Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
The Last Of House Romanov avatar

The Last Of House Romanov

امیرمحمد عبدالهی
twitter.com/lohromanov
instagram.com/tlohromanov
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateSep 05, 2019
Added to TGlist
Apr 29, 2025
Linked chat

Records

01.05.202523:59
10.3KSubscribers
10.03.202523:59
0Citation index
08.05.202516:05
1.8KAverage views per post
08.05.202521:40
1.3KAverage views per ad post
12.03.202523:59
7.01%ER
09.05.202515:19
17.68%ERR
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
APR '25MAY '25

Popular posts The Last Of House Romanov

19.04.202513:47
دیگر با آدم‌هایی که به دنیای مردگان تعلق دارند، زندگی نخواهم کرد. چه آنان که برای همیشه مرده‌اند و چه آنان‌که برای من.
08.05.202508:01
«غایبان در لحظه‌های سخت، باید تا ابد غایب بمانند.»
10.05.202516:50
نمی‌خواهم تسلیم شوم اما ناتوانم. با اینهمه خستگی و ناتوانی، نمی‌دانم چگونه باید ایستادگی کرد.
07.05.202516:50
پرسیدم: زمانی که او قصد رفتن کرد، چه کردی؟
گفت: خیره نگاهش کردم و تنها بدرود گفتم.
پرسیدم: و هیچ حرف دیگر؟ هیچ کار دیگر؟
گفت: پس از بدرود حتی نفسم را هم نگه داشتم. هر واکنش دیگری باعث می‌شد فرو بریزم، به زانو بیفتم و در اشک خود غرق شوم. مکثی کرد و ادامه داد: او همیشه می‌گفت دوست دارد مرا قوی ببیند. دوست نداشتم با نمایش چنین ضعفی، در آخرین لحظات او را اندوهگین و ناامید کنم.
08.05.202514:48
اکنون نه توان دویدن به سوی چیزی را دارم و نه حتی توان قدم برداشتن به سوی چیزی را، اما اگر هم داشتم حتی یک گام به سوی تو برنمی‌داشتم.
09.05.202518:39
@lohromanov
28.04.202512:01
دلم می‌خواهد از یاد ببرم که هر چیز پایانی دارد و هیچ‌ چیزی برای همیشه باقی نمی‌ماند. فکر به تلخی انتها، توان لذت بردن از همه چیز را از من سلب کرده است.
06.05.202516:50
تویی که تلخ‌ترین روزهای مرا ساخته‌ای، همانی که شیرینی زندگی من بودی؟
03.05.202516:50
داغ چیزهای بسیاری بر تنم مانده که رد آنها از بین نمی‌رود.
30.04.202516:50
اینجا همه‌چیز غم نبودن تو را به یاد من می‌آورد. انگار در این دنیا، هیچ چیزی از غصه‌ی نبودنت خالی نیست.
19.04.202516:50
سخت می‌توان فهمید که پله‌ی سرنگونی آدمی کدام است و سخت‌تر می‌توان بر حرص بالارفتن چیره شد.
12.05.202515:54
خاکسپاری که تموم شد، سمتش رفتم و بغلش کردم. به اندازه‌ی نه سال آشنایی با همدیگه گریه کردیم. بهم گفت: امیر بابام بچه‌ام رو ندید و رفت. بین هق‌هق و گریه‌هاش گفت: پیر شدیم دیگه داداش، انقدر پیر که باید منتظر مرگ همه‌ی اونایی که دوسشون داریم باشیم.
محکم همدیگه رو بغل کردیم و گریه کردیم.
02.05.202520:05
همه‌چیز تا اینجا غریبانه بوده است و تنها تکلیف مرگ باید روشن شود. مرگی غریبانه، پایان یک زندگی غریبانه؟
08.05.202518:00
تو که می‌توانستی.
Log in to unlock more functionality.