Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
• رایمون avatar

• رایمون

«از حیّز انتفاع ساقط شده»
[مطالبی که بدون نام هستند را خودم نوشته‌ام. کپی نکنید. فوروارد یا با نام چنل منتشر کنید.]
< تبلیغ نداریم. >
t.me/HidenChat_Bot?start=6126601220
Рэйтынг TGlist
0
0
ТыпПублічны
Вертыфікацыя
Не вертыфікаваны
Надзейнасць
Не надзейны
Размяшчэнне
МоваІншая
Дата стварэння каналаDec 05, 2015
Дадана ў TGlist
Mar 14, 2025

Рэкорды

13.03.202518:57
14.4KПадпісчыкаў
07.03.202523:59
0Індэкс цытавання
13.03.202518:57
2KАхоп 1 паста
31.03.202523:59
1.1KАхоп рэкламнага паста
26.03.202515:24
8.43%ER
14.03.202523:59
14.23%ERR

Папулярныя публікацыі • رایمون

25.03.202521:21
یادت می‌آد؟ آخرین باری که توی کوچه بازی کردی و بعد از اون وارد بزرگسالی شدی. نه. یادت نمی‌آد. بقیه‌ی زندگی هم همین‌جوریه.
@raymonism
11.04.202508:45
مردها فرق می‌کنند، آن‌ها می‌توانند در آنِ واحد با چند تا زن سر و سرّ داشته باشند، اما به عقیده‌ی من هر زنی فقط یک مرد را دوست دارد، مردهای دیگر را فقط از روی اشتباه یا سرخوردگی به زندگی‌اش راه می‌دهد.


• شمسی عصار (شوشا گاپی)
• دختری ایرانی در پاریس
کتاب حجم کمی داره (٩٢ صفحه) اما خیلی منسجم و پرکشش شروع می‌شه و به پایان می‌رسه. کل داستان در یک شب اتفاق می افته و داستایوفسکی با هنرمندی تمام روایتی رو بازگو می‌کنه تا وضعیت فرهنگی و اجتماعی اون سال‌های روسیه رو نشون بده. اختلاف طبقاتی وحشتناکی که وجود داشت، اجتماعی ترسو که با تغییر هیچ میونه‌ای ندارن و برعکس، نگران این هستن که با خارج شدن از محدوده‌ی امن‌شون، امکانات فعلی‌شون رو هم از دست بدن. داستایوفسکی نگاهی روانشناسانه و حتی جامعه‌شناسانه به اجتماع خودش داره و به راحتی می‌شه این موضوع رو توی شخصیت‌پردازی‌ها و دیالوگ شخصیت‌هایی که خلق کرده متوجه شد.
نمره: ١٨.۵ (از ٢٠)
06.04.202511:29
اجازه می‌دهید بی‌ادب باشم؟ ما ایرانی‌ها - من هم جزو همان اجتماع - ریده‌ایم با این‌همه ادعا. ادعاهایی پوچ. مغزهایی عمومن درگیر چیزهای بی‌اهمیت. پر از جوگیری. پر از افراط و تفریط. چند روز است که هر استوری‌ای را که باز می‌کنی یکی دارد می‌گوید چرا خاکِ نقره‌ای و قرمز هرمز را ریخته‌اند توی بطری نوشابه‌ی کوکاکولا و با خودشان برده‌اند. چقدر زشت است این کار. فلان و بیسار و هزار مصیبت. حرف‌تان درست ولی شما چرا بگایی‌های اصلی را نمی‌بینید؟ فقط برای سانتی‌مانتالیسم دهان‌تان باز می‌شود و غصه می‌خورید؟ احتمالن هم کودک اوکراینی با کودک یمنی برا‌ی‌تان فرق دارند. آن‌موقع که درخت‌های پرتقال و نارنج مازندران را می‌بریدند و برج می‌ساختند کجا بودید؟ آن‌موقع که مزارع برنج و چای گیلان را نابود می‌کردند و بوم‌گردی و کلبه‌ی سوییسی و هزار کصشر دیگر می‌ساختند کجا بودید؟ آن‌موقع که دریاچه‌ی ارومیه خشکید چه؟ زاینده‌رود خشک شد چه؟ جنگل‌ها آتش گرفتند چه؟ دریای شمال زباله‌دانی شد؟ فرق این‌ها را متوجه می‌شوید؟ بود و نبود خاک نقره‌ای از نظر محیط‌زیستی هیچ تاثیری بر زیست‌بوم یک منطقه ندارد. فقط خوشگلی‌ش از بین می‌رود و توریست تویش کمتر می‌شود. اما می‌دانید نابودی جنگل چه اثراتی دارد؟ نابودی دریاچه چه معضلاتی دارد؟ تخریب کوه‌ها چه نتایجی دارد؟ آسیب به طبیعت هیچ‌جوره پذیرفته نیست، حتی اگر یک مشت سنگ باشد. با هرمز هم دشمنی ندارم و این حرف‌ها - اگر بهش فکر کنید - دغدغه‌ی دیگری دارند. نباید اعتراض‌مان را سانتی‌مانتال کنیم. نباید حمایت از طبیعت را گزینشی کنیم. اگر هدف حفظ محیط‌زیست و آسیب نزدن به طبیعت است، همه‌جا باید همین هدف باشد. همه‌جا باید دهان‌مان را باز کنیم و معترض باشیم.
02.04.202514:01
باشد که سالِ بعد ز ما دفعِ شر شود
یعنی فلان زِ مملکتِ ما به در شود!


• حسین جنتی
10.04.202520:07
گاهی‌وقت‌ها درمان کردنِ درد از تحملِ درد، سخت‌تر است. شاید برای همین است که بعضی‌ها ترجیح می‌دهند درد را تحمل کنند.
04.04.202519:31
یکی از لذت‌بخش‌ترین کارهایی که یک کتاب‌خونِ حرفه‌ای بعد از خوندن یه کتاب انجام می‌ده، اینه که در موردش با کسی صحبت می‌کنه. یا جایی در مورد اون کتاب می‌نویسه. یا در حد اعلا ویدیویی می‌سازه از اون کتاب و سعی می‌کنه دیدگاه‌ها و نظرات و برداشت‌هاش از اون کتاب رو با بقیه شریک شه. «خاطرات کتابی» مجموعه‌ای از این کارهاست. تمام اون درگیری‌های حسی و عاطفی‌ای که یک کتابخون با داستان کتاب، نویسنده‌ی کتاب، جایی که کتاب خونده شده، زمانی که اون کتاب خونده می‌شده و همه‌ی چیزهایی که مربوط به اون کتابه، برقرار کرده. علاوه بر این حس‌ها و عواطف، احمد اخوت از چند مقاله دیگه ( عمومن خارجی) هم استفاده کرده و نویسنده های دیگه‌ای رو هم وارد این بازی کرده. یا شاید خودش رو انداخته توی بازی اون‌ها. فرقی هم نداره. در خصوص کتاب‌ها صحبت شده. نه صحبتی عادی. شبیه به عضوی از خانواده بهشون نگاه شده. عاطفه‌شون درگیر کتاب‌ها شده و کتاب صرفن موجودی کاغذی توی کتابخونه دیده نشده.
نمره: ١٧.۵ از (٢٠)
01.04.202521:57
شب‌هایی که بیدار می‌مونم و کتاب می‌خونم، احساس می‌کنم دارم از عمرم استفاده‌ی بهینه‌ای می‌کنم. راحت‌تر می‌خوابم. فرداش انسان خوش‌حال‌تری‌ام. و کم‌حرف‌تر می‌شم.
03.04.202519:45
اندوهگین نباش. همیشه کارهایی هستند که ناتمام می‌مانند.
One Hundred Years of Solitude 2024
01.04.202511:57
«گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما مُحَصِّل بر کسی نَگماشتیم»
06.04.202501:32
وضعیت
01.04.202518:23
بشکن دلم که رایحه‌ی درد بشنوی
کس از برونِ شیشه نبویَد گلاب را


• نوعی خبوشانی
کاش یک چنین خونه‌ای مالِ من بود.
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.