Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
ویراستار avatar
ویراستار
ویراستار avatar
ویراستار
📢 آخرین مهلت ثبت‌نام

دوره‌ی بیست‌ و دوم کارگاه جامع ویرایش عصر امروز (یکشنبه، چهاردهم اردیبهشت) آغاز می‌شود و تا ساعت ۱۵ برای ثبت‌نام و حضور در کلاس فرصت باقی است.

👈 برای ثبت‌نام در این کارگاه با شماره‌ی ۰۹۹۱۲۸۲۰۷۹۷ (مؤسسه‌ی ته‌رنگ) تماس بگیرید.

حسین جاوید
@Virastaar
29.04.202510:08
خانم دروتا سوآپا جمله‌ی قشنگی نوشته بودند:

در لهستان می‌گویند در دوست داشتن آدم‌ها عجله داشته باشید، زود می‌روند.


@Virastaar
27.04.202513:58
به نظرم، باز هم کج‌سلیقگی کرده‌اند. مردها کتاب در دست دارند و زنی در تصویر بچه به بغل است! درحالی‌که، همه‌ی ناشرها و کتاب‌فروش‌ها می‌دانند، زن‌ها بیشتر کتاب می‌خرند و می‌خوانند.

@Virastaar
26.04.202514:46
در انتهای نشست‌های فرهنگی معمولاً وقتی هم برای پرسش و پاسخ در نظر گرفته می‌شود. برخی از حضار در این بخش میکروفن را به بهانه‌ی طرح پرسش می‌گیرند و به معرفی خودشان و آثار و فعالیت‌هایشان یا به ارائه‌ی سخنرانی کوتاه یا حتی درازی می‌پردازند که کارشناسان و مهمانان دیگر، ناگزیر، باید به آن گوش بسپرند! به نظرم چنین رفتاری دور از ادب است. خوب است که در بخش پرسش و پاسخ نشست‌ها هم صرفاً نظرات سخنرانان و استادان مدعو را جویا شویم و، حتی اگر صاحب‌نظر هستیم، این مجال را از ماهیتش تهی نکنیم.

حسین جاوید
@Virastaar
16.04.202514:21
کلمه‌ی «ابریشمی» معانی مختلفی دارد و ازجمله به معنی «کاندوم» است. اگر شما «ابریشمی» را در کتابی به کار ببرید، به احتمال نود و نه درصد، هیچ ممیزی به آن حساس نمی‌شود و درخواست حذفش را نمی‌دهد، اما «کاندوم» را بدون شک در موارد اصلاحیه‌ی کتاب‌های عمومی خواهید دید.

این را نوشتم تا بگویم برای اکثر کلمات و مفاهیم واژه‌های هم‌راستا و با معنای مشابه وجود دارد. فعلاً که ناگزیریم با سانسور سر کنیم، می‌شود از واژه‌های خاص‌تر و کم‌بسامدتر بهره گرفت و تیغ را کندتر کرد.

بقیه‌ی مثال‌ها را ننوشتم که آن‌ها را نبرند در فهرست سیاه!

حسین جاوید
@Virastaar
#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۶)

سینگورینگ

@Virastaar
مصلی، پنج روز قبل از شروع نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران

پنل‌های غرفه‌ها نصب شده و چند ناشر بزرگ و مؤسسه‌ی دولتی هم مشغول غرفه‌سازی‌اند. ستاد اجرایی هنوز مستقر نشده. از فردا کارها می‌رود روی دور تند.

@Virastaar
#کتاب_سده پر کشیدن نابهنگام مدیر محجوب و دوست‌داشتنی پخش چشمه و نشر چرخ، روزبه کیاییان، را به خانواده‌ی محترم کیاییان، مجموعه‌ی فرهنگی چشمه و همه‌ی دوستداران کتاب‌ تسلیت می‌گوید.

می‌دانیم که جای خالی آدم‌ها با کلمات پر‌ نمی‌شود‌ و در این سوگ‌ شریکیم.


@SadePub
پوستر سی و ششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران رونمایی شد.

این نمایشگاه از ۱۷ اردیبهشت تا ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ برگزار خواهد شد.

@Virastaar
25.04.202514:20
«شَله» به معنی «کلبه‌ی چوبی» از وام‌واژه‌هایی است که دارد در فارسی رواج می‌یابد.

این کلمه از «chalet» فرانسوی گرفته شده است و با رونق ساخت و اجاره‌ی کلبه‌های چوبی مثلثی‌شکل، به‌ویژه در نواحی شمالی ایران، بسامد کاربرد آن بالا رفته است.

حسین جاوید
@Virastaar
باشگاه استقلال خوزستان، در یک کار زیبا، نام بازیکن‌ها را #فارسی پشت پیراهنشان‌ نوشته است.

کاش یاد بگیریم بیخودی همه‌جا از خط انگلیسی استفاده نکنیم. مثلاً، چه ضرورتی دارد کارت‌های عروسی و تولد را به انگلیسی طراحی و چاپ کنیم؟

حسین جاوید
@Virastaar
از دیشب بسیاری تلاش کردند که یاری برسانند، اما متأسفانه شد آنچه نباید می‌شد…

کاش حواسمان باشد که این روزها خیلی‌ها شکننده‌اند و با نخ نازکی به زندگی‌ وصل‌اند. هوای هم‌ را بیشتر داشته باشیم.

خدای آمرزنده‌ قطعاً کامران نازنین را که عمرش میان کتاب‌ها گذشت عذر خواهد نهاد. یادش گرامی.

حسین جاوید
@Virastaar
خداحافظ، آقا روزبه بامعرفت.

@Virastaar
28.04.202513:04
خبر‌ شوکه‌کننده‌ای شنیدم.

روزبه کیاییان امروز درگذشت.

به خانواده‌ی محترم کیاییان تسلیت عرض می‌کنم.

مبهوتم و دستم به نوشتن بیشتر نمی‌رود.

حسین جاوید
@Virastaar
27.04.202513:16
«زجر» و «ضجه» با همین ضبط‌ها درست‌اند اما خیلی دیده می‌شود که آن‌ها را، به قیاس یکدیگر، با املاهای نادرست «ضجر» و به‌ویژه «زجه» ضبط می‌کنند.

✅ زجر
❌ ضجر

✅ ضجه
❌ زجه

حسین جاوید
@Virastaar
22.04.202506:48
👈 اگر پرسشی راجع به چندوچون کارگاه جامع ویرایش دارید، می‌توانید به خود من هم پیام بدهید (@HJavid).
14.04.202505:02
جهان ادبیات از غول‌ها خالی می‌شود.

‏⁧ #ماریو_بارگاس_یوسا⁩ هم درگذشت.

@Virastaar
07.04.202510:23
در لغت‌نامه‌ها و فرهنگ‌های مهم فارسی ــ از دهخدا و معین گرفته تا سخن و ... ــ ده‌ها معنی برای «انداختن» آورده شده اما یک معنی این فعل ــ که البته بیشتر ویژه‌ی گفتار است تا نوشتار ــ مغفول مانده است: «رساندن با وسایل نقلیه.»

❇️ «سر راهت من را هم بنداز میدان انقلاب.»
❇️ «من رو انداخت دم کافه و رفت.»

این معنا نسبتاً تازه است و بر فرهنگ‌های قدیمی حرجی نیست اما فرهنگ‌های نو یا ویراست‌های تازه‌ی فرهنگ‌های قدیمی باید آن را ضبط کنند.

حسین جاوید
@Virastaar
29.04.202513:59
#بانک_ملی را «بانک حامی» #نمایشگاه_بین‌المللی_کتاب_تهران معرفی کرده‌اند. این بانک همه‌ی ناشرها را مجبور کرده یک حساب مجزا در بانک ملی را تجاری‌سازی و به اداره‌ی مالیات اعلام کنند، پول کارت‌خوان‌های امانی را دو هفته زودتر از ناشرها گرفته، میلیاردها تومان نقدینگی نمایشگاه هم هفته‌ها در حسابش می‌ماند!

بیشتر به نظر می‌رسد #نمایشگاه_بین‌المللی_کتاب_تهران حامی #بانک_ملی است!

حسین جاوید
@Virastaar
مملکت در بهت و سوگ این‌همه جان عزیز است، آتش بی‌رحم هنوز بر‌ جان وطن شعله می‌کشد، عزای عمومی اعلام شده، یک ایران غمگین #بندرعباس است، آن‌وقت یک سری آدم فرهنگی، به شمول معاون وزیر ارشاد، جمع شده‌اند کف می‌زنند و پوستر رونمایی می‌کنند!

آدم نمی‌داند چه بگوید.

حسین جاوید
@Virastaar
27.04.202506:50
بررسی‌ زبان‌شناختی تفاوت‌های زبان کره‌ای رایج در کره‌ی جنوبی‌ و زبان کره‌ای رایج در کره‌ی شمالی بسیار جالب و جذاب خواهد بود:

یک زبان، با یک ملت و دو کشور و دو دولت ـ حکومت و دو جهان‌بینی بسیار دور از هم؛ یکی رایج در سرزمینی غرب‌گرا، دیگری رایج در سرزمینی شرق‌گرا؛ یکی رایج در کشوری باز و بگویی‌نگویی آزاد و‌ دیگری رایج در کشوری بسته و ایدئولوژی‌زده؛ یکی در سرزمینی به‌نسبت مرفه و دیگری در سرزمینی آلوده به فقر...

حسین جاوید
@Virastaar
21.04.202514:16
هر وقت دوستانی برای پست‌های جدی این صفحه ایموجی خنده می‌فرستند یاد معلم‌های مدرسه می‌افتم که از پای تخته چشم‌غره می‌رفتند و می‌گفتند: «چیز خنده‌داری هست بگین ما هم بخندیم!» 😃

@Virastaar
10.04.202517:32
سینگورینگ
علی خدایی
نشر چشمه
چاپ اول/ ۱۴۰۳

حرف آخرم را همین اول بزنم: سینگورینگ بهترین کار علی خدایی تا به امروز است؛ پخته و جاافتاده و بقاعده در سبک خودش. نمود نهایی کارنامه‌ی نویسنده‌ای که کلنجارهایش را با قالب‌های مختلف رفته، علایقش را سبک‌وسنگین کرده، و به سیاق دلخواه و انحصاری‌اش رسیده: در مرز «داستان کوتاه ـ جستار ـ خاطره ـ خودزندگی‌نامه».

خدایی بعد از آنکه داستان‌نویسی به شیوه‌ی کلاسیک را وانهاد ــ یعنی کمابیش بعد از تمام زمستان مرا گرم کن ــ ابتدا سراغ روایت زندگی آدم‌های عادی اصفهان رفت (سلمانی و خیاط و کارگر و ساندویچی و کفاش و دکتر و...)، سپس آمد سمت آشناترها و نامدارترهای این شهر، تاریخ اصفهان و آجر‌به‌آجر بناهایش را جورید و کاوید، هم‌زمان شهر را در قالب یک «شخصیت» دید، و حالا سینگورینگ محاکات خود اوست: کودکی‌اش، خانواده‌اش با اعضای درجه‌یک و درجه‌دوی چند نسل، نوجوانی و شوروشرها و علایقش، شغلش، دوستانش، مسیر زندگی‌اش و آرامش و پذیرش ناگزیر میان‌سالی‌‌اش. همین است که سینگورینگ را شخصی‌ترین اثر در بین آثار خدایی کرده است.

سال‌هایی از کودکی نویسنده در تهران گذشته است و چنین است که حالا تهران دهه‌های سی و چهل و پنجاه شمسی هم قد علم می‌کند و سهمش را از او می‌خواهد؛ تهران پرشور و سرزنده‌ی آن سال‌ها با آدم‌های جورواجور ایرانی و هندی و فرانسوی و آمریکایی، تهران رادیو و تئاتر و موسیقی و عطر نان و قهوه و خوراک‌های رنگین رستوران‌ها، تهران نئون‌های چشمک‌زن که هنوز هیولا نشده و روح دارد، تهرانی که بی‌خبر در آرامش قبل از توفان غنوده....

هر بیست و یک روایت سینگورینگ را می‌توان مستقل هم خواند، اما آن‌ها را نخی نه‌چندان نامرئی به هم پیوند می‌دهد، مثل تکه‌های یک پازل؛ شخصیت‌ها و وقایع و مکان‌ها در زیرلایه به‌هم‌پیوسته‌اند، چنان‌که با مهاجرت نویسنده و خانواده‌اش به اصفهان بستر اتفاق‌ها دوباره می‌شود اصفهان ــ و این بار عمدتاً اصفهان سال‌های پیش از انقلاب که طعم توسعه‌ی صنعتی را با تلخی‌ها و شیرینی‌هایش می‌چشد‌ ــ و گاه هم شهرهای دیگر خودی نشان می‌دهند که محل موقت کار پدر نویسنده یا سفرهای کوتاه خود او بوده‌اند.

سینگورینگ (Sing-0-Ring) نوعی رادیوی ساخت شرکت ناسیونال بود که در سال‌های دهه‌ی پنجاه حسابی خواستار و طرفدار داشت، رادیویی که مثل النگو دور دست می‌افتاد و شاید نمادی از پیشرفت و سادگی و راحتی و زیبایی و تجمل و ارزش داشتن جزئیات زندگی در آن روزها بود، نمادی که حالا فقط یک نوستالژی و خاطره است، چنان‌که بسیاری از چیزها و آدم‌ها و جاهای کتاب. سینگورینگ نام یکی از روایت‌های کتاب است و انتخاب این نام برای مجموعه‌ای با این سبک‌وسیاق قطعاً ظرافتمندانه بوده است.

برای کتاب نمایه‌ای هم تدارک دیده شده که منتج از خطای بینش ویراستار است؛ سینگورینگ اثر پژوهشی نیست و آدم‌ها و وقایع و جاهای آن حاصل پیوند واقعیت و خاطره و خیال‌اند و طبعاً استخراج نمایه برای چنین کاری با ژانر آن جور درنمی‌‌آید، حتی اگر ردپای پررنگی از آدم‌ها و جاهای واقعی را هم بتوان دید. نکته‌ی فرامتنی هم این است که ناشر کتاب باید فکری به حال چاپخانه‌ی این اثر (و لابد بعضی آثار دیگر) بکند، چون با آنکه شیوه‌ی چاپش افست است، نوشته‌های آن نیمچه‌کچلی محسوسی دارد که به چاپ ریسو می‌ماند ــ و خب حیف است.

اگر این‌دست کارها را دوست دارید، سینگورینگ از آن کتاب‌های حال‌خوب‌کن و خوش‌خوان است که دو، سه روزی می‌توان با آن معاشرت کرد. این کتاب را خیلی دوست داشتم.

از علی خدایی در ویراستار:
آدم‌های چهارباغ
شب بگردیم

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۶)

حسین جاوید
@Virastaar
در باب اهمیت جای «را»!

#کژتابی

حسین جاوید
@Virastaar
Shown 1 - 24 of 90
Log in to unlock more functionality.