شرمندم که واست کم گذاشتم شرمنده که به اندازه کافي عاشق نبودم همه چي خراب شد،خرابش کردي من شرمندم که تو بزدلي ترسویي نامردي شرمنده که باورت کردم شرمنده که بهت دل دادم من فکرمیکردم همه چي بلاخره درست میشه فکرکردم آدم میشي میدوني من تورو از دست ندادم اوایل برعکس فکرمیکردم،فکرمیکردم کوتاهی از منه کم گذاشتم نمیدونستم چیکار کردم که اون همه خاطره ی قشنگ رسید به اینجا ایندمو با تو دیده بودم ی چند وقت میشد خودمو سرزنش میکردم ادم بده این رابطه ی نصفه نیمه منم اما دیدم ن من تورو از دست ندادم
تو کسیو از دست دادی ک نگرانت میشد کسی که حاضر بود هرکاری برات بکنه حاضر بود از خیلی چیزا بگذره که تو فقط بخندی حاضر بود خواسته های دلشو نادیده بگیره تا دل تو شاد باشه قلب مهربونی داشتی…البته به ظاهر..!!منم که ساده حاضر بودم بخاطر شاد بودنش یه ثانیه هم تنهات نزارم شرمنده بعضی وقتا که شک میکنم که این عشق دوطرفه بوده اصلا یا نه ببین من روت حساب کرده بودم باور کرده بودم شاید عشق اون دروغی ک فکرمیکردم هست نباشه ولی هرچقدر رفتیم جلو گفتم درست میشه اما گفتم ن تو احساست تو عشقت سرابین من واقعا شرمندم که با تو تصور میکردم یه زندگیه رویایی میسازم
رویام شد کابوس تو کابوسی نمیتونم ازت بیدارشم نمیتونم فرار کنم حماقت کردم فکرکردم میشه لب دره خونه ساخت شرمنده نمیدونستم تو طوفانی که پرتم میکنی ته دره من نمیدونستم اوار میشی میریزی رو سرم شرمنده که نفهمیدم نمیخاستم باورکنم خودخواهی میزاشتمش پای عشقی که وجود نداشت چشمو گوشمو بسته بودم رو دوروریام همه فکرو ذهنم رو این بود که نشه یه موقع کلامتو خوب نفهمم یه موقع از دم باز دم نفست عقب بمونم شرمنده که عین مار میپیچیدی دورمو من فکرمیکردم یه پیچک پر از گلو پروانه پیچیده دورمو منو قشنگ تر از قبل کرده ولی تو مار بودی ندیدم نفهمیدم پیچیدی دورم انقدر تو فشار گذاشتیم که قلبم ترکید انقدر تو فشار گذاشتیم که اون حقیقتی که توی عمق جونم مخفی کرده بودمو بالا اوردم تو خوش خطو خال بودي منم که دیوونه ی تو شرمنده که چشمامو باز نکردم شرمنده که باعث شدم فکرکنی ادم حسابی یادته دیگه؟من خودمو تو توهم بزرگ بودن رشد دادم شرمنده که نفهمیدم چه اشغالی قایم شده پشت اون ویترینو دکور خوش زرقو برق شرمنده که اونقد..اونقد که لایقش بودي حرف بارت نکردم