tapswap community
tapswap community
Notcoin Community
Notcoin Community
Whale Chanel
Whale Chanel
tapswap community
tapswap community
Notcoin Community
Notcoin Community
Whale Chanel
Whale Chanel
از غرب تماس میگیرم.. avatar
از غرب تماس میگیرم..
از غرب تماس میگیرم.. avatar
از غرب تماس میگیرم..
16.04.202505:51
جوانانْ در راه، خبر از این توشه‌ی پوشالی می‌گیرند؛ هر یک سنگی بر دوش، هر یک راهی دراز در پیش. چه کسی می‌داند آخر این راه کجاست؟ و چه کسی می‌داند رسیدنی هم هست؟ آن هم در دنیایی که هیچ وقت کسی به خواسته‌اش نرسیده است.. و صبح با این سوال شب می‌شود؛ فقط زندگی من اینگونه است؟ یا آن سر دنیا هم جوانی هست که به خواسته‌اش نرسیده باشد؟! اما من می‌دانم که هیچ کس نمی‌خواهد آرزوهایش را کفن پوش کند! ولی این پارچه‌ی سفید در تن من چه می‌گوید؟
08.04.202510:36
احتمالا ما معنی کلمه «صبر»رو اشتباه متوجه شدیم. شاید صبر یعنی بلند شو و حرکت کن همزمان، مشغول صبوری باش. نه اینکه یک گوشه بشین و خاک بخور اسمت رو هم بذار انسان صبور...
07.04.202513:07
Reposted from:
’Ocean🐋ء avatar
’Ocean🐋ء
06.04.202514:51
ء
«ثم یأتیك شخص واحد به کل ما أردته.»

سپس؛ یک‌ نفر به سراغت می‌آید که همیشه آرزویش را داشتی.
05.04.202510:05
امروز می‌خواهم زیر باران ملاقاتت کنم؛ این افتخار را نصیبم می‌کنی؟!
25.03.202520:44
بگذریم
10.04.202520:34
نکته: ژانر این فیلم ترسناک عه..:)
08.04.202504:41
بیا و خانه من شو؛
07.04.202508:14
نگاهت برای من؛ ذوقم برای تو.
06.04.202505:54
پارسال در چنین روز ۹۰ نفر اینجا بودن و الان ۹۷۸ نفر دور هم جمع شدیم. زیبا نیست؟!
26.03.202514:28
گفتند گر پر زند پلکت
رسد عزیزی از راه
جانم پر پر شد، جانم
پس کجا مانده‌ایی؟
08.03.202506:00
این چنین شد که به دستم گرفتن قلم را آموختم تا محتاج گرفتن دستی دگر نشوم؛ حتی برای لحظه‌ایی..!
Reposted from:
هوژین🌱 avatar
هوژین🌱
«بخشی از اتصال من به زندگی»
07.04.202520:41
تو گل سرخ منی؛ اهلیِ تو می‌مانم.
06.04.202521:04
و در آخر به این نتیجه رسیدم که حرف زدن تمام ماجراست. پس حرف بزنید.‌ ( ریپلای هم بزنید) چون با سکوت و لایک کردن و از دور نگاه کردن هیچ اتفاقی نیفتاده و نمی‌افته! و محض رضای خدا هم از صفحه چت محو نشید✨
05.04.202520:35
فکت:
اگر خواستی زندگی یه فرد اورثینک رو از عرش به فرش برسونی، بهترین خاطرات رو باهاش رقم بزن و فرداش برای همیشه از زندگیش برو..
26.03.202509:45
لبخندت را می‌بوسم.
08.03.202505:59
برای سری مراسماتی بسیار دلم خواست کنار خودم همراهی داشته باشم؛ مثلاً برای امروز. برای سه‌شنبه.. ولی صدایی قلبم را مچاله کرد:« در غمگین‌ترین روزهایت کسی بود تا قدم به قدم همراهیت کنه؟» جوابی ندارم. پس قرار بر این شد مثل همیشه خودم برم؛ با دستکش توری بر دست و توری سیاه بر سر.. برای تسکین خودم بود‌.
09.04.202515:36
مثل چای باش و مرا در خودت حل کن؛
07.04.202513:08
با اینکه به تولدم خیلیییی مونده اما از الان غمش به دلم نشسته؛ چاره چیه؟ رقصیدن! چون امسال به یه روزی افتاده دین رقص رو بیشتر از همیشه گناه می‌دونه. امیدوارم اون روز از فرط غم و تنهایی دق نکنم..
06.04.202521:02
پیدا شدم؛ من، او شدم.
05.04.202520:34
Reposted from:
بیگانه avatar
بیگانه
26.03.202506:56
از اینکه همیشه اونی که منتظر می‌شه من بودم، خوشحال نیستم.
07.03.202514:12
روزگار برایم غریبانه‌تر از همیشه است. به چشم دیدم که دنبال آدم‌هایی هستیم که دنبال ما نیستند! احتمالاً در دلشان دعا می‌کنند تا هیچ وقت ریخت نوتیف‌مان را هم نبینند. وگرنه، به من باشد همهٔ احتمالات و تصادفات را کنار هم می‌چیدم و آرزو می‌کردم تا فقط سلامی رد و بدل شود؛ بین ما. کاش نیروی ماوراءالطبیعی داشتم.. آن لحظه را نگه می‌داشتم. و نگاهش را. صدایش را هم برای خودم می‌کردم. ولی؛ قلبش چطور؟ آن هم برای من می‌شد؟!
Shown 1 - 24 of 59
Log in to unlock more functionality.