Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
پیغام آشنا - ناصر دانشفر avatar
پیغام آشنا - ناصر دانشفر
پیغام آشنا - ناصر دانشفر avatar
پیغام آشنا - ناصر دانشفر
آهنگ‌‌ جدید شادمهر به نام خلیج‌فارس

@peyghameashna
08.05.202517:04
سلام و عرض ادب

دلیل کم‌کاری این روزهایم به این دلیل است که به روستا آمده‌ام و مشغول کارهای باغ هستم. انشاءالله از شنبه به بعد در صورت حیات به تنظیمات کارخانه برمی‌گردم.

ارادتمند
ناصر دانشفر
06.05.202515:36
تنها راه اصلاح اقتصاد فاسد و سیاست‌زده

✍‌ ناصر دانشفر

دخترم به دلیل ورود به دانشگاه معماری نیاز به لپ‌تاپ داشت و ما در برهه‌ای مثل همیشهٔ تاریخ بعد از انقلاب در شرایط پا در هوا بودیم. دو دو تا چهار تایی کردم و به فرزندانم گفتم که احتمال توافق بین ایران و آمریکا زیاد است و در مدت کوتاهی برجام منعقد می‌شود و قیمت‌ها خواهد شکست، لذا باید کمی صبر کنیم تا با مبلغ کمتری این نیاز را برآورده نماییم. بچه‌ها پوزخندی زدند و گفتند که بابا طبق معمول خوش خیاله، گوش نکردند و آن را تهیه کردند.
بخشی از حدس من درست از آب در آمد، اما آن مدل لپ‌تاپ ارزان که نشد بماند، در مدت کوتاهی قیمتش تقریباً دو برابر شد.
همین قبل از عید خانواده تصمیم گرفتند که در و پنجره‌های آهنی قدیمی را با نوع یو پی وی سی تعویض کنند و بدون مشورت با بنده، کار را سفارش دادند. شاید به این دلیل که پیش خود فکر می‌کردند که این حقیر با توجه به اینکه اطمینان دارم که ایران چاره‌ای جز توافق ندارد، باز هم توصیه خواهم کرد که مدتی درنگ کنند تا اجناس ارزان شوند. البته اگر هم خواهان توصیه می‌شدند، بنده نیز همانکه آنان کردند را تجویز می‌کردم، چرا که خوب دریافته‌ام که در این دیار دلار بالا برود مایحتاج مردم گران می‌شود، ارزان هم بشود، باز هم این سیر صعودی تغییر نخواهد کرد. قابل ذکر است که همین مورد اخیر بعد از عید ۲۰ درصد گران گردید.
طبق گزارش بانک جهانی نرخ تورم در قریب به اتفاق کشورهای دنیا رقمی بین ۱/۵ تا ۴ درصد است و تنها حدود بیست کشور دارای تورم شدید هستند که جایگاه ایران از این جهت شکر خدا آن بالا بالاها می‌باشد. بله تعداد ممالک دارای نرخ بالای ۴۰ درصد به انگشتان یک دست هم نمی‌رسد.
به گمانم بررسی دیگر شاخص‌های اقتصادی کشورمان نیز بروندادی همسو با نرخ تورم دارد و همهٔ شواهد و قرائن حاکی از آن است که ما در ناحیهٔ ورشکستگی قریب‌الوقوع قرار داریم. سؤال این است که چرا؟ چرا با وجود منابع غنی در تمامی زمینه‌ها که سرزمین مادری را بالقوه مستعد قرار گرفتن در رتبه‌های برتر جهانی می‌سازد، امروز ما اگر در زمرهٔ کشورهای فقیر نباشیم، قطعاً از وضعیت خوبی برخوردار نیستیم.
به‌ گمان این حقیر پاسخ بسیار ساده است و پاسخی جز این ندارد که ساختار نظام به گونه‌ای که از جمیع جهات لاجرم کشور را به این سمت و سو سوق می‌دهد. توضیح اینکه با نگاه ایدئولوژیک حاکم، ما در داخل و خارج کشور ناچار به اتخاذ رفتاری هستیم که پیامدی جز این نمی‌تواند داشته باشد.
ببینید ما بنا داریم که طبق تفسیر ناصواب از قانون‌اساسی جمهوری‌اسلامی، با مظاهر شیطان که البته در غرب متبلور شده، شاخ به شاخ شویم. خط سیر نیل به این راهبرد را تنها و تنها از طریق قوهٔ قهریه و مسلح کردن حامیان منطقه‌ای خود فرض گرفته‌ایم. طبیعی است که چاره‌ای جز جدا کردن اقتصاد خود از سیستم حاکم بر جهان نداریم و لذا این هزینه‌ای غیرقابل تصور بر کشورمان تحمیل می‌نماید.
در داخل هم به دلیل مخالفت اهل فن و دانشمندان حوزهٔ اقتصاد با این این استراتژی، در بهترین حالت مجبور هستیم به سراغ افراد بی‌سواد اما سالم برویم، هرچند که در عمل گردش کار به دست اشخاص سودجو و فرصت‌طلب می‌افتد که در هر دو حالت نتیجه‌ای جز فساد و تباهی ندارد.
چشم‌انداز این رویکرد جز ویرانی چه می‌تواند باشد؟ و یک سؤال، راه چاره چیست؟ به گمانم با غور در این حدیث شریف جواب این پرسش به عینه نمایان است.
قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِي إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِي وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِي قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَنْ هُمَا قَالَ اَلْفُقَهَاءُ وَ اَلْأُمَرَاءُ
 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : دو گروه از امّت من هستند كه اگر آنها درست شوند امّتم درست شود و اگر آنها فاسد گردند امّتم فاسد گردد. عرض شد: اى رسول خدا! آن دو گروه كدامند؟ فرمود: فقيهان و زمامداران.

می‌دانم که برای یادآوری همین حدیث، به تشویش اذهان و تبلیغ علیه نظام متهم خواهم شد، اما چه کنم که توان دندان به جگر گذاشتن و صبر در برابر این همه بی‌کفایتی که دین و دنیای مردم را برباد داده را ندارم. بله من نمی‌گویم، رسول مصطفی(ص) فریاد می‌کند که علت حاکم شدن این وضعیت تباه جز دو دسته نمی‌باشند و بدیهی است که اگر اراده‌ای معطوف بر اصلاح بنیادین این شرایط وجود داشته باشد، چیزی به غیر از پرداختن و تغییر علت‌العلل این پدیده نمی‌باشد.
 امام علی(ع) خطاب به فرزندش امام حسن‌ مجتبی(ع) می‌فرماید: «فرزندم کسی‌که به فقر دچار شود به چهار خصلت مبتلی می‌شود، ضعف در یقین، نقصان در عقل، سستی در دین، کم‌حیایی در چهره، پس از فقر به خدا پناه می‌بریم»
آیا همهٔ اینها نشانگر این نیست که ما ملزم به تغییر هستیم و تنها راه نیل به این مقصود، تغییر ساختار است؟

عزت زیاد

https://t.me/peyghameashna
04.05.202504:53
نظام‌مقدس، از فراخوان ۲۵ بهمن نماد نسازید

✍ ناصر دانشفر

تازه  به عنوان مربی پرورشی مشغول کار شده و برای هماهنگی برخی مسائل به اداره رفته بودم. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده بود، اما دیدم که فردی با معاون پرورشی درگیر شده و راهروی آن مکان را روی سرش گذاشته بود.
جناب معاون در برابر این پرخاشگری کوچکترین عکس‌العملی نشان نمی‌داد و در آخر رو به آن فرد کرد و گفت، شما بنا دارید که مرا به موضع تقابل با خود بکشانید و به این طریق خودتان را بزرگ کنید، اما یقین داشته باشید که من این فرصت را به شما نخواهم داد.
اصولاً آدم‌های بزرگ و با شخصیت، هرگز وارد بازی کوتوله‌ها نمی‌شوند. چرا که حاصل این کنش جز اعتبار بخشیدن به آنها نیست. اما این شیوهٔ عاقلانه و منطقی کنش‌گری، گویا در منش مسئولان نظام ولایی جایی ندارد.
بدیهی است که این رویکرد قطعاً به یکی از سه دلیل ذیل صورت می‌پذیرد.
۱- مسئولانی که به نظام ولایی هویت بخشیده‌اند، آنقدر سطحی و کوچک هستند که تیشه دادن و اره گرفتن با هر کس و ناکسی را دون شأن خود نمی‌دانند. اینان درک درستی از جایگاه حقوقی خود ندارند و متوجه نیستند که عملکرد آنان به پای حاکمیت نوشته می‌شود و لذا نباید وارد جنجال‌هایی شوند که از وزن نظام می‌کاهد که هیچ، گاه و بیگاه حاصلی جز بی‌آبرویی برای حکومت ندارد.
۲- جریان نفوذ در رده‌های بالای حاکمیت اینک دست بالا را دارند و با برنامه‌ریزی دقیق، بنا دارند که از هر مخالف و منتقد حاکمیت یک دشمن خونی بسازند.
۳- جمعیت منتقدان نظام به تمامی از تشخصی هم‌وزن عالی‌ترین مقامات نظام برخوردارند و از این رو لازم است که با کوچکترین حرکت آنان برخوردی متناسب با این جایگاه انجام گردد.
برای روشن شدن مطلب، به چند مورد از هزاران موردی اشاره می‌کنم که شیوهٔ عملکرد حاکمیت، باعث شده یک حادثهٔ کوچک به یک رخداد اجتماعی بزرگ،  یک کنش‌گر ساده به یک لیدر یک حرکت اجتماعی و یک فعال سیاسی ناشناخته به یک چهرهٔ بزرگ سیاسی مخالف نظام مبدل گردد.
انتخابات سال ۸۸ به مانند دیگر گزیدمانهای نظام برگزار می‌گردد. اتفاقات رخ داده طی فرآیند انتخابات و نتایج آن بسیاری را متقاعد کرده که اعمالی غیرقانونی در این امر دخیل بوده‌است. حکومت به جای بکار گرفتن تمهیدات لازم برای اقناع جامعه، رویکرد سرکوب را برمی‌گزیند. گفتنی است که طبق شهادت چندین تن از دست‌اندرکاران آن دوران، جناب جلیلی یک تنه از سخنرانی زندهٔ میرحسین برای فرونشاندن غائله جلوگیری می‌نماید.
فاجعهٔ مهسا اتفاق می‌افتد، شنیده‌ها حاکی از آن است که رئیس پلیس وقت پیشنهاد می‌دهد که برای خاموش کردن شعلهٔ اعتراضات همه‌گیر در کشور، شخصاً در صدا و سیما حاضر شود و از مردم پوزش خواسته، قول رسیدگی توسط یک کارگروه بی‌طرف را بدهد، اما با این پیشنهاد معقول و منطقی مخالفت می‌گردد.
ستار بهشتی و سهیل عربی دو وبلاگ نویس ساده با کمترین بیننده را دستگیر می‌کنند. یکی به دیار باقی راهی می‌شود و دیگری حکم اعدام دریافت می‌کند که پس از پادرمیانی علماء حکمش به ۱۵ سال حبس تغییر پیدا می‌کند. شکر خدا با تلاش‌های همه جانبهٔ نظام اکنون این هر دو به جایگاه لیدرهای مخالف حکومت ارتقاء پیدا کرده، یکی شاهد ابدی غلط‌کاری‌ها شده و دیگری آن قدر رشد یافته که کنش‌گران داخل و خارج، روی سخنش حساب باز می‌کنند.
مسیح علی‌نژاد، مجتبی واحدی، نرگس محمدی، سعید مدنی و صدها فعال سیاسی و اجتماعی دیگر، در سطحی معمولی و عادی مشغول فعالیت بوده‌اند و به زعم خود برای اصلاح سیستم قدم‌هایی ناخوشایند نظام برداشته بودند، اما با نوع مواجههٔ چکشی حاکمیت، اینک تک‌تک آنها به چهره‌هایی اثرگذار و غیرقابل انکار تبدیل شده‌اند که در مخالفت با ساختار نظام ولایی با تمام توان در حال تلاش می‌باشند و امروز جز به گذار رضایت نمی‌دهند.
حالا نوبت فراخوان ۲۵ گردیده تا به نماد دیگری از مخالفت با اصل نظام تبدیل شود. حرکتی که می‌توانست به بقای حکومت کمک کند، با ندانم‌کاری‌ها می‌رود که به سمبل دیگری برای مخالفت با حکومت بدل شود. روز گذشته سردار بختیار و آقای قشقایی را به زندان فراخواندند، تا چند روز دیگر هم حکم بنده، برادر بزرگوارمان دانش سرارودی و آقای قمیشی صادر خواهد شد. شک ندارم که نظام باز هم از این فرصت یک هزینهٔ غیرقابل جبران خواهد ساخت.
اگر منیتی در کار باشد که شکر خدا وجود ندارد، باید خوشحال باشم که شمایان از ما آدم‌های معمولی معمولی معمولی هم تا چند روز دیگر یک چهره خواهید ساخت. اما وقتی به آخر و عاقبت این کار اندیشه می‌کنم، دلم رضا نمی‌دهد که پندتان ندهم و از شما نخواهم که نکنید، این راه جز به ترکستان ختم نمی‌شود.
حضراتی که همواره به کاهدان زده‌اید، به خدا اینبار متفاوت است. جمع ما بخواهید یا نخواهید به نمایندگی ایثارگران و خانواده‌های معظم شهدا شهره گشته‌ایم، از ما جمعیت منتقد دلسوز، دشمن درست نکنید.

عزت زیاد

https://t.me/peyghameashna
امروز در خدمت آقایان باقر بختیار و محسن قشقایی بودم.
دل من بزرگ است.
شهید شدن و مجروح شدن بسیاری از دوستانم را دیده‌ و خم به ابرو نیاورده ام
اما امروز حالم خوب نبود
باورم نمی‌شد پس فردا هر دو شان باید به اوین بروند
آنها جرم بزرگی دارند
گفته‌اند حداقل به قانون اساسی تان عمل کنید...
گفته‌اند هیچکس مافوق قانون نیست
گفته‌اند ایران برای همه ایرانیان است
و گفته‌اند خدا ما را آزاد آفریده
و نمی‌خواهیم از آن چشم بپوشیم

@peyghameashna
27.04.202510:02
فعال شدن مخالفان قسم خورده توافق

✍️ احمد زیدآبادی

همزمانی انفجار مهیب و خسارتبار در اسکلۀ رجایی بندرعباس با مذاکرات ایران و آمریکا در مسقط، ظن خرابکاری را تشدید می‌کند.تاکنون اطلاع‌رسانی در این مورد مناسب نبوده و ضعف همیشگی در این موضوع را بار دیگر به نمایش گذاشته است.

اگر انفجار در نتیجۀ سهل‌انگاری و به صورت اتفاقی رخ داده باشد، چه همزمانی تراژیکی! اما اگر پای خرابکاری اسرائیل و یا برخی گروه‌های تروریستی فعال در جنوب شرقی وسط باشد به معنای "فعال شدن" مخالفان قسم خوردۀ توافق است!

انفجار شوم‌ترین پدیده و دستاورد عصر مدرن است. در وسعتی عظیم تخریب و نابود می‌کند. انسان در برابرش عاجز است و به راحتی قربانی می‌شود. آنها که برای حملۀ خارجی به خاک ایران روزشماری و بی‌تابی می‌کنند، در واقع مشتاق تکرار چنین انفجارهایی در مراکز مختلف کشورند. خود را "ایران‌دوست" هم معرفی می‌کنند.

دوستی‌شان اگر هم به فرض رنگی از صداقت داشته باشد، شبیه دوستی همان افرادی است که به دلیل نرسیدن به معشوق خود، چهرۀ او را با اسید می‌سوزانند تا مبادا نصیب دیگری شود! نامی باید برای آنان انتخاب کرد. "اسیدپاشان سیاسی" شاید تعبیر نامناسبی نباشد!

@peyghameashna
09.05.202513:50
رهبری که نمی‌توانست با مقامات فاسد حکومتش مبارزه کند.

✍️ بیژن اشتری

هیچ رهبر دیکتاتوری را ندیده‌ام که اراده و توانی برای مبارزه با مقامات فاسد زیردستش داشته باشد.دلیلش هم روشن است، رهبر برای خریدن وفاداری زیردستانش هیچ ابزاری جز اعطای رانت و امتیازهای مالی مفسدانه به آن‌ها ندارد و فساد اساسا ابزار حکمرانی‌اش است.

نمونه‌اش هم لئونید برژنف رهبر اسبق شوروی که گرچه خودش دزد بیت‌المال نبود اما از بیت المال مسرفانه خرج می‌کرد تا حمایت و وفاداری وزرا و فرمانداران و مدیران زیردستش را بخرد و چند صباحی بیشتر حکومت کند.
نظام حکومتی او مبتنی بر کادرهایی بود که جملگی فاسد بودند و امکان برکناری آنها وجود نداشت چون کل سیستمش فرومی‌ریخت.

در اواسط دهه هفتاد شایعات درباره  دزدی‌های یک مقام گرجی به اسم کلیموف شدت گرفت تا آنجا که کمیته مرکزی حزب کلیموف را به مسکو فراخواند تا بازخواستش کنند اما موقعی که آنها فهمیدند کلیموف مهره وفادار رهبر است از توضیحاتش «قانع »شدند و اعلام کردند این شایعات دروغ است.

مورد دیگر قضیه فساد مالی خاندان علیف‌ها در جمهوری آذربایجان بود. برژنف گزارش‌های فساد این خانواده را مرتب دریافت می‌کرد اما چون از وفاداری آنها به خودش اطمینان داشت هیچ اقدامی علیه آنها نمی‌کرد و چشم بر دزدی‌هایشان می‌بست‌.

سرگیی مدانوف، دبیر اول حزب در کراسنودار، مقام فاسد دیگری بود که عالم و آدم از مفاسد گسترده مالی‌اش با خبر بودند. حتی یوری آندروپف رییس ک‌گ‌ب شخصا نزد رهبر رفت و به او گفت«رفیق برژنف این فرد به قدری دزدی کرده که حفظ او در این مقام دیگر به صلاح شما نیست. من توصیه می‌کنم او را برکنار کنید و تحت پیگرد قضایی قرار دهید»
اما رهبر چگونه می‌توانست این مهره وفادار قدیمی را که همیشه در کراسنودار بهترین پذیرایی‌ها را از او کرده بود و مجسمه‌هایش را در جای جای منطقه تحت فرمانش برپا کرده بود و با پرشورترین جملات مجیزش را گفته بود از کار برکنار کند؟

رهبر سکوت سنگینی کرد و به آندروپف گفت«یوری،چنین کاری ناممکن است. او رهبر سازمان حزبی ما در کراسنودار است، خیلی ها به او اعتقاد دارند، کلی پیرو و هوادار دارد و حالا تو به من می‌گویی که بیاییم و او را محاکمه کنیم؟امکان ندارد.»

محاکمه مهره‌های وفادار رژیم‌های دیکتاتوری، حتی اگر مرتکب قتل هم شده باشند، هیچ جایی در دستور کار رهبران این رژیم‌ها ندارد. آن‌ها حداکثر کاری که در این باره می‌کنند مقداری موعظه اخلاقی به مقامات است که بیش از حد ندزدید و به آنچه که تاکنون دزده‌اید قانع باشید.

آن ها دوست دارند بگویند فساد مالی مقامات رژیم صرفا یک لغزش اخلاقی است و نه عملی مجرمانه برخاسته از معایب ساختاری رژیم.

@peyghameashna
07.05.202514:16
امروز به بیدادگاه انقلاب اصفهان رفتم تا از «حکمم» که پیشاپیش صادر! و بلافاصله پس از تحویلِ لایحه دفاعیه ابلاغ گردید نسخه برداری نمایم

انصافاً باید برای داشتن دستگاه قضاء و عدلیه! غیر مستقلی که بجای عمل به وظایفش در پشتیبانی و احیاء حقوق عامه و تحقق عدالت و گسترش آزادیهای مشروع، تبدیل به ابزاری جهت سرکوب منتقدین و حمایت چشم و گوش بسته از حاکمیت جور شده و عملاً نام زیبای «دادگستری» را به «ظلم گستری» تغییر داده خون گریست
اگر واقعاً معتقدید حکمی که در فایل تصویری توضیح داده ام عادلانه و حقوقی است شهامت کنید و دادگاهم را بصورت علنی و در حضور ارباب جراید برگزار نمایید تا همگان بدانند اگر میگویم «ظلم گستری» و وجود چنین قضات مزدور و فاسقی را مایه شرم نظام قضایی کشور میدانم علتش چیست؟

ضمناً چنانچه در حکم دادگاهم در ۶ فروردین ۱۴۰۳ منتشر کردم، متشکرم که زمینه انتشار فایل های صوتی دادگاه ۱۴۰۲ و... را فراهم کردید تا بعد از رفتنم‌ به زندان توسط ادمین محترم کانال منتشر شود
. (قبلاً در اختیارش قرار گرفته و تصور نکنید با پاک کردن از روی موبایل نابود شده)
اصفهان اکبر دانش سرارودی ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
https://t.me/NegahyDigarNew
05.05.202521:36
ما کرکس نبودیم!

✍ عیسی سحرخیز

امروز وقتی داشتم مطلب درخور تعمق نویسنده‌ای ناشناس با عنوان  "دومین کرکس؛ بیائید حداقل، دومین کرکس نباشیم!" را در کانال تلگرام شخصی‌ام بازنشر می دادم، یک باره ذهنم پرکشید به سال‌های جنگ تحمیلی و حضور ما خبرنگاران و عکاسان خبری در عملیات مختلف، در جبهه‌های غرب و جنوب سرزمین پهناور ایران.

این پرسش در گوشه‌ی ذهنم نشست که آیا ما در آن سال‌ها "دومین کرکس نبودیم؟!"
بی درنگ این پاسخ در ذهنم جوشید، هرگز، هرگز.

پیش از آن بازگردم به ماجرای "دومین کرکس" و زندگی "کوین کارتر"، عکاس و فتوژورنالیست سرشناس عکس "کودک و لاشخور".
او در گروهی پنج نفره جهت گرفتن عکس از قحطی زدگان سودان به آن کشور سفر کرد و موفق به ثبت این عکس معروف شد که در ۲۶ مارس ۱۹۹۴ در روزنامه نیویورک تایمز چاپ شد و پیامدش کسب جایزه  معتبر پولیتزر بود، در ۲۳ می ۱۹۹۴.
البته این عکس که لاشخوری را در چند قدمی کودکی زخمی و ناتوان، در انتظار  مرگ او نشان می‌داد عاقبت خوبی برای عکاس نداشت؛ چون وی را دچار افسردگی ساخت، به گونه‌ای که در ۲۷ ژولای ۱۹۹۴در سن ۳۳ سالگی خودکشی  کرد.

احتمالا زمان آغاز عذاب وجدان و افسردگی ناشی از خوره ای که به جان کوین کارتر افتاده بود، باز‌می‌گشت به این  مصاحبه  تلفنی؛
از او پرسیده شد: "برای دخترک چه اتفاقی افتاد؟"
وی به سادگی پاسخ داد: "من منتظر نماندم تا بعد از این عکس ببینم چه اتفاقی می افتد، چون باید به پروازم میرسیدم.."
تماس گیرنده به طعنه گفت: "من به شما می گویم که در آن روز دو کرکس وجود داشت و یکی دوربین داشت."

بازگردم به مبحث اصلی.
در آن زمان ما به جای "انسان‌های گرسنه"ی سودانی، با "انسان‌های زخمی" ایرانی و عراقی مواجه می‌شدیم؛ در واقع برای ما فرق  نمی‌کرد که آن‌ها خودی باشند یا دشمن.

در آن هنگامه‌ی خون و آتش که سبک‌ترین سلاح عراقی‌ها دوشکا بود و کاتیوشا، به دلیل حرفه‌ای ما مسلح نبودیم. سلاح‌مان تنها قلم و کاغذ بود یا دوربین و فیلم؛ سوژه‌مان "انسان و جبهه" و "پیروزی یا شکست".

مورد بسیار است، اما به موردی شاخص اشاره می کنم، عملیات کربلای پنج در شلمچه که پس از آن "خیانت آشکار" شروع شد و ماه‌ها ادامه یافت. پس از عملیات "کربلای چهار" در "ام‌الرصاص" که به مرگ فجیع و اسارت هزاران رزمنده‌ی بی گناه انجامید؛ همان‌هایی که برخی از شاهدان زنده‌اش حالا به جرم "دفاع از محصوران خانگی، رهبران جنبش سبز"، این روزها یا راهی زندان شده‌اند یا منتظر حکم دادگاه هستند و آغاز دوران حبس- تنها به جرم "حق‌طلبی".

در آن هنگامه‌ی جنگ و جنون که زخمیان چون برگ خزان بر زمین می‌‌افتادند، دیگر کسی فکر عکس گرفتن و تهیه‌ی خبر نبود؛ جایی که امدادگران خود آماج تیر دشمن قرار می گرفتند و زخمی آنقدر زیاد بود که برانکارد و آمبولانس کفاف آن‌ها را نمی‌داد. درنتیجه، پتو جای برانکارد را می‌گرفت، خودروی روزنامه‌نگاران جای آمبولانس و خبرنگار و عکاس نیز جای امدادگر.

در این وادی دیگر یافتن "سوژه" اصل نبود، هدف یافتن "انسان"ی بود که هنوز جان در بدن داشت و نبضی که همچنان  می‌زد، هرچند ضعیف.

در آن عملیاتی که بعدها مشخص شد که از هر سه نفر که به جلو می‌رفتند، دو نفر شهید یا زخمی به پشت جبهه انتقال می‌یافتند، ما جزو زندگان بودیم. هر چند که در عملیات قبل یا بعد شهدای خود را نثار ملت ایران کرده بودیم یا کردیم که یادشان گرامی باد.

همچنین آنهایی که پس از زندان سال ۸۸ در زمان حبس یا در اثر عوارض ناشی از بازداشت و زندان و عدم دسترسی به موقع به پزشک و بیمارستان ناجوانمردانه جان باختند.
البته بودند و هستند کرکس‌هایی که نان شهدای روزنامه‌نگار را خوردند و در تلویزیونِِ بازداشتگاه دیدیم که "سکه‌ی طلای مرحمتی" را چگونه با حرص و ولع دریافت کردند!

البته، این سکه روی دیگری هم داشت تا ما "کرکس دوم" نباشیم. و آن زمانی بود که عده‌ای از رزمندگان در جریان عملیات در پی کشتنِ اسرایِ زخمیِ عراقی بودند- آن‌گاه که خون جلوی چشمانشان را گرفته بود -خون برادر یا هم‌رزمی که شاهد شهادتش بودند.
آن‌ها در همان خط مقدم جبهه می‌خواستند بر اساس باور غلط "چشم در برابر چشم و..."، "خون را با خون شستن" دمار از روزگار اسیران زخمی  عراقی درآورند و تقاصِ خون عزیزانشان را با زدن "تیرِ خلاص" بگیرند.
البته عده‌ای هم رضایت دادند که کنوانسیون ژنو رعایت شود و نظامیان مجروح عراقی نیز به "کمپ اسرا" انتقال یابند. آن‌هایی که چند سال بعد با اسرای ایرانی مبادله شدند.

اما افسوس و صد افسوس که اکنون شاهد اعزام "مفقودان دیروز" و "آزادگان امروز" به زندان‌های جمهوری اسلامی هستیم.

خوشحالم که ما "کرکس دوم نبودیم".

@peyghameashna
03.05.202517:56
برای محسن قشقایی
که امروز به زندان رفت


✍ رحیم قمیشی

امروز تا وقتی که دستبند به دست محسن نزدند، تا ببرند داخل اوین، برای تحمل دو سال حبس، همه‌اش فکر می‌کردم دقیقه آخر کسی می‌رسد و می‌گوید، نبرید، نبرید...
می‌گوید بیگناه پای چوبه دار می‌رود، اما بالای آن هرگز!
گفتم حتما آنجا می‌گویند همه‌اش یک شوخی بوده
یک دوربین مخفی بوده، شما چرا باور کردید.!

می‌دانستم محسن جوان، مادر عزیزش را در ملاقات زندان قبلی‌اش از دست داده، از معصومه همسرم خواستم با ما بیاید تا اوین
اگر دیدیم واقعا می‌برند داخل، برود بگوید محسن پسرم است، قرار بوده همین روزها برویم برایش خواستگاری.
شاید قاضی دلش به رحم بیاید.
به قاضی بگوید اگر فرزند خودت از ایستگاه مترو تنها چند قدم بیرون آمده، و دستگیر شده بود راضی بودی سال‌ها به زندان برود!؟
محسن می‌خندید.
اما من می‌دانم در دلش چه خبر بود.
می‌خندید که حالا هزاران مادر دارد...
هزاران نفر برای زندان رفتن مظلومانه‌اش اشک می‌ریزند.
می‌گفت باید به ناهار زندان برسد
می‌گفت برود آنجا، یک خواب خوب نیاز دارد
چند شب نخوابیده بود
حالا دیگر به بند هم رسیده
حتما خوابیده
بچه‌ها!
لطفاً کسی بیدارش نکند
شاید خواب مادرش را می‌بیند
شاید خواب ایرانی را می‌بیند که دیگر راه رفتن در خیابان جرم نیست
ایرانی که اعتراض مسالمت‌آمیر حق مردم است
ایرانی قانونمند...
بچه‌ها!
اگر دیدید محسن از خواب ناز پرید
تعجب نکنید
او دلش نگران آینده ایران بود
من دیدم وقتی دستبند به دستش زدند
دیگر نمی‌خندید..
مثل باقر بختیار، که همراهش رفت داخل...
شاید خدا خواست مادرش نباشد
مادر کجا می‌توانست تحمل کند
باز محسن خندانش
بیگناه به زندان برود

@peyghameashna
01.05.202514:38
شاهد بی‌بنیانی ادعای گزاف مسعود

✍ ناصر دانشفر

اخیراً جناب پزشکیان توئیت کرده‌اند که عهد من با شما بر سر پایبندی به مسیر عدالت پابرجاست.
باید خدمت رئیس‌جمهور محترم عرض کنم این ادعا به قدری بزرگ است که حتی انبیاء عظام هم چنین دأوی نداشته‌اند ، پایبندی به عدالت؟!!!
آری شما عهدی بسته‌اید که بدون تردید از عهدهٔ آن برنمی‌آیید و توجه ندارید که این رفتار چه صدمه‌ای به باورهای فرزندان آدم ابوالبشر می‌زند.
رئیس‌جمهور محترم، امام على عليه السلام می‌فرماید:
لَيسَ مِن فَرائِضِ اللّه  شَىءٌ اَلنّاسُ اَشَدُّ عَلَيهِ اجتِماعا مَعَ تَفَرُّقِ اَهوائِهِم وَ تَشَتُّتِ آرائِهِم مِن تَعظيمِ الوَفاءِ بِالعُهودِ؛
هيچ يك از فرائض الهى همانند وفاى به عهد نيست كه مردم با همهٔ خواسته‌هاى گوناگون و ديدگاه‌هاى مختلف، بيشتر بر آن اتّفاق نظر داشته باشند.
آری، امری که مدعی هستید که بر سر آن خواهید ماند، گفتنش آسان است، اما انجامش از عهدهٔ هیچ بنی‌بشری برنمی‌آید. آن‌گاه بدون توجه به این موضوع، بدون در نظر گرفتن وضعیت سیستمی که در آن خود را متعهد می‌کنید، پیمان می بندید و شوربختانه التفاتی به این مسئله ندارید که عهدشکستن که مذموم آحاد افراد جامعه است، چه تبعات زیانباری دارد.
رئیس دولت وفاق، شما طبق اصل‏ یکصد و سیزدهم قانون اساسی، پس‏ از رهبر جمهوری‌اسلامی عالیترین‏ مقام‏ رسمی‏ کشور هستید و مسئولیت‏ اجرای‏ قانون‏ اساسی‏ و ریاست‏ قوه‏ مجریه‏ را جز در اموری‏ که‏ مستقیماً به‏ عهدهٔ آقای خامنه‌ای است، بر عهده‏ دارید. پس شما عهده‌دار نه فقط عملکرد قوهٔ اجرایی کشور که مسئول چگونگی کارکرد دو قوهٔ دیگر نیز می‌باشید.
آقای پزشکیان، گیریم که بر سر پایبندی به عدالت تعهدی نداده باشید، اما در مرعی و منظر همگان دست روی قرآن گذاشتید و عهد کردید که پاسدار قانون اساسی باشید. اما آیا قاری و حافظ نهج‌البلاغه بر سر این قول و قرار ماند و به پیمان خود وفا نمود؟
رئیس‌ دولت چهاردهم، ما پیش از حضور شما در پاستور مسعودی را می‌شناختیم که منتقد حاکمیت بود، گاه و بیگاه در برابر ظلم حاکمیت قد علم می‌کرد و با استناد به کلام و سیرهٔ مولی‌الموحدین، از نظام گله می‌کرد و در برخی اوقات کارش به فریاد می‌رسید. اما اکنون که شما بر کرسی ریاست‌جمهوری تکیه زده‌اید، گویی جنس آن دردها، شما را متأثر نمی‌کند و لذا در حد شعار هم بدان نمی‌پردازید.
آقای پزشکیان، نمی دانم فرصت دارید به موضوع زندانیان سیاسی هم بپردازید و نمی‌دانم که حالا اصلاً این مسئله شما هست یا نه، که مطابق قانون و عهد گذشته و حال شما، باید باشد و لذا مطلع نیستم که به حال و احوال این قشر از اتباع این سرزمین آگاه هستید و یا به خاطر مشغلهٔ بسیار زیاد شما، کلاً آنها را به بوتهٔ فراموشی سپرده‌اید؟ اما شخصاً شما را از دو طریق مطلع کرده‌ام که آقایان بختیار و قشقایی، به جرم ناکرده پس‌فردا باید به زندان بروند. شما که مدعی پایبندی به عدالت هستید، چرا هیچ کاری در این مورد نکرده‌اید؟ البته شاید بفرمایید که لابی بسیار نموده‌اید و نتیجه‌ای نگرفته‌اید، خب اکنون که کار به اینجا رسیده، بیائید به مردم گزارش دهید که چه کرده‌اید. بیائید چون روزهای پیش از ریاست‌جمهوری از این ظلم بی‌حساب شکایت کنید.
در اینجا لازم است خود را نیز مورد سرزنش قرار دهم و مورد عتاب قرار دهم که چرا از حال و روز برادر بزرگوارم، آقای دانش سرارودی غافل شدم و در ارسال داده‌ها در مورد وضعیت عزیزان درگیر در موضوع فراخوان ۲۵ بهمن، شرایط بسیار سخت ایشان را به عرض نرساندم که اکنون یقین داشته باشم که از این مسئله نیز آگاهید.
آقای رئیس‌جمهور، اکبر ما، این مرد بی‌نظیر وقتی به این نتیجه رسید که حضور شما در رأس قوهٔ مجریه مؤثر است، لحظه‌ای درنگ نکرد و با تمام وجود وارد این عرصه شد. نمی‌دانم که می‌دانید یا مطلع نیستید که این مرد بزرگ در دولت شما نزدیک بود به شکل فیزیکی حذف شود؟ خبر دارید که قرار است، سنگین‌ترین احکام در مورد وی صادر شود؟
به همین شکل قرار است پایبند به عدالت باشید؟ اگر این سه تن راهی زندان شوند، گمان من این است که بی‌اساس بودن مدعای شما به عینه ثابت می‌گردد. ای کاش می‌گفتید تا جایی که مقدور است بر سر این پیمان خواهید ماند و ای کاش همان مسعود سال‌های قبل می‌شدید و به این ظلم واکنش درخور نشان می‌دادید.

عزت زیاد

https://t.me/peyghameashna
26.04.202517:55
سلام و عرض ادب

فاجعهٔ انفجار بندر شهید رجایی که بنا به اخبار منتشره، منجر به مصدومیت تعداد زیادی از هموطنان و از دست رفتن جمعی از مردم نیک این خطه گردیده را خدمت ملت ایران به ویژه اهالی عزیز استان هرمزگان تسلیت عرض می‌نمایم.
گویا دست‌اندرکاران رسیدگی به آسیب‌دیدگان فعلاً نیاز شدید به اهداء خون دارند، بنده طبق وظیفه به این امر اقدام خواهم نمود و از یاران همراه می‌خواهم که دریغ نفرمایند. در ضمن از مسئولان ذیربط تقاضا دارم که به سرعت سایر اقلام مورد نیاز را اعلام نمایند تا مردم مهربان این مرز و بوم در حد توان در این زمینه تلاش کنند و با قدم‌های کوچک خود ذره‌ای از آلام افراد حادثه دیده را جبران نمایند.

خاک پای مردم ایران
ناصر دانشفر

@peyghameashna
09.05.202507:00
سلام و عرض ادب

دوست ما آقای نجاریان از حامیان رژیم و تفکر اصولگرایی به زعم بنده بسیار تند دارند. مطلب را ارسال کردند و خواستند که بر اساس آزادی اندیشه منتشر شود که بنده اطاعت امر کردم.

ارادتمند
ناصر دانشفر
06.05.202517:47
🔴 ابوذرها را جای در زندان نیست


📝شهاب الدین حائری شیرازی


امروز از طریق سامانه ثنا مطلع شدم که پروندهٔ تهرانم به دادگاه تجدید نظر رفته، لذا انشاالله سعی میکنم فردا از طریق یکی از دفاتر قضایی لایحه دفاعیه ای را که آماده کرده بودم و منتظر ماندم تا تکلیف شعبهٔ رسیدگی کننده مشخص شود را ارسال نمایم
همچنانکه انشاالله فردا به دادگاه انقلاب مراجعه خواهم کرد تا حکم صادره روی پرونده دادگاه انقلاب اصفهان را مطالعه و نسخه برداری کنم
چنانچه مستحضرید هشتم اردیبهشت ۱۴۰۴ لایحه دفاعیه ام را تحویل دادگاه انقلاب دادم (همان روز هم برای اطلاع مخاطبان ارجمند منتشر کردم) ولی جالب است که نهم اردیبهشت یعنی فردای تحویل لایحه، از طریق سامانه ثنا اعلام شد حکم شما صادر شده! جهت اطلاع و استنساخ حضوری ظرف حداکثر ۱۰ روز به دادگاه مراجعه نمایید.
اکبر دانش سرارودی اصفهان ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴


🔴حاشیه


اکبر دانش سرارودی نمونه ابوذرهای زمان است آدمی صاف و صادق که به صراحت خطاهای حکام را بیان کرده.
علی علیه السلام در زمان زمامداریش در شهر محل سکونتش کافر خوانده می شد اما اجازه بدرفتاری با خوارج بددهان را نمی داد و می گفت جواب بد دهنی یا همان کار است یا گذشت.

اکبرآقا که تمام سالهای جنگ را در جبهه بوده و سوغات آن دوران برایش یک کیسه دارو شده را نباید چنین آزرد.

او که فحش نداده، نقد کرده و صراحتش اگر چه برای حکام گزنده باشد اما مولا علی فرمود به مالک، همین تلخ گویان حقیقت گوی را منزلت ده در پیش خود و متملقین را از خود بران.
چه شده ما را که امثال صدیقی را به هزار توجیه نه تنها از مجازات می رهانیم که امامت جمعه ام القرای شیعه می دهیم و راست گویان را به انواع اتهام و زندان می نوازیم؟!

اُف بر شما که چنین دین را ملعبه خود ساختید و حیا نمی کنید.
خدا عذابتان را زیاد کند.
لعن و نفرین اولیا خدا شامل حالتان باد که امثال تاج زاده را زندان می کنید.
خدا دانش سرارودی را از گزند دشمنان حقیقت محفوظ دارد.

۱۶ اردیبهشت ۰۴ / شیراز

https://t.me/NegahyDigarNew
https://t.me/virayeshe_zehn
05.05.202515:50
سلام و عرض ادب

حکم اینجانب صادر شد. تهران نیستم، شنبه برمی‌گردم و در محل حاضر خواهم شد تا ببینم چه قبایی به قد این حقیر بریده‌اند.

ارادتمند
ناصر دانشفر
03.05.202515:07
♦️بدرقه دلاوران

✍️ فخرالسادات محتشمی‌پور


✅از این مراسم بدرقه در آن سال‌های کودتایی زیاد داشتیم. شب قبل می‌رفتیم منزل آزاده‌ای که فردا باید می‌رفت زندان. گل و شیرینی می‌بردیم. و گاه بساط شامی مختصر. خانواده‌ها را برای سفر عزیزشان آماده می‌کردیم و فردایش مقابل اوین آزادگان را از زیر قرآن رد می‌کردیم و با اشک‌های یواشکی خانواده‌ها را دلداری می‌دادیم و‌ برمی‌گشتیم سرخانه‌ و زندگانی‌مان

✅حالا تعداد حکم‌ها کمتر شده ولی همچنان سربازان، به قول همسرجان، گمراه امام زمان و قضات وابسته و به ماشین امضا مبدل شده دست به کارند. بالاخره زن و‌بچه‌هایشان را باید نان دهند.

✅وقتی شنیدم قرار است احکام یک ساله و دو ساله سردار بختیار و محسن قشقایی اجرایی شود و‌ امروز خود را به زندان معرفی می‌کنند. گفتم من هم باید بروم در مراسم بدرقه شرکت کنم. باید بگویم دلاوران آزاده‌ای که یک ندای حق را برای اعتراض به حصر غیرقانونی لبیک گفتید و‌ پاسختان زندان همراه با آزار جسمی و روحی شد، دست‌مریزاد. شما تنها و‌بی‌خانواده نیستید. ما در کنارتان هستیم و‌ پشتیبان‌تان.

✅و‌رفتم تا یادآور شوم حصر غیرقانونی تا همیشه تاریخ ننگی‌است برای نظامی که حکومتگرانش تحمل شنیدن نقد را ندارند و زندانیانش رزمندگان و‌ایثارگرانی هستند که جان خود را برای دفاع از مرزهای این خاک پاک به قمار گذاشتند. و‌دیگر کسانی‌که خدمت صادقانه به مردم را به تزویر نیالودند و پاک ماندند تا حجتی باشند برای آنان که قدرت را فی‌نفسه فسادآور می‌دانند.

✅موقع خداحافظی گفتم فکر نکنید فقط این تعداد اندکی که مقابل اوین حضور یافته‌اند شما را تحسین می‌کنند، دل‌های بیشمار مردم عدالت‌خواه و‌ایران‌دوست با شماست.
آقای قمیشی، که خود نیز منتظر حکم دادگاه عدلیه است، همچنان بذله‌گویی می‌کرد. همسر مهربانش او‌را همراهی کرده بود. لبهای ما خندان بود و در دل به حال زار وطن که اسیر دست فرومایگان شده می‌گریستیم. و به حال عزیز از دست دادگانی که امید بازگشت آنان را ندارند.

✅گفتم همسرجان وقتی از اجرای حکم ۲۵ بهمنی‌ها مطلع شد گفت چه خوب که این حرکت مهم مردمی و حق اعتراض به حصر غیرقانونی یادآوری شد.
یادآوری این که رفع‌حصر یک مطالبه ملی است که برای آن هزینه باید داد به دلیل بلاهت حضرات مسئول.

پ.ن: گلفروش وقتی مطلع شده بود دسته گل قرار است به چه کسانی تقدیم شود ۵۰ درصد تخفیف داده بود. دستش طلا. از این همراهی‌ها طی این سال‌ها فراوان دیده‌ایم.

#حصرغیرقانونی#میرحسین_موسوی#زهرا_رهنورد
#رفع_حصر_مطالبه_ملی
#آزادی‌_زندانیان‌_سیاسی‌_مطالبه‌_ملی
#جای_منتقد_زندان_نیست

@MostafaTajzadeh
اجرای باشکوهِ  و بینظیر «نِی‌نامهٔ مولانا» در مقر سازمان ملل، UNESCO، توسط سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان:

با لبِ دمسازِ خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنی‌ها گفتمی

هر که او از هم‌زبانی شد جدا
بی‌زبان شد گرچه دارد صد نوا

چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بی‌ پَرْ وایِ او

من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نورِ یارم پیش و پس

عشق خواهد کاین سخن بیرون بُوَد
آینه غمّاز نَبوَد چون بُوَد

آینه‌ت دانی چرا غمّاز نیست
زآن‌که زنگار از رُخش مُمتاز نیست
 
بندْ بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بندِ سیم و بندِ زر

کوزه‌‌ی چشمِ حریصان پُر نشد
تا صدف قانع نشد پُردُر نشد

هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیبْ کُلّی پاک شد

@peyghameashna
25.04.202518:51
‍ نامه استاد محمدتقی اکبرنژاد به محضر مراجع معظم تقلید حوزه قم

به بهانه درگذشت مرحوم پاپ فرانسیس

محضر مبارک حضرات آیات عظام و مراجع معزز تقلید حوزه علمیه قم "دامت برکاتهم"با سلام و تحیت و آرزوی قبولی طاعات و عبادات

در شرایطی که جامعه ما با بحران‌های معنوی، اخلاقی و اجتماعی دست‌به‌گریبان است، نقش روحانیت و مرجعیت، بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا می‌کند. مرجعیت شیعه همواره مأمن و ملجأ مردم در سخت‌ترین ایام تاریخ بوده و مردم، صادقانه به این نهاد مقدس امید بسته‌اند. اما حقیقت این است که امروز جامعه ما بیش از همه چیز، تشنه مرجعی است که همچون مرحوم پاپ فرانسیس ـ که نام او در جهان مسیحیت با تواضع، صداقت، مردم‌داری و حضور در کنار طبقات محروم گره خورده بود ـ امید و الهام‌بخش معنوی میلیون‌ها انسان باشد.

پاپ فرانسیس با رفتار فروتنانه، ساده‌زیستی، همدلی با رنج‌دیدگان، و صدای رسای حمایت از مظلومان، نشان داد که پیشوای دینی می‌تواند از جنس مردم و در میان مردم باشد. او نه در کاخ‌ها و در حصار تشریفات، بلکه در قلب جامعه و هر جا که درد و ستمی بود، ‌حاضر می‌شد؛ بی‌آنکه از انتقاد یا رویارویی با نهادهای قدرت ابایی داشته باشد.

آیا نمی‌شاید ما مسلمانان نیز، چنین الگویی داشته باشیم؟ مگر نه آنکه پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان مکرم‌شان، هرگز میان خود و مردم دیوار نکشیدند، صدای ضعیف‌ترین‌ها بودند و تنها ستون تکیه‌گاه ستمدیدگان و مستضعفان؟

حضرات محترم!
متأسفانه امروز، بسیاری از مردم، شما را در کنار خود نمی‌بینند و شما را شریک دردها و رنج‌هایشان نمی‌شمارند. آنان انتظار داشتند که مرجعیت، در برابر ظلمی که با نام دین بر آنان روا می‌شود، پناهشان باشد؛ که صدایشان را بشنود و در کنارشان بایستد. انتظار داشتند که مرجعیت، همچون گذشته، حامی آنان در برابر ستم باشد، نه آنکه فاصله‌ای میان آنان و بزرگان دینی ایجاد گردد.

انتظار جامعه و خصوصاً جوانان آن است که مراجع و علمای دین نه فقط از جایگاه معنوی و رسالت روحانیت، که از عمق جان و در میان مردم و با آلام و دردهای آنها همراه باشند؛ صدای آنها باشند و جز با حقیقت و دفاع از مظلومان عهد نبندند. امروز بیش و پیش از هر زمان دیگری به مرجعی شجاع، فروتن، حاضر در جامعه، و بی‌پرده نیاز داریم. مباد که این جایگاه رفیع به بوروکراسی یا حصارهای رسمی بدل شود و فاصله‌ای ناخواسته بیافریند. مرجعی که به دور از تقیه و با شهامت و شجاعت در برابر بدعتها بایستد و بر ستمی که بر ملتش می رود، کنار نیاید.

اینجانب با کمال فروتنی و از سر دلسوزی و محبت پیشنهاد می‌کنم بار دیگر به سیره اهل بیت علیهم‌السلام بازگردیم. باشد که مرجعیت شیعه، الگویی امیدآفرین‌تر برای نیروی معنوی جامعه تشنه امروز شود.

از حسن توجه و تدبیر شما بزرگواران سپاسگزارم.
با احترام و ادب 
محمدتقی اکبرنژاد
۱۴۰۴/۲/۳

@peyghameashna
09.05.202506:47
نقدی بر شیوهٔ کنش‌گری ناصر دانشفر

✍ امیرحسین نجاریان

سلام

چه موافق باشید چه نباشید در عرصه ی بین الملل هیچ دوست و دشمن دائمی وجود ندارد ، دوست اکنون شما ممکن است در آینده تهدید اولویت اول امنیت ملی کشور شما باشد و دشمن صد در صدی امروز شما ممکن یک متحد استراتژیک و تمام عیار آینده ی شما باشد…

یک سیاستمدار عاقل و کارکشته سو گیری سیاسی و اظهارات خود را بر این مبنا تنظیم می‌کند.

در سال ۹۶ بعد از ماجرای فاجعه ی منا ، حملات شدید یه یمن ، اوج ماجراهای سوریه و همراهی عربستان با فشار   حداکثری ترامپ که سطح تنش در اوج خود است ، تفکرات صورتی و بنفش اینگونه قضاوت می‌کند که باید جواب تهدید با اولویت بالا را با در نظر گرفتن مسائلی که شما تحلیل میفرمایید داد….

اما عقلانیت بین الملل و تفکرات واقعی و رئالیستی به گونه ی دیگری حکم‌ می‌کند.

با تمام احترامی که برای شما قائل هستم و خود شما هم واقف به این هستید اما از صمیم قلب خوشحالم که هیچ گاه تفکرات امثال شما در سطوح تصمیم گیری عالی کشور حاکم نبوده چرا که زمانی با افراط خود و زمانی با تفریط خود ، زمانی با تعصب و عصبیت خود در انقلاب (امثال اکبر پونز) و زمانی با سرمای یخبندان عبور از آنچه گلو میدریدید و فرار های متوهمانه از کشور (امثال مهدی نصیری)، زمانی با از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتن خود(امثال معصومه ابتکار)  زمانی التماس برای یک دیدار ساده با رئیس جمهور آمریکا ولو در توالت سازمان ملل (امثال جواد ظریف) کشور را اسیر تلاطم های بی پایان می‌کردید…  

معمر قذافی های ایرانی و وطنی که خود نمیدانید به دنبال چه هستید…..

لحن تند مرا ببخشید و پوزش مرا نیز بپذیرید.

@peyghameashna
06.05.202516:14
وقتی میری فروشگاه و باید بین ماست و شیر یکی رو انتخاب کنی،
اونجا دیگه سوپرمارکت نیست، میشه میدون جنگ.

مارک اوژه می‌گه بعضی فضاها برای «بودن» ساخته نشدن، فقط رد می‌شی.
ولی وقتی فقر می‌ریزه وسط زندگی، همین فضاها می‌شن جای اضطراب، نه عبور.

آگامبن می‌گه قدرت امروز، قانون رو تعلیق می‌کنه تا آدم‌ها رو تو وضعیت «نیمه‌زندگی» نگه‌داره.
یعنی فقط زنده‌ای، ولی دیگه نمی‌تونی زندگی کنی.
و این فشار اقتصادی هم یه جور سرکوبه، نه با باتوم، با نداشتن.
یه جور حذف بی‌سروصدا.

✍ ناصر دانشفر

کارگری را می‌شناسم که از ناحیهٔ یک چشم نابیناست و چیزی نخواهد گذشت که بینایی چشم دوم را هم از دست خواهد داد. او به دلیل نداری مجبور بود با این موضوع کنار بیاید. با برخی از افراد خیر صحبت کردم و هزینهٔ عمل را فراهم نمودم ولی باز هم از این کار استنکاف کرد.
خیلی فکر کردم که چرا؟ دیدم بنده خدا برای اقدام به چنین کاری باید چند روزی از کار خود بزند و در محل کار حاضر نشود. قطعاً خجالت می‌کشید‌ که بگوید، بیکاری این چند روزه معادل با گرسنگی خود و خانواده‌اش می‌باشد، این چه مملکتی است که ما ساخته‌ایم؟

@peyghameashna
04.05.202513:08
«چرا بجای زندانی کردن منتقدین، به اصلاح رفتارهای نادرست مبادرت نمیکنید؟»

هفته جاری را در حالی آغاز کردیم که در اولین روز آن دو تَن از غیورمردان سرزمین مان آقایان محمدباقر بختیار و محسن قشقایی را به جرم دفاع از قانون و قانونمداری راهی زندان نمودند!

آقای محمدباقر بختیار که جوانی‌اش را در جنگ و دفاع از میهن گذرانده در حالی به زندان می‌رود تا سنین بازنشستگی‌اش را نیز در زندان بگذراند که جرم و خلافی جز تعهد و دلسوزی نسبت به کشورمان نداشته و ندارد
همچنانکه آقای محسن قشقایی مظلومی که برای استفاده از حق اعتراض ۲۵ بهمنی به میدان آمده بود که تمام هماهنگی‌های قانونی‌اش انجام گرفته بود و بدون اینکه هیچ جرمی مرتکب شده باشد در نهایت مظلومیت گرفتار قانون ستیزان شده است

بله! تمام ابزار سلطه در اختیار شماست از ثروت و قدرت نظامی گرفته تا حُکم و دستگاه قضاء جهت مجازات و به زندان انداختن منتقدین! تا رسانه‌های فراگیر برای قلب واقعیات و وارونه‌سازی حقایق جهت مهندسی افکار عمومی!

اینکه به جای توقف قانون ستیزی و پاسخگویی نسبت به یک حصر ۱۵ ساله ای که با هیچیک از قوانین همین نظام نیز سازگاری ندارد اقدام به دستگیری و مجازات کنشگران متدین و دلسوزی نمایید که عمدتاً از پیشکسوتان جهاد و شهادتند ثمری جز آسیب بیشتر به حیثیت همین نظامی ندارد که داعیه عدالت خواهی اش گوش فلک را نیز کر نموده است

مگر هشدار قرآن نمیگوید: «مبادا دشمنی با برخی افراد شما را از مرز عدالت خارج کند!» (۸ مائده)
مگر صراحتاً از ما نمی‌خواهد تا «بر پاکنندهٔ عدل و داد بوده و گواهی دهنده به صدق باشیم، ولو اینکه به زیان خود یا والدین و نزدیکانمان باشد» (۱۳۵نساء)

اگر اینگونه است چگونه می‌شود پرونده سازی‌های صورت گرفته برای چنین دلسوزانِ خیرخواهی را با اینگونه تأکیدات خداوندی در راستی آزمایی ایمانِ مدعیانِ تقوا جمع بست؟!
مگر خدا حتی سفارشِ سَدکنندگانِ راه مسجدالحرام (دشمنان مِیدانی پیامبر را) نمی‌کند تا مبادا در شرایط پیروزی و غلبه بر اوضاع، کوچک‌ترین تعدّی و اجحاف و بیعدالتی در حقشان صورت گیرد؟! (۲مائده)
اگر یکی از مباحث مهم علماء بزرگ در قرون مختلف پرداختن به مبحث اصولی «مقاصد الشریعه» بوده تا قصد شارع در ابلاغ هر یک از احکام الهی جهت اجابت و نشستن به جان مخاطبین مورد توجه و عنایت همگان قرار گیرد؟
آیا حال که «حُکم» (قضاء) و «اجرا» در اختیار فقهاء قرار گرفته نباید شاهد عملیاتی شدن نتایج آن مباحثی باشیم که بخشی از اوقات علماء اعصار مختلف را به خود اختصاص داده تا اگر مثلاً در بحث پوشش (حجاب) مرادِ شارع نمایش مرزبندی مشخصی جهت صیانت اهل ایمان از تعرض چشم‌ و زبان‌ هرزه گان بوده! به این نکته هم فکر کنیم که آیا قانون بدعت آمیز حجاب اجباری می‌تواند «مقصد شارع» از تشریع این مرزبندی را تأمین کند یا بالعکس؟! اینگونه تحقیر و تحمیل‌ها موجب ایجاد دو قطبی‌های زیان بار شده و کثیری را به لجاجت می‌کشاند؟

🔹در مسئله «مجازات» نیز اگر هدف «بازدارندگی» است
جدای از اینکه در برخوردهای متحکمانهٔ معطوف به فراخوان ۲۵ بهمن چیزی جز آسیب بیشتر به نظام مشاهده نمیشود! باید دید؛
اولاً آیا چنین احکامی موافق با تقوا و عدالتِ مورد تاکید خداوندی است یا نه؟
ثانیاً باید دید آیا به زندان انداختن و ایذاء این مجاهدان دلسوز و خیرخواه منجر به سکوت و مماشات شان می‌شود یا چون شیشه‌ای شکسته آنان را تیزتر و با انگیزه‌تر می‌کند؟
مگر خود رهبری بعد از آزادی از زندان شاه نگفته: «اگر فکر کنند می‌توانند با زندان و زد وبند کسی را از هدف و فکرش باز دارند اشتباه است بلکه افراد هدفدار را در مسیرشان مصمم‌تر می‌سازد، راه اصلاح این است که خودشان را اصلاح کنند و ظلم و ستم را رفع نمایند وگرنه سخت‌گیری‌ها نتیجه معکوس می‌دهد»

پس زندانی شدن این همه احرار و آزادگانی که دغدغه‌ای جز سربلندی ایران و رفعت اسلام ندارند برای چیست و با کدام منطق قابل توجیه است؟
آیا این پرونده سازی‌ها و برخوردهای غیر حقوقی ظالمانهٔ قُضات ذوب در حاکمیت، اَمثال آقایان بختیار و قشقایی را تبدیل به دوست میکند یا...؟
مگر قرآن نمی‌گوید «اگر بدی را به نیکی دفع کنید (محبت و اخلاق) بناگاه خواهید دید همان که بین تو و او دشمنی بود نیز گویی تبدیل به دوستی صمیمی شده است» (۳۵فصلت)

لذا سؤال می‌کنم آیا نمی‌شد نحوهٔ برخورد با خانم‌ها و آقایانی که در این دهه ها! تحت عناوین سیاسی عقیدتی زندانی شده‌اند به گونه‌ای باشد که اگر حرف حسابی دارند شنیده شود و اگر ناحساب بود با روشنگری و هدایت به حقیقت آنان را تبدیل به سربازانِ فداکاری برای قرار گرفتن در کنار خود کنید، نه اینکه رزمندگان و مدافعان سال‌های سخت نظام را نیز به زندان انداخته و آنان را تبدیل به مخالفانی کنید که مظلومیت شان نیز رهایتان نخواهد کرد؟!
اصفهان اکبر دانش سرارودی ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
https://t.me/NegahyDigarNew
02.05.202509:52
دریغ که محصول باغ‌مان بر باد می‌رود

✍ ناصر دانشفر

بالاخره روز دوشنبه به دلیل احضار به محکمهٔ انقلاب اسلامی رفته و در معیت همسر، برادر و وکیل سرافراز وطن جناب کامفیروزی از خود به دفاع پرداختم. لازم به ذکر است که عرض کنم که دوست عزیزم جناب دکتر رجبیان با آنکه امکان حضور نداشت، در تمام مدت بیرون ساختمان به انتظار نشست و چون همیشه رفاقت را تمام کرد.
فعلاً بنا ندارم چند و چون آنچه گذشت را قلمی نمایم، اما گوشه‌ای از آنچه در محکمه بر این فدایی وطن رفت را که به این نوشتار مرتبط است، تقدیم می‌نمایم.
هموطنان، برای آنکه ثابت کنم آنچنان که تصور شده بود، ما نه فقط بی‌درد نیستیم که سینه‌‌هایمان مالامال از رنج عذاب است و به جهت اینکه نشان دهم ما از آن دسته روشنفکران نیستیم که روی مبل لم داده، زیر باد کولر پاهای‌شان را رو هم می‌اندازند و از سر شکم‌سیری به نقد حاکمیت می‌پردازند، مطالبی را تقدیم دادگاه کردم که قطعه‌ای از آن را در این مقال به رشتهٔ تحریر در خواهم آورد.
خدمت قاضی محترم عرض کردم که در تمام مدت ۴۳ سال معلمی، همیشه دانش‌آموزانم را چون جان دوست داشته‌ام و سر حد تلاشم را برای موفقیت آنها کرده‌ام. اما تنها و تنها در یک مورد به یکی از شاگردانم سر کلاس به صراحت گفتم که از تو بدم می‌آید که هیچ متنفر هم هستم. دلیل این مطلب این بود که این بچه با آنکه درسش خیلی خوب بود، اما به شدت مغرور بود، لباس‌های شیک و پیک بر تن می‌کرد، تا آنجا که یادم هست کیف سامسونتی به همراه داشت و سعی می‌کرد متفاوت از دیگر دانش‌آموزان باشد.
این را اینجا نگه دارید تا پس از ذکر خاطره‌ای دیگر به آن برگردیم. آقای قاضی همین اخوی که در محکمه حضور دارد، مدتی به دلیل بازسازی منزل در طبقهٔ پایین منزل ما ساکن بود. وقتی به سلامتی کار به اتمام رسید به خانه و کاشانهٔ خود بازگشتند، به دوست صاحب بنگاه خود اطلاع دادم که بنای اجاره دادن آنجا را دارم.
خیلی نگذشت که اطلاع داد که مشتری پیدا شده و من برای مذاکره به محل رفتم. خانم و دختر خانمی را دیدم که پس از سلام و علیک پرسیدم، آقای‌تان کجا تشریف دارند؟ خانم که خدایش رحمت کند، گفت من مطلقه‌ام. بی‌درنگ گفتم: خانم شرمنده، نمی‌توانم خانه را در اختیار شما بگذارم. سؤال کرد که چرا؟ واقعیت این است که کلی بهانه‌ آوردم که از هیچ منطقی برخوردار نبود. آنکه بعدها مرا عین برادر خود عزیز می‌داشت، گفت: آقای دانشفر، بچه‌های من همگی بزرگ هستند، شما مطمئن باشید که اذیت و آزاری نخواهند داشت.
تا این عبارت بر زبانش جاری شد، بهانه‌ای دیگر پیدا کردم. گفتم: خانم، من معلمم و برای خود از شأن معلمی تعریفی دارم. گمانم این است که معلم نباید برای تدریس خصوصی به منزل این و آن برود و این دانش‌آموز است که باید در محضر استاد حاضر شود. لذا تدریس خصوصی نمی‌کنم، ولی بعضی از اولیاء به دلیل نوع تدریسم، بچه‌های خود را به منزل ما می‌آورند و می‌ترسم که مشکلی ایجاد شود و من شرمندهٔ اطمینان آن عزیزان شوم.
خانم گفت: حالا که فهمیدم معلمی، من هیچ جای دیگری نمی‌روم و باید که ما را بپذیرید. به ناگاه دخترم خانمشان که آن زمان شاید ۲۵ ساله بود، گفت: شما کدام منطقه تدریس می‌کنید؟ گفتم: مناطق گوناگون، اما موظفم همین منطقهٔ ۹ می‌باشد. گفت: چه پایه‌ای، گفتم: پیش دانشگاهی، گفت: کدام مدرسه؟ گفتم: حکیم، گفت: حمید نویدی رو می‌شناسید؟
خشکم زد، این همان بچه‌‌ای بود که من با او آن برخورد سخیف را داشتم. پیش خود گفتم خدا این همه آدم، حتماً این یکی را باید سر راه من قرار می‌دادی؟ کمی تأمل کردم و گفتم: بله، او امسال شاگرد من است. اینجوری مادر خانواده بیشتر مصر شد و من مستأصل، گفتم: اجازه دهید با خانواده مشورت کنم.
به خانه رفتم و به همسرم گفتم که قصه این است و من درمانده شده‌ام. گفت: استخاره، بگیر، استخاره گرفتیم و خوب آمد. وقتی اسباب‌کشی کردند، ویران شدم. تازه متوجه دلیل آن رفتار متکبرانه شدم، این خانواده واقعاً به نان شب محتاج بودند. دختر خانواده و پسر بزرگ کار می‌کردند تا با مبلغی که مادر به خاطر از کارافتادگی می‌گرفت، هم گذران زندگی کنند و هم کوچکترین فرزند را برای تحصیل همه گونه حمایت کنند. این بچه برای آنکه نشان دهد که از دیگران کمتر ندارد، چنین می‌کرد.
گفتم: آقای قاضی اینکه تا دیروز مایهٔ تنفرم بود، عزیزم گردید.
آن سال در رشته مکانیک پذیرفته شد، پس از کسب مدرک کارشناسی، در دانشگاه خواجه‌نصیر در مقطع کارشناسی‌ارشد پذیرفته شد. آنقدر که از دستم برمی‌آمد، کمک نمودم و تشویق‌شان کردم که آلونکی بخرند. یادم رفت به جناب قاضی بگویم که تازه اندک سر و سامانی پیدا کرده بودند که آن خانم زجر کشیده در همان خانهٔ محقر زمین خورد و سرش به گوشهٔ میز اصابت کرد. او را به بیمارستان برده بودند، تلفن زدند و وقتی بالای سرش رسیدم، متوجه شدم 

ادامه در instant view

https://B2n.ir/md7401

@peyghameashna
علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش:

با افتخار سرباز سردار رادان هستم!

✍ رحمت‌الله بیگدلی

آقای وزیر! این فیلم را که بیش از ۵۰ سال پیش ساخته شده است ببینید تا متوجه شوید که سرهنگ باید سرباز فرهنگ باشد، نه بالعکس!
سربازی فرهنگ برای سرهنگ موجب انحطاط جوامع و سربازی سرهنگ برای فرهنگ موجب اعتلای جوامع است.

@peyghameashna
25.04.202505:09
اگر حضرت‌آقا تنها هم مانده باشند، تقصیر از شماست

✍ ناصر دانشفر

به گمانم بسیاری از هموطنان چون نگارندهٔ این سطور به متناظر کردن رخدادهای کشورمان با اتفاقات صدر اسلام اعتقادی نداشته باشند و لذا تعبیراتی را که از همین فردا، عده‌ای در پی ایراد سخنرانی امروز رهبر جمهوری‌اسلامی ابراز خواهند نمود، فاقد ارزش ارزیابی می‌کنند .
آقای خامنه‌ای در دیداری به مناسبت شهادت امام صادق (ع) فرموده‌اند:
« وقتی که امام حسن مجتبیٰ صلح کردند با معاویه، یک عدّه‌ای می‌آمدند گله میکردند و اعتراض میکردند. حضرت میفرمودند که: «ما تَدری لَعَلَّه فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ الی حین»؛ این تا یک وقتی است، این موقّت است. یعنی در کلمات امام حسن مجتبیٰ (علیه السّلام) اشاره شده به اینکه این حادثه، این تسلّط کفر و نفاق، بنا نیست دائمی باشد؛ در تقدیر الهی این موقّت است. تا کی؟ تا سال ۷۰. یعنی طبق همین روایت، سال ۷۰ هجری بنا است هر کس از اهل‌بیت در قید حیات است، قیام کند و حکومت را به دست بگیرد، و امامت واقعی تحقّق پیدا کند. بعد حضرت میفرمایند: فَلَمّا قُتِلَ الحُسینُ علیه السلام اِشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَهُ اِلی مِئَةٍ وَ اَربَعین؛ یعنی حادثه‌ی کربلا، این بی‌اعتنائی مردم به مبانی دینی، این اِعراض آنها، اثرش این بود که این تقدیر الهی عقب افتاد تا سال ۱۴۰ »
بدیهی است که اگر بنای مقایسه بین رویدادهای تاریخی باشد، از سخنان فوق بی‌درنگ می‌توان استنباط کرد که رهبر جمهوری‌اسلامی
۱- اسب خود را برای مذاکره زین کرده است.
۲- پذیرفته که جبههٔ مقاومت شکست خورده و جبههٔ کفر و نفاق تسلطی موقتی بر اوضاع پیدا کرده است.
۳- این سلطهٔ ظالمانه تا ابد نخواهد بود و روزی به پایان خواهد رسید.
۴- دلیل این وضعیت اعراض مردم ایران از مبانی دینی و بی اعتنایی آنها به اصول می‌باشد.
۵- خلایق به دلیل این رویکرد غیرعاقلانه باید هزینهٔ گزافی در حد واقعهٔ کربلا بپردازند.
گمان من این است که با رجوع به دیگر بیانات حضرت‌آقا، به سادگی می‌توان به نادرستی این دریافت اطمینان پیدا کرد. اما برای آنانی که از فردا این عبارات را پیراهن عثمان خواهند کرد و برای نیل به مطامع خود فریاد وااسلاما سر خواهند داد، عرض می‌کنم که بی‌جهت خودآزاری نکنید. اگر فردا سینه‌زنان به خیابان‌ها بریزید و اشک تمساح برگونه روانه کرده از انتهای حنجره بانگ برآورید که محال است بگذارید که تاریخ تکرار شود و امامتان تنها بماند، اولاً ره به جایی نخواهید برد، چرا که دیگر حنای‌تان رنگی ندارد و ثانیاً باید پاسخگوی سؤالات بسیاری باشید.
بیائید فرض کنیم که منظور رهبری همان باشد که شمایان امروز سخت بدان محتاجید تا با دستاویز قرار دادن آن به مطامع خود نائل گردید. آنگاه به عنوان مسئول به وجود آمدن این فاجعه باید پاسخ دهید که
۱- چه کردید که مردمی که دهه‌ها با جان و دل از نظام‌مقدس دفاع کردند و در این مسیر از هیچ چیزی کم نگذاشتند، اینک نه فقط پشت به مولای خود کرده‌اند که به اقرار مقام عظمای ولایت از اصول و مبانی دینی نیز عبور کرده و بدان پایبند نیستند.
۲- چه اتفاقی افتاده که مردم تنها حکومت شیعی جهان، علیرغم شناخت کامل از رویدادهای صدر اسلام و اشراف کامل بر تبعات نافرمانی از امام حسن مجتبی (ع) و وادار کردن او به صلح، باز هم اصرار به تمکین از یک حکومت جائر و زورگو دارند و بر رفتاری که به زعم شمایان غیرعقلانی است، اتفاق نظر پیدا کرده‌اند.
۳- چرا گناه شکست راهبردهای متخذه توسط نظام را به گردن مردمی می‌اندازید که در نافرجام ماندن آن هیچ نقشی نداشته‌اند. استراتژی ناصوابی که به استیلای حتی کوتاه مدت جبههٔ کفر منجر شده و بدین جهت نظام اکنون راه چاره‌ای جز تن دادن به خواسته‌های دشمن غدار ندارد.
۴- چه کسانی با ارسال گزارشات غیر‌واقعی از قدرت جبههٔ مقاومت و پشتیبانی بی‌چون و چرا از عملکرد آنان موجبات تضعیف آنها را فراهم نموده‌اند، به طوریکه اکنون فرماندهٔ این نیرو در سخت‌ترین شرایط مدیریتی خود قرار گرفته است و به دلیل از دست دادن پشتیبانان منطقه‌ای ، ناچار است با دست خالی به مصاف دشمن پرقدرتی برود که در رأس آن یک هیولای بی‌منطق قرار دارد.
۵- چرا از جلودار جلو افتاده‌اید؟ مگر نه اینکه همواره خود را مطیع رهبر جلوه داده‌اید و مگر نه اینکه امروز رأی ایشان با توجه به شرایط ناگوار موجود، بر مذاکرات قرار گرفته است؟ پس چرا تمکین نمی‌کنید و به طرق مختلف سعی در سنگ‌اندازی در مسیر مذاکره دارید؟

آقایان کاسب که به هیچ چیز جز منافع خود، حتی فکر هم نمی‌کنید؟ باور کنید دوران این شامورتی بازی‌ها گذشته است. بیش از این خود را مضحکهٔ خاص و عام ننمایید. یقین داشته باشید که اگر بر گونه‌های خود با نیشتر هم صدمه وارد کنید، کمتر کسی در این سرزمین گمان می‌برد که این ناله و مویهٔ شما از سر اخلاص است و درد دین دارید.

@peyghameashna
Shown 1 - 24 of 250
Log in to unlock more functionality.