Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
پیغام آشنا - ناصر دانشفر avatar
پیغام آشنا - ناصر دانشفر
پیغام آشنا - ناصر دانشفر avatar
پیغام آشنا - ناصر دانشفر
04.05.202513:08
«چرا بجای زندانی کردن منتقدین، به اصلاح رفتارهای نادرست مبادرت نمیکنید؟»

هفته جاری را در حالی آغاز کردیم که در اولین روز آن دو تَن از غیورمردان سرزمین مان آقایان محمدباقر بختیار و محسن قشقایی را به جرم دفاع از قانون و قانونمداری راهی زندان نمودند!

آقای محمدباقر بختیار که جوانی‌اش را در جنگ و دفاع از میهن گذرانده در حالی به زندان می‌رود تا سنین بازنشستگی‌اش را نیز در زندان بگذراند که جرم و خلافی جز تعهد و دلسوزی نسبت به کشورمان نداشته و ندارد
همچنانکه آقای محسن قشقایی مظلومی که برای استفاده از حق اعتراض ۲۵ بهمنی به میدان آمده بود که تمام هماهنگی‌های قانونی‌اش انجام گرفته بود و بدون اینکه هیچ جرمی مرتکب شده باشد در نهایت مظلومیت گرفتار قانون ستیزان شده است

بله! تمام ابزار سلطه در اختیار شماست از ثروت و قدرت نظامی گرفته تا حُکم و دستگاه قضاء جهت مجازات و به زندان انداختن منتقدین! تا رسانه‌های فراگیر برای قلب واقعیات و وارونه‌سازی حقایق جهت مهندسی افکار عمومی!

اینکه به جای توقف قانون ستیزی و پاسخگویی نسبت به یک حصر ۱۵ ساله ای که با هیچیک از قوانین همین نظام نیز سازگاری ندارد اقدام به دستگیری و مجازات کنشگران متدین و دلسوزی نمایید که عمدتاً از پیشکسوتان جهاد و شهادتند ثمری جز آسیب بیشتر به حیثیت همین نظامی ندارد که داعیه عدالت خواهی اش گوش فلک را نیز کر نموده است

مگر هشدار قرآن نمیگوید: «مبادا دشمنی با برخی افراد شما را از مرز عدالت خارج کند!» (۸ مائده)
مگر صراحتاً از ما نمی‌خواهد تا «بر پاکنندهٔ عدل و داد بوده و گواهی دهنده به صدق باشیم، ولو اینکه به زیان خود یا والدین و نزدیکانمان باشد» (۱۳۵نساء)

اگر اینگونه است چگونه می‌شود پرونده سازی‌های صورت گرفته برای چنین دلسوزانِ خیرخواهی را با اینگونه تأکیدات خداوندی در راستی آزمایی ایمانِ مدعیانِ تقوا جمع بست؟!
مگر خدا حتی سفارشِ سَدکنندگانِ راه مسجدالحرام (دشمنان مِیدانی پیامبر را) نمی‌کند تا مبادا در شرایط پیروزی و غلبه بر اوضاع، کوچک‌ترین تعدّی و اجحاف و بیعدالتی در حقشان صورت گیرد؟! (۲مائده)
اگر یکی از مباحث مهم علماء بزرگ در قرون مختلف پرداختن به مبحث اصولی «مقاصد الشریعه» بوده تا قصد شارع در ابلاغ هر یک از احکام الهی جهت اجابت و نشستن به جان مخاطبین مورد توجه و عنایت همگان قرار گیرد؟
آیا حال که «حُکم» (قضاء) و «اجرا» در اختیار فقهاء قرار گرفته نباید شاهد عملیاتی شدن نتایج آن مباحثی باشیم که بخشی از اوقات علماء اعصار مختلف را به خود اختصاص داده تا اگر مثلاً در بحث پوشش (حجاب) مرادِ شارع نمایش مرزبندی مشخصی جهت صیانت اهل ایمان از تعرض چشم‌ و زبان‌ هرزه گان بوده! به این نکته هم فکر کنیم که آیا قانون بدعت آمیز حجاب اجباری می‌تواند «مقصد شارع» از تشریع این مرزبندی را تأمین کند یا بالعکس؟! اینگونه تحقیر و تحمیل‌ها موجب ایجاد دو قطبی‌های زیان بار شده و کثیری را به لجاجت می‌کشاند؟

🔹در مسئله «مجازات» نیز اگر هدف «بازدارندگی» است
جدای از اینکه در برخوردهای متحکمانهٔ معطوف به فراخوان ۲۵ بهمن چیزی جز آسیب بیشتر به نظام مشاهده نمیشود! باید دید؛
اولاً آیا چنین احکامی موافق با تقوا و عدالتِ مورد تاکید خداوندی است یا نه؟
ثانیاً باید دید آیا به زندان انداختن و ایذاء این مجاهدان دلسوز و خیرخواه منجر به سکوت و مماشات شان می‌شود یا چون شیشه‌ای شکسته آنان را تیزتر و با انگیزه‌تر می‌کند؟
مگر خود رهبری بعد از آزادی از زندان شاه نگفته: «اگر فکر کنند می‌توانند با زندان و زد وبند کسی را از هدف و فکرش باز دارند اشتباه است بلکه افراد هدفدار را در مسیرشان مصمم‌تر می‌سازد، راه اصلاح این است که خودشان را اصلاح کنند و ظلم و ستم را رفع نمایند وگرنه سخت‌گیری‌ها نتیجه معکوس می‌دهد»

پس زندانی شدن این همه احرار و آزادگانی که دغدغه‌ای جز سربلندی ایران و رفعت اسلام ندارند برای چیست و با کدام منطق قابل توجیه است؟
آیا این پرونده سازی‌ها و برخوردهای غیر حقوقی ظالمانهٔ قُضات ذوب در حاکمیت، اَمثال آقایان بختیار و قشقایی را تبدیل به دوست میکند یا...؟
مگر قرآن نمی‌گوید «اگر بدی را به نیکی دفع کنید (محبت و اخلاق) بناگاه خواهید دید همان که بین تو و او دشمنی بود نیز گویی تبدیل به دوستی صمیمی شده است» (۳۵فصلت)

لذا سؤال می‌کنم آیا نمی‌شد نحوهٔ برخورد با خانم‌ها و آقایانی که در این دهه ها! تحت عناوین سیاسی عقیدتی زندانی شده‌اند به گونه‌ای باشد که اگر حرف حسابی دارند شنیده شود و اگر ناحساب بود با روشنگری و هدایت به حقیقت آنان را تبدیل به سربازانِ فداکاری برای قرار گرفتن در کنار خود کنید، نه اینکه رزمندگان و مدافعان سال‌های سخت نظام را نیز به زندان انداخته و آنان را تبدیل به مخالفانی کنید که مظلومیت شان نیز رهایتان نخواهد کرد؟!
اصفهان اکبر دانش سرارودی ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
https://t.me/NegahyDigarNew
02.05.202509:52
دریغ که محصول باغ‌مان بر باد می‌رود

✍ ناصر دانشفر

بالاخره روز دوشنبه به دلیل احضار به محکمهٔ انقلاب اسلامی رفته و در معیت همسر، برادر و وکیل سرافراز وطن جناب کامفیروزی از خود به دفاع پرداختم. لازم به ذکر است که عرض کنم که دوست عزیزم جناب دکتر رجبیان با آنکه امکان حضور نداشت، در تمام مدت بیرون ساختمان به انتظار نشست و چون همیشه رفاقت را تمام کرد.
فعلاً بنا ندارم چند و چون آنچه گذشت را قلمی نمایم، اما گوشه‌ای از آنچه در محکمه بر این فدایی وطن رفت را که به این نوشتار مرتبط است، تقدیم می‌نمایم.
هموطنان، برای آنکه ثابت کنم آنچنان که تصور شده بود، ما نه فقط بی‌درد نیستیم که سینه‌‌هایمان مالامال از رنج عذاب است و به جهت اینکه نشان دهم ما از آن دسته روشنفکران نیستیم که روی مبل لم داده، زیر باد کولر پاهای‌شان را رو هم می‌اندازند و از سر شکم‌سیری به نقد حاکمیت می‌پردازند، مطالبی را تقدیم دادگاه کردم که قطعه‌ای از آن را در این مقال به رشتهٔ تحریر در خواهم آورد.
خدمت قاضی محترم عرض کردم که در تمام مدت ۴۳ سال معلمی، همیشه دانش‌آموزانم را چون جان دوست داشته‌ام و سر حد تلاشم را برای موفقیت آنها کرده‌ام. اما تنها و تنها در یک مورد به یکی از شاگردانم سر کلاس به صراحت گفتم که از تو بدم می‌آید که هیچ متنفر هم هستم. دلیل این مطلب این بود که این بچه با آنکه درسش خیلی خوب بود، اما به شدت مغرور بود، لباس‌های شیک و پیک بر تن می‌کرد، تا آنجا که یادم هست کیف سامسونتی به همراه داشت و سعی می‌کرد متفاوت از دیگر دانش‌آموزان باشد.
این را اینجا نگه دارید تا پس از ذکر خاطره‌ای دیگر به آن برگردیم. آقای قاضی همین اخوی که در محکمه حضور دارد، مدتی به دلیل بازسازی منزل در طبقهٔ پایین منزل ما ساکن بود. وقتی به سلامتی کار به اتمام رسید به خانه و کاشانهٔ خود بازگشتند، به دوست صاحب بنگاه خود اطلاع دادم که بنای اجاره دادن آنجا را دارم.
خیلی نگذشت که اطلاع داد که مشتری پیدا شده و من برای مذاکره به محل رفتم. خانم و دختر خانمی را دیدم که پس از سلام و علیک پرسیدم، آقای‌تان کجا تشریف دارند؟ خانم که خدایش رحمت کند، گفت من مطلقه‌ام. بی‌درنگ گفتم: خانم شرمنده، نمی‌توانم خانه را در اختیار شما بگذارم. سؤال کرد که چرا؟ واقعیت این است که کلی بهانه‌ آوردم که از هیچ منطقی برخوردار نبود. آنکه بعدها مرا عین برادر خود عزیز می‌داشت، گفت: آقای دانشفر، بچه‌های من همگی بزرگ هستند، شما مطمئن باشید که اذیت و آزاری نخواهند داشت.
تا این عبارت بر زبانش جاری شد، بهانه‌ای دیگر پیدا کردم. گفتم: خانم، من معلمم و برای خود از شأن معلمی تعریفی دارم. گمانم این است که معلم نباید برای تدریس خصوصی به منزل این و آن برود و این دانش‌آموز است که باید در محضر استاد حاضر شود. لذا تدریس خصوصی نمی‌کنم، ولی بعضی از اولیاء به دلیل نوع تدریسم، بچه‌های خود را به منزل ما می‌آورند و می‌ترسم که مشکلی ایجاد شود و من شرمندهٔ اطمینان آن عزیزان شوم.
خانم گفت: حالا که فهمیدم معلمی، من هیچ جای دیگری نمی‌روم و باید که ما را بپذیرید. به ناگاه دخترم خانمشان که آن زمان شاید ۲۵ ساله بود، گفت: شما کدام منطقه تدریس می‌کنید؟ گفتم: مناطق گوناگون، اما موظفم همین منطقهٔ ۹ می‌باشد. گفت: چه پایه‌ای، گفتم: پیش دانشگاهی، گفت: کدام مدرسه؟ گفتم: حکیم، گفت: حمید نویدی رو می‌شناسید؟
خشکم زد، این همان بچه‌‌ای بود که من با او آن برخورد سخیف را داشتم. پیش خود گفتم خدا این همه آدم، حتماً این یکی را باید سر راه من قرار می‌دادی؟ کمی تأمل کردم و گفتم: بله، او امسال شاگرد من است. اینجوری مادر خانواده بیشتر مصر شد و من مستأصل، گفتم: اجازه دهید با خانواده مشورت کنم.
به خانه رفتم و به همسرم گفتم که قصه این است و من درمانده شده‌ام. گفت: استخاره، بگیر، استخاره گرفتیم و خوب آمد. وقتی اسباب‌کشی کردند، ویران شدم. تازه متوجه دلیل آن رفتار متکبرانه شدم، این خانواده واقعاً به نان شب محتاج بودند. دختر خانواده و پسر بزرگ کار می‌کردند تا با مبلغی که مادر به خاطر از کارافتادگی می‌گرفت، هم گذران زندگی کنند و هم کوچکترین فرزند را برای تحصیل همه گونه حمایت کنند. این بچه برای آنکه نشان دهد که از دیگران کمتر ندارد، چنین می‌کرد.
گفتم: آقای قاضی اینکه تا دیروز مایهٔ تنفرم بود، عزیزم گردید.
آن سال در رشته مکانیک پذیرفته شد، پس از کسب مدرک کارشناسی، در دانشگاه خواجه‌نصیر در مقطع کارشناسی‌ارشد پذیرفته شد. آنقدر که از دستم برمی‌آمد، کمک نمودم و تشویق‌شان کردم که آلونکی بخرند. یادم رفت به جناب قاضی بگویم که تازه اندک سر و سامانی پیدا کرده بودند که آن خانم زجر کشیده در همان خانهٔ محقر زمین خورد و سرش به گوشهٔ میز اصابت کرد. او را به بیمارستان برده بودند، تلفن زدند و وقتی بالای سرش رسیدم، متوجه شدم 

ادامه در instant view

https://B2n.ir/md7401

@peyghameashna
علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش:

با افتخار سرباز سردار رادان هستم!

✍ رحمت‌الله بیگدلی

آقای وزیر! این فیلم را که بیش از ۵۰ سال پیش ساخته شده است ببینید تا متوجه شوید که سرهنگ باید سرباز فرهنگ باشد، نه بالعکس!
سربازی فرهنگ برای سرهنگ موجب انحطاط جوامع و سربازی سرهنگ برای فرهنگ موجب اعتلای جوامع است.

@peyghameashna
25.04.202505:09
اگر حضرت‌آقا تنها هم مانده باشند، تقصیر از شماست

✍ ناصر دانشفر

به گمانم بسیاری از هموطنان چون نگارندهٔ این سطور به متناظر کردن رخدادهای کشورمان با اتفاقات صدر اسلام اعتقادی نداشته باشند و لذا تعبیراتی را که از همین فردا، عده‌ای در پی ایراد سخنرانی امروز رهبر جمهوری‌اسلامی ابراز خواهند نمود، فاقد ارزش ارزیابی می‌کنند .
آقای خامنه‌ای در دیداری به مناسبت شهادت امام صادق (ع) فرموده‌اند:
« وقتی که امام حسن مجتبیٰ صلح کردند با معاویه، یک عدّه‌ای می‌آمدند گله میکردند و اعتراض میکردند. حضرت میفرمودند که: «ما تَدری لَعَلَّه فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ الی حین»؛ این تا یک وقتی است، این موقّت است. یعنی در کلمات امام حسن مجتبیٰ (علیه السّلام) اشاره شده به اینکه این حادثه، این تسلّط کفر و نفاق، بنا نیست دائمی باشد؛ در تقدیر الهی این موقّت است. تا کی؟ تا سال ۷۰. یعنی طبق همین روایت، سال ۷۰ هجری بنا است هر کس از اهل‌بیت در قید حیات است، قیام کند و حکومت را به دست بگیرد، و امامت واقعی تحقّق پیدا کند. بعد حضرت میفرمایند: فَلَمّا قُتِلَ الحُسینُ علیه السلام اِشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَهُ اِلی مِئَةٍ وَ اَربَعین؛ یعنی حادثه‌ی کربلا، این بی‌اعتنائی مردم به مبانی دینی، این اِعراض آنها، اثرش این بود که این تقدیر الهی عقب افتاد تا سال ۱۴۰ »
بدیهی است که اگر بنای مقایسه بین رویدادهای تاریخی باشد، از سخنان فوق بی‌درنگ می‌توان استنباط کرد که رهبر جمهوری‌اسلامی
۱- اسب خود را برای مذاکره زین کرده است.
۲- پذیرفته که جبههٔ مقاومت شکست خورده و جبههٔ کفر و نفاق تسلطی موقتی بر اوضاع پیدا کرده است.
۳- این سلطهٔ ظالمانه تا ابد نخواهد بود و روزی به پایان خواهد رسید.
۴- دلیل این وضعیت اعراض مردم ایران از مبانی دینی و بی اعتنایی آنها به اصول می‌باشد.
۵- خلایق به دلیل این رویکرد غیرعاقلانه باید هزینهٔ گزافی در حد واقعهٔ کربلا بپردازند.
گمان من این است که با رجوع به دیگر بیانات حضرت‌آقا، به سادگی می‌توان به نادرستی این دریافت اطمینان پیدا کرد. اما برای آنانی که از فردا این عبارات را پیراهن عثمان خواهند کرد و برای نیل به مطامع خود فریاد وااسلاما سر خواهند داد، عرض می‌کنم که بی‌جهت خودآزاری نکنید. اگر فردا سینه‌زنان به خیابان‌ها بریزید و اشک تمساح برگونه روانه کرده از انتهای حنجره بانگ برآورید که محال است بگذارید که تاریخ تکرار شود و امامتان تنها بماند، اولاً ره به جایی نخواهید برد، چرا که دیگر حنای‌تان رنگی ندارد و ثانیاً باید پاسخگوی سؤالات بسیاری باشید.
بیائید فرض کنیم که منظور رهبری همان باشد که شمایان امروز سخت بدان محتاجید تا با دستاویز قرار دادن آن به مطامع خود نائل گردید. آنگاه به عنوان مسئول به وجود آمدن این فاجعه باید پاسخ دهید که
۱- چه کردید که مردمی که دهه‌ها با جان و دل از نظام‌مقدس دفاع کردند و در این مسیر از هیچ چیزی کم نگذاشتند، اینک نه فقط پشت به مولای خود کرده‌اند که به اقرار مقام عظمای ولایت از اصول و مبانی دینی نیز عبور کرده و بدان پایبند نیستند.
۲- چه اتفاقی افتاده که مردم تنها حکومت شیعی جهان، علیرغم شناخت کامل از رویدادهای صدر اسلام و اشراف کامل بر تبعات نافرمانی از امام حسن مجتبی (ع) و وادار کردن او به صلح، باز هم اصرار به تمکین از یک حکومت جائر و زورگو دارند و بر رفتاری که به زعم شمایان غیرعقلانی است، اتفاق نظر پیدا کرده‌اند.
۳- چرا گناه شکست راهبردهای متخذه توسط نظام را به گردن مردمی می‌اندازید که در نافرجام ماندن آن هیچ نقشی نداشته‌اند. استراتژی ناصوابی که به استیلای حتی کوتاه مدت جبههٔ کفر منجر شده و بدین جهت نظام اکنون راه چاره‌ای جز تن دادن به خواسته‌های دشمن غدار ندارد.
۴- چه کسانی با ارسال گزارشات غیر‌واقعی از قدرت جبههٔ مقاومت و پشتیبانی بی‌چون و چرا از عملکرد آنان موجبات تضعیف آنها را فراهم نموده‌اند، به طوریکه اکنون فرماندهٔ این نیرو در سخت‌ترین شرایط مدیریتی خود قرار گرفته است و به دلیل از دست دادن پشتیبانان منطقه‌ای ، ناچار است با دست خالی به مصاف دشمن پرقدرتی برود که در رأس آن یک هیولای بی‌منطق قرار دارد.
۵- چرا از جلودار جلو افتاده‌اید؟ مگر نه اینکه همواره خود را مطیع رهبر جلوه داده‌اید و مگر نه اینکه امروز رأی ایشان با توجه به شرایط ناگوار موجود، بر مذاکرات قرار گرفته است؟ پس چرا تمکین نمی‌کنید و به طرق مختلف سعی در سنگ‌اندازی در مسیر مذاکره دارید؟

آقایان کاسب که به هیچ چیز جز منافع خود، حتی فکر هم نمی‌کنید؟ باور کنید دوران این شامورتی بازی‌ها گذشته است. بیش از این خود را مضحکهٔ خاص و عام ننمایید. یقین داشته باشید که اگر بر گونه‌های خود با نیشتر هم صدمه وارد کنید، کمتر کسی در این سرزمین گمان می‌برد که این ناله و مویهٔ شما از سر اخلاص است و درد دین دارید.

@peyghameashna
22.04.202516:18
نجات گویا تنها با نبود شما میسور است

✍ ناصر دانشفر

حدوداً دو ماه پیش بود که مجلس چهاردرصدی، عزم خود را جزم کرد که وزیر اقتصاد را از بالا به زیر کشد تا با برکنار کردن مسبب اصلی وضعیت نابسامان اقتصادی، هم مانع افزایش تورم لجام‌گسیخته شوند و هم از کاهش ارزش پول‌ملی جلوگیری گردد.
در آن برهه علیرضا عباسی، نماینده مردم کرج، فردیس و اشتهارد در مجلس در جمع خبرنگاران در خصوص دلایل استیضاح عبدالناصر همتی، وزیر امور اقتصادی و دارایی گفته بود: یکی از موضوعاتی که زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده، نرخ تورم و افزایش سرسام‌آور قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی است.
وی تصریح کرده بود: زمانی که آقای همتی در مرداد ماه برای گرفتن رأی اعتماد به مجلس آمد، ادعا می‌کرد که توانایی کنترل تورم، تقویت پول ملی و بهبود معیشت مردم را دارد اما پس از اخذ رأی اعتماد، تمام وعده ها و تعهدات را نادیده گرفت و ادعا می‌کرد که این وظایف مربوط به بانک مرکزی است و نه وزارت اقتصاد.
در جلسهٔ استیضاح، آقای همتی روی مسائلی دست گذاشت‌ که غاصبان کرسی‌های مجلس، آن را نامربوط ارزیابی نموده و چنین القاء نمودند که گویی وزیر معزول مشاعر خود را از دست داده و به صراحت گفتند که موارد مذکور در متن استیضاح هیچ ربطی به fatf، پالرمو و cft ندارد، چه رسد که بخواهد متأثر از فیلترینگ باشد.
وزیر اقتصاد دولت محرومان نیز در مناظره با دکتر نیلی، با همین مبنا اعلام کرد دولت کنونی و دولت امید دچار اشتباه راهبردی شده‌اند و برای رهایی از وضعیت اسف‌بار کنونی، ابتدا باید به این مسئله ایمان آورد که غرب و به ویژه آمریکا بنا دارند که از توسعهٔ کشورمان جلوگیری کند و لذا اقتصاد‌دانان کشور، وظیفه دارند که با این پیش‌فرض به مصاف مشکلات کشور بروند. تردید نداشتند که دندان لق سرمایه‌گذاری خارجی که منوط به اجازهٔ کدخداست را باید کند و با اتکاء به منابع داخلی و دولت‌های مشترک‌المنافع همسو، علاوه بر حل معضلات موجود، زمینه را برای شکوفایی کشور آماده نماییم.
این به ظاهر دولتمردان که هیچ نسبتی با رأی و ارادهٔ مردم ندارند، به حدی از واقعیات کنونی جهان بی‌خبر هستند که از پیش‌بینی رخدادهای چند هفته بعدتر نیز عاجزند و قطعاً باور نمی‌کردند که راهبرد عدم مذاکره با آمریکا به طرفة‌العینی تغییر کند و به یکباره تمامی مبانی نظری و عملیاتی آنان دود هوا شود.
دو ماه است که کشور وزیر اقتصاد ندارد و تنها ظرف دو‌هفته همه چیز وارونه شده‌است، اما نه بدلیل تغییر در رویکرد‌های اقتصادی دولت و سیاست‌گذاری‌های بانک مرکزی که اتفاقاً به علت همان دلایلی که همتی بر آن اصرار نموده بود و شد دلیل اصلی چرخش یاران قالیباف، تا وی جل و پلاس خود را جمع کند و از جمع دولتیان جدا شود.
هنوز زود است که به طور قطع و یقین به جناب خاندوزی بگوییم که چرا با یک تحلیل مبتنی بر توهم، شما و دوستانتان قریب ربع قرن کشور را از مسیر توسعه دور کردید، اما ظواهر امر حاکی از آن است که زمان یقینی شدن این دریافت خیلی دیر نباید باشد.
عزیزان خواننده، فهم حقیر از مسائل کشور این است که هرگاه نهادهای مؤثر در تصمیم‌سازی ناچار به مصالحه می‌گردند و به نوعی از گردونهٔ هدایت امور کشور حذف می‌گردند، چرخ‌های کشور به روی ریلی قرار می‌گیرند که افق آن صلاح و آبادانی این دیار می‌باشد و هرگاه الیگارشی حاکم احساس قدرت می‌کند و گمان می‌برد که باید عنان ادارهٔ کشور را به کف با لیاقت خود گیرد، مشکلات آغاز می‌شود.
این یک ادعا نیست، نبودن حضرات همه جا مایهٔ آرامش است. اگر آنها در امر حجاب دخالت نکنند، مردم بسیار متمدنانه در کنار هم زندگی می‌کنند و به انتخاب نوع پوشش یکدیگر احترام می‌گذارند. اگر در امر ممیزی ورود نکنند، جمع فرهیختگان با سرعتی غیرقابل تصور دست به تولیدات ارزندهٔ فرهنگی می‌زنند که یکایک آنها مایهٔ مباهات کشور است. عدم دخالت حکومت در برگزاری مراسم عقد و ازدواج، جشن تولد و امثال آن، چند ساعتی شرایط حس خوشی، شور و نشاط را در جمع دو خانواده و مهمانان آنان فراهم می‌نماید. نبودن شما در سوریه، نمی‌گویم که باعث زیر و رو شدن این سامان گردیده، بهشت برین شده، این کشور الان در آستانهٔ ورود به توسعه و پیشرفت است، اما هر چه هست، مردم آرامش پیدا کرده‌اند، از داغ و درفش خاندان اسد رها شده‌اند و به آینده امیدوارند.
آری نبودن شما، حتی ندیدن شما احساس امنیت ایجاد می‌کند. می‌گویید نه، چند دقیقه‌ای دل به این حکایت دهید.
با دوستان همکار برای تفریح به یکی از تفرج‌گاه‌های حومهٔ تهران رفته بودیم. امور تربیتی مدرسه به طور غیرمعمول با عبا به جمعمان اضافه شد. همه تعجب کردیم، گفت صبر کنید، زود قضاوت نکنید. به ناگاه از زیر عبا چندتا از اسباب لهو و لعب را نمایان ساخت و چند دقیقه‌ای گل خنده بر لب‌های همکاران نشست.

ادامه در instant view

https://B2n.ir/ku5610

@peyghameashna
کاریکاتور عراقچی و انتظارات ..

@peyghameashna
04.05.202504:53
نظام‌مقدس، از فراخوان ۲۵ بهمن نماد نسازید

✍ ناصر دانشفر

تازه  به عنوان مربی پرورشی مشغول کار شده و برای هماهنگی برخی مسائل به اداره رفته بودم. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده بود، اما دیدم که فردی با معاون پرورشی درگیر شده و راهروی آن مکان را روی سرش گذاشته بود.
جناب معاون در برابر این پرخاشگری کوچکترین عکس‌العملی نشان نمی‌داد و در آخر رو به آن فرد کرد و گفت، شما بنا دارید که مرا به موضع تقابل با خود بکشانید و به این طریق خودتان را بزرگ کنید، اما یقین داشته باشید که من این فرصت را به شما نخواهم داد.
اصولاً آدم‌های بزرگ و با شخصیت، هرگز وارد بازی کوتوله‌ها نمی‌شوند. چرا که حاصل این کنش جز اعتبار بخشیدن به آنها نیست. اما این شیوهٔ عاقلانه و منطقی کنش‌گری، گویا در منش مسئولان نظام ولایی جایی ندارد.
بدیهی است که این رویکرد قطعاً به یکی از سه دلیل ذیل صورت می‌پذیرد.
۱- مسئولانی که به نظام ولایی هویت بخشیده‌اند، آنقدر سطحی و کوچک هستند که تیشه دادن و اره گرفتن با هر کس و ناکسی را دون شأن خود نمی‌دانند. اینان درک درستی از جایگاه حقوقی خود ندارند و متوجه نیستند که عملکرد آنان به پای حاکمیت نوشته می‌شود و لذا نباید وارد جنجال‌هایی شوند که از وزن نظام می‌کاهد که هیچ، گاه و بیگاه حاصلی جز بی‌آبرویی برای حکومت ندارد.
۲- جریان نفوذ در رده‌های بالای حاکمیت اینک دست بالا را دارند و با برنامه‌ریزی دقیق، بنا دارند که از هر مخالف و منتقد حاکمیت یک دشمن خونی بسازند.
۳- جمعیت منتقدان نظام به تمامی از تشخصی هم‌وزن عالی‌ترین مقامات نظام برخوردارند و از این رو لازم است که با کوچکترین حرکت آنان برخوردی متناسب با این جایگاه انجام گردد.
برای روشن شدن مطلب، به چند مورد از هزاران موردی اشاره می‌کنم که شیوهٔ عملکرد حاکمیت، باعث شده یک حادثهٔ کوچک به یک رخداد اجتماعی بزرگ،  یک کنش‌گر ساده به یک لیدر یک حرکت اجتماعی و یک فعال سیاسی ناشناخته به یک چهرهٔ بزرگ سیاسی مخالف نظام مبدل گردد.
انتخابات سال ۸۸ به مانند دیگر گزیدمانهای نظام برگزار می‌گردد. اتفاقات رخ داده طی فرآیند انتخابات و نتایج آن بسیاری را متقاعد کرده که اعمالی غیرقانونی در این امر دخیل بوده‌است. حکومت به جای بکار گرفتن تمهیدات لازم برای اقناع جامعه، رویکرد سرکوب را برمی‌گزیند. گفتنی است که طبق شهادت چندین تن از دست‌اندرکاران آن دوران، جناب جلیلی یک تنه از سخنرانی زندهٔ میرحسین برای فرونشاندن غائله جلوگیری می‌نماید.
فاجعهٔ مهسا اتفاق می‌افتد، شنیده‌ها حاکی از آن است که رئیس پلیس وقت پیشنهاد می‌دهد که برای خاموش کردن شعلهٔ اعتراضات همه‌گیر در کشور، شخصاً در صدا و سیما حاضر شود و از مردم پوزش خواسته، قول رسیدگی توسط یک کارگروه بی‌طرف را بدهد، اما با این پیشنهاد معقول و منطقی مخالفت می‌گردد.
ستار بهشتی و سهیل عربی دو وبلاگ نویس ساده با کمترین بیننده را دستگیر می‌کنند. یکی به دیار باقی راهی می‌شود و دیگری حکم اعدام دریافت می‌کند که پس از پادرمیانی علماء حکمش به ۱۵ سال حبس تغییر پیدا می‌کند. شکر خدا با تلاش‌های همه جانبهٔ نظام اکنون این هر دو به جایگاه لیدرهای مخالف حکومت ارتقاء پیدا کرده، یکی شاهد ابدی غلط‌کاری‌ها شده و دیگری آن قدر رشد یافته که کنش‌گران داخل و خارج، روی سخنش حساب باز می‌کنند.
مسیح علی‌نژاد، مجتبی واحدی، نرگس محمدی، سعید مدنی و صدها فعال سیاسی و اجتماعی دیگر، در سطحی معمولی و عادی مشغول فعالیت بوده‌اند و به زعم خود برای اصلاح سیستم قدم‌هایی ناخوشایند نظام برداشته بودند، اما با نوع مواجههٔ چکشی حاکمیت، اینک تک‌تک آنها به چهره‌هایی اثرگذار و غیرقابل انکار تبدیل شده‌اند که در مخالفت با ساختار نظام ولایی با تمام توان در حال تلاش می‌باشند و امروز جز به گذار رضایت نمی‌دهند.
حالا نوبت فراخوان ۲۵ گردیده تا به نماد دیگری از مخالفت با اصل نظام تبدیل شود. حرکتی که می‌توانست به بقای حکومت کمک کند، با ندانم‌کاری‌ها می‌رود که به سمبل دیگری برای مخالفت با حکومت بدل شود. روز گذشته سردار بختیار و آقای قشقایی را به زندان فراخواندند، تا چند روز دیگر هم حکم بنده، برادر بزرگوارمان دانش سرارودی و آقای قمیشی صادر خواهد شد. شک ندارم که نظام باز هم از این فرصت یک هزینهٔ غیرقابل جبران خواهد ساخت.
اگر منیتی در کار باشد که شکر خدا وجود ندارد، باید خوشحال باشم که شمایان از ما آدم‌های معمولی معمولی معمولی هم تا چند روز دیگر یک چهره خواهید ساخت. اما وقتی به آخر و عاقبت این کار اندیشه می‌کنم، دلم رضا نمی‌دهد که پندتان ندهم و از شما نخواهم که نکنید، این راه جز به ترکستان ختم نمی‌شود.
حضراتی که همواره به کاهدان زده‌اید، به خدا اینبار متفاوت است. جمع ما بخواهید یا نخواهید به نمایندگی ایثارگران و خانواده‌های معظم شهدا شهره گشته‌ایم، از ما جمعیت منتقد دلسوز، دشمن درست نکنید.

عزت زیاد

https://t.me/peyghameashna
امروز در خدمت آقایان باقر بختیار و محسن قشقایی بودم.
دل من بزرگ است.
شهید شدن و مجروح شدن بسیاری از دوستانم را دیده‌ و خم به ابرو نیاورده ام
اما امروز حالم خوب نبود
باورم نمی‌شد پس فردا هر دو شان باید به اوین بروند
آنها جرم بزرگی دارند
گفته‌اند حداقل به قانون اساسی تان عمل کنید...
گفته‌اند هیچکس مافوق قانون نیست
گفته‌اند ایران برای همه ایرانیان است
و گفته‌اند خدا ما را آزاد آفریده
و نمی‌خواهیم از آن چشم بپوشیم

@peyghameashna
27.04.202510:02
فعال شدن مخالفان قسم خورده توافق

✍️ احمد زیدآبادی

همزمانی انفجار مهیب و خسارتبار در اسکلۀ رجایی بندرعباس با مذاکرات ایران و آمریکا در مسقط، ظن خرابکاری را تشدید می‌کند.تاکنون اطلاع‌رسانی در این مورد مناسب نبوده و ضعف همیشگی در این موضوع را بار دیگر به نمایش گذاشته است.

اگر انفجار در نتیجۀ سهل‌انگاری و به صورت اتفاقی رخ داده باشد، چه همزمانی تراژیکی! اما اگر پای خرابکاری اسرائیل و یا برخی گروه‌های تروریستی فعال در جنوب شرقی وسط باشد به معنای "فعال شدن" مخالفان قسم خوردۀ توافق است!

انفجار شوم‌ترین پدیده و دستاورد عصر مدرن است. در وسعتی عظیم تخریب و نابود می‌کند. انسان در برابرش عاجز است و به راحتی قربانی می‌شود. آنها که برای حملۀ خارجی به خاک ایران روزشماری و بی‌تابی می‌کنند، در واقع مشتاق تکرار چنین انفجارهایی در مراکز مختلف کشورند. خود را "ایران‌دوست" هم معرفی می‌کنند.

دوستی‌شان اگر هم به فرض رنگی از صداقت داشته باشد، شبیه دوستی همان افرادی است که به دلیل نرسیدن به معشوق خود، چهرۀ او را با اسید می‌سوزانند تا مبادا نصیب دیگری شود! نامی باید برای آنان انتخاب کرد. "اسیدپاشان سیاسی" شاید تعبیر نامناسبی نباشد!

@peyghameashna
@peyghameashna
محسن شریفیان:

کوچه، نیازی به مجوز شما نداشت…
ما، تنها احترام گذاشتیم.
از پنجم اردیبهشت، درهای خانه‌های بوشهری
بر روی مهمانانِ فستیوال کوچه گشوده خواهد شد؛
خانه‌هایی قدیمی، آغشته به بوی عود و کندر،
و خاطره‌ی گل‌های کاغذی رنگی.
ما میزبان خواهیم بود،
در دل دیوارهایی که قصه می‌گویند،
و برای مهمانانی که با دل می‌آیند، خواهیم نواخت.
چه بخواهید، چه نه
از پنجم تا دهم اردیبهشت، فستیوال کوچه در جریان است.


✍ ناصر دانشفر

بگذارید کوچه برگزار شود.بگذارید مردم شادی کنند. بگذارید در این برهوت دلخوشی، این مرد و یارانش جرعه‌ای صفا نثار شهر رام اردشیر کنند.
چرا از نشاط و مسرت مردمان هراسانید؟ تا کی بنا دارید افکار جمود خود را مظهر دینداری جا بزنید؟ از این رویهٔ ناصواب جز تنفر چه طرفی بسته‌اید که همچنان بر آن اصرار دارید؟
می‌بینید شجاعت تکثیر شده است. توجه دارید که هر چه جلوتر می‌رویم، مردم از داغ و درفشتان کمتر می‌هراسند. هنوز درنیافته‌اید که دیگر با این دست فرمان نمی‌توان جلو رفت و باید که در نگاه خود تجدید نظر کنید؟
دیروز قمیشی و امروز شریفیان بی‌پروا اعلام کرده‌اند که از حق خود نخواهند گذشت. عبرت بگیرید.

@peyghameashna
18.04.202510:07
دیدار ترامپ و پزشکیان در ریاض؟!

✍ احمد زیدآبادی

لارا روزن خبرنگار آمریکایی از پیشنهاد وزیر دفاع عربستان برای دیدار رؤسای جمهور آمریکا و ایران در ریاض خبر داده است.
اگر این خبر صحت داشته باشد، آیا پذیرفتن آن از سوی ایران محتمل است؟
ترامپ از کارهای نمایشی لذت می‌برد، اما در پشتِ آنها، مقاصد مهمی را دنبال می‌کند. هدف ترامپ از مذاکره با جمهوری‌اسلامی متقاعد کردن یا واداشتن آن برای پیوستن به نظمی منطقه‌ای است؛ نظمی که بر اساس ترتیبات امنیتی جدید و نوعی همکاری و بازار مشترک استوار است. در نظمِ مورد نظر ترامپ، ایران به جای "مشکل" باید بخشی از "راه‌حل" باشد و اسرائیل هم در مرزهای تعریف شده‌ای به ثبات و امنیت برسد.
بر خلاف تصور رایج، روسیه و چین هم همین نظم را برای خاورمیانه می‌پسندند و پیش از این، طرح‌های خود را در بارۀ ترتیبات امنیتی منطقه علنی کرده‌اند.
کشورهای حاشیۀ جنوبی خلیج‌فارس از چند سال پیش، با بهبود روابط خود با ایران از یک سو و برقراری روابط پنهان و آشکار با اسرائیل از سوی دیگر، در مسیر شکل دادن به نظم جدید و همراهی با آن گام برداشته‌اند و اینک لحظۀ سرنوشت دو گام نهایی این نظم فرا رسیده است. دو گام نهایی اما دو گام بسیار دشوارند. جمهوری‌اسلامی هر نوع نظم منطقه‌ای را که اسرائیل هم عضوی از آن باشد، به عنوان تابو تعریف کرده است و اسرائیل هم حاضر نیست بهای ادغام در منطقه را که همان تأسیس کشور فلسطینی است، بپردازد.
ظاهراً دولت ترامپ علاقمند است که اسرائیل را از پرداخت بهای ادغام در منطقه معاف کند و به نظرم در پشت پرده به کشورهای عرب فشار می‌آورد که باید با اسرائیل بدون تشکیل یک کشور فلسطینی و در مرزهایی فراتر از مرزهای قبل از جنگ ژوئن سال 1967کنار بیایند. برای کشورهای عرب پذیرش این موضوع بسیار سخت است. از این رو، آنان بخصوص عربستان امیدوارند که ورود ایران به این معادله، کفه را به نفع خودشان سنگین‌تر کند تا بتوانند ترامپ را در ازای همراهی تهران با نظم منطقه‌ای جدید، به پذیرش صورت حداقلی از کشور فلسطینی متقاعد کنند.
در واقع معادله‌ای چند وجهی و بغرنج شکل گرفته است. ایران تاکنون امکانات و ابزارهای خود را در جهت "نابودی اسرائیل" به کار گرفته بود و اینک کشورهای عرب از آن می خواهند که در جهت "تشکیل کشور فلسطینی" به کار گیرد. چنین تغییر جهتی به لحاظ داخلی آسان به نطر نمی‌رسد. از طرفی اسرائیل ادغام در منطقه را نه فقط مفت و مجانی بلکه همراه با باج‌خواهی سرزمینی می‌خواهد. بنابراین کشورهای عرب به ترامپ و پوتین و حتی شی متوسل شده‌اند تا برای حل معادله از ابزارهای خود استفاده کنند. در مورد اسرائیل فقط ترامپ می‌تواند فشار لازم را به آن وارد کند که فعلاً اثری از آن دیده نمی‌شود. سعودی‌ها امیدوارند که با ترتیب دادنِ یک ملاقات بین ترامپ و مسعود پزشکیان که ابعاد خبری آن مثل آتشفشان فوران خواهد کرد، ترامپ را به تجدیدنظر در مورد حمایت یکجانبه از اسرائیل ترغیب کنند. به نظرم آنها در پشت پرده از پوتین و شی هم می‌خواهند که جمهوری‌اسلامی را برای پذیرش این ملاقات تحت فشار بگذارند.
آیا چنین چیزی شدنی است؟ اگر بشود چه شود! در نظر بسیاری، چیزی شبیه تبدیل دریا به دوغ با یک قاشق ماست می‌نماید! ولی خب، در آن سوی ماجرا، واقعیت هم مثل الماس تیز و بُرنده است. بدون سپر که در برابر آن ظاهر شوی، حیا و شرمی از بریدن ندارد! واقعیت هم حکم همان "نکته" را در کلام مولانا دارد:
نکته‌ها چون تیغ پولاد است تیــز
گر نداری تو سپـــــر، واپس گریــز
پیش این المـــاس بی اِسپــر میــا
کز بریـــدن تیــــــغ را نبــود حیــا


@peyghameashna
03.05.202517:56
برای محسن قشقایی
که امروز به زندان رفت


✍ رحیم قمیشی

امروز تا وقتی که دستبند به دست محسن نزدند، تا ببرند داخل اوین، برای تحمل دو سال حبس، همه‌اش فکر می‌کردم دقیقه آخر کسی می‌رسد و می‌گوید، نبرید، نبرید...
می‌گوید بیگناه پای چوبه دار می‌رود، اما بالای آن هرگز!
گفتم حتما آنجا می‌گویند همه‌اش یک شوخی بوده
یک دوربین مخفی بوده، شما چرا باور کردید.!

می‌دانستم محسن جوان، مادر عزیزش را در ملاقات زندان قبلی‌اش از دست داده، از معصومه همسرم خواستم با ما بیاید تا اوین
اگر دیدیم واقعا می‌برند داخل، برود بگوید محسن پسرم است، قرار بوده همین روزها برویم برایش خواستگاری.
شاید قاضی دلش به رحم بیاید.
به قاضی بگوید اگر فرزند خودت از ایستگاه مترو تنها چند قدم بیرون آمده، و دستگیر شده بود راضی بودی سال‌ها به زندان برود!؟
محسن می‌خندید.
اما من می‌دانم در دلش چه خبر بود.
می‌خندید که حالا هزاران مادر دارد...
هزاران نفر برای زندان رفتن مظلومانه‌اش اشک می‌ریزند.
می‌گفت باید به ناهار زندان برسد
می‌گفت برود آنجا، یک خواب خوب نیاز دارد
چند شب نخوابیده بود
حالا دیگر به بند هم رسیده
حتما خوابیده
بچه‌ها!
لطفاً کسی بیدارش نکند
شاید خواب مادرش را می‌بیند
شاید خواب ایرانی را می‌بیند که دیگر راه رفتن در خیابان جرم نیست
ایرانی که اعتراض مسالمت‌آمیر حق مردم است
ایرانی قانونمند...
بچه‌ها!
اگر دیدید محسن از خواب ناز پرید
تعجب نکنید
او دلش نگران آینده ایران بود
من دیدم وقتی دستبند به دستش زدند
دیگر نمی‌خندید..
مثل باقر بختیار، که همراهش رفت داخل...
شاید خدا خواست مادرش نباشد
مادر کجا می‌توانست تحمل کند
باز محسن خندانش
بیگناه به زندان برود

@peyghameashna
01.05.202514:38
شاهد بی‌بنیانی ادعای گزاف مسعود

✍ ناصر دانشفر

اخیراً جناب پزشکیان توئیت کرده‌اند که عهد من با شما بر سر پایبندی به مسیر عدالت پابرجاست.
باید خدمت رئیس‌جمهور محترم عرض کنم این ادعا به قدری بزرگ است که حتی انبیاء عظام هم چنین دأوی نداشته‌اند ، پایبندی به عدالت؟!!!
آری شما عهدی بسته‌اید که بدون تردید از عهدهٔ آن برنمی‌آیید و توجه ندارید که این رفتار چه صدمه‌ای به باورهای فرزندان آدم ابوالبشر می‌زند.
رئیس‌جمهور محترم، امام على عليه السلام می‌فرماید:
لَيسَ مِن فَرائِضِ اللّه  شَىءٌ اَلنّاسُ اَشَدُّ عَلَيهِ اجتِماعا مَعَ تَفَرُّقِ اَهوائِهِم وَ تَشَتُّتِ آرائِهِم مِن تَعظيمِ الوَفاءِ بِالعُهودِ؛
هيچ يك از فرائض الهى همانند وفاى به عهد نيست كه مردم با همهٔ خواسته‌هاى گوناگون و ديدگاه‌هاى مختلف، بيشتر بر آن اتّفاق نظر داشته باشند.
آری، امری که مدعی هستید که بر سر آن خواهید ماند، گفتنش آسان است، اما انجامش از عهدهٔ هیچ بنی‌بشری برنمی‌آید. آن‌گاه بدون توجه به این موضوع، بدون در نظر گرفتن وضعیت سیستمی که در آن خود را متعهد می‌کنید، پیمان می بندید و شوربختانه التفاتی به این مسئله ندارید که عهدشکستن که مذموم آحاد افراد جامعه است، چه تبعات زیانباری دارد.
رئیس دولت وفاق، شما طبق اصل‏ یکصد و سیزدهم قانون اساسی، پس‏ از رهبر جمهوری‌اسلامی عالیترین‏ مقام‏ رسمی‏ کشور هستید و مسئولیت‏ اجرای‏ قانون‏ اساسی‏ و ریاست‏ قوه‏ مجریه‏ را جز در اموری‏ که‏ مستقیماً به‏ عهدهٔ آقای خامنه‌ای است، بر عهده‏ دارید. پس شما عهده‌دار نه فقط عملکرد قوهٔ اجرایی کشور که مسئول چگونگی کارکرد دو قوهٔ دیگر نیز می‌باشید.
آقای پزشکیان، گیریم که بر سر پایبندی به عدالت تعهدی نداده باشید، اما در مرعی و منظر همگان دست روی قرآن گذاشتید و عهد کردید که پاسدار قانون اساسی باشید. اما آیا قاری و حافظ نهج‌البلاغه بر سر این قول و قرار ماند و به پیمان خود وفا نمود؟
رئیس‌ دولت چهاردهم، ما پیش از حضور شما در پاستور مسعودی را می‌شناختیم که منتقد حاکمیت بود، گاه و بیگاه در برابر ظلم حاکمیت قد علم می‌کرد و با استناد به کلام و سیرهٔ مولی‌الموحدین، از نظام گله می‌کرد و در برخی اوقات کارش به فریاد می‌رسید. اما اکنون که شما بر کرسی ریاست‌جمهوری تکیه زده‌اید، گویی جنس آن دردها، شما را متأثر نمی‌کند و لذا در حد شعار هم بدان نمی‌پردازید.
آقای پزشکیان، نمی دانم فرصت دارید به موضوع زندانیان سیاسی هم بپردازید و نمی‌دانم که حالا اصلاً این مسئله شما هست یا نه، که مطابق قانون و عهد گذشته و حال شما، باید باشد و لذا مطلع نیستم که به حال و احوال این قشر از اتباع این سرزمین آگاه هستید و یا به خاطر مشغلهٔ بسیار زیاد شما، کلاً آنها را به بوتهٔ فراموشی سپرده‌اید؟ اما شخصاً شما را از دو طریق مطلع کرده‌ام که آقایان بختیار و قشقایی، به جرم ناکرده پس‌فردا باید به زندان بروند. شما که مدعی پایبندی به عدالت هستید، چرا هیچ کاری در این مورد نکرده‌اید؟ البته شاید بفرمایید که لابی بسیار نموده‌اید و نتیجه‌ای نگرفته‌اید، خب اکنون که کار به اینجا رسیده، بیائید به مردم گزارش دهید که چه کرده‌اید. بیائید چون روزهای پیش از ریاست‌جمهوری از این ظلم بی‌حساب شکایت کنید.
در اینجا لازم است خود را نیز مورد سرزنش قرار دهم و مورد عتاب قرار دهم که چرا از حال و روز برادر بزرگوارم، آقای دانش سرارودی غافل شدم و در ارسال داده‌ها در مورد وضعیت عزیزان درگیر در موضوع فراخوان ۲۵ بهمن، شرایط بسیار سخت ایشان را به عرض نرساندم که اکنون یقین داشته باشم که از این مسئله نیز آگاهید.
آقای رئیس‌جمهور، اکبر ما، این مرد بی‌نظیر وقتی به این نتیجه رسید که حضور شما در رأس قوهٔ مجریه مؤثر است، لحظه‌ای درنگ نکرد و با تمام وجود وارد این عرصه شد. نمی‌دانم که می‌دانید یا مطلع نیستید که این مرد بزرگ در دولت شما نزدیک بود به شکل فیزیکی حذف شود؟ خبر دارید که قرار است، سنگین‌ترین احکام در مورد وی صادر شود؟
به همین شکل قرار است پایبند به عدالت باشید؟ اگر این سه تن راهی زندان شوند، گمان من این است که بی‌اساس بودن مدعای شما به عینه ثابت می‌گردد. ای کاش می‌گفتید تا جایی که مقدور است بر سر این پیمان خواهید ماند و ای کاش همان مسعود سال‌های قبل می‌شدید و به این ظلم واکنش درخور نشان می‌دادید.

عزت زیاد

https://t.me/peyghameashna
26.04.202517:55
سلام و عرض ادب

فاجعهٔ انفجار بندر شهید رجایی که بنا به اخبار منتشره، منجر به مصدومیت تعداد زیادی از هموطنان و از دست رفتن جمعی از مردم نیک این خطه گردیده را خدمت ملت ایران به ویژه اهالی عزیز استان هرمزگان تسلیت عرض می‌نمایم.
گویا دست‌اندرکاران رسیدگی به آسیب‌دیدگان فعلاً نیاز شدید به اهداء خون دارند، بنده طبق وظیفه به این امر اقدام خواهم نمود و از یاران همراه می‌خواهم که دریغ نفرمایند. در ضمن از مسئولان ذیربط تقاضا دارم که به سرعت سایر اقلام مورد نیاز را اعلام نمایند تا مردم مهربان این مرز و بوم در حد توان در این زمینه تلاش کنند و با قدم‌های کوچک خود ذره‌ای از آلام افراد حادثه دیده را جبران نمایند.

خاک پای مردم ایران
ناصر دانشفر

@peyghameashna
22.04.202519:27
@peyghameashna
20.04.202519:41
نامه ای برای امروز!
نمایندگان مجلس اصلاح طلبِ ششم چه می خواستند و می خواهند؟ -جام زهر نیر باید در زمان مناسبش استفاده شود والا ...!


✍ حسین جعفری

در ذیل بخشی از نامه مشهور به جام زهری را خواهید خواند که برخی از نفرات امضاء کنندگان این نامه، توسط اقتدارگرایان، در سالهای بعد بدلیلِ براندازی!! در زندان بوده اند و امروز نیز مورد تهاجم گسترده ی برخی از سرنگون طلبانِ دیکتاتور مآب اند چون از تفکر اصلاح طلبی و مخالفت با انقلاب و دخالت بیگانگان، حمایت می کنند!

نمایندگان مجلس ششم بدرستی و زودتر از کروبی و خاتمی و ... متوجه شدند که کلید بهبود اوضاع ایران در دستان قدرت مطلقه است و لذا مخاطبه شفاف و صریح با او را در دستور کار قرار دادند. کاری که با تاخیر بیش از یک دهه و با از دست رفتن فرصت های بسیار؛ بصورت نیم بند توسط کروبی شروع شده و منتظر حمایت علنی و جدی خاتمی است!

خواندن این نامه و تقاضای صریح در آن برای امروز ایران که مجدداً در آستانه ی تنشی کم نظیر واقع شده و مقامات آمریکا و ایران بجای تدبیر دیپلماتیک به جنگ و انقلابی بودن می اندیشند و البته قرار است که هزینه ی آن از جیب خالی ملت پرداخت شود، بسیارمهم و روزآمد است. ای کاش کسانی پیدا شوند و با جنگ طلبی مخالفت کنند!

"حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مقام معظم رهبری

نویسندگان این نامه چهره‌های نا‌آشنایی نیستند، وجه مشترک همه آنها در این است که در عرصه تلاش برای سرنگونی رژیم شاه و استقرار نظام مردمسالار بر پایه جمهوریت و اسلامیت و یا استمرار و استحکام پایه‌های آن، پرتلاش بوده‌اند ...اینک نگران هستند نگران همان آرمان‌ها، نگران پایه های مشروعیت نظام یعنی اسلامیت و جمهوریت و افزون بر همه اینها، اخیراً نگران تمامیت ارضی و امنیت ملی کشور.

...با کمال تأسف نجواهای خیرخواهانه و پیشنهادهای آرام و مکتوم ما در سال‌های گذشته ره به جایی نبرده است پس اجازه دهید ... آنچه را به خیر و صلاح همه می‌دانیم با حضرتعالی، که بر اساس قانون اساسی _ یعنی میثاق ملی همه ما _ شخص اول کشور هستید در میان بگذاریم، به آن امید که این خیرخواهی منشاء آثار و برکات برای نظام باشد

... هنوز دو سال از این نعمت بزرگ الهی[ دوم خرداد] نگذشته بود که جریانهایی که تا مدتی در بهت و حیرت ناشی از رأی مردم در دوم خرداد به سر می‌بردند، با برنامه‌ای حساب شده، برای فرصت سوزی و شکست آنچه اصلاحات نام گرفته و در برنامه رئیس جمهور تجلی یافته بود، به منظور بازگرداندن اوضاع به وضعیت قبل از دوم خرداد ، فعال شدند سیاهه اقدامات تخریبی آنها طولانی و مکرر و اندوهبار است و به قول آقای خاتمی هر روز یک بحران آفریدند از آن جمله است قتل‌های زنجیره‌ای، جنایت کوی دانشگاه، تعطیلی مطبوعات و رسانه‌ها، دستگیری‌ فعالان سیاسی، سرکوب دانشجویان و دانشگاهیان، اجرای علنی احکام قضایی بسیار کم سابقه، خنثی کردن تصمیمات مجلس و دولت و انتقال قدرت از آنها به نهادهایی مانند شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت، شورای انقلاب فرهنگی و ... بی اختیار و بی‌اراده کردن مدیران و مسؤولان اجرایی با پرونده‌سازی‌ها، مچ‌گیری‌ها و تبلیغات سیاه، برخورد با نهادهای مستقل مدنی مانند احزاب، کانون وکلا، ... جز این نبود که به مردم ایران و جهان نشان داده شود در ایران هیچ تغییری اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد و ثابت شود رأی مردمی که خواست اصلی آنها تغییر در روش‌ها و بینش‌ها بوده است، هیچ اثری ندارد و اعلام گردد که... در نهایت رأی مردم بلاموضوع گردد.

...با این وضع برای آینده کشور دو حالت بیش متصور نیست؛ یا دیکتاتوری و استبداد، که در خوشبینانه‌ترین حالت فرجامی جز وابستگی و در نهایت فروپاشی یا استحاله ندارد و یا بازگشت به اصول قانون اساسی و تمکین صادقانه به قواعد دموکراتیک ...

آنچه ما می‌فهمیم این است که مسئولان حاکمیت باید صادقانه از مردم در قبال همه قصورها و سوء تدبیرها پوزش بخواهند و البته این عذرخواهی شکست و عقب‌ نشینی از مواضع اصولی نیست، بلکه نشانه فروتنی و بزرگواری است تعظیم به مردم خود سبب جلوگیری از کرنش به بیگانگان می‌شود.

اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود و بی تردید این برخورد خردمندانه و متواضعانه، از سوی ملت با همان پاداشی مواجه می شود که امام عزیز راحل روبرو شد.

این اقدام نشانه تدبیر، دور اندیشی، مصلحت‌جویی، خیرخواهی و توفیق الهی است و البته نشانه این تغییرات در بینش باید با علائمی در منش و روش همراه باشد باید در چهره‌ها و یا حداقل رفتار نهاد‌های اجماعی و بی‌طرف تغییرات اساسی پدید آورد..."

@peyghameashna
17.04.202518:22
این سیاست عقلانی  را به شکلی متوازن در داخل و خارج به پیش ببرید

✍ ناصر دانشفر

به نظر می‌رسد یخ‌ها کم‌کم در حال آب شدن است و نظام‌مقدس با عبور از نگاه ایدئولوژیک خود وارد بازی برد برد با دشمنان خود شده است.
ستیز با دولت حاکم بر سرزمین فراعنه به بوتهٔ فراموشی سپرده شده و آرام‌آرام روابط فی‌مابین به سمت عادی شدن پیش می‌رود.
با حاکمان شبه جزیرهٔ عربستان دست از کشمکش برداشته و گویا هر دو طرف خواهان از سر گرفته شدن روابط، در سطحی مطلوب می‌باشند.
در مورد خلع سلاح حزب‌الله و حشدالشعبی موضعی منطقی گرفته و علیرغم تغییرات به وجود آمده در این دو کشور، سعی دارند با دولتهای عراق و لبنان روابط حسنهٔ چندین سال اخیر را حفظ کنند.
تلاش بسیار دارند که در مورد برخی از رفتارهای غیر‌دوستانهٔ ترکیه، آذربایجان و افغانستان از خود خویشتن‌داری نشان دهند و نگذارند در روابط نسبتاً دوستانه‌ای که سالها با این همسایگان خود داشته‌ایم، خللی به وجود آید.
به ناچار به سوی آن دست چدنی که با دستکشی مخملی پوشانده شده، اگرچه که دست دوستی دراز نکرده‌ایم، اما دست رد هم نزده و از تقاضای مذاکره با این دشمن دیرین استنکاف ننموده‌ایم و امید است که عنقریب این معضل بزرگ از بین برود و رابطهٔ ایران و ایالات متحده از وضعیت مخاصمه خارج گردد.
این قرائن و شواهد دیگری از این دست، حاکی از آن است که مسئولان در ساحت سیاست خارجی دست از لجاجت برداشته‌اند و به هر دلیلی در پی حل مشکلات موجود می‌باشند. نگارنده به عنوان یک شهروند عادی، از این تغییر رفتار استقبال کرده، از دست‌اندرکاران این امر تشکر می‌کنم و تقاضا دارم که این پروژه را به اتمام برسانند تا نتایج آن به مانند این چند روز اخیر، کام مردممان را شاد نماید.
اما با توجه به یک متد مرسوم در حاکمیت‌های استبدادی و بریده از مردم، احتمال می‌دهم که نظام به هر میزانی که در حوزهٔ روابط خارجی از خطوط قرمز خود عدول کند و پا پس بکشد، به همان اندازه در داخل بر فعالان سیاسی و اجتماعی سخت بگیرد و کشور را بیش از پیش مهیای شورش‌های مردمی نماید.
اگر حکومت در داخل هم کار را به کاردان بسپارد و از گشایش امور از طرق و مسیر‌های امنیتی دست بردارد، به عبارت دیگر همانگونه که دست دوستی به سوی اغیار خارجی داده، با کنش‌گران سیاسی منتقد حاکمیت نیز از در مفاهمه درآید، شاید شاید که از فاجعهٔ پیش رو جلوگیری شود و سرزمین مادری در آینده‌ای نه چندان دور شاهد شور و نشاط خلایق گردد و امور کشور بر مدار منطق بچرخد.
حضرت‌آقا، بنده به عنوان یکی از مردم کوچه و بازار این دیار از شما تقاضا دارم که در این مدت کوتاه باقی‌مانده از زندگانی خود، عزم جزم کنید تا وفاقی به معنای واقعی در کشور ایجاد کنید. همین فردا اعلام آشتی ملی کنید، زندانیان سیاسی را آزاد کنید، از هموطنان ترک وطن کرده تمنا کنید که برای کمک به حل مشکلات عدیدهٔ موجود به کشور بازگردند، مسیر را برای سرمایه‌گذاری آنان صاف کنید، در سیاست‌های کلان تجدید نظر کنید، در اسرع وقت امور نابسامان کشور را سامان دهید، راه را برای مشارکت عموم مردم با هر مرام و سلیقه‌ای باز کنید، از شکل یافتن احزاب مردمی استقبال نموده و کار سیاست را به نمایندگان واقعی مردم بسپارید، آرام آرام فضا را برای تغییر قانون‌اساسی بر مبنای خواست مردمان آماده نمایید و در یک گذار کاملاً مسالمت‌آمیز قدرت را به خود مردم واگذار کنید.
جناب خامنه‌ای، شک نکنید که اگر حضرتعالی با درایت و در نهایت دقت این پروسه را عملیاتی کنید، در تاریخ ایران عزیز ماندگار خواهید شد و آیندگان علیرغم تمامی اشکالات موجود در شیوهٔ زمامداری جنابعالی از شما به نیکی یاد خواهند کرد.
مقام عظمای ولایت، قطعاً واقفید که این چند صباح هم مثل برق و باد خواهد گذشت، از من نیست که شما را نصیحت کنم، اما چه کنم که امیدی به گزیدن این راهبرد سراسر خیر ندارم و لذا به عنوان یک وظیفه از جنابتان تقاضا دارم که این پروژه را با توسعه به داخل تکمیل کنید و گامی بزرگ به سوی توسعهٔ کشور عزیزتر از جانمان بردارید.
می‌دانم که به این پند خیرخواهانه و از سر سوز وقعی نخواهید نهاد. یقین دارم که می‌ترسید با یک گام به عقب رفتن، مجبور به برداشتن گام‌های پیاپی مغایر اهداف خود در این سی‌واندی ساله شوید، اما چه باک، چرا نباید التماس کنم حتی اگر امکان اثرش یک در یک میلیون باشد؟ من که می‌دانم افق این راهبرد جز اعتلای وطن و عبور از فروپاشی احتمالی است، به کدام دلیل منطقی نباید در نهایت اخلاص و با تمام وجود در این مسیر پرآشوب طی طریق کنم؟

من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال

عزت زیاد

https://t.me/peyghameashna
03.05.202515:07
♦️بدرقه دلاوران

✍️ فخرالسادات محتشمی‌پور


✅از این مراسم بدرقه در آن سال‌های کودتایی زیاد داشتیم. شب قبل می‌رفتیم منزل آزاده‌ای که فردا باید می‌رفت زندان. گل و شیرینی می‌بردیم. و گاه بساط شامی مختصر. خانواده‌ها را برای سفر عزیزشان آماده می‌کردیم و فردایش مقابل اوین آزادگان را از زیر قرآن رد می‌کردیم و با اشک‌های یواشکی خانواده‌ها را دلداری می‌دادیم و‌ برمی‌گشتیم سرخانه‌ و زندگانی‌مان

✅حالا تعداد حکم‌ها کمتر شده ولی همچنان سربازان، به قول همسرجان، گمراه امام زمان و قضات وابسته و به ماشین امضا مبدل شده دست به کارند. بالاخره زن و‌بچه‌هایشان را باید نان دهند.

✅وقتی شنیدم قرار است احکام یک ساله و دو ساله سردار بختیار و محسن قشقایی اجرایی شود و‌ امروز خود را به زندان معرفی می‌کنند. گفتم من هم باید بروم در مراسم بدرقه شرکت کنم. باید بگویم دلاوران آزاده‌ای که یک ندای حق را برای اعتراض به حصر غیرقانونی لبیک گفتید و‌ پاسختان زندان همراه با آزار جسمی و روحی شد، دست‌مریزاد. شما تنها و‌بی‌خانواده نیستید. ما در کنارتان هستیم و‌ پشتیبان‌تان.

✅و‌رفتم تا یادآور شوم حصر غیرقانونی تا همیشه تاریخ ننگی‌است برای نظامی که حکومتگرانش تحمل شنیدن نقد را ندارند و زندانیانش رزمندگان و‌ایثارگرانی هستند که جان خود را برای دفاع از مرزهای این خاک پاک به قمار گذاشتند. و‌دیگر کسانی‌که خدمت صادقانه به مردم را به تزویر نیالودند و پاک ماندند تا حجتی باشند برای آنان که قدرت را فی‌نفسه فسادآور می‌دانند.

✅موقع خداحافظی گفتم فکر نکنید فقط این تعداد اندکی که مقابل اوین حضور یافته‌اند شما را تحسین می‌کنند، دل‌های بیشمار مردم عدالت‌خواه و‌ایران‌دوست با شماست.
آقای قمیشی، که خود نیز منتظر حکم دادگاه عدلیه است، همچنان بذله‌گویی می‌کرد. همسر مهربانش او‌را همراهی کرده بود. لبهای ما خندان بود و در دل به حال زار وطن که اسیر دست فرومایگان شده می‌گریستیم. و به حال عزیز از دست دادگانی که امید بازگشت آنان را ندارند.

✅گفتم همسرجان وقتی از اجرای حکم ۲۵ بهمنی‌ها مطلع شد گفت چه خوب که این حرکت مهم مردمی و حق اعتراض به حصر غیرقانونی یادآوری شد.
یادآوری این که رفع‌حصر یک مطالبه ملی است که برای آن هزینه باید داد به دلیل بلاهت حضرات مسئول.

پ.ن: گلفروش وقتی مطلع شده بود دسته گل قرار است به چه کسانی تقدیم شود ۵۰ درصد تخفیف داده بود. دستش طلا. از این همراهی‌ها طی این سال‌ها فراوان دیده‌ایم.

#حصرغیرقانونی#میرحسین_موسوی#زهرا_رهنورد
#رفع_حصر_مطالبه_ملی
#آزادی‌_زندانیان‌_سیاسی‌_مطالبه‌_ملی
#جای_منتقد_زندان_نیست

@MostafaTajzadeh
اجرای باشکوهِ  و بینظیر «نِی‌نامهٔ مولانا» در مقر سازمان ملل، UNESCO، توسط سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان:

با لبِ دمسازِ خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنی‌ها گفتمی

هر که او از هم‌زبانی شد جدا
بی‌زبان شد گرچه دارد صد نوا

چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بی‌ پَرْ وایِ او

من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نورِ یارم پیش و پس

عشق خواهد کاین سخن بیرون بُوَد
آینه غمّاز نَبوَد چون بُوَد

آینه‌ت دانی چرا غمّاز نیست
زآن‌که زنگار از رُخش مُمتاز نیست
 
بندْ بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بندِ سیم و بندِ زر

کوزه‌‌ی چشمِ حریصان پُر نشد
تا صدف قانع نشد پُردُر نشد

هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیبْ کُلّی پاک شد

@peyghameashna
25.04.202518:51
‍ نامه استاد محمدتقی اکبرنژاد به محضر مراجع معظم تقلید حوزه قم

به بهانه درگذشت مرحوم پاپ فرانسیس

محضر مبارک حضرات آیات عظام و مراجع معزز تقلید حوزه علمیه قم "دامت برکاتهم"با سلام و تحیت و آرزوی قبولی طاعات و عبادات

در شرایطی که جامعه ما با بحران‌های معنوی، اخلاقی و اجتماعی دست‌به‌گریبان است، نقش روحانیت و مرجعیت، بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا می‌کند. مرجعیت شیعه همواره مأمن و ملجأ مردم در سخت‌ترین ایام تاریخ بوده و مردم، صادقانه به این نهاد مقدس امید بسته‌اند. اما حقیقت این است که امروز جامعه ما بیش از همه چیز، تشنه مرجعی است که همچون مرحوم پاپ فرانسیس ـ که نام او در جهان مسیحیت با تواضع، صداقت، مردم‌داری و حضور در کنار طبقات محروم گره خورده بود ـ امید و الهام‌بخش معنوی میلیون‌ها انسان باشد.

پاپ فرانسیس با رفتار فروتنانه، ساده‌زیستی، همدلی با رنج‌دیدگان، و صدای رسای حمایت از مظلومان، نشان داد که پیشوای دینی می‌تواند از جنس مردم و در میان مردم باشد. او نه در کاخ‌ها و در حصار تشریفات، بلکه در قلب جامعه و هر جا که درد و ستمی بود، ‌حاضر می‌شد؛ بی‌آنکه از انتقاد یا رویارویی با نهادهای قدرت ابایی داشته باشد.

آیا نمی‌شاید ما مسلمانان نیز، چنین الگویی داشته باشیم؟ مگر نه آنکه پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان مکرم‌شان، هرگز میان خود و مردم دیوار نکشیدند، صدای ضعیف‌ترین‌ها بودند و تنها ستون تکیه‌گاه ستمدیدگان و مستضعفان؟

حضرات محترم!
متأسفانه امروز، بسیاری از مردم، شما را در کنار خود نمی‌بینند و شما را شریک دردها و رنج‌هایشان نمی‌شمارند. آنان انتظار داشتند که مرجعیت، در برابر ظلمی که با نام دین بر آنان روا می‌شود، پناهشان باشد؛ که صدایشان را بشنود و در کنارشان بایستد. انتظار داشتند که مرجعیت، همچون گذشته، حامی آنان در برابر ستم باشد، نه آنکه فاصله‌ای میان آنان و بزرگان دینی ایجاد گردد.

انتظار جامعه و خصوصاً جوانان آن است که مراجع و علمای دین نه فقط از جایگاه معنوی و رسالت روحانیت، که از عمق جان و در میان مردم و با آلام و دردهای آنها همراه باشند؛ صدای آنها باشند و جز با حقیقت و دفاع از مظلومان عهد نبندند. امروز بیش و پیش از هر زمان دیگری به مرجعی شجاع، فروتن، حاضر در جامعه، و بی‌پرده نیاز داریم. مباد که این جایگاه رفیع به بوروکراسی یا حصارهای رسمی بدل شود و فاصله‌ای ناخواسته بیافریند. مرجعی که به دور از تقیه و با شهامت و شجاعت در برابر بدعتها بایستد و بر ستمی که بر ملتش می رود، کنار نیاید.

اینجانب با کمال فروتنی و از سر دلسوزی و محبت پیشنهاد می‌کنم بار دیگر به سیره اهل بیت علیهم‌السلام بازگردیم. باشد که مرجعیت شیعه، الگویی امیدآفرین‌تر برای نیروی معنوی جامعه تشنه امروز شود.

از حسن توجه و تدبیر شما بزرگواران سپاسگزارم.
با احترام و ادب 
محمدتقی اکبرنژاد
۱۴۰۴/۲/۳

@peyghameashna
22.04.202517:16
خوش‌خبری🌹

الان همسرجان از اوین تماس گرفت و با شادمانی از صحبت تلفنی خودش و دوستان هم‌بند با مهندس موسوی و خانم رهنورد خبر داد.
او می دانست این موضوع مرا خوشحال می‌کند که بلافاصله خبرش را داد.
من هم فکر می‌کنم امکان گفتگوی تلفنی عزیزان محصورمان، پس از خروج مأموران امنیتی از منزل آقای کروبی که حسین‌آقای کروبی گزارش کرده است، گامی مثبت برای گشودن گره کور حصر غیرقانونی است.
به امید حاکم شدن عقلانیت در همه امور کشور🙏
#رفع_حصر_مطالبه_ملی
#آزادی‌_زندانیان‌_سیاسی‌_مطالبه‌_ملی

@MostafaTajzadeh
20.04.202516:56
توافق قصهٔ برد- برد است یا حکایت باخت - باخت؟

✍ ناصر دانشفر

هنوز ده روز از سر میز نشستن عراقچی و ویتکاف نگذشته است که قیمت دلار و سکه به ترتیب حدود ۲۰ هزار و سی میلیون تومان پایین آمده است. یکجور خوشبینی توأم با احتیاط بر مردم حاکم شده است و حتی برخی از سیاستمداران به تغییر ریل قطعی روابط ایران و آمریکا اشاره می‌کنند.
پرسش این است که آیا اولاً امکان حصول توافقی منطبق بر مصالح ملی وجود دارد؟ و ثانیاً به فرض انجام توافقی نسبتاً منطقی با توجه به شرایط موجود حاکم بر کشور، ثمرات آن برای مردم ایران چه خواهد بود؟
واقعیت آن است که پاسخ به سؤال نخست بدلیل کشدار بودن واژه‌های مصالح ملی، یکسان نیست. عده‌ای که بنا دارند آمریکا را از اوج قدرت به زیر بکشند و کاخ‌سفید را حسینیه کنند، قطعاً هر نوع توافقی را شکست نظام ولایی ارزیابی خواهند کرد و پس از انعقاد آن از هیچگونه تلاشی برای ناکام ماندن آن دریغ نخواهند کرد، کما اینکه در موضوع برجام نیز به همین‌گونه عمل کردند.
عده‌ای تا آنجا پیش می‌روند که برچیدن بساط هسته‌ای و کنار آمدن با آمریکا را هم به نفع کشور می‌پندارند و از آن استقبال می‌نمایند. طبیعتاً از نگاه آنان هرگونه توافقی خیر مطلق است و مسئولان نظام باید که به آن تن دهند تا در بلند مدت از ثمرات آن مملکت منتفع گردد.
اما گمان من است که توافق بدون لحاظ کردن و بررسی جوانب این موضوع، کاملاً به ضرر ما مردم است و باید از آن اجتناب نمود. از طرفی با توجه به نظر اکثریت کارشناسان اقتصادی، چاره‌ای جز اینکار نداریم. این واقعیت را نیز نمی‌توان کتمان کرد که امروز دست ما نسبت به دوران مذاکرات پیشین با ایالات‌متحده بسیار خالی‌تر است و گریزی از دادن امتیازات بیشتر نداریم. لذا نیل به منافع ملی اتخاذ تصمیمی همه‌جانبه است که در وهلهٔ نخست، اصل کار را منتفی ننماید و در مرحلهٔ بعدی تا جای ممکن حقوق کشورمان استیفا شده باشد.
ما مدعی آنیم که از این صنعت بنای استفادهٔ صلح‌آمیز داریم و به گمانم از نظر علمی حدود غنی‌سازی برای این مقصود مشخص است. پس اگر داشته‌های معدنی کشور در این حوزه، هزینهٔ تولید اورانیوم غنی شده در کشور نسبت به تأمین آن از سایر کشورها و حتی به صرفه بودن آن نسبت به سایر صنایع تأمین انرژی از جمله نیروی خورشیدی، همه و همه مؤید این معنا باشد که کشور برای پیشرفت به این حد از غنی‌سازی محتاج است، وظیفهٔ هیئت مذاکره کننده آن است که تا جای ممکن از این موضع کوتاه نیاید. اما اگر نظر کارشناسان بر این باشد که مبنای این رویکرد از اساس اشتباه بوده و برچیدن و یا تغییر کاربری این صنعت به نفع کشور است، بدون درنگ باید از آن چشم پوشید.
حال بیائید فرض کنیم که توافقی نسبتاً منطقی صورت گرفته است، سؤال این است که آیا فواید احتمالی این توافق عائد مردم کوچه و بازار خواهد شد؟ بدون تردید با رویکرد فعلی نظام و عزم تأمین منابع سیاست‌های برون مرزی و دوام ساختار ویران اقتصاد کنونی، اتفاق معناداری در زندگی قشر فقیر و متوسط جامعه نخواهد افتاد، هرچند متمولان، طبقهٔ برخوردار و رانت‌خواران از این اتفاق بسیار سود خواهند برد.
فساد و تباهی چنان کشور را فرا گرفته که ورود دلارهای نفتی دردی از آلام مردم دوا نمی‌کند. ما شاید از زمان ورود پول نفت به اقتصادمان یا دچار بیماری هلندی بوده‌ایم و یا دارایی‌های مملکت را صرف جاه‌طلبی‌های سلاطین نموده‌ایم، تاجدار و عمامه‌دار هر یک به طریقی این نعمت خدادادی را به باد فنا داده‌اند.
ما برای اصلاح ساختاری کشور نیاز به جراحی داریم و دیگر دارو و درمان چارهٔ کار نیست.
چهار برابر شدن قیمت نفت در ابتدای دههٔ پنجاه و فروش ۶ میلیون بشکه نفت که به ۲۰ برابر شدن درآمد کشور منجر شد، فروش ۷۰۰ تا ۸۰۰ میلیارد دلاری آن در دوران معجزهٔ هزارهٔ سوم و دریافت منابع حاصل از فروش نفت پس از انعقاد برجام، هرگز به رشد اقتصادی کشور منجر نگردید و جز مصیبت پیامدی برای خلایق نداشت. اما در همین سالها برخی از کشورهای نفتی با مدیریت صحیح درآمد‌ها دچار شکوفایی اقتصادی شدند.
نتیجه آنکه توافق فی‌نفسه نه یک بازی برد - برد است و نه می‌توان پیشاپیش آن را یک بازی باخت - باخت نام نهاد. ای کاش مسئولان نظام به این نتیجه رسیده باشند که ادامهٔ این سیاست‌های فاجعه‌بار بی هیچ شک و شبهه‌ای به سقوط نظام‌مقدس می‌انجامد، کما اینکه به فروپاشی نظام شاهنشاهی منجر گردید، هرچند این  را آرزویی محال می‌پندارم و به تحقق آن امید چندانی ندارم.
جمهوری‌اسلامی تنها با توافق و اصلاح ساختار فاسد اقتصادی امکان بقاء دارد، با یکی از این دو بال امکان پرواز وجود ندارد.

عزت زیاد

https://t.me/peyghameashna
Reposted from:
دیدارنیوز avatar
دیدارنیوز
اکبرنژاد: تاجزاده پهلوی نیست که از آزادی خود نگذرد!

✔️ مدت زمان ویدئو: 2 دقیقه

بخشی از گفتگوی دیدارنیوز با محمدتقی اکبرنژاد

برای مشاهده روی لینک زیر کلیک کنید⬇️
▶️ youtube.com/watch?v=KcG0k85zETo

#دیدار_نیوز
didarnews.ir
@didarnews1| @didarnewsir
Shown 1 - 24 of 239
Log in to unlock more functionality.