05.05.202507:30
🔴 مدرنیزاسیون آمرانه و افسانه راه دوم ، نگاهی به اصلاحات رضا شاه و جنبش زنان
جریانات پهلوی ستیز همواره به آنچه مدرنیزاسیون آمرانه خوانده می شود ،انتقاد می کنند و آماج اصلی این نقدها ، رضا شاه است. کسیکه با تکیه بر قدرت دولت ، مجموعه ای از اصلاحات ساختاری در آموزش ،پوشش ، قضا ، اقتصاد ، زیرساخت ها و جایگاه اجتماعی زنان انجام داد.
در بررسی عملکرد رضا شاه دو دیدگاه وجود دارد: یکی نگاهی واقع گرایانه به اقدامات صورت گرفته و شرایط زمانه ، و دیگری پهلوی ستیزان ، بانگاهی ایده آل گرایانه که بیشتر بر امکان ها و راه های نرفته تکیه دارد تا بر واقعیات تاریخی .
جماعت پهلوی ستیز ، از آنجا که تاثیرات اقدامات رضاشاه با حداقلی از بهره هوشی ، قابل انکار نیست ، این اقدامات را گرچه مؤثر می دانند اما آن را بیگانه با خواست جامعه می خوانند و مدعی هستند که اگر راه دیگری طی میشد ، جنبش زنان و دیگر حرکت های اجتماعی می توانستند با دستاوردهایی عمیق تر و پایدار تر همراه شوند.
این فرض که راه دیگری وجود داشت در ذات خود دارای ایراداتی بنیادین است که حاکی از مهمل گویی پهلوی ستیزان است:
هیچ تجربه عملی از تحقق این راه دیگر ، در ایران یا کشور های مشابه وجود ندارد. تجربه کشورهای ترکیه ، افغانستان ، مصر و شوروی نشان میدهد که در جهان پیشامدرن ، گذار به مدرنیته بدون پشتوانه قدرت سخت ، عملاً غیر ممکن یا بسیار کند و شکننده بوده است.
ایران قبل از رضا شاه دارای فرهنگی کاملآ مذهبی و فاقد طبقه متوسط سازمان یافته بود. در چنین شرایطی انتظار اصلاحات عمیق اجتماعی ، آن هم صرفا با گفتگو کاملآ عبث است.
در آغاز به کار رضا شاه ، کشور در آستانه فروپاشی و تجزیه بود. عقب ماندگی فنی و اقتصادی و تهدیدات خارجی بر این بحرانها میفزود ، در این دوره بحرانی ، سخن گفتن از مدرنیته تدریجی و مشارکت محور ، تنها رویایی شبه روشنفکرانه است نه یک راه حل اجرایی.
پهلوی ستیزان مدعی هستند بدون رضا شاه و اصلاحات آمرانه او نیز میشد به چنین پیشرفتی دست یافت. این افراد در فقدان معیار های عملی ، به دلیل نداشتن تجربه تاریخی ، این ادعا را مانند حقیقتی قطعی عرضه می کنند ، این آنجایی است که توهم پهلوی ستیزی جایگزین عقلانیت می شود.،
رضا شاه یکی از معدود مردان عمل تاریخ معاصر ایران است. کسیکه در زمینه گسترش آموزش زنان ، تغییر در پوشش اجباری ، افزایش مشارکت عمومی زنان و تأسیس نهادهای مدرن نقش محوری ایفا کرد. آنچه او انجام داد ، زیرساختی برای مطالبات بعدی زنان ایرانی شد.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
جریانات پهلوی ستیز همواره به آنچه مدرنیزاسیون آمرانه خوانده می شود ،انتقاد می کنند و آماج اصلی این نقدها ، رضا شاه است. کسیکه با تکیه بر قدرت دولت ، مجموعه ای از اصلاحات ساختاری در آموزش ،پوشش ، قضا ، اقتصاد ، زیرساخت ها و جایگاه اجتماعی زنان انجام داد.
در بررسی عملکرد رضا شاه دو دیدگاه وجود دارد: یکی نگاهی واقع گرایانه به اقدامات صورت گرفته و شرایط زمانه ، و دیگری پهلوی ستیزان ، بانگاهی ایده آل گرایانه که بیشتر بر امکان ها و راه های نرفته تکیه دارد تا بر واقعیات تاریخی .
جماعت پهلوی ستیز ، از آنجا که تاثیرات اقدامات رضاشاه با حداقلی از بهره هوشی ، قابل انکار نیست ، این اقدامات را گرچه مؤثر می دانند اما آن را بیگانه با خواست جامعه می خوانند و مدعی هستند که اگر راه دیگری طی میشد ، جنبش زنان و دیگر حرکت های اجتماعی می توانستند با دستاوردهایی عمیق تر و پایدار تر همراه شوند.
این فرض که راه دیگری وجود داشت در ذات خود دارای ایراداتی بنیادین است که حاکی از مهمل گویی پهلوی ستیزان است:
هیچ تجربه عملی از تحقق این راه دیگر ، در ایران یا کشور های مشابه وجود ندارد. تجربه کشورهای ترکیه ، افغانستان ، مصر و شوروی نشان میدهد که در جهان پیشامدرن ، گذار به مدرنیته بدون پشتوانه قدرت سخت ، عملاً غیر ممکن یا بسیار کند و شکننده بوده است.
ایران قبل از رضا شاه دارای فرهنگی کاملآ مذهبی و فاقد طبقه متوسط سازمان یافته بود. در چنین شرایطی انتظار اصلاحات عمیق اجتماعی ، آن هم صرفا با گفتگو کاملآ عبث است.
در آغاز به کار رضا شاه ، کشور در آستانه فروپاشی و تجزیه بود. عقب ماندگی فنی و اقتصادی و تهدیدات خارجی بر این بحرانها میفزود ، در این دوره بحرانی ، سخن گفتن از مدرنیته تدریجی و مشارکت محور ، تنها رویایی شبه روشنفکرانه است نه یک راه حل اجرایی.
پهلوی ستیزان مدعی هستند بدون رضا شاه و اصلاحات آمرانه او نیز میشد به چنین پیشرفتی دست یافت. این افراد در فقدان معیار های عملی ، به دلیل نداشتن تجربه تاریخی ، این ادعا را مانند حقیقتی قطعی عرضه می کنند ، این آنجایی است که توهم پهلوی ستیزی جایگزین عقلانیت می شود.،
رضا شاه یکی از معدود مردان عمل تاریخ معاصر ایران است. کسیکه در زمینه گسترش آموزش زنان ، تغییر در پوشش اجباری ، افزایش مشارکت عمومی زنان و تأسیس نهادهای مدرن نقش محوری ایفا کرد. آنچه او انجام داد ، زیرساختی برای مطالبات بعدی زنان ایرانی شد.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
01.05.202516:52
🔴 کاوه ای پیدا نخواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود
حادثهی تلخ بندرعباس، که طی آن دهها نفر بهدلیل سوءمدیریت یا حتی عامدانه بهعنوان سپر انسانی جان باختند، بار دیگر این سؤال را پیشروی ما قرار داد: آیا بزرگترین خطر برای ایران جنگ خارجی است، یا ادامهی همین وضعیت فعلی؟
این رویداد نشان داد که مرگ و رنج مردم، الزاماً ناشی از تهاجم خارجی نیست. حتی در نبود جنگ، شهروندان ایرانی زیر فشار فساد، ناکارآمدی و سرکوب داخلی جان میبازند. در همین حال، ساختار قدرت - سپاه پاسداران ، بیت رهبری و روحانیت حاکم - همچنان در حاشیهی امن به حیات خود ادامه میدهند. در چنین شرایطی، تفاوت میان «توافق با آمریکا» یا «حمله از سوی آمریکا» را باید نه در میزان آسیب به مردم، بلکه در میزان تهدید برای بقای حاکمیت جمهوری اسلامی جستوجو کرد.
با وجود بحرانهای مزمن و فراگیر - از فروپاشی اقتصادی و اجتماعی تا سرکوب گسترده و فساد ساختاری - میتوان آیندهای تاریک و فرسایشی را برای ایران پیشبینی کرد. در این فضا، طرح ایدهی مداخلهی نظامی محدود خارجی بهمنظور تسریع سقوط حاکمیت جمهوری اسلامی ، یکی از بحثبرانگیزترین اما ضروریترین مباحث سیاسی امروز است. این دیدگاه غالباً با اشاره به فجایع عراق و لیبی رد میشود، اما چنین مقایسههایی مع الفارق ، نادقیق و گمراهکنندهاند.
ایران، برخلاف عراق یا لیبی، جامعهای با انسجام ملی بالا و طبقهی متوسط نسبتا پویا است. با وجود سرکوب، جامعهی مدنی ایران هنوز زنده است و از ظرفیت نوسازی برخوردار است. در مقابل، ساختارهای قبیلهای و شکافهای مذهبی عمیق، عامل اصلی فروپاشی اجتماعی در آن دو کشور بودند. ایران در طول قرن ها تجربه دولت سازی ، فرهنگ سیاسی منسجم تری را حفظ کرده است.
منتقدان مداخله خارجی غالباً از خطر خلأ قدرت، جنگ داخلی یا تجزیه کشور پس از سقوط حکومت سخن میگویند. اما باید پرسید: آیا ادامهی وضع موجود، ایمنتر است؟ تداوم حاکمیتی ایدئولوژیک، سرکوبگر و ناکارآمد، نه تنها امید به اصلاح را از بین میبرد، بلکه با از میان بردن اعتماد ملی و تشدید شکافهای قومی و مذهبی، عملاً بستر تجزیه و فرسایش داخلی را فراهم می سازد. در واقع هر چه این نظام بیشتر بماند ، آینده ایران کمتر قابل نجات خواهد بود.
از سویی ساختارهای امنیتی جمهوری اسلامی، مانند سپاه پاسداران و بسیج، تنها نهادهای نظامی نیستند. این نهادها بر پایهی ایدئولوژی و آموزهی «شهادت برای نظام» شکل گرفتهاند و این ویژگی، احتمال وقوع یک فروپاشی خشونتبار در صورت خیزش مردمی را افزایش میدهد.
در چنین فضایی، یک مداخلهی هدفمند و محدود خارجی، هرچند پرهزینه، شاید بتواند از وقوع سناریوهای خونینتر مانند جنگ داخلی، کشتار گسترده و جنگ شهری جلوگیری کند.
برخلاف نگاه سنتی، حضور محدود ارتشهای منظم و فاقد ادعای ارضی - مانند ایالات متحده یا اسرائیل - میتواند نه بهعنوان اشغالگر، بلکه در نقش تضمینکنندهی دوران گذار ایفای نقش کند. اگر این مداخله صرفاً با هدف خلع سلاح سپاه و انتقال قدرت به نهادهای مدنی طراحی شود، این مداخله نه تنها آغازگر فاجعه نیست، بلکه ممکن است واپسین فرصت نجات ایران باشد.
بحران ایران امروز، انتخاب میان «جنگ و صلح» نیست؛ بلکه انتخاب میان مرگ تدریجی در سایهی حکومتی پوسیده است یا یک شوک اساسی برای نجات آینده.
ایران ما اکنون زیر خاکستر خود در حال سوختن است ، شاید طوفان ناجی آن باشد.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
کاشکی اسکندری پیدا شود
حادثهی تلخ بندرعباس، که طی آن دهها نفر بهدلیل سوءمدیریت یا حتی عامدانه بهعنوان سپر انسانی جان باختند، بار دیگر این سؤال را پیشروی ما قرار داد: آیا بزرگترین خطر برای ایران جنگ خارجی است، یا ادامهی همین وضعیت فعلی؟
این رویداد نشان داد که مرگ و رنج مردم، الزاماً ناشی از تهاجم خارجی نیست. حتی در نبود جنگ، شهروندان ایرانی زیر فشار فساد، ناکارآمدی و سرکوب داخلی جان میبازند. در همین حال، ساختار قدرت - سپاه پاسداران ، بیت رهبری و روحانیت حاکم - همچنان در حاشیهی امن به حیات خود ادامه میدهند. در چنین شرایطی، تفاوت میان «توافق با آمریکا» یا «حمله از سوی آمریکا» را باید نه در میزان آسیب به مردم، بلکه در میزان تهدید برای بقای حاکمیت جمهوری اسلامی جستوجو کرد.
با وجود بحرانهای مزمن و فراگیر - از فروپاشی اقتصادی و اجتماعی تا سرکوب گسترده و فساد ساختاری - میتوان آیندهای تاریک و فرسایشی را برای ایران پیشبینی کرد. در این فضا، طرح ایدهی مداخلهی نظامی محدود خارجی بهمنظور تسریع سقوط حاکمیت جمهوری اسلامی ، یکی از بحثبرانگیزترین اما ضروریترین مباحث سیاسی امروز است. این دیدگاه غالباً با اشاره به فجایع عراق و لیبی رد میشود، اما چنین مقایسههایی مع الفارق ، نادقیق و گمراهکنندهاند.
ایران، برخلاف عراق یا لیبی، جامعهای با انسجام ملی بالا و طبقهی متوسط نسبتا پویا است. با وجود سرکوب، جامعهی مدنی ایران هنوز زنده است و از ظرفیت نوسازی برخوردار است. در مقابل، ساختارهای قبیلهای و شکافهای مذهبی عمیق، عامل اصلی فروپاشی اجتماعی در آن دو کشور بودند. ایران در طول قرن ها تجربه دولت سازی ، فرهنگ سیاسی منسجم تری را حفظ کرده است.
منتقدان مداخله خارجی غالباً از خطر خلأ قدرت، جنگ داخلی یا تجزیه کشور پس از سقوط حکومت سخن میگویند. اما باید پرسید: آیا ادامهی وضع موجود، ایمنتر است؟ تداوم حاکمیتی ایدئولوژیک، سرکوبگر و ناکارآمد، نه تنها امید به اصلاح را از بین میبرد، بلکه با از میان بردن اعتماد ملی و تشدید شکافهای قومی و مذهبی، عملاً بستر تجزیه و فرسایش داخلی را فراهم می سازد. در واقع هر چه این نظام بیشتر بماند ، آینده ایران کمتر قابل نجات خواهد بود.
از سویی ساختارهای امنیتی جمهوری اسلامی، مانند سپاه پاسداران و بسیج، تنها نهادهای نظامی نیستند. این نهادها بر پایهی ایدئولوژی و آموزهی «شهادت برای نظام» شکل گرفتهاند و این ویژگی، احتمال وقوع یک فروپاشی خشونتبار در صورت خیزش مردمی را افزایش میدهد.
در چنین فضایی، یک مداخلهی هدفمند و محدود خارجی، هرچند پرهزینه، شاید بتواند از وقوع سناریوهای خونینتر مانند جنگ داخلی، کشتار گسترده و جنگ شهری جلوگیری کند.
برخلاف نگاه سنتی، حضور محدود ارتشهای منظم و فاقد ادعای ارضی - مانند ایالات متحده یا اسرائیل - میتواند نه بهعنوان اشغالگر، بلکه در نقش تضمینکنندهی دوران گذار ایفای نقش کند. اگر این مداخله صرفاً با هدف خلع سلاح سپاه و انتقال قدرت به نهادهای مدنی طراحی شود، این مداخله نه تنها آغازگر فاجعه نیست، بلکه ممکن است واپسین فرصت نجات ایران باشد.
بحران ایران امروز، انتخاب میان «جنگ و صلح» نیست؛ بلکه انتخاب میان مرگ تدریجی در سایهی حکومتی پوسیده است یا یک شوک اساسی برای نجات آینده.
ایران ما اکنون زیر خاکستر خود در حال سوختن است ، شاید طوفان ناجی آن باشد.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
Could not access
the media content
the media content
20.04.202520:49
🔴 سروش؛ همانی که سالها نظریهپرداز نظام بود و با قلمش به استبداد، چهرهای روشنفکرانه بخشید، حالا ایستاده و از «خیانتپیشگی» مخالفان مذاکره سخن میگوید.
اما خیانتپیشگی، شاید دقیقاً همانجاست که او سالها برایش تئوری ساخت؛ همانجایی که عقلانیت دینیاش، بهجای آنکه راه آزادی را بگشاید، مسیر بقای قدرتی ایرانستیز را هموار کرد.
سروش، که حتی لیاقت هموطن نامیده شدن را ندارد، حالا با وقاحت تمام از عاشقان وطن میخواهد برای حفظ همان نظمی کوتاه بیایند که خودش در ساختنش شریک بود. و با دریدهدهنی، سرشت خائنانهی خود را به آنهایی نسبت میدهد که هرگز در جرگهی او نبودهاند.
اگر امروز کسی باید به خیانتپیشگی و بیلیاقتی متهم شود، همان کسیست که دیروز، اندیشه را فروخت تا قدرتِ جهالت بماند.
و تاریخ، خوب یادش میماند چه کسانی قلم در دست داشتند، اما هرگز جانب مردم را نگرفتند.
👉 @Baharemashrooteh
به ما بپیوندید.
اما خیانتپیشگی، شاید دقیقاً همانجاست که او سالها برایش تئوری ساخت؛ همانجایی که عقلانیت دینیاش، بهجای آنکه راه آزادی را بگشاید، مسیر بقای قدرتی ایرانستیز را هموار کرد.
سروش، که حتی لیاقت هموطن نامیده شدن را ندارد، حالا با وقاحت تمام از عاشقان وطن میخواهد برای حفظ همان نظمی کوتاه بیایند که خودش در ساختنش شریک بود. و با دریدهدهنی، سرشت خائنانهی خود را به آنهایی نسبت میدهد که هرگز در جرگهی او نبودهاند.
اگر امروز کسی باید به خیانتپیشگی و بیلیاقتی متهم شود، همان کسیست که دیروز، اندیشه را فروخت تا قدرتِ جهالت بماند.
و تاریخ، خوب یادش میماند چه کسانی قلم در دست داشتند، اما هرگز جانب مردم را نگرفتند.
👉 @Baharemashrooteh
به ما بپیوندید.
12.04.202511:31
🔴 دلار و حجاب؛ دماسنجهای مذاکرات
شاخصهای روند مذاکرات را میتوان در دو حوزه دید:
اگر مذاکرات به سمت توافق برود و خطر درگیری نظامی کاهش یابد، معمولاً شاهد کاهش نرخ دلار و افزایش محدودیتهای اجتماعی، بهویژه در موضوع حجاب خواهیم بود.
در مقابل، اگر مذاکرات به سمت شکست حرکت کند، معمولاً با افزایش نرخ ارز و کاهش سختگیریهای اجتماعی روبهرو میشویم.
بهعبارتی:
با شکست مذاکرات، نظام خود را برای سرکوب معترضان معیشتی آماده میکند،
و با موفقیت مذاکرات، برای سرکوب معترضان مدنی.
👉 @Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
شاخصهای روند مذاکرات را میتوان در دو حوزه دید:
اگر مذاکرات به سمت توافق برود و خطر درگیری نظامی کاهش یابد، معمولاً شاهد کاهش نرخ دلار و افزایش محدودیتهای اجتماعی، بهویژه در موضوع حجاب خواهیم بود.
در مقابل، اگر مذاکرات به سمت شکست حرکت کند، معمولاً با افزایش نرخ ارز و کاهش سختگیریهای اجتماعی روبهرو میشویم.
بهعبارتی:
با شکست مذاکرات، نظام خود را برای سرکوب معترضان معیشتی آماده میکند،
و با موفقیت مذاکرات، برای سرکوب معترضان مدنی.
👉 @Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
31.03.202511:51
🔴 از استیصال تا امتیاز دهی ؛ خطای محاسباتی خامنهای در برابر ترامپ
پاسخ نسبتاً سریع به نامه تهدیدآمیز ترامپ ، آتش نزدن پرچم آمریکا و ممانعت از شعار «مرگ بر آمریکا » در کنار تهدید مردم ایران توسط خامنهای در نماز عید فطر ، حاکی از آن است که نظام با ارزیابی نادرست از عملکرد ترامپ ، به جای تغییر در مواضع خود ، درصدد تلطیف در مواضع ترامپ است.
رژیم ، ترامپ را مردی می شناسد که بیشتر به هیاهوی رسانهای متکی است تا اعمال قدرت. این ارزیابی نادرست ، نظام را بر آن داشته تا با فراهم کردن مقدمات مذاکره درخور ترامپ ، از بی احترامی به نمادهای آمریکایی دست بکشد ، شاید از این طریق تاثیری هر چند کم بر مواضع ترامپ بگذارد. اما در برابر تاجر بیرحمی چون ترامپ که به دنبال نشانه های ضعف طرف مقابل برای اخذ امتیازات حداکثری است ، این اقدامات میتواند نتیجه معکوس داشته باشد.
ترامپ که پیشتر اصرار بر توافقی داشت که ماهیت ایدیولوژیک نظام را کاملآ مخدوش می کرد ، با دریافت این سیگنال های جدید از ضعف و ترس ، اگر بر انتظاراتش افزوده نشود از مواضع پیشین خود کوتاه نخواهد آمد. سیاست انفعالی ولی فقیه نه تنها قادر به کاهش فشار بر حکومتش نخواهد بود بلکه می تواند به تشدید مطالبات طرف آمریکایی و سخت تر شدن شرایط برای وی منجر شود.
خامنه ای در مخمصه ای گرفتار شده است که اگر امتیاز ندهد با افزایش فشار و حملات آمریکا مواجه می شود ، اگر به دنبال دادن امتیازات محدود باشد ، ترامپ راضی نخواهد شد واکر متناسب با خواست ترامپ امتیازات اساسی بدهد ، حکومتش مشروعیت ایدیولوژیک خود را از دست خواهد داد.
این بن بستی است که بسیاری از رژیمهای ایدیولوژیک به آن می رسند، جاییکه در نهایت راهی جز تغییرات بنیادین برای حفظ ساختار قدرت باقی نمیماند. اگر خامنه ای به این تغییرات بنیادین تن دهد ، می تواند با ترامپ توافق کند ؛ در این صورت کشور از جنگ در امان خواهد ماند ، اما نظام با از دست دادن ماهیت ایدیولوژیک خود ، با بحران مشروعیت جدی مواجه خواهد شد. از سویی دیگر ، اگر از این تغییرات امتناع ورزد ، کشور را درگیر جنگ می کند. در هر دو حالت ، بعید به نظر می رسد نظام بتواند به بقای خود ادامه دهد ؛ تفاوت آن تنها در هزینه ای هست که تغییر نظام به کشور و مردم تحمیل می کند. یعنی اگر نظام با ترامپ توافق کند ، هزینه تغییر نظام کاهش میابد و اگر توافق نکند هزینه تغییر نظام افزایش خواهد یافت.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
پاسخ نسبتاً سریع به نامه تهدیدآمیز ترامپ ، آتش نزدن پرچم آمریکا و ممانعت از شعار «مرگ بر آمریکا » در کنار تهدید مردم ایران توسط خامنهای در نماز عید فطر ، حاکی از آن است که نظام با ارزیابی نادرست از عملکرد ترامپ ، به جای تغییر در مواضع خود ، درصدد تلطیف در مواضع ترامپ است.
رژیم ، ترامپ را مردی می شناسد که بیشتر به هیاهوی رسانهای متکی است تا اعمال قدرت. این ارزیابی نادرست ، نظام را بر آن داشته تا با فراهم کردن مقدمات مذاکره درخور ترامپ ، از بی احترامی به نمادهای آمریکایی دست بکشد ، شاید از این طریق تاثیری هر چند کم بر مواضع ترامپ بگذارد. اما در برابر تاجر بیرحمی چون ترامپ که به دنبال نشانه های ضعف طرف مقابل برای اخذ امتیازات حداکثری است ، این اقدامات میتواند نتیجه معکوس داشته باشد.
ترامپ که پیشتر اصرار بر توافقی داشت که ماهیت ایدیولوژیک نظام را کاملآ مخدوش می کرد ، با دریافت این سیگنال های جدید از ضعف و ترس ، اگر بر انتظاراتش افزوده نشود از مواضع پیشین خود کوتاه نخواهد آمد. سیاست انفعالی ولی فقیه نه تنها قادر به کاهش فشار بر حکومتش نخواهد بود بلکه می تواند به تشدید مطالبات طرف آمریکایی و سخت تر شدن شرایط برای وی منجر شود.
خامنه ای در مخمصه ای گرفتار شده است که اگر امتیاز ندهد با افزایش فشار و حملات آمریکا مواجه می شود ، اگر به دنبال دادن امتیازات محدود باشد ، ترامپ راضی نخواهد شد واکر متناسب با خواست ترامپ امتیازات اساسی بدهد ، حکومتش مشروعیت ایدیولوژیک خود را از دست خواهد داد.
این بن بستی است که بسیاری از رژیمهای ایدیولوژیک به آن می رسند، جاییکه در نهایت راهی جز تغییرات بنیادین برای حفظ ساختار قدرت باقی نمیماند. اگر خامنه ای به این تغییرات بنیادین تن دهد ، می تواند با ترامپ توافق کند ؛ در این صورت کشور از جنگ در امان خواهد ماند ، اما نظام با از دست دادن ماهیت ایدیولوژیک خود ، با بحران مشروعیت جدی مواجه خواهد شد. از سویی دیگر ، اگر از این تغییرات امتناع ورزد ، کشور را درگیر جنگ می کند. در هر دو حالت ، بعید به نظر می رسد نظام بتواند به بقای خود ادامه دهد ؛ تفاوت آن تنها در هزینه ای هست که تغییر نظام به کشور و مردم تحمیل می کند. یعنی اگر نظام با ترامپ توافق کند ، هزینه تغییر نظام کاهش میابد و اگر توافق نکند هزینه تغییر نظام افزایش خواهد یافت.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید


27.03.202515:07
🔴 حادثه ارومیه و مخاطرات جمهوری
در تحلیل نقش پزشکیان در حادثه ارومیه ، برخی بر این باورند که تأکید بیش از حد وی بر مسائل قومیتی و انتصاب افراد ، صرفاً بر اساس بومی بودن در مناطق غربی ، زمینه ساز اختلافات و تنش های قومی شده است. بدیهی است تداوم این رویکرد منجر به اخلال در وحدت و انسجام ملی می گردد.
اصرار پزشکیان بر برجسته سازی هویت های قومی به جای تقویت همبستگی ملی ، می تواند زمینه ساز تشدید اختلافات و ایجاد چالش های امنیتی شود. این سیاست ها نه تنها تقدم منافع گروهی بر منافع ملی را - به سبب حمایت از پزشکیان - در رویکرد اصلاح طلبان آشکار می سازد ، بلکه از سوی دیگر نسبت به قدرت گیری نسخه سکولار این جریان ، یعنی جمهوری خواهان هشدار می دهد.
اگر چه جریان اصلاح طلب نیروی نظامی را در اختیار ندارند ، اما تلاش نسخه سکولار آنها برای تسلط بر نیروهای مسلح از طریق حاکمیت جمهوری ، زنگ خطری جدی برای تمامیت ارضی کشور است.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
در تحلیل نقش پزشکیان در حادثه ارومیه ، برخی بر این باورند که تأکید بیش از حد وی بر مسائل قومیتی و انتصاب افراد ، صرفاً بر اساس بومی بودن در مناطق غربی ، زمینه ساز اختلافات و تنش های قومی شده است. بدیهی است تداوم این رویکرد منجر به اخلال در وحدت و انسجام ملی می گردد.
اصرار پزشکیان بر برجسته سازی هویت های قومی به جای تقویت همبستگی ملی ، می تواند زمینه ساز تشدید اختلافات و ایجاد چالش های امنیتی شود. این سیاست ها نه تنها تقدم منافع گروهی بر منافع ملی را - به سبب حمایت از پزشکیان - در رویکرد اصلاح طلبان آشکار می سازد ، بلکه از سوی دیگر نسبت به قدرت گیری نسخه سکولار این جریان ، یعنی جمهوری خواهان هشدار می دهد.
اگر چه جریان اصلاح طلب نیروی نظامی را در اختیار ندارند ، اما تلاش نسخه سکولار آنها برای تسلط بر نیروهای مسلح از طریق حاکمیت جمهوری ، زنگ خطری جدی برای تمامیت ارضی کشور است.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
04.05.202512:30
🔴 فریاد خاموش مادران، پاسخ سرد رهبران
در کوچه پس کوچه های داغ دیده بندرعباس، صدای ناله مادرانی پیچیده که فرزندانشان را برای همیشه از دست دادهاند. با چشمان خیره به آسمان و دستانی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند.
و در آنسوی بیرحم ماجرا، رهبر بیدردی که این داغ جانسوز را «قابل جبران» میداند ، بیآنکه لحظه ای ، اندوه مادران را بفهمد.
انتظار همدردی از ام المصایب ملت ایران ، علی خامنه ای ، انتظاری بیهوده است.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
در کوچه پس کوچه های داغ دیده بندرعباس، صدای ناله مادرانی پیچیده که فرزندانشان را برای همیشه از دست دادهاند. با چشمان خیره به آسمان و دستانی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند.
و در آنسوی بیرحم ماجرا، رهبر بیدردی که این داغ جانسوز را «قابل جبران» میداند ، بیآنکه لحظه ای ، اندوه مادران را بفهمد.
انتظار همدردی از ام المصایب ملت ایران ، علی خامنه ای ، انتظاری بیهوده است.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
27.04.202515:55
🔴 فاجعه بندرعباس بار دیگر نشان داد که برای تداوم حاکمیت جمهوری اسلامی، ایرانیان ناگزیرند بهایی به سنگینی جان خود بپردازند.
نمونههای مشابهی چون پلاسکو، متروپل و فجایع دیگر پیش از این نیز رخ داده بود. اما این هزینهها محدود به چنین رخدادهای فاجعهبار نیست.
مردم ایران در حوزههای مختلف، از جمله مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا، افزایش نرخ خودکشی، گسترش ناامنیهای اجتماعی و دهها بحران دیگر، ناچار به پرداخت بهای بقای این نظام هستند. گویی بقای ایدئولوژی حاکم، مشروط به تحمیل رنج و مرگ بر مردمی است که هر روز با صورتحسابهای تحمیلی آن روبرو میشوند تا از فروپاشی این نظم فرسوده جلوگیری شود.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
نمونههای مشابهی چون پلاسکو، متروپل و فجایع دیگر پیش از این نیز رخ داده بود. اما این هزینهها محدود به چنین رخدادهای فاجعهبار نیست.
مردم ایران در حوزههای مختلف، از جمله مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا، افزایش نرخ خودکشی، گسترش ناامنیهای اجتماعی و دهها بحران دیگر، ناچار به پرداخت بهای بقای این نظام هستند. گویی بقای ایدئولوژی حاکم، مشروط به تحمیل رنج و مرگ بر مردمی است که هر روز با صورتحسابهای تحمیلی آن روبرو میشوند تا از فروپاشی این نظم فرسوده جلوگیری شود.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
20.04.202501:10
🔴 مخالفان مذاکره
مخالفت با توافق میان نظام و آمریکا، از جلیلی گرفته تا بخشهایی از اپوزیسیون، هر کدام با دلایلی گاه متضاد وجود دارد. این طیف را می توان به شکل زیر بررسی کرد:
۱ـ در صدر این طیف،جبهه پایداری، و چهرههایی مانند شریعتمداری قرار دارند. این گروه، اهدافی ایدئولوژیک و آخرالزمانی را دنبال میکنند. برای آنها، آرمانهایی مانند نابودی اسرائیل، و گسترش انقلاب اسلامی، حتی به قیمت نابودی ایران و مردمش، قابلتصور است. این گروه چون میر باقری، نابودی نیمی از جمعیت جهان را نیز در راستای تحقق این اهداف مجاز میدانند.
اما نکته مهمتر این است که این طیف کاملاً در چهارچوب هسته سخت قدرت – یعنی بیت رهبری و نهادهای امنیتی – عمل میکند. مخالفتهایشان بیشتر بازتاب آرزوهای ایدئولوژیک است تا نیتهای عملی. آنها نه تنها تهدیدی واقعی برای سیاستهای نظام محسوب نمیشوند، بلکه نقش «اپوزیسیون داخلیِ وفادار» را بازی میکنند؛ منتقدانی کنترلشده که اجازه دارند مخالفت کنند، اما نه تا جایی که به منافع اساسی نظام لطمه وارد شود ، معمولاً این مخالفت ها بعنوان پتانسیلی برای افزایش قدرت چانه زنی رژیم در برابر غرب پردازش میشوند.
۲- از جمله مخالفان ، بخشی از طیف جمهوری خواهان مخالف از جمله مجاهدین خلق هستند ، پیشینه عملکرد این سازمان حاکی از آن است که هر چیزی را برای دستیابی به قدرت فدا خواهند کرد و هیچ خط قرمزی در این مسیر برای خود متصور نیستند. این گروه نشان داده که برای رسیدن به قدرت حاضر است با هر نیرویی ، حتی دشمنان قسم خورده ایران ، چون صدام ، ائتلاف کنند ، پیشینهی این گروه و گروهک های مسلح غرب کشور نمایانگر آن است که صرفاً برای تحقق اهداف سیاسی خود در رسیدن به قدرت دغدغه ای از بابت منافع ملی ایران ندارند. لذا هر چند مخالفت این دسته با مذاکرات ، تلاش برای ممانعت از تثبیت جمهوری اسلامی است ، اما این تلاش ، نه از منظر دغدغه برای منافع ملی ایران ، که به منظور دستیابی به قدرت است.
۳. جریان ملیگرا با دغدغه منافع ملی
برخلاف دو گروه قبلی، این جریان نه از موضع ایدئولوژیک حرف میزند و نه با هدف کسب قدرت؛ بلکه نقطه عزیمتش نقد ساختار فعلی از زاویه منافع ملی است. از نگاه این جریان، مذاکره زمانی معنا دارد که در خدمت اصلاحات واقعی و بنیادین باشد، نه ابزاری برای کاهش موقت فشارهای بینالمللی و حفظ وضع موجود.
این گروه معتقد است جمهوری اسلامی در سالهای گذشته نشان داده که از هر روزنهای برای تنفس کوتاهمدت استفاده میکند، بدون آنکه قدمی برای تغییر بردارد. توافق با غرب، اگر بدون تغییر در سیاستهای داخلی همراه باشد، صرفاً حاکمیت را از تنگنای اقتصادی بیرون میآورد و باعث میشود انگیزهای برای پاسخگویی، اصلاح یا گشایش سیاسی باقی نماند. نتیجهاش هم چیزی نیست جز تقویت وضعیت موجود، افزایش فساد سیستماتیک، و تشدید بحرانهای مزمن.
مسأله اصلی از نظر این جریان، اصلاحناپذیری ساختار سیاسی است؛ ساختاری که بهشدت ایدئولوژیک، متمرکز و غیرپاسخگو باقی مانده و نه ظرفیت تحول از درون را دارد، نه اجازه میدهد سازوکارهای بیرونی آن را وادار به تغییر کنند. تجربهی سه دهه گذشته، بهخوبی نشان داده که امید بستن به اصلاح تدریجی در این چارچوب، بیشتر به تعویق فروپاشی انجامیده تا حل بحران.
از این منظر، توافق بدون تغییر در بنیانهای حکمرانی، نهتنها باری از دوش کشور برنمیدارد، بلکه به تعمیق بنبستها و در نهایت، به تضعیف موقعیت ایران در منطقه و تهدید یکپارچگی سرزمینی منجر خواهد شد.
رهبری این دسته با شاهزاده است که با هر فعلی که به دوام نظام یاری رساند ، چون فرجامی جز اضمحلال ایران ندارد ، مخالف است.
۴. روسیه؛ مداخلهگر خاموش
روسیه را نمیتوان صریحاً مخالف مذاکرات دانست، اما آنها از نزدیکی ایران و آمریکا هراس دارند. ماهیت ایدئولوژیک نظام، بهترین تضمین برای حفظ تنشهای دائمی و در نتیجه، وابستگی تهران به مسکوست. هر گونه مذاکره نظام با غرب، از آنجا که در چارچوب ایدیولوژیک نظام است ، به معنای حقیقی ، تهدیدی برای منافع روسها نخواهد بود.
حامیان مذاکره؛ حفظ وضع موجود به هر قیمت
در نقطه مقابل مخالفان، طیفی به منظورحفظ نظام در برابر فشارهای داخلی و خارجی، حامی مذاکره است. از سروش تا جلیلی - که بیشتر نقش مخالف را بازی می کند -، این افراد هرگونه توافق را ابزاری برای استمرار نظم موجود میدانند.
این طیف، خواسته یا ناخواسته، در برابر تغییرات ساختاری مقاومت میکنند. آنها با نامبردن از «مصلحت ملی»، عملاً در پی محافظت از ساختاری هستند که نه اصلاحپذیر بوده، نه پاسخگو، و نه قادر به بازسازی مشروعیت خود و دوام آن نیز فرجامی جز تضعیف یکپارچگی سرزمینی ندارد.
تاریخ این طیف را نه به خاطر گفتگو ، که به خاطر تثبیت بنبست موجود ، قضاوت خواهد کرد.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
مخالفت با توافق میان نظام و آمریکا، از جلیلی گرفته تا بخشهایی از اپوزیسیون، هر کدام با دلایلی گاه متضاد وجود دارد. این طیف را می توان به شکل زیر بررسی کرد:
۱ـ در صدر این طیف،جبهه پایداری، و چهرههایی مانند شریعتمداری قرار دارند. این گروه، اهدافی ایدئولوژیک و آخرالزمانی را دنبال میکنند. برای آنها، آرمانهایی مانند نابودی اسرائیل، و گسترش انقلاب اسلامی، حتی به قیمت نابودی ایران و مردمش، قابلتصور است. این گروه چون میر باقری، نابودی نیمی از جمعیت جهان را نیز در راستای تحقق این اهداف مجاز میدانند.
اما نکته مهمتر این است که این طیف کاملاً در چهارچوب هسته سخت قدرت – یعنی بیت رهبری و نهادهای امنیتی – عمل میکند. مخالفتهایشان بیشتر بازتاب آرزوهای ایدئولوژیک است تا نیتهای عملی. آنها نه تنها تهدیدی واقعی برای سیاستهای نظام محسوب نمیشوند، بلکه نقش «اپوزیسیون داخلیِ وفادار» را بازی میکنند؛ منتقدانی کنترلشده که اجازه دارند مخالفت کنند، اما نه تا جایی که به منافع اساسی نظام لطمه وارد شود ، معمولاً این مخالفت ها بعنوان پتانسیلی برای افزایش قدرت چانه زنی رژیم در برابر غرب پردازش میشوند.
۲- از جمله مخالفان ، بخشی از طیف جمهوری خواهان مخالف از جمله مجاهدین خلق هستند ، پیشینه عملکرد این سازمان حاکی از آن است که هر چیزی را برای دستیابی به قدرت فدا خواهند کرد و هیچ خط قرمزی در این مسیر برای خود متصور نیستند. این گروه نشان داده که برای رسیدن به قدرت حاضر است با هر نیرویی ، حتی دشمنان قسم خورده ایران ، چون صدام ، ائتلاف کنند ، پیشینهی این گروه و گروهک های مسلح غرب کشور نمایانگر آن است که صرفاً برای تحقق اهداف سیاسی خود در رسیدن به قدرت دغدغه ای از بابت منافع ملی ایران ندارند. لذا هر چند مخالفت این دسته با مذاکرات ، تلاش برای ممانعت از تثبیت جمهوری اسلامی است ، اما این تلاش ، نه از منظر دغدغه برای منافع ملی ایران ، که به منظور دستیابی به قدرت است.
۳. جریان ملیگرا با دغدغه منافع ملی
برخلاف دو گروه قبلی، این جریان نه از موضع ایدئولوژیک حرف میزند و نه با هدف کسب قدرت؛ بلکه نقطه عزیمتش نقد ساختار فعلی از زاویه منافع ملی است. از نگاه این جریان، مذاکره زمانی معنا دارد که در خدمت اصلاحات واقعی و بنیادین باشد، نه ابزاری برای کاهش موقت فشارهای بینالمللی و حفظ وضع موجود.
این گروه معتقد است جمهوری اسلامی در سالهای گذشته نشان داده که از هر روزنهای برای تنفس کوتاهمدت استفاده میکند، بدون آنکه قدمی برای تغییر بردارد. توافق با غرب، اگر بدون تغییر در سیاستهای داخلی همراه باشد، صرفاً حاکمیت را از تنگنای اقتصادی بیرون میآورد و باعث میشود انگیزهای برای پاسخگویی، اصلاح یا گشایش سیاسی باقی نماند. نتیجهاش هم چیزی نیست جز تقویت وضعیت موجود، افزایش فساد سیستماتیک، و تشدید بحرانهای مزمن.
مسأله اصلی از نظر این جریان، اصلاحناپذیری ساختار سیاسی است؛ ساختاری که بهشدت ایدئولوژیک، متمرکز و غیرپاسخگو باقی مانده و نه ظرفیت تحول از درون را دارد، نه اجازه میدهد سازوکارهای بیرونی آن را وادار به تغییر کنند. تجربهی سه دهه گذشته، بهخوبی نشان داده که امید بستن به اصلاح تدریجی در این چارچوب، بیشتر به تعویق فروپاشی انجامیده تا حل بحران.
از این منظر، توافق بدون تغییر در بنیانهای حکمرانی، نهتنها باری از دوش کشور برنمیدارد، بلکه به تعمیق بنبستها و در نهایت، به تضعیف موقعیت ایران در منطقه و تهدید یکپارچگی سرزمینی منجر خواهد شد.
رهبری این دسته با شاهزاده است که با هر فعلی که به دوام نظام یاری رساند ، چون فرجامی جز اضمحلال ایران ندارد ، مخالف است.
۴. روسیه؛ مداخلهگر خاموش
روسیه را نمیتوان صریحاً مخالف مذاکرات دانست، اما آنها از نزدیکی ایران و آمریکا هراس دارند. ماهیت ایدئولوژیک نظام، بهترین تضمین برای حفظ تنشهای دائمی و در نتیجه، وابستگی تهران به مسکوست. هر گونه مذاکره نظام با غرب، از آنجا که در چارچوب ایدیولوژیک نظام است ، به معنای حقیقی ، تهدیدی برای منافع روسها نخواهد بود.
حامیان مذاکره؛ حفظ وضع موجود به هر قیمت
در نقطه مقابل مخالفان، طیفی به منظورحفظ نظام در برابر فشارهای داخلی و خارجی، حامی مذاکره است. از سروش تا جلیلی - که بیشتر نقش مخالف را بازی می کند -، این افراد هرگونه توافق را ابزاری برای استمرار نظم موجود میدانند.
این طیف، خواسته یا ناخواسته، در برابر تغییرات ساختاری مقاومت میکنند. آنها با نامبردن از «مصلحت ملی»، عملاً در پی محافظت از ساختاری هستند که نه اصلاحپذیر بوده، نه پاسخگو، و نه قادر به بازسازی مشروعیت خود و دوام آن نیز فرجامی جز تضعیف یکپارچگی سرزمینی ندارد.
تاریخ این طیف را نه به خاطر گفتگو ، که به خاطر تثبیت بنبست موجود ، قضاوت خواهد کرد.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
08.04.202518:49
🔴 دوگانه ترامپ ؛ اهداف حداکثری و هزینه حداقلی
آنچه ترامپ در پی آن است، حذف خطری است که موجودیت اسرائیل و منافع آمریکا را از داخل خاک ایران تهدید میکند. این هدف، در بطن سیاست فشار حداکثری او در قبال نظام، بهویژه از زمان خروج از برجام و اعمال تحریمهای بیسابقه، به وضوح قابل مشاهده است. ترامپ نه تنها به دنبال تضعیف قدرت نظام جمهوری اسلامی است بلکه هدف اصلی او جلوگیری از گسترش نفوذ نظام در منطقه، بهویژه در کشورهایی همچون سوریه، یمن و عراق، و مهار برنامههای هستهای و موشکی نظام است که بهطور مستقیم میتواند تهدیدی جدی برای امنیت اسرائیل و آمریکا باشد.
ترامپ آنقدر باهوش هست که بداند نظام حاکم بر ایران در ضعیف ترین دوران تاریخی خود قرار دارد، فلذا این را موقعیتی می بیند که شرایط لازم برای حذف دایمی تهدیدات ناشی از آن را فراهم کرده است. از سوی دیگر او به خوبی می داند ماهیت ایدیولوژیک نظام ، منشأ اصلی خطری است که در بلند مدت موجودیت اسرائیل و منافع ایالات متحده را در منطقه تهدید می کند. بعبارتی ، حذف دایمی تهدیدات ناشی از نظام تنها به یک مسیر ختم می شود و آن تغییر رژیم است.
به نظر می رسد ترامپ طرحی چند مرحله ای را دنبال می کند تا در طول دوره چهار ساله ریاست جمهوری خود ، به طور دائم خطر ایدیولوژی مخرب حاکم بر ایران را دفع کند.
تعداد مراحل این طرح عمدتاً برای به حداقل رساندن هزینه ها طراحی شده است. مرحله نخست این طرح با مذاکرات و یا دیدار شنبه آغاز خواهد شد و احتمال زیادی وجود دارد که در نهایت و پس از چند نشست متعدد ، اما در بازه زمانی محدود به توافقی در راستای کاهش توانمندی هسته ای و محدود ساختن توسعه موشکی و برداشتن گامهایی جدی در راستای خلع سلاح نیروهای نیابتی نظام منتهی شود. این می تواند از سویی توسط ترامپ بعنوان دستاوردی بزرگ در صد روز نخست آغاز به کار دولتش معرفی شود و از سویی دیگر تهدیدات فوری نظام را دفع کند و آن را در موقعیت نظامی ضعیف تری قرار دهد. این طرح با تضعیف توان نظامی رژیم و دفع تهدید آنی هسته ای ، هزینه ها برای تغییر گام به گام نظام را به حداقل میرساند و مدیریت این تغییرات را برای جلوگیری از بروز بحرانهای گسترده در منطقه تسهیل می کند.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
آنچه ترامپ در پی آن است، حذف خطری است که موجودیت اسرائیل و منافع آمریکا را از داخل خاک ایران تهدید میکند. این هدف، در بطن سیاست فشار حداکثری او در قبال نظام، بهویژه از زمان خروج از برجام و اعمال تحریمهای بیسابقه، به وضوح قابل مشاهده است. ترامپ نه تنها به دنبال تضعیف قدرت نظام جمهوری اسلامی است بلکه هدف اصلی او جلوگیری از گسترش نفوذ نظام در منطقه، بهویژه در کشورهایی همچون سوریه، یمن و عراق، و مهار برنامههای هستهای و موشکی نظام است که بهطور مستقیم میتواند تهدیدی جدی برای امنیت اسرائیل و آمریکا باشد.
ترامپ آنقدر باهوش هست که بداند نظام حاکم بر ایران در ضعیف ترین دوران تاریخی خود قرار دارد، فلذا این را موقعیتی می بیند که شرایط لازم برای حذف دایمی تهدیدات ناشی از آن را فراهم کرده است. از سوی دیگر او به خوبی می داند ماهیت ایدیولوژیک نظام ، منشأ اصلی خطری است که در بلند مدت موجودیت اسرائیل و منافع ایالات متحده را در منطقه تهدید می کند. بعبارتی ، حذف دایمی تهدیدات ناشی از نظام تنها به یک مسیر ختم می شود و آن تغییر رژیم است.
به نظر می رسد ترامپ طرحی چند مرحله ای را دنبال می کند تا در طول دوره چهار ساله ریاست جمهوری خود ، به طور دائم خطر ایدیولوژی مخرب حاکم بر ایران را دفع کند.
تعداد مراحل این طرح عمدتاً برای به حداقل رساندن هزینه ها طراحی شده است. مرحله نخست این طرح با مذاکرات و یا دیدار شنبه آغاز خواهد شد و احتمال زیادی وجود دارد که در نهایت و پس از چند نشست متعدد ، اما در بازه زمانی محدود به توافقی در راستای کاهش توانمندی هسته ای و محدود ساختن توسعه موشکی و برداشتن گامهایی جدی در راستای خلع سلاح نیروهای نیابتی نظام منتهی شود. این می تواند از سویی توسط ترامپ بعنوان دستاوردی بزرگ در صد روز نخست آغاز به کار دولتش معرفی شود و از سویی دیگر تهدیدات فوری نظام را دفع کند و آن را در موقعیت نظامی ضعیف تری قرار دهد. این طرح با تضعیف توان نظامی رژیم و دفع تهدید آنی هسته ای ، هزینه ها برای تغییر گام به گام نظام را به حداقل میرساند و مدیریت این تغییرات را برای جلوگیری از بروز بحرانهای گسترده در منطقه تسهیل می کند.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
30.03.202516:05
🔴تا نباشد چوب تر. فرمان نبرد گاو و خر
پاسخ سرآسیمه خامنهای به نامه تهدیدآمیز مردی که پنج سال پیش نامه محترمانه او را لایق جواب دادن نمی دانست ، یادآور حکایت مرد تنبل گلستان سعدی است که زبان خوش استاد را نشنید اما چوبش را شنید. چندان از روزی که این پیرمرد نادان مذاکره را شرافتمندانه نمی دانست نگذشته است و اکنون به رسوایی بیشرف بدل گشته است.
طنز تلخ روزگار اینست که این پیرمرد کودن و متوهم ، کسی است که قرار است مصلحت ملت را تشخیص دهد.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
پاسخ سرآسیمه خامنهای به نامه تهدیدآمیز مردی که پنج سال پیش نامه محترمانه او را لایق جواب دادن نمی دانست ، یادآور حکایت مرد تنبل گلستان سعدی است که زبان خوش استاد را نشنید اما چوبش را شنید. چندان از روزی که این پیرمرد نادان مذاکره را شرافتمندانه نمی دانست نگذشته است و اکنون به رسوایی بیشرف بدل گشته است.
طنز تلخ روزگار اینست که این پیرمرد کودن و متوهم ، کسی است که قرار است مصلحت ملت را تشخیص دهد.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
27.03.202501:42
🔴 مصادره نوروز و میراث فرهنگی ایران
بی توجهی ولی فقیه به میراث ملی را می توان بخشی از پروژه امت گرایی و تلاش او و سلفش بر نفی احساسات ملی گرایانه مردم ایران دانست. این رویکرد با کنار گذاشتن پروژه قدرتمند ملت سازی که شاهان پهلوی آغاز کرده بودند ، شکل گرفت.
اصرار بر مفهوم امت به جای ملت پیامدهای متعددی برای کشور به همراه داشته است. از یکسو خلأ ملت سازی در ایران همزمان با رشد پروژه های ناسیونالیستی ( گاه جعلی) در میان برخی همسایگان ، موجب واگرایی در میان اقوام مرزنشین شده است. از سوی دیگر ، این خلأ زمینه را برای تاراج میراث فرهنگی ایران و جعل تاریخ توسط همسایگانی فراهم کرده که حضور تاریخی شان در منطقه از چند قرن فراتر نمی رود.
در سالهای اخیر علاوه بر نوروز که به عنوان یکی از مهمترین نمادهای فرهنگی ایران در معرض مصادره قرار گرفته است ، سایر مفاخر فرهنگی و تاریخی ایران نیز هدف پروژه های جعل هویت قرار گرفته اند. آیین هایی مانند چهارشنبه سوری ، شب یلدا و موسیقی مقامی ایرانی در کنار شخصیت های برجسته فرهنگی و تاریخی ایران نظیر مولانا ، ابن سینا و نظامی گنجوی ، همگی در سال های اخیر با ادعاهای جعلی برخی همسایگان مواجه شده اند.
اکنون که ایران با موج گسترده ای از تلاشهای هویت زدایی و جعل فرهنگی مواجه است ، بازگشت به پروژه ملت سازی ضرورتی انکارناپذیر است. تجربه تاریخی نشان داده که این پروژه در دوران پهلوی با موفقیت اجرا شد و توانست اقوام مختلف ایرانی را حول یک هویت ملی مشترک گرد هم آورد. این رویکرد که بر میراث فرهنگی ، زبان فارسی و ارزش های تاریخی ایران تأکید داشت ، بنیانی مستحکم برای انسجام ملی ایجاد کرد.
بدیهی است اجرای دوباره این پروژه مستلزم بازگشت پهلوی به صحنه سیاسی ایران است ؛ چرا که تنها این خاندان ، با سابقه تاریخی خود در ملت سازی و پاسداری از هویت ایرانی ، قادر به مقابله با تهدیدات فرهنگی و احیای شکوه ملی ایران خواهد بود. بدون چنین بازگشتی ، خطر واگرایی فرهنگی ، مصادره مفاخر ملی و تضعیف وحدت سرزمینی بیش از پیش افزایش خواهد یافت.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
بی توجهی ولی فقیه به میراث ملی را می توان بخشی از پروژه امت گرایی و تلاش او و سلفش بر نفی احساسات ملی گرایانه مردم ایران دانست. این رویکرد با کنار گذاشتن پروژه قدرتمند ملت سازی که شاهان پهلوی آغاز کرده بودند ، شکل گرفت.
اصرار بر مفهوم امت به جای ملت پیامدهای متعددی برای کشور به همراه داشته است. از یکسو خلأ ملت سازی در ایران همزمان با رشد پروژه های ناسیونالیستی ( گاه جعلی) در میان برخی همسایگان ، موجب واگرایی در میان اقوام مرزنشین شده است. از سوی دیگر ، این خلأ زمینه را برای تاراج میراث فرهنگی ایران و جعل تاریخ توسط همسایگانی فراهم کرده که حضور تاریخی شان در منطقه از چند قرن فراتر نمی رود.
در سالهای اخیر علاوه بر نوروز که به عنوان یکی از مهمترین نمادهای فرهنگی ایران در معرض مصادره قرار گرفته است ، سایر مفاخر فرهنگی و تاریخی ایران نیز هدف پروژه های جعل هویت قرار گرفته اند. آیین هایی مانند چهارشنبه سوری ، شب یلدا و موسیقی مقامی ایرانی در کنار شخصیت های برجسته فرهنگی و تاریخی ایران نظیر مولانا ، ابن سینا و نظامی گنجوی ، همگی در سال های اخیر با ادعاهای جعلی برخی همسایگان مواجه شده اند.
اکنون که ایران با موج گسترده ای از تلاشهای هویت زدایی و جعل فرهنگی مواجه است ، بازگشت به پروژه ملت سازی ضرورتی انکارناپذیر است. تجربه تاریخی نشان داده که این پروژه در دوران پهلوی با موفقیت اجرا شد و توانست اقوام مختلف ایرانی را حول یک هویت ملی مشترک گرد هم آورد. این رویکرد که بر میراث فرهنگی ، زبان فارسی و ارزش های تاریخی ایران تأکید داشت ، بنیانی مستحکم برای انسجام ملی ایجاد کرد.
بدیهی است اجرای دوباره این پروژه مستلزم بازگشت پهلوی به صحنه سیاسی ایران است ؛ چرا که تنها این خاندان ، با سابقه تاریخی خود در ملت سازی و پاسداری از هویت ایرانی ، قادر به مقابله با تهدیدات فرهنگی و احیای شکوه ملی ایران خواهد بود. بدون چنین بازگشتی ، خطر واگرایی فرهنگی ، مصادره مفاخر ملی و تضعیف وحدت سرزمینی بیش از پیش افزایش خواهد یافت.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید


03.05.202516:03
طبق گزارش شبکه الجدید، با عنایت ویژه فرمانده فساد کل قوا، حضرت آیتالله خامنهای، تصمیم بر آن شده که لقمه ای نان خشک را هم از دهان کودکان نحیف پایین تصویر بیرون بکشند تا بلکه بودجهای برای کاخ ابدی یکی از فربهان محترم بالای تصویر، جناب حسن نصرالله، جور شود. ظاهراً از دید مقام ولایت ، گور مردگان اجنبی به اشک کودکان گرسنه وطنی اولویت دارد.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
26.04.202517:45
🔴 از میز مذاکره تا بنبست مشروعیت
مذاکره، در ماهیت خود، بیش از آنکه تلاشی برای تغییر بنیادین در سیاستها یا منافع باشد، تاکتیکی برای کاهش هزینههای تنش و مدیریت بحران است. برای طرفین درگیر، مذاکره فرصتی است جهت بازتعریف موقت تعارضات، نه حل کامل آنها. در این چارچوب، حتی در صورت موفقیت، مذاکرات میان ایران و آمریکا نخواهد توانست ریشههای بحرانهای عمیق و ساختاری را بخشکاند.
تحریمهای غیرهستهای، بحرانهای حقوق بشری، سوءظنهای امنیتی و شکافهای ایدئولوژیک، مسائلی نیستند که با یک توافق محدود از میان برداشته شوند. در داخل، فساد فراگیر، ناکارآمدی مدیریتی، تبعیض ساختاری، بحرانهای محیط زیستی و مقاومت ایدئولوژیک حاکمیت در برابر اصلاح، تصویری تیره از آینده مشروعیت نظام ترسیم کرده است. بنابراین، هر گونه توافق دیپلماتیک - حتی در موفقترین سناریوها - بیشتر به عنوان مُسکّنی موقت بر زخمهای عمیق اجتماعی عمل خواهد کرد.
درک سطحی از مذاکرات، گاه به نومیدی زودهنگام میانجامد. حال آنکه تغییرات سیاسی بنیادین، فرآیندی بلندمدت و ماراتونی است، نه دویدن در مسیری کوتاه. اپوزیسیون میبایست ضمن لابی فعالانه برای ممانعت از امتیازدهیهای بزرگ در مذاکرات، درک کند که حتی در صورت دستیابی به توافق، فضای عمل برای فشار اجتماعی و اعتراض همچنان پابرجاست.
بخش مهمی از معادله، ماهیت ایدئولوژیک نظام حاکم است؛ ماهیتی که آمریکا - و بهطور خاص دولت ترامپ - تهدیدات آن را درک کرده و درصدد مهار آن برآمده است. اگر چه کاهش فشارهای اقتصادی میتواند موقتاً از میزان نارضایتی عمومی بکاهد، اما پذیرش الزامات یک توافق سختگیرانه، بحران مشروعیت حاکمیت را تشدید خواهد کرد. چرا که چنین عقبنشینیهایی، مستقیماً بنیانهای ایدئولوژیک نظام را به چالش میکشد.
در نهایت، مسیر تحول سیاسی ایران نه در گرو نتایج موقت میز مذاکره، بلکه در گرو تعمیق شکاف میان حاکمیت و جامعه و افزایش ظرفیت سازمانیافته برای تغییر خواهد بود. وظیفه نیروهای مخالف، صبوری استراتژیک، هشیاری سیاسی و پیگیری بیوقفه مطالبات اساسی مردم است.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
مذاکره، در ماهیت خود، بیش از آنکه تلاشی برای تغییر بنیادین در سیاستها یا منافع باشد، تاکتیکی برای کاهش هزینههای تنش و مدیریت بحران است. برای طرفین درگیر، مذاکره فرصتی است جهت بازتعریف موقت تعارضات، نه حل کامل آنها. در این چارچوب، حتی در صورت موفقیت، مذاکرات میان ایران و آمریکا نخواهد توانست ریشههای بحرانهای عمیق و ساختاری را بخشکاند.
تحریمهای غیرهستهای، بحرانهای حقوق بشری، سوءظنهای امنیتی و شکافهای ایدئولوژیک، مسائلی نیستند که با یک توافق محدود از میان برداشته شوند. در داخل، فساد فراگیر، ناکارآمدی مدیریتی، تبعیض ساختاری، بحرانهای محیط زیستی و مقاومت ایدئولوژیک حاکمیت در برابر اصلاح، تصویری تیره از آینده مشروعیت نظام ترسیم کرده است. بنابراین، هر گونه توافق دیپلماتیک - حتی در موفقترین سناریوها - بیشتر به عنوان مُسکّنی موقت بر زخمهای عمیق اجتماعی عمل خواهد کرد.
درک سطحی از مذاکرات، گاه به نومیدی زودهنگام میانجامد. حال آنکه تغییرات سیاسی بنیادین، فرآیندی بلندمدت و ماراتونی است، نه دویدن در مسیری کوتاه. اپوزیسیون میبایست ضمن لابی فعالانه برای ممانعت از امتیازدهیهای بزرگ در مذاکرات، درک کند که حتی در صورت دستیابی به توافق، فضای عمل برای فشار اجتماعی و اعتراض همچنان پابرجاست.
بخش مهمی از معادله، ماهیت ایدئولوژیک نظام حاکم است؛ ماهیتی که آمریکا - و بهطور خاص دولت ترامپ - تهدیدات آن را درک کرده و درصدد مهار آن برآمده است. اگر چه کاهش فشارهای اقتصادی میتواند موقتاً از میزان نارضایتی عمومی بکاهد، اما پذیرش الزامات یک توافق سختگیرانه، بحران مشروعیت حاکمیت را تشدید خواهد کرد. چرا که چنین عقبنشینیهایی، مستقیماً بنیانهای ایدئولوژیک نظام را به چالش میکشد.
در نهایت، مسیر تحول سیاسی ایران نه در گرو نتایج موقت میز مذاکره، بلکه در گرو تعمیق شکاف میان حاکمیت و جامعه و افزایش ظرفیت سازمانیافته برای تغییر خواهد بود. وظیفه نیروهای مخالف، صبوری استراتژیک، هشیاری سیاسی و پیگیری بیوقفه مطالبات اساسی مردم است.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید


16.04.202516:55
🔴 باز تعریف دنائت؛
جماعت بیگانه با شرافت ، یا همان مدعیان تغییر از درون - اصلاح طلبان -همچنان مصرند که هر بار آمریکا هواپیماهای b2 به آسمان بفرستد ، ثمره اش را در زرادخانه درایت خود بگذارند ، گویی نه خشم ترامپ ، که لبخند پوزیده خامنهای را پای میز مذاکره کشانده است.
این در حالی است که حتی کودکان سیاست زده و کم سوادی چون توماج و امثالهم نیز دریافتهاند که اگر فشار برداشته شود ، ولایت پشت به میز مذاکره می کند و اگر تهدید جدی شود ، همو جام زهر را با ادای فلسفه مقاومت سر می کشد.
در این میان وظایف تقسیم شده : خامنهای سرکش اصول گرایان را مأمور پارس کردن می کند و خامنهای اهلی شده ، اصلاح طلبان را مسوول دم تکاندن؛
هر دو جماعت ، اصولگرایان بی مقدار و اصلاح طلبان بیشرف ، در خدمت بقای نظامی هستند که عزت ملی را قربانی مصلحت شخصی می کند ؛ ساختاری که حقیقت در آن سر بریده می شود تا وطن تاراج شود ، ولو در نقاب حب وطن.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
جماعت بیگانه با شرافت ، یا همان مدعیان تغییر از درون - اصلاح طلبان -همچنان مصرند که هر بار آمریکا هواپیماهای b2 به آسمان بفرستد ، ثمره اش را در زرادخانه درایت خود بگذارند ، گویی نه خشم ترامپ ، که لبخند پوزیده خامنهای را پای میز مذاکره کشانده است.
این در حالی است که حتی کودکان سیاست زده و کم سوادی چون توماج و امثالهم نیز دریافتهاند که اگر فشار برداشته شود ، ولایت پشت به میز مذاکره می کند و اگر تهدید جدی شود ، همو جام زهر را با ادای فلسفه مقاومت سر می کشد.
در این میان وظایف تقسیم شده : خامنهای سرکش اصول گرایان را مأمور پارس کردن می کند و خامنهای اهلی شده ، اصلاح طلبان را مسوول دم تکاندن؛
هر دو جماعت ، اصولگرایان بی مقدار و اصلاح طلبان بیشرف ، در خدمت بقای نظامی هستند که عزت ملی را قربانی مصلحت شخصی می کند ؛ ساختاری که حقیقت در آن سر بریده می شود تا وطن تاراج شود ، ولو در نقاب حب وطن.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
05.04.202517:36
🔴 قهرمانسازی لحظهای؛ چالش پهلویستیزان
چندی پیش، حسین رونقی در تلویزیون ایراناینترنشنال بهعنوان «کارشناس و فعال سیاسی» ظاهر شد. اما آنچه در این مصاحبه دیده شد، بیش از آنکه تحلیل منطقی و بنیادین باشد، سردرگمی و ناتوانی در تسلط بر مسائل سیاسی بود. صحبتهای او از جملات سطحی و کلیگوییهای بیپشتوانه تشکیل شده بود که حتی با درک ابتدایی از مسائل سیاسی نیز فاصله داشت. این وضعیت بهگونهای بود که بیننده نمیتوانست از خود نپرسد: آیا این فرد توان تحلیل واقعی مسائل پیچیدهی جامعه را دارد یا نه؟ و در پایان، حسرتِ دانش سیاسی رانندگان شریف تاکسی را نخورد.
برخورد افراطی حاکمیت با معترضان، کشتزاری در عالم سیاست ایران ایجاد کرده که در آن، کوتولههایی بیریشه، بیمطالعه، کمتجربه و پرهیاهو، در سطح نسبتاً وسیعی پرورش یافتهاند. همین امر، اجماع بر روی آلترناتیو مبتنی بر ظرفیتهای جامعه، یعنی پادشاهی مشروطه، را گرفتار دستاندازهایی—هرچند مضحک و کماهمیت—کرده است.
در نبود رهبری مشخص و مؤثر در طیف جمهوری خواه ، شاهد مطرح شدن چهرههایی بهعنوان لیدر هستیم که بیشتر با قدرت هشتگ و فضای مجازی شناخته می شوند تا توانایی نظری و تحلیلی. افرادی چون حسین رونقی یا توماج صالحی ، گرچه ممکنست جسارت یا انگیزه داشته باشند ، اما تحلیلهایشان بیشتر شبیه به استوریهای احساسی اینستاگرامی است تا دیالوگ های عمیق سیاسی. به نظر می رسد تمرکز بیشتر بر روی جلب توجه و وایرال شدن است تا خلق یک گفتمان یا راهکار سیاسی پایدار ، که البته انتظار چنین امری از ایشان با توجه به توانمندی هایشان مضحک به نظر می رسد.
این مدل قهرمانسازی، همانند نوشابهای است که در گرمای تابستان نوشیده میشود؛ در لحظه جذاب است ، اما عطش جامعه را فرو نمی نشاند. وقتی عمق فکری پهلویستیزی به سطح هشتگها و کپشنها تقلیل یافته، انتظار برای ارائهی آلترناتیوی از سوی جمهوریخواهان، تنها یک توهم است.
👉 @Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
چندی پیش، حسین رونقی در تلویزیون ایراناینترنشنال بهعنوان «کارشناس و فعال سیاسی» ظاهر شد. اما آنچه در این مصاحبه دیده شد، بیش از آنکه تحلیل منطقی و بنیادین باشد، سردرگمی و ناتوانی در تسلط بر مسائل سیاسی بود. صحبتهای او از جملات سطحی و کلیگوییهای بیپشتوانه تشکیل شده بود که حتی با درک ابتدایی از مسائل سیاسی نیز فاصله داشت. این وضعیت بهگونهای بود که بیننده نمیتوانست از خود نپرسد: آیا این فرد توان تحلیل واقعی مسائل پیچیدهی جامعه را دارد یا نه؟ و در پایان، حسرتِ دانش سیاسی رانندگان شریف تاکسی را نخورد.
برخورد افراطی حاکمیت با معترضان، کشتزاری در عالم سیاست ایران ایجاد کرده که در آن، کوتولههایی بیریشه، بیمطالعه، کمتجربه و پرهیاهو، در سطح نسبتاً وسیعی پرورش یافتهاند. همین امر، اجماع بر روی آلترناتیو مبتنی بر ظرفیتهای جامعه، یعنی پادشاهی مشروطه، را گرفتار دستاندازهایی—هرچند مضحک و کماهمیت—کرده است.
در نبود رهبری مشخص و مؤثر در طیف جمهوری خواه ، شاهد مطرح شدن چهرههایی بهعنوان لیدر هستیم که بیشتر با قدرت هشتگ و فضای مجازی شناخته می شوند تا توانایی نظری و تحلیلی. افرادی چون حسین رونقی یا توماج صالحی ، گرچه ممکنست جسارت یا انگیزه داشته باشند ، اما تحلیلهایشان بیشتر شبیه به استوریهای احساسی اینستاگرامی است تا دیالوگ های عمیق سیاسی. به نظر می رسد تمرکز بیشتر بر روی جلب توجه و وایرال شدن است تا خلق یک گفتمان یا راهکار سیاسی پایدار ، که البته انتظار چنین امری از ایشان با توجه به توانمندی هایشان مضحک به نظر می رسد.
این مدل قهرمانسازی، همانند نوشابهای است که در گرمای تابستان نوشیده میشود؛ در لحظه جذاب است ، اما عطش جامعه را فرو نمی نشاند. وقتی عمق فکری پهلویستیزی به سطح هشتگها و کپشنها تقلیل یافته، انتظار برای ارائهی آلترناتیوی از سوی جمهوریخواهان، تنها یک توهم است.
👉 @Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
30.03.202508:49
🔴 تبلیغ جذب آخوند
امتیازات و امکانات حوزه های علمیه بعضاً بیش از دانشگاه های کشور است ، در حالی که قرار است در نهایت مشتی دعانویس و رمال تحویل جامعه دهند تا بر مسند های مهم حاکمیتی تکیه زنند و از سفره ای که فاجعه ۵۷ به قیمت فقر و فلاکت مردم ایران ، برایشان گسترده ارتزاق کنند.
قطعا از نخستین اقدامات در فردای سقوط نظام ، مصادره تمام حوزه های علمیه و نهادهای مذهبی است که با چپاول بودجه دولتی ارتزاق کرده اند. البته اگر از خشم مردم جان سالم به در برند.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
امتیازات و امکانات حوزه های علمیه بعضاً بیش از دانشگاه های کشور است ، در حالی که قرار است در نهایت مشتی دعانویس و رمال تحویل جامعه دهند تا بر مسند های مهم حاکمیتی تکیه زنند و از سفره ای که فاجعه ۵۷ به قیمت فقر و فلاکت مردم ایران ، برایشان گسترده ارتزاق کنند.
قطعا از نخستین اقدامات در فردای سقوط نظام ، مصادره تمام حوزه های علمیه و نهادهای مذهبی است که با چپاول بودجه دولتی ارتزاق کرده اند. البته اگر از خشم مردم جان سالم به در برند.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
26.03.202515:15
🔴 ملا ، چپی ، مجاهد
وحدت ملی زمانی امکان پذیر است که با آگاهی از واقعیت های تاریخی و عبرت آموزی از اشتباهات گذشته همراه باشد. شعار « مرگ بر سه فاسد. ملا، چپی، مجاهد » بازتاب خشم عمومی نسبت به جریان هایی است که سالها منافع ملی را قربانی منافع گروهی و ایدئولوژیک خود کردند.
پهلوی دوم با نیت پیشرفت و مدرن سازی ایران اقدامات بزرگی انجام داد. گسترش زیرساخت ها و تقویت ارتش و حرکت به سوی صنعتی شدن از دستاوردهای مهم آن دوران بود. اما جامعه ایران در آن زمان به دلیل ساختار فرهنگی سنتی و مذهبی ، نه مطالبه دموکراسی داشت و نه ظرفیت لازم برای پذیرش آن فراهم بود.
در آن مقطع ، محمدرضاشاه فقید کوشید با اتکا بر تمرکز قدرت و ایجاد ثبات سیاسی ، مسیر توسعه را پیش ببرد. هرچند این رویکرد در بخش هایی موفق بود ، اما بی توجهی به برخی خواستههای مذهبی و سیاسی جامعه ، فرصتی برای نفوذ و قدرت گیری جریان های افراطی فراهم کرد.
اکنون جامعه ایران در جایگاهی متفاوت قرار دارد. تجربه تلخ چند دهه افراط گرایی مذهبی و بحران های سیاسی نشان داده است که تنها یک نظام مقتدر ، ملی گرا و توسعه محور میتواند ثبات و پیشرفت کشور را تضمین کند. در این میان بازگشت به نظام پادشاهی مشروطه - با درس گرفتن از اشتباهات گذشته و با تمرکز بر آزادی های سیاسی و اجتماعی - بهترین راه برای عبور از بن بست کنونی است.
پادشاهی مشروطه با تکیه بر هویت ملی ، میراث فرهنگی و تجارب مدرن حکمرانی ، می تواند با ایجاد تعادل میان قدرت سیاسی و نهادهای مدنی ، ایران را از چنگال افراط گرایی و آشوب های ایدیولوژیک برهاند.
امروز مردم ایران به وضوح دریافته اند که بازگشت پادشاهی ، نه صرفاً یک گزینه ، بلکه ضرورتی تاریخی برای تأمین ثبات، امنیت و پیشرفت کشور است. مسیری که با تلاش های رضا شاه کبیر آغاز شد و توسط محمد رضا شاه فقید ادامه یافت اما به دلیل نادیده گرفتن برخی مطالبات جامعه و توطئه جریان های افراطی ناتمام ماند.
شعار « مرگ بر سه فاسد. ملا، چپی، مجاهد» نه تنها نماد خشم تاریخی مردم است ، بلکه امروز بیش از هر زمان دیگری به معنای مطالبه بازگشت نظام پادشاهی است - راهی که با تکیه بر میراث پهلوی - میتواند ایران را به ثبات ، آزادی و توسعه پایدار هدایت کند.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
وحدت ملی زمانی امکان پذیر است که با آگاهی از واقعیت های تاریخی و عبرت آموزی از اشتباهات گذشته همراه باشد. شعار « مرگ بر سه فاسد. ملا، چپی، مجاهد » بازتاب خشم عمومی نسبت به جریان هایی است که سالها منافع ملی را قربانی منافع گروهی و ایدئولوژیک خود کردند.
پهلوی دوم با نیت پیشرفت و مدرن سازی ایران اقدامات بزرگی انجام داد. گسترش زیرساخت ها و تقویت ارتش و حرکت به سوی صنعتی شدن از دستاوردهای مهم آن دوران بود. اما جامعه ایران در آن زمان به دلیل ساختار فرهنگی سنتی و مذهبی ، نه مطالبه دموکراسی داشت و نه ظرفیت لازم برای پذیرش آن فراهم بود.
در آن مقطع ، محمدرضاشاه فقید کوشید با اتکا بر تمرکز قدرت و ایجاد ثبات سیاسی ، مسیر توسعه را پیش ببرد. هرچند این رویکرد در بخش هایی موفق بود ، اما بی توجهی به برخی خواستههای مذهبی و سیاسی جامعه ، فرصتی برای نفوذ و قدرت گیری جریان های افراطی فراهم کرد.
اکنون جامعه ایران در جایگاهی متفاوت قرار دارد. تجربه تلخ چند دهه افراط گرایی مذهبی و بحران های سیاسی نشان داده است که تنها یک نظام مقتدر ، ملی گرا و توسعه محور میتواند ثبات و پیشرفت کشور را تضمین کند. در این میان بازگشت به نظام پادشاهی مشروطه - با درس گرفتن از اشتباهات گذشته و با تمرکز بر آزادی های سیاسی و اجتماعی - بهترین راه برای عبور از بن بست کنونی است.
پادشاهی مشروطه با تکیه بر هویت ملی ، میراث فرهنگی و تجارب مدرن حکمرانی ، می تواند با ایجاد تعادل میان قدرت سیاسی و نهادهای مدنی ، ایران را از چنگال افراط گرایی و آشوب های ایدیولوژیک برهاند.
امروز مردم ایران به وضوح دریافته اند که بازگشت پادشاهی ، نه صرفاً یک گزینه ، بلکه ضرورتی تاریخی برای تأمین ثبات، امنیت و پیشرفت کشور است. مسیری که با تلاش های رضا شاه کبیر آغاز شد و توسط محمد رضا شاه فقید ادامه یافت اما به دلیل نادیده گرفتن برخی مطالبات جامعه و توطئه جریان های افراطی ناتمام ماند.
شعار « مرگ بر سه فاسد. ملا، چپی، مجاهد» نه تنها نماد خشم تاریخی مردم است ، بلکه امروز بیش از هر زمان دیگری به معنای مطالبه بازگشت نظام پادشاهی است - راهی که با تکیه بر میراث پهلوی - میتواند ایران را به ثبات ، آزادی و توسعه پایدار هدایت کند.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
02.05.202507:12
🔴 ترامپ نشان داد کجا باید امضا شود
ترامپ وسط مذاکره یکییکی تحریم اضافه میکند ، یعنی رسماً برای خامنهای ذرهای هم احترام قائل نیست.
میز مذاکره را هم طوری چیده که تهش- دقیقاً طبق فرمایش قبلیاش- امضای خامنهای صاف روی ماتحتش بنشیند!
خامنهای که با پذیرش مذاکره، شرافت سیاسی را حراج کرده بود، حالا با ادامهی این نمایش خفتبار، رسماً کمر خم کرده برای بوسیدن همانجایی که ترامپ نشان داده بود.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
ترامپ وسط مذاکره یکییکی تحریم اضافه میکند ، یعنی رسماً برای خامنهای ذرهای هم احترام قائل نیست.
میز مذاکره را هم طوری چیده که تهش- دقیقاً طبق فرمایش قبلیاش- امضای خامنهای صاف روی ماتحتش بنشیند!
خامنهای که با پذیرش مذاکره، شرافت سیاسی را حراج کرده بود، حالا با ادامهی این نمایش خفتبار، رسماً کمر خم کرده برای بوسیدن همانجایی که ترامپ نشان داده بود.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
25.04.202500:27
🔴 توافق با نظام؛ تنفس مصنوعی برای یک ساختار سرکوبگر
مذاکرات غرب با جمهوری اسلامی و احتمال دستیابی به توافق، نه تنها چشماندازی برای اصلاح ساختارهای موجود ترسیم نمیکند، بلکه عملاً به منزله دمیدن روحی موقت در پیکر نظامیست که مشروعیت خود را از دست داده و تنها با سرکوب و کنترل روانی جامعه دوام آورده است. چنین توافقاتی، با گشودن رگههای تنفسی اقتصادی و سیاسی، نهتنها نظام را از پاسخگویی به مطالبات مردم بینیاز میکند، بلکه اصلاحناپذیری آن را تثبیت و استمرار سرکوب را تضمین مینماید.
در این میان، برخی که حیات سیاسی و اجتماعیشان به بقای این نظام گره خورده، با هر ابزار رسانهای و تبلیغاتی ممکن میکوشند تا مذاکرات و توافقی که تنها به تقویت ساختار ایدئولوژیک و ایران ستیز حاکم منجر میشود را به نام منافع ملی جا بزنند. هدف ایشان صرفاً کنترل فضای اجتماعی و تخلیه هیجانات اعتراضی مردم است؛ بهگونهای که حتی اگر جامعه پشت نظام نرود ، دستکم در برابر آن نیز نایستد.
در سوی دیگر، گروهی قرار دارند که هرچند با کلیت نظام مخالفاند، اما از ترس هزینههای رسانهای، تخریب سیاسی و از دست رفتن جایگاه اجتماعیشان، از ابراز علنی مخالفت با مذاکرات پرهیز میکنند. آنان که مصالح ملی را فدای مصلحتهای شخصی و جناحی کردهاند، سکوت پیشه کردهاند و از قضا، تمام طیف جمهوریخواه اپوزیسیون در همین دسته جای میگیرند؛ طیفی که در بزنگاههای حساس، بیش از آنکه دغدغه ایران را داشته باشند باشند، نگران منافع سیاسی خودند.
در این میان، شاهزاده رضا پهلوی با تقدم منافع ملی بر مصالح شخصی، بار دیگر نشان داد که برخلاف بسیاری از مدعیان سیاستورزی، دغدغهاش نه حفظ موقعیت فردی، بلکه پیگیری منافع کلان ایران و ایرانیان است. این موضعگیری، فارغ از نگاههای سیاسی موافق یا مخالف، گواهیست بر ثبات قدم او در مسیر مسئولیتپذیری و پرهیز از بازیهای رایج قدرت در اپوزیسیون ؛ این موضعگیری بار دیگر بر نبود جایگزینی برای او در نقش رهبری ایران مهر تأیید میزند.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
مذاکرات غرب با جمهوری اسلامی و احتمال دستیابی به توافق، نه تنها چشماندازی برای اصلاح ساختارهای موجود ترسیم نمیکند، بلکه عملاً به منزله دمیدن روحی موقت در پیکر نظامیست که مشروعیت خود را از دست داده و تنها با سرکوب و کنترل روانی جامعه دوام آورده است. چنین توافقاتی، با گشودن رگههای تنفسی اقتصادی و سیاسی، نهتنها نظام را از پاسخگویی به مطالبات مردم بینیاز میکند، بلکه اصلاحناپذیری آن را تثبیت و استمرار سرکوب را تضمین مینماید.
در این میان، برخی که حیات سیاسی و اجتماعیشان به بقای این نظام گره خورده، با هر ابزار رسانهای و تبلیغاتی ممکن میکوشند تا مذاکرات و توافقی که تنها به تقویت ساختار ایدئولوژیک و ایران ستیز حاکم منجر میشود را به نام منافع ملی جا بزنند. هدف ایشان صرفاً کنترل فضای اجتماعی و تخلیه هیجانات اعتراضی مردم است؛ بهگونهای که حتی اگر جامعه پشت نظام نرود ، دستکم در برابر آن نیز نایستد.
در سوی دیگر، گروهی قرار دارند که هرچند با کلیت نظام مخالفاند، اما از ترس هزینههای رسانهای، تخریب سیاسی و از دست رفتن جایگاه اجتماعیشان، از ابراز علنی مخالفت با مذاکرات پرهیز میکنند. آنان که مصالح ملی را فدای مصلحتهای شخصی و جناحی کردهاند، سکوت پیشه کردهاند و از قضا، تمام طیف جمهوریخواه اپوزیسیون در همین دسته جای میگیرند؛ طیفی که در بزنگاههای حساس، بیش از آنکه دغدغه ایران را داشته باشند باشند، نگران منافع سیاسی خودند.
در این میان، شاهزاده رضا پهلوی با تقدم منافع ملی بر مصالح شخصی، بار دیگر نشان داد که برخلاف بسیاری از مدعیان سیاستورزی، دغدغهاش نه حفظ موقعیت فردی، بلکه پیگیری منافع کلان ایران و ایرانیان است. این موضعگیری، فارغ از نگاههای سیاسی موافق یا مخالف، گواهیست بر ثبات قدم او در مسیر مسئولیتپذیری و پرهیز از بازیهای رایج قدرت در اپوزیسیون ؛ این موضعگیری بار دیگر بر نبود جایگزینی برای او در نقش رهبری ایران مهر تأیید میزند.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
16.04.202511:29
🔴 پردهبرداری از نمایش تندروی درون حاکمیت
رسایی، چهره علی الظاهر تندروی مجلس، اعتراف می کند: مخالفتهای ما با مذاکرات عراقچی، کاملاً هماهنگشده با خود عراقچی بود؛
هدف؟ افزایش قدرت چانهزنی در برابر آمریکا.
بعبارتی تندروهای رژیم نقش مخالف را بازی می کنند ، تا رژیم بتواند امتیاز بیشتری بگیرد.
اختلافات درون حاکمیت، یک سناریوی امنیتیست ؛ نه یک تضاد واقعی.
اما در این میان، جماعت کراواتی و بیحجابِ خارجنشین ، همچون نامور حقیقی، که پیوسته تلاش میکنند اپوزیسیونِ مخالف مذاکره را همردیف تندروهای ساختگی رژیم جلوه دهند ، یا آنقدر سادهلوحاند که پس از دهها سال هنوز درکی از سازوکار نظامی که در قالب کارشناس ژست نقد کردنش را به خود گرفته اند ، ندارند ، یا خود ، مزدوران همین نظاماند.
👉 @Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
رسایی، چهره علی الظاهر تندروی مجلس، اعتراف می کند: مخالفتهای ما با مذاکرات عراقچی، کاملاً هماهنگشده با خود عراقچی بود؛
هدف؟ افزایش قدرت چانهزنی در برابر آمریکا.
بعبارتی تندروهای رژیم نقش مخالف را بازی می کنند ، تا رژیم بتواند امتیاز بیشتری بگیرد.
اختلافات درون حاکمیت، یک سناریوی امنیتیست ؛ نه یک تضاد واقعی.
اما در این میان، جماعت کراواتی و بیحجابِ خارجنشین ، همچون نامور حقیقی، که پیوسته تلاش میکنند اپوزیسیونِ مخالف مذاکره را همردیف تندروهای ساختگی رژیم جلوه دهند ، یا آنقدر سادهلوحاند که پس از دهها سال هنوز درکی از سازوکار نظامی که در قالب کارشناس ژست نقد کردنش را به خود گرفته اند ، ندارند ، یا خود ، مزدوران همین نظاماند.
👉 @Baharemashrooteh
به ما بپیوندید


01.04.202518:58
🔴 نماینده قم :
از معدود دفعاتی که از طویله مجلس تحلیلی درست بیرون آمد.
بن بست ایدیولوژیکی که نظام در آن گرفتار شده سرنوشتی جز باخت برایش بافی نگذاشته است.
پازل هایی که در کنار هم چیده شد و نظام را آچمز کرد :
اعتراضات مدنی
مشارکت پایین در انتخابات
فاجعه هفت اکتبر و واکنش تحسین برانگیز اسراییل
ریاست جمهوری ترامپ
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
اگر هسته سخت نظام ناامید و جدا شوند ، باید فاتحه آن را خواند.
از معدود دفعاتی که از طویله مجلس تحلیلی درست بیرون آمد.
بن بست ایدیولوژیکی که نظام در آن گرفتار شده سرنوشتی جز باخت برایش بافی نگذاشته است.
پازل هایی که در کنار هم چیده شد و نظام را آچمز کرد :
اعتراضات مدنی
مشارکت پایین در انتخابات
فاجعه هفت اکتبر و واکنش تحسین برانگیز اسراییل
ریاست جمهوری ترامپ
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
29.03.202515:33
🔴 ابلاغ نکردن قانون حجاب ؛ استراتژی یا تاکتیک
عدم ابلاغ قانون حجاب بیش از آنکه نشانه ای از تغییر در سیاست های ولایت باشد ، تاکتیکی موقت برای خرید زمان و مدیریت بحران های داخلی است. خامنهای که همواره در موضوعات فرهنگی و اجتماعی موضعی سرسختانه داشته ، اینک در مواجهه با فشار های شدید اقتصادی ، گسترش نارضایتی های عمومی و تهدیدات خارجی ، به ناچار عقب نشینی کرده است.
نظام که پیش بینی اعتراضات معیشتی گسترده ای را در سال جاری کرده است ، آگاه است که همزمانی اعتراضات معیشتی و مدنی می تواند موجی فراگیر و غیر قابل کنترل ایجاد کند. این عقب نشینی موقت تنها برای کاهش تنش های اجتماعی و جلوگیری از انفجار خشم عمومی طراحی شده است.
اما این تاکتیک دیرهنگام ، نمی تواند بحران های عمیق تر را مهار کند. با ادامه مشکلات اقتصادی و کاهش اعتماد عمومی ، این عقب نشینی در ذهن جامعه نشانه ای از ضعف و ناتوانی نظام تلقی خواهد شد. چنین تصوری می تواند جسارت مردم برای اعتراض را افزایش دهد و راه را برای شکل گیری موجی گسترده و سرنوشت ساز باز کند. در شرایطی که نارضایتی ها به اوج رسیده و مشروعیت نظام به شدت آسیب دیده ، فروپاشی جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری محتمل به نظر می رسد.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
عدم ابلاغ قانون حجاب بیش از آنکه نشانه ای از تغییر در سیاست های ولایت باشد ، تاکتیکی موقت برای خرید زمان و مدیریت بحران های داخلی است. خامنهای که همواره در موضوعات فرهنگی و اجتماعی موضعی سرسختانه داشته ، اینک در مواجهه با فشار های شدید اقتصادی ، گسترش نارضایتی های عمومی و تهدیدات خارجی ، به ناچار عقب نشینی کرده است.
نظام که پیش بینی اعتراضات معیشتی گسترده ای را در سال جاری کرده است ، آگاه است که همزمانی اعتراضات معیشتی و مدنی می تواند موجی فراگیر و غیر قابل کنترل ایجاد کند. این عقب نشینی موقت تنها برای کاهش تنش های اجتماعی و جلوگیری از انفجار خشم عمومی طراحی شده است.
اما این تاکتیک دیرهنگام ، نمی تواند بحران های عمیق تر را مهار کند. با ادامه مشکلات اقتصادی و کاهش اعتماد عمومی ، این عقب نشینی در ذهن جامعه نشانه ای از ضعف و ناتوانی نظام تلقی خواهد شد. چنین تصوری می تواند جسارت مردم برای اعتراض را افزایش دهد و راه را برای شکل گیری موجی گسترده و سرنوشت ساز باز کند. در شرایطی که نارضایتی ها به اوج رسیده و مشروعیت نظام به شدت آسیب دیده ، فروپاشی جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری محتمل به نظر می رسد.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید


25.03.202508:49
🔴 پهلوی ستیزان در چنبره توهمات ملانصرالدینی
علیجانی در ادامه توهمات هم مسلکانش ادعا می کند در جمعی پنجاه هزار نفره ، پنجاه نفر در حمایت از شاهزاده شعار دادند و نمیتوان ادعا کرد که سایر حضار هم حامی این شعارها هستند.
در یک جامعه معترض معمولاً شاهد اعتراض علنی تمام جامعه نیستیم و تنها بخشی از جامعه که از شجاعت بیشتری برخوردارند ، دست به اعتراض علنی میزنند.
رژیم های دیکتاتوری ، چون جمهوری اسلامی ، همواره ادعا میکنند که بخش خاموش جامعه همدل با معترضان نیستند ، موضعگیری پهلوی ستیزان در این مدت نیز دقیقاً مشابه جمهوری اسلامی است.
همانطور که نارضایتی کل جامعه خود را در اعتراض بخش کوچکتری از جامعه نشان می دهد، در تجمعات نوروزی اخیر نیز عده ای که شجاعت بیشتری داشتند ، مطالباتشان را فریاد زدند. قطعا اگر در میان ایشان جمهوری خواهی حضور میداشت ، همانند طرفداران شاهزاده ، در حمایت از جمهوری شعار میداد. نبود شعار اینچنینی ، مؤید فقدان چنین مطالبه ای در آن جمعیت است
همزمان با افزایش محبوبیت شاهزاده ، جمهوری خواهان به سمت جمهوری اسلامی متمایل میگردند که فرجام خوشی برای ایشان ندارد.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
علیجانی در ادامه توهمات هم مسلکانش ادعا می کند در جمعی پنجاه هزار نفره ، پنجاه نفر در حمایت از شاهزاده شعار دادند و نمیتوان ادعا کرد که سایر حضار هم حامی این شعارها هستند.
در یک جامعه معترض معمولاً شاهد اعتراض علنی تمام جامعه نیستیم و تنها بخشی از جامعه که از شجاعت بیشتری برخوردارند ، دست به اعتراض علنی میزنند.
رژیم های دیکتاتوری ، چون جمهوری اسلامی ، همواره ادعا میکنند که بخش خاموش جامعه همدل با معترضان نیستند ، موضعگیری پهلوی ستیزان در این مدت نیز دقیقاً مشابه جمهوری اسلامی است.
همانطور که نارضایتی کل جامعه خود را در اعتراض بخش کوچکتری از جامعه نشان می دهد، در تجمعات نوروزی اخیر نیز عده ای که شجاعت بیشتری داشتند ، مطالباتشان را فریاد زدند. قطعا اگر در میان ایشان جمهوری خواهی حضور میداشت ، همانند طرفداران شاهزاده ، در حمایت از جمهوری شعار میداد. نبود شعار اینچنینی ، مؤید فقدان چنین مطالبه ای در آن جمعیت است
همزمان با افزایش محبوبیت شاهزاده ، جمهوری خواهان به سمت جمهوری اسلامی متمایل میگردند که فرجام خوشی برای ایشان ندارد.
👉@Baharemashrooteh
به ما بپیوندید
Shown 1 - 24 of 84
Log in to unlock more functionality.