15.03.202520:17
پس از مدتها
[شاید] از غزلی جدید:
از خودم پرت میشوم به کجا؟
روح، بیتو بدن ندارد که!
هر چه جان میکنم، نمیمیرم
دردِ عشقت کفن ندارد که!
محمدمهدی بیگمحمدی
▫️@ramiz_poem
[شاید] از غزلی جدید:
از خودم پرت میشوم به کجا؟
روح، بیتو بدن ندارد که!
هر چه جان میکنم، نمیمیرم
دردِ عشقت کفن ندارد که!
محمدمهدی بیگمحمدی
▫️@ramiz_poem
Пераслаў з:
انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان



13.03.202519:59
انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان برگزار میکند:
«حلقهٔ داستان نَسْخ»
🔸سلسله نشستهای هفتگی داستانخوانی و نقد
با حضور: دکتر شایسته سادات موسوی
(عضو هیأت علمی گروه ادبیات فارسی دانشگاه گیلان)
دبیر نشست: محمدمهدی بیگمحمدی
| نشست هشتم |
- نقد و بررسی «ویکُنت دونیمشده»
اثر ایتالو کالوینو
📆 زمان:
دوشنبه، ۱۴۰۳/۱۲/۲۷ | ساعت ۲۱ الی ۲۲:۳۰
🔹بهصورت آنلاین در بستر «گوگلمیت»
لینک نشست:
http://meet.google.com/cxo-jnbp-fdk
📌جهت عضویت در حلقه و شرکت در نشستها به شناسهٔ تلگرامی @adabiyat_guilan پیام دهید.
▫️@adabiyat_aeg
«حلقهٔ داستان نَسْخ»
🔸سلسله نشستهای هفتگی داستانخوانی و نقد
با حضور: دکتر شایسته سادات موسوی
(عضو هیأت علمی گروه ادبیات فارسی دانشگاه گیلان)
دبیر نشست: محمدمهدی بیگمحمدی
| نشست هشتم |
- نقد و بررسی «ویکُنت دونیمشده»
اثر ایتالو کالوینو
📆 زمان:
دوشنبه، ۱۴۰۳/۱۲/۲۷ | ساعت ۲۱ الی ۲۲:۳۰
🔹بهصورت آنلاین در بستر «گوگلمیت»
لینک نشست:
http://meet.google.com/cxo-jnbp-fdk
📌جهت عضویت در حلقه و شرکت در نشستها به شناسهٔ تلگرامی @adabiyat_guilan پیام دهید.
▫️@adabiyat_aeg
10.03.202520:10
چگونه قافیههایم را نبازم؟
اگرچه در قالبی مانند غزل، نمیتوان قافیهاندیش نبود و تمام ابیات را بهگونۀ دلخواه رقم زد، اما همینکه آببندی نکنم، قافیههایم خوش مینشینند. باید از تصنّع بهدور باشم؛ از اضافهگویی و هرزهنویسی نیز. نباید فرمانِ غزلم را کامل دست قافیههایم بدهم. شاید نتوانم مِلک غزل را ششدانگ صاحب شوم، اما میتوانم آن را سهدانگ-سهدانگ با قافیههایم شریک شوم! همین را که رعایت کنم، نصف راه را رفتهام.
باقیاش به این بستگی دارد که یک قافیه را در یک غزل، دوباره و چندباره تکرار نکنم، مگر بهشرط اینکه معنایی متفاوت بدهد. غزلهای حافظ در این مورد مثالزدنیست!
دیگر آنکه قافیهام نباید با گوش مخاطب آشنا باشد! یا بهقول فرمالیستهای دوستداشتنی، آشناییزدایی (غریبهسازی) کند! چنین قافیههایی مجذوبکنندهاند! قافیهای را که بشود از پیش حدس زد، بهتر آنکه بگذارم لای جرز دیوار تا در اسکلتِ شاهکار غزل.
همچنین باید تنیسور قهّاری باشم! بیت و قافیۀ نهایی یک غزل باید چنان ضربۀ پایانی یک رالیِ جذاب باشد! همانقدر ویرانکننده و مرگبار. چنانکه مخاطب فرو بریزد. یا باید طوری او را بهشور و وَجد بیاورد که جامه بدَرد و سماع کند!
محمدمهدی بیگمحمدی، ۱۴۰۳/۱۲/۲۰
🔭 | #تلسکوپنگار
▫️@ramiz_poem
اگرچه در قالبی مانند غزل، نمیتوان قافیهاندیش نبود و تمام ابیات را بهگونۀ دلخواه رقم زد، اما همینکه آببندی نکنم، قافیههایم خوش مینشینند. باید از تصنّع بهدور باشم؛ از اضافهگویی و هرزهنویسی نیز. نباید فرمانِ غزلم را کامل دست قافیههایم بدهم. شاید نتوانم مِلک غزل را ششدانگ صاحب شوم، اما میتوانم آن را سهدانگ-سهدانگ با قافیههایم شریک شوم! همین را که رعایت کنم، نصف راه را رفتهام.
باقیاش به این بستگی دارد که یک قافیه را در یک غزل، دوباره و چندباره تکرار نکنم، مگر بهشرط اینکه معنایی متفاوت بدهد. غزلهای حافظ در این مورد مثالزدنیست!
دیگر آنکه قافیهام نباید با گوش مخاطب آشنا باشد! یا بهقول فرمالیستهای دوستداشتنی، آشناییزدایی (غریبهسازی) کند! چنین قافیههایی مجذوبکنندهاند! قافیهای را که بشود از پیش حدس زد، بهتر آنکه بگذارم لای جرز دیوار تا در اسکلتِ شاهکار غزل.
همچنین باید تنیسور قهّاری باشم! بیت و قافیۀ نهایی یک غزل باید چنان ضربۀ پایانی یک رالیِ جذاب باشد! همانقدر ویرانکننده و مرگبار. چنانکه مخاطب فرو بریزد. یا باید طوری او را بهشور و وَجد بیاورد که جامه بدَرد و سماع کند!
محمدمهدی بیگمحمدی، ۱۴۰۳/۱۲/۲۰
🔭 | #تلسکوپنگار
▫️@ramiz_poem
14.03.202520:29
میریزی در من
چنانکه رسوبِ شب
و تشدید میشوی، آهستهآهسته.
بیدار که میشوم از خوابت
تو اینجایی
ایستادهای پشتِ پلکهایم.
دقایقی بعد اما
شبنمشبنم
از پنجرۀ اتاق پایین میروی
و من
گیسو ندارم که در کمند بیارمت.
محمدمهدی بیگمحمدی، ۱۴۰۳/۱۲/۲۴
▫️@ramiz_poem
چنانکه رسوبِ شب
و تشدید میشوی، آهستهآهسته.
بیدار که میشوم از خوابت
تو اینجایی
ایستادهای پشتِ پلکهایم.
دقایقی بعد اما
شبنمشبنم
از پنجرۀ اتاق پایین میروی
و من
گیسو ندارم که در کمند بیارمت.
محمدمهدی بیگمحمدی، ۱۴۰۳/۱۲/۲۴
▫️@ramiz_poem




12.03.202521:00
این غزل را در ویدیو از مجموعۀ «غزل هزارهای دیگر» خواندم. اما در این تصویر میتوانید نسخۀ کامل غزل را از مجموعۀ «الواح صلح» محمدسعید میرزایی ببینید. برخی ابیات در مجموعۀ نخست حذف شده است.
▫️@ramiz_poem
▫️@ramiz_poem
10.03.202518:42
🎙| مصاحبۀ فروغ فرخزاد با ایرج گرگین.
▫️@ramiz_poem
▫️@ramiz_poem
13.03.202520:29
شاعری بهنام لاادری!
حتماً تا کنون پیشآمده بیتی و شعری در اینگوشه و آنگوشۀ فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بهچشمتان بخورد و پایین آن درج شده باشد: لااَدْری.
در وهلۀ اول بهنظر میرسد شاعری به این نام باشد، اما نه جانم! این فقط یک جملۀ فعلیۀ عربیست بهمعنای: نمیدانم! و کاربرد آن برای اشعاریست که شاعرشان گمناماند. پس هرگاه کسی شعری نقل میکند و نام شاعر را نمیداند، یک «لااَدْری» میچسباند تَنگ شعر!
در لغتنامۀ دهخدا نیز چنین آمده: «لاادری. [ اَ ] (ع جمله فعلیه) (از: حرف لا و صیغه متکلم وحده اَدری) به معنی ندانم، نمیدانم. و آن کلمهای است که در عقب بیتی یا قطعهای از شعر گذارند آنگاه که گوینده را ندانند».
جالبتر آنکه بدانید دیوان اشعاری داریم بهنام حکیم لاادری! مؤلف آن «ابراهیم صهبا» هست و مجموعهای از اشعار شعرای گمنام را گردآوری کرده است.
محمدمهدی بیگمحمدی
▫️@ramiz_poem
حتماً تا کنون پیشآمده بیتی و شعری در اینگوشه و آنگوشۀ فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بهچشمتان بخورد و پایین آن درج شده باشد: لااَدْری.
در وهلۀ اول بهنظر میرسد شاعری به این نام باشد، اما نه جانم! این فقط یک جملۀ فعلیۀ عربیست بهمعنای: نمیدانم! و کاربرد آن برای اشعاریست که شاعرشان گمناماند. پس هرگاه کسی شعری نقل میکند و نام شاعر را نمیداند، یک «لااَدْری» میچسباند تَنگ شعر!
در لغتنامۀ دهخدا نیز چنین آمده: «لاادری. [ اَ ] (ع جمله فعلیه) (از: حرف لا و صیغه متکلم وحده اَدری) به معنی ندانم، نمیدانم. و آن کلمهای است که در عقب بیتی یا قطعهای از شعر گذارند آنگاه که گوینده را ندانند».
جالبتر آنکه بدانید دیوان اشعاری داریم بهنام حکیم لاادری! مؤلف آن «ابراهیم صهبا» هست و مجموعهای از اشعار شعرای گمنام را گردآوری کرده است.
محمدمهدی بیگمحمدی
▫️@ramiz_poem
12.03.202520:28
ای نامهای که پر شدی از «دوست دارمت»
پیوست میکنم به تو ایضاً که عاشقم!
شعر: محمدسعید میرزایی
خوانش: محمدمهدی بیگمحمدی
پن: دوشنبه عصر بود و دفتر انجمنهای علمی دانشکده. نیما با شوق گوش سپرد و مبینا هم مهربانانه لحظاتی رو ثبت کرد.
▫️@ramiz_poem
پیوست میکنم به تو ایضاً که عاشقم!
شعر: محمدسعید میرزایی
خوانش: محمدمهدی بیگمحمدی
پن: دوشنبه عصر بود و دفتر انجمنهای علمی دانشکده. نیما با شوق گوش سپرد و مبینا هم مهربانانه لحظاتی رو ثبت کرد.
▫️@ramiz_poem
10.03.202518:26
اما فروغ فرخزاد چندان با اخوان ثالث همعقیده نبود: «عیب کار نادرپور را باید در روحیهی نادرپور جستوجو کرد. به نظر من نادرپور آدم این دوره نیست، حتا اگر بگوید هستم و باز از من برنجد و با من قهر کند. حالت محافظهکاری نادرپور و حساسیتی که نسبت به عقاید مختلف دربارهی شعرش از خودش نشان میدهد، بزرگترین دشمن اوست. به نظر من او باید تکلیف خودش را با خوانندگان شعرش روشن کند. اگر شعر نادرپور در یک حالت رکود باقی مانده - چه از نظر فرم و چه از نظر محتوا - علتش این است که او میترسد عدهی زیادی از طرفدارانش را از دست بدهد. خب بدهد. مهم نیست که ابراهیم صهبا از شعر من خوشش بیاید. اصلا اگر بیاید، توهین است و دلیل بدی شعر. او شعر میگوید تا دیگران تعریفش را بکنند، حالا فرق نمیکند این دیگران چه کسانی باشند.
شعر نادرپور از نظر محتوا به کلی خالی است. او تصویرساز ماهری است، اما تصویر به چه درد من میخورد؟ او با این تصویرها میخواهد چه چیزی را بیان کند؟ چیزی بیان نمیکند، حرفی ندارد. از نظر فرم هم که حساب خطکش است و سانتیمتر. انگار تا یک سیلاب اضافه میشود، سعی میکند در مصرع بعدی از این گناه و تخطی عذر بخواهد. عیب نادرپور این است که شازده است و جرأت ندارد. نادرپور روحیهی کهنه و پیری دارد. از هیچ چیز جز از دردهای خودش متأثر نمیشود، که آنها هم دردهای غیرلازمی هستند. نادرپور اگر تکلیف خودش را روشن نکند، رفته است. او شاعر است، اما حیف که خودش را به نفهمی میزند. همانقدر در مورد خوانندگان شعرش و عقاید آنها وسواس دارد که در مورد شستن دستهایش، ای بابا، یک روز هم دست نشسته غذا بخور، شاید چیزی کشف کنی!»
▫️@ramiz_poem
شعر نادرپور از نظر محتوا به کلی خالی است. او تصویرساز ماهری است، اما تصویر به چه درد من میخورد؟ او با این تصویرها میخواهد چه چیزی را بیان کند؟ چیزی بیان نمیکند، حرفی ندارد. از نظر فرم هم که حساب خطکش است و سانتیمتر. انگار تا یک سیلاب اضافه میشود، سعی میکند در مصرع بعدی از این گناه و تخطی عذر بخواهد. عیب نادرپور این است که شازده است و جرأت ندارد. نادرپور روحیهی کهنه و پیری دارد. از هیچ چیز جز از دردهای خودش متأثر نمیشود، که آنها هم دردهای غیرلازمی هستند. نادرپور اگر تکلیف خودش را روشن نکند، رفته است. او شاعر است، اما حیف که خودش را به نفهمی میزند. همانقدر در مورد خوانندگان شعرش و عقاید آنها وسواس دارد که در مورد شستن دستهایش، ای بابا، یک روز هم دست نشسته غذا بخور، شاید چیزی کشف کنی!»
▫️@ramiz_poem
13.03.202520:13
📓| فایل پیدیاف رمان «ویکُنت دونیمشده» اثر ایتالو کالوینو، با ترجمۀ پرویز شهدی.
🎙| همچنین نسخۀ صوتی همین ترجمه رو میتونید از این لینک تهیه کنید:
https://taaghche.com/audiobook/134653
با حضور درخشانتون در این نشست، کیفورم کنید.✨
▫️@ramiz_poem
🎙| همچنین نسخۀ صوتی همین ترجمه رو میتونید از این لینک تهیه کنید:
https://taaghche.com/audiobook/134653
با حضور درخشانتون در این نشست، کیفورم کنید.✨
▫️@ramiz_poem
11.03.202520:27
تو را چگونه
«تو» خطاب کنم
وقتی
مردمکها و پردهها
چشم نیستند و گوش؛
که جرثقیـــلوقالهای عشقبرانداز
با منقارهای حسود
احاطهمان کردهاند.
و -حا- که نیستی
با کدام دهان
هجا هجا
تو را
که از من
فا صِ له
داری
صدا بزنم -لا-؟
محمدمهدی بیگمحمدی، ۱۴۰۳/۱۲/۲۱
▫️@ramiz_poem
«تو» خطاب کنم
وقتی
مردمکها و پردهها
چشم نیستند و گوش؛
که جرثقیـــلوقالهای عشقبرانداز
با منقارهای حسود
احاطهمان کردهاند.
و -حا- که نیستی
با کدام دهان
هجا هجا
تو را
که از من
فا صِ له
داری
صدا بزنم -لا-؟
محمدمهدی بیگمحمدی، ۱۴۰۳/۱۲/۲۱
▫️@ramiz_poem
Паказана 1 - 11 з 11
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.