیم؛ اندیشیدن به ایران از جهت تکثر اش. کثرت در ایران امری واقعی است. ایران متشکل از اتنیکهای (اتنیک اینجا معادل قوم است؛ بر گرفته از قومیت یا اتنیسیتی) مختلف و فرهنگهای مختلف و ادیان و مذاهب مختلف و اکنون ایدهئولوژیهای مختلف است.
هر قومی در ایران فرهنگ خاص خود را دارد: زبان خاص، هنر خاص، کار دستیی خاص، فرهنگ آشپزیی ویژه، فرهنگ لباس و تزیین بدن ویژه، مناسک ویژه، اسطورههای خاص، ادبیات خاص، و بسیاری امور دیگر. البته برخی خواسته اند با بهکارگیریی مفهوم خردهفرهنگ، این تکثر را تنزل بخشند.
از این رو، ایران واقعیتی متکثر است و فلات ایران همیشه چنین بوده. این کثرت اگر در اعصار باستان (مثلا در دورهی هخامنشیان یا مثلا ساسانیان) کثرت جامعهای (واحدی سیاسی یا امپراتوریای متشکل از جوامع) بود، اینک صرفا در حد کثرتی جامعهای نیست بلکه این کثرت (اعم از تکثر دینی و قومی و ایدهئولوژیک و زیست-جهانی) نه تنها در یکایک شهرهای ایران دیده میشود بلکه اکنون در محلههای شهرها و حتا در مجتمعهای ساختمانی نیز دیده میشود. درهمتنیدهگیی اجتماعی در ایران بعد از گذشت سدهها و حتا هزارهها همجواری، بدل به یک عامل پیونددهندهی بسیار مهم در ایران شده است.
اما وحدت ایران، دستکم امری دو وجهی است: ۱. واقعی و ۲. هنجارین-عملیاتی.
وحدت ایران بهمنزلهی واقعیت، دستکم دو تجلی دارد:
۱. وحدت در حکمرانی که امری تاسیسی-عملیاتی است و تا زمانی برقرار است که حکمرانیی واحد بر سراسر ایران وجود داشته باشد. اما این وحدت در حکمرانی همیشه دشمنانی دارد که مایل اند تمامیت ارضیی ایران از دست برود و این وحدت مخدوش شود.
۲. وحدت اجتماعی-مدنی: مهمترین بنیاد وحدت ایران، وحدت اجتماعی-مدنی است. ریشهی این وحدت، درهمتنیدهگیی اقوام ایرانی در طیی هزارهها است و این بزرگترین سرمایهی اجتماعی و سیاسیی کشور ما است. مردم این سرزمین از اقوام و فرهنگهای مختلف در طیی هزارهها همجواری، با یکدیگر درآمیخته اند و از طرق مختلف در هم تنیده شده اند. سادهترین مثال اش، در همآمیختهگی از طریق ازدواج است.
اکنون عوامل اجتماعیی گوناگونی وجود دارند که مردم ایران را به هم پیوند داده اند و پیوند میدهند. برخی از مهمترین آنها عبارت اند از:
۱. تجربههای تاریخیی مشترک و قصههای تاریخیی مشترک
۲. دردها و درگیریها و اهداف مشترک (کارگزار فرهنگی لازم است در دردهای مردم شریک باشد و زبان او ترجمان دردهای مردم باشد)
۳. زبانها و ادبیات و تعلقات فرهنگیی مشترک (ما نیاز به زبان یا زبانهای مشترک داریم و این خیلی مهم است). در اینجا لازم است عرض کنم که زبان فارسی در ایران نقش مهمی دارد، اما انحصارگراییی زبانی که در حال سرکوب زبانهای دیگر است، پتانسیلی از خصومتورزی را علیه زبان فارسی در اقوام غیر فارسزبان برانگیخته است و برمیانگیزد. تحقیر زبانها و فرهنگهای دیگر در سدهای که گذشت، علیه وحدت ایران عمل میکند.
۴. حافظههای مثبت مشترک
۵. پیوندهای خانوادهگیی بینااتنیکی که بسیار مهم است،
۶. دیگر درهمآمیختهگیهای اجتماعی و فرهنگی مردمان ایران در طیی هزارهها
موارد فوق، برخی از مهمترین عوامل وحدتآفرین از نوع اجتماعی-مدنی اند. اینها مهمترین چسبهای اجتماعی در ایران اند.
ادامه👇
#توسعه
#وحدت_ایران
#تکثر_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Shown 1 - 24 of 31
Log in to unlock more functionality.