
Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

انتشارات خوارزمی
رنگ آشنای کتابخانهها 📖
نشانی:
📌 خیابان انقلاب، بین خیابان دوازده فروردین و فخر رازی، پلاک ۱۲۶۸، کتابفروشی انتشارات خوارزمی
تلفن کتابفروشی:
📞 02166400706
نشانی:
📌 خیابان انقلاب، بین خیابان دوازده فروردین و فخر رازی، پلاک ۱۲۶۸، کتابفروشی انتشارات خوارزمی
تلفن کتابفروشی:
📞 02166400706
Рэйтынг TGlist
0
0
ТыпПублічны
Вертыфікацыя
Не вертыфікаваныНадзейнасць
Не надзейныРазмяшчэнне
МоваІншая
Дата стварэння каналаSep 20, 2023
Дадана ў TGlist
Feb 28, 2025Рэкорды
10.04.202523:59
691Падпісчыкаў13.03.202500:51
100Індэкс цытавання03.03.202512:03
237Ахоп 1 паста31.03.202523:59
153Ахоп рэкламнага паста21.03.202523:59
10.69%ER23.02.202502:00
49.79%ERRРазвіццё
Падпісчыкаў
Індэкс цытавання
Ахоп 1 паста
Ахоп рэкламнага паста
ER
ERR
06.04.202509:11
▫️قطعهی «پرستش بهار» یا به زبان فرانسوی "Le Sacre du Printemps" اثری از ایگور استراوینسکی (Igor Stravinsky) است که یکی از مهمترین، جنجالیترین و انقلابیترین آثار موسیقی قرن بیستم به شمار میآید.
آن زمان استراوینسکی آهنگسازِ جوان و تقریبا ناشناختهای بود که دیاگیلف او را بهقصد خلق آثاری برای شرکت بالۀ خود، استخدام کرد.
▫️«پرستش بهار» آیینهای ابتداییِ گوناگونی را ترسیم میکند که ظهور بهار را جشن میگیرند.
اجرای نخست این اثر در ۲۹ مه ۱۹۱۳ در تئاتر شانزلیزه پاریس توسط باله روسی سرگئی دیاگیلف انجام شد و با واکنش شدید و حتی شورش در سالن مواجه شد؛ چون موسیقی، رقص و طراحی صحنه بسیار نوآورانه و پیشرو بودند…
▫️ایگور استراوینسکی با اجرای نخست پرستش بهار، دنیای موسیقی را تکان داد. اثری که با ضربآهنگهای آشفته، هارمونیهای ناآشنا و خشونتی بدوی، آغازگر عصر تازهای در موسیقی مدرن شد. شبی که در پاریس با فریاد تماشاگران، سوتهای اعتراضی و ترک سالن همراه بود، اما تاریخ آن را بهعنوان یکی از انقلابیترین آثار قرن بیستم ثبت کرد.
▫️سالروز درگذشت استراوینسکی، این موسیقیدان بزرگ را گرامی میداریم.
•••
انتشارات خوارزمی
آن زمان استراوینسکی آهنگسازِ جوان و تقریبا ناشناختهای بود که دیاگیلف او را بهقصد خلق آثاری برای شرکت بالۀ خود، استخدام کرد.
▫️«پرستش بهار» آیینهای ابتداییِ گوناگونی را ترسیم میکند که ظهور بهار را جشن میگیرند.
اجرای نخست این اثر در ۲۹ مه ۱۹۱۳ در تئاتر شانزلیزه پاریس توسط باله روسی سرگئی دیاگیلف انجام شد و با واکنش شدید و حتی شورش در سالن مواجه شد؛ چون موسیقی، رقص و طراحی صحنه بسیار نوآورانه و پیشرو بودند…
▫️ایگور استراوینسکی با اجرای نخست پرستش بهار، دنیای موسیقی را تکان داد. اثری که با ضربآهنگهای آشفته، هارمونیهای ناآشنا و خشونتی بدوی، آغازگر عصر تازهای در موسیقی مدرن شد. شبی که در پاریس با فریاد تماشاگران، سوتهای اعتراضی و ترک سالن همراه بود، اما تاریخ آن را بهعنوان یکی از انقلابیترین آثار قرن بیستم ثبت کرد.
▫️سالروز درگذشت استراوینسکی، این موسیقیدان بزرگ را گرامی میداریم.
•••
انتشارات خوارزمی


06.04.202509:31
••••••••••••••••••••••••••••
📔«زندگی من» که با ترجمهی کیکاووس جهانداری در انتشارات خوارزمی منتشر شده، خودزندگینامهٔ استراوینسکی است که نگاهی از درون به زندگی و افکار این آهنگساز معروف قرن بیستم ارائه میدهد.
در حالی که صدها هزار صفحه درباره استراوینسکی نوشته شده است، در این کتاب -اولین کتاب آهنگساز- از خود این فرد داستان زندگیاش را میشنویم.
او در این اثر نیمهٔ اول زندگی خود را مرور کرده و نظرات و علایق و همچنین نفرتهایش را بیان میکند و روابط حرفهای خود با دیگر هنرمندان بزرگ آن دوره مانند دیاگیلف، پیکاسو، و کوکتو را شرح میدهد.
خودزندگینامه استراوینسکی چشماندازی از جنبشها و تحولات هنری اوایل قرن بیستم را نیز برای علاقهمندان ارائه میدهد…
📸 Igor Stravinsky photographed by Arnold Newman 1946
•••
انتشارات خوارزمی
📔«زندگی من» که با ترجمهی کیکاووس جهانداری در انتشارات خوارزمی منتشر شده، خودزندگینامهٔ استراوینسکی است که نگاهی از درون به زندگی و افکار این آهنگساز معروف قرن بیستم ارائه میدهد.
در حالی که صدها هزار صفحه درباره استراوینسکی نوشته شده است، در این کتاب -اولین کتاب آهنگساز- از خود این فرد داستان زندگیاش را میشنویم.
او در این اثر نیمهٔ اول زندگی خود را مرور کرده و نظرات و علایق و همچنین نفرتهایش را بیان میکند و روابط حرفهای خود با دیگر هنرمندان بزرگ آن دوره مانند دیاگیلف، پیکاسو، و کوکتو را شرح میدهد.
خودزندگینامه استراوینسکی چشماندازی از جنبشها و تحولات هنری اوایل قرن بیستم را نیز برای علاقهمندان ارائه میدهد…
📸 Igor Stravinsky photographed by Arnold Newman 1946
•••
انتشارات خوارزمی
24.03.202515:16
ـــــــــــــــــــــــ
با خندههای بلند و پیوستهاش
[یادداشتی از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی دربارهٔ زندهیاد نجف دریابندری]
▪️نخستین بار که با نام نجفِ دریابندری آشنا شدم وقتی بود که در جُنگِ هنر و ادبِ امروز که به همتِ حسین رازی منتشر میشد یک شاخه گل سرخ برای امیلی را خواندم که دریابندری ترجمه کرده بود سال ۱۳۳۴ یا ۱۳۳۵ من در آن روزگار طلبهی نوجوانی بودم که در کنارِ کتابهای فقه و اصول و منطق و فلسفه، که عملاً سیلابس درسیام بود، هرچه به دستم میافتاد میخواندم. انصافاً این جُنگ –که دو شماره بیشتر منتشر نشد– در آن سالها نشریهی بسیار آوانگاردی بود. من تمام مجلّاتِ آن سالها را در کتابخانهی آستان قدس رضوی –که پاتوقِ همیشگیِ من بود– میخواندم ولی این جُنگ را، از کنار خیابان و از یک بساط کتابفروشی روبروی باغِ ملّی مشهد خریدم، هر دو شماره را؛ شاید یک سالی بعد از انتشارش، مثلاً در سال ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ شعرهایی از اخوان در آنجا چاپ شده بود. چاوشی و زمستان و شاید هم آوازِ کرک شعرهایی هم از شاملو و نیما داشت. در آنجا، با نخستین ترجمهی سرزمین ویرانِ الیوت آشنا شدم که حسین رازی خودش ترجمه کرده بود. بگذریم بعدها هر جا که نوشتهای یا ترجمهای از نجف میدیدم با شوق میخواندم. نثر فارسی نجف در همان سالها هم روان و درست و جا افتاده بود. وقتی که برای دورهی دکتری به تهران آمدم، در سال ۱۳۴۴ و مقیم شدم در جلساتِ مجلهی سخن –که در منزل شادروان دکتر خانلری تشکیل میشد– نجف را از نزدیک دیدم با شیفتگی او را استقبال روحی و معنوی کردم. نجف از آنهایی است که روحیّهای شاد و مژدهرسان دارد و هرکسی را شیفتهی خود میکند. هیچ اهل اَدا بازی و ژست گرفتن و روشنفکرنمایی نیست. «فرزانه» واژهای عاطفی emotive است که تعریف دقیق منطقی ندارد امّا در مرکزِ مفهومی آن هوش و دانایی و حکمت نهفته است. من او را یکی از مصادیق فرزانگی در عصرِ خودمان دیدم. در طولِ افزون بر پنجاه سال که با هم دوست بودهایم هرگز ازو رفتاری، که مایهی ملال دوستان شود، ندیدم. همیشه شمع مجلس یاران بوده است و خندههایش محفلِ دوستان را طراوت و شادابی بخشیده است.
در کوهنوردیهای صبحهای پنجشنبه، در کنارِ دکتر زریاب خویی –یکی از فرزانگانِ بزرگِ این قرن میهنِ ما– حضورش مایهی شادمانیِ دوستان بود؛ با خندههای بلند و پیوستهاش. یکبار، در یکی از قهوهخانههای راهِ «دَرَکه» چندان بلند میخندید که صاحب قهوهخانه –که محمدعلی– نام داشت، میخواست جمع ما را از قهوهخانهاش بیرون کند و به حُرمتِ شادروان یحیی هُدی گناهِ ما را بخشید.
نجف، مصداقِ راستینِ روشنفکر ایرانی است. سالها قبل، در کلاس درسی در دانشگاه تهران میخواستم نمونهی قابل قبولی از روشنفکر در ایران مثال بیاورم، با تأمل بسیار بدین نتیجه رسیدم که از نسل قدیم محمدعلی فروغی و سید حسن تقی زاده و دکتر تقی ارانی و از جمعِ زندگان، نجفِ دریابندری را باید یادآور شوم و بعدها، هرگز ازین گزینه خویش پشیمان نشدم. البته با استصحابِ طلبگی خودم باید یادآور شوم که «اثباتِ شئ نفی ما عَدا» نمیکند.
برای نجف آرزوی تندرستی و شادمانی دارم.
محمدرضا شفیعی کدکنی
تهران، ۹۶/۱۱/۴
مجلهٔ سیاهمشق، شمارهٔ یازدهم،
فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۷
#شفیعی_کدکنی
#نجف_دریابندری
از:
@shafiei_kadkani
با خندههای بلند و پیوستهاش
[یادداشتی از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی دربارهٔ زندهیاد نجف دریابندری]
▪️نخستین بار که با نام نجفِ دریابندری آشنا شدم وقتی بود که در جُنگِ هنر و ادبِ امروز که به همتِ حسین رازی منتشر میشد یک شاخه گل سرخ برای امیلی را خواندم که دریابندری ترجمه کرده بود سال ۱۳۳۴ یا ۱۳۳۵ من در آن روزگار طلبهی نوجوانی بودم که در کنارِ کتابهای فقه و اصول و منطق و فلسفه، که عملاً سیلابس درسیام بود، هرچه به دستم میافتاد میخواندم. انصافاً این جُنگ –که دو شماره بیشتر منتشر نشد– در آن سالها نشریهی بسیار آوانگاردی بود. من تمام مجلّاتِ آن سالها را در کتابخانهی آستان قدس رضوی –که پاتوقِ همیشگیِ من بود– میخواندم ولی این جُنگ را، از کنار خیابان و از یک بساط کتابفروشی روبروی باغِ ملّی مشهد خریدم، هر دو شماره را؛ شاید یک سالی بعد از انتشارش، مثلاً در سال ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ شعرهایی از اخوان در آنجا چاپ شده بود. چاوشی و زمستان و شاید هم آوازِ کرک شعرهایی هم از شاملو و نیما داشت. در آنجا، با نخستین ترجمهی سرزمین ویرانِ الیوت آشنا شدم که حسین رازی خودش ترجمه کرده بود. بگذریم بعدها هر جا که نوشتهای یا ترجمهای از نجف میدیدم با شوق میخواندم. نثر فارسی نجف در همان سالها هم روان و درست و جا افتاده بود. وقتی که برای دورهی دکتری به تهران آمدم، در سال ۱۳۴۴ و مقیم شدم در جلساتِ مجلهی سخن –که در منزل شادروان دکتر خانلری تشکیل میشد– نجف را از نزدیک دیدم با شیفتگی او را استقبال روحی و معنوی کردم. نجف از آنهایی است که روحیّهای شاد و مژدهرسان دارد و هرکسی را شیفتهی خود میکند. هیچ اهل اَدا بازی و ژست گرفتن و روشنفکرنمایی نیست. «فرزانه» واژهای عاطفی emotive است که تعریف دقیق منطقی ندارد امّا در مرکزِ مفهومی آن هوش و دانایی و حکمت نهفته است. من او را یکی از مصادیق فرزانگی در عصرِ خودمان دیدم. در طولِ افزون بر پنجاه سال که با هم دوست بودهایم هرگز ازو رفتاری، که مایهی ملال دوستان شود، ندیدم. همیشه شمع مجلس یاران بوده است و خندههایش محفلِ دوستان را طراوت و شادابی بخشیده است.
در کوهنوردیهای صبحهای پنجشنبه، در کنارِ دکتر زریاب خویی –یکی از فرزانگانِ بزرگِ این قرن میهنِ ما– حضورش مایهی شادمانیِ دوستان بود؛ با خندههای بلند و پیوستهاش. یکبار، در یکی از قهوهخانههای راهِ «دَرَکه» چندان بلند میخندید که صاحب قهوهخانه –که محمدعلی– نام داشت، میخواست جمع ما را از قهوهخانهاش بیرون کند و به حُرمتِ شادروان یحیی هُدی گناهِ ما را بخشید.
نجف، مصداقِ راستینِ روشنفکر ایرانی است. سالها قبل، در کلاس درسی در دانشگاه تهران میخواستم نمونهی قابل قبولی از روشنفکر در ایران مثال بیاورم، با تأمل بسیار بدین نتیجه رسیدم که از نسل قدیم محمدعلی فروغی و سید حسن تقی زاده و دکتر تقی ارانی و از جمعِ زندگان، نجفِ دریابندری را باید یادآور شوم و بعدها، هرگز ازین گزینه خویش پشیمان نشدم. البته با استصحابِ طلبگی خودم باید یادآور شوم که «اثباتِ شئ نفی ما عَدا» نمیکند.
برای نجف آرزوی تندرستی و شادمانی دارم.
محمدرضا شفیعی کدکنی
تهران، ۹۶/۱۱/۴
مجلهٔ سیاهمشق، شمارهٔ یازدهم،
فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۷
#شفیعی_کدکنی
#نجف_دریابندری
از:
@shafiei_kadkani
04.04.202512:56
••••••••••••••••••••••••••••••••
وجه تمایز اساسی دیگری بین ارتباط آدمیان با جهان و تماس جانوران با آن نیز وجود دارد. فقط آدمیان کار میکنند. مثلاً اسب آن چیزی را که خاص انسان است ندارد؛ یعنی آنچه را که مارکس به آن اشاره میکند «در پایان هر کار به نتیجهای میرسیم که در آغاز در مخلیهی کنندهی کار وجود داشته است.» کنشی که از چنین بعدی عاری باشد کار نیست. هم در کشتزار و هم در تماشاخانهی سیرک ،کار ظاهری اسبان بازتاب کار آدمیان است. کنش، کار شمرده میشود نه از آن رو که کنندهی آن تلاش بدنی کمتر یا بیشتری را به کار برده است، بلکه از آن رو که کننده از تلاش خود آگاه است؛ میتواند برنامهی عمل خود را بریزد؛ ابزارهایی بیافریند و از آنها استفاده کند تا میان او و موضوع کنشش میانجی شوند.📚
•••
انتشارات خوارزمی
وجه تمایز اساسی دیگری بین ارتباط آدمیان با جهان و تماس جانوران با آن نیز وجود دارد. فقط آدمیان کار میکنند. مثلاً اسب آن چیزی را که خاص انسان است ندارد؛ یعنی آنچه را که مارکس به آن اشاره میکند «در پایان هر کار به نتیجهای میرسیم که در آغاز در مخلیهی کنندهی کار وجود داشته است.» کنشی که از چنین بعدی عاری باشد کار نیست. هم در کشتزار و هم در تماشاخانهی سیرک ،کار ظاهری اسبان بازتاب کار آدمیان است. کنش، کار شمرده میشود نه از آن رو که کنندهی آن تلاش بدنی کمتر یا بیشتری را به کار برده است، بلکه از آن رو که کننده از تلاش خود آگاه است؛ میتواند برنامهی عمل خود را بریزد؛ ابزارهایی بیافریند و از آنها استفاده کند تا میان او و موضوع کنشش میانجی شوند.📚
▫️«کنش فرهنگی برای آزادی»
▫️نویسنده: پائولو فریره
▫️مترجم: احمد بیرشک
•••
انتشارات خوارزمی
26.03.202515:40
باد نوروزی همی در بوستان بتگر شود
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
روی بند هر زمینی حله چینی شود
گوشوار هر درختی رشتهٔ گوهر شود
چون حجابی لعبتان، خورشید را بینی و ناز
گه برون آید ز میغ و گه بمیغ اندر شود
افسر سیمین فرو گیرد ز سر کوه بلند
باز مینا چشم و دیبا روی و مشکین بر شود
|عنصری بلخی، در مدح یمین الدوله محمود غزنوی|
•••
انتشارات خوارزمی
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
روی بند هر زمینی حله چینی شود
گوشوار هر درختی رشتهٔ گوهر شود
چون حجابی لعبتان، خورشید را بینی و ناز
گه برون آید ز میغ و گه بمیغ اندر شود
افسر سیمین فرو گیرد ز سر کوه بلند
باز مینا چشم و دیبا روی و مشکین بر شود
|عنصری بلخی، در مدح یمین الدوله محمود غزنوی|
«سخن و سخنوران»
نوشته بدیعالزمان فروزانفر
•••
انتشارات خوارزمی
01.04.202517:34
•••••••••••••••••••••••••••
🌱
سرانجام روز سیزدهم یعنی آخرین روز عید فرامیرسد. مطابق با یک رسم کهن گویا تمام خانهها در چنین روزی معروض خطر ویرانی هستند. به همین دلیل همه از دروازۀ شهر خارج میشوند و به باغها روی میآورند. بهخصوص زنان که علاوهبر هراس از خطری که ظاهراً آنها را تهدید میکند به انگیزههای دیگری نیز به دشت و صحرا میروند. برای اینکه تا حدودی از هجوم زنان به خارج شهر جلوگیری شود به دستور کلانتر از هر زنی عوارض ناچیزی وصول میشود.
با این روز دیگر شادیهای نوروز پایان میپذیرد. از نظر کشاورز عید مبدأ زمانی است که بر محور آن کار آمادهسازی زمین، بذر پاشیدن و محصول برداشتن را تعیین میکند؛ وی میداند که این تخم یا آن تخم را بیست روز پیش یا پس از عید باید افشاند؛ این یا آن درخت را چند روز پیش یا پس از عید باید پیوند زد؛ رویهمرفته نوروز در زیر آسمان شاد و زیبای ایران جشنی است برای شادی و شادکامی؛ معهذا بهعلت اسراف و تبذیری که در کار برگزاری این جشن میشود آثار نامساعد آن تا مدتی در زندگی خانوادهها برجا میماند.
•••
انتشارات خوارزمی
🌱
سرانجام روز سیزدهم یعنی آخرین روز عید فرامیرسد. مطابق با یک رسم کهن گویا تمام خانهها در چنین روزی معروض خطر ویرانی هستند. به همین دلیل همه از دروازۀ شهر خارج میشوند و به باغها روی میآورند. بهخصوص زنان که علاوهبر هراس از خطری که ظاهراً آنها را تهدید میکند به انگیزههای دیگری نیز به دشت و صحرا میروند. برای اینکه تا حدودی از هجوم زنان به خارج شهر جلوگیری شود به دستور کلانتر از هر زنی عوارض ناچیزی وصول میشود.
با این روز دیگر شادیهای نوروز پایان میپذیرد. از نظر کشاورز عید مبدأ زمانی است که بر محور آن کار آمادهسازی زمین، بذر پاشیدن و محصول برداشتن را تعیین میکند؛ وی میداند که این تخم یا آن تخم را بیست روز پیش یا پس از عید باید افشاند؛ این یا آن درخت را چند روز پیش یا پس از عید باید پیوند زد؛ رویهمرفته نوروز در زیر آسمان شاد و زیبای ایران جشنی است برای شادی و شادکامی؛ معهذا بهعلت اسراف و تبذیری که در کار برگزاری این جشن میشود آثار نامساعد آن تا مدتی در زندگی خانوادهها برجا میماند.
▫️«سفرنامه پولاک»
▫️نویسنده: یاکوب ادوارد پولاک
▫️مترجم: کیکاووس جهانداری
•••
انتشارات خوارزمی


27.03.202518:27
مورگان: چیزی که مورد علاقه من است آقای دکتر اوپنهایمر، جنبهی عملی قضایاست. در نظر من نفس عقاید مهم نیست، عواقب آنها مهم است.
•••
انتشارات خوارزمی
▫️«قضیه رابرت اوپنهایمر»
▫️نویسنده: هاینار کیپهارت
▫️مترجم: نجف دریابندری✨
•••
انتشارات خوارزمی
27.03.202517:01
📌امروز، روز جهانی تئاتر
•••••••••••••••••••••••••••••••
اطلاع از موجودی «نمایشنامههای» انتشارات خوارزمی:🎭
🔴 ناموجود (در دست تجدید چاپ)
🟠 محدود
🟢 موجود
🟠آدم آدم است بچه فیل استنطاق لوکولوس
🔴اپرای سه پولی و صعود و سقوط شهرماهاگونی
🔴استنطاق
🟠افسانههای تبای
🟢بعل، در جنگل شهر، صدای طبل در شب
🟢تفنگهای خانم کارار و رویاهای سیمون ماشار
🟢تک پردهایها
🟢تمثیلات (شش نمایشنامه و یک داستان)
🟢درباره تئاتر
🟢شویک در جنگ جهانی دوم
🔴صعود ممانعتپذیر آرتورو اوئی
🔴عروسی کریچینسکی و پرونده
🟢قضیهٔ رابرت اوپنهایمر
🔴مرد سرنوشت
🔴مرید شیطان
🟢نمایشنامههای آموزشی
🔴واسا ژلزنوا و یاکوف باگامولوف
•••
انتشارات خوارزمی
•••••••••••••••••••••••••••••••
اطلاع از موجودی «نمایشنامههای» انتشارات خوارزمی:🎭
🔴 ناموجود (در دست تجدید چاپ)
🟠 محدود
🟢 موجود
🟠آدم آدم است بچه فیل استنطاق لوکولوس
🔴اپرای سه پولی و صعود و سقوط شهرماهاگونی
🔴استنطاق
🟠افسانههای تبای
🟢بعل، در جنگل شهر، صدای طبل در شب
🟢تفنگهای خانم کارار و رویاهای سیمون ماشار
🟢تک پردهایها
🟢تمثیلات (شش نمایشنامه و یک داستان)
🟢درباره تئاتر
🟢شویک در جنگ جهانی دوم
🔴صعود ممانعتپذیر آرتورو اوئی
🔴عروسی کریچینسکی و پرونده
🟢قضیهٔ رابرت اوپنهایمر
🔴مرد سرنوشت
🔴مرید شیطان
🟢نمایشنامههای آموزشی
🔴واسا ژلزنوا و یاکوف باگامولوف
•••
انتشارات خوارزمی
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.