Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
@litera999کتابخانه‌وموزه avatar
@litera999کتابخانه‌وموزه
@litera999کتابخانه‌وموزه avatar
@litera999کتابخانه‌وموزه
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که «آنی» دارد

«آن» حقیقت رنج را در جهان می‌پذیرد و برای رستن از آن در پی دستاویز است. دستاویز، اندوختگی ثروت‌های ذهنی و معنوی است با ادبیات، فلسفه، کتاب، موسیقی، نوشتن، سفر‌، و عشق ...
با مدیریت: "مریم سعدزاده" دانش آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی

https://t.me/Anchannel1
https://t.me/Anchannel1
https://t.me/Anchannel1
28.03.202519:02
درد حسرت‌بار

درد حسرت‌بار، زخمی‌ست که نه از جسم، بلکه از دل می‌تراود. زخمی که با هر یادآوری، عمیق‌تر می‌شود و صدایش در سکوت جان می‌پیچد.

حسرت، خاطره‌ی چیزی است که می‌توانست باشد اما دیگر نیست؛مسیرِ نرفته، دستی که هرگز لمس نشد، چشمی که به انتظارِ دیدار خاموش ماند.

این درد مثل آتشی آرام است،شعله‌ای که خاموش نمی‌شود، اما خسته‌ات می‌کند. مثل زمزمه‌ای در گوشِ شب، که هیچ پاسخی از صبح نمی‌گیرد.

درد حسرت‌بار، همان لحظه‌ای‌ست که به گذشته می‌نگری و می‌بینی فرصت‌هایی از میان انگشتانت لغزیدند و آرزوهایت در هیاهوی خاموش لحظه‌ها بی‌صدا گم شدند.

این درد، تو را به سوی "اگرها" می‌برد، و در میان این پرسش‌های بی‌پایان، رنگِ غم به هر خاطره‌ای می‌پاشد.

اما این درد، تنها پژواکِ شکست نیست؛ حسرت، یادآوریِ ارزشِ آن چیزی است که از دست داده‌ای،
و شاید، در عمق همین درد، رغبتی برای ساختنِ چیزی تازه پیدا کنی؛ چرا که حسرت، نه پایان، بلکه گاهی آغازِ تلاشی برای دوباره زیستن است.

پس درد حسرت‌بار را می‌توان تلخیِ شیرینِ زندگی دانست؛ تلخی‌ای که به ما می‌آموزد قدرِ لحظه‌ها را بدانیم، و شیرینی‌ای که به ما یادآوری می‌کند هنوز فرصت ساختن باقی است، تا شاید روزی، زمزمه‌ی حسرت به آوازِ امید بدل شود.

علیرضا سمیعی‌نیا
@samieinia1
Пераслаў з:
بیدلیدن
21.01.202510:35
[13]
بیت نهم

عکسِ حضورِ عیش ما خارجِ شخصْ هیچ نیست
من ز برت کجا روم، ‌گر ز برم تو می‌روی


تأویل
عطرت را کجا زیسته‌ام، در کدامین زندگی که تن به خطرِ شکوفیدن درنمی‌دهم؟ هرچه هست در دل این غنچگی‌ست که بیرونِ قفس، زندان، آنجاست. زهی وحدت! غنچه یعنی یک روح در یک آغوش، که هرچه جز این، خلل در یکتایی است. من تو را درز نمی‌دهم، هرچند که تمثال غنچه‌ای میانۀ آینه پیداست


اشارات
1- عکس و شخص
: عکس (مثال و تمثال) تصویری است از کسی یا چیزی که در آیینه می‌افتد، و کسی یا چیزی که تصویرش در آیینه افتاده است «شخص» آن است:
نه شخصم معیّن، نه عکسم مقابل
خیال‌آفرینْ‌حیرتِ خودنمایم

یا
بشکنم دل تا شوم با رمز تحقیق آشنا
شخص هم عکس است تا آیینه در دست من است


2- حضور عیش: حضوری که باعث عیش می‌شود:
به اقبال حضورت صد گلستان عیش در چنگم
مشو غایب که چون آیینه از رخ می‌پرد رنگم

3 – عکس حضور عیش ما: عکس و تمثالی از حضور عیش‌آفرین ما؛ به عبارتی ساده‌تر، جلوه‌ای از زندگی ما که مسرت‌بخش است. از نظر بیدل «او / معشوق»، شخص است و تصویرش در آیینه «عکس» ماست؛ و این که «او / معشوق / شخص» خود را «تو / عاشق / تمثال» می‌نماید،‌ خوش‌باشِ حضور در آیینۀ هستی است:
تمثال به‌ غیر از اثر شخص چه دارد؟
خوش باش ‌که خود را تو نمودن هنر اوست


3.5- خارج شخص هیچ نیست: برای در ک این قمست، مصرع اول از بیت اخیر کفایت می‌کند.
تمثال به‌ غیر از اثر شخص چه دارد؟



4- من ز برت کجا روم،‌ گر ز برم تو می‌روی: به حرکت شخص در مقابل آیینه فکر کنید، شخص حرکت می‌کند؛ تمثال نیز. شخص از کنار آیینه رد می‌شود و به مسیرش ادامه می‌دهد؛ اما تمثال از بین می‌رود. تو می‌توانی از کنار من بروی و به رفتنت ادامه بدهی،‌ اما با رفتن تو من به پایان خواهم رسید.

5- در بیتی دیگر تمثالِ بی شخصش را (خود بی او را) گم‌گشته‌ای می‌داند که سراغی نخواهد داشت:
سراغ خود درین دشت از که پرسم
که من تمثالم و آیینه تارست

(زنگاری حجاب واقع شده است.)

6- هرچه هست «شخص» است، اگر آیینه‌ای در مقابل «عدم» بگذاریم چه‌ تمثالی را می‌نمایاند؟ آیینه‌ای که هیچ تمثالی را در بر ندارد، آیینه است؟ از نظر بیدل، تمثال که هیچ،‌ حتی خود آیینه هم خیالی از «شخص» است:
فسون ظاهر و مظهر مخوانید
خیال است این چه تمثال و چه مرآت

جهان گل‌کردۀ یکتایی اوست
ندارد شخص تنها جز خیالات


7- اگر تخیلتان آنقدر قوی است که می‌توانید کسی را تصور کنید که تصویر خود را در آیینه در آغوش کشیده باشد آن‌وقت می‌توانید معنی «آغوش» را هم برای «بر» لحاظ کنید: من ز برت کجا روم، گر ز برم تو می‌روی:
در وصل هم کنارِ خیالیم، چاره نیست
آیینه‌ایم و عکسْ به بر می‌کشیم ما


8- تو چیزی به جز «او» نیستی، اگر «تمیز» و تشخیصت متوجه حضور کسی یا چیزی جز «او» می‌شود به علت زنگاری است که بر روی آیینه‌ات (دل) افتاده است و باعث شده آیینه میان «تمثال» و «شخص» حجاب واقع شود:
فکندیم از تمیز آخر خلل در کار یکتایی
بدل شد شخص با تمثال تا آیینه پیدا شد


9- زنگار می‌تواند غبار نفس بر روی آیینه باشد؛ بر‌گردیم به علاقۀ حضرتش به «نیستی» و خجلت و انفعال از «هستی»:
از اثرهای نفس چون صبح بویی برده‌ایم
بیش ازین آیینۀ ما قابل زنگار نیست

(برای درک بهتر رابطۀ نفس و آیینه رجوع کنید به پست شمارۀ 10، اشارۀ هفتم)

10- بیدل اگر خود را در مقام «شخص» تصور کند ترجیح می‌دهد که در مقابل آیینه‌ای قرار بگیرد که مملو از زنگار باشد و هیچ تمثالی را نمایان نکند تا متوجه عیوب خود نشود (شاید عیب بی‌او زیستن را، عیب «هستی»):
بیدل به عیوب خود اگر کم رسی اولی‌ست
زان آینه بگریز که زنگار ندارد


آری، آیینه وقتی زیباست که ما در مقام تمثالِ «او» باشیم.

11- جز کنار و آغوش،‌ می‌توان «بر» را به معنی خاطر، ضمیر، دل و سینه نیز در نظر گرفت.


شواهد
هوای عالم دیدار و خودداری چه حرف است این
چو عکس آیینه اینجا تا قیامت دربه‌در گردد
و
نقش جهان نتیجۀ اندیشۀ دویی ست
نیرنگ شخص و آینه تمثال‌زاده است
و
زان پیش که آیینه شود طعمۀ زنگار
بگذار که چندی به خیال تو بنازم
و
ماضی و مستقبل این بزم حیرت‌حال بود
شخصِ ازخودرفته در آیینه‌ها تمثال بود
و
تمثال نیست غیر غبار خیال شخص
خلقی‌ست خودفروش متاع دکان او
و
حیرتی دادم خبر از پردۀ زنگار جسم
شاید این آیینه دل باشد، مصفاکردنی‌ست
و
به چشم هوش اگر اسرار این آیینه دریابی
صفا و جوهر و زنگار چشمک‌ها به‌هم دارد
و
نفس آیینه را زنگار یأس است
ز هستی باخت امّیدِ صفا، دل
و
عدم، آیینۀ تمثالِ ما و من نمی‌باشد
فضولی کردم و زنگارِ تهمت بر صفا بستم
و
گر به محرومیِ تمثال نمی‌سوخت نفس
خانۀ آینه زنگارنشین می‌کردم
و
دو عالم نیست جز آیینۀ زنگارپروردی
منم کانجا ز آه بی‌نفس تاثیر می‌خواهم
و
دلِ آگاه از هستی نبیند جز عدم بیدل
به غیر از عکس، در آیینۀ روشن نمی‌گنجد

بیدل دهلوی
احمد علیپور

‎‍#بیدل_دهلوی
@bidelidan
21.01.202510:30
جنگ نظم و نثر
بخط سردار کابلی...
21.01.202510:29
الأبعاد الصُّوفيّة عند عبد الملك الخركوشي ( ت 406 هـ ) : دراسة ونصوص تأليف د . جوزيبي سكاتولين وأحمد حسن أنور
الطّبعة الأولى : القاهرة – مصر 2009 م / 259 ص
‌‌




آرشیوی از ادبیات و هنر @JasteGorikhte





لیست نقاش‌ها
لیست یادداشت‌ها
لیست برش‌فیلم‌ها
28.03.202518:43
سالهای بحران خاطرات روزانه محمد ناصر صولت قشقایی (از فروردین ۱۳۲۹ تا آذر ۱۳۳۲)
تصحیح: نصرالله حدادی
۵۵۷ صفحه
21.01.202510:31
@literature9
مستند کوتا
ه «رضا عباسی» نقاش مکتب اصفهان
تهیه و اجرا: سیاوش میرزایی مهر (آکادمی شمسه)
21.01.202510:30
- مجموعهٔ رباعیات؛
- متعلق به کتابخانهٔ مجلس سنا؛
- مکتوب به سنهٔ ۹۲۰.
21.01.202510:29
«فروغی و تلاش برای ایجاد غیرت ملی: پاسخ به چند پرسش دربارۀ شاهنامه و تلاش فروغی و تقی‌زاده برای شناساندن آن به ایرانیان»
محمد افشین‌وفایی
اندیشۀ پویا، سال سیزدهم، شمارۀ ۹۳، آذرماه ۱۴۰۳، ص ۷۷-۸۰.
Пераслаў з:
چیستا | Chista avatar
چیستا | Chista
انجمن علمی فلسفهٔ غرب دانشگاه اصفهان و‌ مؤسسهٔ چیستا برگزار می‌کنند:

آلمانی برای خواندن: با تأکید بر متون فلسفه و مثال‌هایی از آثار منتشرشدهٔ ویتگنشتاین

مدرس: امیرحسین سمائی؛
دانش‌آموختهٔ فلسفه،ریاضی و مدرس زبان آلمانی در Studienkolleg در آلمان

روزهای تشکیل کلاس: شنبه‌ها و یک‌شنبه‌ها ساعت ۱۹:۳۰
[دو جلسه در هفته]

تعداد جلسات: ۵۰ جلسه

تاریخ شروع دوره: ۱۶ فروردین ۱۴۰۴

شهریه دوره: دو میلیون ‌تومان

این دوره به‌ صورتِ مجازی و بر بستر Google Meet و Google Classroom برگزار می‌شود.

🎦 ضبط کلاس با امکان تماشای آنلاین و آفلاین
(تا دست‌کمِ یک ماه پس از پایان دوره) بر رویِ پلتفرم ایرانیِ Spotplayer انجام می‌شود.

🌐 برای مشاهدهٔ نمونهٔ تدریس مدرس، به سایت و یوتیوب یا آپارات و تلگرام یا اینستاگرام گروه زبان آلمانی چیستا مراجعه کنید.

جهت ثبت نام به آیدی تلگرام @N_R202 پیام دهید.

✔️@Philosophy_Society_98
✔️@Chista_institut
اینجا سینما رو فقط برای سرگرمی یا هیجان و کنجکاوی دنبال نمی‌کنیم. ملاک‌م برای انتخاب فیلم، اینه که به درد زندگی بخوره یا چیزی به کیفیت حیات‌مون اضافه کنه.
دعوت‌تون می‌کنم که به جمع ما اضافه بشید:
کانال فیلم «افسانه‌جویان»

لیست فیلم‌های کانال رو می‌تونید اینجا ببینید.
@film_andishe
30.01.202511:47
📍مرا به‌گوشه‌ی آرامی
فرا بخوان و نوازش کن
گلوی گریه‌ی من گیر است

بپرس دست نوازشگر
اگر جواب دهم زود است
اگر سکوت کنم دیر است

📍شعرخوانی #رحمت_رسولی_مقدم
در جایزه‌ی کتاب سال شعر جوان

⬅️ویدئوی کامل شعرخوانی در کانال شعر #زیر_انگشت‌‌های_تشریح👇👇👇👇
🆔️ @rasooli_moghaddam

⬅️وادی حیرت، شعر و فلسفه
🆔️ @rasooli_moghaddam
21.01.202510:30
مجموعه نگاره‌های استاد رضا عباسی
21.01.202510:30
الشاهنامة - الفردوسي ( الترجمة الكاملة في مجلدين )
تصوير: علي مولا
الشاهنامه ملحمة فارسية ضخمة تقع في نحو ستين ألف بيت، من تصنيف أبو قاسم الفردوسي المتوفى ٣٢٩ هـ، و«تُعتبر أعظم أثر أدبي فارسي في جميع العصور». نظمها الفردوسي للسلطان محمود الغزنوي مصوراً فيها تاريخ الفرس منذ العهود الأسطورية حتى زمن الفتح الإسلامي وسقوط الدولة الساسانية منتصف القرن السابع للميلاد. 2
21.01.202510:29
پیدایش خط و خطاطان. عبدالمحمد ایرانی.
01.04.202512:56
معرفی و نشر نسخ خطی فارسی در کتابخانه‌های جهان:

https://t.me/n_kh_f_j
https://t.me/n_kh_f_j
https://t.me/n_kh_f_j
https://t.me/n_kh_f_j
12.03.202513:34
.


شعر من و ماهِ رخِ تو جمله مهیّا
زیباترِ زیباترِ زیباترِ زیبا!

خورشید خراسانی و منظومهٔ عشقی
سیمرغی و پنهانی و کمیابْ چو دُرنا

صبحِ نفَست می‌دمد و من به تفرّج
اینک همه عالم شده گلگشت مصلا

شیرینی و سرخی لبت شاخ نبات است
حافظ به دو چشمان تو بخشید بخارا

روی تو دلاویزتر از حور بهشتی
گیسوی تو پُرپیچ‌تر از زلف زلیخا

ماه از شب من می‌رود ای صبح دل‌انگیز!
برخیز و برون‌ آی از این گنبد مینا

#آرمان_صفاریان


گاهی شاعرم، گاه معلم ادبیات و بیش‌تر از همه، غمگینم.
خوشحال می‌شوم اشعارم را در صفحهٔ اینستاگرامم دنبال کنید:

https://www.instagram.com/sfaryanarman?igsh=MTZyOGd2ZndnZWdxMw==

کانال تلگرام:
@tariki_da
21.01.202512:51
«بیدلیدن» تلاشی است برای باز کردن فرم شعر بیدل، به کمکِ شعرِ بیدل.

حضورتان را سبز می‌داریم. @bidelidan
21.01.202510:30
غزليَّات حافظ شيرازي - غيرترود لوثيان بيل | 228
21.01.202510:29
الشاهنامة - الفردوسي ( الترجمة الكاملة في مجلدين )
تصوير: علي مولا
الشاهنامه ملحمة فارسية ضخمة تقع في نحو ستين ألف بيت، من تصنيف أبو قاسم الفردوسي المتوفى ٣٢٩ هـ، و«تُعتبر أعظم أثر أدبي فارسي في جميع العصور». نظمها الفردوسي للسلطان محمود الغزنوي مصوراً فيها تاريخ الفرس منذ العهود الأسطورية حتى زمن الفتح الإسلامي وسقوط الدولة الساسانية منتصف القرن السابع للميلاد. 1
21.01.202510:29
سقوط اصفهان: گزارشهای گیلاننتز درباره حمله افغانان و سقوط اصفهان. پطرس دی سرکیس گیلاننتز. ترجمه محمد مهریار.
Паказана 1 - 24 з 220
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.