Reposted from:
آماتور؛ شعرها و داستانهای روزبه کمالی

30.04.202508:48
صیدِ سوزان
بیانیه نمیدهم
چه فایده
وقتی آثارِ هنری هست
قاعدهیِ تاریخی: هنرمند در اثرش غلت میزند
و کفِ پا میگذارد در صفحاتِ مناسبِ تاریخ
در شهنامههایِ ابومنصوری آمده
پیشهها تقسیم بر طبقات
و آنکه آتش را اختراع کرده
با لبهایِ سوخته
بعدن گلستان بوستان از وسطش خاکستر
نخیر
بله
بله توسعه توسنی میکند
و کو تا فرصت کوتاه است
در کانالِ تلگرام بخوانید
اخبار ِروز با تنفسِ دهن به دهن
تو خیابونا
تویِ میدونا
گزارشِ وضعیت: مِلیان مِلیان مردمِ رایج ِ مملکت
محضِ یک بوهمیِ بورژوا عرض میکنم
با حالِ یه متوهم که کفِ اوهامش سرریز
اگر پیام مخابره نمیشود
اگر بر فرشِ قرمزِ جشنواره
مرغ ِ سحر کز نمیدهم
شاید گوشها فاقِ دهنها
یا کابلهایِ نوریِ قعرِ دریا
خونمرده
اختیاراتِ شاعری: بس که هواحبسشدهگان
بندِ قبلی را دو تکه زدم
نَفَس طلاست وُ
گوهر ِمقصود به تمام ِ بندها برسد
در تورِ آستینِ بنادرِ سوزان
از قضا رفتم صید
دُرّ ِ یتیمی که مادر و پدرش سرِ موضع
و به سر افتادم
دیدم به چه خبرها
تنها تنها تابنده زیرِ آب
در خیابانهایِ مرجانیه
مو به مو شانهیِ امواج
نکته به نکته مشعله و تشنه
و روزنامهجات خبری نیس
رویِ بدنها مشت مشت آبششِ خالتور
زبانهایِ صدفها داغ
حبابها همه مروارید
روزبه کمالی
@Rouzbeh_Kamali
بیانیه نمیدهم
چه فایده
وقتی آثارِ هنری هست
قاعدهیِ تاریخی: هنرمند در اثرش غلت میزند
و کفِ پا میگذارد در صفحاتِ مناسبِ تاریخ
در شهنامههایِ ابومنصوری آمده
پیشهها تقسیم بر طبقات
و آنکه آتش را اختراع کرده
با لبهایِ سوخته
بعدن گلستان بوستان از وسطش خاکستر
نخیر
بله
بله توسعه توسنی میکند
و کو تا فرصت کوتاه است
در کانالِ تلگرام بخوانید
اخبار ِروز با تنفسِ دهن به دهن
تو خیابونا
تویِ میدونا
گزارشِ وضعیت: مِلیان مِلیان مردمِ رایج ِ مملکت
محضِ یک بوهمیِ بورژوا عرض میکنم
با حالِ یه متوهم که کفِ اوهامش سرریز
اگر پیام مخابره نمیشود
اگر بر فرشِ قرمزِ جشنواره
مرغ ِ سحر کز نمیدهم
شاید گوشها فاقِ دهنها
یا کابلهایِ نوریِ قعرِ دریا
خونمرده
اختیاراتِ شاعری: بس که هواحبسشدهگان
بندِ قبلی را دو تکه زدم
نَفَس طلاست وُ
گوهر ِمقصود به تمام ِ بندها برسد
در تورِ آستینِ بنادرِ سوزان
از قضا رفتم صید
دُرّ ِ یتیمی که مادر و پدرش سرِ موضع
و به سر افتادم
دیدم به چه خبرها
تنها تنها تابنده زیرِ آب
در خیابانهایِ مرجانیه
مو به مو شانهیِ امواج
نکته به نکته مشعله و تشنه
و روزنامهجات خبری نیس
رویِ بدنها مشت مشت آبششِ خالتور
زبانهایِ صدفها داغ
حبابها همه مروارید
روزبه کمالی
@Rouzbeh_Kamali
Reposted from:
آماتور؛ شعرها و داستانهای روزبه کمالی

25.04.202511:49
آنورا و نگاه خیرهی اخلاقیِ مذکر ۳
از آن جمع روسی-ارمنی تنها ایگور - جوانی که برای زدن و بستن و خفتگیری استخدام شده -در جریان فروگرفتن و جبر آنی به جدایی، بهتدریج بر خشونت خود و همقطارانش و آن توفان قهر و آزار و تحقیر آگاهی مییابد و از سرکوبی وحشیانه فاصله میگیرد. با همان سادگیاش، پهلوزن به سادهلوحی، چندبار و جور به این قساوت اعتراض میکند و سرانجام صدایش ندای وجدان اثر. قدرت اخلاقی دارد اما زورش برای برهمزدن مناسبات مسلط ناچیز. بااینهمه اتفاقن شکاف دیگر در نگاه و درونمایه آنورا از طریق همین ایگور دهان باز میکند. در پایان، آنجا که دختر میخواهد احترام و حمایت جوان را با سکس جبران کند - همانچیزی که هماره از او انتظار میرود - پسر ترمز میکشد و با در آغوشگیری و بوسیدن و نوازش بیدارش میکند و به گریه میاندازدش. درونمایه فیلم را از این ور میخوانم: دختر که در رابطه با ایوان دچار این توهم شده بود که لایق عشق و برابرتری است، با جدایی و دورانداختهشدن دوباره به مناسبات تبعیضآمیزِ از پیش باز میگردد، گرچه ایگور نهایتن به یادش میآورد که بهرغم جفاها، او بهراستی لایق دوستداشتهشدنه. پسر اولی، که در چرخهی مناسبات قدرت بالانشین است، آنی را قربانی و اسیر میکند و پسری که قربانی و زیردستنشین، با قدرت اخلاقیاش شمهای از رهایی از بندها میچشاندش.
الغرض پرسش اینجا دقیقن اینه که چرا در آخر کار یک مرد، یک جنس مذکر باید به دختر آگاهی ببخشد؟ چرا چنین کلیشهاطوار دخترِ استریپرِ گریان در آغوش مرد مهربان؟ چرا زنی دختری او را آگاهی نبخشد؟ چرا اصلن خودش با مرور آنچه گذشته به آگاهی نرسد؟ چرا از بغل یک مرد به بغل مردی دیگر ؟ حالا اگر پای لورا مالوی را به متن باز کنیم میتوانیم بپرسیم که آیا این پایانبندی، هرچند همدلانه، آنی را دوباره در چارچوبی نمیگنجاند که رهایی نهاییاش از طریق تعامل با یک مرد و تایید او معنا مییابد؟ آیا این نگاه، حتی در نمایش آسیبپذیری دختر، همچنان زن را ابژهی نگاه و کنش مردانه (ولو اخلاقی) نمیخواهد و عاملیتش را در تحول درونیاش رنگباخته نمیکند؟ مقایسه کنید با نقش هستیبخش و استعلادهندهی کیلیئو، دختر خدمتکار در فیلم رما (۲۰۱۸) به کارگردانی آلفونسو کوارون.
در آنورا صحنههای استریپ، سکس و تنبهتنبازی همه از نگاه خیرهی مذکر است. نگاه مردانهای کامجو به این کشاکش و نمایش حسّانی - هوسانی چسبیده و حالها. خب این زاویهی نگاه را اگر به سبب بازنمودن مناسبات مسلط بپذیریم، در بستار چرا این نگاه خیرهی اخلاقیِ مذکر؟ پناهبردن زنِ عشوهسازدادهیِ هر جایی به آغوشِ گرمِ مردِ اخلاقی؟ و به جای آنی، که بر تن و روانش تاختند و آنهمه دلاوری و جسارت و مقاومت کرد، ایگور چرا کانون توجهاتِ فرجامین؟ بودریاری بپرسیم میشه گفت بخش اول وانمودههای لذت و سعادت بود، عاقبت الامر چرا فیلم آنورا در نقد آن وانمودهها دچار وانمودهی نگاهِ اخلاقی مردانه شد؟ شد؟ نشد؟
عرض کردم که سوءتفاهم نشود آنورا (۲۰۲۴) فیلم خوبی است.
روزبه کمالی
@Rouzbeh_Kamali
#آنورا #شان_بیکر #جنس_دوم #سیمون_دوبووار #هژمونی_فرهنگی #آنتونیو_گرامشی #نگاه_خیرهی_مذکر #لورا_مالوی
#وانمودهها-وانمود #ژانـبودریار #رُما #آلفونسو-کوارون
از آن جمع روسی-ارمنی تنها ایگور - جوانی که برای زدن و بستن و خفتگیری استخدام شده -در جریان فروگرفتن و جبر آنی به جدایی، بهتدریج بر خشونت خود و همقطارانش و آن توفان قهر و آزار و تحقیر آگاهی مییابد و از سرکوبی وحشیانه فاصله میگیرد. با همان سادگیاش، پهلوزن به سادهلوحی، چندبار و جور به این قساوت اعتراض میکند و سرانجام صدایش ندای وجدان اثر. قدرت اخلاقی دارد اما زورش برای برهمزدن مناسبات مسلط ناچیز. بااینهمه اتفاقن شکاف دیگر در نگاه و درونمایه آنورا از طریق همین ایگور دهان باز میکند. در پایان، آنجا که دختر میخواهد احترام و حمایت جوان را با سکس جبران کند - همانچیزی که هماره از او انتظار میرود - پسر ترمز میکشد و با در آغوشگیری و بوسیدن و نوازش بیدارش میکند و به گریه میاندازدش. درونمایه فیلم را از این ور میخوانم: دختر که در رابطه با ایوان دچار این توهم شده بود که لایق عشق و برابرتری است، با جدایی و دورانداختهشدن دوباره به مناسبات تبعیضآمیزِ از پیش باز میگردد، گرچه ایگور نهایتن به یادش میآورد که بهرغم جفاها، او بهراستی لایق دوستداشتهشدنه. پسر اولی، که در چرخهی مناسبات قدرت بالانشین است، آنی را قربانی و اسیر میکند و پسری که قربانی و زیردستنشین، با قدرت اخلاقیاش شمهای از رهایی از بندها میچشاندش.
الغرض پرسش اینجا دقیقن اینه که چرا در آخر کار یک مرد، یک جنس مذکر باید به دختر آگاهی ببخشد؟ چرا چنین کلیشهاطوار دخترِ استریپرِ گریان در آغوش مرد مهربان؟ چرا زنی دختری او را آگاهی نبخشد؟ چرا اصلن خودش با مرور آنچه گذشته به آگاهی نرسد؟ چرا از بغل یک مرد به بغل مردی دیگر ؟ حالا اگر پای لورا مالوی را به متن باز کنیم میتوانیم بپرسیم که آیا این پایانبندی، هرچند همدلانه، آنی را دوباره در چارچوبی نمیگنجاند که رهایی نهاییاش از طریق تعامل با یک مرد و تایید او معنا مییابد؟ آیا این نگاه، حتی در نمایش آسیبپذیری دختر، همچنان زن را ابژهی نگاه و کنش مردانه (ولو اخلاقی) نمیخواهد و عاملیتش را در تحول درونیاش رنگباخته نمیکند؟ مقایسه کنید با نقش هستیبخش و استعلادهندهی کیلیئو، دختر خدمتکار در فیلم رما (۲۰۱۸) به کارگردانی آلفونسو کوارون.
در آنورا صحنههای استریپ، سکس و تنبهتنبازی همه از نگاه خیرهی مذکر است. نگاه مردانهای کامجو به این کشاکش و نمایش حسّانی - هوسانی چسبیده و حالها. خب این زاویهی نگاه را اگر به سبب بازنمودن مناسبات مسلط بپذیریم، در بستار چرا این نگاه خیرهی اخلاقیِ مذکر؟ پناهبردن زنِ عشوهسازدادهیِ هر جایی به آغوشِ گرمِ مردِ اخلاقی؟ و به جای آنی، که بر تن و روانش تاختند و آنهمه دلاوری و جسارت و مقاومت کرد، ایگور چرا کانون توجهاتِ فرجامین؟ بودریاری بپرسیم میشه گفت بخش اول وانمودههای لذت و سعادت بود، عاقبت الامر چرا فیلم آنورا در نقد آن وانمودهها دچار وانمودهی نگاهِ اخلاقی مردانه شد؟ شد؟ نشد؟
عرض کردم که سوءتفاهم نشود آنورا (۲۰۲۴) فیلم خوبی است.
روزبه کمالی
@Rouzbeh_Kamali
#آنورا #شان_بیکر #جنس_دوم #سیمون_دوبووار #هژمونی_فرهنگی #آنتونیو_گرامشی #نگاه_خیرهی_مذکر #لورا_مالوی
#وانمودهها-وانمود #ژانـبودریار #رُما #آلفونسو-کوارون
Reposted from:
نویسک

17.04.202509:38
💠 فراخوان اهدای کتاب به کتابخانهی روستاهای ابراهیمآباد و ساریقامیش از توابع میاندوآب و بوکان
🔹 انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به منظور تجهیز کتابخانهی روستاهای ابراهیمآباد و ساریقامیش از توابع میاندوآب و بوکان فراخوان داد.
🔸 به گزارش روابط عمومی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، این تشکل غیر دولتی از علاقهمندان به توسعهی فرهنگ مطالعه، برای مشارکت در تجهیز کتابخانههای روستایی ابراهیمآباد و ساریقامیش از توابع میاندوآب و بوکان دعوت به همکاری کرد.
🔹 در این فراخوان که به دعوت مصطفی ایلخانیزاده از اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان منتشر شده، از تمام فرهنگدوستان و اهالی قلم درخواست شده تا با ارسال آثار و کتابهای خود در زمینهی تجهیز بهینهی این کتابخانههای روستایی همکاری کنند.
نویسندگان، شاعران، مترجمان، ناشران و سایر افراد علاقهمند به این اقدام ارزشمند فرهنگی میتوانند کتابهای اهدایی خود در گروههای سنی مختلف کودک نوجوان و بزرگسال را تا پایان خردادماه سال ۱۴۰۴ به نشانی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، واقع در خیابان سمیه، بعد از تقاطع مفتح، بنبست پروانه، پلاک ۲، کد پستی ۱۵۸۱۸۷۴۵۱۱ ارسال فرمایند.
روزهای کاری انجمن، شنبه، یکشنبه و سهشنبه است.
🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
@nevisak
🔹 انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به منظور تجهیز کتابخانهی روستاهای ابراهیمآباد و ساریقامیش از توابع میاندوآب و بوکان فراخوان داد.
🔸 به گزارش روابط عمومی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، این تشکل غیر دولتی از علاقهمندان به توسعهی فرهنگ مطالعه، برای مشارکت در تجهیز کتابخانههای روستایی ابراهیمآباد و ساریقامیش از توابع میاندوآب و بوکان دعوت به همکاری کرد.
🔹 در این فراخوان که به دعوت مصطفی ایلخانیزاده از اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان منتشر شده، از تمام فرهنگدوستان و اهالی قلم درخواست شده تا با ارسال آثار و کتابهای خود در زمینهی تجهیز بهینهی این کتابخانههای روستایی همکاری کنند.
نویسندگان، شاعران، مترجمان، ناشران و سایر افراد علاقهمند به این اقدام ارزشمند فرهنگی میتوانند کتابهای اهدایی خود در گروههای سنی مختلف کودک نوجوان و بزرگسال را تا پایان خردادماه سال ۱۴۰۴ به نشانی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، واقع در خیابان سمیه، بعد از تقاطع مفتح، بنبست پروانه، پلاک ۲، کد پستی ۱۵۸۱۸۷۴۵۱۱ ارسال فرمایند.
روزهای کاری انجمن، شنبه، یکشنبه و سهشنبه است.
🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
@nevisak
Reposted from:
ART CHANNEL



14.04.202520:14
❗️ماریوی بارگاس یوسا در گفتگویی قدیمی از نوبل و برندگان احتمالی آن در آمریکای لاتین میگوید! جایزهای که خودش آن را در سال ۲۰۱۰ میلادی گرفت!
@artchanel
@artchanel
Reposted from:
Performative Arts Courses of UT

13.04.202506:33
▪️▪️معرفی کورس یکسالهی #پرفورمنس_آرت دانشگاه تهران، توسط روناز کمالی، طراح و مجری آموزش دوره
▪️▪️کورس یکسالهی مدرسهی پرفورمنس آرت
▪️ دورهی اول
▪️مدرک مرکز آموزشهای آزاد دانشگاه تهران
▪️محل برگزاری: دانشکدگان هنرهای زیبا
▪️ ظرفیت محدود▪️
▪️▪️شرایط پذیرش:
🔸تحصیل در یکی از رشته-گرایشهای هنر، ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، یا ارائهی رزومه مرتبط (رزومههای رسیده، ارزیابی میشود.)
🔸حداقل مقطع تحصیلی: دیپلم
☎️ ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
09965500567
🎬 تماشای این ویدئو در آپارات
دیگر دورههای درحال ثبتنام:
🎬🎭 کورس یکسالهی بازیگری سینما
با حضور ابوالحسن داوودی، حسن معجونی، منصور ضابطیان و...
🔸همراه با ارایه مدرک دوزبانهی آموزشهای آزاد دانشگاه تهران🔸
▪️مرکز آموزشهای تخصصی دانشکدگان هنرهای زیبا
@PerformativeArts_UT | @utarts
وبسایت:
www.performativearts.tehranacademy.com
▪️▪️کورس یکسالهی مدرسهی پرفورمنس آرت
▪️ دورهی اول
▪️مدرک مرکز آموزشهای آزاد دانشگاه تهران
▪️محل برگزاری: دانشکدگان هنرهای زیبا
▪️ ظرفیت محدود▪️
▪️▪️شرایط پذیرش:
🔸تحصیل در یکی از رشته-گرایشهای هنر، ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، یا ارائهی رزومه مرتبط (رزومههای رسیده، ارزیابی میشود.)
🔸حداقل مقطع تحصیلی: دیپلم
☎️ ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
09965500567
🎬 تماشای این ویدئو در آپارات
دیگر دورههای درحال ثبتنام:
🎬🎭 کورس یکسالهی بازیگری سینما
با حضور ابوالحسن داوودی، حسن معجونی، منصور ضابطیان و...
🔸همراه با ارایه مدرک دوزبانهی آموزشهای آزاد دانشگاه تهران🔸
▪️مرکز آموزشهای تخصصی دانشکدگان هنرهای زیبا
@PerformativeArts_UT | @utarts
وبسایت:
www.performativearts.tehranacademy.com
Reposted from:
Performative Arts Courses of UT

29.04.202519:16
اطلاعیه: فراخوان اجرای پرفورمنسآرت موسیقی در مراسم افتتاحیه اولین دورهی جامع آزاد پرفورمنس آرت دانشکدگان هنرهای زیبا
🎹 از دانشجویان موسیقی دانشکدگان هنرهای زیبا، دعوت میشود درصورت تمایل به اجرای پرفورمنسآرت موسیقی در مراسم افتتاحیه اولین دورهی پرفورمنسآرت در تاریخ ۳۱ اردیبهشتماه، تصویر اجرای خود را همراه با نام نماینده و شماره تلفن به تلگرام زیر ارسال کنند. اجراها میتوانند فردی یا گروهی باشند.
همچنین اجراهای برگزیده، گواهی حضور در این مراسم را دریافت خواهند کرد.
09965500567
@PerformativeArts_UT | @UTArts
🎹 از دانشجویان موسیقی دانشکدگان هنرهای زیبا، دعوت میشود درصورت تمایل به اجرای پرفورمنسآرت موسیقی در مراسم افتتاحیه اولین دورهی پرفورمنسآرت در تاریخ ۳۱ اردیبهشتماه، تصویر اجرای خود را همراه با نام نماینده و شماره تلفن به تلگرام زیر ارسال کنند. اجراها میتوانند فردی یا گروهی باشند.
همچنین اجراهای برگزیده، گواهی حضور در این مراسم را دریافت خواهند کرد.
09965500567
@PerformativeArts_UT | @UTArts
Reposted from:
آماتور؛ شعرها و داستانهای روزبه کمالی

25.04.202511:49
آنورا و نگاه خیرهی اخلاقیِ مذکر ۲
عرض شود که سوءتفاهم نشود آنورا (۲۰۲۴) فیلم خوبی است. ساختهی شان بیکر از جشنواره کن ۲۰۲۴ نخل طلا برد و از اسکار هم جوایز متعدد دیگر و خورشید اقبالش درخشانتر و جهانگستر + تر شد. فیلمنامهی دراماتیک و قدرتمندش دراما و کمدی را میریزد درهم و ترکیبش تحسینبرانگیزه. آنی، دختر استریپر، میخواست همچون انسانهایِ بقیه که برابرتر از او بودند، برابرتر دیده شود. هم مثل دیگران احترام و مهر ببیند و شادی و خوشی نصیب ببرد و هم از حق آزمندی و نزاع و زیادهروی و کمروی و کژروی و هَر وریروی که برابرترها ازش برخوردارن برخوردار باشه.
اینا همه رو میشه گذاشت مثلن به حساب تلاشی برای فراترروی از نقشابژهای که جامعه و حرفهاش تحمیلش کردهاند؟ و به قول دوبوار تقلاش برای به رسمیتشناختهشدن، کنش فعالانه در بازپسگیری جایگاه خود همچون سوژهی مستقله؟ شاید بشه. منتها آنی وقتی به ایوان، بچهپولدار روس، میپیوندد و با او زندگیِ نو آغاز میکند، کنشپذیر است. سبک زندگی و انتخابهای پسر را دنبال میکند و به خواستههای همو آری میگوید. آنجا هم که شروع به جنگیدن میکند در واقع به هجوم همهجانبهای که بر او سیلِ ساری میشود، مشت و لگد میاندازد و واکنش میکند و گرنه عملن کو مجال کنشِ مستقلِ فعال.
حالا یه چیز دیگه. فیلم رو میشود به دو بخش تقسیم کرد، یکی تا آنجا که دختر و پسر بر مرکب مراد سوارند و میتازند و عشق و حال. دیگری از آنجا که کارگزاران دستوپاچلفتی اِعمالِ هژمونی وارد گود میشوند بهنمایندگی از مادر و پدر ایوان تا کیئاس را به نظم پیشین مستقر بازگردانند. رشتهی عیش مستعجل و فانتزی عشق، ثروت، سکس، لذت، هایبازیهایِ دو تا جوان از هم میگسلد. وانمودهی عشق همچون سعادت، رنگ میبازد و تو غبارا سراب میشود. ایوانِ مخوف فلنگ را میبندد و دختر به گروگان میرود تا زمانی که صیغهی مبارکهی طلاق جاری گردد. الیگارش جوان با همهی جفتکاندازیها، در نهایت مغلوب قدرت مسلط است و ماهیت چندگانهی ثروت-سرمایه را به تجربهی زیسته میشناسد: ثباتآور و کامبخش و همزمان بیگانهساز و ویرانکننده و استیلاجو و کنترلگر. دختر هم که از ازل به واسطهی خاستگاه طبقاتیاش در اردوگاه ازپیشباختهها خانه دارد. بعد از آن فانتزی با ضرباهنگ بسیار بسیار شتابنده و غرق نور و سایه و تنهایِ یالا تکون بده، یافتن پسرک فراری در زمین واقعیت برای تحقق امر مقدس طلاق با کثافت و بالاآوردن و خون و یقهگیری و جستوجوی محله به محله، دکون به دکون.
نخستین ترکها در سازهی مضمونی فیلم هم با ورود همین دارو دسته رخ مینماید. در بازنمایی پدرخواندهی ارمنی پسر و دستیارانش، آلات فعل مادر و پدر ایوان، مایههایی از دیگریسازی و تقلیلگرایی نشت میکند. نگاه کنید: خدمتگزاران ارباب روس و همه از ارمنستان - کاریکاتورهایی کج و کولاند. قلدر و ابله و بیچاره و زورگو و ترسو و دستپاچه. انگلیسی را هم که طبیعتن به لهجهی غیر نیتیو و زمخت حرف میزنند و مسخرهتر به چشم میآیند. خود الیگارشها هم که کاریکاتورکلماتورِ مادرزاد. اما درهمین حیص و بیص آمریکاییها آدمهای عادی و حتی در احمقبودن یا نادرستبودنشان آدمیزادن. لب کلام نامحرم و غریبه نیستند. دوستی، خوبی، حماقت یا سادگیشان، ترسشان طیف متنوعی از حالات انسانی موجهه.
اگه بریم سروقت گرامشی، میشه گفت فرهنگ مسلط دیدگاهها و کلیشههای خود را از طریق نهادها - اینجا سینما - در جایگاه عقل سلیم جا میاندازد. خودِ نرمال و موجه در برابر دیگریِ بیگانه و عجیب و مضحک. در آن زیرها چه خبر است؟ چه جنگ گفتمانی بالا گرفته؟ این تصویر درهمریخته اگر بازتاب حملهی روسیه به اوکراین هم باشد و هوسهای جهانگشایانهی پوتین روس، ارمنیها دیگر چرا قربانی شدهاند؟ ترس از بیگانهی ازلی امریکایی در هنگام خطر جنگ جهانی و پیداشدن یک قلدر دیگه زده بالا؟ یا ترس از ترامپ با هراس بزرگتر از اجنبی دفع میشود؟ دفع افسد به فاسد؟
روزبه کمالی
@Rouzbeh_Kamali
#آنورا #شان_بیکر #جنس_دوم #سیمون_دوبووار #هژمونی_فرهنگی #آنتونیو_گرامشی #نگاه_خیرهی_مذکر #لورا_مالوی
#وانمودهها-وانمود #ژانـبودریار #رُما #آلفونسو-کوارون
عرض شود که سوءتفاهم نشود آنورا (۲۰۲۴) فیلم خوبی است. ساختهی شان بیکر از جشنواره کن ۲۰۲۴ نخل طلا برد و از اسکار هم جوایز متعدد دیگر و خورشید اقبالش درخشانتر و جهانگستر + تر شد. فیلمنامهی دراماتیک و قدرتمندش دراما و کمدی را میریزد درهم و ترکیبش تحسینبرانگیزه. آنی، دختر استریپر، میخواست همچون انسانهایِ بقیه که برابرتر از او بودند، برابرتر دیده شود. هم مثل دیگران احترام و مهر ببیند و شادی و خوشی نصیب ببرد و هم از حق آزمندی و نزاع و زیادهروی و کمروی و کژروی و هَر وریروی که برابرترها ازش برخوردارن برخوردار باشه.
اینا همه رو میشه گذاشت مثلن به حساب تلاشی برای فراترروی از نقشابژهای که جامعه و حرفهاش تحمیلش کردهاند؟ و به قول دوبوار تقلاش برای به رسمیتشناختهشدن، کنش فعالانه در بازپسگیری جایگاه خود همچون سوژهی مستقله؟ شاید بشه. منتها آنی وقتی به ایوان، بچهپولدار روس، میپیوندد و با او زندگیِ نو آغاز میکند، کنشپذیر است. سبک زندگی و انتخابهای پسر را دنبال میکند و به خواستههای همو آری میگوید. آنجا هم که شروع به جنگیدن میکند در واقع به هجوم همهجانبهای که بر او سیلِ ساری میشود، مشت و لگد میاندازد و واکنش میکند و گرنه عملن کو مجال کنشِ مستقلِ فعال.
حالا یه چیز دیگه. فیلم رو میشود به دو بخش تقسیم کرد، یکی تا آنجا که دختر و پسر بر مرکب مراد سوارند و میتازند و عشق و حال. دیگری از آنجا که کارگزاران دستوپاچلفتی اِعمالِ هژمونی وارد گود میشوند بهنمایندگی از مادر و پدر ایوان تا کیئاس را به نظم پیشین مستقر بازگردانند. رشتهی عیش مستعجل و فانتزی عشق، ثروت، سکس، لذت، هایبازیهایِ دو تا جوان از هم میگسلد. وانمودهی عشق همچون سعادت، رنگ میبازد و تو غبارا سراب میشود. ایوانِ مخوف فلنگ را میبندد و دختر به گروگان میرود تا زمانی که صیغهی مبارکهی طلاق جاری گردد. الیگارش جوان با همهی جفتکاندازیها، در نهایت مغلوب قدرت مسلط است و ماهیت چندگانهی ثروت-سرمایه را به تجربهی زیسته میشناسد: ثباتآور و کامبخش و همزمان بیگانهساز و ویرانکننده و استیلاجو و کنترلگر. دختر هم که از ازل به واسطهی خاستگاه طبقاتیاش در اردوگاه ازپیشباختهها خانه دارد. بعد از آن فانتزی با ضرباهنگ بسیار بسیار شتابنده و غرق نور و سایه و تنهایِ یالا تکون بده، یافتن پسرک فراری در زمین واقعیت برای تحقق امر مقدس طلاق با کثافت و بالاآوردن و خون و یقهگیری و جستوجوی محله به محله، دکون به دکون.
نخستین ترکها در سازهی مضمونی فیلم هم با ورود همین دارو دسته رخ مینماید. در بازنمایی پدرخواندهی ارمنی پسر و دستیارانش، آلات فعل مادر و پدر ایوان، مایههایی از دیگریسازی و تقلیلگرایی نشت میکند. نگاه کنید: خدمتگزاران ارباب روس و همه از ارمنستان - کاریکاتورهایی کج و کولاند. قلدر و ابله و بیچاره و زورگو و ترسو و دستپاچه. انگلیسی را هم که طبیعتن به لهجهی غیر نیتیو و زمخت حرف میزنند و مسخرهتر به چشم میآیند. خود الیگارشها هم که کاریکاتورکلماتورِ مادرزاد. اما درهمین حیص و بیص آمریکاییها آدمهای عادی و حتی در احمقبودن یا نادرستبودنشان آدمیزادن. لب کلام نامحرم و غریبه نیستند. دوستی، خوبی، حماقت یا سادگیشان، ترسشان طیف متنوعی از حالات انسانی موجهه.
اگه بریم سروقت گرامشی، میشه گفت فرهنگ مسلط دیدگاهها و کلیشههای خود را از طریق نهادها - اینجا سینما - در جایگاه عقل سلیم جا میاندازد. خودِ نرمال و موجه در برابر دیگریِ بیگانه و عجیب و مضحک. در آن زیرها چه خبر است؟ چه جنگ گفتمانی بالا گرفته؟ این تصویر درهمریخته اگر بازتاب حملهی روسیه به اوکراین هم باشد و هوسهای جهانگشایانهی پوتین روس، ارمنیها دیگر چرا قربانی شدهاند؟ ترس از بیگانهی ازلی امریکایی در هنگام خطر جنگ جهانی و پیداشدن یک قلدر دیگه زده بالا؟ یا ترس از ترامپ با هراس بزرگتر از اجنبی دفع میشود؟ دفع افسد به فاسد؟
روزبه کمالی
@Rouzbeh_Kamali
#آنورا #شان_بیکر #جنس_دوم #سیمون_دوبووار #هژمونی_فرهنگی #آنتونیو_گرامشی #نگاه_خیرهی_مذکر #لورا_مالوی
#وانمودهها-وانمود #ژانـبودریار #رُما #آلفونسو-کوارون
Reposted from:
آماتور؛ شعرها و داستانهای روزبه کمالی

24.04.202514:46
حروفِ اضافه
داشتم بس میرفتم
داشتم از کفِ کف
دنبالِ حرفها
حروفِ فاقدِ حلق
طومار و گلوپیچ
دهنت سرویس
حالا یه مفهومِ عمیقی
دارم
در خیابان میگردانم
پرسشِ قبلی: چقدر
و دید: فراموششده
قارهیِ گمشدهی روح آنور
و دیگری هم آنبرتر
همه پیش از پیشروی
استخوان و خیس
پرسشِ بعدی: خب اگه اینطورا
و میرود بماند نه
و میرود بماند و نه
محضِ تماسِ هوا
بخار میشود
روزبه کمالی
@Rouzbeh_Kamaliِِ
داشتم بس میرفتم
داشتم از کفِ کف
دنبالِ حرفها
حروفِ فاقدِ حلق
طومار و گلوپیچ
دهنت سرویس
حالا یه مفهومِ عمیقی
دارم
در خیابان میگردانم
پرسشِ قبلی: چقدر
و دید: فراموششده
قارهیِ گمشدهی روح آنور
و دیگری هم آنبرتر
همه پیش از پیشروی
استخوان و خیس
پرسشِ بعدی: خب اگه اینطورا
و میرود بماند نه
و میرود بماند و نه
محضِ تماسِ هوا
بخار میشود
روزبه کمالی
@Rouzbeh_Kamaliِِ
Reposted from:
Performative Arts Courses of UT



16.04.202508:43
دانشگاه تهران ثبتنام میکند:
▪️کورس یکسالهی پرفورمنس آرت
▪️با ارائهی مدرک دوزبانهی مرکز آموزشهای آزاد هنرهای زیبا
🎭 اساتید:
محمد پرویزی، دکتر فارس باقری، دکتر زروان روحبخشان، پوریا جهانشاد، محمد آلادپوش، پویان شعلهور، فرشید پارسیکیا، مهرداد آبجار و…
▪️ ظرفیت محدود
▪️محل برگزاری: دانشکدگان هنرهای زیبا
@PerformativeArts_UT
@utarts
☎️ ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
09965500567
▪️▪️شرایط پذیرش:
🔸حداقل مقطع تحصیلی: دیپلم
🔸حداقل سن: ۱۸سال
▪️مرکز آموزشهای آزاد دانشکدگان هنرهای زیبا
@PerformativeArts
Https://performativearts.tehranacademy.com
▪️کورس یکسالهی پرفورمنس آرت
▪️با ارائهی مدرک دوزبانهی مرکز آموزشهای آزاد هنرهای زیبا
🎭 اساتید:
محمد پرویزی، دکتر فارس باقری، دکتر زروان روحبخشان، پوریا جهانشاد، محمد آلادپوش، پویان شعلهور، فرشید پارسیکیا، مهرداد آبجار و…
▪️ ظرفیت محدود
▪️محل برگزاری: دانشکدگان هنرهای زیبا
@PerformativeArts_UT
@utarts
☎️ ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
09965500567
▪️▪️شرایط پذیرش:
🔸حداقل مقطع تحصیلی: دیپلم
🔸حداقل سن: ۱۸سال
▪️مرکز آموزشهای آزاد دانشکدگان هنرهای زیبا
@PerformativeArts
Https://performativearts.tehranacademy.com
Reposted from:
Khabgard | خوابگرد

14.04.202515:10
ماریو وارگاس یوسا اگرچه آثارش عمدتاً دربارهی پرو بود، ولی بخش بزرگی از عمرش را در پاریس، بارسلونا، لندن و مادرید گذراند.
در دههی ۱۹۶۰ در پاریس مترجم و خبرنگار خبرگزاری فرانسه بود و بعدها با فرمان شاه اسپانیا، تابعیت اسپانیایی گرفت، هرچند پاسپورت پرویی خود را حفظ کرد.
پرو برای او، بیش از هر چیز دیگر، نقطه اتصال عاطفی و فکری بود؛ ترکیبی از عشق، خشم و دلزدگی.
.
سال ۱۹۸۹، در گرماگرم کارزار انتخابات، به نیویورکتایمز گفته بود: «میدانید که هرمان ملویل لیما را غمانگیزترین و عجیبترین شهر خواند؟ چرا؟ مه و نمنم باران.»
و بعد با خنده افزوده بود: «شک دارم که مه و باران بزرگترین مشکل لیما باشند.»
@KhabGard
فارسیِ مطلب نیویورکتایمز برای یوسا
👇
در دههی ۱۹۶۰ در پاریس مترجم و خبرنگار خبرگزاری فرانسه بود و بعدها با فرمان شاه اسپانیا، تابعیت اسپانیایی گرفت، هرچند پاسپورت پرویی خود را حفظ کرد.
پرو برای او، بیش از هر چیز دیگر، نقطه اتصال عاطفی و فکری بود؛ ترکیبی از عشق، خشم و دلزدگی.
.
سال ۱۹۸۹، در گرماگرم کارزار انتخابات، به نیویورکتایمز گفته بود: «میدانید که هرمان ملویل لیما را غمانگیزترین و عجیبترین شهر خواند؟ چرا؟ مه و نمنم باران.»
و بعد با خنده افزوده بود: «شک دارم که مه و باران بزرگترین مشکل لیما باشند.»
@KhabGard
فارسیِ مطلب نیویورکتایمز برای یوسا
👇
10.04.202510:33
پس تو اینجا بودی
پس تو اینجا بودی
همه اینجا
این همهیِ وقت
در این تکه که
و تقارن بیجهت جهید به محاوره
هی خواب را عقبجلو
هی مورس گرهزدن
هی دنبالِ نشانیهایِ منفجره
هی در مغناطیسِ سه نقطه دمابازدم
کو تا بلند تایِ کشیده
تمامتن از پلهها
حینِ تقلا
نقل و تماشا
پس تو اینجا بودی
اینهمهها
کروکی بر لشِ مژهها
و لب لبالب از چند کلمهیِ خیلی خیلی
ابزارِ جنگها هم آنجا
لغاتِ جادو
عدسیِ رویت
پوستِ بدن
مو مار میرود و
تقطیع ِ برق مشکل افتاد
در ظلمات
در سیاق و سفیدی
سواد و تناهی گمشدگاناند
بعد ادامه مفقود میشود
میشنوم تو یا ما
به زبانِ خجالت
از این صفحه باید رفتن به صفحهیِ دیگر
روزبه کمالی
@Rouzbeh_Kamali
پس تو اینجا بودی
همه اینجا
این همهیِ وقت
در این تکه که
و تقارن بیجهت جهید به محاوره
هی خواب را عقبجلو
هی مورس گرهزدن
هی دنبالِ نشانیهایِ منفجره
هی در مغناطیسِ سه نقطه دمابازدم
کو تا بلند تایِ کشیده
تمامتن از پلهها
حینِ تقلا
نقل و تماشا
پس تو اینجا بودی
اینهمهها
کروکی بر لشِ مژهها
و لب لبالب از چند کلمهیِ خیلی خیلی
ابزارِ جنگها هم آنجا
لغاتِ جادو
عدسیِ رویت
پوستِ بدن
مو مار میرود و
تقطیع ِ برق مشکل افتاد
در ظلمات
در سیاق و سفیدی
سواد و تناهی گمشدگاناند
بعد ادامه مفقود میشود
میشنوم تو یا ما
به زبانِ خجالت
از این صفحه باید رفتن به صفحهیِ دیگر
روزبه کمالی
@Rouzbeh_Kamali
Reposted from:
هوشنگ آزادیور

29.04.202517:07
#بهرام_اردبيلی مُرد. او وحشی مُرد.
مثل بابونهای كه پژمرد.
بسيار پيش از آنكه لِوی اشتراوس از «وحشی نجيب» بگويد شاعران وحشی در جهان زيست كردهاند. انسان كوشيد همهچيز را اهلی كند، اما بهرام وحشی ماند. نجيب ماند. زندگی را جدی نمیگرفت ، اما آنچه را میخواند جدی میخواند ، و زياد نمیخواند. وقت نداشت. بايد بين دوستان عشق تقسيم كند. بايد به همه برسد. وقت نداشت به خودش برسد. شعر با غريزه میگفت. درد را از عمق اسطورهای كه به ميراث برده بود بيرون میكشيد. با دنيای پيرامون خود كاری نداشت. فقط با جمعی از دوستان ، بعضی از آن چيزهايی كه اصيل میيافت. آن قدر ساده بود كه ديده نمیشد ، و اگر ديده میشود ، آنقدر عميق بود كه میترساند. مثل پلنگی كه خرگوشی را بدرد ، واژهها و مفاهيم را میدريد. وقتی تضادهايش به اوج میرسيد میخنديد. آنوقت به همهچيز میخنديد. اهل مدارا نبود، هرچند تساهل داشت. اهل ادا و اصول نبود، هرچند مثل بچهگربهای بالا و پايين میجست. همه با غريزه. همه با عشق. مهر. با مهر . بهرام اردبيلی از شاعران «حلقهی شعر ديگر» بود. اين باغچه ، اين «شعر ديگر» را دوست داشت آبياری كند. سوادش را نداشت. اما فهم فراوان داشت. او جور ديگر میفهميد. دفتر و دستكی نداشت. شعرهايش را گم میكرد. وقتی میخواست از بر بخواند ، فراموش میكرد. بعد از شعرش مضحكه میساخت . بعد میگفت مگر شعر بايد جدی باشد؟ جدی بود برايش ، اما نه به شكلی كه در آن روزگار رايج بود، برای شهرت و قدرت و منبرنشينی. جدی بود چون جدیترين چيزی بود كه میشناخت. باقی همه باد هوا. دفتر بزرگ شعرش را وقتی در سفر بود مادرش دور انداخت. او در سن ۶۰ سالگی گريه كرد. گفت ديگر آه در بساط ندارم. آنچه از او مانده يا دوستانش جمع كردهاند يا اينجا و آنجا چاپ شده بود. خودش در اين عوالم نبود .
از اين ميان درويشی شكل میگرفت كه قابل تعريف نباشد. در پوست خود نمیگنجيد. چشم به جای ديگر داشت. پس رفت و در هند پوست انداخت. در آنجا در جمع جوكيان ماندگار شد. روزی به احسان مردمان میخورد و به توكل مینشست. سالها نشست و به آب روان نگاه كرد. وقتی از كار در آمد شكل تنهايی خود را پيدا كرده بود. آه، اين همهسال تنها بوده است ، و نمیدانست تنهايی در ذات انسان است. حالا دانسته بود. میتوانست مثل پلنگی بالای تپهای بنشيند و نق نزند. معلوم نيست چرا به اسپانيا رفت. آنجا در لانزاروتا بالای تپهای از ماسههای سياه از تنهايی خود قصری ساخت. درويشی شد كه دل مريد پروری نداشت. مهاجر غريبی بود كه اتفاق روزگار او را به اين جهان خاكی پرتاب كرده بود. هجرت او سیسال طول كشيد. گهگاه به ديدار خانواده و برخی دوستان میآمد. بسيار كم میآمد. نمیخواست بداند. میخنديد. چی را بداند؟ فقط دانست وقت رفتن است . برای خودش گوری کَند. بعد گفت اگر در آنجا بميرد خانوادهاش همهی عمر در ابهام خواهند ماند. پس به ايران آمد و مرد. به همين سادگی. به همين نجابت.
هوشنگ آزادیور
امروز سالمرگ هوشنگ آزادیور بود.
این نوشتهی اوست برای مرگ #بهرام_اردبیلی _که در مجلهی ادبی یا وبلاگ پیادهرو آمده بود همان سالها._ و عجیب نیست اگر در سالمرگ آزادیور از مرگ بهرام اردبیلی بگوییم. که هر دو _به دلایل عاقلانه_ متولد یکسال و یکماه و یکروز بودند.
@hushangazadivar
مثل بابونهای كه پژمرد.
بسيار پيش از آنكه لِوی اشتراوس از «وحشی نجيب» بگويد شاعران وحشی در جهان زيست كردهاند. انسان كوشيد همهچيز را اهلی كند، اما بهرام وحشی ماند. نجيب ماند. زندگی را جدی نمیگرفت ، اما آنچه را میخواند جدی میخواند ، و زياد نمیخواند. وقت نداشت. بايد بين دوستان عشق تقسيم كند. بايد به همه برسد. وقت نداشت به خودش برسد. شعر با غريزه میگفت. درد را از عمق اسطورهای كه به ميراث برده بود بيرون میكشيد. با دنيای پيرامون خود كاری نداشت. فقط با جمعی از دوستان ، بعضی از آن چيزهايی كه اصيل میيافت. آن قدر ساده بود كه ديده نمیشد ، و اگر ديده میشود ، آنقدر عميق بود كه میترساند. مثل پلنگی كه خرگوشی را بدرد ، واژهها و مفاهيم را میدريد. وقتی تضادهايش به اوج میرسيد میخنديد. آنوقت به همهچيز میخنديد. اهل مدارا نبود، هرچند تساهل داشت. اهل ادا و اصول نبود، هرچند مثل بچهگربهای بالا و پايين میجست. همه با غريزه. همه با عشق. مهر. با مهر . بهرام اردبيلی از شاعران «حلقهی شعر ديگر» بود. اين باغچه ، اين «شعر ديگر» را دوست داشت آبياری كند. سوادش را نداشت. اما فهم فراوان داشت. او جور ديگر میفهميد. دفتر و دستكی نداشت. شعرهايش را گم میكرد. وقتی میخواست از بر بخواند ، فراموش میكرد. بعد از شعرش مضحكه میساخت . بعد میگفت مگر شعر بايد جدی باشد؟ جدی بود برايش ، اما نه به شكلی كه در آن روزگار رايج بود، برای شهرت و قدرت و منبرنشينی. جدی بود چون جدیترين چيزی بود كه میشناخت. باقی همه باد هوا. دفتر بزرگ شعرش را وقتی در سفر بود مادرش دور انداخت. او در سن ۶۰ سالگی گريه كرد. گفت ديگر آه در بساط ندارم. آنچه از او مانده يا دوستانش جمع كردهاند يا اينجا و آنجا چاپ شده بود. خودش در اين عوالم نبود .
از اين ميان درويشی شكل میگرفت كه قابل تعريف نباشد. در پوست خود نمیگنجيد. چشم به جای ديگر داشت. پس رفت و در هند پوست انداخت. در آنجا در جمع جوكيان ماندگار شد. روزی به احسان مردمان میخورد و به توكل مینشست. سالها نشست و به آب روان نگاه كرد. وقتی از كار در آمد شكل تنهايی خود را پيدا كرده بود. آه، اين همهسال تنها بوده است ، و نمیدانست تنهايی در ذات انسان است. حالا دانسته بود. میتوانست مثل پلنگی بالای تپهای بنشيند و نق نزند. معلوم نيست چرا به اسپانيا رفت. آنجا در لانزاروتا بالای تپهای از ماسههای سياه از تنهايی خود قصری ساخت. درويشی شد كه دل مريد پروری نداشت. مهاجر غريبی بود كه اتفاق روزگار او را به اين جهان خاكی پرتاب كرده بود. هجرت او سیسال طول كشيد. گهگاه به ديدار خانواده و برخی دوستان میآمد. بسيار كم میآمد. نمیخواست بداند. میخنديد. چی را بداند؟ فقط دانست وقت رفتن است . برای خودش گوری کَند. بعد گفت اگر در آنجا بميرد خانوادهاش همهی عمر در ابهام خواهند ماند. پس به ايران آمد و مرد. به همين سادگی. به همين نجابت.
هوشنگ آزادیور
امروز سالمرگ هوشنگ آزادیور بود.
این نوشتهی اوست برای مرگ #بهرام_اردبیلی _که در مجلهی ادبی یا وبلاگ پیادهرو آمده بود همان سالها._ و عجیب نیست اگر در سالمرگ آزادیور از مرگ بهرام اردبیلی بگوییم. که هر دو _به دلایل عاقلانه_ متولد یکسال و یکماه و یکروز بودند.
@hushangazadivar
Reposted from:
آماتور؛ شعرها و داستانهای روزبه کمالی



25.04.202511:49
آنورا و نگاه خیرهی اخلاقیِ مذکر ۱
دگرگونیها در مناسبات قدرت و جنسیت در عمل و نظر در سطح جهانی که هچ، در همین حوالی ما هم جنبش حیاتبخش «زن زندگی آزادی» از کلیشهی غیرتهورمونی و بادگلوی فانسکسیِ فیلمفارسی و پشمِ سینهیِ هلاکِ مردونهطور قَدَری کرک و پشمزدایی کرده و بر آن حمله آورده که خردهفرهنگ آبتوبهریزی سرِ فتانِ فاحشه و وویریسمِ حشریِ مالشِ گونهیِ شهرآشوب بر میللنگِ ضریح رو تف بیندازیم توش و والسلام.
روزبه کمالی
@Rouzbeh_Kamali
#آنورا #شان_بیکر #جنس_دوم #سیمون_دوبووار #هژمونی_فرهنگی #آنتونیو_گرامشی #نگاه_خیرهی_مذکر #لورا_مالوی
#وانمودهها-وانمود #ژانـبودریار #رُما #آلفونسو-کوارون
دگرگونیها در مناسبات قدرت و جنسیت در عمل و نظر در سطح جهانی که هچ، در همین حوالی ما هم جنبش حیاتبخش «زن زندگی آزادی» از کلیشهی غیرتهورمونی و بادگلوی فانسکسیِ فیلمفارسی و پشمِ سینهیِ هلاکِ مردونهطور قَدَری کرک و پشمزدایی کرده و بر آن حمله آورده که خردهفرهنگ آبتوبهریزی سرِ فتانِ فاحشه و وویریسمِ حشریِ مالشِ گونهیِ شهرآشوب بر میللنگِ ضریح رو تف بیندازیم توش و والسلام.
روزبه کمالی
@Rouzbeh_Kamali
#آنورا #شان_بیکر #جنس_دوم #سیمون_دوبووار #هژمونی_فرهنگی #آنتونیو_گرامشی #نگاه_خیرهی_مذکر #لورا_مالوی
#وانمودهها-وانمود #ژانـبودریار #رُما #آلفونسو-کوارون
Reposted from:
Performative Arts Courses of UT

19.04.202510:42
اطلاعیه: تأمین تسهیلات مالی ویژهی دانشپذیران دورههای جامع «مدرسهی پرفورمنس آرت» و «مدرسهی بازیگری سینما»
مرکز آموزشهای آزاد دانشگاه تهران، دانشکدگان هنرهای زیبا
به منظور تسهیل شرکت در دورههای «مدرسهی پرفورمنس آرت» و «مدرسهی بازیگری سینما» برای علاقمندان، از ابتدای اردیبهشتماه امکان دریافت وام به مبلغ شهریهی دورهها (در مهلت ثبتنام)، با اقساط حداکثر ۲۴ماهه از ابتدای اردیبهشتماه فراهم گردیدهاست.
به این منظور، متقاضیان، پس از تماس با کارشناسان دوره و انجام مراحل ثبتنام اولیه در سامانهی دانشگاه، میتوانند با ارائهی یک برگ چک ضمانت و تکمیل مدارک وام، نسبت به ثبتنام قطعی اقدام کنند.
مبلغ وام: به میزان شهریهی هر دوره
مهلت ثبتنام:
مدرسهی پرفورمنس آرت: ۲۰ اردیبهشت ماه
مدرسهی بازیگری سینما: ۲۰ خرداد ماه
مدارک: مدارک هویتی و یک برگ چک جدید متعلق به حساب با سابقهی سفید
زمان پرداخت: حداکثر یک هفته
☎️ تلفن، واتساپ و تلگرام:
📱 09965500567
@PerformativeArts_UT | @UTArts
https://t.me/PerformativeArts
Https://performativearts.tehranacademy.com
مرکز آموزشهای آزاد دانشگاه تهران، دانشکدگان هنرهای زیبا
به منظور تسهیل شرکت در دورههای «مدرسهی پرفورمنس آرت» و «مدرسهی بازیگری سینما» برای علاقمندان، از ابتدای اردیبهشتماه امکان دریافت وام به مبلغ شهریهی دورهها (در مهلت ثبتنام)، با اقساط حداکثر ۲۴ماهه از ابتدای اردیبهشتماه فراهم گردیدهاست.
به این منظور، متقاضیان، پس از تماس با کارشناسان دوره و انجام مراحل ثبتنام اولیه در سامانهی دانشگاه، میتوانند با ارائهی یک برگ چک ضمانت و تکمیل مدارک وام، نسبت به ثبتنام قطعی اقدام کنند.
مبلغ وام: به میزان شهریهی هر دوره
مهلت ثبتنام:
مدرسهی پرفورمنس آرت: ۲۰ اردیبهشت ماه
مدرسهی بازیگری سینما: ۲۰ خرداد ماه
مدارک: مدارک هویتی و یک برگ چک جدید متعلق به حساب با سابقهی سفید
زمان پرداخت: حداکثر یک هفته
☎️ تلفن، واتساپ و تلگرام:
📱 09965500567
@PerformativeArts_UT | @UTArts
https://t.me/PerformativeArts
Https://performativearts.tehranacademy.com
Reposted from:
Performative Arts Courses of UT



15.04.202512:36
دانشگاه تهران ثبتنام میکند:
▪️کورس یکسالهی پرفورمنس آرت
▪️با ارائهی مدرک دوزبانهی مرکز آموزشهای آزاد هنرهای زیبا
🎭 اساتید:
محمد پرویزی، دکتر فارس باقری، دکتر زروان روحبخشان، پوریا جهانشاد، محمد آلادپوش، پویان شعلهور، فرشید پارسیکیا، مهرداد آبجار و…
▪️ ظرفیت محدود
▪️محل برگزاری: دانشکدگان هنرهای زیبا
@PerformativeArts_UT
@utarts
☎️ ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
09965500567
▪️▪️شرایط پذیرش:
🔸حداقل مقطع تحصیلی: دیپلم
🔸حداقل سن: ۱۸سال
▪️مرکز آموزشهای آزاد دانشکدگان هنرهای زیبا
@PerformativeArts
Https://performativearts.tehranacademy.com
▪️کورس یکسالهی پرفورمنس آرت
▪️با ارائهی مدرک دوزبانهی مرکز آموزشهای آزاد هنرهای زیبا
🎭 اساتید:
محمد پرویزی، دکتر فارس باقری، دکتر زروان روحبخشان، پوریا جهانشاد، محمد آلادپوش، پویان شعلهور، فرشید پارسیکیا، مهرداد آبجار و…
▪️ ظرفیت محدود
▪️محل برگزاری: دانشکدگان هنرهای زیبا
@PerformativeArts_UT
@utarts
☎️ ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
09965500567
▪️▪️شرایط پذیرش:
🔸حداقل مقطع تحصیلی: دیپلم
🔸حداقل سن: ۱۸سال
▪️مرکز آموزشهای آزاد دانشکدگان هنرهای زیبا
@PerformativeArts
Https://performativearts.tehranacademy.com
Reposted from:
پژوهش هنر

14.04.202511:24
یوسا در گفتوگویی توضیح میدهد که چگونه از «نامههای فلوبر» آموخت که «استعداد» عبارت از «انضباطی سخت و صبری طولانی» است. او میگوید: «وقتی جوان بودم... مطالعهی آثار فلوبر کمک بسیار بزرگی به من کرد. من همیشه خواندن نامههای فلوبر را به نویسندگان جوان توصیه میکنم، چون برخلاف بعضی نویسندهها که نبوغشان زود جلوه میکند، فلوبر وقتی شروع به نوشتن کرد نویسندهی بدی بود. این تسلای بزرگی است برای آنهایی که نابغهی پیشرس نیستند و حس میکنند نوشتههاشان واقعاً بد است. تفاوت در این است که فلوبر به اینکه نویسندهای میانمایه باشد خرسند نبود. تصمیم گرفت نویسندهی بزرگی بشود و هنر خودش را با اراده، انضباط، تلاش و سرسختی آفرید... او با پیشنهادن هدفهای ناممکن در برابر خودش، به نابغه تبدیل شد.» بنگرید به: ماریو بارگاس یوسا (۱۳۹۶) چرا ادبیات؟ ترجمهی عبدالله کوثری، انتشارات لوح فکر، صص ۹۱ و ۹۲.
@artsearching
@artsearching
Reposted from:
Tehran Academy



09.04.202511:19
🎬 فیلمنامهنویسی با نیما اقلیما، فیلمنامهنویس و کارگردان
▪️ترم مقدماتی، حضوری و آنلاین
در این کارگاه، علاوهبر آموزش مبانی فیلمنامهنویسی، هنرجویان میتوانند با همراهی استاد، نگارش فیلمنامه کوتاه یا بلند فردی و یا گروهی را آغاز کنند و تا پایان ترم مقدماتی یا در ترم پیشرفته به پایان برسانند.
☎️ ثبتنـام و اطلاعات بیشتر:
+989965500567
🎯 ارتباط با واتـساپ
▪️آکادمی هنر و علم طهران
@TehranAcademy
▪️ترم مقدماتی، حضوری و آنلاین
در این کارگاه، علاوهبر آموزش مبانی فیلمنامهنویسی، هنرجویان میتوانند با همراهی استاد، نگارش فیلمنامه کوتاه یا بلند فردی و یا گروهی را آغاز کنند و تا پایان ترم مقدماتی یا در ترم پیشرفته به پایان برسانند.
☎️ ثبتنـام و اطلاعات بیشتر:
+989965500567
🎯 ارتباط با واتـساپ
▪️آکادمی هنر و علم طهران
@TehranAcademy
Reposted from:
Performative Arts Courses of UT

27.04.202520:32
▪️توضیحات استاد زروان روحبخشان درباره کارگاههای «تاریخچهی انتقادی پرفورمنس آرت» و «نوشتن سناریو و استیتمنت»
https://www.aparat.com/v/jtj6665
▪️کورس یکسالهی پرفورمنس آرت دانشگاه تهران
▪️با ارائهی مدرک دوزبانهی مرکز آموزشهای آزاد هنرهای زیبا
🔹همراه با وام شهریهی بلندمدت
ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
☎️ 09965500567
@PerformativeArts_UT | @UTArts
https://www.aparat.com/v/jtj6665
▪️کورس یکسالهی پرفورمنس آرت دانشگاه تهران
▪️با ارائهی مدرک دوزبانهی مرکز آموزشهای آزاد هنرهای زیبا
🔹همراه با وام شهریهی بلندمدت
ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
☎️ 09965500567
@PerformativeArts_UT | @UTArts
Reposted from:
Performative Arts Courses of UT

24.04.202521:02
▪️توضیحات استاد محمد پرویزی درباره کارگاههای ۱ و ۲ «پرفورمنس در روابط بینارشتهای»
https://www.aparat.com/v/aeq579a
▪️کورس یکسالهی پرفورمنس آرت دانشگاه تهران
▪️با ارائهی مدرک دوزبانهی مرکز آموزشهای آزاد هنرهای زیبا
🔹همراه با وام شهریه دو ساله
ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
☎️ 09965500567
@PerformativeArts_UT | @UTArts
https://www.aparat.com/v/aeq579a
▪️کورس یکسالهی پرفورمنس آرت دانشگاه تهران
▪️با ارائهی مدرک دوزبانهی مرکز آموزشهای آزاد هنرهای زیبا
🔹همراه با وام شهریه دو ساله
ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
☎️ 09965500567
@PerformativeArts_UT | @UTArts
Reposted from:
Performative Arts Courses of UT

17.04.202511:06
اطلاعیه: تأمین تسهیلات مالی ویژهی دانشپذیران دورههای جامع «مدرسهی پرفورمنس آرت» و «مدرسهی بازیگری سینما»
مرکز آموزشهای آزاد دانشگاه تهران، دانشکدگان هنرهای زیبا
به منظور تسهیل شرکت در دورههای «مدرسهی پرفورمنس آرت» و «مدرسهی بازیگری سینما» برای علاقمندان، از ابتدای اردیبهشتماه امکان دریافت وام به مبلغ شهریهی دورهها، با اقساط حداکثر ۲۴ماهه (در مهلت ثبتنام) از ابتدای اردیبهشتماه فراهم گردیدهاست.
به این منظور، متقاضیان، پس از تماس با کارشناسان دوره و انجام مراحل ثبتنام اولیه در سامانهی دانشگاه، میتوانند با ارائهی یک برگ چک ضمانت و تکمیل مدارک وام، نسبت به ثبتنام قطعی اقدام کنند.
مبلغ وام: به میزان شهریهی هر دوره
مهلت ثبتنام:
مدرسهی پرفورمنس آرت: ۲۰ اردیبهشت ماه
مدرسهی بازیگری سینما: ۲۰ خرداد ماه
مدارک: مدارک هویتی و یک برگ چک جدید
زمان پرداخت: حداکثر یک هفته
☎️ تلفن، واتساپ و تلگرام:
📱 09965500567
@PerformativeArts_UT | @UTArts
https://t.me/PerformativeArts
Https://performativearts.tehranacademy.com
مرکز آموزشهای آزاد دانشگاه تهران، دانشکدگان هنرهای زیبا
به منظور تسهیل شرکت در دورههای «مدرسهی پرفورمنس آرت» و «مدرسهی بازیگری سینما» برای علاقمندان، از ابتدای اردیبهشتماه امکان دریافت وام به مبلغ شهریهی دورهها، با اقساط حداکثر ۲۴ماهه (در مهلت ثبتنام) از ابتدای اردیبهشتماه فراهم گردیدهاست.
به این منظور، متقاضیان، پس از تماس با کارشناسان دوره و انجام مراحل ثبتنام اولیه در سامانهی دانشگاه، میتوانند با ارائهی یک برگ چک ضمانت و تکمیل مدارک وام، نسبت به ثبتنام قطعی اقدام کنند.
مبلغ وام: به میزان شهریهی هر دوره
مهلت ثبتنام:
مدرسهی پرفورمنس آرت: ۲۰ اردیبهشت ماه
مدرسهی بازیگری سینما: ۲۰ خرداد ماه
مدارک: مدارک هویتی و یک برگ چک جدید
زمان پرداخت: حداکثر یک هفته
☎️ تلفن، واتساپ و تلگرام:
📱 09965500567
@PerformativeArts_UT | @UTArts
https://t.me/PerformativeArts
Https://performativearts.tehranacademy.com
Reposted from:
Nostalgia

15.04.202507:49
چگونه واژهای مسخ میشود
(تغییرات مهلکی که مفهوم ایده فرهنگ از سر گذرانده است)
مقالهای از ماریو بارگاس یوسا
- ترجمه عبدالله کوثری
- ماهنامه نگاه نو
#جستارها
@nostalgiq
(تغییرات مهلکی که مفهوم ایده فرهنگ از سر گذرانده است)
مقالهای از ماریو بارگاس یوسا
- ترجمه عبدالله کوثری
- ماهنامه نگاه نو
#جستارها
@nostalgiq
Reposted from:
کانال مَدّ و مِهْ



14.04.202506:43
خالق جنگ آخرالزمان در گذشت
ماریو بارگاس یوسا نویسنده برنده نوبل ادبیات و اهل کشور پرو و یکی از مهمترین چهرهای ادبیات لاتین در سن ۸۹ سالگی درگذشت.
در بیانیهای که توسط پسرش، آلوارو بارگاس یوسا، در شبکه اجتماعی X منتشر شد، آمده است:
«با اندوه فراوان اعلام میکنیم که پدرمان، ماریو بارگاس یوسا، امروز در لیما در آرامش و در میان اعضای خانوادهاش درگذشت.»
یوسا متولد ۲۸ مارس ۱۹۳۶ است و از مهمترین آثار او میتوان به «سالهای سگی» (۱۹۶۶)، «جنگ آخرالزمان» (۱۹۸۴)، «مرگ در آند» (۱۹۹۶) و «سور بز» (۲۰۰۲) و همچنین «سردستهها» و «گفتوگو در کاتدرال» اشاره کرد.
یوسا در سال ۲۰۰۸ نشان عالی هنر و ادبیات فرانسه را دریافت کرد. او که جایزه ادبی «دنکیشوت» در کارنامه افتخاراتش به چشم میخورد، در سال ۱۹۹۵ توانست جایزه سروانتس، مهمترین جایزه ادبی نویسندگان اسپانیولیزبان را از آن خود کند و همچنین در سال ۱۹۹۶ برنده جایزه صلح آلمان شد. او روز هفتم اکتبر سال ۲۰۱۰ در حالی برنده جایزه نوبل ادبیات شد که حدود ۲۰ سال به عنوان یکی از کاندیداهای این جایزه پرافتخار شناخته میشد.
ماریو بارگاس یوسا نویسنده برنده نوبل ادبیات و اهل کشور پرو و یکی از مهمترین چهرهای ادبیات لاتین در سن ۸۹ سالگی درگذشت.
در بیانیهای که توسط پسرش، آلوارو بارگاس یوسا، در شبکه اجتماعی X منتشر شد، آمده است:
«با اندوه فراوان اعلام میکنیم که پدرمان، ماریو بارگاس یوسا، امروز در لیما در آرامش و در میان اعضای خانوادهاش درگذشت.»
یوسا متولد ۲۸ مارس ۱۹۳۶ است و از مهمترین آثار او میتوان به «سالهای سگی» (۱۹۶۶)، «جنگ آخرالزمان» (۱۹۸۴)، «مرگ در آند» (۱۹۹۶) و «سور بز» (۲۰۰۲) و همچنین «سردستهها» و «گفتوگو در کاتدرال» اشاره کرد.
یوسا در سال ۲۰۰۸ نشان عالی هنر و ادبیات فرانسه را دریافت کرد. او که جایزه ادبی «دنکیشوت» در کارنامه افتخاراتش به چشم میخورد، در سال ۱۹۹۵ توانست جایزه سروانتس، مهمترین جایزه ادبی نویسندگان اسپانیولیزبان را از آن خود کند و همچنین در سال ۱۹۹۶ برنده جایزه صلح آلمان شد. او روز هفتم اکتبر سال ۲۰۱۰ در حالی برنده جایزه نوبل ادبیات شد که حدود ۲۰ سال به عنوان یکی از کاندیداهای این جایزه پرافتخار شناخته میشد.
Reposted from:
ماهنامهی شبکه آفتاب

07.04.202514:36
۱۶ فروردین ۱۴۰۲ خبر مرگ کیومرث پوراحمد، فیلمساز جامعهی هنری را در بهت فرو برد. به مناسبت دومین سالمرگ او مروری کردهایم بر خاطرات سینماییمان از کیومرث پوراحمد.
@aftabnetmagazine
@aftabnetmagazine
Shown 1 - 24 of 34
Log in to unlock more functionality.