‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌𝖮𝖶𝖭 𝖬𝖤 ‌ ‌ڪټاب ‌

Николаевский Ванёк

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌𝖮𝖶𝖭 𝖬𝖤 ‌ ‌ڪټاب ‌

‌ ‌‌بادیػূارد ࢪومں࣪س ‌ ‌‌‌
' ‌‌راه‍ می‌ر࣪ن دنیا زانؤ می‌زڹه.
‌‌
‌عاشقانه ، مافیا ، بزرگسال ، بادیگار رومنس
‌‌اثري از : laita

TGlist rating

TypePrivate

Verification

Not verified

Trust

Not trusted

Location

LanguageOther

Channel creation dateFeb 13, 2025

Added to TGlist

Jan 24, 2025

I own this channel

History of changes

Linked chat

‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌‌ 𝗅𝖺𝗂𝗍𝗊𝖺ׅ ‌ ‌ ‌ ‌

Statistic of Telegram Channel ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌𝖮𝖶𝖭 𝖬𝖤 ‌ ‌ڪټاب ‌

Subscribers

680

24 hours

152.3%Week

589.3%Month

25058.1%

Citation index

0

Mentions0Shares on channels0Mentions on channels0

Average views per post

12

12 hours10

3.8%24 hours12

97.2%48 hours6

14%

Engagement rate (ER)

50%

Reposts0Comments0Reactions3

Engagement rate by reach (ERR)

1.51%

24 hours

0.61%Week

0.04%Month

0.19%

Average views per ad post

10

1 hour440%1 – 4 hours660%4 - 24 hours660%

Connect our bot to the channel to find out the gender distribution of this channel's audience.

Total posts in 24 hours

15

Dynamic

Latest posts in group "‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌𝖮𝖶𝖭 𝖬𝖤 ‌ ‌ڪټاب ‌"

All posts

Reposted from:

22.04.202514:36

من کوروشم🥃♠️
یه دیوث عوضی که به زور #خریدمش...
بی‌توجه به #التماس هاش اونو تویه عمارتم #حبس کردم و مجبورش کردم تا کارایی که من میخوام رو انجام بده اما اون #سرکش تر از این حرفاست!

اون نمیدونست که من میخوام ازش #محافظت کنم نه #برده داری...
اما وقتی نگام به #چشمای پر اشکش افتاد که وسط اتاق روی تختم #پربغض نگام میکرد دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و...

https://t.me/+FsrkrdHVxDMyOWI8
22

Reposted from:

برفین

22.04.202512:40

𝐇𝐎𝐓 𝐍𝐎𝐕𝐄𝐋 🔞♨️

ممنوعه‌ترین رمان‌های تلگرامی اینجاست🍓
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
با هر ژانر‌ی که تو بخوای🫵🏻
مافیایی♨️ عاشقانه❤️‍🔥 اروتیک🔞 بزرگسال🩸 تخیلی🍓 پلیسی 🍷 اجتماعی 🎸 و...

🍓https://t.me/addlist/kbK2w9DYL5czODA0
•┈┈┈┈┅━┈🔞🍷┈━┅┈┈┈┈•
تا لینکش منقضی نشده بزن روش!💦

Reposted from:

22.04.202510:31

س*ینه هات چه قدر بزرگ شده خانوم وکیل! ۴ سال نبودی، کی واست مالیده و خورده؟!
ک*صتم اینجوری تپل شده؟!
پریدم وسط حرفش:بفهم چی میگی سیاوش!
مگه من عشقش نبودم؟ الان شده بودم خانوم وکیل؟!
دوباره و دوباره قصد خورد کردن منو داشت، دوباره داشت تهمت میزد.
با درد گفتم:برو کنار، من با غریبه ها حرفی برای گفتن ندارم.
-د نشد د، اگه خوب دقت کنی از طرف خواهرت ما الان فامیلیم باهم، درسته؟
سرشو بهم نزدیک کرد و لب زد:یه روزایی یواشکی زیر خوابم بودی ناله میکردی و آبت میپاشید توی صورتم، یادت رفته خانوم وکیل؟قبل از اینکه گورتو گم کنی و غیبت بزنه.
یهو هولم داد و کوبیدم به دیوار.آخی گفتم که غرید: یادته؟ با کی فلنگو بستی؟
دختر کوچولوم که با هزار کلک کودکانه توی اتاق نگهداشته بودمش اومد بیرون و پرید جلو و ذوق زده گفت: مامانی....!
سیاوش گیج و گنگ نگاهم کرد و با خشم و بهت غرید:مامانی...؟!
https://t.me/+SdbVDDIi2nFlMGQ0
https://t.me/+SdbVDDIi2nFlMGQ0
16p

Reposted from:

برفین

22.04.202508:38

Reposted from:

22.04.202506:33

#پارت_آینده_واقعی
_آقا زنگ بزنین پلیس بیاد...

انگشت اشاره اش را سمت کوروش می گیرد:
_این مرد منو دزدیده تویه خونش زندانیم کرده حالا که فرار کردم افتاده دنبالم
کوروش با خونسردی می گوید:

_حاجی زنمه...میگم خونه این دوستا و فک و فامیل زیاد نرو میگه زندانیم کردی د آخه نا مسلمون من چی کم گذاشتم واسه تو؟!
چشم های جانان گرد می شود
_چی میگی تو مرتیکه؟ زنم دیگه کیه؟...آقا زنگ بزن صد و ده!
کوروش با یک خیز بلند بازویش را می گیرد و او را روی شانه می اندازد
بغض جانان می شکند وتقلا می کند
_ ولم کن من با تو هیچ جا نمیام...تو رو خدا بگذار برم...عمو این آقا منودزدیده نگذار با خودش منو ببره!
کوروش از میان دندان های کلید شده اش می غرد:
_بگذار برسیم خونه دارم برات!🔞🤤

https://t.me/+FsrkrdHVxDMyOWI8
۱۳

Reposted from:

22.04.202505:30

داگی اش کردم و مردون*گی ام رو به سوراخ باس*نش کشیدم.

موهاشو یه طرفش فرستادم و مشغول خوردن گردنش شدم و داخلش کردم که جیغی کشید و به ملحفه چنگی زد و...
https://t.me/+2GrKhYTVK7tmZWU8
12p

21.04.202521:05

- مو قرمز یه چند شب بدنت رو در اختیار ما بزاری چند در میاد؟🔞❌
چندش وار نگاهی به هیکل زشتش انداختم که با دوستاش زدن زیر خنده و یکیشون.....
https://t.me/+r6AmI7h3VHIyNTU8

Reposted from:

21.04.202519:49

شوهر پفیوزت می‌دونه چه ک*ون تنگیو ول کرده؟!
_آههه..او..اونو ول کن...الآنو بچسب که چه کونی گیرت اومده شوهر عمه جونم
شدت تلمبه هاشو تندتر کرد و با چرخوندن ک*یرش داخل کصم که باعث شد چشمام از لذت سیاهی برن لب زد:
_راست میگی...مگه چند تا به*شت تپل و تنگ و صورتی تو دنیا هست؟! خوشت میاد ک*ص طلا؟! هووم
_آخ...آرهههه...تند تر ...اوووم چه کلفتی...
https://t.me/+2GrKhYTVK7tmZWU8
https://t.me/+2GrKhYTVK7tmZWU8

Reposted from:

21.04.202518:48

ادیب امیرافشاری پسر جذاب و هاتی که بخاطر خیانتی که بهش شده از همه دخترا بیزاره اما وقتی آیماه کارمندش میشه همه معادلاتش بهم میخوره و دلش میخواد هر گوشه‌ کناری اونو خفت کنه و...🤤❌
https://t.me/+H5ysF6tps30xZmY8

۸پاک

21.04.202517:41

دو پارت جدید ❗️
یکم دیگه بقیه‌ هم ویراستاری میکنم

21.04.202517:10

منبع رمان های هــ🔥ـات و بدون سانسور واسه کسای که دوست دارن رمان های مورد علاقشون رو ورق بزنن ...🔞💦
https://t.me/+ziTjw_eIfcJkMWY0
صبح پاک

21.04.202517:02

دختر 19 ساله ایی که به اجبار با مردی خشن و قدرتمند ازدواج میکنه و...🔞🔥
https://t.me/+7NvAfq9-rC1lOWFk
#مافیایی_صحنه‌دار

21.04.202517:02

- مو قرمز یه چند شب بدنت رو در اختیار ما بزاری چند در میاد؟🔞❌
https://t.me/+r6AmI7h3VHIyNTU8
چندش وار نگاهی به هیکل زشتش انداختم که با دوستاش زدن زیر خنده و یکیشون با حالت تمسخر گفت:
- آخه کی به این شیطون کوچولو دست میزنه؟
دوباره قهقهه ایی زدن و من فقط با خشم داشتم نگاهشون میکردم، یکیشون با لذت به بدنم اشاره کرد:
- اشتباه نکن پسر این دختر کوچولو خیلی هم خوب می‌تونه تختمون رو گرم کنه!
با ترس نگاهشون کردم که نزدیکم شدن، اهمیتی به جیغ کشیدنم نمیدادن و لباسام رو دونه دونه شروع به در اوردن کردن که با صدای غرش.......❌❌❌❌❌
https://t.me/+r6AmI7h3VHIyNTU8
۲۴ پاک

Reposted from:

21.04.202514:38

قربانی یه عشق اشتباه شده بودم با یه آدم اشتباه...
دختری شاد و سرزنده بودم که خنده از لبش دور نمی‌شد ولی وقتی به خودم اومدم که برای نجات نجابتم می‌جنگیدم. بهشتی که در اون بودم تبدیل به جهنم شد.
همه‌ی نزدیکانم از من دست کشیدن و هیچ کس پیگیری نکرد که من چرا به اینجا رسیدم.
دور شدم اما برای برداشتن نقاب از چهره‌ی تک تک کسایی که منو به این راه کشوندن، تلاش کردم و حالا بعد از چهار سال برگشتم در حالیکه ناخواسته همسفر کسی شدم که روزگاری ساده‌لوحانه از عشقش گذشتم اما .....
https://t.me/+H5ysF6tps30xZmY8
22

Deleted21.04.202520:22

Reposted from:

21.04.202514:02

با وحشت به آرکانی که بهم حمله ور شده بود نگاه میکردم
ولم کن آرکان توروخدا التماست میکنم
با سیلی که زد توی گوشم لال شدم عربده کشید
گوه نخور جنده حرومزاده امشب اینقدر میگامت انتقام مرگ مادرمو از تو پدرت بگیرم بی حال گفتم اشتباه میکنی که همون لحظه ک*یرشو تا ته واردم کرد جیغی از درد کشیدم که دوتا س*ینه هام بین حصار دستاش فشرده شد تند تند خودشو عقب جلو میکرد و من از درد به خودم میپیچیدم ک*یرشو دراورد که بیحال شدم و کم کم چشمام سیاهی رفت که گازی که دانیار از نوک سی*نه هام گرفت کامل بیهوش شدم..😱📛
پسره فکر میکنه دختره قاتل مادرشه توی مهمونی با دارو گیجش میکنه و بزور میبرش و بهش تجاوز میکنه غافل از اینکه اشتباه میکنه و ...😢📛
یه رمان فول هات و فول هیجانی که با هر پارتش خودت بری و بیای🤤🫣
با اطمینان دعوتتون میکنم به خوندنش از بهترین رمانای تلگرامه👇👇👇❌❌❌🔞🔞🔞
https://t.me/+2GrKhYTVK7tmZWU8
https://t.me/+2GrKhYTVK7tmZWU8
اوووف جوین شو تا از دستش ندادی🤤

All posts

Nothing found 😢

Records

17.04.202513:57

696Subscribers

23.01.202515:50

50Citation index

23.03.202506:17

56Average views per post

27.03.202523:59

38Average views per ad post

21.04.202508:55

60.00%ER

12.03.202521:58

20.34%ERR

Growth

Subscribers

Citation index

Avg views per post

Avg views per ad post

ERR

Popular posts ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌𝖮𝖶𝖭 𝖬𝖤 ‌ ‌ڪټاب ‌

All posts

21.04.202521:05

Deleted20.04.202519:48

19.04.202508:20

امشبا دیگه قراره از پارتای ویراستاری شده رونمایی کنم ، چند نفرن منتظرن؟؟

21.04.202508:26

وای بچه‌ها بالاخره ویراستاری کتاب تموم شد 😂 مفتخرم اعلام کنم تصاحبم کن ویراستاری شده خفن تر از همیشه بعد از ساعت ۶ گذاشته میشه💋

Deleted20.04.202519:48

Reposted from:

17.04.202514:40

چشمانش از فرط تعجب ورگ‌ گردنش هر لحظه درحال ترکیدن از زور تعصب وغیرت بود او لنا بود درون آغوش برادرش خودش را میرقصاند وهر لحظه امکان داشت موجود اهریمنی وجودش بیدار شود وتبدیل شود ....
⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔
زمانی که دست برادرش وقیحانه رو سینه های عشقش قرار گرفت جام مخلوط خون والکل درون مشتش خرد شد ودر کسری از ثانیه به سمت سن رقص قدم برداشت وچرخش بعدی لنا درست درون اغوشش جا گرفت‌......
تمام احساسات وخوی حیوان درونش گرگ‌ متعب وجودش با در آغوش گرفتن موجود ظریف درون آغوشش آرام گرفت
_لنا دختری که قربانی انتقام‌دو برادر خون آشام وگرگینه ای قرار میگیره وحالا بین دو راهی عشق هر دو گرفتار شده وحالا با کاری که پدرش در گذشته بااین دو‌بادر کرده اون فقط یک راه داره واونم ....
https://t.me/+nJXo69ZLp1pjMjM0
https://t.me/+nJXo69ZLp1pjMjM0
22

Deleted23.03.202511:33

22.03.202510:44

یکم بیشتر نشست

+آخ آراز خیلی درد داره، هم میخوام هم نمیخوام نمیدونم چ مرگمه😶

دستمو محکم فشار میداد

_هیشش چیزی نیست الان عادت میکنی

+ب نظرم اگ ی دفه بره تو کم تر زجر میکشم
https://t.me/+ka3t82K_RvUwOTY0

:ماهان پسر بیناجنسی که مادر و پدرش رو از دست داده و به اجبار به سربازی رفته. اونجا دل به فرماندش میبنده و مسیر زندگیش تغییر پیدا میکنه

21.04.202517:10

Deleted08.04.202518:38

Reposted from: