Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Cinémathèque avatar
Cinémathèque
Cinémathèque avatar
Cinémathèque
18.04.202509:53
میزگرد هیروشیما، عشق من | اریک رومر، پیر کاست، ژان-لوک گدار، ژاک ریوت و دانیل والکروز | ترجمه‌شده در مجلۀ ایران آباد، تیرماه ۱۳۳۹.

کاست: از این نقطه‌نظر نمی‌توان گفت که رنه رهبری بازیگران را به مرحله‌ای کشانده که تاکنون حتی نزد رنوآر و برگمان هم سابقه نداشته است چون یقین داشته که اهل سینما از خود سؤال خواهند که آیا رنه بلد است بازیگران را رهبری کند یا نه؟

والکروز: من شخصاً چنین سؤالی از خودم می‌کردم چون در مورد کلیۀ کسانی که از ساختن فیلم‌های مستند به تهیۀ فیلم‌های داستان‌دار می‌پردازند، این مسئله پیش می‌آید.

گدار: به‌نظر من این سؤال بیهوده است. سینما سینماست – لوبیچ در این مورد حرف جالبی زده که واقعاً قابل تحسین است: یک روز جوانی نزد او می‌رود و می‌پرسد که برای تهیۀ کمدی‌های کامل و بی‌نقص از کجا باید شروع کرد؟ لوبیچ به او جواب می‌دهد: «دوست من، بروید از کوهستان‌ها فیلم‌برداری کنید؛ وقتی یاد گرفتید از طبیعت فیلم‌برداری کنید، از انسان‌ها هم می‌توانید فیلم‌بردارید.»


@Ciinematheque
15.04.202518:00
تأملی بر فیلم‌های رنگیِ آنتونیونی | رابین وود و یان کامرون | ترجمۀ فریدون معزی مقدم

@Ciinematheque
08.04.202521:28
یادداشت‌هایی در باب عشق | ژان کوکتو | ترجمۀ عظیم جابری

گوشت سفت و خوش‌طعم‌اش. حظی در پی این میوه‌ی زیبای کاملاً رسیده می‌آید که حس می‌‌کنیم تا چند روز دیگر از شدت رسیدگی لِه خواهد شد.
این به‌اندازه‌ی بکارت مست‌کننده‌ است.
بازهم حس مالکیت.

همانطور که معشوقه‌های ناخوشایند را در ملأ عام می‌بخشیم، به‌یاد خلوت‌کردن‌هامان تمام بدجنسی‌هایش را بر او بخشیدم، به‌خاطر غرامت‌های خیالی، به‌خاطر رؤیاهایی که شب‌ها می‌دیدم و او در آن‌ها بسیار دلارام می‌نمود...
مادامی که دوستش داشتم هیچ‌گاه برایش گل نبرده بودم؛ حالا هر بار برایش گل می‌برم، همچون روز توسن، به‌یاد عشقم مقابلش زانو می‌زنم، گویی مقابل یک مقبره.
او هیچ‌گاه خود را چنین محبوب نپنداشته بود.


@Ciinematheque
Выдалена11.04.202504:41
Пераслаў з:
رضا غیاث avatar
رضا غیاث
06.04.202519:30
کارگاه مجازی تحلیل فیلم
برنامه بهار ۱۴۰۴: «موج نو سینمای مجارستان»
به هدایت رضا غیاث

۸ جلسه دوساعته
یکشنبه‌ها: ۸ شب
شروع دوره: ۲۴ فروردین

در واپسین دقایق فیلم «مجارها» (زولتان فابری، ۱۹۷۷) سردسته‌ی کارگران مزرعه، جمله‌ای بر زبان می‌آورد که نمایشگر خودآگاهی تراژیک یک ملت است: «آلمان‌ها در صورت متحد نشدن با مجارها، شکست نمی‌خوردند». از سده‌ی شانزدهم تا انقلاب ناکام ۱۹۵۶ ، ملت مجار هر چند وقت توسط دشمنان بیرونی و درونی شکست خورده است. اما همین ملت همواره ناکام، وجه دیگری نیز دارد که مبدأ آن به قرن‌ها پیش‌تر از سده‌ی شانزدهم برمی‌گردد: هنرمندانی که (به گواه موزه ملی بوداپست) از نخستین سال‌های مسیحی اغلب در کار آفرینش و طبعن گسترش فرهنگ مجار بوده‌اند. این دو قطب‌ متضاد (شکست در جبهه‌ی سیاست و پیروزی در عرصه‌ی هنر) تنها در قرن سینماست که وحدتی دیالکتیکی می‌‌یابند. این درست که پس از انقلاب ناکام ۱۹۵۶، اصلاحات چشمگیر «یان کادار» در برخاستن موج نو سینمایی این کشور نقشی مؤثر داشته است، اما سینماگران تراز اول این موج نیز به جای دست‌افشانی (در نتیجه‌ی آزادی‌های به دست آمده)، راوی شکست‌های تاریخی خود می‌شوند. یعنی بار دیگر رسیدن هنرمندان مجار به فتوحاتی کم‌نظیر، منتها به اتکای روایت کردن فقدان‌های همان جبهه‌ای که عمدتن سرشکستگی ملی به بار می‌آورده است. تنها به این صورت است که ملت مجار دست آخر یک‌جا از هویت تراژیک خود آگاه می‌شود. مصداقی قابل اعتنا برای اثبات رابطه‌ی سرنوشت‌ساز سینمای یک کشور با خودآگاهی مردم‌اش. و اگر چنین موفقیتی در نتیجه‌ی توجه به عامل شکست پدید آمده است پس پیوند موج نو سینمای مجارستان با «زیباشناسی شکست» معبری راهگشا خواهد بود برای تحلیل بهترین آثار این جریان.

برنامه بهار ۱۴۰۴ در کارگاه مجازی تحلیل فیلم: «موج نو سینمای مجارستان». به میانجی دیدن و بررسیدن آثاری از میکلوش یانچو، آندره‌آ کواچ، زولتان فابری، ایشتوان سابو، کارولی مک، مارتا مساروش، ایشتوان گال، فرنس کوشا و ...

شماره تلگرام برای آگاهی از جزئیات دوره و ثبت‌نام: ۰۹۳۹۴۴۱۹۵۳۲

@reza_qias
06.04.202512:14
ریشه‌یابی یأس در سینمای ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۵ ایران | محمد تهامی‌نژاد، دی‌ماه ۱۳۵۱.

@Ciinematheque
Выдалена04.04.202506:08
Пераслаў з:
سینما نوستالژیا avatar
سینما نوستالژیا
🎬 اکران و نقد ۴ فیلم کوتاه ایرانی و اروپایی

🇮🇷 پنل ایرانی:

🎥 جادو در سینما  ۱۴۰۳
کارگردان: رامین معصومی
(با حضور کارگردان و عوامل)
🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞
🎥 ناکوک ۱۴۰۳
کارگردان: وحید مزرعه
(با حضور کارگردان و عوامل)
🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞

🇫🇷 پنل اروپایی:

🎥 Charlotte and Her Boyfriend 1960 / شارلوت و دوست پسرش
کارگردان: ژان لوک گدار
(با زیرنویس اختصاصی ما )

🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞
🎥 Le chant du Styrène 1959  / آواز استیرن
کارگردان: آلن رنه

🎙 به همراه نقد و بررسی
منتقد: یاشار یوسفی

📆 جمعه ۱۵ فرودین ، ساعت ۴:۳۰ عصر

🏢در سینماتک گالری رج (خیابان بهشتی)

📎لینک خرید بلیت از سایت تیوال و اطلاعات بیشتر (آدرس دقیق، سالن نمایش فیلم و ...) :
tiwall.com/p/season.5.of.raj.short.films
ظرفیت محدود

📎برای اطلاع از اکران ها در کانال ما عضو شوید:
@NostalgiaCinematheque
17.04.202509:24
پژوهش‌های یک سگ فنلاندی: کائوریسماکی و تمثال پانک — به هدایت صالح نجفی

‌آکی کائوریسماکی را می‌توان با الهام از عنوان داستان بی‌نظیر کافکا، «پژوهش‌های یک سگ»، «سگی فنلاندی» لقب داد و کارنامۀ سینمایی او را «پژوهش‌های یک سگ فنلاندی» خواند. به اعتقاد آندرو نستینگن، نویسندۀ مهم‌ترین و جامع‌ترین کتاب به زبان انگلیسی دربارۀ سینمای فیلمساز نابغۀ فنلاندی، عنصری که همیشه در سینمای کائوریسماکی حضور دارد و هرگز تغییر ماهوی نمی‌کند «فیگور پانک» در فیلم‌های اوست که هر بار به رنگی و هیبتی نو درمی‌آید: تمثال آدم‌های طردشده، مخالف‌خوان، تک‌رو یا تبعیدی، آدم‌هایی که از جامعه یا جماعت خود به‌ترتیبی جدا افتاده و بیگانه شده‌اند و می‌کوشند راه خود را در جهانی که در بازی خود راه‌شان نمی‌دهد از نو پیدا کنند. جهان کائوریسماکی جهان «سگ‌های پژوهندۀ ولگرد» است. سینمای او ترکیب متناقضی است از رادیکالیسم و محافظه‌کاری که ریشه در روحیۀ پانک‌های اواخر دهۀ 1970 دارد که در آن واحد می‌خواستند موسیقی پاپ را با قسمی مینی‌مالیسم به تراز فُرمی ناب برگردانند و همزمان قسمی حیات‌باوریِ ضد نظام مسلط داشتند که نقدی بود بر جریان اصلی سیاست در جهان که بر مدار دولت‌گرایی می‌گردید.

در این دوره خواهیم پرداخت به:

یک. تثلیث چاپلین-برسون-پازولینی: معجون غریبِ فنلاندی
دو. سیاستِ آناکرونیسم: علیه وضع موجود و نظم مستقر
سه. کولی‌مآبِ نوستالژیایی: هوای برگ‌های ریخته
چهار. شوبرتِ راک — چایکوفسکی در ایستگاه اتوبوس: بیراهه‌های امید

به‌صورت آفلاین، آنلاین و حضوری از ۱۰ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴، چهارشنبه‌ها: ۱۸:۳۰ تا ۲۰:۳۰ (۴ جلسه) در مدرسۀ بیدار

لطفا در صورت تمایل به شرکت در این دوره‌‌، از طریق یکی از راه‌های ارتباطی زیر با ما در تماس باشید:
شماره‌ی تماس و واتس‌اپ: ۰۹۳۸۱۳۶۰۶۹۴
تلفن ثابت: ۰۲۱۸۸۸۹۱۸۴۳

@bidarschool
@bidarcourses
14.04.202522:46
آلن رنه: اولین سال‌ها | جیمز موناکو | ترجمۀ کامبیز کاهه، ۱۳۷۳.

@Ciinematheque
08.04.202521:15
آن صدای جادویی: دربارۀ امتیازِ (Privilege) پیتر واتکینز | فریدون معزی‌مقدم، دی‌ماه ۱۳۵۱.

@Ciinematheque
Выдалена09.04.202515:51
Пераслаў з:
آکادمی مولیان avatar
آکادمی مولیان
با درود و آرزوی حال خوب
🎬 Flow
نمایش و گفت‌وگو
دوشنبه | ۱۸ فروردین | ساعت : ۲۰:۳۰
با حضور علی زرنگار
🎟 بهای شرکت: ۱۵۰,۰۰۰ تومان
برای ثبت‌نام و رزرو، لطفا مبلغ را به شماره کارت
۶۲۱۹۸۶۱۰۷۱۹۸۴۸۰۰
یا
۵۰۵۴۱۶۱۰۱۲۷۱۷۸۶۸
به نام کتایون شارعی
واریز کرده و تصویر فیش واریزی را به همراه نام و نام خانوادگی به واتس‌اپ یا تلگرام شماره‌ ٠۹٠۵۱۶۲٠۵۶۱ بفرستید.

⬇️ دوستان گرامی لطفا به این نکات توجه کنید:
✅ به دلیل محدودیت ظرفیت، تنها رزرو دوستانی قطعی می‌شود که بهای بلیت را پرداخت کنند.

✅ به‌دلیل محدودیت ظرفیت و برای حفظ نظم برنامه، در صورت کنسلی پس از پرداخت مبلغ، از بازگرداندن مبلغ دریافتی معذوریم‌.

✅ اولویت ورود به سالن و انتخاب صندلی، به ترتیب ثبت‌نام‌ها است.

✅ عدم حضور شما در تایم مقرر، به هر دلیلی، به معنای انصراف از حضور در برنامه است و در این صورت هزینه‌ی دریافتی برگشت داده نمی‌شود.

✅ برای حفظ نظم برنامه، در صورت بسته بودن در بالا، لطفا زنگ نزنید و از در جنوبی وارد حیاط شوید.

✅نزدیک‌ترین ایستگاه‌های مترو به ما، تربیت‌مدرس و مدافعان سلامت هستند که حدود ۲۰ دقیقه پیاده با ما فاصله دارند.

✅ برای حفظ نظم و آرامش، لطفا  ۱۵ دقیقه پیش از آغاز برنامه در محل حضور داشته باشید.

✅ برای حفظ آرامش و رفاه حال همسایه‌ها، لطفا خودروی خود را در کوچه‌ی زمرد، پارک نفرمایید. ( در نزدیکی خانه‌ی هنر مولیان، در خیابان کاردان، با حدود ۲ دقیقه فاصله از ما جای پارک فراوان پیدا می‌کنید ولی پارک خودرو دقیقا جلوی درب، به‌دلیل ایجاد ترافیک، سبب رنجش همسایه‌ها می‌شود)

سپاس از درک و همراهی شما و به امید دیدار 🪴

«خانه هنر مولیان/ کافه مولیان»
نشانی: تهران. شهرآرا. پاتریس‌لومومبا. خ شادی. نبش امین. پلاک ۲۷
Выдалена09.04.202515:51
۱۳۲۲
هرچه زمان می‌گذرد، بیشتر به «مثل یک عاشق» ایمان می‌آورم. فیلمی که فقط یک‌بار سال‌ها پیش تماشا کردم اما روزبه‌روز، اعتقاد مرا نسبت به خودش افزایش می‌دهد. کلیتِ فیلم را که‌ مثل بسیاری از آثار کیارستمی در یک شبانه‌روز می‌گذرد (مسافر، خانۀ دوست، طعم گیلاس، دَه و کپی برابر اصل) و راویِ شب تا روز زندگیِ یک روسپیِ پاره‌وقت است، اغلب بینندگان «دشوار» توصیف کرده‌اند که به‌زعم من این دشواری برآمده از همان سادگی‌ای است که به‌عقیدۀ هانکه فقط کیارستمی و برسون به آن دست یافته بودند.

باید گفت و تصدیق کرد که مثل یک عاشق، این شرقی‌ترین فیلم قرن بیست‌و‌یکم، هم‌ردیف با صحرای سرخ آنتونیونی (۱۹۶۴)، ارتش سایه‌ها‌ی ملویل (۱۹۶۹) و طعم گیلاس از خودِ خالقش (۱۹۹۷)، از آن دسته‌ از فیلم‌های تاریخ سینماست که در خوش‌بینانه‌ترین حالت، دهه‌ها پس از روزگاری که در آن تولید شده‌‌، فهمیده و لمس خواهد شد و به اصطلاح نیچه، فعلاً Untimelyست.

خود فیلم را اینجا، مستند پشت‌صحنه‌ را اینجا و دو مصاحبۀ تصویری و مکتوب راجع به آن با کیارستمی را اینجا و اینجا گذاشته بودم.

@Ciinematheque
17.04.202509:21
‌آندرو مان، نقدنویس سینما، در مطلبی که راجع به فیلم مردِ بی گذشته (2002) برای هفته‌نامۀ لُس آنجلس نوشت ماجرایی دربارۀ آکی کائوریسماکی تعریف می‌کند که دربارۀ صحت و سقم آن داوری ممکن نیست اما نکته‌های جالب توجهی در مورد فیلمساز نابغۀ فنلاندی در بر دارد. مان از واقعه‌ای یاد می‌کند که در مۀ 2002 در جشنوارۀ بین‌المللی فیلم کَن روی داد. این حکایت از چهار داستانی پرده برمی‌دارد که هماره در فیلمسازی و فیلم‌های کائوریسماکی حضور دارند و نیز در گفتار سینمایی‌یی که تمثال این فیلمساز را در فضای عمومی برساخته است – کائوریسماکیِ مؤلف؛ کائوریسماکیِ بوهمی؛ کائوریسماکیِ نوستالژیایی؛ و کائوریسماکیِ فنلاندی. موقعی که کائوریسماکی در ماه مه در جشنوارۀ کن روی سِن رفت تا جایزهٔ بزرگ هیئت داوران  را دریافت کند، یعنی باصطلاح جایزۀ رتبۀ دوم را، اول در کنار رئیس هیئت داوران، دیوید لینچِ فقید، ایستاد و درِگوشش چیزی گفت که بر اثرش نشانه‌های نگرانی در سیمای کارگردان صاحب‌سبک آمریکایی هویدا شد. منسجم‌ترین روایت این است که کائوریسماکی زیر لب گفته است، – به قول هیچکاک، "آخه تو کی هستی؟"» خیلی‌ها و از جمله خود کائوریسماکی گمان می‌کردند قرار است نخل طلا را به او بدهند.

این حکایت، واقعی یا ساختگی، کمک می‌کند تا چهار داستان مورد نظر را روشن‌تر ببینیم. کائوریسماکی را خیلی وقت‌ها شخصیتی مردم‌گریز و خلوت‌گزین و کمرو و درون‌گرا می‌انگارند (تصویری کلیشه‌ای از فنلاندی‌ها) اما در این داستان او نقش مؤلفی پررو و بی‌پروا را بازی می‌کند که در مهم‌ترین و وزین‌ترین جشنوارۀ جهان برای رسانه‌ها خودنمایی و جلوه‌فروشی می‌کند. با اینهمه این جور جلوه‌فروشی در تضاد است با آن گفتۀ نوستالژیایی و فضل‌فروشانه دربارۀ آلفرد هیچکاک، یعنی چهره‌ای کلیدی در تاریخ سینمای هالیوود و تاریخ مؤلف‌گرایی در سینما. از زاویۀ دیگر که بنگریم، می‌توان این واقعه را نمونه‌ای گرفت از این رویّۀ کائوریسماکی که نقش آدمی آسمان‌جُل و کولی‌مآب را بازی می‌کند که در همه حال به کار هنریش وفادار می‌ماند و از دنیای عُرف و سودای فرهیخته‌نمایی بورژوایی بیزار است واقعه‌ای دیگر در جشنوارۀ کن 2002 مادۀ خامی دیگر برای داستان بوهمیایی به دست می‌دهد: کائوریسماکی بدون برنامه‌ریزی قبلی روی فرش قرمز جشنواره جوری پیچ و تاب خورد که چیزی نمانده بود زمین بخورد و با این طرز رفتار و راه رفتن موجبات ناراحتی و معذب شدنِ وزیر فرهنگ فنلاند، خانم سووی لیندن و همراهانش را فراهم آمرود. نقل است که فردای آن روز لیندنِ گفته است، مست ظاهر شدن در انظار عمومی برازندۀ نمایندۀ فنلاند در مراسمی بین‌المللی نیست. لیندن با استناد به فرهنگ ملی کشورش کائوریسماکی را سرزنش کرد.

و با همۀ این تفاصیل، کائوریسماکی همانطور که در مصاحبه‌ای تصریح کرده است از دیرباز واکنشی دوپهلو به فرهنگ ملی کشورش داشته است: این ملت به‌قدری احساس ناامنی می‌کند که اگر یک خارجی پیدا شود و حرف قشنگی دربارۀ فنلاند بزند یا اگر فلان شخص فنلاندی بلندتر از بقیه بپرد یا بجهد یا خیز بردارد باید کلاه‌مان را بیندازیم هوا. از این زاویه اگر نگاه کنیم، وقتی موفقیتی بین‌المللی نصیب‌تان می‌شود، آنوقت آن موفقیت اینجا هم پذیرفته می‌شود. قبل از آن، فیلم‌های من جزوی از نمایش عجیب‌الخلقه‌ها بود.

ملت کوچک فنلاند موفقیت کائوریسماکی را موفقیت ملت فنلاند می‌داند اما خود کائوریسماکی این دست ذوق و شوق ملی را به باد انتقاد می‌گیرد. در پیشامدهای یادکرده در جشنوارۀ کن، می‌توان به پارادُکس‌های تمثال این فیلمساز خلاق تاریخ سینمای مدرن اروپا پی برد. حکایتی که نقل کردیم را باید در چارچوب تقابل‌هایی تحلیل کرد که نه تنها سرشت مدیوم سینما را در سرتاسر تاریخ هنر فیلم بلکه سرنوشت هنر را از زمان ظهور نظام سرمایه‌داری رقم زده‌اند: هنر و تجارت؛ کولی‌مآبی و محافظه‌کاری؛ غم غربت و آئین شک‌ورزی؛ ملت و جهان‌وطنی. تنش‌ها در میان طرفین هر یک از این تقابل‌ها در سرتاسر سینمای کائوریسماکی موج می‌زند و راستش شاید بتوان گفت در کل پدیدۀ جهان‌گسترِ فیلم‌های هنری.

— آندرو نِستینگن، ترجمۀ صالح نجفی.

منبع:
Andrew Nestingen. The Cinema of Aki Kaurismäki: Contrarian Stories. 2013.

@Ciinematheque
14.04.202517:16
فیلم‌های من | ژان رنوآر | ترجمۀ کامبیز کاهه، ۱۳۷۳.

@Ciinematheque
Выдалена11.04.202504:41
Пераслаў з:
آکادمی مولیان avatar
آکادمی مولیان
08.04.202520:19
🎬
نمایش و گفت‌وگو
«مرگ یزدگرد»
چهارشنبه | ۲۰ فروردین | ساعت ۲۰:۳۰
هماهنگی و رزرو: تلگرام | واتس‌اپ
تلفن: ۰۹۰۵۱۶۲۰۵۶۱

فیلم «مرگ یزدگرد» یکی از برجسته‌ترین آثار سینمایی بهرام بیضایی است که در سال ۱۳۶۰ ساخته شد. این فیلم اقتباسی مستقیم از نمایشنامه‌ای به همین نام است که خود بیضایی آن را نوشته و یکی از مهم‌ترین نمونه‌های تلفیق تئاتر و سینما در ایران به شمار می‌رود.
این فیلم روایت‌گر داستان یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی است که پس از فرار از حمله اعراب مسلمان، در آسیابی نزدیک مرو پناه می‌گیرد و کشته می‌شود. در آن‌جا، موبد، سردار سپاه و سرکرده، آسیابان و خانواده‌اش را به اتهام قتل پادشاه محاکمه می‌کنند. هر یک از اعضای خانواده روایت متفاوتی از وقایع ارائه می‌دهند که با یکدیگر تناقض دارند.

«مرگ یزدگرد» پس از نمایش در جشنواره فیلم فجر ۱۳۶۱، به دلیل محدودیت‌های دولتی، مدت طولانی توقیف بود.

«خانه‌ هنر مولیان»
نشانی: تهران. شهرآرا. پاتریس‌لومومبا. خ شادی. نبش امین. روبروی ورزشگاه چمران. پ ۲۷
06.04.202513:04
مکالمه‌ای با عباس کیارستمی دربارۀ ژان-کلود کری‌یر | محسن آزرم

خاطرم می‌آید برای ورود به معبد، من و همسر ژان-کلود و دوست همسرش مشکلی نداشتیم؛ به‌خاطر پوست تیره‌مان، اما ژان-کلود را راه نمی‌دادند. او چاره‌ای اندیشید. خیلی راحت بچۀ ژنده‌پوشی را که مگس از سروصورتش بالا می‌رفت بغل کرد. حالا دیگر کسی مانع ورودش نمی‌شد؛ چون بچه را مثل یک نقاب جلوِ صورتش می‌گرفت و خودش را با او استتار می‌کرد. دوروبرِ معابد پُر است از این‌ بچه‌‌های خیلی کوچک، برای پولی که از توریست‌ها دریافت می‌کنند. جالب این‌جاست؛ در تمام مدتی که کری‌یر داشت برای ما رازورمزِ معبد را توضیح می‌داد، بچه شستِ او را می‌مکید و چشم از ژان-کلود برنمی‌داشت. گویی قدر این بغل‌کردن را می‌دانست و می‌فهمید این موقعیت استثنایی است و به‌زودی آن را از دست می‌دهد. وقتی بیرون آمدیم، ژان-کلود خواست بچه را زمین بگذارد. اما بچه هم‌چنان شستش را می‌مکید و رضایت نمی‌داد. پولی به بچه داد و زیرلب گفت برای کمکی که به من کرد. من اصلاً تصور نمی‌کردم این‌قدر دل‌پاک باشد؛ بی‌هیچ واکنشی به کثیف بودن، یا هرچیز دیگری، بچه را خیلی راحت بغل کرده بود... —کیارستمی

@Ciinematheque
Выдалена09.04.202515:51
Пераслаў з:
Kamikazhi avatar
Kamikazhi
***
تصویر و اکنون تزاحمات پی‌درپی صدا، تجربیات دریافتی انواع دسی‌بل در فرایند شنوایی و نیاز همواره به تمرکز، ماشین‌ها پیشی گرفته‌اند! سَروری صوت با ماشین‌هاست. پرسش اینکه، آیا ذات حرکت، در پُر صداییست؟! با وفور سیگنال‌ها، دیگر انسان، انسان را می‌شنود؟! در این میان، آیا مجالی برای شنیدنِ خدا وجود دارد؟!

Oh, Woe Is Me، jean luc Goddard
1993
https://t.me/kamikazhi
Выдалена04.04.202506:08
Пераслаў з:
Kamikazhi avatar
Kamikazhi
***
روایت آفرینش زمین در شش‌روز از کتب مقدس به تکرار نقل شده است. اما در پروژه معکوس و شش‌روزهِ اسب تورین با مریخی شدنِ زمینِ بلا تاری مواجه گشته‌ایم! دو سیاره خاکی اغلب به‌خاطر مشابهت، این بار در یکسانی طوفان‌های گردوخاکی و با حذف تدریجی آب از زمین (به‌مانند مریخ) شبیه‌تر نیز شده‌اند! اتمام و مصرف منابع غذایی (مشروب و خوراک همیشگی که بیشتر آن بلااستفاده دور ریخته می‌شد) و انرژی (خورشیدی، باد، آب و آتش) در همراهی موسیقی حیرت ساز، به هدف رسیدن به سرحداتِ فاندامنتالیستِ الحادی بلا تاری به تصویر کشیده شد. مریخ‌زدگان! در روایت واپسین و سهمگین فیلمساز م
َرکب‌های بازگشت به زمین را در انواع ابتلا به دوبارگی، پوچی و تکثیر مداوم خاموشی از دسته رفته می‌بینند!

The Turin Horse، béla Tarr
2011
https://t.me/kamikazhi
15.04.202518:23
کلامی دربارۀ روش بیان سینمایی | کارل تئودور درایر | ترجمۀ بابک احمدی، ۱۳۶۴.

روح را می‌توان در روش بیان (استیل) که شیوۀ هنرمند در بیان ادراکش از جهان مادی است یافت‌. روش بیان در گذر الهام به شکل هنری اهمیت دارد. هنرمند با روش بیان، جزئیات فراوان را در پیکر یک کلیت گردهم می‌آورد و به دیگران امکان می‌دهد تا همه‌چیز را با چشم‌های او بنگرند. —درایر
هاینریش هاینه گفته آنجا که واژه‌ها کم می‌آیند، موسیقی آغاز می‌شود. این درست وظیفۀ موسیقی است. دقیق‌تر بگویم، موسیقی قادر است که از تکامل روان‌شناسانۀ فیلم حمایت کند و آن چارچوب ذهنی که پیش‌تر از تصویر یا گفتار به‌دست آمده است را ژرف‌تر سازد. آنجا که موسیقی به‌راستی معنا دارد و با نیت هنرمندانه خواناست، امتیازی برای فیلم محسوب می‌شود. اما ما باید امیدوار باشیم –و چنان کار کنیم تا با این نتیجه دست یابیم– که فیلم‌های گویا محتاج به موسیقی نشوند. باید به فیلمی برسیم که در آن واژه‌ها کم نیایند. —درایر


@Ciinematheque
Пераслаў з:
Cinémathèque avatar
Cinémathèque
14.04.202516:07
کتاب‌فروشیِ سینماتک

از آنجا که احساس می‌کنم یک جای خالیِ بزرگ در خصوص یک کتاب‌فروشیِ «تخصصی» سینمایی که فقط کارهای اورجینال بفروش برساند خودش را نمایان می‌کند، تصمیم بر این گرفتم که قدم اول را بردارم و راه‌اندازی‌اش کنم. قالب کلی را همین کتاب‌های زبان اصلی‌ شکل می‌دهد اما محدود به آن‌ نمی‌شود و کتاب و رساله‌ای که به فارسی، ارزش محتوایی یا تاریخی داشته باشد + مجله، پوستر، دی‌وی‌دی و هر آن‌چه که مرتبط با سینماست، هم به مرور زمان قرار خواهد گرفت. باشد که در درازمدت، تبدیل به منبعی قابل‌استناد شود برای کسانی که سینما را می‌خوانند، یا با آن زندگی می‌کنند.

لینک عضویت: https://t.me/CiinemathequeBookstore
Выдалена09.04.202515:51
... آدم‌ها در تلخی می‌افتند. در عین حال که دنیای تلخی است. هیچ گفت‌و‌گویی وجود ندارد که این دنیا تلخ است. تلخ است چون مطابق درخواست تو برای شیرینی شیرین نیست. به درجات گوناگون هم شیرین نیست که گاهی می‌رسد به تلخی هم – تلخ‌تر از زقوم. من الان ۸۴ سال دارم. همیشه خندیده‌ام، همیشه خوش بوده‌ام، همیشه بشکن زده‌ام ولی تمام این‌ها از ضرب تلخی بوده است، از اول که دیده‌ام تلخ بوده است. اگر تلخ نبود که آدم یک حالت گاوی مطلق پیدا می‌کرد. —ابراهیم گلستان
06.04.202512:31
زوال منابع مالی سینمای ایران | اسماعیل نوری‌علاء، دی‌ماه ۱۳۵۱.

@Ciinematheque
02.04.202521:34
از آندری تارکوفسکی مکتوبات بسیاری به‌جا مانده که اکثر آن‌ها برگردانِ فارسی هم دارند اما کم‌تر کسی داستان‌های کوتاه او را خوانده‌. قصه‌هایی که اخیراً در آرشیوهای شخصیِ تارکوفسکی در فلورانس یافت شده و اینطور که بنظر می‌رسد، در خلال سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ نگاشته شده‌اند؛ زمانی که او سی ساله بود.

حال بمناسب زادروز آندری تارکوفسکی (که با تولدِ آکی کوریسماکی، دیگر مؤلف بزرگ سینما نیز مصادف است)، این شش قصه را در یک فایل زیپ برای شما به اشتراک می‌گذارم که همگی توسط عظیم جابری به فارسی ترجمه شده‌اند‌.

۱. شب قبل از سفر (۸ صفحه)
۲. اولین برف (۱۷ صفحه)
۳. سعادت (۵ صفحه)
۴. نامۀ بدون گیرنده (۵ صفحه)
۵. دیوار (۱۰ صفحه)
۶. با عکس تو زندگی می‌کنم (۹ صفحه)

(پیش‌تر هم سه شعر از او را که مابین این آرشیوهای تازه‌‌یافت‌شده قرار داشتند، اینجا گذاشته بودم.)

@Ciinematheque
30.03.202521:15
مستند شاعرانه را دوست دارم: لیندسی اندرسون در گفت‌و‌گو با جی‌. ری لوین | ترجمۀ اسماعیل سلامی، بهار ۱۳۷۵.

جی. ری لوین: از فیلم‌هایتان این‌طور برداشت می‌کنم که شما دنیا را جای خیلی خوشایندی نمی‌بینید.

لیندسی اندرسون: بله چون دیوانه نیستم. توانایی ما برای عوض‌کردن دنیا بسیار محدود است، اگرچه داشتن این احساس که ما می‌توانیم یا باید دنیا را عوض کنیم، فی‌نفسه پسندیده است.


@Ciinematheque
Паказана 1 - 24 з 273
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.