
جـنـگـل فـرامـوشـ شـده
Рэйтынг TGlist
0
0
ТыпПублічны
Вертыфікацыя
Не вертыфікаваныНадзейнасць
Не надзейныРазмяшчэнне
МоваІншая
Дата стварэння каналаСіч 15, 2025
Дадана ў TGlist
Лют 15, 2025Апошнія публікацыі ў групе "جـنـگـل فـرامـوشـ شـده"
06.04.202518:01
06.04.202518:00
مدیونین فکر کنین پارتی بازی شده
06.04.202518:00
ماشالا
06.04.202518:00
چقد خوشگلیم
06.04.202516:58
06.04.202516:58
-
06.04.202516:58
همراه متن زیرش لطفا
Пераслаў з:
ࢪوزنـامـہشـࢪقـݷ

06.04.202516:58
همین پیام همراه با دو پست از اینجا به انتخاب خودتون، ارسال بفرمایید و برای بنده هم دو پست مشخص کنید که اینجا بگذارم و مقداری بازدید نوشجانتان بشه. 🌞
Пераслаў з:
ࢪوزنـامـہشـࢪقـݷ

06.04.202516:58
نـامـہ ࢪا بـاز کـن، برگــہای خـیس از اشـکهـایم آنجـاسٺ؛ اشـکهایـم را بخـوان، پر از حـࢪفنـد.🎞| نوشتہهایے کـہ نباید نوشتہ شوند، باید اشـك شوند.
نشستهام در کنج قفس، برای زندگی اسفبار خود غصه میخورم؛ تلخند، دیگر نمیخواهم بخورمشان... اما نمیدانم اگر غصهها را نخورم چهکارشان کنم؛ نمیدانم کجا دفنشان کنم که بوی تلخ گریهآورشان به مشام مردممان نرسد... حَدیـثِیار. ۲۶ بــہمن ۱۴۰۳.
شاید باید آنها را در جیب خود بگذارم و به لبهٔ جهان کوچ کنم. به دور ترین جایی که میتوانم بروم، تا اگر کسی خبرم را از پرستوها گرفت، حتی آنها هم ندانند که زیر کدام آسمانند. جایی خواهم رفت که اگر یک قدم آنور تر بروم، از زمین بیرون بیوفتم و در آسمان شناور شوم. میگویید چه فرقی میکند؟ آسمان که همه جا یکرنگ است؟... باید بگویم که خیلی خوشخیالید! آسمان حتی یک قدم آنور تر هم فرق دارد... این آسمان است که بخت مارا در مشت خود گرفته، آسمان ما در شرق سیاه است. روی سرمان خون میبارد!!! اما این مو طلائی های غربی چه؟ انگار که بخت خوش از آسمانشان میبارد. من هم میروم؛ میروم زیر آسمانی زندگی کنم که از آسمانش غم نبارد! میروم شادی جمع میکنم. غم هایم را در زمین های آنها میکارم تا آنها هم مقداری طعم تلخ و گس غم را بچشند؛ به جایش، مقداری شادی در دامنم جمع میکنم و میآورم همینجا؛ تا ما هم کمی طعم خوش بختخوب را بچشیم.
منتظرم بمانید؛ هرگاه غم هایم را خاک کردم، برایتان شادی میآورم.
Пераслаў з:
ࢪوزنـامـہشـࢪقـݷ

06.04.202516:58
مَردی که برای تو جان نه، جانها فدا کرد.
ندیدی چطور برات سیگار میکشیدیم که همین سیگار فروشای سر چارراه دیگه حاضر نبودن یه نخ، تو بگو یه نخ بدن ما بکشیم بلکه فکرتو دود کنیم بره هوا؟ نه... ندیدی! که اگه دیده بودی این نخ سیگارای صاب مرده رو هزار بار له میکردی زیر اون پاشنه بلندا. حالا، ما میگیم ندیدی چون ما تو کوچه خلوت پشت خونتون میکشیدیم؛ آخ که چیا کشیدیم! زجر کشیدیم، بیگاری و بیخوابی کشیدیم، چشم تورو کشیدیم، اون وسطاش سیگارم کشیدیم. ما که میخواستیم اون کاغذ مچالهای که توش چشماتو کشیدیمو بندازیم تو اتاقت، ولی اخه پنجره بسته بود. هرچی سنگ زدیم، زجه زدیم، داد زدیم، هوار زدیم باز نکردی این پنجره های زندونو. بچه محلا گفته بودن چند هفته پیشا بساطو جمع کردی رفتی که پشت سرتم نگاه نکردی، ولی گفتیم نه بابا؛ کجا بره؟ ما این همه براش سیگار نکشیدیم که ما رو بذاره بره!!! گذاشته رفته...؟
حالا هرچی سیگار کشیدیم دو برابرشو از چار تا چارراه پایین تر جور میکردیم، لم میدادیم به دیوار خونتون با فکر اینکه بیای رد بشی چشمامون تو چشمات گره بخوره، دستامون تو دستات، تنمون به تنت... با فکرت دود میشدیم، هم خودمون هم سیگارمون. ما دود میشدیم ولی این فکر تو بگو یه لحظه جون تو تنهامون نمیذاشت که نمیذاشت. تو، رفته بودی؛ ماهم رفتیم، ولی از دست.
ما واسه تو جون تک تک پاکت سیگارای دم دستمونو گرفتیم، جون این چشمای خیسمونو هم گرفتیم، جون خودمونم روش! ولی تک تک این جونایی که گرفتیم، فدای یکی از همین لبخندایی که همیشه میزدی.
همینجا تکیه به دیوار خونتون آخرین سیگارمون دستمونه، همه چیزو فدای رفتنت کردیم بیوفا؛ میخوابیم خوابتو ببینیم، ولی کاش بیدار نشیم؛ آخه دیوارای خونتون خیلی وقته خراب شدن دلبر.
05.04.202512:20
ظهر بخیر
04.04.202521:57
04.04.202513:26
03.04.202514:18
Рэкорды
06.03.202523:59
68Падпісчыкаў15.02.202523:59
0Індэкс цытавання03.04.202523:59
16Ахоп 1 паста07.04.202507:18
0Ахоп рэкламнага паста26.03.202515:26
12.50%ER03.04.202523:59
28.07%ERRРазвіццё
Падпісчыкаў
Індэкс цытавання
Ахоп 1 паста
Ахоп рэкламнага паста
ER
ERR
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.