نیاز دارم استراحت کنم و مدتی یک نفر دیگر به جای من زندگی کند.
جنگجوی عشق - گلنن دویل ملتن
07.04.202521:02
شب، درمانگر عجیبی ست؛ حرف نمیزند، گوش نمیدهد، فقط تورا با خودت تنها میگذارد.
- تارا براک
13.04.202500:21
آشوب درونش را نه کلمات میتوانست بیان کند و نه فریادها.
- داستایفسکی
18.04.202515:56
اندوه که به گلو میرسد، بغض میشود. به سر که میرسد، از چشمها سرازیر میشود و وقتی فراتر از بدن باشد، ما را از زمان جدا میکند، گویی که وجود نداریم. هستیم اما نیستیم.