Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
گوشه هایی از تاریخ avatar

گوشه هایی از تاریخ

تماس با مدیر و نویسنده کانال جهت ارتباط و ارایه نکته نظر
۰۹۱۵۵۵۷۲۶۴۶
@Mazinanikazem
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateApr 02, 2017
Added to TGlist
Mar 02, 2025

Records

17.04.202523:59
4.2KSubscribers
01.04.202523:59
100Citation index
06.04.202509:26
323Average views per post
06.04.202509:26
323Average views per ad post
27.02.202521:31
5.37%ER
05.04.202523:59
7.72%ERR
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
MAR '25APR '25MAY '25

Popular posts گوشه هایی از تاریخ

06.04.202514:59
شبی یک سرگذشت : امشب
ظل السلطان حاکم نالایق اصفهان*
مسعودمیرزا ملقب به ظل‌السلطان (متولد ۱۵دی ۱۲۲۸ خورشیدی تبریز) شاهزادهٔ قاجار و بزرگترین پسر ناصرالدین شاه ، وی مدت( ۳۴) سال حاکم اصفهان بودبه زبان عربی وفرانسه آشنابود همچنین کتابخانه ای داشت که بیشترکتابهای خطی درآن موجود بود کتاب تاریخ مسعودی ازکارهای اوست که اطلاعات خوبی ازآن دوره بمامیدهد البته بعضی اعتقاد دارند پسر برادرش کتابرابنام اونوشته ، اوخود را مالک برحق تاج‌وتخت می‌دانست و پس از مرگ ناصرالدین شاه با این که مسن‌تر از مظفرالدین شاه بود به این دلیل که از مادری غیر قجر زاده شده بود ، از تاج‌وتخت محروم شد، این امر موجب کینه او شد و برای نشان دادن قدرت دست به کارهای عجیبی میزد که تخریب کاخ‌های صفوی از جملهٔ آنهاست (که البته از فروش مصالح کاخها پول خوبی به جیب میزد) او نیز مانند پدرش ناصر الدین شاه به نمایش قدرت و شکارحیوانات (شرح حیوانات شکارشده کمیاب باعث تاسف است) و حرمسرا خیلی علاقمند بود.
اوبرای خودش لشگری جداگانه با یونیفرم مخصوص داشت فرمانروایی سی و چهار ساله ظل‌السلطان بر اصفهان، با ویرانی بیش از ۵۰ اثر و بنای تاریخی و باغ ایرانی در پایتخت دولت صفوی همراه بود.
شهر اصفهان كه در روزگار اوج و شکوه خود دارای ۱۳۷ كاخ ، ۱۶۲ مسجد ، ۴۸ مدرسه ، ۲۷۳ حمام داشت در دوره ظل‌السلطان بیشتر شکوه و زیبایی خود را از کف داد.
درست در زمانی که ظل السلطان ایرانی اصفهان را شخم می زد ، یک خارجی بنام هولتسر غصه نابودی این ابنیه را داشت.
این شیفتگی و شیدایی (هولتسر) در زمانه‌ای که مردمش نسبت به میراث ملی خود بی‌تفاوت‌اند بسیار ستودنی است.
چه اندوهناک و دردناک است که یک بیگانه چنین مفتون و دلباخته‌ی دیرینه‌های این سرزمین باشد آن‌گاه کسانی که هستی‌شان از این خاک است قدر و منزلت فرهنگ و هنر خویش را ندانند.
هولستر از بی‌مهری حاکم اصفهان نسبت به داشته‌های تاریخی بی‌نظیر و باشکوه‌ روایت تلخی می‌کند(دریغا طولی نخواهد کشید، که از یادگارهای این دوره‌ی جالب ( صفویان) آثار زیادی باقی نخواهد ماند.
طوفان، درخت‌های چهارباغ را از جا می‌کند و جای آن‌ها چیزی کاشته نمی‌شود. باد و بوران و یخ‌بندان ساختمان‌های کهن را می‌ترکاند ، کسی آن‌ها را تعمیر نمی‌کند و سنگ و آجرهای آن‌ها برای ساختمان خانه‌های نو به کار می‌روند. مسجدهای کهن برای اهالی کنونی بزرگ هستند و نمی‌توانند آن‌ها را تعمیر کنند و نگه دارند. مردم ترجیح می‌دهند که قسمت‌های جدیدی بسازند و قسمت‌های کهنه را به حال خود واگذارند ، گفته می شود ظل السلطان حتی دستور تخریب کاخ چهلستون را هم داده بود که یکی از تجار خوش نام اصفهان به نام ملک التجار به موقع اطلاع می یابد و با خرید آن ، این ملک تاریخی را از دست نادانی او می رهاند.
ظل‌السلطان همچنین آینه کاری‌های روی ستون‌ های عالی قاپو و چهل‌ستون را از میان برد و علاوه بر این دستور داد روی نقاشی‌های نفیس داخل چهل ستون را با گچ بپوشانند و نقاشان قاجاری بر روی آنها نقاشی‌های کم‌ارزش خود را بنگارند.
توصیف برخی از این عمارتهای تخریب شده بدستور ظل‌السلطان در برخی سفرنامه‌ها و بخصوص سفرنامه‌های مربوط به مستشرقین و اروپائیانی که از اصفهان در عصر صفوی بازدید کرده اند ، ذکر شده است.
عمارتی که در خیابان استانداری قرار دارد روزگاری خانه ظل السلطان بوده و بر در و دیوار آن سر حیواناتی که این شاهزاده قاجاری شکار کرده بود نصب بوده است.
مستند آن تصویری است که هولستر در زمان فرمانروایی وی از آنجا ثبت و ضبط کرده است. این خانه در دوره پهلوی تبدیل به استانداری اصفهان گردید شاید به همین خاطر نیز خیابان روبروی آن (استانداری) گردید.
امروز آنجا موزه هنرهای معاصر اصفهان است. تنها برخی از جنایات وی در قبال تخریب بناهای عمدتاً صفوی اصفهان به شرح زیر است : باغ و قصر سعادت آباد ، عمارت هفت دست ، قصر نمکدان ، آئینه خانه ، بهشت برین ، بهشت آئین ، انگورستان ، بادامستان ، نارنجستان ، کلاه فرنگی ، باغ تخت ، باغ آلبالو ، باغ طاووس ، عمارت و باغ نقش جهان ، باغ فتح آباد ، گلدسته ، تالار اشرف ، عمارت خورشید ، سرپوشیده ، عمارت خسروخانی ، باغ زرشک ، باغ چرخاب ، باغ محمود ، باغ صفی میرزا ، باغ قوشخانه ، باغ نظر ، عمارت و سردر باغ هزارجریب ، عمارت جهان نما ووو….او شخصیتی عجیبی داشت درجریان مشروطه کمک های زیادی به مشروطه خواهان میکردواین خیلی عجیب بود.
شرح شکارهای او وتعداد ازبین بردن حیوانات
خیلی باعث تعجب است.
اودر تاریخ (۱۲تیر ۱۲۹۷)دراصفهان چشم ازجهان فروبست پیکراورابه مشهدودرحرم دفن کردند*
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود*
ماخذ:*
شرح حال رجال ایران *
تاریخ مشروطه *
ازخراسان تا بختیاری هانری رنه دالمانی
ج۲ فصل یازدهم قسمت اصفهان*
@goshetarikh
18.04.202512:42
شبی یک سرگذشت : امشب
مرگ دوباره:
هجوم سیل اسای مغولان کشتاروقتل عام وغارت انچنان رعب و وحشتی ایجادکرده بودکه دیگرکسیرایارای مقاومت نبودترس ازمرگ همه رامات ومتحیر کرده وتوان مبارزه راگرفته بود تنهایک نفراز خوارزمشاهیان زورمند و دلیر ایستادگی میکردانهم جلاالدین خوارزمشاه بود گاه شکست میخوردگاه پیروز ولی جنگنده بود ، او شجاع بود ولی بی سیاست ، بی امان ودلاورانه میجنگید دردامان هوس خستگی را از تن بدر میکرد ، او رشادت وفساد راباهم داشت دلاوریش پیروزی راممکن میساخت وفساداخلاق ، موفقیت هایش را ازبین میبردتصرف ناموس مردم وغلام بارگی از عیوب بزرگ این سردار بودحال برگردیم به اصل مطلب..
ازشهرترمذ جز تل خاک چیزدیگری نمانده بودهمه جا رابوی خون ونکبت فراگرفته بودتن های بی سر سینه های دریده ودست پای قطع شده دیگر صدا ازکسی بلند نمیشد مغولان حتی به زخمیان نیز رحم نکرده بودنند سربازان چنگیزاگرکسی را پیدامیکردند جوان بودبه اسیری میبردندواگرنه بدون لحظه ای درنگ خونشرامیریختند بناگاه شخصی را درسوراخی پیداکردن خواستند خونش بریزند گفت مرااگر نکشیدقطعه مرواریدی پنهان کرده بشمامیدهم گفتند کجاست بیچاره گفت او را بلعیده ام همین یک حرف کافی بودشکمش پاره ومروارید بیرون آورده شدخبر بسرعت بادپخش شدتمام کشتگان دوبارشکمشان به امیدیافتن گنج پاره شد اینرامیتوان مرگ دوباره نامید ، بیچاره مردم ایران...
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود
ماخذ::حبیب السیرجلد۳صفحه۲۳
@goshetarikh
05.04.202511:58
پنبه دزد دست به ریشش میکشد!

تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه. بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند؛ یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد.
شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد.
صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است. به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم .
قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را .
قاضی گفت:به کسی مشکوک نشدید؟ ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم. قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند.
قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟ تاجر پنبه گفت به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت: ولی من دزد را شناختم. دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند.
ناگهان یکی از همان تاجرهای دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند .
قاضی گفت: دزد همین است و به تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یکساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد.

از آن به بعد وقتی می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند:
پنبه دزد، دست به ریشش میکشد.
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود
امثال الحکم زنده یاد دهخدا جلد چهارم
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود
@goshetarikh
16.04.202513:51
شبی یک سرگذشت :امشب
سلسله سامانیان
تاریخ ایران عمدتابه دوقسمت تقسیم میگردد قبل ازاسلام وبعدازاسلام در میان حکومت های بعدازاسلام به دودوره طلائی برمیخوریم که سامانیان طلائی ترین دوره تاریخ ایران بشمار میرود و دیگر تیموریان به مرکزیت هرات است که درجای خود به آن می پرداریم .
در دوره صدساله سامانی است که زبان فارسی دری به عنوان زبان ایرانی قوام یافت دانشمندان وشعرای زیادی دراین دوره دردربارهای سامانیان مانند ابن سینا ، بلعمی ، رودکی ، دقیقی، جیهانی ، فردوسی و ده هانفر دانشمند وادیب رشد یافته کتاب های بسیاری ازپهلوی و عربی به فارسی ترجمه گردید درطی این مدت صدسال امیران سامانی همواره پشتیبان این گروه بوده اند.
حال به شکل گیری قدرت دراین منطقه میپردازیم.
خاندان سامانی ازمردم بلخ بودند ونسب خودشان را به سامان خدات که به گفته نرشخی در تاریخ بخارا دهقان بزرگی بود در روستای سامان که دینشان زردشتی و بعد از اسلام به این دین گرویدند .
این خاندان در قیام ابومسلم نقش داشتند که موقعیت خودشانرا حفظ کردند .
اسماعیل بن احمد در فرغانه به دنیاآمد شوال (۲۲۴ هجری) در آغازکارازجانب برادرش نصر به حکومت بخارا منصوب گشت دراوایل کارمشکل عمده اسماعیل سرکوب گردنکشان محلی وخوارج وماجراجویان بود ، امیرسامانی دربدوامر توانست برمشکلات فایق اید کار اسماعیل بالاگرفت تا جایکه در برابر نصر برادرش قرارگرفته دررویا رویی که بین دوبرادر انجام شد(۲۷۵)هجری نصراسیر شدولی رفتارجوانمردانه امیراسماعیل که در برابر او از اسب فرود آمده دست برادر بوسید و مجدد او را به حکومت سمرقند منصوب کرد ، این حرکت باعث گردید اعتبار خاندان سامانی افزایش یابد بامرگ نصر (۲۷۹)فرمانروایی او برتمام ماورالنهر آغاز گردید زین پس رویا رویی امیرسامانی وعمرالیث صفاری آغاز گردیدکه البته نقش خلیفه (المعتضدبالله) در اختلاف انداختن بین امرا سامانی و صفاری وطاهری به وضوح دیده میشد در رویاروئی عمرولیث باامیراسماعیل طی دوجنگ این عمرولیث بودکه شکست خورده دستگیر سپس علی رغمی که امیراسماعیل میل نداشت عمرو لیث به بغداد بفرستد به اجبار این کار را کرد عمرولیث در زندان به امر خلیفه کشته شد با این شکست وحشت خلفای عباسی از صفاریان رخت بربست ، امیرسامانی بیش ازبیش موردلطف بغداد قرارگرفت سرتاسر خراسان به تصرف او درآمددرهمین احوال سید محمد بن زید ، داعی علوی که درطبرستان ودیلمان باامیر سامانی به منازعه پرداخت به امیداینکه خراسان راضمیمه متصرفات خودنماید بدنجا لشگر کشید در جنگی که در نزدیکی جرجان روی داد طی یک فراز و نشیب محمد بن زید بسختی مجروح و پسرش به اسارت درآمد (۲۷۸) هجری طبرستان ضمیمه تصرفات سامانی گردید درطی مدتی که او حکمرانی میکرد بر خوردهای دیگری با کسان دیگر انجام دادکه عمدتا به پیروزی اومنجر گردید و در تمامی جنگها رعایت جوانمردی وگذشت را انجام میداد ، حوزه پادشاهی اوازخراسان تا ماورالنهر ، ترکستان ، سند و هندگسترده بود ، امیر به بخارا علاقه خاصی داشت وانراشهر (ماه) مینامید در توسعه آن زیادکوشید امیر دراواخرعمر سلامت جسم را ازدست دادو سرانجام درصفر (۲۹۵) هجری چشم ازجهان فروبست بعد ازمرگ اورا امیر(ماضی) لقب دادند.
بدون شک تمدن وفرهنگ ایران زمین مرهون امیرسامانی وخاندان اوست.
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود .
بن مایه :
تاریخ بخارا نرشخی
مروج الذهب :علی بن حسین مسعودی
تاریخ ایران : دکترزرین کوب
@goshetarikh
14.04.202512:57
شبی یک سرگذشت:امشب
25فروردین روزبزرگذاشت عطار *
فریدالدین ابوحامدمحمدعطار درنیشابوربه سال(۵۴۰)هجری بدنیاآمد ، اورایکی ازعرفای بزرگ ویکی از بلند پایه ترین شعرای ایران مینامند ، کودکی او در پرده ای ازابهام قراردارد عوفی در کتاب لباب الاباب ازاوبعنوان کسیکه جاده سالک راپیموده نام میبرداسم پدرش محمود و بدین جهت عطارمینامد که به شغل دارو فروشی اشتغال داشته عده ای اورا اهل کدکن میدانند ، درآنجاقبری بنام پیر زروند وجود دارد که آنرا پدر عطار مینامند و مورد احترام اهالی میباشد. کودکی اومصادف است باهجوم غزهاکه آمدند ، کشتند ، غارت کردند و رفتندکه جزغم واندوه چیزی برای عطارنداشته وتاثیرعمیقی برروح جستجوگر او گذاشته گویا اودرانزمان ۷یا۸سال بیشترنداشته پس ازرفع فتنه غزها به مکتب رفته وبه تحصیل علوم انزمان پرداخت وسرگذشت بزرگان رامطالعه کرد ناخوداگاه بسوی طریقت گام برمیدارد حتی درتذکره اولیا ازبعضی ازین بزرگان نام میبرد عطارچون به حرفه داروسازی اشتغال داشته ازنظرمادی مستقل بوده وهمین بی نیازی باعث شدکه از رفتن به نزدامرا ومدح گویی خود داری کندجامی مرگ اورا بسال (۶۲۸) ذکر میکند و این مغایراست باحمله مغولان ( ۶۱۸)بوده زیرا عطار همراه با مردم نیشابوردر نبردبامغولان کشته میشود ، عطار دیداری بامولانا در نیشابور داشته و آن موقعی است که بهاولد پدر مولانا که مجبور به هجرت ازبلخ به زیارت خانه خدامیشود، عطارکه او را نوجوانی باهوش وخلاق میبیند کتاب اسرارنامه خودش را به مولانا هدیه میدهد از این رو این کتاب همیشه همراه مولانابوده است این نشان میدهدکه مولانا چقدر به دیده احترام به عطارنگاه میکرده ، تاثیرشعرعطار در مولانا رابه وضوح میتوان دید درباره اینکه عطار از کجا و از کدام استاد درس گرفته اطلاع دقیقی نداریم ولی بنا به نقلی او در ماوراءالنهر به خدمت سلطان العارفین مجدالدین بغدادی رسیده و خرقه تبرّک از دست او گرفته ، وسعت معلومات او از نوشته هایش پیداست که اواحاطه کامل به قران و روایات داشته است حدود(۹۰ )سال عمر وکسب فیض از محضربزرگان او را آشنا به دیگر ادیان کرده است ، علوم روز را که شامل پزشکی ، ستاره شناسی ، فلسفه ، موسیقی فراگرفته همچنین مراحل سیروسلوک ودرک حالات بزرگان بخصوص نجم الدین کبری که ازمشایخ سده ششم بوده بهره کافی برده ظاهرا دیداری هم درخوارزم با او داشته متاسفانه تمام اثار او درواقعه نیشابور از بین رفته آنچه که بما رسیده است انهایست که خارج ازنیشابور نزد دیگران بوده است *
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود*
ماخذ *
دکترشفیعی کدکنی*
الهی نامه عطار*
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
کتاب ازبهار تاشهریار ج ۲ص۱۱۱به
بعد *
@goshetarikh
Log in to unlock more functionality.