Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
جناب گاو avatar
جناب گاو
جناب گاو avatar
جناب گاو
ایدئولوگ‌ها معمولاً بسیار منافق و ریاکارند. نمونه‌اش همین جناب برنی ساندرز که در جریان تور سخنرانی‌هایش بر علیه «الیگارشی» در طی فقط یک ماه ۲۲۱هزار دلار خرج پروازهایش با جت خصوصی شده است.
15.04.202518:30
📃 بحران آب؟ مقصر کیست؟

➣ @Notes_On_Liberty

نزاع کشاورزان اصفهانی با دولت بر سر آب و شکسته‌شدن خط‌لوله‌ی انتقال آب به یزد بار دیگر قلم تحلیل‌گران مختلف را به جنبش درآورده است: مقصر بحران کشاورز اصفهانی است یا اهالی یزد؟ مقصّر کیست؟ محق کدام است؟ پاسخ این است که هیچ‌کدام. در تحلیل نهایی، دولت و برنامه‌ریزی مرکزی باید مقصر بحران به‌وجودآمده دانسته شود.

ردّ پای بحران کنونی -نه فقط در اصفهان، که در کل ایران- را باید در ملّی‌سازی منابع آب، برنامه‌ریزی مرکزی در راستای صنعتی‌سازی کشور، قیمت‌گذاری دستوری، و انواع و اقسام مداخلات کوچک و بزرگ دولت طی سالیان دراز باید جست. در ابتدا دولت مالکیّت افراد بر آب را با ملّی‌سازی منابع از میان برده است. منبع آبی که ساکنان حوزه‌ی آبی یک رود را تأمین می‌کرد و عرفاً حقّ مالکیّت آن بین اهالی تقسیم شده بود، حقّ مسلّم همه‌ی جمعیّت تحت سلطه‌ی دولت قلمداد شد. معنای ملّی‌سازی جز دولت‌سازی یک «چیز» نیست. فرض بر آن بگذاریم که یک معدن حقّ همه‌ی ساکنان کشور x است، و پس از مدّتی یکی از استان‌های آن کشور به تسخیر دولت y در آمد، آیا اهالی آن استان همچنان سهمی از منابع کشور x دارند یا نه؟ آیا ساکنان کشورهایی که سابقاً و به‌لحاظ تاریخی تحت سلطه‌ی حکومت کشور x بوده‌اند، از آن منابع سهم می‌برند؟ به همین روی، اساساً ملّی‌سازی صنایع/منابع معنایی جز سپردن آن به دست دولت و برنامه‌ریزی مرکزی ندارد. در اینجا با تراژدی منابع مشاع روبه‌رو خواهیم شد. مالکیّت دولتی بدون آینده‌نگری منابع را در راستای اهداف خود «مصرف» و «چپاول» می‌کند.

فرض کنید یک سرمایه‌گذار خصوصی قصد دارد که کارخانه‌ی ذوب‌آهن بنا کند. او ابتدا باید هزینه‌ها را بسنجد که آیا احداث کارخانه در دل کویر و خرید آب از مالکان رود نزدیک آن‌جا به‌صرفه‌تر است یا احداث آن در کنار منبع آبی عظیم‌تر، یعنی دریا (احتمالاً بدون مالک یا با قیمتی ارزان‌تر). ولی دولت، با تکیه بر منبع مالی بی‌پایان و سلطه‌ی قهرآمیز بر منابع، فارغ از ملاحظات اقتصادی، تنها متوجّه آن است که کدام مکان از لحاظ راهبردی مناسب‌تر است، به مرکز نزدیک‌تر بوده، و دیرتر به تصرّف دشمن درمی‌آید.

دوم، دولت با قیمت‌گذاری دستوری بر روی برخی اقلام کشاورزی (به زبان دولت: محصولات استراتژیک!)، و ممنوعیّت برخی محصولات مانند خشخاش، کشت بعضی از محصولات را سودآور و برخی دیگر را زیان‌آور ساخته است. در چنین شرایطی کشاورزان به کشت محصولاتی می‌پردازند که از قید قیمت‌گذاری دولتی خارج هستند یا قیمت مناسب‌تری دارند (ممنوعیّت خریدوفروش گندم به افراد و شرکت‌های خصوصی و، در مقابل، کاهش واردات برنج از خارج را در نظر بگیرید).

از سوی دیگر، دولت با مداخله‌ی سدسازی، مصرف آب در برخی مناطق را افزایش می‌دهد. برداشت آب از بالادست رودها، شهرک‌سازی‌ها و باغ‌سازی‌های گسترده در اطراف سدهای ذخیره‌ی کشور، تنها به‌لطف مجوزهای دولتی ممکن شد و مالکان سنّتی طی هزاران سال از چنین اقدام پرهیز کرده بودند و در صورت اقدام به احداث باغ، از سهم آبی معیّن استفاده می‌کردند.

وانگهی، دولت با ملّی‌سازی منابع آبی و عرضه‌ی ارزان‌قیمت آب (یارانه)، انگیزه‌ی صرفه‌جویی و مصرف محتاطانه‌ی آن را از میان برده است. در بازار آزاد، سازوکار قیمت‌ها در مواقع ترسالی و خشکسالی، جلوی مصرف بی‌رویّه‌ی آب را می‌گیرد، و مصرف آن را مدیریّت می‌کند. حتّی انتقال آب از یک شهر به شهر دیگر تابعی از نظام قیمت‌هاست و ملاحظات آینده‌نگرانه را جانشین کوته‌بینی و «مصرف» صرف منابع می‌کند.

راهکار بحران کنونی کشور چیزی جز مجموعه‌ای از اقدامات ضدسوسیالیستی (دولت‌زدایی) نتواند بود. ملّی‌زدایی منابع و مراتع، بازگرداندن مالکیّت منابع به مالکان تاریخی و محلّی، خصوصی‌سازی صنایع، آزادسازی قیمت‌ها و قطع یارانه به کشاورزان و صنایع، لازمه‌ی بازگشت نظم طبیعی به کشور است و شرّ برنامه‌ریزی بیشتر و متمرکزتر، که بیش از صد سال کشور را به اسارت گرفته، تنها بر مشکلات میافزاید.

➣ @Notes_On_Liberty
به دولت که می‌رسد، برای جماعت دولت‌پرست تمام موازین اخلاقی و دینی و انسانی دود می‌شود می‌رود هوا! قاعدتاً آدمی که موازین اخلاق درست دارد، اولین سؤالی که باید بپرسد این است که: «آیا این مالیات‌ها مشروع است؟ آیا در جای درست مصرف می‌شوند؟ آیا مالیات دهنده سهمی در مورد تصمیم‌گیری درباره اینکه مالیات چگونه مصرف می‌شود دارد یا نه؟». ولی کسی که در خداپرستیش شرک دولت‌پرستی وارد شده، کاری به این حرف‌ها ندارد. همین که دولت توانسته مالیات بیشتری بگیرد برایش کافی است تا دست بزند و هورا بکشد.
آخوند سیاسی مظهر و مصداق کامل این آیه است که «فی قلوبهم مرض، فزادهم الله مرضاً»
10.04.202515:01
روایت محسن مبصّر، رئیس وقت شهربانی کل کشور، از مسئلهٔ موی جوانان

راجع به انفصالم: در تهران یک عده جوان پیدا شده بودند [که] صورت هیپی داشتند، یعنی ریش دراز می‌گذاشتند، زلف‌هایشان را دراز می‌کردند، لباس‌های مخصوصی ‌پوشیدند و اغلب این‏ها نه همه، به طرف هروئین هم کشانده شده بودند...

اعلی‌حضرت چند دفعه اظهار تنفر کردند از آنهایی که هیپی شده بودند [و می‌گفتند]: «از این ریش و پشمی‌ها من بدم می‌آید.» ما هم هیچ نگفتیم چون هیچ [کاری] نمی‌شد کرد. یک روزی گفتند: «مگر من نگفتم که بدم می‌آید از این‌‏هایی که اینقدر ریش و پشم دارند، کثافتند، هیپی.» گفتم قربان فکری می‌کنم ببینم چه می‌شود کرد. گفت «فکر ندارد شما همه‌اش امروز و فردا می‌کنید.» من قول نداده بودم، گفتم اطاعت می‌کنم.

[مراسمی بود] که دانشگاه شاگرد اول‌ها را معرفی می‌کند. شاگرد اول دانشکده معماری که آمد مدال بگیرد، این ریش بلند داشت و یک هیپی‌ کامل. من دیدم اعلی‌حضرت ضمن این که نشان را می‌زند به سینۀ او، صورتش را برگردانده که [او را] نبیند.

[بعد از این مراسم] باز هم اعلی‌حضرت فرمودند: «دیدید آن شاگرد را؟ چیه آخر آن کثافت؟» من دیدم که هیچ چاره‌ای ندارم به غیر از این که باید یک فکری بکنم. خودم هم مبارزه با این چیز [را] لازم می‌دیدم. البته بعضی‌ها می‌گویند که هرکسی ریش دارد که هیپی نیست. ولی هیپی‌ها را ما می‌گرفتیم برای اینکه آن کسی که ظاهر هیپی دارد بالاخره کشانده می‌شود به طرف اعتیاد، اولش آدم به شکل هیپی می‌شود.

[مثلاً] یک وقتی در تهران مد بود توده‌ای‌ها لباس مخصوص می‌پوشیدند. دخترهای توده‌ای دامن سرمه‌ای و بلوز سفید می‌پوشیدند و آستین‌هایشان را هم برمی‌گرداندند بالا. پسرهایشان هم لباسی مخصوص می‌پوشیدند، باز هم آستین‌هایشان را می‌گرداندند. این مد شده بود در تهران. دختر غیر توده‌ای هم می‌دیدیم این‌طور لباس می‌پوشد. زود مد می‌شود. ما تجربه داشتیم که لباس پوشیدن همان و به تدریج کشانده شدن به طرف کمونیسم، همان.

هیپی هم همین‌طور است. اول لباس هیپی می‌شود، بعد ایدئولوژی هیپی را می‌گیرد. من دستور دادم که بعضی از این هیپی‌ها را بگیرید و وادارشان کنید که بروند بتراشند سرشان را...

این‏ها را کلانتری‌ها می‌گیرند و یک سلمانی می‌خواهند که سرشان را بزنند. سرشان را ناقص می‌زدند که خودشان بروند بزنند. در این کار، یک نفر به اسم فرهاد مشکات هم بدون اینکه شناخته بشود گیر یک پاسبانی می‌افتد، می‌گیرند و می‌برند و سرش را می‌زنند. او آن شب کنسرت داشته در… تالار رودکی... می‌رود پیش علیاحضرت که قربان من با این ریخت چطوری بیایم [رهبری ارکستر] کنم. ما را پلیس گرفته...

فردای آن روز علیاحضرت می‌رود پیش اعلی‌حضرت که، «این چه وضعی است؟ شما به یکی مدال می‌دهید، آن‌وقت رئیس شهربانی را می‌فرستید می‌رود سرش را می‌زند. فرهاد مشکات را سرش زدند و فلان.» گریه می‌کند و تقاضا می‌کند که مرا عوض کنند. ظاهراً اعلی‌حضرت اول مقاومت می‌کند، بعد تصویب می‌شود و می‌گوید: «خیلی خوب باید تحقیق کنیم ببینیم مسئول این کار کیست». به آقای علم، وزیر دربار، دستور می‌دهند که برو تحقیق کن ببین مسئول این کار کیست. منظورش مسئول ‌تراشیدن مثلاً [سر] فرهاد مشکات.

...آقای علم به من تلفن کرد... گفتند، «مبصر، مسئول این ‌تراشیدن سرهای این‏ها که بوده؟» گفتم سلمانی. گفت: «آقا شوخی نکن به من مأموریت دادند که مسئولش را تعیین کنید». گفتم که در تمام ایران در شهرها، چنین اتفاقاتی مسئولش رئیس شهربانی کل کشور است که اسمش سپهبد مبصر است.» گفت، «آقا، این چه حرفی است؟ یک نفر را معرفی کن من به اعلی‌حضرت بگویم.» گفتم من از آنها نیستم، من سرتیپ رحیمی [را] معرفی کنم، ‌شما بروید یقه سرتیپ رحیمی ‌را بگیرید به او هم بگویید یک نفر دیگر را معین کند. آخرش به یک ستوان یکی بیفتد، آن‌وقت ستوان یک را تنبیه بکنید...

اعلی‌حضرت می‌خواسته ببیند که من خواهم گفت که اعلی‌حضرت دستور داده یا نه؟ بعد دیده که نه من نگفتم و می‌خندد و می‌گوید، «می‌دانستم که این‌طور جواب خواهد داد. خیلی خوب، عوضش کنید ولی چراغ برمی‌دارید دنبالش می‌گردید.»

تمام رل‌هایی که بازی کرد اعلی‌حضرت به من گفت، «شما جرات ندارید، می‌ترسید.» و شاخ گذاشت تو جیب من که بکنم این کار را و یک بهانه‌ی مسلمی [برای تغییرم پیدا کند].

آن‌وقت وزارت دربار [در] روزنامه کیهان و اطلاعات اعلامیه صادر کرد. من آن شب از ترسم نخوابیدم چون عوض کردن رئیس شهربانی کاری نبود که اعلامیه صادر کنند. خوب اعلی‌حضرت می‌گفت این برود و آن بیاید. اعلامیه رسمی صادر گردید به علت «بیشتر از اندازه استفاده کردن از اختیارات.»

بخشی از مصاحبهٔ محسن مبصّر (۱۲۹۶-۱۳۷۵) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار هشتم.
تاریخ مصاحبه: ۱۶ مرداد ۱۳۶۴.
مصاحبه‌کننده: حبیب لاجوردی
#تکه_مصاحبه
https://t.me/tarikh_shafahi_iran_project
مشکل اول و آخر ما مشکل عدم حرمت مالکیت است.
18.04.202512:53
خودپردازهای بانکی بیش از دویست هزار تومان پول نقد به شما نمی‌دهند. معادل حدود دو دلار! الان ده سالی هست که این محدودیت دویست هزار تومان که سر جایش مانده، مگر دو هفته‌ای در ایام نوروز اخیر که با لطف فراوان آن را به سیصدهزار تومان افزایش دادند و بعد از تعطیلات آن را کم کردند.

برای اینکه ببینید حکومت نسبت به شهروندانش چه قدر بی‌اعتماد است و چه قدر آن‌ها را بی‌ارزش می‌شمارد، همین یک نکته کافی است! البته شواهد این مسئله بیشمار است: اینکه در تعیین اسم رسمی مکان‌های شهری (میدان توپخانه، خیابان وزرا، ....)، هیچ کاری به آنچه مردم به کار می‌برند ندارند؛ در اینکه خود را محق می‌دانند هر خبری را بخواهند سانسور کنند؛ در فیلترینگ‌های حکومتی؛ و در هزار توهینی که هر روز به مردم می‌شود.

علیرغم شعارهایشان، حکومت و مسؤولان از بالا تا پایین مطلقاً و ابداً هیچ گونه احترامی برای مردم، برای من و شما مردم عادی، قائل نیستند.
گزارش دقیق و بی‌طرفانه از نحوه مذاکرات نوابغ
13.04.202511:23
به سبک یزدی زاده و دیگر دلارزدایان می‌خواهیم ثابت کنیم که قیمت «واقعی» گوجه کیلویی ۱۰۰۰تومان بیشتر نیست!

۱-اعلام می‌کنیم که مصرف گوجه فقط و فقط برای پختن پلوگوجه، املت و ماکارونی اجازه داده می‌شود، و البته برای پخت پیتزا هم با شرایط خاصی مجوز داده می‌شود.
۲- استفاده از گوجه را برای هر چیز دیگر، از جمله درست کردن رب خانگی یا صنعتی، ممنوع اعلام می‌کنیم.
۳- اعلام می‌کنیم که تولیدکننده گوجه باید گوجه را در سامانه و طبق «قیمت توافقی» هزار تومان (که توسط «کارشناسان» کشف شده و «قیمت واقعی» بازار است) به مصرف‌کننده بفروشد.
۴- دستگاه‌های نظارتی موظف خواهند بود که نظارت کنند که گوجه‌ها فقط در موارد یادشده مصرف شوند.
۵- فروش گوجه خارج از این روال را قاچاق و قیمت آن را «غیرواقعی» اعلام می‌کنیم.

#همین_قدر_خر
11.04.202515:30
شکست خوارج یعنی پیروزی اسلام

خبری بسیار عالی رسید که حشدالشعبی یعنی همان نیروی شبه نظامی ایجاد شده توسط نوابغ سپاه قرار است منحل شود. سال گذشته سال خوبی برای شیعیان و اسلام بود، اگر شعور داشته باشیم. انهدام هزب الله یک نعمت بزرگ برای شیعه سنتی بود که در سال های اخیر بیم آن می رفت زیر سلطه اخوانیسم شیعی خفه شود. یکی از بدترین و ضد تمدنی ترین ابداعات ایرانی ها یعنی مافیای شبه نظامی به عراق صادر شده بود و ممکن بود مافیای رجاله ها در عراق نیز رسمیت پیدا کند و ریشه گیرد و کشور را سال ها به گند بکشد. خوشبختانه شعور و مقاومت عراقی ها بیش از ایرانی ها بود که در پنجاه سال اخیر با خوارج ایرانی بسیار منفعل برخورد کردند. دم عراقی ها و آقای سیستانی گرم. شکر گوییم و دعا کنیم باقی خوارج نیز به دخمه های تاریخی خود برگردند.
🔥 استوری قابل تامل و دردناک #خانم_دکتر_شعله_امامی همسر آقای دکتر شهرام دبیری، معاون امور پارلمانی عزل شده دکتر مسعود پزشکیان

« تاسف بار از عزل ایشان،
ستایش فقر و ترویج ساده زیستی در مملکتی است که آن قدر منابع و امکانات دارد که با مدیریت صحیح فاصله طبقاتی اش کم شده و همه از امکانات خوبی برخوردار شوند.
یک عمر منابع را حرام کردید و این کشور ثروتمند را با شعب ابی طالب مقایسه و مردم را تشویق به ریاضت اقتصادی کردید و به ثروتمندان درستکار فحش دادید یا این ائدولوژی را جا انداختید که پول فقرا در جیب ثروتمندان است نه در سو مدیریت. و خودتان در خفا ثروت اندوزی کردید.
در حالی که اتفاقا کسی باید در مناصب دولتی باشد که از قبل جیب اش پر و شکم اش سیر و از پس چنین سفرهایی برمیاد.»


🔺گروه آذربایجان سیاسی:
@AZsiyasiTV
Пераслаў з:
کانال روزِ خوش avatar
کانال روزِ خوش
09.04.202518:29
لطفاً این کلیپ را حتما ببینید

*اسکندر فیروز..‌.*
شاید، این مصاحبه ی کوتاه، زیباترین، دیدنی ترین و شنیدنی ترین مصاحبه ای هست

که از سال ۵۷ تا امروز، از سیمای حکومت اسلامی پخش شده، شما هم بشنوید و لذت ببرید
.



@Thegooddayy
18.04.202511:49
آیا به دولت باهوش‌تری احتیاج داریم؟

تکنوکرات‌ها (که فکر می‌کنند خیلی باهوش‌اند) خیلی دوست دارند بگویند که دولت باید دست آدم‌های باهوش باشد. منظورشان هم مدرک آکادمیک است. اگر بپرسی مشکل ما چیست، بلافاصله از کم‌هوشی بعضی دولتمردان داد سخن می‌گویند.

اولاً، مفهوم عقل و خرد ربطی به هوش آکادمیک ندارد و مکرر گفته‌ایم که رابطه هوش آکادمیک با عقل سیاسی مسلماً و تحقیقاً منفی است.

ثانیاً، کسانی که از هوش دولت صحبت می‌کنند، عشق کنترل دارند و معمولاً در عمل مخرب‌اند. دولتی که نخواهد جامعه را کنترل کند به «هوش» یا «پرکاری » احتیاج ندارد.

ثالثاً، دولت جمهوری اسلامی از لحاظ هوش ابزاری کمبود ندارد. اگر کمبود داشت، نمی‌توانست پنجاه سال مردم را اسیر خود کند! این هم گزارش بی‌بی‌سی که نشان می‌دهد وقتی پای کنترل مردم و تجاوز به حریم خصوصی ملت پیش می‌آید خیلی هم باهوشند و کارا!
12.04.202514:06
🔻احکام مذاکره غیرمستقیم

- حکم دست دادن با اجنبی در مذاکره غیرمستقیم چیست؟
پاسخ: چنانچه در منظر عموم نباشد، بلااشکال است. احتیاط مستحب آن است که از روی دستکش باشد تا تماس مستقیم حاصل نشود.

- آیا معانقه با اجنبی مباح است؟
پاسخ: در فرض اضطرار، اگر به قصد لذت نباشد جایز است. مشروط بر آنکه علناً واقع نگردد و تا حدّ امکان، از تماس مستقیم مواضعی چون صورت یا گردن، اجتناب شود.

- آیا نگاه کردن در چشم اجنبی مباح است؟
پاسخ: یک نگاه حلال است. احوط آن است که از نگاه مستقیم و مستقر اجتناب شود تا خوف مفسده نباشد.

- حکم صرف غذا با اجنبی چیست؟
پاسخ: به شرط آنکه سر دوسفره جداگانه بنشینند و در حد سدِّ جوع بخورند، مانعی ندارد.

- اگر میزبان مذاکره اصرار کند که مؤمن و اجنبی سر یک سفره بنشینند تکلیف چیست؟
پاسخ: در این فرض، حکم اکل میته هنگام اضطرار را دارد. احتیاط مستحب آن است که به‌نحوی بنشینند که ملازمه عرفی با هم‌سفره بودن نداشته باشد، مانند آنکه کج بنشینند یا بین ایشان فاصله نامتعارف باشد.

- آیا در حین مذاکره غیرمستقیم، خندیدن به مزاح اجنبی مباح است؟
پاسخ: علی‌الاطلاق باید از خندیدنِ فوری اجتناب کنند و اگر خندیدند با تأخیر باشد؛ به‌گونه‌ای که شائبه‌ مطایبه مستقیم ایجاد نشود.

- در مقام تبیین منویّات و مقاصد حاکم اسلامی، آیا اشاعه‌ اکاذیب به‌منظور دفع مفسده جایز است؟
پاسخ: اگر اظهار حقیقت منجر به هتک حیثیت حاکم شود، کذب، بنا بر قاعده‌ی اهمّ و مهمّ، جایز و بلکه واجب است. در فرض مذکور، چه بسا اظهار حقیقت مستوجب تعزیر باشد.

- چنانچه مؤمنین قادر به منع افشای آثار مترتبه بر مذاکرات نباشند، وظیفهٔ شرعی آنها چیست؟
پاسخ: اگر افشای این امور موجب وهن نظام یا اشاعه فحشا باشد، بر مذاکره‌گران واجب عینی است تا مسئولیت مذاکرات را رأساً به‌عهده بگیرند.

- اگر پذیرش مسئولیت مذاکرات متضمّن خوف ضرر جانی برای مکلفین باشد، حکم چیست؟
پاسخ: ترک پذیرش مسئولیت از جانب مکلفین، متضمن خوف ضرر شدیدتر است. فلذا به مقتضای قاعده دفع افسد به فاسد، رفع مسئولیت از حاکم، بِاَیِّ نحو کان، وجوب قطعی دارد.

-------
* توضیح: مطلب فوق را طبیعتا بنده به طنز نوشته ام. لطفا از هر گونه جدی گرفتن متن خودداری بفرمایید.

@HosseinBastaniChannel
10.04.202517:56
اختراع چرخ و اخلاق از نو!

بلاهت انسان انقلابی-که غالباً فردی است مفتون شدهٔ ایدئولوژی‌ها و حتی مدفون شده در زیر آنها- این است که می‌خواهد «اخلاق» یا «جامعه» را از نو اختراع کند. اینرا به عینه می‌توان در اغلب ایدئولوژی‌های مدرن یافت. شاید با تسامح، لیبرالیسم را بتوان از این غلظت معاف نمود. لیبرالیسم این خاصیت را دارد که با آهنگی آرام و طبیعی سربرآورد لاجرم تغییراتی در دنیای قدیم ایجاد کند، اما باقی می‌خواهند کن‌فیکون کنند و انسانی نو بسازند.

مثلی است در سرمایه‌داری که یک کنشگر اقتصادی چرا باید تمام ابزار تولید یا حتی قطعات ساخت یک کالا را خود از صفر بسازد. دستاوردهای پیشینیان پیش‌روی اوست. عاقلانه نیست که هر چه از گذشته باقی مانده را به دور انداخته و خود مدعی تولید همه چیز شود. تا حد زیادی احمقانه است که یک فعال بازاری حتی خیال کند باید خود همه چیز را تهیه یا ابداع نماید و الا یک جای کارش می‌لنگد. تجربه، یا آزمون و خطای دیگران کلاس درس رایگانی است که او در اختیار دارد.

باری وقتی انسان نمی‌تواند در اقتصاد مدعی اختراع چرخ از نو شود چرا باید چنین توهمی را در عرصهٔ بسیار حساس و پیچیده‌تر اخلاق یا نظم اجتماعی در ذهن خود بپرواند. با اخلاقیات ادیان عناد ورزد و شرارت و فضائل بشری را تغییر دهد. چنین خبط دهشتناکی نخستین بار در انقلاب فرانسه-این دستاورد شیطان- رخ داد و به چنان مضحکه‌ای بدل شد که زانو زدن در برابر صلیب هم کفارهٔ چنین گناه کبیره‌ای را نمی‌کرد. رهبران کلیسا تا اندازه‌ای فاسد بودند اما اصول مسیحی فاسد نبود. اخلاقیات آن از پسِ قرن‌ها تثبیت شده و هیچ عاقلی لاطائلات ولتر و هلوسیوس را به آن ترجیح نمی‌داد، یا به دنبال فیلوزوف‌های نادان راه نمی‌افتد که چرخ اخلاق یا جامعه را از نو اختراع کند.

این موهومات مدرن وقتی در کمونیسم به اعلی درجه رسید، انسان را از سگ کمتر نمود. سگ در جامعهٔ انسانی حقوق و احترامی دارد که انسان در کمونیسم-این افیون روشنفکران- از آن برخوردار نبود. این پیامد اختراع اخلاق و جامعه از نو بود. انسانی بسازیم در طراز نوین انقلاب ما. جامعه‌ای بسازیم با مالکیت عمومی و تنها مبتنی بر «نیاز»! همه‌اش موهومات بود و اباطیل. انسان قرار نیست در اخلاقیات کشف جدیدی کند و بیش از توان خود کاغذ سیاه نماید. باید به دستاورد قدما احترام بگذارد و آرام بگیرد و الا سیلاب گندش، همه را خفه خواهد کرد.
10.04.202506:34
دوست عزیزی که به خودکشی فکر می‌کنی!

من نه تراپیستم، نه روانشناس، نه مشاور! خودم هیچگاه حتی یک لحظه به خودکشی فکر نکرده‌ام، و بنابراین خود را شایسته نصیحت کردن و مشاوره دادن در این باره نمی‌دانم! آنچه می‌نویسم فقط یک مشاهده شخصی است.

به هیچ وجه منکر دردها و رنج‌هایی که ممکن است افراد را به سوی خودکشی بکشاند نیستم. اما در بسیاری از موارد دیده‌ام که شخص در باطن ضمیر خود می‌خواهد با خودکشی پیامی برساند: شاید به خانواده، شاید به شخصی خاص (مثلاً معشوقش)، شاید به جامعه.... یعنی هدفش فقط رهایی از رنج نیست، بلکه می‌خواهد به کس یا کسانی دیگر برساند و بگوید که چه زجری کشیده است و چه دردی داشته است.

به شما می‌گویم: کسی پیام شما را نخواهد گرفت، یا اگر بگیرد خیلی زود فراموش خواهد کرد. حداکثر یک هفته آن پیام را در ذهن خود خواهند داشت و بعد از آن فراموشش خواهند کرد. همانطور که شما درگیر خودتان هستید و بقیه را در ارتباط با خودتان تعریف می‌کنید، هر کس دیگری هم درگیر خودش است و خودش را مرکز عالم تعریف می‌کند. کسی دوست ندارد الی‌الابد با بار ذهنی شما زندگی کند. ممکن است مثلاً مادر شما یا خواهر شما خود شما را فراموش نکند و سال‌ها بر شما مویه کند، ولی حتی او هم پیام خودکشی شما را، حتی اگر بگیرد، خیلی زود فراموش خواهد کرد. مطمئن باشید!
Пераслаў з:
Iranian Neo-conservative avatar
Iranian Neo-conservative
«در توزیع [دارائی‌های کلان]، سهم هرکس کم‌تر از ان‌چیزی است که او در ارزوهای دور و دراز خود، و در کج‌خیالی می‌پندارد با بازتوزیعِ دارائی‌های کلانِ دیگران به‌دست خواهد اورد. چپاولِ ان معدود افراد، چیزی جز یک سهمِ به‌غایت اندک نصیبِ چپاول‌گران نخواهد کرد؛ چراکه ان دارائیِ قابل‌توجه، در بازتوزیعِ خود، سرشکن خواهد شد. لیکن بسیاری از ادمیان قادر به انجام این محاسبه‌ی ساده نیستند و ان‌هائی که ایشان را به این‌کار تشویق می‌کنند نیز اصولا نیت بازتوزیع ندارند»

«ادموند برک»

@Iranian_Neocon
به خاطر این ماجرا مدیر روابط عمومی میراث اصفهان شهرام امیری عزل شد.
چون در پاسخ به خبرنگار که پرسید «چرا حجاب‌بان دارید، اما نیروی حفاظت از ابنیه ندارید؟!» لو داده بود که اداره میراث بودجه‌ی حجاب‌بان‌ها را تامین کرده بوده و پول برای نیروی حفاظت نداشتند.

https://x.com/mrmofid/status/1912192970855489755
عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو!

در زمینه روابط خارجی، درودیان خیلی از زمینه ایدئولوژیک خود فاصله گرفته، و این قابل تحسین است!

هیچ دلیل واقعی برای دشمنی ایران با آمریکا وجود نداشت. ایران و آمریکا نه مرز مشترک داشتند، نه رقبای استراتژیک بودند، نه تضاد جدی منافع داشتند، نه تاریخی جدی از دشمنی بین دو کشور موجود بود.... یعنی دشمنی با آمریکا امری بود که حکومت ایران و انقلابیون ۵۷ فقط و فقط و فقط بنابر دلایل ایدئولوژیک آن را انتخاب کردند.
11.04.202516:57
دوستی نوشت:

در مورد سپهبد نادر جهانبانی، تا مدت‌ها نظر من هم همان کلیشه‌ای بود که بله، چون خوش‌تیپ و چشم‌آبی و مو طلایی بوده و خلبان آکروجت هم بوده و به دست انقلابیون ۵۷ هم اعدام شده، از او قهرمان ساخته شده! تا اینکه این یکی دو سال مصاحبه‌های زیادی از خاطرات خلبان‌های زمان جنگ با عراق را گوش دادم. به طور مطلق همگی با احترام زیادی از جهانبانی و نقشش در نیروی هوایی و تربیت خلبان‌ها یاد می‌کنند. اینکه می‌توانست به راحتی سوار هواپیمای شخصی خودش شده و کشور را ترک کند، ولی نرفت. در مورد سلامت نفس و حمایتش از خلبان‌های جوان، و خلاصه در ذهن آن‌ها هم جهانبانی جایگاه بالایی دارد. یعنی فقط بحث قهرمان‌سازی توسط چارتا بچه جغله طرفدار رضا پهلوی نیست.
10.04.202515:13
#سحابی
« استدلال ما این بود که شما بیش از یک سال است که مسئله نگهداری گروگانها را ادامه داده اید و راه های شرافتمندانه ای همچون طرح والدهایم را نپذیرفتید و سرانجام هم به این سادگی موضوع را به ضرر ملت ما تمام کردید! نمایندگان عضو نهضت آزادی و همچنین آقای معین فر و من انتقادات زیادی به آقایان می کردیم. تا سرانجام یک روز آقای بهزاد نبوی (به عنوان رییس هیأت نمایندگی ایران در مذاکرات الجزایر) در جلسه غیرعلنی مجلس حضور یافت و به انتقادات مطروحه پاسخ گفت. ایشان گزارشهایی را در این رابطه برای نمایندگان ارائه کرد و در پایان هم گفت اگر در این میان اتفاقی افتاده و یک مقداری هم به ضرر ماست، باید پذیرفت. چرا که در انقلاب، چرتکه نمی اندازند.
………
به هر صورت در دادگاه لاهه ایران همچون یک تکه گوشت قربانی شده بود که هر که از راه میرسید تا جایی که میتوانست از آن بر می داشت.
دادگاه لاهه و بیانیه الجزایر از جمله موارد بسیار غم انگیز انقلاب است. گروهی که تا یک زمان بسیار چپ روی میکردند و مانع هر گونه مذاکره منطقی و شرافتمندانه بودند، از سر ناچاری تن به راه حلی دادند که به زیان مردم و کشور تمام شد
»
فیلم تبلیغاتی برای رهبر محبوب، حضرت استالین، ساخته شده در بهشت کارگران، شوروی
Пераслаў з:
حسین قتیب avatar
حسین قتیب
09.04.202516:54
در زبان #فارسی، مصدر و بُنِ فعل نه‌تنها بنیاد صرف فعل‌اند، بلکه سرچشمه‌ی اصلی در ساخت واژه و پدید آوردن اسم‌های معنادار و زایا هستند. این ویژگی، همچون دیگر زبان‌های خانواده‌ی هندواروپایی، ریشه در تاریخ ژرف و نظام‌مند این زبان‌ها دارد. از بُنِ «رفت»، واژه‌هایی چون رفتار، رفت‌وآمد، یا روند ساخته می‌شود؛ از گفت، واژه‌هایی چون گفت‌وگو، گفتار، و گوینده. این سازوکارِ درونی و طبیعی، نه نیازی به دستور رسمی دارد و نه به نهاد واژه‌ساز وابسته است؛ زبان خود راه خود را می‌گشاید، اگر بگذارند.

با این‌همه، آن‌چه در دهه‌های اخیر بر زبان فارسی رفته، بیشتر دخالت در روند زایش طبیعی واژه‌ها بوده تا یاری رساندن به آن. واژه‌سازی‌های رسمی، که عمدتاً در فرهنگستان زبان و ادب فارسی سامان می‌گیرند، گاه از ریشه‌های بی‌پیوند با ساخت زبانی بهره می‌گیرند، یا ترکیب‌هایی مصنوع و ناهماهنگ می‌سازند مانند تصدانه که نه در دل مردم می‌نشیند و نه در گفتار روزمره جایی باز می‌کند.

بخشی دیگر از این سترونی، به گسترش ترکیب‌هایی بازمی‌گردد که از اسم‌های عربی با افعال کمکیِ فارسی چون کردن و شدن ساخته شده‌اند: مانند توسعه دادن، تحقق یافتن، ابلاغ کردن، تصویب شدن. این ترکیب‌ها گرچه معنا را منتقل می‌کنند، اما فاقد ریشه‌ی صرفی در زبان فارسی‌اند و از این‌رو، در واژه‌سازی ناتوان‌اند. از «ابلاغ کردن» یا «تحقق یافتن» نمی‌توان مشتقاتی پدید آورد که زبان به‌راحتی بپذیرد یا خود، در دل مردم، آن‌ها را پرورش دهد.

در برابر، فعل‌های فارسی و به‌ویژه بُن‌های فعلی—چه از فارسی میانه و کهن، و چه از گویش‌های زنده‌ی امروزین—گنجینه‌هایی‌اند که زبان می‌تواند بر آن‌ها تکیه کند. بسیاری از این مصدرها در طول زمان به حاشیه رانده شده‌اند، اما هنوز در لایه‌های زبانی مناطق مختلف ایران و حتی در متون کهن زنده‌اند. بازشناسی و زنده‌سازی این بُن‌ها، می‌تواند زبان را نه‌فقط از وابستگی به ساخت‌های بیگانه برهاند، بلکه آن را به راه طبیعی واژه‌سازی بازگرداند.

راه آینده، شاید در همین بازگشت به ریشه‌ها باشد—نه بازگشت به گذشته به‌مثابه نوستالژی، بلکه بازشناسیِ بُن‌های فراموش‌شده برای زایش واژگان امروز. واژه‌ها را بگذاریم مردم بسازند، نه با دستور، بلکه با ذوق، نیاز، و تجربه‌ی زیسته. آن‌گاه نه «واژه‌گزینی»، بلکه واژه‌رویی رخ خواهد داد: رویش واژه‌ها از ریشه‌هایی که هنوز زنده‌اند، اگرچه خاک گرفته‌اند. زبان را به خویش واگذاریم؛ خود، خواهد رویید.

در این میان، تلاش‌هایی پراکنده اما امیدوارکننده در جریان است که می‌کوشند از دل زبان، و نه از بیرون آن، واژگان را بازیابند.
بدیلِ آن‌چه فرهنگستان در پی آن است، شاید نه در ابداع، که در یادآوری باشد؛ نه در «ساختن»، که در کَند و کاو در حافظه‌ی زبان. گنجینه‌ی واژگان فارسی، آن‌جا که مصدر و بُن فعل در مرکز باشند، به‌مراتب ژرف‌تر و بارورتر از آن است که نیازمند افزودن بر آن باشیم. کافی است این چشمه دوباره جاری شود.
https://t.me/HosseinGhatib
Паказана 1 - 24 з 76
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.