علی🎀
بعدازکلی سختی بلاخره نوبت به جوکر تایم شهرام رسید
همونی که خیلی دوستش دارم.و از اوایل جوکربهش حس خاصی پیدا کرده بودم. اما از یک چیزی مطمئن نبودم، نمیدونم که اون همین حسی که بههش دارم رو بهم داره یا نه..آخه فقط رابطه ما در حد یک همکاری و یک دوستی ساده بود
شهرام اومد داخل.. اخ با اون کتش و اون عینکش جذابیتش دوبرابرر شده بود داشت برامون اهنگ میخوند.. ولی من محوش شده بودم..
شهرام🎀
نوبت به جوکر تایم من رسیده بود..
توی جمیعت دنبال علی میگشتم..
شروع کردم به کارایی که قرار بود انجام بدم
داشتم شاد میخوندم.. که عمو حمید مثلافوت کرده بود نگاهم رفت به علی..
اخ پسرتوپرمن داشت حرکت اهسته به سمت عموحمید میرفته که یهوو نگاهم کرد..
باهم چشم تو چشم شدیم..
خدای من این رنگ چشما..
من از اوایل جوکر روی این چشما حساس شده بودم..
علی🎀
چشم تو چشم شهرام شدم..
چشماش عجیب بود، هیچ حسی نمیشد توی چشماش پیدا کرد
ازحرکات عمورشید داشت خندم میگرفت..
رفتم نشستم..