tapswap community
tapswap community
Notcoin Community
Notcoin Community
Whale Chanel
Whale Chanel
tapswap community
tapswap community
Notcoin Community
Notcoin Community
Whale Chanel
Whale Chanel
تکامل و عصب-زیبایی شناسی avatar

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

مطالعات نوروبیولوژیک زیبایی شناسی و هنر
ارتباط با ادمین:
@kamran_paknejad
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateDec 02, 2020
Added to TGlist
Feb 05, 2025

Statistic of Telegram Channel تکامل و عصب-زیبایی شناسی

Subscribers

2 017

24 hours
2
0.1%Week
6
0.3%Month
38
1.9%

Citation index

0

Mentions2Shares on channels0Mentions on channels2

Average views per post

246

12 hours2460%24 hours2460%48 hours2730%

Engagement rate (ER)

7.72%

Reposts19Comments0Reactions0

Engagement rate by reach (ERR)

0%

24 hours0%Week0%Month
0.12%

Average views per ad post

246

1 hour239.35%1 – 4 hours00%4 - 24 hours00%
Connect our bot to the channel to find out the gender distribution of this channel's audience.
Total posts in 24 hours
0
Dynamic
-

Latest posts in group "تکامل و عصب-زیبایی شناسی"

🔸چگونه می‌رقصیم؟

وارد سالن کنسرت شده‌ایم. صدای رفقا و همهمه‌ی مردم در گوشمان پر شده ولی بند، کم کم خودش را گرم می‌کند تا مردم را دعوت کرده و کارش را آغاز کند. سیستم توجه انتخابی ما، محتوای ریتم‌دار را همیشه اولویتش قرار می‌دهد. اگر محرک دیداری و شنیداری با هم هماهنگ شوند، تمام توجه ما را از آن خود می‌کند و حتی مناطق حرکتی را نیز به کار می‌گیرد.

اجزای مختلف موسیقی مثل گام، ریتم و بیت جداگانه در مغز ما پردازش می‌شوند و بعد دوباره به صورت یکپارچه درک می‌شوند. بیت همان اسکلت موسیقی است که ریتم روی آن سوار می‌شود. بیت همیشه ثابت است در حالی که ریتم می‌تواند تند یا کند شود. یا یک الگوی خاص پیدا کند (مثل والس). مغز این صداهای الگودار را درون خودش می‌نوازد و ادامه‌ی آن را نیز پیش‌بینی می‌کند. عضلات ما با این ریتم سینک می‌شوند. به صورت کلی، هر زمان که مغز ما ریتمی را شناسایی کند، محتواهای دیگر را با آن هماهنگ کند و حدسش در مورد ادامه‌ی آن ریتم درست از آب در بیاید، مقادیر ریز دوپامین را به همراه خود می‌آورد.

زمانی که ریتم مورد نظر شناسایی و پیش‌بینی می‌شود مناطق شنیداری و حرکتی مغز فعال می‌شوند، پتانسیل عمل‌هایشان را با یکدیگر هماهنگ می‌کنند، و رقص رقم می‌خورد.

پریا پوروقار

باز نشر از کانال:
@CognitionWorld

🆔@neurobiology_of_art

https://www.brainfacts.org/thinking-sensing-and-behaving/movement/2023/how-do-people-move-to-the-beat-110823
🔸آیا سیستم بینایی مغز ما واقعیت را بازنمایی می کند؟
یا در کار خلق نوعی توهم کاربردی است!!

🆔@neurobiology_of_art
🔸​​آیا انسان‌ها برای تفکر نیازمند زبان هستند؟

این بحث میان دو دانشمند معروف MIT، یعنی نوام چامسکی و اوولینا فدورینکو، مطرح شده‌است. چامسکی یکی از نظریه‌پردازان برجسته زبان‌شناسی است که زبان را برای تفکر ضروری دانسته و تفکر را به‌عنوان نوعی گفت‌و‌گو با خود می‌بیند. چامسکی معتقد است بدون کلمات، تفکر واقعی امکان‌پذیر نیست.
در مقابل، اوولینا فدورینکو و تیم تحقیقاتی‌اش با استفاده از پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی‌های تصویربرداری پیشرفته، شواهدی ارائه می‌دهند که نشان می‌دهد مناطق مغزی مرتبط با زبان هنگام انجام کارهای منطقی و حل مسائل ریاضی فعالیتی از خود نشان نمی‌دهند. فدورینکو از سال ۲۰۰۹ تحقیقاتی را آغاز کرد و با استفاده از اسکنرهای پیشرفته، توانست داده‌های دقیقی از فعالیت مغزی افراد مختلف جمع‌آوری کند. او به این نتیجه رسید که هنگام حل معماها و انجام سایر فعالیت‌های فکری، مناطق مغزی مرتبط با زبان معمولاً خاموش و سایر مناطق مغز فعال می‌باشند.
این تحقیقات نشان می‌دهند با این که زبان یک ابزار قدرتمند برای انتقال دانش فرهنگی است، اما به‌نظر نمی‌رسد که پیش‌نیازی برای تفکر پیچیده باشد. فدورینکو و همکارانش در مقاله‌ای که منتشر کرده‌اند، اظهار نمودند: «هرچند ظهور زبان به وضوح فرهنگ انسانی را دگرگون کرده‌است اما به‌نظر نمی‌رسد که شرط لازم برای تفکر پیچیده، از جمله تفکر نمادین باشد.»
این مقاله به نقد فرضیات تاریخی در مورد ذهن انسان نیز می‌پردازد. نویسندگان آن بر این باورند که شواهدی از فعالیت‌های ذهنی انسان در دوران پیشاتاریخی وجود دارد که نشان‌دهنده پیچیدگی تفکر انسان، حتی در غیاب زبان است. البته آن‌ها به این نکته نیز اشاره می‌کنند که زبان ممکن است در کشف مفاهیم ریاضی نقشی نداشته باشد، اما برای به اشتراک گذاشتن و گسترش این مفاهیم، بسیار ضروری است.
همچنین مقاله پرسش‌هایی را مطرح می‌کند درباره اینکه آیا مفهوم دگرگشت [تکامل] ذهن انسان می‌تواند درک ما از ارتباط آن با عملکرد مغز را تحت‌تأثیر قرار دهد یا خیر. نهایتاً این بحث به چالش‌های فلسفی و علمی عمیق‌تر در زمینه زبان و تفکر منجر شده و سوالاتی را درباره طبیعت تفکر انسان و نقش زبان در آن بیان می‌دارد.

✍🏼سحر کاویانی

بازنشر از کانال:
@ir_academy_evolution

🆔@neurobiology_of_art
🆔@social_semiotics
🔸مروری جالب و کوتاه بر تاریخچه تکاملی سرده انسان و هموساپینس در ایران و جهان

از دکتر حامد وحدتی نسب
انسان شناس زیستی از دانشگاه تربیت مدرس

🆔@neurobiology_of_art
درود
جهت اطلاع دوستان و همراهان گرامی

برگزارکنندگان این دوره برای ثبت نام کنندگان از کانال عصب-زیبایی شناسی ۲۵٪ تخفیف در نظر گرفته اند.
⚪️آکادمی دنیای شناخت با همکاری کلینیک روانشناسی راه برتر برگزار می‌کند:

کارگاه تفسیر نقاشی 🎨

✅ویژه معلمان، مربیان، علاقه‌مندان به حوزه‌ی کودک، دانشجویان روانشناسی، مشاوره، علوم تربیتی و هنر

👤 مدرس: دکتر سحر احسانی (مدرس دانشگاه تهران و متخصص روانشناسی مادر و کودک)

⏰ زمان برگزاری:
۲۱ و ۲۲ فروردین ماه (پنج‌شنبه و جمعه، ساعت ۱۶ الی ۲۰)
📍 محل برگزاری:
آنلاین در بستر اسکای روم

✅ همراه با ارائه گواهی رسمی از کلینیک و مرکز مشاوره‌ی راه برتر

⚠️ به دلیل ظرفیت محدود اولویت با افرادی است که زودتر ثبت‌نام خود را تکمیل می‌کنند.

📌برای مشاوره و ثبت‌نام با شناسهٔ زیر در ارتباط باشید:
👤 @CWMediaManager

🌏 @cognitionworld | CWA
🔸ارتباط تنوع نامحدود فرهنگ انسانی با ویژگی ساختارهای زبانی
✍کامران پاک نژاد

در مقاله ای با عنوان " فرهنگ انسانی به طور منحصر به فردی گشوده و باز است تا انباشتی" دیدگاه نظریات رایج مبنی بر "انباشتگی اطلاعات" به عنوان وجه تمایز فرهنگ انسانی، به چالش کشیده می شود.
مقاله شرح می دهد که ویژگی انباشت تدریجی و انتقال دقیق اطلاعات منحصر به گونه انسان نبوده و در برخی گونه های جانوری دیگر نیز قابل مشاهده است.
پژوهش های متعدد دیگری نیز پیش تر نشان داده اند اشکال جالبی از تکامل فرهنگی درون نسلی و بینا نسلی در گونه های جانوری دیگر اعم از پرندگان تا انواع نخستی ها (پریمات ها) قابل مشاهده است.
اما ادعای اصلی این مقاله این است که باز بودن بی‌پایان (Open-Endedness) فرهنگ انسانی، ویژگی اصلی و منحصر به‌فرد آن است و نه صرفاً انباشتگی.
این ویژگی به انسان اجازه می‌دهد که به‌طور نامحدود ایده‌ها، فناوری‌ها و نهادهای جدید ایجاد کند، برخلاف گونه‌های دیگر که دامنه نوآوری‌هایشان محدود است.
در ادامه شرح داده می شود که توانایی های شناختی انسان برای ترکیب و بازترکیب اطلاعات، استفاده از نشانه‌ها و زبان، و درک انتزاعی از جهان، زمینه‌ساز این باز بودن است. فرهنگ انسانی نه‌تنها از طریق انباشتگی، بلکه از طریق تغییرات بنیادین و دگرگونی و تحول در مسیرهای جدید گسترش می‌یابد که نتیجه آن می تواند تنوع نامحدود فرهنگی باشد.

پس از اشاره به نکات مهم این مقاله و در ادامه بحث آن بد نیست به مباحثی اشاره کنیم که مکمل استدلال مقاله فوق است.

یکی از مهمترین ویژگی‌های ساختاری زبان "مفصل‌بندی مضاعف" است؛ به این معنی که یک سیستم نشانه‌ای می‌تواند از تعداد محدودی عناصر پایه و بدون معنا مانند واج‌ها در سطح گفتار یا حروف در سطح نوشتار، تعداد نامحدودی ترکیبات معنادار تولید کند.
همانطور که می‌دانیم حروف الفبا در بسیاری از زبان‌ها تعدادی بسیار محدود است که از مفصل‌بندی و ترکیب‌بندی‌های متنوع آنها در چهارچوب قواعد نحوی تعداد بی شمار واژه‌های معنادار تولید می‌شود. این خصیصه ساختاری زبان را در رویکردی سیستمی، "اطلاعات پایگی" نیز می‌نامند؛ به این مفهوم که در چنین سیستم‌هایی از میان سه عامل بنیادی ماده، انرژی و اطلاعات، این اطلاعات است که نوع برهمکنش میان ماده و انرژی را سازماندهی کرده و در نتیجه از حجم محدودی از ماده و انرژی، انبوهی از اطلاعات تولید می شود (میلر، 1978). در هر سیستم نشانه‌ای نیز از ترکیب تعداد محدودی نماد-نشانه، شبکۀ کثیر و متنوعی از مفاهیم و اطلاعات خلق می‌شود مانند سیستم‌های زبانی که همانطور که اشاره شد از تعداد اندکی حروف الفبا و قواعد دستوری محدود، ترکیبات نامحدودِ معناداری در قالب واژگان و جملات و متون، خلق می‌شوند که هر یک به تنهایی تفسیر‌پذیر بوده و قابلیت چند معنایی نیز پیدا می‌کنند. بنابراین مشاهده می‌شود در سیستم‌های نشانه‌ای مانند زبان، اهمیت و نقش اطلاعات به نسبت ماده و انرژی بسیار بیشتر است و اصطلاحا این سیستم‌ها "اطلاعات‌پایه" هستند.
این ویژگی منحصر به سیستم های زبانی نبوده و از آنجا که زبان ستون و پایه فرهنگ و انتقال فرهنگی است می توان این ویژگی ساختاری در سطح زبانی را به سطح تکامل فرهنگی نیز تعمیم داد. ویژگی که در کنار سایر عوامل شناختی یکی از عوامل مهم تولید نامحدود تنوع فرهنگی در گونه انسان است.

🆔@neurobiology_of_art
🆔@social_semiotics

https://www.nature.com/articles/s41562-024-02035-y
🔸از شگفتی های تکامل زیستی:
رقص گروهی در خدمت انتخاب جنسی!

در دنیای وحش، پیروزی فقط برای بهترین هاست! [یا به عبارتی دقیق تر پیروزی در بقا از آن سازگارترین هاست].
پرنده‌های نر با تمام وجود می‌رقصند تا دل ماده‌ها رو به دست بیاورند، چون فقط جذاب‌ترین و ماهرترین‌ها انتخاب میشوند! یکی از حرفه‌ای‌ترین رقاص‌ها، پرندگان سرسرخ هستن که با حرکات نمایشی و بال‌های درخشان خود، صحنه‌ای خیره‌کننده می‌سازند.
در این رقابت نفس‌گیر، زیبایی و مهارت [و کار گروهی عالی] حرف اول را میزند!

[حتما تا انتها این کلیپ کوتاه را ببینید.]

برشی از مستند سیاره ما!

🆔@neurobiology_of_art
🔹کتابچۀ برنامه و چکیدۀ سخنرانی‌های همایش روز جهانی داروین با موضوع «روان‌شناسی تکاملی»

@tardidschool
مدرسۀ تردید و پلتفرم اجوک/ایت به مناسبت روز جهانی داروین برگزار می‌کنند:

«ششمین همایش بررسی آراء و آثار داروین»

با موضوع روانشناسی تکاملی

تاریخ: چهارشنبه ۲۴ بهمن تا جمعه ۲۶ بهمن

زمان: ساعت ۱۸ الی ۲۱

لینک شرکت در همایش:
https://www.skyroom.online/ch/tardidschool/darwin-conference
شرکت در این رویداد به صورت مجازی برای تمام علاقه‌مندان آزاد و رایگان است.

برای ثبت نام و شرکت در همایش بصورت حضوری از طریق لینک زیر که در بایو صفحه نیز قرار داده شده است، اقدام کنید:
https://avaplatt.com/event/6thdarwin/

عناوین و ترتیب سخنرانان در پوستر موجود است.

تلفن:
۰۲۱۲۶۴۷۰۴۹۷
۰۲۱۲۶۴۷۰۴۳۰


@EDUC8platt
🆔@neurobiology_of_art
Deleted01.03.202510:52
مدرسه علوم اعصاب اجتماعی برگزار می‌کند؛

▪️ مسترکلاس

"تصمیم‌های انسانی در عصر هوش‌ مصنوعی"

با حضور دکتر ویکتور مایر-شونبرگر
استاد دانشگاه آکسفورد انگلستان

⏱️ پنجشنبه ۲۵ بهمن، ساعت ۱۹ الی ۲۰:۳۰

📤 اطلاعات بیشتر و نام‌نویسی رایگان


تلگرام | لینکدین | سایت | یوتیوب | اینستاگرام
🔸برخی همبستگی های عصب شناختی و رفتاری در مواجهه با هنر انتزاعی

در بخشی از مقاله ای تحت عنوان "مغز در مورد هنر انتزاعی به ما چه می گوید؟" نتایج مطالعات و آزمایشات تجربی گزارش شده نشان می دهند به طور کلی هنگام مواجهه بینندگان با آثار هنری دو جنبه متفاوت در پردازش آثار وجود دارد:
-پردازش محتوای تصویری
-پردازش سبک هنری.
بر اساس این مطالعات، پردازش سبک در مغز دیرتر و کندتر از پردازش محتوا (50 میلی‌ثانیه در مقابل 10 میلی‌ثانیه) شروع و توسعه می‌یابد. پژوهشگران این تفاوت زمانی در پردازش آثار هنری را به این نسبت می‌دهند که طبقه‌بندی [و شناسایی] محتوای تصویر توسط انسان‌ها به عنوان بخشی از طبقه‌بندی و شناسایی اشیاء روزمره [فعالیتی از پیش] آموخته شده است، در حالی که تجزیه و تحلیل سبکی [و تکنیکال] یک فعالیت [عمیق] دیداری است که نیاز به پردازش های شناختی سطح بالاتری دارد، فعالیتی که بسیاری از افراد به ندرت آن را تجربه کرده‌اند.
این شواهد از این ایده پشتیبانی می‌کند که اطلاعات خاص سبکی و تجربه هنری، فرآیند پردازش و ادراک هنر انتزاعی را بیشتر از هنر بازنمایانگر تسهیل می‌کند. به ادعای مقاله اگر این مشاهدات درست باشند، می توان نتیجه گرفت که هنر انتزاعی که بیشتر ما را با ویژگی های سبکی اثر آشنا می‌کند و به ندرت محتوای [به شکل عام] قابل توجهی از آن [مانند اشياي آشنا] قابل شناسایی است، عمدتاً از طریق مسیرهای مغزی درگیر در تحلیل ویژگی های سبکی، پردازش می‌شود؛ مسیرهایی که برای بیشتر افراد کمتر آشنا و کمتر استفاده شده‌اند. به عبارت دیگر، هنر انتزاعی ما را در موقعیت‌های ناآشنا (یا کمتر آشنا) قرار می‌دهد.

هنگام نگاه کردن به آثار هنر انتزاعی پرسشی که مطرح می شود این است که زمانی که اشیاء ملموس، آشنا و قابل شناسایی در صحنه تصویر غایب هستند الگوی [چشمی] مشاهده اثر چقدر جهانی [عام] است؟
به نظر می رسد فقدان اشیاء ملموس، امکان نگاه عمومی یکنواخت‌تری را فراهم می‌کند. به عنوان مثال، تیلور و همکاران (2011) در مطالعه ردیابی چشمی نقاشی‌های جکسون پولاک نشان دادند که چشم‌های ناظران تمایل دارند تمام سطح بوم را به طور یکنواخت‌تری اسکن کنند. این یافته به وضوح با نتایج ردیابی چشم در هنر واقعگرا و بازنمایانگر که در آن چشم‌ها عمدتاً بر ویژگی‌های برجسته در نقاشی (مانند چشم‌ها، بینی، درخت‌ها، امضاء و غیره) متمرکز هستند، در تضاد است (به عنوان مثال لوچر و همکاران، 2007; هاری و کوجالا، 2009). مطالعات تیلور و همکاران (2011) از این فرضیه پشتیبانی می‌کند که در هنگام تجزیه و تحلیل هنر انتزاعی، سیستم های بینایی/ادراکی کمتر درگیر نگاه کانونی و متمرکز است و بیشتر به نگاه یکنواخت‌تری [بر تمام اجزا و سطوح تصویر] توجه دارد.
به عبارت دیگر در مواجهه با آثار هنری واقعگرا و بازنمایانگر، چشم ها - در مقایسه با آثار انتزاعی - بیشتر بر جزئیات فیگوراتیو متمرکز می‌شوند. این موضوع هم برای متخصصان و هم افراد عادی صدق می کند.

مشاهدات تجربی اشاره شده در این مقاله باز هم تاکید دیگری است بر اهمیت اطلاعات زمینه ای و تخصصی در فرآیند شکل گیری تجربه زیبایی شناختی مرتبط با هنر مدرن. اطلاعاتی فنی، سبکی، تاریخی و نظری که باید از طریق آموزش آموخته و انتقال یابند.
این اطلاعات با تحت تاثیر قرار دادن پردازش ها در ناحیه جلوپیشانی (به طور خاص ناحیه شکمی، میانی قشر پیش پیشانی vmPFC) زمینه شکل گیری لذتی سوبژکتیو را در مخاطب آشنا با هنر فراهم می کنند.
به واقع با توجه به جمیع مطالعات انجام شده پیرامون زیبایی شناسی هنر انتزاعی می توان قاطعانه گفت تحلیل، نقد و تفسیر هنر و به طور خاص هنر مدرن مقوله ای کاملا تخصصی است. واقعیتی که در مواجهه و داوری هنر مدرن توسط افراد غیر هنری بعضا نادیده انگاشته می شود!

✍ کامران پاک نژاد

🆔@neurobiology_of_art

https://pmc.ncbi.nlm.nih.gov/articles/PMC3937809/
​​🔸چرا موهای بدن را از دست داده‌ایم، اما موهای پرپشتی بر بالای کاسه سر داریم؟

انسان‌ها در طول فرایند دگرگشت بخش اعظم موهای بدن خود را از دست داده‌اند، در حالی که موهای روی سر همچنان باقی مانده و حتی پرپشت‌تر از بقیه نواحی بدن هستند. چندین نظریه برای این پدیده مطرح شده است:

👈تنظیم دمای بدن:
یکی از مهم‌ترین دلایل این تغییر، سازگاری با شرایط آب‌وهوایی و افزایش توانایی بدن در خنک شدن است. انسان‌های اولیه که در مناطق گرم و استوایی زندگی می‌کردند، با از دست‌دادن بیشتر موهای بدن خود، بهتر می‌توانستند گرما را از طریق تعریق دفع و دمای بدن خود را تنظیم کنند. اما موی سر نقش محافظت از کاسه‌ی سر در برابر تابش مستقیم نور خورشید را داشته و به همین دلیل باقی مانده است.

👈جاذبه‌ی جنسی و انتخاب طبیعی:
برخی نظریه‌پردازان پیشنهاد می‌کنند که پرپشتی موی سر ممکن است به عنوان یک شاخص سلامتی و همچنین جاذبه‌ی جنسی عمل کرده باشد. موهای سالم و براق می‌توانستند در انتخاب جفت در جوامع اولیه تأثیرگذار باشند.

👈محافظت از جمجمه:
موی سر به‌عنوان یک لایه محافظ از جمجمه و مغز در برابر آسیب‌های فیزیکی، نور خورشید و تغییرات دمایی عمل می‌کند. این ویژگی باعث شده است که موهای سر همچنان به صورت پرپشت باقی بمانند، در حالی که بخش‌های دیگر بدن بیشتر موهای خود را از دست داده‌اند.

​​چرا بعضی نقاط بدن به‌ صورت نقطه‌ای همچنان مو دارند؟
در برخی نواحی بدن، مانند زیر بغل، ناحیه‌ی تناسلی و برخی نواحی دیگر، موها همچنان به صورت متراکم باقی مانده‌اند. دلایل عمده‌ی این پدیده شامل موارد زیر است:

👈عملکرد محافظتی و اصطکاک: در برخی نواحی‌ مانند زیر بغل و ناحیه‌ی تناسلی، موها می‌توانند به‌عنوان یک لایه‌ی محافظ عمل کرده و از پوست در برابر اصطکاک و تحریک حفاظت کنند. همچنین در زمان حرکت، این نواحی بیشتر در معرض سایش هستند و موها می‌توانند به کاهش اصطکاک کمک کنند.

👈تنظیم بو و سیگنال‌دهی جنسی : برخی از محققان بر این باورند که موهای بدن در برخی نواحی‌ مانند زیر بغل و ناحیه‌ی تناسلی ممکن است در انتشار بوهای بدن نقش داشته باشند. در این مناطق غدد عرق آپوکرین وجود دارند که بوهای خاصی تولید می‌کنند. ممکن است بتوان اهمیت این بوها را در دوران اولیه‌ی زندگی انسان برای سیگنال‌دهی جنسی و جلب توجه جفت‌ها در نظر گرفت.

👈بقای برخی ویژگی‌های دگرگشتی: برخی از موها در نواحی خاص بدن، شاید به این دلیل هنوز باقی مانده‌اند که در طول دگرگشت نیاز به حذف کامل آنها نبوده است و یا این که برخی از این ویژگی‌ها به اندازه‌ی کافی مفید بوده‌اند که حفظ شوند.

بازنشر از کانال:
@ir_academy_evolution

🆔@neurobiology_of_art
🔸تکامل حس‌موسیقایی

(خلاصه‌ای از  مطالب جلسه‌ی رونمایی کتاب دکتر نجل‌رحیم)
حداقل هزینه‌ی پرداختن به موسیقی هدر رفتن زمان و پرت شدن حواس از محیط پیرامونی است؛ هزینه‌ای که حتی اگر به جلب توجه جانوران شکارچی برای نیاکان ما نمی‌انجامید توجه ما را از کارهای واجب‌تری مانند یافتن غذا و جفت منحرف می‌کرد. هزینه‌ی تولید موسیقی بسیار بالاتر است زیرا نیازمند ساعت‌ها آموزش است.
طی تبیین‌های تکامل، هرگاه خصیصه‌هایی جهانشمول را در همه‌ی ادوار تاریخی ردیابی کنیم، بلافاصله به دنبال فایده‌های فرضی می‌گردیم که جبران‌کننده‌ی هزینه‌ها باشند؛ وگرنه چرا باید انتخاب طبیعی به جای حذف خصیصه‌ای پرهزینه آن را ابقاء کند؟
در اینجا برخی از معروف‌ترین این فرضیه‌ها را مرور کنیم.
یک. انتخاب جنسی
موسیقی در امتداد آواز و رقص بوجود آمده است. مگر نه اینکه برخی پرندگان برای جلب جفت آواز سر می‌دهند و برخی دیگر می‌رقصند؟ پس احتمالاً حس موسیقایی در نیاکان ما نیز محصول انتخاب جنسی بوده است. وقتی برخی حشرات نیز اصوات موزونی برای جلب نظر جفت تولید می‌کنند عجیب نخواهد بود که در انسان نیز مکانیسم مشابهی وجود داشته است. اما چرا باید جفت صدای رسا و هارمونیک را جذاب تشخیص دهد؟ زیرا تولید چنین اصواتی نیازمند هماهنگی بسیار بالای عضلات حنجره است که خود شاهدی بر هماهنگی عصب-عضله‌ی بالا و بنابراین سلامتی عمومی بدن است. رقصیدن نیز فرایندی ریتمیک است و انجام موزون آن، و البته تشخیص موزونی آن توسط جفت‌هایِ بالقوه، همان نقش سیگنال‌دهی سلامت را دارد.
به رغم مقبولیت ظاهری این نظریه نقدهای زیادی به آن وارد شده است که به چند مورد اشاره کنیم.
کودکان قبل از سنین بلوغ که نیازی به انتخاب جفت باشد در موسیقی مهارت می‌یابند؛ تفاوت معناداری میان موسیقی‌دانان و غیر موسیقی‌دانان در تعداد زادگان دیده نمی‌شود؛ پژوهش‌های بوم‌شناختی گواه آنند که موسیقی‌های گروهی بیش از موسیقی‌های انفرادی مورد توجه است؛ لالایی مادر ربطی به انتخاب جنسی ندارد؛ در زمان تخمک‌گذاری زنان علاقه به موسیقی‌های پیچیده‌تر دیده نمی‌شود.
دو. انتخاب گروهی
موسیقی می‌تواند همکاری گروهی را افزایش دهد. در اینکه چرا و چگونه این کار را می‌کند تنوعی از فرضیه‌ها وجود دارد. به چند مورد اشاره کنیم.
الف. موسیقی بیش از آنکه سیگنال سلامت به جفت بالقوه دهد یک نظام سیگنال‌دهی ائتلافی‌ست. ائتلاف برای چه؟ جنگ و شکار دو کاندید اصلی هستند. در بسیاری از اقوام پیش از شکار و جنگ مراسمی همراه با موسیقی‌های تهیجی دیده می‌شود. خانم الن دی‌سانایِکه معتقد است که هنر همانند تمامی سایر هنرها در شرایط و مراسم خاص اجرا می‌شده است و شأن اجرایی آن فراتر از زندگی روزمره بوده است.
ب. اما غیر از جنگ و شکار نیز شاهد اجرای موسیقی هستیم. رابین دانبار معتقد است که موسیقی کلاً انسجام اجتماعی را افزایش می‌دهد. نظریه‌ی او این است که موسیقی نقش تیمارکردن اجتماعی را بازی می‌کند: تیمار کردن کلامی. با بزرگ شدن جمعیت گروه نمی‌شد همه را تیمار کرد، اما لازم بود به همه پیام دوستی ارسال شود. موسیقی‌های گروهی چنین نقشی داشته‌اند. اعضاء شرکت‌کننده در یک کنسرت موسیقی احساس نزدیکی بیشتری به هم دارند تا مسافران مترو.
ج. دی‌سانایِکه در کارهای اخیر خود از نظریه‌ی خاص بودن شرایط موسیقی فاصله می‌گیرد و ریشه‌های موسیقی را به تعاملات مادر و نوزاد ربط می‌دهد. مادر به نوزاد در لحظاتی که او را از آغوش جدا می‌کند با نغمه‌هایی احساس اطمینان می‌دهد که در نزدیکی اوست.
د. ریشه‌های توجه به ریتم تاریخی بس طولانی‌تر دارد و به زمانی باز می‌گردد که در دسته‌هایی از همراهان بر روی دوپا راه می‌رفتیم و با همگام شدن گام‌ها متوجه مشکلی برای کسی که گامش ناهمانگ شده بود می‌شدیم.   
مجموعه‌ای از این فرضیه‌ها می‌توانند، در کنار هم، پیدایی حس موسیقایی را در نیاکانمان تبیین کنند. در تمامی این فرضیه‌ها نقش بدن اجتماعی آشکار است. با گسترش فرهنگ‌ها و پیدایی و سپس پیچیده‌تر شدن آلات موسیقی سنت‌های موسیقایی در فرهنگ‌های مختلف شکل گرفتند و روند تکاملی بر روی آلات و شیوه‌های تولید موسیقی شکل گرفت و شاهد تنوع بی‌همتای موسیقی در فرهنگ‌های مختلف شدیم. با چنین نگاهی تکاملی می‌توان تعریفی تکاملی از موسیقی عرضه کرد.

تعریفی تکاملی از موسیقی
موسیقی برساخته‌ای اجتماعی و فرهنگی‌ست  که مبتنی بر حس موسیقایی تکامل یافته (طی مکانیسم‌های یاد شده در بالا)، و طی تعامل موسیقی‌دان (آهنگ‌ساز و/یا نوازنده)، آلات موسیقایی (که خود محصول هم‌تکاملی حس موسیقایی انسان‌ها در سنت‌های مختلف و ابزارهای ساده‌تر ابتدایی است)، و مخاطب تولید می‌شود و در یک محیط اجتماعی مورد ارزیابی زیباشناختی قرار می‌گیرد (خود ملاک‌های ارزیابی نیز طی زمان تکامل یافته‌اند).

بازنشر از کانال:
@ravanshenasi_takamol

🆔@neurobiology_of_art
بخش دوم👇

هرچند پیراهن ترخان نخستین لباس کاملی است که پیدا شده، با این حال اولین شواهد از منسوجات بافته‌شده به حساب نمی‌آید. به عنوان مثال، باستان‌شناسان تکه‌هایی از منسوجات بافته شده با پایه گیاهی را در بقایای محله باستانی «چاتال‌هویوک» ترکیه مربوط به دوره نوسنگی کشف کردند که تصور می‌شود حدود ۸۵۰۰ سال قدمت داشته باشد. امری که می‌تواند نشان دهد مردم در آن زمان لباس تولید می‌کردند و می‌پوشیدند.

اگر یافتن الیاف را مد نظر قرار دهیم، شواهد حتی بسیار قدیمی‌تری نسبت به تکه پارچه‌های یافت‌شده در ترکیه وجود دارند. در غار «زوزونا» در ایالت جورجیای آمریکا محققان الیاف‌هایی از کتان وحشی را یافتند که برخی از آنها با رنگدانه‌های طبیعی رنگ شده بودند. چیزی که می‌توان به عنوان مدرکی برای نخستین دوخت لباس توسط انسان‌ها به حساب آورد. این الیاف‌ها حدود ۳۰ هزار سال قدمت دارند، که یک جهش بسیار قابل توجه در زمان برای منشاء نخستین لباس محسوب می‌شود.

شپش‌ها راز قدمت لباس را فاش می‌کنند؟

برای به دست آوردن قدمت استفاده انسان از لباس، محققان همچنین به روش‌های غیرمعمول‌تری روی آورده‌اند که «شپش» یکی از آنهاست.

دو نوع شپش وجود دارد که وجودشان وابسته به انسان است: شپش سر که از پوست سر ما تغذیه می‌کند و شپش بدن که از تن ما تغذیه می‌کند. شپش بدن در لباس‌های ما نیز زیست می‌کند، بنابراین دانشمندان این فرضیه را مطرح کردند که اگر بتوانند بفهمند چه زمانی شپش بدن ایجاد شده می‌تواند شواهد غیرمستقیمی برای زمانی که انسان‌ها لباس پوشیدن را شروع کرده‌اند ارائه کنند.

در تعدادی از مطالعات، محققان دی‌ان‌ای شپش سر و بدن را برای تعیین زمان پیدایش شپش بدن مقایسه کردند. یکی از تخمین‌های اخیر نشان می‌دهد که شپش بدن می‌توانسته بین ۸۳ تا ۱۷۰ هزار سال پیش از شپش سر جدا شده باشد. زمانی تقریبی که می‌تواند مبدأ به وجود آمدن لباس را نشان دهد.

در این میان نئاندرتال‌ها نیز که پیش از انسان‌های خردمند در زمین می‌زیسته‌اند می‌توانند از نخستین گونه انسان‌هایی باشند که لباس بر تن کرده‌اند، هرچند تا به امروز شواهدی از یک دست لباس کامل از آنها به دست نیامده است. به این دلیل که خز، چرم و سایر مواد پوشاکی طبیعی با گذشت زمان بسیار طولانی فاسد می‌شوند و به همین خاطر هیچ لباس واقعی در غارها پیدا نشده است.

با این وجود دانشمندان از طریق غیرمستقیم به وجود پوشاک پی برده‌اند. در واقع الگوی بریدگی روی استخوان‌های روباه، شغال و گربه وحشی که در غار «کانترابندیر» در مراکش به دست آمده نشان می‌دهد این حیوانات برای گوشت‌شان پوست‌ کنده نشده‌اند، بلکه هدف انسان‌های اولیه در حدود ۱۲۰ هزار سال پیش جدا کردن پوست آن‌ها به صورت یکپارچه و برای تولید لباس بوده است.

امیلی هالت، باستان‌شناس تکاملی در موسسه ماکس پلانک آلمان، می‌گوید: «برای اینکه بشر بتواند در زیستگاه‌های سرد دوام بیاورد و گسترش پیدا کند، لباس وسیله‌ای لازم و ضروری بوده است.»

در نتیجه فاکتور آب‌و‌هوایی نیز می‌تواند عاملی مهم در شکل‌گیری لباس بوده باشد. هر چه در تاریخ به عقب‌تر برگردیم، یافتن شواهد مستقیم دشوارتر می‌شود و شاید ما هرگز نتوانیم به حقیقت برهنگی و مبدأ زمانی لباس پوشیدن انسان پی ببریم.

بازنشر از کانال:
🆔@ScientificDialectics

🆔@neurobiology_of_art

https://www.iflscience.com/when-did-humans-stop-being-naked-71525

Records

23.04.202523:59
2KSubscribers
28.02.202523:59
200Citation index
30.03.202519:23
246Average views per post
31.03.202510:29
246Average views per ad post
12.01.202509:56
13.04%ER
22.03.202520:36
12.43%ERR
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
JAN '25FEB '25MAR '25APR '25MAY '25

Popular posts تکامل و عصب-زیبایی شناسی

17.04.202518:46
🔸چگونه می‌رقصیم؟

وارد سالن کنسرت شده‌ایم. صدای رفقا و همهمه‌ی مردم در گوشمان پر شده ولی بند، کم کم خودش را گرم می‌کند تا مردم را دعوت کرده و کارش را آغاز کند. سیستم توجه انتخابی ما، محتوای ریتم‌دار را همیشه اولویتش قرار می‌دهد. اگر محرک دیداری و شنیداری با هم هماهنگ شوند، تمام توجه ما را از آن خود می‌کند و حتی مناطق حرکتی را نیز به کار می‌گیرد.

اجزای مختلف موسیقی مثل گام، ریتم و بیت جداگانه در مغز ما پردازش می‌شوند و بعد دوباره به صورت یکپارچه درک می‌شوند. بیت همان اسکلت موسیقی است که ریتم روی آن سوار می‌شود. بیت همیشه ثابت است در حالی که ریتم می‌تواند تند یا کند شود. یا یک الگوی خاص پیدا کند (مثل والس). مغز این صداهای الگودار را درون خودش می‌نوازد و ادامه‌ی آن را نیز پیش‌بینی می‌کند. عضلات ما با این ریتم سینک می‌شوند. به صورت کلی، هر زمان که مغز ما ریتمی را شناسایی کند، محتواهای دیگر را با آن هماهنگ کند و حدسش در مورد ادامه‌ی آن ریتم درست از آب در بیاید، مقادیر ریز دوپامین را به همراه خود می‌آورد.

زمانی که ریتم مورد نظر شناسایی و پیش‌بینی می‌شود مناطق شنیداری و حرکتی مغز فعال می‌شوند، پتانسیل عمل‌هایشان را با یکدیگر هماهنگ می‌کنند، و رقص رقم می‌خورد.

پریا پوروقار

باز نشر از کانال:
@CognitionWorld

🆔@neurobiology_of_art

https://www.brainfacts.org/thinking-sensing-and-behaving/movement/2023/how-do-people-move-to-the-beat-110823
Log in to unlock more functionality.