غیبت سنت غزنۀ قرن پنجم از برخی نسخ کهن و معتبر شاهنامه (بخش نخست)
شاذانی نیشابوری در دوران سلطان مسعود سوم غزنوی (۵۰۳ تا ۵۰۹ هجری) کتابی به نام دستور الملوک یا گنج الگنج نوشت. شاذانی معاصر و بلکه معاشر بیان الحقّ نیشابوری (د.۵۲۱)، نویسندۀ خلق الانسان بوده. هر دو از رجال مرتبط با دربار غزنویان متاخر بودهاند و باید آثار ایشان را متعلق به یک سنّت ادبی دانست (اگرچه یکی صوفیانهتر است و دیگری ادیبانهتر). یک نکتۀ مشترک بین اثر بیان الحق و کتاب شاذانی اشتمال آنها بر ابیات شاهنامه است: بیش از ۵۰ بیت در خلق الانسان و بیش از ۲۷۰ بیت در گنجالگنج.
در خلق الانسان تمام ابیات شاهنامه در یک مجلس/باب نقل شدهاست، ولی ابیات گنج الگنج در تمامی کتاب پراکنده است. ولی آنچه بین این دو مشترک است - و در بسیاری نقلهای شاهنامهای نمیتوان گفت - ابتنای آنها بر متنی مکتوب از شاهنامه یا «اختیارات شاهنامه»ای است جز آن که امروز در دست داریم(۱). نشانۀ ورق زدن متن و برگزیدن ابیات مشابه و قرار دادن آنها به دنبال هم در هر دو اثر پیداست. زمانی که چند بیت به دنبال هم آمده تقریباً بدون استثنا ترتیب آنها همان ترتیبشان در شاهنامه است، حتی اگر مثلاً بیت سوم چند صفحه بعد از بیت دوم آمدهباشد. از آن مهمتر، بارها ابیاتی در جایی از اثر میبینیم که در یک صفحه از شاهنامه پیدا میکنیم، و چند صفحه جلوتر وقتی مولف دوباره ابیات متقارب میآورد، این ابیات را در چند صفحه جلوتر از ابیات قبلی در شاهنامه مییابیم(۲). منبع این دو اندرزگوی نیشابوری چه شاهنامه بودهباشد و چه اختیاراتی از شاهنامه، منبعی بوده قرنپنجمی و به احتمال فراوان مبتنی بر نسخهای از شاهنامه در غزنه؛ یعنی محتمل است که این یک سنّت در آنچه فردوسی خود ترتیب دادهبود (و نه رونوشتهای «بزرگان و بادانش آزدگان») ریشه داشتهباشد.
متاسفانه چون نسخ دو اثر متاخر است این الزاماً در باب «ضبطهای برتر» به ما کمکی نمیکند، ولی پرسشی اساسی را در زمینۀ ابیات منتسب به فردوسی طرح میکند. پیش از رفتن به سراغ مثال و بررسی آن، حتماً باید توجه کرد که «ریشه داشتن در» دستنوشتۀ فردوسی به معنی «عین آن بودن» نیست. ممکن است در همین سنت نیز با چند کتابت و حاشیهنگاری و انتخاب، تغییراتی اساسی در متن اصلی رخ دادهباشد. هدف این نوشته آن است که نحوۀ شکلگیری شاهنامهای را که میشناسیم بررسی کند و ظاهراً گنج الگنج یک دو سرنخ جالب به ما میدهد که در بررسیهایمان در مدّ نظر داشتهباشیم.
ابیاتی که بیان الحق نقل کرده همه در شاهنامههای امروز هست (۳)، ولی شاذانی بارها ابیاتی میآورد که در نسخههای شاهنامه نیست و این ابیات را طوری میآورد که نمیتوان با «انشاءالله گربه است» از کنارشان گذشت. اولاً تقریباً همیشه این ابیات به همراه ابیات شاهنامه میآید که گفتیم شاذانی از منبعی مکتوب برگزیده. وقتی بیت مفقود از شاهنامههای موجود در ابتدا یا انتها میآید ممکن است بتوان گفت که او یا منبعش اندرزی به ذوق خودشان به شاهنامه سنجاق کردهاند، ولی برخی از این ابیات در «میانۀ» یک قطعه میآید که ابیات پیش و پس از آن درست به دنبال هم در نسخههای موجود هست. نظرگیرتر زمانی است که قطعهای نقل میشود و فقط برخی ابیات آن در نسخههای شاهنامۀ موجود هست و ساختار نسخهها با ساختار گنج الگنج تفاوت اساسی دارد (۴). یک نمونۀ جالب توجه این ابیات است:
مبادا که مغزت بجوشد ز خشم
بخوابی بخشم از گنهکار چشم
هرآنکو بود بیگمان بردبار
ببیند بآغاز فرجام کار
چو داند که ایدر نماند دراز
بتارک چرا برنهد تاج آز
هنر بهتر از گوهر نامدار
هنرمند را گوهر آید بکار
اگر گوهرست و نباشد هنر
بنام کسان کی شود نامور
کرا با هنر گوهرست و خرد
روانش ازو چند رامش برد
برخی از اینها ابیات معروفی است. بیت سوم (به شکل «چو دانی...») در «شاهنامه» در آغاز قصۀ رفتن گیو به ترکستان آمده (۲/۴۱۹/۳). این بیت در اختیارات شاهنامه، لغت فرس، خلق الانسان و راحة الصدور (که بر مبنای اختیارات است) نیز نقل شدهاست. بیت چهارم (هنر بهتر از گوهر نامدار) و بیت آخر (کرا با هنر...) به دنبال هم و کمی پیش از بیت قبلی، در پایان داستان کین سیاوخش آمدهاست (۲/۴۰۷/۳۵۳). دربارۀ سه بیت دیگر فعلاً همین مختصر که در اطراف این سه بیت پیدا نمیشوند.
@fanneadab
(ادامه در فرستۀ بعد)