Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
زاویه دید avatar

زاویه دید

اینجا در مورد هر چیزی که تو این مقطع زمانی فکر می‌کنیم به درد بخوره‌، حرف می‌زنیم.🧭
+ ممکنه تو انتخاب موضوعات و محتوا اشتباه کنیم؟
- آره؛ چون ما هم داریم یاد می‌گیریم.
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateMar 25, 2025
Added to TGlist
Apr 11, 2025

Records

15.04.202523:59
65Subscribers
13.04.202523:59
100Citation index
16.04.202523:59
115Average views per post
16.04.202515:33
115Average views per ad post
11.04.202515:36
5.56%ER
16.04.202523:59
176.92%ERR
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
13 APR '2520 APR '25

Popular posts زاویه دید

🧮 ماتریس آیزنهاور

آیزنهاور میاد کارها رو طبق اهمیت و فوریت به چهار دسته تقسیم میکنه:
1⃣ کارهای مهم و فوری، کارهایی هستن که باید فورا انجام بشن و بین اولویت‌هامون رتبه یک رو میگیره.
2⃣ کارهای مهم ولی غیر فوری، برای اینجور کارها بهتره که با برنامه‌ریزی دقیقی جلو بریم که در نهایت به اهدافمون برسیم، کارهای این دسته مهم هستن ولی خیلی فوریت آنچنانی‌ای ندارن.
3⃣ کارهای غیر مهم ولی فوری،  این دسته از فعالیت‌ها رو به دیگران تفویض اختیار کنیم که از طریق اونا انجام بشه، البته با نظارت خودمون.
4⃣ دسته آخر کارهایی هستن که نه مهم هستن و نه فوریت دارن، منطق چی میگه؟! باید حذف بشن.

یکی از ابزارهای ساده و در عین حال کاربردی برای مدیریت زمان شخصی و تیمی و اولویت‌بندی، ماتریس آیزنهاور هست که در عین سادگی خیلی کارگشاعه.
@Zaviediid
15.04.202515:02
‍ #یه_دل_سیر_بخون
📍تا حالا اسم «استراتژی کالباسی» یا Salami Strategy به گوشتون خورده؟

یه تکنیک جالب توی مذاکره‌ست که البته بیشتر با اسم Nibble Strategy شناخته می‌شه. توی کتاب‌ها و مقالات، اصطلاح دوم رایج‌تره.

اصطلاح nibble به‌معنای دندان زدن و جویدنه، همون‌طور که یه موش کوچولو تکه‌تکه‌ی پنیر رو گاز می‌زنه. 🐁🧀
حالا این چه ربطی به مذاکره داره؟
وقتی ما یا طرف مقابلمون سعی کنیم به‌جای یه درخواست بزرگ، خواسته‌هامون رو تکه‌تکه و کوچیک مطرح کنیم – مثلاً اول یه چیز کوچولو، بعد یکی دیگه و همین‌طور ادامه‌دار – داریم از این استراتژی استفاده می‌کنیم.

با این استراتژی، شخص توی مذاکره نمی‌گه همه‌ی چیزایی که می‌خواد چیه. صبر می‌کنه تا مرحله‌به‌مرحله خواسته‌هاشو مطرح کنه؛ اون‌هم به شکلی که احتمال رد شدنش خیلی کمه. چون خب، کی می‌تونه به یه خواسته‌ی کوچیک «نه» بگه؟

نمی‌دونم الان هم این‌طور هست یا نه، یه زمانی وقتی ماشین صفر می‌خریدیم، درست لحظه‌ی آخر که موقع امضای قرارداد بود، فروشنده می‌گفت: «راستی، ضبط نمی‌خواستید؟»
ما ماشین رو توی نمایشگاه با ضبط دیده بودیم و فکر می‌کردیم جزو آپشن‌هاست. اما درست دم امضا، متوجه می‌شدیم که باید جداگونه پولش رو بدیم!

اگه اول کار می‌گفتن که ضبط جدا حساب می‌شه، شاید ما یه تخفیف درست‌وحسابی می‌گرفتیم یا اصلاً سمت یه گزینه‌ی دیگه می‌رفتیم. ولی اون لحظه‌ی آخر؟ بعیده کسی به‌خاطر یه ضبط، قید کل معامله رو بزنه.🤷‍♀️
این ترفند توی فروش لوازم‌خانگی هم رایجه؛ برای مثال موقع خرید مبلمانی که توی نمایشگاه دیدیم و پسندیدیم، درست موقع نهایی کردن خرید، فروشنده می‌گه: «کوسن‌ها تزئینی هستن، اگه بخواین با کوسن کامل تحویل بگیرین، هزینه جدا داره.»

همین ترفند کوچیک، توی مذاکره خیلی تأثیرگذاره. طرف مقابل قدم‌به‌قدم خواسته‌هایی مطرح می‌کنه که شاید به‌تنهایی بی‌اهمیت به‌نظر بیان، ولی در مجموع می‌تونن بخش زیادی از ارزش معامله رو تشکیل بدن. البته اگه بخوایم از این استراتژی استفاده کنیم، باید خیلی دقت کنیم، خواسته‌هامون باید زمانی مطرح بشن که احتمال رد شدنشون خیلی کم باشه، اگر درخواست بزرگی داریم، باید اون رو به درخواست‌های کوچیک تفکیک کنیم که ارزش بالایی در مقایسه با ارزش کلی معامله نداشته باشن. استفاده از این استراتژی حساسیت بالایی داره، چون ممکنه باعث بی‌اعتمادی بشه و برای بلندمدت مناسب نیست.

خب حالا چی کار کنیم که خودمون تو دام این استراتژی نیوفتیم؟
🔹️اول از همه، از طرف مقابل بخوایم که همه‌ی شرایط معامله رو از همون اول شفاف بگه. باهاش توافق کنیم و در قبال عدم اجرای تعهداتش، پیامد تعیین کنیم.

🔹️اما اگه همچین فضایی فراهم نبود، یه راه خیلی مهم دیگه هست: برای خودمون یه «نقطه‌ی ترک مذاکره» مشخص کنیم. یعنی یه مرز واضح بذاریم که اگر ارزش مادی یا معنوی مذاکره از اون حد کمتر شد، بدون تعارف پا شیم و بریم. این همون حرفیه که استاد شعبانعلی بارها روش تأکید می‌کنه.

📍یادمون باشه، یه موش کوچیک می‌تونه با یه عالمه گاز ریز، قالب پنیر رو تموم کنه. مراقب گازهای ریز مذاکره‌ای باشیم! 😉

@Zaviediid 🎯
07.04.202511:57
#بالای_منبر
کارمندی واقعا همون‌قدر بده که گفته می‌شه؟


چند وقتی می‌شه که بنا به دلایل مختلفی، عده‌ای از سیاستمداران یا اقتصاددانان کشور در حرف‌هاشون به کار کارمندی و سازمانی به شدت حمله می‌کنن و حتی جملات توهین‌آمیزی رو درباره کارمندان بیان می‌کنن.
از طرف دیگه، شرایط اقتصادی وحشتناک کشور باعث شده که حقوق کارمندان به شدت از تورم عقب بمونه و حتی به نظر مردم هم کارمندی کار بیهوده و احمقانه‌ای به‌نظر برسه و ایده‌ای شکل بگیره مبنی بر اینکه هرکس باید کسب و کار خودش رو راه بندازه و از همون اول، خودش رئیس خودش باشه.
اما این حرف‌ها واقعا چقدر درسته؟

امروز اگر توی مترو یا خیابون‌ با آدم‌ها حرف بزنید، انگار همه دنبال این هستن که یه کسب و کاری از خودشون داشته باشن اما این ایده چقدر کارآمده و واقعا این افراد می‌تونن با تاسیس یک کسب و کار کوچک، درآمد یا موقعیتی بهتر از کارمندی فرد دیگه‌ای داشته باشن؟

نکته‌ای که باید بهش توجه کرد، اینه که کارمندی اگر در جایی باشه که ما بتونیم در اونجا یاد بگیریم، تجربه کنیم و خودمون رو ارتقا بدیم، بسیار بهتر از اینه که شروع کارمون با تاسیس یک کسب و کار اتفاق بیفته؛ چون اگر تجربه درستی از صنعت موردعلاقه‌مون نداشته باشیم، احتمال زیاد کسب و کارمون هم خیلی زود به شکست ختم می‌شه.

مورد بعدی اینه که به قول یکی از اساتیدمون: «کارمندی یعنی شما می‌تونید اشتباه کنید و هزینه‌ش رو فرد دیگه‌ای که رئیس سازمانه پرداخت کنه.» و حتی اگر کارمندی رو با هدف یادگیری انجام بدیم یا حتی اگر بخوایم تا آخر عمر کارمند باشیم، در این مسیر رشد کنیم و به مدارج بالاتر سازمان برسیم، کار کم ریسک‌تر و حتی به صرفه‌تریه.

بیشتر حرف‌هایی که در مذمت کارمندی گفته شده، ناشی از هیجان و فضای کسب و کارهای استارتاپی هست که تازه در ایران شکل گرفته و به‌ نظرم نباید تحت تاثیر این فضا خودمون رو وارد فضای پرریسک‌تری کنیم که عواقب جدی‌تری هم داره. به قول بازاری‌های قدیم شما اول باید خاک یه کاری رو بخورید تا بتونی استاد بشی توش!

@zaviediid
13.04.202515:44
#بر_حسب_تجربه
چون بحث فروش شد یه خاطره‌ای یادم اومد: اوایل دانشگاه توی بخش فروش یه شرکتی کار میکردم، دقیقا همین دیدگاه اونجا هم حاکم بود، یعنی عینا این جمله رو گفتن که فروشنده خوب فروشنده‌ایه که محصول رو بفروشونه.
حالا شما مدام بیا توضیح بده این رویکرد فروش و مارکتینگ حدودا به دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ برمیگرده و شما محصولت واقعا مشکل داره که بیشتر تارگت‌هات ازش فراری‌ان... اگه متوجه شد.
مرتبط با این موضوع دو تا گفته ارزشمند یادم اومد، شاید هم بی ربط باشه، ولی گفتنش خالی از لطف نیست:
📍سهیل علوی توی یکی از اپیزودهای طبقه‌۱۶ میگه: «فروش مشکل داره؟! چون مارکتینگ و برندینگ مشکل داره، مارکتینگ مشکل داره؟! چون محصول مشکل داره، برید روی پروداکت کار کنید، حتما یه مشکلی داره که ۹۵درصد لیدهای فروشت سوخت میشه».
📍دکتر هومن عطار توی یکی از کلاس‌های مارکتینگش میگفت: «مشتری اول خودت رو میخره و بعد محصولِ سازمانت رو؛ همانا فروشندگی شخصی رو جدی بگیرید».
@Zaviediid
06.04.202519:06
#حرف_حساب
امروز با یک مدیر فروشی جلسه داشتم؛ گفت یه نصیحت از من به تو، اگه خواستی با یا برای شرکتی کار کنی، اول به هر طریقی که میتونی چک کن ببین رابطه‌اش با شرکای تجاریش چطوریه! چون احتمالا همونجوری که با طرفاش رفتار میکنه با تو هم رفتار میکنه...🤌
07.04.202514:21
#بالای_منبر

یادمه اون موقع‌ها که با بچه‌ها کار گروهی انجام می‌دادیم، سر کیفیت محتوا بدجوری کلافه بودم. چیزی که تو ذهن من بود، خیلی با اون چیزی که داشتیم انجام می‌دادیم فرق داشت و به جایی رسیده بودیم که من به انتشار هیچ نوع محتوایی رضایت نمی‌دادم و دلم می‌خواست کل اعضای گروه درک کنن که تو ذهن من چه آشوبیه و چقدر با چیزی که باید باشیم و می‌تونیم، فاصله داریم؛ ولی انگار این وسط یه چیزی درست پیش نمی‌رفت و این چیزی که نمی‌تونستم درست بیانش کنم و داشت مثل خوره مغزم رو می‌خورد، به جای اینکه سخت‌گیرتر و سخت‌کوش‌ترمون کنه، داشت ناامیدمون می‌کرد و ما رو به سمت تفکر «هیچ‌ کاری نکردن بهتر از کاری رو عالی انجام ندادنه» سوق می‌داد. اما آیا این چیزی بود که ذهن من به عنوان یکی از منتقل‌کننده‌های ناخواسته و اصلی این تفکر می‌خواست؟ قطعا نه؛ ولی رفتارم این رو نشون نمی‌داد. من پتانسیل بالای تیم‌مون رو می‌دیدم و نمی‌خواستم به کم راضی شیم؛ ولی رفتارم، از من توی ذهن هم‌تیمی‌هام یه آدم کمال‌گرا ساخته بود.

همون موقع‌ها، اتفاقی یه توئیتی از ایمان خوندم که نوشته بود: « یه مدت انقدر مقاله می‌خوندم که توی همه کنفرانس‌ها بلند می‌شدم و روش‌های علمی بقیه رو زیر سوال می‌بردم. یه بار استادم از هاروارد بهم گفت چون قدرت داری از دیگران انتقاد کنی، از همه انتقاد نکن؛ حتی اگر حق با تو باشه. سعی کن به تلاش دیگران احترام بذاری.» و اغراق نمی‌کنم اگر بگم این توئیت یه ابر و علامت سوال بزرگ بالای سرم باز کرد که نکنه این گپ بین چیزی که من توی ذهنمه و چیزی که از بیرون به نظر می‌رسه، به خاطر اینه که ما یاد نگرفتیم چطوری باید تلاش هم‌دیگه رو ببینیم و از هم‌دیگه انتقاد کنیم؟ 
همیشه یه مرز باریک و مشترکی هست بین تلاش برای ارتقای کیفیت و بهتر شدن و دیدن تلاش آدم‌ها و من بعدتر این رو بر اساس تجربه و توی کار با آدم‌های حرفه‌ای یاد گرفتم.
حمید محمودزاده تو جافکری می‌گفت: «وقتی به یه چیز خوب میگی عالی، فرصت عالی بودن رو ازش می‌گیری» اما همزمان یادت باشه که تلاش آدم‌ها رو ببینی، بهشون اجازه بدی آزمون و خطا کنن، آنبورد شن و به هم انقدر «چیز ارزشمند» اضافه کنید، که ورودی گروهتون با خروجی گروه یکی نباشه و به عبارت دیگه، کسی که یه روزی از گروهتون میره، همون آدمی نباشه که یه روزی اومده بود. می‌دونم که همه این جملات خیلی قشنگن و در عمل، همه‌چیز توی یه لیگ دیگه‌ای بازی می‌شه اما به نظرم، می‌شه یکم بهش فکر کرد.

خلاصه، می‌خوام بگم ما اگر می‌خوایم با هم کار کنیم، امکان نداره به تعارض نخوریم و این وسط اگر بلد نباشیم چطوری از هم انتقاد کنیم، پتانسیل‌های عظیمی که کار توی گروه بهمون میده رو از دست می‌دیم.

در ادامه، محمدرضا شعبانعلی بیشتر در مورد مهارت انتقاد کردن صحبت می‌کنه؛ اگر در آینده محتوای باکیفیت دیگه‌ای در این زمینه پیدا کردم، روی همین متن ریپلای می‌کنم و باهاتون به اشتراک می‌ذارم.

@zaviediid
17.04.202511:11
#بالای_منبر
🗯 در نقدِ مدح مفهوم رایج مولتی‌تسکینگ.

احتمالا هم توی آگهی‌های شغلی، مهارت مولتی تسکینگ رو دیدین و هم با توجه زندگی شلوغ امروز درباره توانایی انجام چند کار با هم یه سری چیزا میدونین؛ اما واقعا مولتی تسکینگ چیه؟!🤷‍♂
اول بیاین بریم سراغ تعریف رایج چند‌وظیفه‌ای بودن: خیلیامون به اشتباه فکر میکنیم که من باید همزمان توی سوشال بگردم، غذا درست بکنم، کار بکنم، درس بخونم، وقتی دارم ورزش میکنم به پادکست گوش بدم و...؛ یا مثلا توی کار، من باید با مشتری حرف بزنم، ایمیل‌ و پیام‌های بقیه مشتری‌ها رو چک بکنم و چیزی که میخوام به مشتری بعدی هم بگم بچینم؛ اما این تعریف رایج کاملا غلطه و این کار نه‌تنها خوب نیست، بلکه کلا تمرکزتون هم به فنا میده، حالا تعریف درست چیه؟!🤦‍♂
مولتی تسکینگ در واقع نه توانایی انجام چند کار به طور همزمان، بلکه یعنی شما کارهای مختلف رو اولویت بندی‌ کنین و بعد توانایی سوییچ کردن صحیح و سریع بین کارهای مختلف رو به دست بیارین، شما قاعدتا نمیتونین ده تا کار رو به طور همزمان با حفظ تمرکز انجام بدین، شاید هم بتونین انجام بدین اما احتمالا با بهره‌وری کمتر.
حالا که با تعریف صحیح مولتی‌تسکینگ آشنا شدیم، بریم که چند تا راه عملی برای تقویت این مهارت توی دنیایی که انگار ۲۴ساعت کمه یاد بگیریم:
🗓 برنامه‌ریزی و اولویت‌بندی.
🕰 تکنیک پومودورو.
🧘‍♂🧘‍♀ تمرین تمرکز و مدیتیشن.
📱 ابزارهای مختلف مختلف مدیریت کارها مثل ترلو، گوگل کلندر و دستیار.
📌اجتناب از شلوغ‌کردن خودتون به طور افراطی و برای مثال انجام ۵ کار با تمرکز بالا به جای انجام ۱۰ کار با تمرکز پایین.

@Zaviediid 🎯
10.04.202510:46
#بالای_منبر
📍خیلی فوری نیاز داشتم که بیشتر درباره مهارت برقراری ارتباط موثر، مثبت و مستمر یاد بگیرم، منابع مختلفی رو خوندم و الان دارم خلاصه‌شون رو باهاتون به اشتراک می‌ذارم:

خیلیامون توی رزومه‌هامون یا پیش رفقا و دوستامون یکی از ویژگی‌های خودمون رو ارتباط خوب ایجاد کردن توصیف می‌کنیم...اما در عمل وقتی کسایی رو می‌بینیم که واقعا خوب ارتباط برقرار می‌کنن و یا به چالش می‌خوریم، کاشف به عمل میاد که فقط فکر می‌کردیم خوب ارتباط برقرار می‌کنیم.

🔸اولا باید سعی کنیم که شفاف و مختصر باشیم، خیلی به در و دیوار نزنیم؛ خیلی ساده اهدافمون رو از ارتباط مشخص کنیم، طرف‌مون رو بشناسیم و چرایی هدف رو هم مشخص کنیم، کلمات قلمبه سلمبه و اضافی نچینیم، گاهی مواقع لازمه که پیام رو تکرار کنیم ولی توی تکرار نباید زیاده‌روی کنیم چون این وایب رو به طرف مقابلت میده که آره این وسط احتمالا یه چیزی داره می‌لنگه.

🔸از قبل و زودتر از موعد برای ارتباطمون باید آماده بشیم. این موضوع صرفا به تمرین برای پزرنت کردن، تکرار ارائه و صحبت‌ها برای خودمون برنمی‌گرده، باید سعی کنیم موارد غیرمنتظره رو پیش بینی کنیم، براشون سناریوی احتمالی بچینیم و مشخص کنیم اصلا چطور می‌خوایم به سوالات و انتقادهایی که پیش میاد جواب بدیم؟!

🔸به شدت باید مراقب ارتباطات غیرکلامی‌ بود. حالات چهره، حرکات و زبان بدن ما می‌تونن بیشتر از کلمات ما حرف بزنن. طبق آمار ،ارتباطات غیر کلامی می‌تونه بین ۶۵ تا ۹۰درصد بیشتر از گفتار تاثیر بذاره. باید مراقب باشیم که ارتباطات کلامی و غیرکلامی‌مون خیلی متناقض نباشن چون ذهن ناخودآگاه و نیمه خودآگاه ما معمولا نحوه ارتباط غیرکلامی رو مبنای قضاوت خودش قرار میده؛ مثلا وقتی کارمندی که موقع صحبت مدیرش بازوهاش رو تو حالت ضربدری قرار میده احتمالا خیلی تمایلی به شنیدن صحبت‌هاش نداره، اما این قضیه اصلا صفر و صد نیست، یعنی هیچوقت نباید به ارتباطات کلامی و غیرکلامی به صورت باینری نگاه کرد و باید ترکیب جفتشون رو دید و به اقتضا هم توجه کرد، اصلا شاید کلا مدل نشستن طرف اینجوریه.

🔸باید خیلی حواسمون به لحن‌مون باشه. نحوه بیان یک موضوعی می‌تونه به اندازه چیزی که می‌گیم، مهم باشه. لحن خوب می‌تونه باعث اعتماد و حسن نیت بشه ولی لحن بد باعث سو تفاهم‌های جدی‌ای بشه که اثرات آینده‌اش خیلی بیشتر از الانه. قبل از اینکه ارتباط برقرار کنیم یا چیزی رو بگیم، باید یکی‌ دو بار توی ذهن مرورش کنیم که مطمئن شیم لحن درستی رو براش چیدیم؛ اگر می‌خوایم به طور مجازی و از طریق پیام ارتباط برقرار کنیم، اول بنویسیم و صبر کنیم تا احساسات‌مون سرد بشه و بعد بفرستیم.

🔸باید گوش دادن فعال رو تمرین کرد. گوش‌دادن به اندازه‌ای مهمه که صحبت‌ کردن مهمه؛ ولی بیشتر مواقع چالش‌برانگیزتر از اون چیزیه که فکرش رو می‌کنیم. هدف از گوش دادن فعال اینه که اطمینان ایجاد بشه که فقط کلمات طرف مقابل رو نمی‌شنویم بلکه پیامش رو هم درک می‌کنیم؛ بعضی از راه‌های تقویت گوش دادن فعال: توجه کامل به گوینده،  پاکسازی ذهن خودمون از هرگونه حواس‌پرتی و قضاوت‌های قبلی، انتخاب زبان بدن باز و مثبت، موقع شنیدن اگر امکانش رو داشتیم می‌تونیم یه سری نکات رو بازنویسی و یادداشت کنیم، سوالات پایان باز بپرسیم که ارتباط عمیق‌تری برقرار کنیم و اطلاعات بیشتری بگیریم، در حین صحبت طرف مقابل، نباید صحبتش رو قطع کنیم ولی می‌تونیم بهش واکنش نشون بدیم و فیدبک بدیم که فکر نکنه داره با مجسمه صحبت می‌کنه، با حرکات زبان بدن و یا گفتن کلمات کوتاهی مثل درسته، دقیقا و... .

🔸 هوش هیجانی و احساسی خودمون رو باید به درستی بشناسیم. ارتباطات بر پایه هوش هیجانی بنا شده، تا زمانی که نتونیم احساسات خودمون رو درک و ارزیابی کنیم نمی‌تونیم دیگران رو درک کنیم و همدلی داشته باشیم (خودمون رو جای طرف مقابل بذاریم و از دید اون فرد به قضیه نگاه کنیم).
🔸 و...

🔷درباره توانایی برقراری ارتباطات موثر خیلی می‌شه صحبت کرد اما یه سری از مواردی که کاربردی‌تر بودن رو سعی کردم بگم؛ الان هم چند تمرین روزانه و بلندمدت رو برای تقویت این مهارت نرم مرور می‌کنیم.

🔹 سعی کن شروع‌کننده خیلی از گفت‌وگو‌ها تو باشی، جلوی آینه با خودت صحبت کن یا ویدیو بگیر و بعدش تمام جزئیات نحوه تعامل خودت رو بررسی کن، سعی کن داستان‌های روزانه رو با اشتیاق و با آمیختن مهارت استوری‌تلینگ برای دوستات تعریف کنی، سعی کن از افرادی که در طول روز می‌بینی و باهاشون ارتباط برقرار می‌کنی بازخور بگیری، همدلی رو یاد بگیر و تمرین کن، سعی کن توی بعضی از ایونت‌ها و جمع‌ها حضور موثر پیدا کنی، بعضی از مواقع صرفا ارتباط ساز باش و مدام توی ارتباط برقرار کردن هدف‌محور نباش.
@Zaviediid
07.04.202514:21
@Zaviediid
@bamotamem
07.04.202514:21
06.04.202517:06
من اومدم یه توضیح کوتاه در مورد هشتگ‌های کانال بدم و برم که هم یه دسته‌بندی‌ای داشته باشیم و هم به محتوای مورد نظر با سرعت بیشتری دسترسی داشته باشیم.
🔹#بالای_منبر رو گذاشتیم برای محتواهای بلندی که عمق کتاب و مقاله‌های علمی و آکادمیک رو نداره، اما به شدت کاربردیه و قراره در عمل کلی به دردمون بخوره.

🔹#بر_حسب_تجربه از اسمش معلومه و شامل محتواهایی می‌شه که ما بر اساس تجربه توی کار و تعامل با آدم‌های حرفه‌ای اون‌ها رو یاد گرفتیم.

🔹شده استادت، مدیرت، همکارت، سخنران یه رویداد یا مثلا مجری یه پادکست، فروشنده کف بازار، یه کارشناس منابع انسانی و... یه جمله حقی بگه و برای ثبت کردنش، دنبال قلم و کاغذ بگردی؟ #حرف_حساب رو گذاشتیم برای این محتواها.

🔷#یه_دل_سیر_بخون برای محتواهاییه که عمق زیادی داره و معمولا یا خلاصه یه کتاب و مقاله‌ست یا معرفی محتواهای عمیق. این هشتگ رو گذاشتیم برای پیدا کردن محتواهایی که خوندن اون‌ها زمان نسبتا زیادی می‌بره اما به مرور زمان بهمون عمق زیادی میده و تمرکزمون رو افزایش میده.
Log in to unlock more functionality.