
سازمان مشروطه ایران
شبکههای اجتماعی سازمان مشروطه ایران:
تارنما
https://mashrooteh.org/
اینستاگرام
https://instagram.com/mashrootehorg
توییتر
https://twitter.com/mashrotehorg
یوتیوب
https://youtube.com/@Mashrooteh-org
تارنما
https://mashrooteh.org/
اینستاگرام
https://instagram.com/mashrootehorg
توییتر
https://twitter.com/mashrotehorg
یوتیوب
https://youtube.com/@Mashrooteh-org
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verifiedTrust
Not trustedLocation
LanguageOther
Channel creation dateApr 24, 2023
Added to TGlist
Feb 22, 2025Latest posts in group "سازمان مشروطه ایران"
Reposted from:
سازمان مشروطه ایران

17.05.202518:09
اسپیس در شبکه «ایکس»
امشب ساعت ۹ تا ۱۱شب به وقت تهران؛ همراه با پرسش و پاسخ.
موضوع: آسیبشناسی امروز، راهکاری برای فردا
با حضور «#حجت_کلاشی»
https://x.com/i/spaces/1lDxLzjBRZZGm
@mashrootehorg
امشب ساعت ۹ تا ۱۱شب به وقت تهران؛ همراه با پرسش و پاسخ.
موضوع: آسیبشناسی امروز، راهکاری برای فردا
با حضور «#حجت_کلاشی»
https://x.com/i/spaces/1lDxLzjBRZZGm
@mashrootehorg


17.05.202510:02
«ایراننما»
پلکان آپادانا، پارسه
«سرو کاشمر» یا «سرو کِشمَر» یا سرو مقدس به دستور زرتشت در کاشمر امروزی در خراسان کاشته شده بود. این درخت بسیار زیبا و بزرگ بود و شهرت آن به «متوکل» خلیفه عباسی رسید. خلیفه دستور به قطع آن داد و پیشنهاد زرتشتیان آن شهر برای پرداخت ۵۰ هزار سکه طلا برای قطع نکردن سرو هم مورد پذیرش خلیفه قرار نگرفت.
«سرو کشمر» قطع شد و آن برای خلیفه به بغداد بردند. یک روز قبل از رسیدن درخت به بغداد، «متوکل» به قتل رسید و این مطابق پیش گویی زرتشت بود که گفته بود هر که این درخت را قطع کند، کشته خواهد شد.
این سرو در زمان قطع شدن بیش از ۱۴۰۰ سال عمر داشت.
فردوسی نیز در شاهنامه به «سرو کشمر» اشاره کرده است:
یکی شاخ سرو آورید از بهشت، بدروازه شهر کشمر بکشت
#سازمان_مشروطه_ایران
پلکان آپادانا، پارسه
«سرو کاشمر» یا «سرو کِشمَر» یا سرو مقدس به دستور زرتشت در کاشمر امروزی در خراسان کاشته شده بود. این درخت بسیار زیبا و بزرگ بود و شهرت آن به «متوکل» خلیفه عباسی رسید. خلیفه دستور به قطع آن داد و پیشنهاد زرتشتیان آن شهر برای پرداخت ۵۰ هزار سکه طلا برای قطع نکردن سرو هم مورد پذیرش خلیفه قرار نگرفت.
«سرو کشمر» قطع شد و آن برای خلیفه به بغداد بردند. یک روز قبل از رسیدن درخت به بغداد، «متوکل» به قتل رسید و این مطابق پیش گویی زرتشت بود که گفته بود هر که این درخت را قطع کند، کشته خواهد شد.
این سرو در زمان قطع شدن بیش از ۱۴۰۰ سال عمر داشت.
فردوسی نیز در شاهنامه به «سرو کشمر» اشاره کرده است:
یکی شاخ سرو آورید از بهشت، بدروازه شهر کشمر بکشت
#سازمان_مشروطه_ایران


17.05.202509:26
اسپیس در شبکه «ایکس»
امشب ساعت ۹ تا ۱۱شب به وقت تهران؛ همراه با پرسش و پاسخ.
موضوع: آسیبشناسی امروز، راهکاری برای فردا
با حضور «#حجت_کلاشی»
https://x.com/i/spaces/1lDxLzjBRZZGm
@mashrootehorg
امشب ساعت ۹ تا ۱۱شب به وقت تهران؛ همراه با پرسش و پاسخ.
موضوع: آسیبشناسی امروز، راهکاری برای فردا
با حضور «#حجت_کلاشی»
https://x.com/i/spaces/1lDxLzjBRZZGm
@mashrootehorg


16.05.202518:29
شاهزاده رضا پهلوی:
تا زمانی که جمهوری اسلامی بر سر قدرت باشد -با یا بدون توافق- صلح و آبادانی سراغ ایران نخواهد آمد. جنگ، ترور و فساد، سیاستهای این رژیم نیستند، سرشت آن هستند.
اما مردم ایران خواهان صلحاند؛ آنها برای صلح مبارزه میکنند.
مانعشان نشوید.
تا زمانی که جمهوری اسلامی بر سر قدرت باشد -با یا بدون توافق- صلح و آبادانی سراغ ایران نخواهد آمد. جنگ، ترور و فساد، سیاستهای این رژیم نیستند، سرشت آن هستند.
اما مردم ایران خواهان صلحاند؛ آنها برای صلح مبارزه میکنند.
مانعشان نشوید.


16.05.202510:53
«ایراننما»
سردر باغ ملی در سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۴ با دستور رضاشاه و توسط جعفر خان کاشانی ساخته شد.
سردر باغ ملی دارای یک گذرگاه بزرگ و دو پیادهرو در دو طرف است. نمای بیرونی سردر شامل اشعاری از ندیم الملک، و نقوش کاشیکاری شده با نقش دو شیر که تاجی را در میان گرفتهاند است.
سردر باغ ملی پیش از ساخت برج آزادی، به عنوان نماد شهر تهران شناخته میشد.
این سردر بخشی از میدان مشق است که در دوره فتحعلیشاه قاجار ساخته و در اواخر دوره قاجار توسط حسینعلیبیکتهرانی بازسازی و توسعه یافت.
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg
سردر باغ ملی در سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۴ با دستور رضاشاه و توسط جعفر خان کاشانی ساخته شد.
سردر باغ ملی دارای یک گذرگاه بزرگ و دو پیادهرو در دو طرف است. نمای بیرونی سردر شامل اشعاری از ندیم الملک، و نقوش کاشیکاری شده با نقش دو شیر که تاجی را در میان گرفتهاند است.
سردر باغ ملی پیش از ساخت برج آزادی، به عنوان نماد شهر تهران شناخته میشد.
این سردر بخشی از میدان مشق است که در دوره فتحعلیشاه قاجار ساخته و در اواخر دوره قاجار توسط حسینعلیبیکتهرانی بازسازی و توسعه یافت.
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg


Reposted from:
Reza Pahlavi - Official

15.05.202519:11
فردوسی نماد پایداری ایرانیان در برابر سلطهی ایرانستیزان است. پیام او در روزگار کنونی، دعوت به ایستادگی، مبارزهی قهرمانانه، و پاسداری از هویت ملی برای رهایی ایران از چنگال جمهوری اسلامی است. بیدلیل نیست که این رژیم ضحاکصفت، از همان آغاز، تلاش کرد فردوسی و شاهنامه را از متن زندگی و فرهنگ مردم ایران حذف کند.
اما ملت ایران با هشیاری این تلاشها را ناکام گذاشته و با بازخوانی شاهنامه و بزرگداشت فردوسی، از گذشته و هویت خود پاسداری کرده است. امروز، بیش از هر زمان دیگر، صدای فردوسی پژواک ارادهی ملت ایران برای بازپسگیری و بازسازی ایرانی آزاد، آباد، و شکوفاست؛ بر پایهی خرد، داد، و همبستگی ملی.
@OfficialRezaPahlavi
اما ملت ایران با هشیاری این تلاشها را ناکام گذاشته و با بازخوانی شاهنامه و بزرگداشت فردوسی، از گذشته و هویت خود پاسداری کرده است. امروز، بیش از هر زمان دیگر، صدای فردوسی پژواک ارادهی ملت ایران برای بازپسگیری و بازسازی ایرانی آزاد، آباد، و شکوفاست؛ بر پایهی خرد، داد، و همبستگی ملی.
@OfficialRezaPahlavi
15.05.202516:50
بخش دوم)
ساختمان اداری بیمارستان شاهرضا در مشهد، دبیرستان شاهرضا در مشهد، تئاتر شیر و خورشید در مشهد، دانشگاه جنگ در تهران، هنرستان راه آهن در تهران و... از دیگر بناهایی هستند که توسط کریم طاهرزاده بهزاد طراحی شدهاند. کریم طاهرزاده بهزاد همچنین دارای تتبعاتی درباره هنر، تاریخ معاصر و تاریخ باستان ایران است. در کتاب «قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت» که شرح دلاوریهای مردم تبریز در مبارزه با سلطنت قاجار است، کریم طاهرزاده بهزاد، خاطرات خود از مشاهداتش در تبریز را به رشته تحریر در آورده است.
طاهرزاده همچنین به علت علاقهای که مانند دیگر مشروطهخواهان اهل معارف تبریز به ایران باستان داشت، کتاب «کوروش، حکمران جهان» نوشته دکتر ولفگانگ ویلهم را از آلمانی به فارسی ترجمه کرد که این اثر در سال ۱۳۴۶ در ایران به چاپ رسید. کریم طاهرزاده بهزاد در مقدمه این کتاب انگیزه خود را از ترجمه این اثر چنین عنوان میکند: «نگارنده و آقای کاظمزاده ایرانشهر در برلین هممنزل بوده و مورد لطف و توجه دانشمندان آلمانی قرار داشتیم.
در نمایشنامه مذکور [نمایشنامه ایرانیان نوشته آیسخولوس] ما را دعوت و به نام میهنمان ایران یکی از بهترین لژها را به ما دادند. از تماشای نمایش، هیجانی که در روحیات من ایجاد شده و در عین تأثر آمیخته به غرور لذتی که از درک تاریخ باستانی نصیب ما گردیده، هنوز هم از اعماق خاطرم فراموش نشده است. ... توسسا (به فارسی آتوشه) ملکه ایران، بالای کرسی خطابه نشسته و به رازهای دردناک بانوان گوش میداد. بانوان فر و شکوه گذشته ایران را تذکر داده و میپرسیدند. آن عظمت و شکوه گذشته ایران کجا رفته است؟ یکی یکی نام لشکرهای ایالات ایران را ذکر کرده و فرماندهان مشهور ایران را نام برده و پیروزیهای تاریخی را به یاد آورده و از توسسا سؤال میکردند که یک چنین ملتی چرا به این روز سیاه افتاده است؟»
کریم طاهرزاده بهزاد در امرداد ۱۳۴۲ از دنیا رفت. هر چند آثار معماری و هنری او که نشاندهنده میزان علاقه بیحد و اندازهاش به تاریخ و فرهنگ موطنش ایران بود، از جمله بنای آرامگاه فردوسی در توس برای ایرانیان بهیادگار مانده است.
@mashrootehorg
ساختمان اداری بیمارستان شاهرضا در مشهد، دبیرستان شاهرضا در مشهد، تئاتر شیر و خورشید در مشهد، دانشگاه جنگ در تهران، هنرستان راه آهن در تهران و... از دیگر بناهایی هستند که توسط کریم طاهرزاده بهزاد طراحی شدهاند. کریم طاهرزاده بهزاد همچنین دارای تتبعاتی درباره هنر، تاریخ معاصر و تاریخ باستان ایران است. در کتاب «قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت» که شرح دلاوریهای مردم تبریز در مبارزه با سلطنت قاجار است، کریم طاهرزاده بهزاد، خاطرات خود از مشاهداتش در تبریز را به رشته تحریر در آورده است.
طاهرزاده همچنین به علت علاقهای که مانند دیگر مشروطهخواهان اهل معارف تبریز به ایران باستان داشت، کتاب «کوروش، حکمران جهان» نوشته دکتر ولفگانگ ویلهم را از آلمانی به فارسی ترجمه کرد که این اثر در سال ۱۳۴۶ در ایران به چاپ رسید. کریم طاهرزاده بهزاد در مقدمه این کتاب انگیزه خود را از ترجمه این اثر چنین عنوان میکند: «نگارنده و آقای کاظمزاده ایرانشهر در برلین هممنزل بوده و مورد لطف و توجه دانشمندان آلمانی قرار داشتیم.
در نمایشنامه مذکور [نمایشنامه ایرانیان نوشته آیسخولوس] ما را دعوت و به نام میهنمان ایران یکی از بهترین لژها را به ما دادند. از تماشای نمایش، هیجانی که در روحیات من ایجاد شده و در عین تأثر آمیخته به غرور لذتی که از درک تاریخ باستانی نصیب ما گردیده، هنوز هم از اعماق خاطرم فراموش نشده است. ... توسسا (به فارسی آتوشه) ملکه ایران، بالای کرسی خطابه نشسته و به رازهای دردناک بانوان گوش میداد. بانوان فر و شکوه گذشته ایران را تذکر داده و میپرسیدند. آن عظمت و شکوه گذشته ایران کجا رفته است؟ یکی یکی نام لشکرهای ایالات ایران را ذکر کرده و فرماندهان مشهور ایران را نام برده و پیروزیهای تاریخی را به یاد آورده و از توسسا سؤال میکردند که یک چنین ملتی چرا به این روز سیاه افتاده است؟»
کریم طاهرزاده بهزاد در امرداد ۱۳۴۲ از دنیا رفت. هر چند آثار معماری و هنری او که نشاندهنده میزان علاقه بیحد و اندازهاش به تاریخ و فرهنگ موطنش ایران بود، از جمله بنای آرامگاه فردوسی در توس برای ایرانیان بهیادگار مانده است.
@mashrootehorg
15.05.202516:49
به مناسبت ۲۵ اردیبهشتماه، روز بزرگداشت #فردوسی
طاهرزاده بهزاد از فرماندهی مشروطهخواهان تا طراحی آرامگاه فردوسی
(آرسام محمودی-روزنامه آسیا)
کریم طاهرزاده بهزاد در سال ۱۲۶۷ (به نوشته ایرج افشار ۱۲۶۵) در تبریز به دنیا آمد. در جوانی به جرگه مشروطهخواهان تبریز پیوست. به مرکز غیبی تبریز راه یافت و به عضویت فرقه اجتماعیون عامیون تبریز درآمد و به همراه سیزده نفر دیگر، اولین فداییان محله چرنداب تبریز را تشکیل داد و فرماندهی آنان را بر عهده گرفت. با سقوط همه محلات تبریز بدست قوای قاجار و شنیدن خبر مقاومت محله امیرخیز به فرماندهی ستارخان، کریم طاهرزاده به قوای ستارخان پیوست.
خود او در این باره مینویسد: «اول شب خودم را به منزل رسانده اسلحه خود را برداشته خودم را به ستارخان معرفی کردم. حیرتم چند برابر شد وقتی که ستارخان را خندان و آسوده و بدون دغدغه و ترس حتی با لباس معمولی و بدون اسلحه دیدم.
تأثیر حضور او به ضعیفترین دلها نیروی شگرفی میبخشید. من جریان را با زبان ساده به او حکایت کردم. گفتم من برای کمک به شما نیامدهام چون از دستم چیزی بر نمیآید. من آمدهام عهد خود را ادا بکنم. چون چند ساعت قبل آن رشادت شما را که دیدم، عهد کردم که خودم را قربان شما کنم. ستارخان متأثر شد گفت: اوغلوم وقتینده سن هاممی دان چوخ منه کمک ايلیه جاقسان. [یعنی] پسرم در وقت خودش تو بیش از همه به من کمک خواهی کرد.»
با تشکیل حزب دموکرات، در تبریز تصمیم بر این شد که شعبه تبریز این حزب دارای شاخه نظامی شود. به همین جهت تشکیلاتی به نام گارد ملی در تبریز تأسیس شد که فرماندهیاش به رضا تربیت، از رجال مشروطهخواه و اهل معارف تبریز سپرده شد. فداییان در تبریز متمایل به حزب اجتماعیون عامیون یا سوسیال دموکرات بودند و گارد ملی که نیروهایش را افراد تحصیلکرده تشکیل میدادند، سازمان نظامی حزب دموکرات محسوب می شد.
کریم طاهرزاده بهزاد نیز به تشکیلات گارد ملی پیوست. در جریان محاصره تبریز، قسمتهایی از سنگرهای شام غازان و ساری داغ به نیروهای گارد ملی سپرده شد. فرماندهی سنگرهای گارد ملی در شام غازان و ساری داغ بر عهده پسر حاج علی قناد و کریم طاهرزاده بود. نبردهای شام غازان میان نیروهای مشروطهخواه و هواداران سلطنت قاجار بسیار خونین بود و تعدادی از مشروطهخواهان از جمله پسرعموی کریم طاهرزاده در این نبرد کشته شدند.
پس از اشغال تبریز به دست روسها و تهدید مشروطهخواهان از سوی آنان، گروهی از مشروطهخواهان مجبور به ترک ایران شدند. کریم طاهرزاده هم به اصرار برادر خود حسین طاهرزاده و محمدعلی تربیت که آن زمان در استانبول بودند، تبریز را ترک کرد و از مسیر زمینی به تفلیس و سپس با کشتی وارد استانبول شد. کریم طاهرزاده و سایر مشروطهخواهان در استانبول از اعدام سران مشروطهخواه در تبریز از جمله ثقهالاسلام به دست روسها باخبر شدند.
با شروع جنگ جهانی اول گروهی از رهبران مشروطه به برلین مهاجرت کردند. کریم طاهرزاده نیز که ابتدا در استانبول به مطالعه در معماری مشغول شده بود، برای تکمیل تحصیلات خود به برلین رفت. او در برلین با حسین کاظمزاده ایرانشهر از رجال مشروطهخواه و از اهل معارف تبریزی همخانه بود.
کریم طاهرزاده مانند سایر مشروطهخواهان آذربایجانی توجهی ویژه به تاریخ ایران باستان نشان میداد و در نوشتههای خود در جراید، همواره بر تاریخ ایران پیش از اسلام تأکید میکرد. پس از انقراض سلسله نکبتبار قاجار و آغاز پادشاهی رضاشاه، کریم طاهرزاده به ایران بازگشت و با دانشی که در معماری در اروپا کسب کرده بود، منشأ خدمات فراوانی در سازندگی ایران شد.
نکته قابل توجه در معماری کریم طاهرزاده بهزاد، توجه او به معماری ایران باستان، خصوصاً معماری هخامنشی است. از جمله آثار کریم طاهرزاده بهزاد در معماری، بنای آرامگاه فردوسی در توس است که احداث آن در سال ۱۳۰۷ آغاز شد و در سال ۱۳۱۳ همزمان با جشن هزاره فردوسی به پایان رسید.
هرچند بنای اولیه به علت ناآشنایی سازندگان با وضعیت آبهای زیرزمینی و مطالعات ژئوتکنیکی، دچار نشست شد و دوباره به دست هوشنگ سیحون بازسازی شد، اما هوشنگ سیحون همان طراحی شادروان کریم طاهرزاده بهزاد را با اندکی تغییر در اندازه و تزیینات اجرا کرد.
۱)
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg
طاهرزاده بهزاد از فرماندهی مشروطهخواهان تا طراحی آرامگاه فردوسی
(آرسام محمودی-روزنامه آسیا)
کریم طاهرزاده بهزاد در سال ۱۲۶۷ (به نوشته ایرج افشار ۱۲۶۵) در تبریز به دنیا آمد. در جوانی به جرگه مشروطهخواهان تبریز پیوست. به مرکز غیبی تبریز راه یافت و به عضویت فرقه اجتماعیون عامیون تبریز درآمد و به همراه سیزده نفر دیگر، اولین فداییان محله چرنداب تبریز را تشکیل داد و فرماندهی آنان را بر عهده گرفت. با سقوط همه محلات تبریز بدست قوای قاجار و شنیدن خبر مقاومت محله امیرخیز به فرماندهی ستارخان، کریم طاهرزاده به قوای ستارخان پیوست.
خود او در این باره مینویسد: «اول شب خودم را به منزل رسانده اسلحه خود را برداشته خودم را به ستارخان معرفی کردم. حیرتم چند برابر شد وقتی که ستارخان را خندان و آسوده و بدون دغدغه و ترس حتی با لباس معمولی و بدون اسلحه دیدم.
تأثیر حضور او به ضعیفترین دلها نیروی شگرفی میبخشید. من جریان را با زبان ساده به او حکایت کردم. گفتم من برای کمک به شما نیامدهام چون از دستم چیزی بر نمیآید. من آمدهام عهد خود را ادا بکنم. چون چند ساعت قبل آن رشادت شما را که دیدم، عهد کردم که خودم را قربان شما کنم. ستارخان متأثر شد گفت: اوغلوم وقتینده سن هاممی دان چوخ منه کمک ايلیه جاقسان. [یعنی] پسرم در وقت خودش تو بیش از همه به من کمک خواهی کرد.»
با تشکیل حزب دموکرات، در تبریز تصمیم بر این شد که شعبه تبریز این حزب دارای شاخه نظامی شود. به همین جهت تشکیلاتی به نام گارد ملی در تبریز تأسیس شد که فرماندهیاش به رضا تربیت، از رجال مشروطهخواه و اهل معارف تبریز سپرده شد. فداییان در تبریز متمایل به حزب اجتماعیون عامیون یا سوسیال دموکرات بودند و گارد ملی که نیروهایش را افراد تحصیلکرده تشکیل میدادند، سازمان نظامی حزب دموکرات محسوب می شد.
کریم طاهرزاده بهزاد نیز به تشکیلات گارد ملی پیوست. در جریان محاصره تبریز، قسمتهایی از سنگرهای شام غازان و ساری داغ به نیروهای گارد ملی سپرده شد. فرماندهی سنگرهای گارد ملی در شام غازان و ساری داغ بر عهده پسر حاج علی قناد و کریم طاهرزاده بود. نبردهای شام غازان میان نیروهای مشروطهخواه و هواداران سلطنت قاجار بسیار خونین بود و تعدادی از مشروطهخواهان از جمله پسرعموی کریم طاهرزاده در این نبرد کشته شدند.
پس از اشغال تبریز به دست روسها و تهدید مشروطهخواهان از سوی آنان، گروهی از مشروطهخواهان مجبور به ترک ایران شدند. کریم طاهرزاده هم به اصرار برادر خود حسین طاهرزاده و محمدعلی تربیت که آن زمان در استانبول بودند، تبریز را ترک کرد و از مسیر زمینی به تفلیس و سپس با کشتی وارد استانبول شد. کریم طاهرزاده و سایر مشروطهخواهان در استانبول از اعدام سران مشروطهخواه در تبریز از جمله ثقهالاسلام به دست روسها باخبر شدند.
با شروع جنگ جهانی اول گروهی از رهبران مشروطه به برلین مهاجرت کردند. کریم طاهرزاده نیز که ابتدا در استانبول به مطالعه در معماری مشغول شده بود، برای تکمیل تحصیلات خود به برلین رفت. او در برلین با حسین کاظمزاده ایرانشهر از رجال مشروطهخواه و از اهل معارف تبریزی همخانه بود.
کریم طاهرزاده مانند سایر مشروطهخواهان آذربایجانی توجهی ویژه به تاریخ ایران باستان نشان میداد و در نوشتههای خود در جراید، همواره بر تاریخ ایران پیش از اسلام تأکید میکرد. پس از انقراض سلسله نکبتبار قاجار و آغاز پادشاهی رضاشاه، کریم طاهرزاده به ایران بازگشت و با دانشی که در معماری در اروپا کسب کرده بود، منشأ خدمات فراوانی در سازندگی ایران شد.
نکته قابل توجه در معماری کریم طاهرزاده بهزاد، توجه او به معماری ایران باستان، خصوصاً معماری هخامنشی است. از جمله آثار کریم طاهرزاده بهزاد در معماری، بنای آرامگاه فردوسی در توس است که احداث آن در سال ۱۳۰۷ آغاز شد و در سال ۱۳۱۳ همزمان با جشن هزاره فردوسی به پایان رسید.
هرچند بنای اولیه به علت ناآشنایی سازندگان با وضعیت آبهای زیرزمینی و مطالعات ژئوتکنیکی، دچار نشست شد و دوباره به دست هوشنگ سیحون بازسازی شد، اما هوشنگ سیحون همان طراحی شادروان کریم طاهرزاده بهزاد را با اندکی تغییر در اندازه و تزیینات اجرا کرد.
۱)
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg
15.05.202515:08
«در قلمرو فردوسی؛ جایی که تاریخ به اسطوره میپیوندد.»
شاهنامهی فردوسی، این اثر بیهمتای ادب پارسی، نه تنها حماسهای ادبی، که آیینهای از هویت، فرهنگ و جهانبینی ایرانیست؛ اما جایگاه این اثر در قلمرو تاریخنگاری چیست؟ آیا شاهنامه را میتوان منبعی تاریخی دانست که گذشتهی ایران را با دقت مستند کرده؟ یا اثری اسطورهایست که در جهانی از نمادها و آرمانها سیر میکند؟
این پرسش، ما را به مرز باریک میان تاریخ و اسطوره میکشاند، جایی که فردوسی با هنرمندی بیمانند، واقعیت و خیال را در هم میآمیزد تا روایتی خلق کند که همزمان قلب و خرد را به تسخیر درمیآورد.
«شاهنامه؛ روایتی از گذشته یا بازآفرینی هویت؟»
فردوسی شاهنامه را در بستری تاریخی نگاشت؛ دورهای که هویت ایرانی پس از تسلط اعراب و نفوذ فرهنگ بیگانه در معرض خطر بود. او با تکیه بر منابع کهن مانند خداینامههای ساسانی و روایات شفاهی، کوشید تا تاریخ ایران را از آغاز اسطورهایاش (کیومرث) تا پایان دورهی ساسانی (یزدگرد سوم) بازگو کند. این تلاش، ظاهر شاهنامه را به یک متن تاریخی نزدیک میکند.
بخشهایی از شاهنامه، بهویژه داستانهای پادشاهان ساسانی مانند انوشیروان یا خسروپرویز، با منابع تاریخی دیگر مانند «کارنامه اردشیر بابکان» یا تواریخ یونانی و رومی همخوانیهایی دارد. نامها، وقایع و حتی برخی جزئیات سیاسی و نظامی در این بخشها، نشاندهندهی تلاش فردوسی برای حفظ وفاداری به روایات تاریخیست.
با این حال، فردوسی نه مورخ بود و نه دغدغهی او ثبت دقیق وقایع به شیوهی علمی. او شاعری حماسی بود که میخواست روح یک ملت را زنده کند. از اینرو بخشهای تاریخی شاهنامه با لایههایی از اسطوره، تخیل و آرمانسازی درآمیختهاند.
«اسطوره در خدمت تاریخ؛ بازسازی گذشتهی آرمانی»
یکی از ویژگیهای برجستهی شاهنامه، توانایی فردوسی در تبدیل تاریخ به اسطوره و اسطوره به تاریخ است. او گذشتهی ایران را نهتنها بهعنوان مجموعهای از وقایع، که بهمثابه داستانی حماسی بازسازی میکند که در آن ارزشهایی چون راستی، شجاعت و عدالت برجسته میشوند. این رویکرد اسطوره را به ابزاری برای تقویت هویت ملی تبدیل میکند.
«تاریخ در خدمت اسطوره؛ حقیقت در آیینهی تخیل»
اگر اسطوره در شاهنامه به خدمت تاریخ درمیآید، تاریخ نیز در خدمت اسطوره قرار میگیرد. فردوسی وقایع تاریخی را با چنان هنرمندی در قالب حماسی و نمادین روایت میکند که گاه مرز میان واقعیت و خیال محو میشود.
برای مثال، داستان سقوط ساسانیان در برابر اعراب، که در بخش پایانی شاهنامه روایت میشود، با وجود ریشههای تاریخی، با لحنی تراژیک و اسطورهای بازگو میشود. یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، در روایت فردوسی نهتنها یک پادشاه شکستخورده، که نمادی از پایان یک عصر طلاییست که با مرگ او، ایران به تاریکی فرو میرود.
این رویکرد نشان میدهد که فردوسی بیش از آنکه به دنبال ثبت دقیق وقایع باشد، میخواهد معنای آنها را در بافتی کلانتر بازتاب دهد.
«شاهنامه در مرز تاریخ و اسطوره؛ یک اثر چندلایه»
آنچه شاهنامه را اثری بیمانند میسازد، توانایی آن در زیستن در مرز میان تاریخ و اسطوره است. این اثر نه کاملاً تاریخیست و نه صرفاً اسطورهای؛ بلکه ترکیبیست هنرمندانه از هر دو. بخش اسطورهای شاهنامه (داستانهای کیومرث، هوشنگ و جمشید) ریشه در باورهای کهن ایرانی دارد و جهانی آرمانی را ترسیم میکند که در آن نظم کیهانی و عدالت الهی حاکم است.
بخش پهلوانی (داستانهای رستم و کیانیان) پلیست میان اسطوره و تاریخ، جایی که پهلوانان اسطورهای در بستری نیمهتاریخی عمل میکنند. سرانجام، بخش تاریخی (داستانهای ساسانیان) به واقعیتهای تاریخی نزدیکتر میشود، اما همچنان با رنگ و بوی حماسی و اسطورهای روایت میگردد.
«فردوسی؛ نه مورخ، بلکه معمار هویت»
فردوسی را نمیتوان مورخی به معنای امروزی دانست، اما او بیتردید معمار هویتیست که ایران را در برابر طوفانهای تاریخ سرپا نگه داشت. شاهنامه، تاریخ را با اسطوره درمیآمیزد تا روایتی خلق کند که نهتنها گذشته را بازگو میکند، که آینده را نیز الهام میبخشد. شاهنامه در این معنا، نهتنها سند هویت ایرانی، بلکه آیینهایست که انسان را به تأمل در معنای وجود و سرنوشت خویش دعوت میکند.
فردوسی با آفرینش جهانی که در آن پهلوانان، پادشاهان و حتی شکستها معنایی عمیق دارند، به ایرانیان یادآوری میکند که هویت آنها ریشه در ارزشهایی چون خرد، راستی و شجاعت دارد.
#شکوه_پایدار
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg
شاهنامهی فردوسی، این اثر بیهمتای ادب پارسی، نه تنها حماسهای ادبی، که آیینهای از هویت، فرهنگ و جهانبینی ایرانیست؛ اما جایگاه این اثر در قلمرو تاریخنگاری چیست؟ آیا شاهنامه را میتوان منبعی تاریخی دانست که گذشتهی ایران را با دقت مستند کرده؟ یا اثری اسطورهایست که در جهانی از نمادها و آرمانها سیر میکند؟
این پرسش، ما را به مرز باریک میان تاریخ و اسطوره میکشاند، جایی که فردوسی با هنرمندی بیمانند، واقعیت و خیال را در هم میآمیزد تا روایتی خلق کند که همزمان قلب و خرد را به تسخیر درمیآورد.
«شاهنامه؛ روایتی از گذشته یا بازآفرینی هویت؟»
فردوسی شاهنامه را در بستری تاریخی نگاشت؛ دورهای که هویت ایرانی پس از تسلط اعراب و نفوذ فرهنگ بیگانه در معرض خطر بود. او با تکیه بر منابع کهن مانند خداینامههای ساسانی و روایات شفاهی، کوشید تا تاریخ ایران را از آغاز اسطورهایاش (کیومرث) تا پایان دورهی ساسانی (یزدگرد سوم) بازگو کند. این تلاش، ظاهر شاهنامه را به یک متن تاریخی نزدیک میکند.
بخشهایی از شاهنامه، بهویژه داستانهای پادشاهان ساسانی مانند انوشیروان یا خسروپرویز، با منابع تاریخی دیگر مانند «کارنامه اردشیر بابکان» یا تواریخ یونانی و رومی همخوانیهایی دارد. نامها، وقایع و حتی برخی جزئیات سیاسی و نظامی در این بخشها، نشاندهندهی تلاش فردوسی برای حفظ وفاداری به روایات تاریخیست.
با این حال، فردوسی نه مورخ بود و نه دغدغهی او ثبت دقیق وقایع به شیوهی علمی. او شاعری حماسی بود که میخواست روح یک ملت را زنده کند. از اینرو بخشهای تاریخی شاهنامه با لایههایی از اسطوره، تخیل و آرمانسازی درآمیختهاند.
«اسطوره در خدمت تاریخ؛ بازسازی گذشتهی آرمانی»
یکی از ویژگیهای برجستهی شاهنامه، توانایی فردوسی در تبدیل تاریخ به اسطوره و اسطوره به تاریخ است. او گذشتهی ایران را نهتنها بهعنوان مجموعهای از وقایع، که بهمثابه داستانی حماسی بازسازی میکند که در آن ارزشهایی چون راستی، شجاعت و عدالت برجسته میشوند. این رویکرد اسطوره را به ابزاری برای تقویت هویت ملی تبدیل میکند.
«تاریخ در خدمت اسطوره؛ حقیقت در آیینهی تخیل»
اگر اسطوره در شاهنامه به خدمت تاریخ درمیآید، تاریخ نیز در خدمت اسطوره قرار میگیرد. فردوسی وقایع تاریخی را با چنان هنرمندی در قالب حماسی و نمادین روایت میکند که گاه مرز میان واقعیت و خیال محو میشود.
برای مثال، داستان سقوط ساسانیان در برابر اعراب، که در بخش پایانی شاهنامه روایت میشود، با وجود ریشههای تاریخی، با لحنی تراژیک و اسطورهای بازگو میشود. یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، در روایت فردوسی نهتنها یک پادشاه شکستخورده، که نمادی از پایان یک عصر طلاییست که با مرگ او، ایران به تاریکی فرو میرود.
این رویکرد نشان میدهد که فردوسی بیش از آنکه به دنبال ثبت دقیق وقایع باشد، میخواهد معنای آنها را در بافتی کلانتر بازتاب دهد.
«شاهنامه در مرز تاریخ و اسطوره؛ یک اثر چندلایه»
آنچه شاهنامه را اثری بیمانند میسازد، توانایی آن در زیستن در مرز میان تاریخ و اسطوره است. این اثر نه کاملاً تاریخیست و نه صرفاً اسطورهای؛ بلکه ترکیبیست هنرمندانه از هر دو. بخش اسطورهای شاهنامه (داستانهای کیومرث، هوشنگ و جمشید) ریشه در باورهای کهن ایرانی دارد و جهانی آرمانی را ترسیم میکند که در آن نظم کیهانی و عدالت الهی حاکم است.
بخش پهلوانی (داستانهای رستم و کیانیان) پلیست میان اسطوره و تاریخ، جایی که پهلوانان اسطورهای در بستری نیمهتاریخی عمل میکنند. سرانجام، بخش تاریخی (داستانهای ساسانیان) به واقعیتهای تاریخی نزدیکتر میشود، اما همچنان با رنگ و بوی حماسی و اسطورهای روایت میگردد.
«فردوسی؛ نه مورخ، بلکه معمار هویت»
فردوسی را نمیتوان مورخی به معنای امروزی دانست، اما او بیتردید معمار هویتیست که ایران را در برابر طوفانهای تاریخ سرپا نگه داشت. شاهنامه، تاریخ را با اسطوره درمیآمیزد تا روایتی خلق کند که نهتنها گذشته را بازگو میکند، که آینده را نیز الهام میبخشد. شاهنامه در این معنا، نهتنها سند هویت ایرانی، بلکه آیینهایست که انسان را به تأمل در معنای وجود و سرنوشت خویش دعوت میکند.
فردوسی با آفرینش جهانی که در آن پهلوانان، پادشاهان و حتی شکستها معنایی عمیق دارند، به ایرانیان یادآوری میکند که هویت آنها ریشه در ارزشهایی چون خرد، راستی و شجاعت دارد.
#شکوه_پایدار
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg
15.05.202512:52
بخش دوم:
▪️در زندگی ملکه آنقدر داستان و اتفاق وجود دارد که بتوان فیلمی به یادماندنی ساخت. او در پاریس مشغول تحصیل معماری بود، رشتهای که انتخاب آن با در نظر گرفتن اینکه در آن زمان تنها یک زن معمار در ایران وجود داشت، انتخاب شجاعانه و چشمگیری بود، که توجه شاه را پس از طلاقش از همسر دومش به خود جلب کرد.
آنها در خانهی دختر شاه از همسر اولش، که فرح پهلوی نیز با او آشنایی داشت، با هم دیدار کردند. شهبانو گفته «من رفته بودم آنجا که دخترش را ببینم و ناگهان اعلیحضرت آمدند. با خودم گفتم: "خب، آمده دخترش را ببیند.»
البته دیدار آنها به همینجا ختم نشد. آنها سه بار بهطور «اتفاقی» در خانه دختر شاه با یکدیگر دیدار کردند و در سومین دیدار، شاه از فرح خواستگاری کرد: «باورکردنی نبود.»
او در جملهای که به خوبی و عمیقا بازتابدهنده واقعیت ازدواجهای سلطنتی است، گفت: «من عاشق اعلیحضرت شده بودم، و اعلیحضرت نیز من را برای ازدواج برگزید.»
در کتاب «سقوط بهشت: پهلویها و روزهای پایانی ایران شاهنشاهی» نوشته اندرو اسکات کوپر، مورخ آمریکایی، آمده است که وقتی فرح پهلوی همراه با شاه در سال ۱۹۶۲ برای یک دیدار رسمی به ایالات متحده رفت، با لباس پرزرقوبرقش از ژاکلین کندی پیشی گرفت. لباس او «ردایی بود آراسته به جواهر که با نخ طلا بافته شده بود، همراه با گردنبند الماس و زمرد و تاجی مزین به الماس که شبیه لانه پرندهای بود که در آن هفت زمرد عظیم به اندازه تخم پرنده سینه سرخ آمریکایی و به رنگ آبی تخم مرغی-فیروزهای- قرار داشتند.»
پنج سال بعد، زمانی که شاه به طور رسمی تاجگذاری کرد و عنوان شاهنشاه، شاه شاهان، را بر خود نهاد، این زوج سلطنتی با کالسکهای طلایی که به طور ویژه توسط صنعتگران وین برای این مناسبت ساخته شده بود، و با هشت اسب سفید مجلل مجارستانی کشیده میشد، رهسپار کاخشان شدند.
شهبانو فرح پهلوی ابراز امیدواری کرده که در این فیلم مدرنسازی کشور توسط محمدرضا شاه فقید یادآوری شود؛ دستاوردهایی که شامل توزیع زمین میان دهقانان، اعطای آزادی به زنان، و سرمایهگذاری در حوزه آموزش.
او خود نیز در روند اصلاحات نقش داشت. در دهه ۱۹۷۰، همزمان با سرازیر شدن درآمدهای نفتی به ایران، او همسرش را متقاعد کرد که بخشی از این پول را صرف یکی از پروژههای مورد علاقهاش کند: موزه هنر معاصر در تهران.
شهبانو فرح پهلوی برای این موزه، آثار هنری معاصری را خریداری کرد که اکنون ارزش آنها حدود ۳ میلیارد دلار برآورد میشود و گفته میشود این مجموعه، بزرگترین کلکسیون آثار معاصر در خارج از ایالات متحده و اروپا است.
آثار هنرمندانی چون کلود مونه، فرانسیس بیکن، آلبرتو جاکومتی، رنه ماگریت، پابلو پیکاسو، اندی وارهول -خالق اثری با تصویر شهبانو فرح پهلوی- و ماکس ارنست در این مجموعه جای دارند.
شهبانو فرح پهلوی گفته که تابلو «نقاشی دیواری روی زمینه قرمز هندی» اثر جکسون پولاک را به قیمت یک میلیون دلار خریداری کرده است. این اثر اکنون ۲۵۰ میلیون دلار ارزشگذاری شده است.
هنگامی که آیتاللهها به قدرت رسیدند، نگاه خوشایندی به برخی از آثار نداشتند؛ از جمله تابلو «گابرییل با بلوز باز» اثر پیر-اوگوست رنوار، که به گفته آنان بخش زیادی از بدن زن را به نمایش میگذاشت. این تابلو به زیرزمین منتقل شد.
سال گذشته، بخش زیادی از این مجموعه در قالب نمایشگاهی در تهران با عنوان «چشم در برابر چشم» به نمایش گذاشته شد. این رویداد چنان با استقبال مواجه شد که ناچار شدند مدت زمان آن را تمدید کنند.
شهبانو فرح پهلوی گفت که موفقیت این نمایشگاه نشان میدهد که با وجود نزدیک به نیم قرن حکومت مذهبی، اشتیاق ایرانیان به هنر و فرهنگ همچنان به قوت خود باقی است.
@mashrootehorg
▪️در زندگی ملکه آنقدر داستان و اتفاق وجود دارد که بتوان فیلمی به یادماندنی ساخت. او در پاریس مشغول تحصیل معماری بود، رشتهای که انتخاب آن با در نظر گرفتن اینکه در آن زمان تنها یک زن معمار در ایران وجود داشت، انتخاب شجاعانه و چشمگیری بود، که توجه شاه را پس از طلاقش از همسر دومش به خود جلب کرد.
آنها در خانهی دختر شاه از همسر اولش، که فرح پهلوی نیز با او آشنایی داشت، با هم دیدار کردند. شهبانو گفته «من رفته بودم آنجا که دخترش را ببینم و ناگهان اعلیحضرت آمدند. با خودم گفتم: "خب، آمده دخترش را ببیند.»
البته دیدار آنها به همینجا ختم نشد. آنها سه بار بهطور «اتفاقی» در خانه دختر شاه با یکدیگر دیدار کردند و در سومین دیدار، شاه از فرح خواستگاری کرد: «باورکردنی نبود.»
او در جملهای که به خوبی و عمیقا بازتابدهنده واقعیت ازدواجهای سلطنتی است، گفت: «من عاشق اعلیحضرت شده بودم، و اعلیحضرت نیز من را برای ازدواج برگزید.»
در کتاب «سقوط بهشت: پهلویها و روزهای پایانی ایران شاهنشاهی» نوشته اندرو اسکات کوپر، مورخ آمریکایی، آمده است که وقتی فرح پهلوی همراه با شاه در سال ۱۹۶۲ برای یک دیدار رسمی به ایالات متحده رفت، با لباس پرزرقوبرقش از ژاکلین کندی پیشی گرفت. لباس او «ردایی بود آراسته به جواهر که با نخ طلا بافته شده بود، همراه با گردنبند الماس و زمرد و تاجی مزین به الماس که شبیه لانه پرندهای بود که در آن هفت زمرد عظیم به اندازه تخم پرنده سینه سرخ آمریکایی و به رنگ آبی تخم مرغی-فیروزهای- قرار داشتند.»
پنج سال بعد، زمانی که شاه به طور رسمی تاجگذاری کرد و عنوان شاهنشاه، شاه شاهان، را بر خود نهاد، این زوج سلطنتی با کالسکهای طلایی که به طور ویژه توسط صنعتگران وین برای این مناسبت ساخته شده بود، و با هشت اسب سفید مجلل مجارستانی کشیده میشد، رهسپار کاخشان شدند.
شهبانو فرح پهلوی ابراز امیدواری کرده که در این فیلم مدرنسازی کشور توسط محمدرضا شاه فقید یادآوری شود؛ دستاوردهایی که شامل توزیع زمین میان دهقانان، اعطای آزادی به زنان، و سرمایهگذاری در حوزه آموزش.
او خود نیز در روند اصلاحات نقش داشت. در دهه ۱۹۷۰، همزمان با سرازیر شدن درآمدهای نفتی به ایران، او همسرش را متقاعد کرد که بخشی از این پول را صرف یکی از پروژههای مورد علاقهاش کند: موزه هنر معاصر در تهران.
شهبانو فرح پهلوی برای این موزه، آثار هنری معاصری را خریداری کرد که اکنون ارزش آنها حدود ۳ میلیارد دلار برآورد میشود و گفته میشود این مجموعه، بزرگترین کلکسیون آثار معاصر در خارج از ایالات متحده و اروپا است.
آثار هنرمندانی چون کلود مونه، فرانسیس بیکن، آلبرتو جاکومتی، رنه ماگریت، پابلو پیکاسو، اندی وارهول -خالق اثری با تصویر شهبانو فرح پهلوی- و ماکس ارنست در این مجموعه جای دارند.
شهبانو فرح پهلوی گفته که تابلو «نقاشی دیواری روی زمینه قرمز هندی» اثر جکسون پولاک را به قیمت یک میلیون دلار خریداری کرده است. این اثر اکنون ۲۵۰ میلیون دلار ارزشگذاری شده است.
هنگامی که آیتاللهها به قدرت رسیدند، نگاه خوشایندی به برخی از آثار نداشتند؛ از جمله تابلو «گابرییل با بلوز باز» اثر پیر-اوگوست رنوار، که به گفته آنان بخش زیادی از بدن زن را به نمایش میگذاشت. این تابلو به زیرزمین منتقل شد.
سال گذشته، بخش زیادی از این مجموعه در قالب نمایشگاهی در تهران با عنوان «چشم در برابر چشم» به نمایش گذاشته شد. این رویداد چنان با استقبال مواجه شد که ناچار شدند مدت زمان آن را تمدید کنند.
شهبانو فرح پهلوی گفت که موفقیت این نمایشگاه نشان میدهد که با وجود نزدیک به نیم قرن حکومت مذهبی، اشتیاق ایرانیان به هنر و فرهنگ همچنان به قوت خود باقی است.
@mashrootehorg
15.05.202512:50
شهبانو فرح پهلوی: همچنان امیدوارم که آیتاللهها سقوط کنند و ملت ایران آزاد شوند
▪️شهبانو فرح پهلوی، همسر شاهنشاه فقید ایران، محمدرضاشاه پهلوی، در گفتگو با روزنامه «تایمز» بریتانیا که به تازگی منتشر شده تأکید کرده که همچنان ایرانیان به او ابراز محبت میکنند و امیدوار است که فیلم جدیدی که زندگیاش را به تصویر میکشد هر چه سریعتر آماده بشود.
به گزارش «تایمز» پس از آنکه حکومت اسلامگرای آیتاللهها بر ایران حاکم شد، شاهنشاه فقید به همراه خانوادهاش به اجبار کشور را ترک کردند و در طول ۴۶ سال گذشته نیز همواره از سوی جمهوری اسلامی مورد تهمت و بیاحترامی قرار گرفتهاند.
با این حال، شهبانو فرح پهلوی، همسر شاهنشاه ایران و ملکه ایران، گفته که همچنان از محبت و حمایت شهروندان در ایران برخوردار است.
او گفته «برایم ایمیل میفرستند و شماره تلفن میگذارند. من هم به آنها زنگ میزنم و خیلی عجیب است چون صدایم را میشناسند؛ میگویند «سلام شهبانو» و من میگویم «این را نگویید» چون میترسم حکومت تماسهایشان را شنود کند.»
شهبانو فرح پهلوی افزوده «اما با وجود تمام دروغهایی که حاکمان مذهبی در ایران درباره ما گفتهاند … خیلی خوشحال میشوم که پیش از مرگم این محبت و همدلی هممیهنانم را میبینم و میشنوم.»
مصاحبه شهبانو فرح پهلوی با روزنامه تایمز به مناسبت ساخت فیلم زندگینامهاش با عنوان «داستان یک زن فوقالعاده» که زیباییاش حتی از ژاکلین کندی، بانوی اول پیشین آمریکا، نیز فراتر دانسته میشد، صورت گرفت.
این فیلم قرار است یادآور زندگیای باشد که شهبانو فرح پهلوی پس از ازدواج با محمدرضا شاه پهلوی در سال ۱۹۵۹ تجربه کرده است.
او در مراسم عروسی، تاجی از الماس به طراحی «هری وینستون»، طراح آمریکایی، به سر داشت و لباس عروسیاش از برند دیور بود؛ لباسی مزین به مروارید و نگین که وزنش به ۱۵ کیلوگرم میرسید.
احتمال میرود که فیلم به تراژدیهایی که او تجربه کرده بپردازد؛ به ویژه در دوران تبعیدی که پس از انقلاب در سال ۱۹۷۹ آغاز شد؛ او همسرش را یک سال بعد از تبعید ناخواسته در مصر، در سن ۶۰ سالگی بر اثر سرطان از دست داد و دو تن از چهار فرزندشان نیز به دلیل یأس و ناامیدی ناشی از تحولات سیاسی، دست به خودکشی زدند؛ موضوعی که فرح پهلوی خود به آن اشاره کرده است.
روزنامه «تایمز» مینویسد در یک روز گرم بهاری در پاریس، شهبانو کمی گرفتگی صدا داشت و گاهگاهی سرفه میکرد. اما وقتی روی مبل نشسته بود و نور غروب، آپارتمانش را در بر گرفته بود، همچنان وقار سلطنتی خود را حفظ کرده بود.
در ادامه آمده شهبانو با بیان اینکه امیدوار است که رژیم آیتاللهها روزی سقوط کند تا راه برای یک ایران آزاد و دموکراتیک باز شود گفته «من همیشه امیدوار و مثبتاندیش میمانم».
به نوشته «تایمز» شهبانو در طول گفتگو ناراحتی و ناامیدی خود را از وضعیت کنونی پنهان نکرده و تأکید کرده که «واقعاً باورنکردنی است که کشوری مانند ایران با آن تمدن و تاریخ عظیم، باید توسط چنین افرادی اداره شود.»
او که به نظر نمیرسد باور و اعتماد زیادی به تمایل غرب برای ایجاد تغییر ساختار سیاسی در ایران، دستکم نه از روی تعهد به آزادی و دموکراسی، داشته باشد گفته «آمریکا، بریتانیا و کشورهای غربی فقط به دنبال منافع خودشان هستند» و افزوده «اگر روزی به این نتیجه برسند که وضعیت فعلی به ضررشان است، آنوقت اقدامی خواهند کرد.»
«تایمز» مینویسد تازهترین نمونه از آنچه وی آن را استکبار و خودکامگی غربی میداند، هفته گذشته رخ داد؛ زمانی که رئیسجمهور ترامپ اعلام کرد در حال بررسی تغییر نام «خلیج فارس» به نام جعلی «خلیج عربی» است. ترامپ گفت که تصمیم نهایی را در جریان سفر این هفتهاش به خاورمیانه خواهد گرفت، هرچند ایرانیان از اینکه او حتی به چنین چیزی فکر میکند خشمگین هستند. ملکه نیز این خشم را با مردم ایران شریک است – که این خود نقطه اشتراک نادری با رژیم به شمار میآید.
شهبانو فرح گفته «خلیج فارس قرنهاست که به همین نام شناخته میشود» و افزوده که ترامپ احتمالاً میخواهد با این کار دل کشورهای عربی را به دست آورد؛«یعنی نمیتوانند فقط به خاطر منافعشان نام یک منطقه تاریخی را تغییر بدهند.»
فیلم زندگی شهبانو که در آمریکا ساخته میشود و قرار است در سال ۲۰۲۷ منتشر شود، توسط امیلی آتف، فیلمساز فرانسوی-ایرانی کارگردانی خواهد شد و ژولیت توحیدی، فیلمنامهنویس بریتانیایی-ایرانی نیز در این پروژه همکاری دارد.
۱)
@mashrootehorg
▪️شهبانو فرح پهلوی، همسر شاهنشاه فقید ایران، محمدرضاشاه پهلوی، در گفتگو با روزنامه «تایمز» بریتانیا که به تازگی منتشر شده تأکید کرده که همچنان ایرانیان به او ابراز محبت میکنند و امیدوار است که فیلم جدیدی که زندگیاش را به تصویر میکشد هر چه سریعتر آماده بشود.
به گزارش «تایمز» پس از آنکه حکومت اسلامگرای آیتاللهها بر ایران حاکم شد، شاهنشاه فقید به همراه خانوادهاش به اجبار کشور را ترک کردند و در طول ۴۶ سال گذشته نیز همواره از سوی جمهوری اسلامی مورد تهمت و بیاحترامی قرار گرفتهاند.
با این حال، شهبانو فرح پهلوی، همسر شاهنشاه ایران و ملکه ایران، گفته که همچنان از محبت و حمایت شهروندان در ایران برخوردار است.
او گفته «برایم ایمیل میفرستند و شماره تلفن میگذارند. من هم به آنها زنگ میزنم و خیلی عجیب است چون صدایم را میشناسند؛ میگویند «سلام شهبانو» و من میگویم «این را نگویید» چون میترسم حکومت تماسهایشان را شنود کند.»
شهبانو فرح پهلوی افزوده «اما با وجود تمام دروغهایی که حاکمان مذهبی در ایران درباره ما گفتهاند … خیلی خوشحال میشوم که پیش از مرگم این محبت و همدلی هممیهنانم را میبینم و میشنوم.»
مصاحبه شهبانو فرح پهلوی با روزنامه تایمز به مناسبت ساخت فیلم زندگینامهاش با عنوان «داستان یک زن فوقالعاده» که زیباییاش حتی از ژاکلین کندی، بانوی اول پیشین آمریکا، نیز فراتر دانسته میشد، صورت گرفت.
این فیلم قرار است یادآور زندگیای باشد که شهبانو فرح پهلوی پس از ازدواج با محمدرضا شاه پهلوی در سال ۱۹۵۹ تجربه کرده است.
او در مراسم عروسی، تاجی از الماس به طراحی «هری وینستون»، طراح آمریکایی، به سر داشت و لباس عروسیاش از برند دیور بود؛ لباسی مزین به مروارید و نگین که وزنش به ۱۵ کیلوگرم میرسید.
احتمال میرود که فیلم به تراژدیهایی که او تجربه کرده بپردازد؛ به ویژه در دوران تبعیدی که پس از انقلاب در سال ۱۹۷۹ آغاز شد؛ او همسرش را یک سال بعد از تبعید ناخواسته در مصر، در سن ۶۰ سالگی بر اثر سرطان از دست داد و دو تن از چهار فرزندشان نیز به دلیل یأس و ناامیدی ناشی از تحولات سیاسی، دست به خودکشی زدند؛ موضوعی که فرح پهلوی خود به آن اشاره کرده است.
روزنامه «تایمز» مینویسد در یک روز گرم بهاری در پاریس، شهبانو کمی گرفتگی صدا داشت و گاهگاهی سرفه میکرد. اما وقتی روی مبل نشسته بود و نور غروب، آپارتمانش را در بر گرفته بود، همچنان وقار سلطنتی خود را حفظ کرده بود.
در ادامه آمده شهبانو با بیان اینکه امیدوار است که رژیم آیتاللهها روزی سقوط کند تا راه برای یک ایران آزاد و دموکراتیک باز شود گفته «من همیشه امیدوار و مثبتاندیش میمانم».
به نوشته «تایمز» شهبانو در طول گفتگو ناراحتی و ناامیدی خود را از وضعیت کنونی پنهان نکرده و تأکید کرده که «واقعاً باورنکردنی است که کشوری مانند ایران با آن تمدن و تاریخ عظیم، باید توسط چنین افرادی اداره شود.»
او که به نظر نمیرسد باور و اعتماد زیادی به تمایل غرب برای ایجاد تغییر ساختار سیاسی در ایران، دستکم نه از روی تعهد به آزادی و دموکراسی، داشته باشد گفته «آمریکا، بریتانیا و کشورهای غربی فقط به دنبال منافع خودشان هستند» و افزوده «اگر روزی به این نتیجه برسند که وضعیت فعلی به ضررشان است، آنوقت اقدامی خواهند کرد.»
«تایمز» مینویسد تازهترین نمونه از آنچه وی آن را استکبار و خودکامگی غربی میداند، هفته گذشته رخ داد؛ زمانی که رئیسجمهور ترامپ اعلام کرد در حال بررسی تغییر نام «خلیج فارس» به نام جعلی «خلیج عربی» است. ترامپ گفت که تصمیم نهایی را در جریان سفر این هفتهاش به خاورمیانه خواهد گرفت، هرچند ایرانیان از اینکه او حتی به چنین چیزی فکر میکند خشمگین هستند. ملکه نیز این خشم را با مردم ایران شریک است – که این خود نقطه اشتراک نادری با رژیم به شمار میآید.
شهبانو فرح گفته «خلیج فارس قرنهاست که به همین نام شناخته میشود» و افزوده که ترامپ احتمالاً میخواهد با این کار دل کشورهای عربی را به دست آورد؛«یعنی نمیتوانند فقط به خاطر منافعشان نام یک منطقه تاریخی را تغییر بدهند.»
فیلم زندگی شهبانو که در آمریکا ساخته میشود و قرار است در سال ۲۰۲۷ منتشر شود، توسط امیلی آتف، فیلمساز فرانسوی-ایرانی کارگردانی خواهد شد و ژولیت توحیدی، فیلمنامهنویس بریتانیایی-ایرانی نیز در این پروژه همکاری دارد.
۱)
@mashrootehorg
15.05.202510:33
«ایراننما»
۲۵ اردیبهشتماه روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، بزرگترین حماسهسرای ایران و سراینده شاهنامه گرامی باد.
#سازمان_مشروطه_ایران
#فردوسی
@mashrootehorg
۲۵ اردیبهشتماه روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، بزرگترین حماسهسرای ایران و سراینده شاهنامه گرامی باد.
#سازمان_مشروطه_ایران
#فردوسی
@mashrootehorg


15.05.202508:00
«گاهشمار»
سخنانی از مجتبی مینوی به مناسبت ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی بزرگ
مجتبی مینوی در این سخنرانی میگوید: «شاهنامه فردوسی از برای مردم ایران از سه لحاظ مهم است. اول اینکه یکی از آثار هنری و ادبی بسیار بزرگ است و از طبع و قریحه یکی از شعرای بزرگ قوم ایرانزاده است و بر اثر همت، پشتکار و فداکاری او و بیست سی سال خون جگر خوردن او به وجود آمده است. دوم اینکه تاریخ داستانی و حکایات نیاکان ملت ایران را شامل است و در حکم نسبنامه این قوم است. سوم اینکه زبان آن فارسی است و فارسی محکمترین زنجیر عُلقه و ارتباط طوایفی است که در خاک ایران ساکن هستند.»
مجتبی مینوی طهرانی معروف به مجتبی مینوی ادیب، نویسنده، مصحح، مورخ و مترجم ایرانی، زاده ۱۹ بهمن ۱۲۸۲ خورشیدی در تهران بود. دیوان ناصرخسرو، بخشهایی از شاهنامه فردوسی، ویسورامین، عیونالحکمه تألیف ابنسینا از جمله آثار تصحیحشده و فردوسی و شعر او از جمله آثار تألیفی مینوی به شمار میآیند. او در بهمنماه ۱۳۵۵ در سن ۷۴ سالگی در تهران درگذشت.
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg
سخنانی از مجتبی مینوی به مناسبت ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی بزرگ
مجتبی مینوی در این سخنرانی میگوید: «شاهنامه فردوسی از برای مردم ایران از سه لحاظ مهم است. اول اینکه یکی از آثار هنری و ادبی بسیار بزرگ است و از طبع و قریحه یکی از شعرای بزرگ قوم ایرانزاده است و بر اثر همت، پشتکار و فداکاری او و بیست سی سال خون جگر خوردن او به وجود آمده است. دوم اینکه تاریخ داستانی و حکایات نیاکان ملت ایران را شامل است و در حکم نسبنامه این قوم است. سوم اینکه زبان آن فارسی است و فارسی محکمترین زنجیر عُلقه و ارتباط طوایفی است که در خاک ایران ساکن هستند.»
مجتبی مینوی طهرانی معروف به مجتبی مینوی ادیب، نویسنده، مصحح، مورخ و مترجم ایرانی، زاده ۱۹ بهمن ۱۲۸۲ خورشیدی در تهران بود. دیوان ناصرخسرو، بخشهایی از شاهنامه فردوسی، ویسورامین، عیونالحکمه تألیف ابنسینا از جمله آثار تصحیحشده و فردوسی و شعر او از جمله آثار تألیفی مینوی به شمار میآیند. او در بهمنماه ۱۳۵۵ در سن ۷۴ سالگی در تهران درگذشت.
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg
14.05.202518:13
اسپیس در شبکه «ایکس»
موضوع: آسیبشناسی امروز، راهکاری برای فردا
با حضور «حجت کلاشی»
شنبه ۲۷ اردیبهشتماه، ساعت ۹ تا ۱۱شب به وقت تهران؛ همراه با بخش پرسش و پاسخ.
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg
موضوع: آسیبشناسی امروز، راهکاری برای فردا
با حضور «حجت کلاشی»
شنبه ۲۷ اردیبهشتماه، ساعت ۹ تا ۱۱شب به وقت تهران؛ همراه با بخش پرسش و پاسخ.
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg


Deleted14.05.202521:34
14.05.202510:54
اسپیس در شبکه «ایکس»
موضوع: آسیبشناسی امروز، راهکاری برای فردا
با حضور «حجت کلاشی»
جمعه ۲۶ اردیبهشتماه ساعت ۹ تا ۱۱شب به وقت تهران؛ همراه با پرسش و پاسخ.
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg
موضوع: آسیبشناسی امروز، راهکاری برای فردا
با حضور «حجت کلاشی»
جمعه ۲۶ اردیبهشتماه ساعت ۹ تا ۱۱شب به وقت تهران؛ همراه با پرسش و پاسخ.
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg


Records
07.05.202501:44
965Subscribers22.03.202523:59
300Citation index23.03.202507:00
4.2KAverage views per post22.03.202523:59
4.2KAverage views per ad post11.03.202514:29
87.88%ER22.03.202523:59
459.32%ERRGrowth
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
Log in to unlock more functionality.