
کانال خرد هستی II بناءپور
زندگی سراسر حل مسئله است .
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verifiedTrust
Not trustedLocation
LanguageOther
Channel creation dateOct 31, 2018
Added to TGlist
Mar 25, 2025Latest posts in group "کانال خرد هستی II بناءپور"
19.05.202516:13
اسکرین شات یادتان نرود . علی برکت الله
@hashembanapourwebsite
@hashembanapourwebsite


18.05.202521:33
بدبختی ما این است که تحلیل گران امروزی حرفی برای گفتن ندارند لذا آویزان امثال عباس عبدی و دارودسته اصلاح طلب آن ها شده اند و هر چرندیاتی این موجودات می گویند آن را پخش می کنند و به جای تحلیل قالب خلق الله می کنند واقعا از این افراد و شیوه های عقب مانده ی اینها دلم می گیرد .حضرات در چهل واندی سال فریز شده اند و اندکی به مخ خود تکان نداده اند و تلنگری به آن نزده اند . این موجودات از زیر شنل فردید فاشیست و آل احمق و شریعتی بنیان گذار داعش و طالبان فکل کراواتی و حبیب الله پیمان توده ای مسلمان که دانشجویان خط امام را تئوریزه می کرد برخاسته اند و حماقت های دیروز شان را امروزه روز تکرار می کنند البته با رنگی دیگر و با کلکی دیگر .این افراد در نشریات حکومتی و وابسته مثل عنکبوت تار تنیده اند و کارشان فقط توجیه تفنگ هایی است که قبلا با آنها شلیک می کردند اما حالا که آن فشنگ ها را تمام کرده اند از در جبهه پایدار ی و اصول گرایی و اصلاح طلبی و..در آمده اند درحالی که همه سرو ته یک کر باسند ...و فرق عن را با کوبیده نمی فهمند و ایضا فرق زعفران را با پیاز . در نهایت یک کلمه خاک بر سر کسانی که شما بیسوادان و ریا کاران را الگو قرار دا ه اند . وای بر یا خاک بر سر ملتی که در صدر نشسته گانش دست از سر تحلیل های خرکی این حضرات لکاته و رجاله برنمی دارند و همین ها باعث می شود که جامعه امروز و دیروز را دور بزنند و جامعه را منجلاب گه گرفتار کنند .
@hashembanapourwebsite
@hashembanapourwebsite
18.05.202516:50
یادداشت محمدعلی فروغی / ۹۰ سال پیش درباره استقلال کردستان
کتاب سیاست نامه ذکاء الملک: مقاله ها، نامه ها، و سخنرانیهای سیاسی محمدعلی فروغی
پدیدآوران: فریبا نیکزاد, ایرج افشار, هرمز همایون پور
ناشر: کتاب روشن
محمدعلی_فروغی، ذُکاءالمُلک و اولین نخست وزیر دوره پهلوی، حدودا ۹۰ سال پیش نکاتی درباره استقلال کردستان نوشت که هنوز هم صادق است؛
”این تخم لق کردستان مستقل را انگلیسها در دهن اکراد شکسته و خاطر دولت ترکیه را از این جهت متزلزل ساختهاند و البته ما هم باید مثل آنها متزلزل باشیم.
با اهمیتی که ناحیه نفتخیز کردستان پیدا کرده، من باور نمیکنم انگلیسهای مآلاندیش آرام بنشینند و بگذارند دولت ترکیه خود را جمعآوری کند و چند سال دیگر سروقت موصل برود و برای جلوگیری از این خطر، یقینا کردها را به عنوان استقلال با خود همدست خواهند کرد.
فرضا که انگلیسها هم در این باب اهتمامی نکنند، چون این حرف به دهنها افتاده و کردها هم مردمان بااستعدادی هستند، خودشان بالطبیعه دنبال آن میروند. خاصه اینکه به غیرتشان نخواهد گنجید که زیردست عرب باشند.
پس ما باید در هر حال به فکر کردستان خودمان باشیم و اگر حقیقتا ممکن شد، ترکها را با خودمان همدست کنیم اما نه برای مضمحل و منقرض کردن اکراد، چه این خیالی خام است. بلکه به مهربانی و ذیعلاقه ساختن آنها به دولت ایران و تربیت کردن آنها به تربیت ایرانی و این کار برای ما سهلتر است تا برای ترکیه.
زیرا کردها از حیث زبانی و نژاد ایرانی هستند و الان کسانی که میخواهند غیرت ملی در آنها ایجاد کنند، به شاهنامه و داستان جمشید و فریدون متوسل میشوند.
اگر مامورین دولت ایرانی، قدری عاقل باشند و طمع را هم کم کنند و دست تعدی و اجحاف را از سر اکراد کوتاه نمایند و فی الجمله حسن تدبیری به خرج دهند، اقل مطالب این است که بین کرد و فارس، خصومت و کینه نخواهد بود و روزی که خیال کردستان مستقل، قوت بگیرد، کردهای ایران برای ما اسباب زحمت نخواهند شد و شاید که جنبه ایرانی آنها غلبه کند و هیچ آسیبی به ما نرسد بلکه منتفع هم بشویم. اما اگر رویه مامورین ایرانی، مثل سابق باشد و بعلاوه لاقیدی ما، کردها را به حال خود بگذارد، به عقیده بنده، مخاطره نزدیک است.”
برگرفته از کتاب “سیاست نامه ذکاء الملک”
@hashembanapourwebsite
کتاب سیاست نامه ذکاء الملک: مقاله ها، نامه ها، و سخنرانیهای سیاسی محمدعلی فروغی
پدیدآوران: فریبا نیکزاد, ایرج افشار, هرمز همایون پور
ناشر: کتاب روشن
محمدعلی_فروغی، ذُکاءالمُلک و اولین نخست وزیر دوره پهلوی، حدودا ۹۰ سال پیش نکاتی درباره استقلال کردستان نوشت که هنوز هم صادق است؛
”این تخم لق کردستان مستقل را انگلیسها در دهن اکراد شکسته و خاطر دولت ترکیه را از این جهت متزلزل ساختهاند و البته ما هم باید مثل آنها متزلزل باشیم.
با اهمیتی که ناحیه نفتخیز کردستان پیدا کرده، من باور نمیکنم انگلیسهای مآلاندیش آرام بنشینند و بگذارند دولت ترکیه خود را جمعآوری کند و چند سال دیگر سروقت موصل برود و برای جلوگیری از این خطر، یقینا کردها را به عنوان استقلال با خود همدست خواهند کرد.
فرضا که انگلیسها هم در این باب اهتمامی نکنند، چون این حرف به دهنها افتاده و کردها هم مردمان بااستعدادی هستند، خودشان بالطبیعه دنبال آن میروند. خاصه اینکه به غیرتشان نخواهد گنجید که زیردست عرب باشند.
پس ما باید در هر حال به فکر کردستان خودمان باشیم و اگر حقیقتا ممکن شد، ترکها را با خودمان همدست کنیم اما نه برای مضمحل و منقرض کردن اکراد، چه این خیالی خام است. بلکه به مهربانی و ذیعلاقه ساختن آنها به دولت ایران و تربیت کردن آنها به تربیت ایرانی و این کار برای ما سهلتر است تا برای ترکیه.
زیرا کردها از حیث زبانی و نژاد ایرانی هستند و الان کسانی که میخواهند غیرت ملی در آنها ایجاد کنند، به شاهنامه و داستان جمشید و فریدون متوسل میشوند.
اگر مامورین دولت ایرانی، قدری عاقل باشند و طمع را هم کم کنند و دست تعدی و اجحاف را از سر اکراد کوتاه نمایند و فی الجمله حسن تدبیری به خرج دهند، اقل مطالب این است که بین کرد و فارس، خصومت و کینه نخواهد بود و روزی که خیال کردستان مستقل، قوت بگیرد، کردهای ایران برای ما اسباب زحمت نخواهند شد و شاید که جنبه ایرانی آنها غلبه کند و هیچ آسیبی به ما نرسد بلکه منتفع هم بشویم. اما اگر رویه مامورین ایرانی، مثل سابق باشد و بعلاوه لاقیدی ما، کردها را به حال خود بگذارد، به عقیده بنده، مخاطره نزدیک است.”
برگرفته از کتاب “سیاست نامه ذکاء الملک”
@hashembanapourwebsite
18.05.202515:07
یادی از شاهرخ مسکوب در سالمرگش:
«در انکیزیسون مردهها را هم محاکمه می کردند. فرشتهی عدالت تا آن دنیا تعقیبشان می کرد. اگر محکوم میشدند، نبش قبر میکردند، استخوان ها را دورمیگرداندند و میسوزاندند. برای عبرت سایرین و ناظرین. ما هم مردهها را محاکمه میکنیم. استخوانهایشان را نمیسوزانیم ولی در عوض توی دهانشان میشاشیم. در کمال خلوص و از صمیم قلب. «کفرآباد» پر از مردههایی است که توی دهانشان میشود شاشید. باید شاشید. تکلیف است. میگویند از روی ایمان میشاشند، برای ثوابش. لابد این یک جور انزال روحانی است، مثل جفتگیری با حوری در بهشت... این یک جور طهارت معنوی است. مرده را غسل میدهند، نجاست گناه را میشورند. خوشبختی مردهها این است که مردهاند وگرنه شاید از بوی شاش خوابشان نمی برد...
مردههای انکیزیسون اکثرا یک مشت استخوان پوسیده بودند. مال ما بهترند. تازه و سرحال! هنوز گرمای تنشان حس میشود، انگار نفس میکشند، انکیزیسیون ما نوتر است. با مردهی کهنه کاری ندارد. سوختن هم در کار نیست. فقط در دورهی مغول از این کارها می کردند. پدر خلقالله را از زیر خاک بیرون میکشیدند و میسوزاندند و آنوقت بهشان میگفتند پدرسوخته! که بیخودی نگفته باشند. ولی خب، آنها مغول بودند، کافر حربی بودند. مال ما چیز دیگری است، رحمت و عطوفت است، سراپا ناز و نوازش است. نوازش روحانی و معنوی نه جسمانی و از روی شهوت...
... بعضی وقتها آدم نمیداند با دستهایش چه بکند. وقتی که برای تسلیت به دیدن دکتر علیپور رفتم دیدم او هم نمیداند. چیزی نمیشد گفت. من فقط شانههایش را بغل کردم و صورتش را بوسیدم و نشستم. با نگاهی خالی به جلوش چشم دوخته بود. خاموش و بیحرکت. فقط دستها و پنجههایش میجنبید. یک کش گرد کوتاه را دور انگشتهایش میپیچید، انگشتها را از میان آن رد میکرد و بی اختیار به آن ور میرفت. یک مرتبه دیدم دستهایش پیر شده، اقلا ده سالی پیرتر از سروصورت. انگشتها کوتاه، ناخنها پخ و پهن، پشت دست پوست چنار کهن، خاک تشنهی خشکیده، پر از چین و ترک. مثل اینکه سکوت بیشتر آزارش میداد یا فکر میکرد دیگران را آزار میدهد. چون بالاخره گفت هرکس برای عقیدهاش مبارزه کند محترم است. کسی جواب نداد. دستها واداده و بیچاره بهنظر میآمدند، چنان ریز و یکبند میلرزیدند که انگار باد تندی برگهای خشک را جارو میکند. مثل این بود که تمام بار را به تنهایی میکشند. آخر این دستها سرگذشتی دارند. دکتر علیپور بیچاره آدم خیلی محتاط و محافظهکاری است. تمام عمرش موشموشک آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزند. همیشه میگفت «جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است». ولی چه فایده. پسرش را گرفتند و کشتند. به یک آب خوردن. سنگ به در بسته خورد. تازه با چه مکافاتی جنازه را تحویل گرفت. نمیدادند و او میترسید. از کفرآباد و شاش مومن وحشت داشت. میگفت این پسر میوهی عمر من است. نمیخواست به میوهی عمرش بشاشند. میدانست مردهشورها از نفرت یا ترس مرده را نمیشورند. میاندازندش در مسیر شاش. علیپور پسرش را گرفت و با دستهای خودش شست و کفن کرد و به خاک سپرد. توی باغچهی حیاط، پای درخت و زیر باران آسمان. علیپور مازندرانی است. در یکی از شهرهای شمال زندگی میکند، پسرش را همانجا کشتند. خودش هم دیگر همانجا مردنی است. علیپور هنوز هم آدم مومنی است. بر پسرش نماز خواند و او را آمرزید. علیپور فرزند دیگری نداشت. زنش سالها پیش مرد. حالا خودش مانده و این دستها که از فرط سنگینی او را فرومی کشند. به توی حیاط، وسط باغچه، پای درخت...»
مسافرنامه - ش.البرزی (شاهرخ مسکوب) – انتشارات انجمن مطالعات ایرانی – نیویورک - ۱۳۶۲
@hashembanapourwebsite
«در انکیزیسون مردهها را هم محاکمه می کردند. فرشتهی عدالت تا آن دنیا تعقیبشان می کرد. اگر محکوم میشدند، نبش قبر میکردند، استخوان ها را دورمیگرداندند و میسوزاندند. برای عبرت سایرین و ناظرین. ما هم مردهها را محاکمه میکنیم. استخوانهایشان را نمیسوزانیم ولی در عوض توی دهانشان میشاشیم. در کمال خلوص و از صمیم قلب. «کفرآباد» پر از مردههایی است که توی دهانشان میشود شاشید. باید شاشید. تکلیف است. میگویند از روی ایمان میشاشند، برای ثوابش. لابد این یک جور انزال روحانی است، مثل جفتگیری با حوری در بهشت... این یک جور طهارت معنوی است. مرده را غسل میدهند، نجاست گناه را میشورند. خوشبختی مردهها این است که مردهاند وگرنه شاید از بوی شاش خوابشان نمی برد...
مردههای انکیزیسون اکثرا یک مشت استخوان پوسیده بودند. مال ما بهترند. تازه و سرحال! هنوز گرمای تنشان حس میشود، انگار نفس میکشند، انکیزیسیون ما نوتر است. با مردهی کهنه کاری ندارد. سوختن هم در کار نیست. فقط در دورهی مغول از این کارها می کردند. پدر خلقالله را از زیر خاک بیرون میکشیدند و میسوزاندند و آنوقت بهشان میگفتند پدرسوخته! که بیخودی نگفته باشند. ولی خب، آنها مغول بودند، کافر حربی بودند. مال ما چیز دیگری است، رحمت و عطوفت است، سراپا ناز و نوازش است. نوازش روحانی و معنوی نه جسمانی و از روی شهوت...
... بعضی وقتها آدم نمیداند با دستهایش چه بکند. وقتی که برای تسلیت به دیدن دکتر علیپور رفتم دیدم او هم نمیداند. چیزی نمیشد گفت. من فقط شانههایش را بغل کردم و صورتش را بوسیدم و نشستم. با نگاهی خالی به جلوش چشم دوخته بود. خاموش و بیحرکت. فقط دستها و پنجههایش میجنبید. یک کش گرد کوتاه را دور انگشتهایش میپیچید، انگشتها را از میان آن رد میکرد و بی اختیار به آن ور میرفت. یک مرتبه دیدم دستهایش پیر شده، اقلا ده سالی پیرتر از سروصورت. انگشتها کوتاه، ناخنها پخ و پهن، پشت دست پوست چنار کهن، خاک تشنهی خشکیده، پر از چین و ترک. مثل اینکه سکوت بیشتر آزارش میداد یا فکر میکرد دیگران را آزار میدهد. چون بالاخره گفت هرکس برای عقیدهاش مبارزه کند محترم است. کسی جواب نداد. دستها واداده و بیچاره بهنظر میآمدند، چنان ریز و یکبند میلرزیدند که انگار باد تندی برگهای خشک را جارو میکند. مثل این بود که تمام بار را به تنهایی میکشند. آخر این دستها سرگذشتی دارند. دکتر علیپور بیچاره آدم خیلی محتاط و محافظهکاری است. تمام عمرش موشموشک آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزند. همیشه میگفت «جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است». ولی چه فایده. پسرش را گرفتند و کشتند. به یک آب خوردن. سنگ به در بسته خورد. تازه با چه مکافاتی جنازه را تحویل گرفت. نمیدادند و او میترسید. از کفرآباد و شاش مومن وحشت داشت. میگفت این پسر میوهی عمر من است. نمیخواست به میوهی عمرش بشاشند. میدانست مردهشورها از نفرت یا ترس مرده را نمیشورند. میاندازندش در مسیر شاش. علیپور پسرش را گرفت و با دستهای خودش شست و کفن کرد و به خاک سپرد. توی باغچهی حیاط، پای درخت و زیر باران آسمان. علیپور مازندرانی است. در یکی از شهرهای شمال زندگی میکند، پسرش را همانجا کشتند. خودش هم دیگر همانجا مردنی است. علیپور هنوز هم آدم مومنی است. بر پسرش نماز خواند و او را آمرزید. علیپور فرزند دیگری نداشت. زنش سالها پیش مرد. حالا خودش مانده و این دستها که از فرط سنگینی او را فرومی کشند. به توی حیاط، وسط باغچه، پای درخت...»
مسافرنامه - ش.البرزی (شاهرخ مسکوب) – انتشارات انجمن مطالعات ایرانی – نیویورک - ۱۳۶۲
@hashembanapourwebsite
18.05.202514:32
مدیران ایران یک مشخصهی اساسی دارند و آن این که مشاور اصلی و پشت پرده آنها شوفر شان است نه کس دیگر .یکی دیگر از مشخصه ها این است که دولت سایه در اداره یا نهاد یا موسسه مهره ها را جابه جا می کند به این ها می گویند ایشک وردی های ارتش سری یا الاغ وردی ها ارتش مخفی . این دولت سایه فاسق ترین و بی اصالت ترین آدم ها هستند و کثافت ترین ها .البته بهترین برخورد با این الاغ ها این است که یا محل بهشان نگذارید یا مسخره شان کنید و دستشان بیندازید و به ریش و پشم و ماتیک یا رژ لب نجس شان بخندید ،چرا که این موجودات مسخره ترین و بی وجدان ترین ها هستند . اگر پدر و مادر این ها به جای این کثافت ها خوک پرورش می دادند الان درآمد دلاری داشتند .
یکی دیگر از مشخصه ها این است که روسا علم غیب دارند اما این بر می گردد به همان ضرب المثل نام کچل را می گذارند زلف علی . یعنی طرف بدنام و بدکاره است خوشنام صدایش می زنند .سلیطه در کلیسا و همه جاست مریم مقدس و باکره نشانش می دهند . الاغ وردی است بهش می گویند تار زن .بیچاره تار زنها! .این کره خر شیپور را از طرف گشادش می زند تارزن کجا و این درخت جق کجا ???. یا در واقع رضا سید مزلف و جاکش است رضا موتوری یا رضا کربلایی صدایش می زنند . شیپور چی و ساقی است تیمور صدایش می زنند .شهرت اصلیش حقیری است نامش را گذاشته اند عظیمی .هرجایی است و می گویند از مهاجران قجری است در زیر زمین سفر می کند می گویند مارکوپو ست و با مقامات پیوند دیرینه دارد .دزد است می گویند پاک دست سید اولاد پیغمبراست د رحالی که الاغ پیغمبرهم نیست .ابله و آدم فروش و کثیف است مطهر و پاک صدایش می زنند در حالی که نجاست از سر و صورتش می بارد و خیانت ، پیشه این مطهر لجن الدوله است .پاک هم نیست فاک است .الهه خریت و درندگی و دزدی و خباثت است می گویند الهه رضایت .در حالی که رضایت دارد به دزدی و وقاحت و پاچه ورمالیدگی ،اما صدایش می زنند پور رضا و در کل نمی خواهم توهین کنم و بگویم حرامزاده و این ها، به قول فردوسی استناد می کنم که به همه ی این ها می گفت :پژوهنده را راز با مادر است.همین و بس در نهایت .ختم کلام مدیران و رئیسان که به این جانوران میدان داده و می دهند بویی از انسانیت نبرده اند و به همین خاطر بوی لجن می دهند .
@hashembanapourwebsite
یکی دیگر از مشخصه ها این است که روسا علم غیب دارند اما این بر می گردد به همان ضرب المثل نام کچل را می گذارند زلف علی . یعنی طرف بدنام و بدکاره است خوشنام صدایش می زنند .سلیطه در کلیسا و همه جاست مریم مقدس و باکره نشانش می دهند . الاغ وردی است بهش می گویند تار زن .بیچاره تار زنها! .این کره خر شیپور را از طرف گشادش می زند تارزن کجا و این درخت جق کجا ???. یا در واقع رضا سید مزلف و جاکش است رضا موتوری یا رضا کربلایی صدایش می زنند . شیپور چی و ساقی است تیمور صدایش می زنند .شهرت اصلیش حقیری است نامش را گذاشته اند عظیمی .هرجایی است و می گویند از مهاجران قجری است در زیر زمین سفر می کند می گویند مارکوپو ست و با مقامات پیوند دیرینه دارد .دزد است می گویند پاک دست سید اولاد پیغمبراست د رحالی که الاغ پیغمبرهم نیست .ابله و آدم فروش و کثیف است مطهر و پاک صدایش می زنند در حالی که نجاست از سر و صورتش می بارد و خیانت ، پیشه این مطهر لجن الدوله است .پاک هم نیست فاک است .الهه خریت و درندگی و دزدی و خباثت است می گویند الهه رضایت .در حالی که رضایت دارد به دزدی و وقاحت و پاچه ورمالیدگی ،اما صدایش می زنند پور رضا و در کل نمی خواهم توهین کنم و بگویم حرامزاده و این ها، به قول فردوسی استناد می کنم که به همه ی این ها می گفت :پژوهنده را راز با مادر است.همین و بس در نهایت .ختم کلام مدیران و رئیسان که به این جانوران میدان داده و می دهند بویی از انسانیت نبرده اند و به همین خاطر بوی لجن می دهند .
@hashembanapourwebsite
18.05.202512:44
@hashembanapourwebsite


17.05.202519:55
تهوع عظیمی به من دست داد وقتی فهمیدم یک خری از خود حرفی در آورده و خر دیگری به حرف اون اوزگل پناه برد ه و با همکاری کره خری دیگر حرف بی اساسی را نظمی وار پخش کرده اند . حالا من نمی دانم این همه اره و عوره و شمسی کوره و مریم بشکه و فاطی جنی و الهه توبره و الاغ وردی را جمع کرده اند که چی بشود .یا به قولی کربلایی حسن عمو گنده گوز بشکه ای و ساقی و رضا خرکی و شیخک تسبیح و تیمور صیغه ای و ایشک وردی جنی و ارتش پادو را جمع کرده اند که چه بشود . به یکی گفتند امامزاده داود چه جور امامزاده ای است . طرف گفت نگاه کن به زوارش . حالا بخواهی این اراذل را بشناسی نگاه کن به زائرانی که به زیارتش می روند .عجب خر تو خری شده .یک عده بیسواد و بی شعوری که یک عمر فقط گاز گلخانه ای تولید کرده اند و در پناه گوز همدیگر زیسته اند .تازه اگر در منافعشان اصطکاکی پیش آید فستیوال گوز راه می اندازند به جای دهنشان با آنجایشان حرف می زنند یا با دهنشان می گوزند..یکی از این ها گفته بود که مارلونبراندو به او نظر دارد بعید هم نیست در چنین خر تو خری هر چه بگویید از این میمون های کرومانیون و صیغه موقتی ها برمی آید...
بخشی از رمان ...
بشکه از رگ کردن به شما نزدیک تر است
@hashembanapourwebsite
بخشی از رمان ...
بشکه از رگ کردن به شما نزدیک تر است
@hashembanapourwebsite
17.05.202509:21
@hashembanapourwwbsite


16.05.202519:15
حسین معصومی همدانی
قطعهای از بوستان
اول اردیبهشتماه جلالی ؛ نمایشگاهی در نکوداشت شیخ شیرینسخن سعدی
(روز افتتاحیهٔ نمایشگاه، ۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، گالری هپتا)
@HMHamedani
قطعهای از بوستان
اول اردیبهشتماه جلالی ؛ نمایشگاهی در نکوداشت شیخ شیرینسخن سعدی
(روز افتتاحیهٔ نمایشگاه، ۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، گالری هپتا)
@HMHamedani
16.05.202512:55
.
مردی را علت قولنج افتاد. تمام شب از خدای درخواست که بادی از وی جدا شود. چون سحر رسید ناامید گشت و دست از زندگی شسته، تشهد میکرد، و میگفت بار خدایا بهشت نصیبم فرمای!
یکی از حاضران گفت: ای نادان! از آغاز شب تا این زمان التماس بادی داشتی، پذیرفته نیامد. چگونه تقاضای بهشتی که وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است از تو مستجاب گردد؟!
Https://t.me/obeydezakani
مردی را علت قولنج افتاد. تمام شب از خدای درخواست که بادی از وی جدا شود. چون سحر رسید ناامید گشت و دست از زندگی شسته، تشهد میکرد، و میگفت بار خدایا بهشت نصیبم فرمای!
یکی از حاضران گفت: ای نادان! از آغاز شب تا این زمان التماس بادی داشتی، پذیرفته نیامد. چگونه تقاضای بهشتی که وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است از تو مستجاب گردد؟!
Https://t.me/obeydezakani
16.05.202512:54
.
Https://t.me/obeydezakani
واعظی بر منبر میگفت:
هر گاه بندهای مست میرد، مست دفن شود و مست سر از گور برآورد. خراسانیای در پای منبر بود گفت:
به خدا آن شرابی است که یک شیشهی آن به صد دینار ارزد.Https://t.me/obeydezakani
16.05.202512:53
.
مردی حجاج را گفت: دوش تو را به خواب چنان دیدم که اندر بهشتی.
گفت: اگر خوابت راست باشد، در آن جهان بیداد بیش از این جهان باشد!
عبید زاکانی
@hashembanapourwbsite
مردی حجاج را گفت: دوش تو را به خواب چنان دیدم که اندر بهشتی.
گفت: اگر خوابت راست باشد، در آن جهان بیداد بیش از این جهان باشد!
عبید زاکانی
@hashembanapourwbsite


16.05.202505:21
15.05.202520:07
@hashembanapourwebsite


Reposted from:
تنیده ز دل بافته ز جان
08.04.202513:35
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جمال و جاهش نفزود
وز هیچکسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
خیّام
خیّام نیشابوری، عمربن ابراهیم. رباعیّات خیّام (نسخهٔ خطّی)، دستنویس شمارهٔ ۲۱۵۷ کتابخانهٔ دانشگاه تهران، نستعلیق محمّدقوام کاتب شیرازی، کتابت ۹۵۸ هق، گ۱۶پ.
@Tanideh_az_del
وز رفتن من جمال و جاهش نفزود
وز هیچکسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
خیّام
خیّام نیشابوری، عمربن ابراهیم. رباعیّات خیّام (نسخهٔ خطّی)، دستنویس شمارهٔ ۲۱۵۷ کتابخانهٔ دانشگاه تهران، نستعلیق محمّدقوام کاتب شیرازی، کتابت ۹۵۸ هق، گ۱۶پ.
@Tanideh_az_del


Records
26.03.202523:59
1.1KSubscribers23.03.202523:59
0Citation index18.05.202510:33
18Average views per post17.05.202523:59
17Average views per ad post18.05.202520:13
5.88%ER17.05.202523:59
1.69%ERRGrowth
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
Log in to unlock more functionality.