29.04.202520:24
✔️لحظههای کوچک انسانی
✍️سهند ایرانمهر
اتفاقی این ویدیو را دیدم. دو مرد درگیرند، مثل هزاران دعوای خیابانی دیگر: فریاد، سیلی ناغافل، زدوخورد، زمینخوردن. یکی دیگری را با ضربهای نقش بر زمین میکند. تنش در اوج. اما چند دقیقه بعد، همان فرد بازمیگردد. برای رقیبش آب میآورد. به او کمک میکند برخیزد. بعد همدیگر را بغل میکنند. و میروند، انگار نه انگار همین چند لحظه پیش مرز خشونت را تا انتها پیموده بودند.
در جهان دیوانهی امروز، این صحنه شاید عجیب باشد، ولی غریب نیست. چون انسان همین است: موجودی میان ضربه و ترحم، میان خشم و شفقت، میان ویرانکردن و بازساختن. چیزی در ما هست که میخواهد بجنگد. و چیزی دیگر، که درست پس از پایان جنگ، دستبهکار صلح میشود.
شاید روانشناسان بگویند این همان «کاتارسیس» است، تخلیهی هیجانی که پس از فوران، فضا را برای همدلی باز میکند. یا شاید فیلسوفان از نبردِ میان طبیعت و تربیت بگویند؛ از دوگانهی نیچهوارِ دیونیزوس (غریزه) و آپولون (نظم). اما آنچه اهمیت دارد، خودِ لحظه است: لحظهای که در آن، انسانِ خشمگین، ناگهان به انسانِ دلسوز تبدیل میشود. بیواسطه، بیمقدمه، بیتشریح.
ما در عصر تشدید تضادها زندگی میکنیم: سیاست دو قطبی، فرهنگهای واگرا، خشونتِ زبانی و فیزیکی. اما همین صحنههای کوچک، این شیارهای ناپیدا در دیوارِ بیاعتمادی، نشان میدهند که شاید هنوز چیزی از «انسان» باقی مانده. چیزی که بهمحض دیدنِ انسانی دیگر در رنج، همهی محاسبات را کنار میگذارد.
آیندهی ما، در گرو «لحظههای کوچکِ انسانی» است. نه در اتاقهای سیاست، که در خیابان، در تماس چشمی میان دو غریبه، در بخششی بیبرنامه. شاید در همان جایی که پس از دعوا، کسی برای رقیبش آب میآورد.
این روزها، دنیا پر است از مشت. شاید وقت آن رسیده که به آغوشهایی نگاه کنیم که پس از مشت میآیند. نه برای آنکه خشونت را توجیه کنیم، بلکه برای آنکه یادمان نرود: هنوز میشود برگشت. هنوز میشود بخشید. و هنوز میشود، آدم بود.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
اتفاقی این ویدیو را دیدم. دو مرد درگیرند، مثل هزاران دعوای خیابانی دیگر: فریاد، سیلی ناغافل، زدوخورد، زمینخوردن. یکی دیگری را با ضربهای نقش بر زمین میکند. تنش در اوج. اما چند دقیقه بعد، همان فرد بازمیگردد. برای رقیبش آب میآورد. به او کمک میکند برخیزد. بعد همدیگر را بغل میکنند. و میروند، انگار نه انگار همین چند لحظه پیش مرز خشونت را تا انتها پیموده بودند.
در جهان دیوانهی امروز، این صحنه شاید عجیب باشد، ولی غریب نیست. چون انسان همین است: موجودی میان ضربه و ترحم، میان خشم و شفقت، میان ویرانکردن و بازساختن. چیزی در ما هست که میخواهد بجنگد. و چیزی دیگر، که درست پس از پایان جنگ، دستبهکار صلح میشود.
شاید روانشناسان بگویند این همان «کاتارسیس» است، تخلیهی هیجانی که پس از فوران، فضا را برای همدلی باز میکند. یا شاید فیلسوفان از نبردِ میان طبیعت و تربیت بگویند؛ از دوگانهی نیچهوارِ دیونیزوس (غریزه) و آپولون (نظم). اما آنچه اهمیت دارد، خودِ لحظه است: لحظهای که در آن، انسانِ خشمگین، ناگهان به انسانِ دلسوز تبدیل میشود. بیواسطه، بیمقدمه، بیتشریح.
ما در عصر تشدید تضادها زندگی میکنیم: سیاست دو قطبی، فرهنگهای واگرا، خشونتِ زبانی و فیزیکی. اما همین صحنههای کوچک، این شیارهای ناپیدا در دیوارِ بیاعتمادی، نشان میدهند که شاید هنوز چیزی از «انسان» باقی مانده. چیزی که بهمحض دیدنِ انسانی دیگر در رنج، همهی محاسبات را کنار میگذارد.
آیندهی ما، در گرو «لحظههای کوچکِ انسانی» است. نه در اتاقهای سیاست، که در خیابان، در تماس چشمی میان دو غریبه، در بخششی بیبرنامه. شاید در همان جایی که پس از دعوا، کسی برای رقیبش آب میآورد.
این روزها، دنیا پر است از مشت. شاید وقت آن رسیده که به آغوشهایی نگاه کنیم که پس از مشت میآیند. نه برای آنکه خشونت را توجیه کنیم، بلکه برای آنکه یادمان نرود: هنوز میشود برگشت. هنوز میشود بخشید. و هنوز میشود، آدم بود.
@sahandiranmehr


27.04.202517:08
@sahandiranmehr


22.04.202520:01
@sahandiranmehr
18.04.202511:45
✔️جامعه در حالت «تعلیق» و بازار گرم «پیشگویی»
✍️سهند ایرانمهر
در خیابان، در تاکسی، در مهمانیها، در شبکههای اجتماعی و …همه یک سؤال تکراری دارند: «چه میشود؟ توافق میشود یا جنگ در راه است؟»
پاسخ اما بستگی به این دارد که طرف پرسش کیست؟ از جنس عالمنمایان پیشگو که در دوران سلطنت «شبهعلم» نوسترآداموسوار «پیشگویی» میفروشند و به ازای تحقق یکی از صد پیشگویی خود بشکن میزنند که:«دیدی گفتم!» یا اظهارنظرهای محققانهای که صورتوضعیتی دقیق میدهند اما عالمانه و نسبیگرایانه میدانند که مُتغیرات هیچگاه اجازه پاسخ قطعی آری یا نه را در برابر چنین پرسشی نخواهند داد.
با این حال این پرسشها، فقط یک کنجکاوی سیاسی ساده نیست. بلکه نشانهای از یک وضعیت روانی عمیقتر است: «حالت تعلیق جمعی».
مردم ایران سالهاست زیر فشار مزمنِ تحریم، تورم، بیثباتی و تهدیدهای پیاپی خارجی زندگی کردهاند. اما آنچه امروز تجربه میشود، یک «وضعیت روانی متفاوت» است؛ جایی میان «امید» و «فروپاشی روانی».
جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی در چنین وضعیتهایی از مفهومی بهنام «معلق بودن آینده»یا suspended future یاد میکنند. در این حالت، جامعه نه میتواند برای آینده برنامهریزی کند، نه قادر است با حال حاضر کنار بیاید. آدمها نمیدانند پسانداز کنند یا خرج، مهاجرت کنند یا بمانند، طلا و دلار بخرند یا بفروشند، به توافق دل ببندند یا نبندند. همهچیز موکول به چیزیست که هنوز نیامده، اما بر همه چیز سایه انداخته است: «توافق یا جنگ؟»
در روانشناسی جمعی، فشار دائمی و عدم قطعیت باعث شکلگیری نوعی «فرسودگی تصمیمگیری»میشود.
ذهنها خستهاند. قدرت تحلیل پایین آمده. شایعهها جای تحلیل را گرفتهاند و ترس، به جای تعقل نشسته.
وقتی جامعه در حالت بلاتکلیفی قرار بگیرد، مردم دنبال نقطههای قطعی میگردند؛ مثل خبر توافق، یا خبر جنگ. چون حتی یک فاجعه واقعی، برای ذهنی که از تعلیق خسته شده، از انتظار دائمی راحتتر است.
آنها که برکنار از مشکلات مردم داخل کشور، شادمانه بر طبل جنگ میکوبند یا مذاکره را حجت بالغهای بر زبونی و ذلت میدانند و نیز آنهایی که در داخل بر (به اصطلاح)«مرعوبشدگان غرب» میتازند و در واقع همان سخنان را تکرار میکنند از یک چیز غافلند و آن اینکه فشارها و تحریمها فقط اقتصاد را به هم نریخته است، بلکه روان جمعی را هم فرسوده کرده است.
تحریمها معمولاً با شاخصهایی مثل نرخ تورم یا نرخ ارز سنجیده میشوند. اما آنچه کمتر دیده میشود، تأثیر وضعیت تعلیق توام با فشار بر روان جامعه است. در شرایطی که جامعه در «حالت تعلیق روانی» به سر میبرد، نیاز به بازگشت اعتماد و شفافیت فوریست.
حکومت، رسانهها و نخبگان در داخل و خارج بتوانند پیامهای روشن و صادقانه ارائه دهند، از رواج ترس و شایعه و اغراق جلوگیری کنند و از یاد نبرند برای مردم مساله «سیاست» نیست که امرسیاسی برای توجیه هر وضعیتی چاره ساز باشد و فیالمثل اگر ثابت شود فلان تفکر سیاسی به راه خطا یا درست رفته جناح و جریان مقابل، برنده میدان است.
مساله مردم «تعلیق منجر به فروپاشی روانی» است و اگر چنین مسالهای رخ دهد هیچکس برنده نیست و این خطری بزرگتر از تحریم یا حتی جنگ است.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
در خیابان، در تاکسی، در مهمانیها، در شبکههای اجتماعی و …همه یک سؤال تکراری دارند: «چه میشود؟ توافق میشود یا جنگ در راه است؟»
پاسخ اما بستگی به این دارد که طرف پرسش کیست؟ از جنس عالمنمایان پیشگو که در دوران سلطنت «شبهعلم» نوسترآداموسوار «پیشگویی» میفروشند و به ازای تحقق یکی از صد پیشگویی خود بشکن میزنند که:«دیدی گفتم!» یا اظهارنظرهای محققانهای که صورتوضعیتی دقیق میدهند اما عالمانه و نسبیگرایانه میدانند که مُتغیرات هیچگاه اجازه پاسخ قطعی آری یا نه را در برابر چنین پرسشی نخواهند داد.
با این حال این پرسشها، فقط یک کنجکاوی سیاسی ساده نیست. بلکه نشانهای از یک وضعیت روانی عمیقتر است: «حالت تعلیق جمعی».
مردم ایران سالهاست زیر فشار مزمنِ تحریم، تورم، بیثباتی و تهدیدهای پیاپی خارجی زندگی کردهاند. اما آنچه امروز تجربه میشود، یک «وضعیت روانی متفاوت» است؛ جایی میان «امید» و «فروپاشی روانی».
جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی در چنین وضعیتهایی از مفهومی بهنام «معلق بودن آینده»یا suspended future یاد میکنند. در این حالت، جامعه نه میتواند برای آینده برنامهریزی کند، نه قادر است با حال حاضر کنار بیاید. آدمها نمیدانند پسانداز کنند یا خرج، مهاجرت کنند یا بمانند، طلا و دلار بخرند یا بفروشند، به توافق دل ببندند یا نبندند. همهچیز موکول به چیزیست که هنوز نیامده، اما بر همه چیز سایه انداخته است: «توافق یا جنگ؟»
در روانشناسی جمعی، فشار دائمی و عدم قطعیت باعث شکلگیری نوعی «فرسودگی تصمیمگیری»میشود.
ذهنها خستهاند. قدرت تحلیل پایین آمده. شایعهها جای تحلیل را گرفتهاند و ترس، به جای تعقل نشسته.
وقتی جامعه در حالت بلاتکلیفی قرار بگیرد، مردم دنبال نقطههای قطعی میگردند؛ مثل خبر توافق، یا خبر جنگ. چون حتی یک فاجعه واقعی، برای ذهنی که از تعلیق خسته شده، از انتظار دائمی راحتتر است.
آنها که برکنار از مشکلات مردم داخل کشور، شادمانه بر طبل جنگ میکوبند یا مذاکره را حجت بالغهای بر زبونی و ذلت میدانند و نیز آنهایی که در داخل بر (به اصطلاح)«مرعوبشدگان غرب» میتازند و در واقع همان سخنان را تکرار میکنند از یک چیز غافلند و آن اینکه فشارها و تحریمها فقط اقتصاد را به هم نریخته است، بلکه روان جمعی را هم فرسوده کرده است.
تحریمها معمولاً با شاخصهایی مثل نرخ تورم یا نرخ ارز سنجیده میشوند. اما آنچه کمتر دیده میشود، تأثیر وضعیت تعلیق توام با فشار بر روان جامعه است. در شرایطی که جامعه در «حالت تعلیق روانی» به سر میبرد، نیاز به بازگشت اعتماد و شفافیت فوریست.
حکومت، رسانهها و نخبگان در داخل و خارج بتوانند پیامهای روشن و صادقانه ارائه دهند، از رواج ترس و شایعه و اغراق جلوگیری کنند و از یاد نبرند برای مردم مساله «سیاست» نیست که امرسیاسی برای توجیه هر وضعیتی چاره ساز باشد و فیالمثل اگر ثابت شود فلان تفکر سیاسی به راه خطا یا درست رفته جناح و جریان مقابل، برنده میدان است.
مساله مردم «تعلیق منجر به فروپاشی روانی» است و اگر چنین مسالهای رخ دهد هیچکس برنده نیست و این خطری بزرگتر از تحریم یا حتی جنگ است.
@sahandiranmehr


13.04.202519:34
🔸امپراطریس بسیار زن نمکین بود. با وجود علیلی مزاج بسیار خوب بود. خوش گیس، خوشترکیب، دلچسب، بسیار با قر و فر.
ما را که دید یک دفعه وا رفته نگاههای عجیب میکرد و گفت بسیار افسوس دارم که این چند روز که اینجا بودی نیامدم. لبش را میگزید. خودش را میمالید به زمین (!) و صندلی و گفت خواهش یک صورت عکس شما را دارم. گفتم صبح میفرستم. بسیار صحبت شد، باریک(؟). خلاصه، دست امپراطریس را گرفته وارد تالار شدیم ...
شاهزادههای نمسه و آلمان، همه بودند. زن تازه که برادر امپراطور گرفته بسیار بسیار خوشگل است. خیلی خوب است. بر پدر آلمانها لعنت که همه خوشگلاند.
✍️سفرنامه ناصرالدین شاه به فرنگ ص. ۳۱۱
@sahandiranmehr
ما را که دید یک دفعه وا رفته نگاههای عجیب میکرد و گفت بسیار افسوس دارم که این چند روز که اینجا بودی نیامدم. لبش را میگزید. خودش را میمالید به زمین (!) و صندلی و گفت خواهش یک صورت عکس شما را دارم. گفتم صبح میفرستم. بسیار صحبت شد، باریک(؟). خلاصه، دست امپراطریس را گرفته وارد تالار شدیم ...
شاهزادههای نمسه و آلمان، همه بودند. زن تازه که برادر امپراطور گرفته بسیار بسیار خوشگل است. خیلی خوب است. بر پدر آلمانها لعنت که همه خوشگلاند.
✍️سفرنامه ناصرالدین شاه به فرنگ ص. ۳۱۱
سالروز آغاز سومین سفر ناصرالدین شاه به فرنگ ۱۲۶۸
@sahandiranmehr


12.04.202517:06
🔸قسمت هجدهم از پادکست سهند ایرانمهر با موضوع سیاسی روز -که با موضوع مذاکرات میان ایران و آمریکا نیز مرتبط است -تهیه و منتشر شده است با حمایت مالی از طریق سایت حامیباش میتوانید به ادامه تهیه و انتشار پادکست کمک کنید:
https://hamibash.com/sahandiranmehr.podcast
@sahandiranmehr
https://hamibash.com/sahandiranmehr.podcast
@sahandiranmehr
29.04.202517:09
✔️چیزی بیش از خبر
✍️سهند ایرانمهر
از قربانیان حادثه ۱۱ سپتامبر مکالماتی برجای ماند که هریک در لحظه پیشآگاهی مرگ، عشق خود را نثار عزیزانشان میکردند. در سانحه هواپیمای مسافربری مالزی که بر فراز اوکراین سرنگون شد یکی از مسافران پیش از پرواز، عکسی از خود و هواپیما در اینستاگرام منتشر کرده بود با جملهای طنزآمیز درباره احتمال گمشدن، که بعد از سقوط هواپیما نماد تلخ پیشآگاهی شد.
حالا در بندرعباس، در میانهی خاک و آهن، جایی میان شعله و غبار، موبایلی بر زمین افتاده است. نمیدانم این عکس واقعی است یا طرحی ذهنی از چیزی. چه عکسی واقعی باشد و چه طرحی ذهنی، چشم انتظاری برای عزیزی از دست رفته در چنین ماجراهایی بعید نیست.
صفحهاش هنوز روشن است. عبارتی ساده، اما تکاندهنده، روی آن نقش بسته: «عشق بابا». در میان ویرانهها، این نور کوچک از صفحهی یک گوشی، بیش از هر فریادی ما را تکان داده است. این صحنه نه یک سند خبری، که یادگاری از تعلق گسسته انسانی است که دیگر در این دنیا نیست.
در این قاب، زندگی و مرگ با هم در آغوشاند. پدری که شاید دیگر پاسخی برای دادن ندارد، اما فرزندی که هنوز میکوشد رد او را در جهان بجوید. تماس گرفته، شاید با دلهره، شاید با امید. اما حالا آن تماس، خود بدل شده به سندی از عاطفهای خاموشناشدنی.
وقتی انسان از میان میرود، چه از او باقی میماند؟ بدن؟ صدا؟ حافظه؟ یا رابطه؟ تصویر میگوید: عشق: «عشق بابا». این واژه نه فقط یک نام در لیست مخاطبان است، بلکه اثری است از بودن، ردّی است از حضور انسان در دل دیگری. در جهانی که هر لحظه آدمی را تهدید به فراموشی میکند، این نام نشانیست از پیوندی که فنا نمیپذیرد.
در جهان مطلقا ناپایدار ، آنچه از انسان باقی میماند نه گوشت و استخوان، بلکه رابطه و خاطره آن است، حضور انسان در دل دیگری.
انسانی که در جهان حضور دارد، همواره در افق مرگ زیست میکند. اما در همین حضور برای مرگ، معنا پدیدار میشود: «عشق بابا» که همان معناست، همان ردپای انسانی در جهانی که بیمعنا مینمود.
در این صحنه معنا در برابر نابودی قد علم میکند و انسانی را به یاد میآورد که حتی در واپسین لحظات، با عشق زیسته است و آنچه هنوز او را به این جهان متصل کرده همین عشق است. گاهی، یک تماس بیپاسخ، یک اثر بجامانده از فاجعهای بزرگ، بیش از هزار کتاب و هزار سخن، حقیقت هستی ما را برملا میسازد.
حادثه برای خبر عدد و رقم است اما بازخوانی یک پیام بجامانده از آن با یک عکس یا بازسازی مفهومی از آندر یک طرح چیزی بیش از خبر است، عمق فاجعه را در این پیامها باید یافت نه در عدد و نه در خبر.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
از قربانیان حادثه ۱۱ سپتامبر مکالماتی برجای ماند که هریک در لحظه پیشآگاهی مرگ، عشق خود را نثار عزیزانشان میکردند. در سانحه هواپیمای مسافربری مالزی که بر فراز اوکراین سرنگون شد یکی از مسافران پیش از پرواز، عکسی از خود و هواپیما در اینستاگرام منتشر کرده بود با جملهای طنزآمیز درباره احتمال گمشدن، که بعد از سقوط هواپیما نماد تلخ پیشآگاهی شد.
حالا در بندرعباس، در میانهی خاک و آهن، جایی میان شعله و غبار، موبایلی بر زمین افتاده است. نمیدانم این عکس واقعی است یا طرحی ذهنی از چیزی. چه عکسی واقعی باشد و چه طرحی ذهنی، چشم انتظاری برای عزیزی از دست رفته در چنین ماجراهایی بعید نیست.
صفحهاش هنوز روشن است. عبارتی ساده، اما تکاندهنده، روی آن نقش بسته: «عشق بابا». در میان ویرانهها، این نور کوچک از صفحهی یک گوشی، بیش از هر فریادی ما را تکان داده است. این صحنه نه یک سند خبری، که یادگاری از تعلق گسسته انسانی است که دیگر در این دنیا نیست.
در این قاب، زندگی و مرگ با هم در آغوشاند. پدری که شاید دیگر پاسخی برای دادن ندارد، اما فرزندی که هنوز میکوشد رد او را در جهان بجوید. تماس گرفته، شاید با دلهره، شاید با امید. اما حالا آن تماس، خود بدل شده به سندی از عاطفهای خاموشناشدنی.
وقتی انسان از میان میرود، چه از او باقی میماند؟ بدن؟ صدا؟ حافظه؟ یا رابطه؟ تصویر میگوید: عشق: «عشق بابا». این واژه نه فقط یک نام در لیست مخاطبان است، بلکه اثری است از بودن، ردّی است از حضور انسان در دل دیگری. در جهانی که هر لحظه آدمی را تهدید به فراموشی میکند، این نام نشانیست از پیوندی که فنا نمیپذیرد.
در جهان مطلقا ناپایدار ، آنچه از انسان باقی میماند نه گوشت و استخوان، بلکه رابطه و خاطره آن است، حضور انسان در دل دیگری.
انسانی که در جهان حضور دارد، همواره در افق مرگ زیست میکند. اما در همین حضور برای مرگ، معنا پدیدار میشود: «عشق بابا» که همان معناست، همان ردپای انسانی در جهانی که بیمعنا مینمود.
در این صحنه معنا در برابر نابودی قد علم میکند و انسانی را به یاد میآورد که حتی در واپسین لحظات، با عشق زیسته است و آنچه هنوز او را به این جهان متصل کرده همین عشق است. گاهی، یک تماس بیپاسخ، یک اثر بجامانده از فاجعهای بزرگ، بیش از هزار کتاب و هزار سخن، حقیقت هستی ما را برملا میسازد.
حادثه برای خبر عدد و رقم است اما بازخوانی یک پیام بجامانده از آن با یک عکس یا بازسازی مفهومی از آندر یک طرح چیزی بیش از خبر است، عمق فاجعه را در این پیامها باید یافت نه در عدد و نه در خبر.
@sahandiranmehr


27.04.202508:25
این سنج و دمامی که بچه های #جشنواره_کوچه برای قربانیان فجایع #بندرعباس میزنند، آنهم وسط آن شادی مستعجل که سگرمه پشیمینه پوشان تندخور را درهم کرد، خودش غم مضاعفی است.
برخلاف آن طرب جوانمرگ، انگار این حزن و مصیبت کهنسال قاعده بازی بوده است و دیگر حرف و حدیثی ندارد، جفت و جور است با بهار و عزای دل ما، شومترین هماهنگی در سرزمین ناهماهنگیها، ادامه تلخ و روال و معصومانه آن پرسش سایه:
«این چه رازی است که هربار بهار
با عزای دل ما می آید؟!»
@sahandiranmehr
برخلاف آن طرب جوانمرگ، انگار این حزن و مصیبت کهنسال قاعده بازی بوده است و دیگر حرف و حدیثی ندارد، جفت و جور است با بهار و عزای دل ما، شومترین هماهنگی در سرزمین ناهماهنگیها، ادامه تلخ و روال و معصومانه آن پرسش سایه:
«این چه رازی است که هربار بهار
با عزای دل ما می آید؟!»
@sahandiranmehr
22.04.202506:43
🔸نسل من تاوان سختی برای کوتهبینیها داد، از بسیاری رویدادها و هنر بسیاری هنرمندان و ارتقای ذائقه هنری محروم ماند اما خوشحالم که منبعد برخلاف جوامعی که هنر و موسیقی و هنر به شکل مدرنیزم تحمیلی و نمایشی حاضر و آماده در اختیارشان قرار گرفته اما در بطن و لایه های عمیق جامعه سنت محافظهکارانه و تعصب همچنان جوشان و خروشان در برابرش مقاومت میکند، نسل امروز ایران چون طعم تلخ محرومیت را چشیده و برای بازیافتن این نعمت تقلا کرده است قدر هنر را خواهد دانست و حالا لایههای زیرین جامعه نیز پای احیای هنر به ویژه هنر برآمده از فرهنگ خود میایستد.
از یاد نبریم که مشارکت در رویدادهای فرهنگیِ غیررسمی، مانند موسیقی کوچه، احساس تعلق جمعی را تا ۴۰% افزایش میدهد.(مطالعات یونسکو /۲۰۲۱) و این برای جامعه ایران که بنا به دلایل مختلف در معرض خطر واگرایی است یک ضرورت است.
هر دلار سرمایهگذاری در رویدادهای فرهنگی، تا ۴ دلار بازده اقتصادی از طریق گردشگری، اشتغالزایی و رونق کسبوکارهای محلی ایجاد میکند.(دادههای بانک جهانی /۲۰۲۰) ضمن آنکه فضاهای غیررسمی مانند خیابان یا کوچه، خلاقیت هنری را تا ۶۰% افزایش میدهند، چرا که هنرمندان بدون ترس از قضاوت، ایدههای جدید را آزمایش میکنند.(پژوهش دانشگاه استنفورد ۲۰۱۹) هر دو این موارد هم ضرورتی برای برای تقویت اقتصاد هنری و نوآوری فرهنگی و هنری است.
سخن آخر اینکه خوشحالم که #جشنواره_کوچه پس از تصمیم اشتباه لغو مجوز، دوباره مجوز گرفت تا چراغ هنر و جشنواره برآمده از مردم که خاستگاه آن نیز فرهنگ و هنر بومی است، روشن بماند.
✍🏼سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
از یاد نبریم که مشارکت در رویدادهای فرهنگیِ غیررسمی، مانند موسیقی کوچه، احساس تعلق جمعی را تا ۴۰% افزایش میدهد.(مطالعات یونسکو /۲۰۲۱) و این برای جامعه ایران که بنا به دلایل مختلف در معرض خطر واگرایی است یک ضرورت است.
هر دلار سرمایهگذاری در رویدادهای فرهنگی، تا ۴ دلار بازده اقتصادی از طریق گردشگری، اشتغالزایی و رونق کسبوکارهای محلی ایجاد میکند.(دادههای بانک جهانی /۲۰۲۰) ضمن آنکه فضاهای غیررسمی مانند خیابان یا کوچه، خلاقیت هنری را تا ۶۰% افزایش میدهند، چرا که هنرمندان بدون ترس از قضاوت، ایدههای جدید را آزمایش میکنند.(پژوهش دانشگاه استنفورد ۲۰۱۹) هر دو این موارد هم ضرورتی برای برای تقویت اقتصاد هنری و نوآوری فرهنگی و هنری است.
سخن آخر اینکه خوشحالم که #جشنواره_کوچه پس از تصمیم اشتباه لغو مجوز، دوباره مجوز گرفت تا چراغ هنر و جشنواره برآمده از مردم که خاستگاه آن نیز فرهنگ و هنر بومی است، روشن بماند.
✍🏼سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
18.04.202510:29
✔️آغاز جنگ نرم اقتصادی؛ با «روایت دوربینها»
✍️سهند ایرانمهر
🔸درست در زمانی که آمریکا بار دیگر با ابزار تعرفه به سراغ واردات کالاهای چینی رفته، چین هم بیسر و صدا نبردی نرم اما قدرتمند را آغاز کرده است؛ نبردی در قالب روایت، تصویر، و افشای زنجیرههای پنهان سود.
در ویدیوهایی که این روزها در رسانههای غربی بهسرعت در حال دستبهدست شدن هستند، یک پیام مشترک وجود دارد: اجناس لوکس غربی، با قیمتهای نجومیشان، در کارخانههای چین با هزینهای بسیار کمتر تولید میشوند. یکی از نمونههای پربازدید این روزها، کیف دستی گرانقیمتیست (برند هرمس با کیفهای دستی مشهور Birkin و Kelly )که در غرب با قیمت ۳۸ هزار دلار به فروش میرسد، اما در چین، قیمت تمامشدهاش فقط ۱۴۰۰ دلار است.
پیام پنهان این ویدیوها روشن است:اگر این کالاها را ما میسازیم، چرا آنها را مستقیماً از ما نخرید و قیمت واقعیشان را نپردازید؟
🔸این پیام فقط یک پیشنهاد اقتصادی نیست؛ پاسخی سیاسیست به جنگ تعرفهای ترامپ. چین حالا بهجای اعتراض رسمی، دوربین را به کارخانهها برده و از درون زنجیرههای تولید جهانی فیلم گرفته و نشان داده است که چگونه برندهای غربی بهجای نوآوری، تنها با اتکا به نام و تبلیغات، از تولیدکنندههای شرقی خرید میکنند و سپس، با ضرب چندبرابری قیمت، به مشتری غربی میفروشند. چین دارد رازهایی را برملا میکند که بازار در غرب نمیخواهد مشتریانش بدانند.
از نگاه اقتصادی، این نوع کنش رسانهای یک پیام هشدار به زنجیرهی جهانی برندهاست:
اگر تولید در شرق باقی بماند اما مزایای آن فقط به جیب غرب برود، روزی چین خودش را بهعنوان تولیدکننده و فروشندهی نهایی به جهان معرفی خواهد کرد، نه فقط یک کارخانه خاموش.
این استراتژی رسانهای، بخشی از سیاست گستردهتر «فراوری کامل در داخل و فروش مستقیم به بازار جهانی» است. چین با سرمایهگذاری روی برندهای ملی، تبلیغات بومی، و پلتفرمهای فروش مستقیم مثل AliExpress یا Temu دارد دست دلالهای برند غربی را کوتاه میکند. در یک جمله: چین حالا فقط نمیسازد؛ روایت هم میسازد آنهم در دنیایی که جنگروایتها پیشگام جنگهاست.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
🔸درست در زمانی که آمریکا بار دیگر با ابزار تعرفه به سراغ واردات کالاهای چینی رفته، چین هم بیسر و صدا نبردی نرم اما قدرتمند را آغاز کرده است؛ نبردی در قالب روایت، تصویر، و افشای زنجیرههای پنهان سود.
در ویدیوهایی که این روزها در رسانههای غربی بهسرعت در حال دستبهدست شدن هستند، یک پیام مشترک وجود دارد: اجناس لوکس غربی، با قیمتهای نجومیشان، در کارخانههای چین با هزینهای بسیار کمتر تولید میشوند. یکی از نمونههای پربازدید این روزها، کیف دستی گرانقیمتیست (برند هرمس با کیفهای دستی مشهور Birkin و Kelly )که در غرب با قیمت ۳۸ هزار دلار به فروش میرسد، اما در چین، قیمت تمامشدهاش فقط ۱۴۰۰ دلار است.
پیام پنهان این ویدیوها روشن است:اگر این کالاها را ما میسازیم، چرا آنها را مستقیماً از ما نخرید و قیمت واقعیشان را نپردازید؟
🔸این پیام فقط یک پیشنهاد اقتصادی نیست؛ پاسخی سیاسیست به جنگ تعرفهای ترامپ. چین حالا بهجای اعتراض رسمی، دوربین را به کارخانهها برده و از درون زنجیرههای تولید جهانی فیلم گرفته و نشان داده است که چگونه برندهای غربی بهجای نوآوری، تنها با اتکا به نام و تبلیغات، از تولیدکنندههای شرقی خرید میکنند و سپس، با ضرب چندبرابری قیمت، به مشتری غربی میفروشند. چین دارد رازهایی را برملا میکند که بازار در غرب نمیخواهد مشتریانش بدانند.
از نگاه اقتصادی، این نوع کنش رسانهای یک پیام هشدار به زنجیرهی جهانی برندهاست:
اگر تولید در شرق باقی بماند اما مزایای آن فقط به جیب غرب برود، روزی چین خودش را بهعنوان تولیدکننده و فروشندهی نهایی به جهان معرفی خواهد کرد، نه فقط یک کارخانه خاموش.
این استراتژی رسانهای، بخشی از سیاست گستردهتر «فراوری کامل در داخل و فروش مستقیم به بازار جهانی» است. چین با سرمایهگذاری روی برندهای ملی، تبلیغات بومی، و پلتفرمهای فروش مستقیم مثل AliExpress یا Temu دارد دست دلالهای برند غربی را کوتاه میکند. در یک جمله: چین حالا فقط نمیسازد؛ روایت هم میسازد آنهم در دنیایی که جنگروایتها پیشگام جنگهاست.
@sahandiranmehr


13.04.202507:27
ذهن معاملهگر در سیاست خارجی: استیون ویتکاف چگونه فکر میکند؟
🔸روزگذشته، روز مهمی در عرصه دیپلماتیک منطقه خاورمیانه - و اغراق نیست بگوییم جهان- بود.مذاکرات مهم میان ایران و آمریکا که دور جدیدی از آن در عمان کلید خورد.
🔸در این اپیزود، به سراغ یکی از چهرههای کمتر شناختهشده اما نوظهور و پرنفوذ در سیاست خارجی دولت آمریکا میرویم که در مذاکرات میان ایران و آمریکا نیز نقشی پررنگ دارد: استیون ویتکاف، تاجری با پیشینهای درخشان در معاملات ملکی که ناگهان پایش به عرصههای دیپلماتیک نیز باز شده است.
او کیست؟ چطور از دنیای سرمایه و ساختمان به قلب حساسترین مذاکرات سیاسی خاورمیانه رسید؟
در این قسمت ویژه، نگاهی میاندازیم به شخصیت و ذهنیت تجاری او، مسیری که طی کرد تا وارد حلقه سیاستگذاران نزدیک به ترامپ شود، و مهمتر از همه، نقش او در مذاکرات میان آمریکا و ایران، در ادامه نیز نگاه او به مقوله مذاکره و نقاط قوت وضعف او را بررسی میکنیم تا ببینیم سناریوهای محتمل ناشی از نقشآفرینی او در سیاستخارجی آمریکا چیست؟
کستباکس:
https://tinyurl.com/4f8uynmz
اپلپادکست:
https://tinyurl.com/muspb48j
🔸روزگذشته، روز مهمی در عرصه دیپلماتیک منطقه خاورمیانه - و اغراق نیست بگوییم جهان- بود.مذاکرات مهم میان ایران و آمریکا که دور جدیدی از آن در عمان کلید خورد.
🔸در این اپیزود، به سراغ یکی از چهرههای کمتر شناختهشده اما نوظهور و پرنفوذ در سیاست خارجی دولت آمریکا میرویم که در مذاکرات میان ایران و آمریکا نیز نقشی پررنگ دارد: استیون ویتکاف، تاجری با پیشینهای درخشان در معاملات ملکی که ناگهان پایش به عرصههای دیپلماتیک نیز باز شده است.
او کیست؟ چطور از دنیای سرمایه و ساختمان به قلب حساسترین مذاکرات سیاسی خاورمیانه رسید؟
در این قسمت ویژه، نگاهی میاندازیم به شخصیت و ذهنیت تجاری او، مسیری که طی کرد تا وارد حلقه سیاستگذاران نزدیک به ترامپ شود، و مهمتر از همه، نقش او در مذاکرات میان آمریکا و ایران، در ادامه نیز نگاه او به مقوله مذاکره و نقاط قوت وضعف او را بررسی میکنیم تا ببینیم سناریوهای محتمل ناشی از نقشآفرینی او در سیاستخارجی آمریکا چیست؟
کستباکس:
https://tinyurl.com/4f8uynmz
اپلپادکست:
https://tinyurl.com/muspb48j
12.04.202516:22
✔️قسمت هجدهم #پادکست_سهند_ایرانمهر :
ذهن معاملهگر در سیاست خارجی: استیون ویتکاف چگونه فکر میکند؟
🔸امروز روز مهمی در عرصه دیپلماتیک منطقه خاورمیانه - و اغراق نیست بگوییم جهان- بود.مذاکرات مهم میان ایران و آمریکا که دور جدیدی از آن در عمان کلید خورد.
🔸در این اپیزود، به سراغ یکی از چهرههای کمتر شناختهشده اما نوظهور و پرنفوذ در سیاست خارجی دولت آمریکا میرویم که در مذاکرات میان ایران و آمریکا نیز نقشی پررنگ دارد: استیون ویتکاف، تاجری با پیشینهای درخشان در معاملات ملکی که ناگهان پایش به عرصههای دیپلماتیک نیز باز شده است.
او کیست؟ چطور از دنیای سرمایه و ساختمان به قلب حساسترین مذاکرات سیاسی خاورمیانه رسید؟
در این قسمت ویژه، نگاهی میاندازیم به شخصیت و ذهنیت تجاری او، مسیری که طی کرد تا وارد حلقه سیاستگذاران نزدیک به ترامپ شود، و مهمتر از همه، نقش او در مذاکرات میان آمریکا و ایران، در ادامه نیز نگاه او به مقوله مذاکره و نقاط قوت وضعف او را بررسی میکنیم تا ببینیم حضور او چه فرصتها و تهدیدهایی را ایجاد میکند و سناریوهای محتمل ناشی از نقشآفرینی اودر سیاستخارجی آمریکا چیست؟
🔄 حمایت از طریق حامی باش
__________________________
✅ شنیدن بدون نیاز به نصب نرم افزار
✅ همزمان در: کست باکس I اپل پادکست | اسپاتیفایونه
تلگرام I توییتر (X) I یوتیوب I اینستاگرام I واتساپ
@sahandiranmehr
ذهن معاملهگر در سیاست خارجی: استیون ویتکاف چگونه فکر میکند؟
🔸امروز روز مهمی در عرصه دیپلماتیک منطقه خاورمیانه - و اغراق نیست بگوییم جهان- بود.مذاکرات مهم میان ایران و آمریکا که دور جدیدی از آن در عمان کلید خورد.
🔸در این اپیزود، به سراغ یکی از چهرههای کمتر شناختهشده اما نوظهور و پرنفوذ در سیاست خارجی دولت آمریکا میرویم که در مذاکرات میان ایران و آمریکا نیز نقشی پررنگ دارد: استیون ویتکاف، تاجری با پیشینهای درخشان در معاملات ملکی که ناگهان پایش به عرصههای دیپلماتیک نیز باز شده است.
او کیست؟ چطور از دنیای سرمایه و ساختمان به قلب حساسترین مذاکرات سیاسی خاورمیانه رسید؟
در این قسمت ویژه، نگاهی میاندازیم به شخصیت و ذهنیت تجاری او، مسیری که طی کرد تا وارد حلقه سیاستگذاران نزدیک به ترامپ شود، و مهمتر از همه، نقش او در مذاکرات میان آمریکا و ایران، در ادامه نیز نگاه او به مقوله مذاکره و نقاط قوت وضعف او را بررسی میکنیم تا ببینیم حضور او چه فرصتها و تهدیدهایی را ایجاد میکند و سناریوهای محتمل ناشی از نقشآفرینی اودر سیاستخارجی آمریکا چیست؟
🔄 حمایت از طریق حامی باش
__________________________
✅ شنیدن بدون نیاز به نصب نرم افزار
✅ همزمان در: کست باکس I اپل پادکست | اسپاتیفایونه
تلگرام I توییتر (X) I یوتیوب I اینستاگرام I واتساپ
@sahandiranmehr


29.04.202506:26
علیرغم انتقادهایی که به نادیده گرفتن برخی ظرافتهای دیپلماتیک و بار معنایی واژگان در آقای پزشکیان دارم اما بخش عمده سخنرانیاش در این دو ویدیو ( که کنار هم قرار دادهام) هوشمندانه است. چه آنجا که از نظامی و جهان معنایی ایرانی و ابزار زبانی فارسیاش سخن میگوید و چه آنجا که با استفاده از ظرفیتهای ادبیات از گذشته مشترک و واحدی سخن میگوید که زبان سیاست برای بیان بدون حساسیت آن الکن است.
@sahandiranmehr
@sahandiranmehr


24.04.202518:20
@sahandiranmehr
19.04.202509:43
🔸قسمت نوزدهم پادکست سهند ایرانمهر منتشر شد.
از اینجا بشنوید:
https://castbox.fm/vd/799166614
از اینجا بشنوید:
https://castbox.fm/vd/799166614


14.04.202508:19
These countries are calling us up, kissing my ass"
این جمله #ترامپ باعث شده مخالفان تندروی داخلی با ترجمه به "بیا باسنمو ببوس" موجی رو با هشتگ "بیا باسنمو ببوس یا تضمین با بوسیدن باسن" راه بندازن. معنی این جمله در زبان انگلیسی در واقع معادل«دارن چاپلوسی میکنن» یا «دارن تملق میکنن»ه. لحن عامیانه و نزدیکتری به اصطلاح انگلیسی هم یعنی "دارن سواری میدن" و معانی از این دسته اما به هرحال برای مخالفان، معنایی که مذاکره را شنیعتر نشان بده اولویت بیشتری داره(سر این نکته که منظورش چیه و کدوم معنا بوده مجادله ندارم). در این #رشتو میخواهم به سراغ سابقه ترجمه جهتدار و نقشی که در تشدید بحران دارد اشاره کنم تا بدونیم در تندکردن فضای پیش از #مذاکره بین افکار عمومی و دیپلماتها تا چه حد موثره...
برای مطالعه این رشته توییت به این آدرس مراجعه کنید:
https://x.com/sahandiranmehr/status/1911691029574459892?s=46&t=JVdRoEdFBoJ_hxsmJeOCFA
و برای شنیدن پادکستی که سال گذشته درباره نقش ترجمه جهتدار در بروز بحران تهیه کردم به این آدرس بروید:
https://castbox.fm/vd/771560366
این جمله #ترامپ باعث شده مخالفان تندروی داخلی با ترجمه به "بیا باسنمو ببوس" موجی رو با هشتگ "بیا باسنمو ببوس یا تضمین با بوسیدن باسن" راه بندازن. معنی این جمله در زبان انگلیسی در واقع معادل«دارن چاپلوسی میکنن» یا «دارن تملق میکنن»ه. لحن عامیانه و نزدیکتری به اصطلاح انگلیسی هم یعنی "دارن سواری میدن" و معانی از این دسته اما به هرحال برای مخالفان، معنایی که مذاکره را شنیعتر نشان بده اولویت بیشتری داره(سر این نکته که منظورش چیه و کدوم معنا بوده مجادله ندارم). در این #رشتو میخواهم به سراغ سابقه ترجمه جهتدار و نقشی که در تشدید بحران دارد اشاره کنم تا بدونیم در تندکردن فضای پیش از #مذاکره بین افکار عمومی و دیپلماتها تا چه حد موثره...
برای مطالعه این رشته توییت به این آدرس مراجعه کنید:
https://x.com/sahandiranmehr/status/1911691029574459892?s=46&t=JVdRoEdFBoJ_hxsmJeOCFA
و برای شنیدن پادکستی که سال گذشته درباره نقش ترجمه جهتدار در بروز بحران تهیه کردم به این آدرس بروید:
https://castbox.fm/vd/771560366
13.04.202507:20
🔸ضمن سپاس از تلاشهایی که برای معرفی گنجینههای ادب فارسی صورت میگیرد باید درنظر داشت که بازگویی متن گذشته در دوران مدرن امروز خطر باژگونی زبانی و آناکرونیسم را به همراه دارد بنابراین نباید وجود صحنه های اروتیک در شعر نظامی ما را دچار این اشتباه کند که او به صرف بیان این صحنهها «شاعری اروتیک» همچون «شارون اولدز» یا «فرانک اوهارا» دردوران مدرن است.
تفاوت آنها با نظامی به منظومهای است که در آن قرار گرفتهاند و هدف غایی آن ستایش لذت جنسی و زمینی است. بیان صحنههای اروتیک در شعر نظامی به عنوان التزام او به بیان صریح رویداد و حالت است نه آنکه غایت و هدف باشد چنانکه آن حالتهایی که در نوع احساس زمینی و شهوانی خسرو به شیرین وجود دارد و عموما از سوی شیرین به دلیل ماهیت ابزاری و هدف غایی خسرو ملامت میشود در رابطه فرهاد با شیرین رنگ میبازد زیرا برای فرهاد این لذت تنانه غایت نیست و فحوای کلی سخن نظامی نیز ستایش عشق از نوع دوم است اگرچه صورتهای دقیق اما همراه با آزرمی از حس جنسی را نیز تصویر کرده باشد بنابراین نمیتوان او را شاعری اروتیک نامید، چنانکه مولانا و سعدی و حافظ را.
✍🏼سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
تفاوت آنها با نظامی به منظومهای است که در آن قرار گرفتهاند و هدف غایی آن ستایش لذت جنسی و زمینی است. بیان صحنههای اروتیک در شعر نظامی به عنوان التزام او به بیان صریح رویداد و حالت است نه آنکه غایت و هدف باشد چنانکه آن حالتهایی که در نوع احساس زمینی و شهوانی خسرو به شیرین وجود دارد و عموما از سوی شیرین به دلیل ماهیت ابزاری و هدف غایی خسرو ملامت میشود در رابطه فرهاد با شیرین رنگ میبازد زیرا برای فرهاد این لذت تنانه غایت نیست و فحوای کلی سخن نظامی نیز ستایش عشق از نوع دوم است اگرچه صورتهای دقیق اما همراه با آزرمی از حس جنسی را نیز تصویر کرده باشد بنابراین نمیتوان او را شاعری اروتیک نامید، چنانکه مولانا و سعدی و حافظ را.
✍🏼سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr


12.04.202510:33
@sahandiranmehr


28.04.202516:51
@sahandiranmehr
24.04.202512:36
✔️غروب اشکانیان: شکست یک امپراتوری بیمرکز
✍️سهند ایرانمهر
🔸در چنین روزی در سال ۲۲۴ میلادی، نبردی در دشت هرمزدگان رقم خورد که سرنوشت ایران را برای قرنها تغییر داد. از هرمزدگان به نام جنگ داخلی ایرانیان نام بردهاند. در این جنگ که در نیمه راه شوش و بهبهان روی داد اردشیر بابکان و اردوان پنجم رویاروی هم قرار گرفتند و اردشیر بابکان فرمانروای پارس (فارس، کرمان و اصفهان امروز) بر اردوان پنجم شاه اشكانی چیره شد. اما چرا اشکانیان شکست خوردند؟
🔸اشکانیان بیش از چهار قرن بر ایران حکومت کردند؛ از دل طغیان علیه سلوکیان برخاستند، رومیان را زمینگیر کردند، و ایران را از هلنیگرایی نجات دادند. اما در قرن سوم میلادی، نشانههای زوال از درون آغاز شده بود اما چرا چنین شد؟
🔸اشکانیان شاه داشتند، ولی دولت نداشتند. ساختار فئودالی، قدرت را در دست خاندانهای محلی متمرکز کرده بود. هر فرد متمول و صاحبنفوذی از طبقه اشراف یک ارتش داشت، هر شاهزادهای هم یک پایتخت. تمرکز قدرت، رؤیایی بود که محقق نشد و نهادی برای انسجام در کار نبود.
🔸این پاشیدگی سیاسی با ضعف دیوانسالاری همراه بود. اشکانیان نه ارتش دائمی منظم داشتند، نه مالیات سراسری منسجم، نه دیوان مستقل. هر چیز به اراده خاندانهای محلی وابسته بود و سلطنت، بیشتر نقش داور را داشت.
از نظر جامعهشناسی تاریخی، میتوان این وضعیت را «قدرت غیرمتمرکز در همتنیده» نامید، آنگونه که میشل فوکو توصیف میکند: ساختاری که در آن، قدرت بدون مرکز است و بدون قابلیت تصمیمسازی کلان. نتیجه نیز چیزی جز فرسایش تدریجی نبود.
🔸اشکانیان بهرغم موفقیتهای نظامی، پروژه تمدنی نداشتند. نه شهرسازی گسترده، نه یک روایت منسجم فرهنگی. شاید به همین دلیل، با آنکه چهار قرن حکومت کردند، کمتر از آنچه سزاوارشان بود در حافظه جمعی ما ایرانیان جا گرفتند.
رومیان هم بیتأثیر نبودند. جنگهای پیدرپی در غرب، خزانه را خالی و ارتش را فرسوده کرد. نه امکان توسعه بود، نه بازسازی. فشار خارجی بر ضعف داخلی سوار شد. نبود دیپلماسی فعال منطقهای هم مزید بر علت بود
🔸سرانجام، اردشیر بابکان پا به عرصه گذاشت. مردی از خاندانی محلی در فارس، که فهمید شاهنشاهی نیاز به ایدئولوژی دارد، به تمرکز، به دین، به زبان رسمی. ساسانیان با ترکیب دین و دولت، سلسلهای ساختند که قرنها نماد قدرت ایرانی شد.
🔸با همه این ضعفها، اشکانیان نقش پررنگی در تاریخ ما دارند:
اشکانیان بودند که از ایران در برابر هلنیسم دفاع کردند. آنان سد محکمی دربرابر توسعهطلبی رومیان بودند و در عین حال تبادلات و تلفیق فرهنگی شرق و غرب را پایه گذاشتند و الگویی برای مقاومت نامتمرکز ساختند.
🔸عمدهترین دلیل سقوط اشکانیان دولت ضعیف، عدم انسجام و فقدان روایت تمدنی و به جای آن ادامه ماجراجویی خارجی با قدرتی همچون روم بود. دلایلی که سبب شد:ساختار ناپایدار، دیپلماسی ناتوان، و هویت متزلزل آن را در معرض فروپاشی قرار دهد.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
🔸در چنین روزی در سال ۲۲۴ میلادی، نبردی در دشت هرمزدگان رقم خورد که سرنوشت ایران را برای قرنها تغییر داد. از هرمزدگان به نام جنگ داخلی ایرانیان نام بردهاند. در این جنگ که در نیمه راه شوش و بهبهان روی داد اردشیر بابکان و اردوان پنجم رویاروی هم قرار گرفتند و اردشیر بابکان فرمانروای پارس (فارس، کرمان و اصفهان امروز) بر اردوان پنجم شاه اشكانی چیره شد. اما چرا اشکانیان شکست خوردند؟
🔸اشکانیان بیش از چهار قرن بر ایران حکومت کردند؛ از دل طغیان علیه سلوکیان برخاستند، رومیان را زمینگیر کردند، و ایران را از هلنیگرایی نجات دادند. اما در قرن سوم میلادی، نشانههای زوال از درون آغاز شده بود اما چرا چنین شد؟
🔸اشکانیان شاه داشتند، ولی دولت نداشتند. ساختار فئودالی، قدرت را در دست خاندانهای محلی متمرکز کرده بود. هر فرد متمول و صاحبنفوذی از طبقه اشراف یک ارتش داشت، هر شاهزادهای هم یک پایتخت. تمرکز قدرت، رؤیایی بود که محقق نشد و نهادی برای انسجام در کار نبود.
🔸این پاشیدگی سیاسی با ضعف دیوانسالاری همراه بود. اشکانیان نه ارتش دائمی منظم داشتند، نه مالیات سراسری منسجم، نه دیوان مستقل. هر چیز به اراده خاندانهای محلی وابسته بود و سلطنت، بیشتر نقش داور را داشت.
از نظر جامعهشناسی تاریخی، میتوان این وضعیت را «قدرت غیرمتمرکز در همتنیده» نامید، آنگونه که میشل فوکو توصیف میکند: ساختاری که در آن، قدرت بدون مرکز است و بدون قابلیت تصمیمسازی کلان. نتیجه نیز چیزی جز فرسایش تدریجی نبود.
🔸اشکانیان بهرغم موفقیتهای نظامی، پروژه تمدنی نداشتند. نه شهرسازی گسترده، نه یک روایت منسجم فرهنگی. شاید به همین دلیل، با آنکه چهار قرن حکومت کردند، کمتر از آنچه سزاوارشان بود در حافظه جمعی ما ایرانیان جا گرفتند.
رومیان هم بیتأثیر نبودند. جنگهای پیدرپی در غرب، خزانه را خالی و ارتش را فرسوده کرد. نه امکان توسعه بود، نه بازسازی. فشار خارجی بر ضعف داخلی سوار شد. نبود دیپلماسی فعال منطقهای هم مزید بر علت بود
🔸سرانجام، اردشیر بابکان پا به عرصه گذاشت. مردی از خاندانی محلی در فارس، که فهمید شاهنشاهی نیاز به ایدئولوژی دارد، به تمرکز، به دین، به زبان رسمی. ساسانیان با ترکیب دین و دولت، سلسلهای ساختند که قرنها نماد قدرت ایرانی شد.
🔸با همه این ضعفها، اشکانیان نقش پررنگی در تاریخ ما دارند:
اشکانیان بودند که از ایران در برابر هلنیسم دفاع کردند. آنان سد محکمی دربرابر توسعهطلبی رومیان بودند و در عین حال تبادلات و تلفیق فرهنگی شرق و غرب را پایه گذاشتند و الگویی برای مقاومت نامتمرکز ساختند.
🔸عمدهترین دلیل سقوط اشکانیان دولت ضعیف، عدم انسجام و فقدان روایت تمدنی و به جای آن ادامه ماجراجویی خارجی با قدرتی همچون روم بود. دلایلی که سبب شد:ساختار ناپایدار، دیپلماسی ناتوان، و هویت متزلزل آن را در معرض فروپاشی قرار دهد.
@sahandiranmehr
19.04.202509:40
قسمت نوزدهم #پادکست_سهند_ایرانمهر |تعرفه های ترامپ؛ سیاستی جسورانه یا بحران اقتصادی؟
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در دور دوم ریاست جمهوری خود تعرفههای سنگینی بر روی واردات از کشورهای مختلف وضع کرده است.
این تعرفهها چه هستند؟ چرا اعمال شدند؟ آیا واقعاً اقتصاد آمریکا را نجات خواهند داد یا اقتصاد جهان و آمریکا را به به چالش خواهند گرفت؟ در این قسمت تلاش میکنیم با تحلیل و بررسی وقایع به ریشه های این اقدام، سابقه تاریخی ان و تاثیرش بر اقتصاد جهان و آمریکا بپردازیم.
🔄 حمایت از طریق حامی باش
_________________________________________
✅ شنیدن بدون نیاز به نصب نرم افزار
✅ همزمان در: کست باکس I اپل پادکست | اسپاتیفای
_____________________________________________
تلگرام I توییتر (X) I یوتیوب I اینستاگرام I واتساپ
@sahandiranmehr
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در دور دوم ریاست جمهوری خود تعرفههای سنگینی بر روی واردات از کشورهای مختلف وضع کرده است.
این تعرفهها چه هستند؟ چرا اعمال شدند؟ آیا واقعاً اقتصاد آمریکا را نجات خواهند داد یا اقتصاد جهان و آمریکا را به به چالش خواهند گرفت؟ در این قسمت تلاش میکنیم با تحلیل و بررسی وقایع به ریشه های این اقدام، سابقه تاریخی ان و تاثیرش بر اقتصاد جهان و آمریکا بپردازیم.
🔄 حمایت از طریق حامی باش
_________________________________________
✅ شنیدن بدون نیاز به نصب نرم افزار
✅ همزمان در: کست باکس I اپل پادکست | اسپاتیفای
_____________________________________________
تلگرام I توییتر (X) I یوتیوب I اینستاگرام I واتساپ
@sahandiranmehr
Could not access
the media content
the media content
14.04.202504:06
شنودم من که جایی بی دلی بود
نه از دل هم چو ما بیحاصلی بود
زدندش کودکان سنگی ز هر راه
تگرگی نیز پیدا گشت ناگاه
بسوی آسمان برداشت سر را
که چون بردی دل این بی خبر را
تگرگ و سنگ کردی بر تنم بار
شدی تو نیز با این کودکان یار؟
۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری
@sahandiranmehr
نه از دل هم چو ما بیحاصلی بود
زدندش کودکان سنگی ز هر راه
تگرگی نیز پیدا گشت ناگاه
بسوی آسمان برداشت سر را
که چون بردی دل این بی خبر را
تگرگ و سنگ کردی بر تنم بار
شدی تو نیز با این کودکان یار؟
عطار نیشابوری
اسرارنامه
۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری
@sahandiranmehr
13.04.202506:36
✔️سه دلیل نارضایتی نتانیاهو از نشست مسقط
✍🏼سهند ایرانمهر
در پی اظهارات دونالد ترامپ مبنی بر ادامه مذاکرات با ایران و توصیف آن به عنوان روندی «عالی»، سکوت غیرمعمول اسرائیل در قبال این تحولات توجه تحلیلگران را به خود جلب کرده است. این سکوت، برخلاف رویه گذشته اسراییل که همواره با صدای بلند مخالفت خود را با هرگونه توافق هستهای با ایران اعلام میکرد، این بار نه نشان رضایت که نشان «عدم رضایت» است. برای توضیح این وضعیت سه دلیل اصلی را میتوان برشمرد:
🔸اول اینکه، اسرائیل سالها تلاش کرد تا ایران را در یک «چرخه امنیتی» قرار دهد، بهگونهای که دو طرفِ مذاکره (ایران و آمریکا) یکدیگر را ذاتاً غیرقابل اعتماد یا تهدید دائمی تصور کنند. از نگاه اسرائیل، این چارچوب ذهنی تضمین میکرد که حتی در صورت توافق، شکاف عمیق میان ایران و آمریکا باقی بماند به ویژه آنکه در ایران نیز هواداران تندرویی داشت. با این حال، به نظر میرسد روند کنونی مذاکرات به جای تشدید این ذهنیتها، در تقلای ایجاد فضایی برای بازتعریف رابطه است. ترامپ با پیشبرد مذاکرات خارج از چهارچوب سنتی (مانند برجام)، عملاً به ایران و آمریکا فرصتی داده است تا از دام تصویرسازیهای متقابلِ «تهدید مطلق» فاصله بگیرند. این تغییر، اسرائیل را در موقعیتی قرار داده که نمیتواند بهسادگی با تکیه بر روایت پیشین، مخالفت خود را علنی کند.
🔸دومین دلیل آن است که اسرائیل همواره مخالفت مطلق خود با هرگونه مذاکره با ایران را اعلام کرده و در عوض، خواستار اعمال «الگوی لیبی» بوده است؛ الگویی که در آن، هرگونه فعالیت هستهای - حتی صلحآمیز- بهطور کامل نابود شد اما تفاوت کلیدی مذاکرات کنونی با این الگو، در پذیرشِ حق ایران برای دستیابی به فناوری هستهای صلحآمیز از سوی آمریکا و مخالفت با ساخت بمب است که ایران نیز هیچگاه بر سر آن با غرب اختلاف نداشته است و گزارش آژانس نیز دلیلی بر پیگیری آن اقامه نکرده است . در واقع، واشنگتن اکنون نه بر نابودی کامل زیرساختهای هستهای ایران، بلکه بر میزان غنیسازی تاکید دارد و مذاکرات کنونی ترامپ نیز تلاشی است برای تفکیک این موارد از حق ایران در چارچوب پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای. این تغییر اولویتها، اسرائیل را با این واقعیت روبهرو ساخته که نمیتواند به شیوه گذشته، کنگره آمریکا را علیه توافق بسیج کند، چرا که ترامپ -برخلاف اوباما یا بایدن- از حمایت گسترده جمهوریخواهان در کنگره برخوردار است و فضای سیاسی فعلی، امکان مانور دادن نتانیاهو یا ایراد نطق آتشین با کف ممتد اعضای کنگره برای تحریک علیه توافق را بهشدت محدود کرده است.
🔸سومین دلیل نیز آن است که اسراییل میداند حتی در صورت بازگشت جناح رقیب ترامپ به قدرت باز هم نمیتوان همچون دوران برامدن ترامپ و نادیده گرفتن برجام، به نقض توافق احتمالی کنونی دلخوش داشت و ایده «توافق امروز، لغو فردا»ی گذشته را شاهد بود. به بیان ساده، اسرائیل میداند که دیگر نمیتواند با تکیه بر استراتژیهای گذشته، مانع شکلگیری توافقی شود که احتمالا و در صورت نهایی شدن، میتواند پایدارتر از برجام باشد.
@sahandiranmehr
✍🏼سهند ایرانمهر
در پی اظهارات دونالد ترامپ مبنی بر ادامه مذاکرات با ایران و توصیف آن به عنوان روندی «عالی»، سکوت غیرمعمول اسرائیل در قبال این تحولات توجه تحلیلگران را به خود جلب کرده است. این سکوت، برخلاف رویه گذشته اسراییل که همواره با صدای بلند مخالفت خود را با هرگونه توافق هستهای با ایران اعلام میکرد، این بار نه نشان رضایت که نشان «عدم رضایت» است. برای توضیح این وضعیت سه دلیل اصلی را میتوان برشمرد:
🔸اول اینکه، اسرائیل سالها تلاش کرد تا ایران را در یک «چرخه امنیتی» قرار دهد، بهگونهای که دو طرفِ مذاکره (ایران و آمریکا) یکدیگر را ذاتاً غیرقابل اعتماد یا تهدید دائمی تصور کنند. از نگاه اسرائیل، این چارچوب ذهنی تضمین میکرد که حتی در صورت توافق، شکاف عمیق میان ایران و آمریکا باقی بماند به ویژه آنکه در ایران نیز هواداران تندرویی داشت. با این حال، به نظر میرسد روند کنونی مذاکرات به جای تشدید این ذهنیتها، در تقلای ایجاد فضایی برای بازتعریف رابطه است. ترامپ با پیشبرد مذاکرات خارج از چهارچوب سنتی (مانند برجام)، عملاً به ایران و آمریکا فرصتی داده است تا از دام تصویرسازیهای متقابلِ «تهدید مطلق» فاصله بگیرند. این تغییر، اسرائیل را در موقعیتی قرار داده که نمیتواند بهسادگی با تکیه بر روایت پیشین، مخالفت خود را علنی کند.
🔸دومین دلیل آن است که اسرائیل همواره مخالفت مطلق خود با هرگونه مذاکره با ایران را اعلام کرده و در عوض، خواستار اعمال «الگوی لیبی» بوده است؛ الگویی که در آن، هرگونه فعالیت هستهای - حتی صلحآمیز- بهطور کامل نابود شد اما تفاوت کلیدی مذاکرات کنونی با این الگو، در پذیرشِ حق ایران برای دستیابی به فناوری هستهای صلحآمیز از سوی آمریکا و مخالفت با ساخت بمب است که ایران نیز هیچگاه بر سر آن با غرب اختلاف نداشته است و گزارش آژانس نیز دلیلی بر پیگیری آن اقامه نکرده است . در واقع، واشنگتن اکنون نه بر نابودی کامل زیرساختهای هستهای ایران، بلکه بر میزان غنیسازی تاکید دارد و مذاکرات کنونی ترامپ نیز تلاشی است برای تفکیک این موارد از حق ایران در چارچوب پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای. این تغییر اولویتها، اسرائیل را با این واقعیت روبهرو ساخته که نمیتواند به شیوه گذشته، کنگره آمریکا را علیه توافق بسیج کند، چرا که ترامپ -برخلاف اوباما یا بایدن- از حمایت گسترده جمهوریخواهان در کنگره برخوردار است و فضای سیاسی فعلی، امکان مانور دادن نتانیاهو یا ایراد نطق آتشین با کف ممتد اعضای کنگره برای تحریک علیه توافق را بهشدت محدود کرده است.
🔸سومین دلیل نیز آن است که اسراییل میداند حتی در صورت بازگشت جناح رقیب ترامپ به قدرت باز هم نمیتوان همچون دوران برامدن ترامپ و نادیده گرفتن برجام، به نقض توافق احتمالی کنونی دلخوش داشت و ایده «توافق امروز، لغو فردا»ی گذشته را شاهد بود. به بیان ساده، اسرائیل میداند که دیگر نمیتواند با تکیه بر استراتژیهای گذشته، مانع شکلگیری توافقی شود که احتمالا و در صورت نهایی شدن، میتواند پایدارتر از برجام باشد.
@sahandiranmehr
11.04.202516:24
✔️مشتاقتر شدم
✍️سهند ایرانمهر
یاسوناری کاواباتا (Yasunari Kawabata)، نویسنده ژاپنی برنده جایزه نوبل رمانمشهوری دارد با عنوان «سرزمین برفی»(Snow Country)، این اثر یکی از مهمترین آثار کاواباتا و نمادی از نوستالژی و غمهای مربوط به گذشته در ادبیات ژاپنی است. او مینویسد:
«یادآوری چیزی که دیگر وجود ندارد، برای قلبی که آن را تجربه کرده مثل تجربه یک درد توام با آرامش است. اما در این یادآوری، در این بازگشت به گذشته، همواره یک زیبایی وجود دارد؛ درک زیباییِ در گذرا بودن، در معرض نابودی بودن، یادآوردن در میان لحظههایی که به سرعت از دست میروند».
بوداییها اسم این حالت را گذاشتهاند«آناتا»(Anatta) شاید بهترین چیزی که بتوان در توصیف آناتا گفت این است که شما فکر میکنید یکچیز برای همیشه مُرده، رفته و فقط در درون شماست اما مدفون و به یکباره چیزی یا کسی در بیرون از شما آن چیزی را که فکر میکردید تمام شده از درون شما بیرون میکشد و یک هماهنگی غمگنانه، حزنانگیز و دردناک میان درون شما و شادی آن بیرون ایجاد میشود. چیزی مثل معجون تلخ وشیرینی که هر بخشی از آن بخش دیگر را تعدیل میکند. ناپایداری جهان و گذران زمان در کنار پایداری خاطرات و زندهبودن چیزهایی که در درونتان دارید. «یوگان» در فلسفه ژاپنی هم نزدیک به همین معناست.
اینجاست که میفهمید زمان خطی نیست بلکه بهصورت دایرهای در تجربه انسانها باز میگردد. در چنین لحظاتی، مرزهای زمان و مکان از هم میگسلند و فرد به یک لحظه خاص از گذشته بازمیگردد و گذشته خود را در زمان حال زنده و پایدار میبیند، نقیضی بر جهانی که ناپایداری اساس آن است. فرقی نمیکند چه اسمی بر این حالت میگذارند: «یوگان» در فلسفه ژاپنی یا «آناتا» بودایی یا توصیفی که سعدی از پرواز جان خود میان جهانها دارد، پرواز میان جهان پایدار درون و جهان ناپایدار بیرون که اشتیاق را «تلخ وشیرین» در آدمی برمیانگیزاند:
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم…
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاقتر شدم
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
یاسوناری کاواباتا (Yasunari Kawabata)، نویسنده ژاپنی برنده جایزه نوبل رمانمشهوری دارد با عنوان «سرزمین برفی»(Snow Country)، این اثر یکی از مهمترین آثار کاواباتا و نمادی از نوستالژی و غمهای مربوط به گذشته در ادبیات ژاپنی است. او مینویسد:
«یادآوری چیزی که دیگر وجود ندارد، برای قلبی که آن را تجربه کرده مثل تجربه یک درد توام با آرامش است. اما در این یادآوری، در این بازگشت به گذشته، همواره یک زیبایی وجود دارد؛ درک زیباییِ در گذرا بودن، در معرض نابودی بودن، یادآوردن در میان لحظههایی که به سرعت از دست میروند».
بوداییها اسم این حالت را گذاشتهاند«آناتا»(Anatta) شاید بهترین چیزی که بتوان در توصیف آناتا گفت این است که شما فکر میکنید یکچیز برای همیشه مُرده، رفته و فقط در درون شماست اما مدفون و به یکباره چیزی یا کسی در بیرون از شما آن چیزی را که فکر میکردید تمام شده از درون شما بیرون میکشد و یک هماهنگی غمگنانه، حزنانگیز و دردناک میان درون شما و شادی آن بیرون ایجاد میشود. چیزی مثل معجون تلخ وشیرینی که هر بخشی از آن بخش دیگر را تعدیل میکند. ناپایداری جهان و گذران زمان در کنار پایداری خاطرات و زندهبودن چیزهایی که در درونتان دارید. «یوگان» در فلسفه ژاپنی هم نزدیک به همین معناست.
اینجاست که میفهمید زمان خطی نیست بلکه بهصورت دایرهای در تجربه انسانها باز میگردد. در چنین لحظاتی، مرزهای زمان و مکان از هم میگسلند و فرد به یک لحظه خاص از گذشته بازمیگردد و گذشته خود را در زمان حال زنده و پایدار میبیند، نقیضی بر جهانی که ناپایداری اساس آن است. فرقی نمیکند چه اسمی بر این حالت میگذارند: «یوگان» در فلسفه ژاپنی یا «آناتا» بودایی یا توصیفی که سعدی از پرواز جان خود میان جهانها دارد، پرواز میان جهان پایدار درون و جهان ناپایدار بیرون که اشتیاق را «تلخ وشیرین» در آدمی برمیانگیزاند:
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم…
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاقتر شدم
@sahandiranmehr
Shown 1 - 24 of 156
Log in to unlock more functionality.