Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
کمپین رفع حصر avatar
کمپین رفع حصر
کمپین رفع حصر avatar
کمپین رفع حصر
17.03.202513:37
سلام و عرض ادب

خبر خوشی دیگر، سردار بختیار هم به قید وثیقه آزاد شدند.

ارادتمند
ناصر دانشفر

@peyghameashna
16.03.202518:25
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
✅ بخش آخر

🟢 در پایان انتشار این مجموعه خاطرات مردمی بی مناسبت ندیدیم تا فایل صوتی جلسه تحلیل و بررسی فراخوان اعتراضی ۲۵ بهمن را که در کلاب « برای فردای ایران » به تاریخ ششم اسفند برگذار شد را بازنشر نماییم .

✅ به امید روزی که که در شرایطی دیگر. این مجموعه به عنوان سندی از تلاش همه اقشار مردم ایران برای دستیابی به آزادی و عدالت از دست رفته منتشر شود و انشالله اولین نسخه آن تقدیم محصوران جاویدان در‌ حافظه ملت ایران گردد .

اردشیر امیرارجمند:

بخش اول : 00:25:57
بخش دوم: 01:52:45

ناصر دانشفر:

بخش اول : 01:25:57
بخش دوم: 02:05:21

محمود دردکشان:

بخش اول: 00:42:25
بخش دوم: 01:54:49

علیرضا رجایی:

بخش اول: 00:01:40
بخش دوم: 01:41:52

تقی رحمانی:

بخش اول: 00:17:32
بخش دوم: 01:47:04

دانش سرارودی:

بخش اول : 01:01:30
بخش دوم: 01:59:53

عبدالله مومنی:

بخش اول: 01:13:04
بخش دوم: 02:11:26

https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
15.03.202518:53
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳


✍ مجید عرب


🟢 سلام
وقت به خیر،
با توجه به اعلان ثبت خاطرات روز ۲۵ بهمن، نکات زیر را به اطلاع می رسانم. ضمن اینکه نظرم این است که مشاهدات و نکاتی که کمتر به آنها اشاره شده را در خصوص نحوه تجمع مذکور بیان نمایم.
۱- متاسفانه روز ۲۵ بهمن با اندکی تاخیر رسیدم. اما بازداشت ها ادامه داشت. جلوی سردر دانشگاه، تعداد قابل توجهی از ماموران حضور داشتند. اجازه توقف به کسی نمی دادند و با کوچکترین مقاومت و اعتراض، حاضران را به سمت ون های سفید، هدایت می نمودند.

۲- تقاطع خیابان های منتهی به ورودی دانشگاه تهران، مملو از انواع ماموران، لباس شخصی ها، پلیس های موتورسوار و ... بود.
بسیاری از ماموران از انواع دوربین برای ثبت چهره ها و ایجاد ارعاب استفاده می نمودند.

۳- دو روز قبل از تجمع به خیابان انقلاب مراجعه نمودم. عوامل حکومت در حال آماده سازی و برپایی فضاها و اماکنی در جلوی سردر دانشگاه بودند. بدیهی بود که این کار با هدف محدود سازی فضای مقابل سردر دانشگاه و به نوعی مخدوش نمودن تجمع انجام می شد.

۴- در همان ۲۵ بهمن و مدت زمان فراخوان، از ۱۱:۳۰ تا ۱۴:۳۰ در آن محدوده بودم. در خیابان ها و کوچه های اطراف دانشگاه هم گشت زدم. تعداد زیادی انواع خودروهای سواری پلاک شخصی با شیشه های دودی، هر کدام با ۴ سرنشین لباس شخصی حضور داشتند. حداقل ۵۰-۶۰ خودرو با این وضعیت را شخصا مشاهده کردم. موتور سواران پلیس و افراد پشتیبان (آماد) که به این خودروهای شخصی مراجعه می نمودند، نشان دهنده اهمیت نیروهای ذخیره مستقر در خودروهای مذکور بود. چندین ون با پلاک شخصی که در آنها مامور نشسته بود هم مشاهده شد. همچنین یک حسینیه (مربوط به دانشگاه) هم اگر اشتباه نکنم در خیابان ۱۶ آذر بود که آنجا هم نیروهای زیادی مستقر بودند. به نظرم حکومت بیشتر از مردم عادی، تجمع ۲۵ بهمن را جدی گرفته بود.

۵- با توجه به تبادل نظر با برخی اشخاص حاضر در خیابان انقلاب، فرهنگیان و بازنشستگان ، دانشجویان جوان نیز در تجمع حاضر بودند. پیاده رو جنوبی خیابان انقلاب، مملو از جمعیت بود. همچون کلیه تجمعات سنوات قبل، تعداد زیادی پلیس موتور سوار با سرعت و سر و صدای زیاد، وارد پیاده رو شده و مبادرت به ترساندن مردم نمودند.

۶- با توجه به فضای کم سردر دانشگاه، به نظرم در فراخوان بعدی، مکان وسیع تری در نظر گرفته شود. احتمال می دهم که با توجه به شناختی که از شما، جنابان قمیشی، سرارودی و ... از سوی مردم حاصل شد، امید معترضان و مردم به ستوه آمده به قهرمانان جنگ دوچندان شد. در تجمع بعدی شاهد افزایش حضور مردم خواهیم بود.


با احترام
با آرزوی سرافرازی ایران عزیز
مجید عرب



https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۳۹
13.03.202518:26
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳


✍امضا محفوظ

🟢 این جانب به عنوان یک ایرانی که دل در گرو انقلاب 57 داشته و آرمانهای ایده آلیستی آن در کوران هیجانات آن دوران را راهی برای اعتلای کشور می پنداشتم بسیار زود و در همان اوئل راه خود را از سردمداران جاه طلب خیالباف و بعضا خائن به کشور جدا نمودم. اما همزمان برای حفاظت از کشور عازم جبهه شدم و امروز راهی را که عزیزان مان برای مبارزه با مظاهر ظلم و بیداد برگزیده اند را ارج نهادم و با سایر دوستان همگام در تجمع روز ۲۵ام بهمن شرکت جستم.

بنده در حال حاضر در خارج از کشور زندگی میکنم و در زمان تجمع در.تهران بودم و افتخار داشتم که در جمع همرزمان در مقابل دانشگاه حضور داشته باشم.
به دلیل اینکه احساس میکردم باید جو، خیلی امنیتی باشد به خانواده اطلاع ندادم کجا خواهم رفت.
. پس از سالها به میدان انقلاب می آمدم و همه چیز برایم غریبه بود. زمانی سپری شد تا موقعیت خود را و ایستگاه مترو را که از آن بالا آمده بودم را شناسایی کنم.
با اولین ماموران در ورودی ایستگاه مترو مواجه شدم. با خود گفتم لابد همیشه اینجا برای حفظ امنیت شهروندان پلیس مستقر هست.
به زحمت خیابان انقلاب را پیدا کردم. و به سمت دانشگاه روان شدم و شاهد افزایش پلیسها با لباسهای ضد شورش جلیقه های ضد گلوله و کاملا مجهز برای درگیر شدن با رزمندگان زمان جنگ هشت ساله شدم و باورم شد که نیروهای سرکوبگر هستند، نه حافظان امنیت شهروندان.

🟢 ساعت یه ربع به یازده بود. خواستم به سمت سر در ورودی دانشگاه بروم که دیدم در اشغال خودروهای سرکوب است و خالی از معترضین شده است.
نیم نگاهی کافی بود تا متوجه شوم که معترضین به حصر عزیزانمان در پیاده روی مقابل دانشگاه حضور دارند
حس غریبی به من دست داد. پنداری با تک تک هم سن و سالانم که زودتر رسیده بودند از قبل آشنا بودم.
برای احتیاط امنیتی با خسته نباشید گفتن و ایما و اشاره یاران را از مزدوران لباس شخصی که تعدادشان به مراتب بیشتر و پررنگتر مینمود تشخیص میدادم.
راه خود را به سمت شرق ادامه میدادم به خیابان اردیبهشت که رسیدم تجمع امنیتیها. و موتورسواران و ونها بیشتر و وحشت آورتر شد
لباس شخصیها بی رحمانه با الفاظ حقارت بار با شرکت کنندگان که حالا بر تعدادشان افزوده میشد برخورد میکردند و شاهد بودم که میانسال های تکیده و بی ادعا را سوار ماشینها میکردند.
بی اراده ذهنم به سال 57 و روزهای پر شور ششم و هشتم بهمن معطوف شد.
روزهایی که با چشمان خود شاهد جان دادن عزیزی بودم و صدای سفیر گلوله ها ازادی را به سلاخی میبرد.
روزهایی که خوش باورانه برای دستیابی به آزدی بیان با نیروهای حکومتی شعار استقلال آزادی مردم با گلوله های سربی پاسخ داده شد اما حالا حاکمیت برای ادامه ننگ آور چند صباح بیشتر قدرتش مانند سالهای گذشته متوسل ( سرکوب شده ) است اما چه کوته نظرند این کوته صفتان چه کسانی را از گلوله های سربی و داغ و درفش بیم میدهند.
آنان که قبل از تولد این متجاوزین به حقوق مردم عادی، جان برکف در مقابل متجاوزین به مرزهای کشور مردانه ایستاده بودند؟ زهی خیال باطل!!!

🟢 در حالیکه مثل سایرین مجبور به قدم زدن در پیاده روها بودم شاهد برخورد بسیار خشنی با خانمی با روسری و چادر بودم که در وسط خیابان روی زمین کشیده میشد و قصد داشتند او را مرعوب و بازداشت کنند. او شجاعانه مقاومت میکرد..



https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۳۵
11.03.202517:03
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳


✍امضا محفوظ

🟢 سلام
شبتون بخیر و خوشی
من از طریق کانال حامیان پزشکیان با کمپین رفع حصر آشنا شدم و عضو اون کانال شدم و خلاصه تصمیم گرفتم در کمپین رفع حصر شرکت کنم
برای اولین بار بود که در اینگونه اجتماعات شرکت میکردم
من ساعت یازده صبح روز پنج شنبه از خونمون که واقع در میدان حر هستش رفتم به سمت انقلاب و کلی برام ماجرا پیش اومد که اولش خیلی ترسیدم.

🟢 ولی بعد که منو با زور و توهین انداختن داخل ون و بردن و دیدم که من تنها نیستم و توی زیر زمین اداره راهنمایی رانندگی خیابان رودکی ۵۰ نفر خانم با هم هستیم ترسم ریخت و خلاصه یک روز خاطره انگیزی برام پیش اومد
البته اینم بگم که کلی استرس و دلواپسی برای دخترام و خواهرها و بردارم پیش اومده بود

من ۲۵ بهمن رو هیچ وقت فراموش نمیکنم
و تصمیم من برای شرکت در اجتماع سکوت فقط و فقط به خاطر دینی بود که نسبت به آقای موسوی داشتم و خوشحال بودم از اینکه من هم جزو شرکت کنندگان در این کمپین بودم



https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۳۱
10.03.202517:06
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳


✍امضا محفوظ

🟢 جلوی سر در دانشگاه بودیم . برنامه مان این بود که فقط راه برویم . مسیر خیابان قدس تا ۱۶ آذر را. رفتیم و برگشتیم. صدای اذان که بلند شد دقیقا جلوی سر در دانشگاه بودیم . به ذهنم رسید که همین جا نماز بخوانم . لااقل اونها مسلمان هستند و مانع نماز نمی شوند . دیگه از سنی های افراطی مسجد النبی که بدتر نیستند، وقتی جلوی درب خانه حضرت فاطمه در ضلع جنوبی مسجد النبی تکبیر نماز رو گفتم دیگر کاری با من نداشتند .از طرفی دیدم وضو ندارم . در این فکر بودم که تیمم کنم . رسیدم به اولین صندلی کنار خیابان به فاصله ۲۰ قدمی سر در.

🟢 یک دختر خانم جوان حدود ۲۷ - ۲۸ ساله آماده نماز می شد . همان جا کفش ها رو در آورده بود و تکبیر نماز رو گفت مادرش که حدود ۶۰ ساله بود هم پشت سرش آماده می شد .همسرم هم ایستاد تا نماز بخواند شاید ۵-۶ نفری می شدیم . مامورین هجوم آوردند .
با عبارت های توهین آمیز نماز خواندن در اون شرایط رو تمسخر می کردند. از چهره مان عکس گرفتند و دور مان کردند. داشتم فاصله می گرفتم‌ که دیدم دختر جوان رو دارند می برند و روی زمین می کشیدند چرا؟
فقط داشت نماز می خواند. اجازه ایستادن نمی دادند .شاید ترسیدم .کاش می شد خبری از آن دختر جوان گرفت . زیباترین نمازی بود که دیده ام.



https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۳۰
17.03.202512:10
ای کاش اندک درایتی در شمایان بود

✍ ناصر دانشفر

شکر خدا شیخ اصلاحات از حصر رها گردید و طبق اطلاعات واصله به امید خدا خیلی زود خانم زهرا رهنورد و میرحسین موسوی نیز از این وضعیت ظالمانه خلاص خواهند شد.
دست‌اندرکاران این تصمیم‌سازی چنین وانمود می‌کنند که فراخوان ۲۵ بهمن در این موضوع تأثیری نداشته و نظام خیلی قبل‌تر از این رخداد، بنای چنین کاری را داشته است. با آنکه دلایل محکمی برای رد این ادعا دارم، اما قبول حق با شما و این حرکت مردمی هیچ نقشی حتی در تسریع کار شما نداشته است.
بیائید فرض کنیم قصه همان است که شما روایت می‌نمایید، حالا از شما می‌پرسم که اگر مدعای شما مقرون به صحت است، بهتر نبود که تمهیدات لازم را برای برگزاری تجمع ۲۵ بهمن فراهم می‌نمودید و بعد از آن منت بر سر بچه رزمنده‌ها و دیگر  ایثارگران می‌گذاشتید که با وجود همهٔ دلایل متقن برای مجرمیت رهبران جنبش سبز به خاطر گل روی کهنه سربازان وطن از آنها گذشتیم و آنها زین پس باید شاکر الطاف نظام‌مقدس باشند.
آیا آنگاه دست‌بالا را نداشتید؟ اکنون با چه محملی رفع حصر را توجیه خواهید نمود؟ در پاسخ سؤال خلایق مبنی بر اینکه به چه گناهی آنها را چهارده سال محصور نموده بودید، چه خواهید گفت؟ کدام کنش‌گر این سامان از شما می‌پذیرد که فشار کمرشکن حضور جانبازان، آزادگان و خانواده‌های شهدا در این زمینه بی‌تأثیر بوده است؟
امروز هنوز برخی از عزیزان ما از جمله سردار بختیار و جناب قشقایی به خاطر این عمل خداپسندانه در پشت میله‌ها روز شام می‌کنند. عده‌ای نیز با دریافت اتهامات واهی منتظر احکام خود هستند، دادگاه بنده و جناب قمیشی نیز هنوز تشکیل نشده و معلوم نیست که بنای چه برخوردی دارند. یک توصیهٔ دلسوزانه خدمت زعمای نظام دارم، پروندهٔ فراخوان ۲۵ بهمن را هر چه زودتر ببندید و کاری نکنید که به مانند موضوع حصر به زخمی مبدل شود که سالها بعد باز برای رفع و رجوع آن ناچار به عملی شوید که هزاران سؤال در افکار عمومی ایجاد نماید.

عزت زیاد

https://t.me/peyghameashna
16.03.202518:24
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳


✍ امضا محفوظ


🟢 به نام خدا‌

بعد بیانیه ایثارگران عزیز، مشتاقانه منتظر ۲۵ بهمن بودم .

در آنروز رسیدم به تهران خیابان انقلاب، سر نواب سوار بی آر تی شدم

اتوبوس به میدان انقلاب نزدیک میشد .دیدم چقدر مامور ، قصد پیاده شدن در میدان انقلاب را داشتم ، با خود گفتم ، با وجود این همه مامور شاید نگذارند ، سمت دانشگاه بروم سئوال کردم ، دانشگاه ایستگاه دارد یا باید همین جا پیاده شوم . چند نفر گفتند ما هم ایستگاه دانشگاه پیاده می‌شویم!
ایستگاه بعدی که پیاده شدیم .

دیدیم. وسط پادگان هستیم ،پر مامور مامورانی که دسته دسته خیابان را قرق کرده اند.

راستش یاد ، نیروهای که بعد قطعنامه ۵۹۸ امده بودند به جبهه، افتادم ، که از سراسر کشور آمده بودند .تا کمک‌ رزمندگان باشند
چرا که صدام زده بود ، زیر قطعنامه و آنرا نمی پذیرفت ووو.

اما بین رزمنده ها با این ماموران فرق بود
رزمندگان، خاکی و یکرنگ و یکدل ،و با دشمن بعثی و متجاوزان می جنگیدند.

اما این نیروها و ماموران ، با لباس های متفاوت در مقابل همان رزمندگان ، شهیدان زنده ایستاده بودند و مقابله و برخورد می‌کردند ووو

همان کهنه سربازان آمده بودند ، به بی قانونی ها اعتراض و برای رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی ووو تجمع سکوت داشته باشند.

🟢 سمت درب دانشگاه نگاه کردم. بسته است هر کس هم می‌توانست از طریقی وارد شود بازداشت می‌کردند.

ماشین های پلیس جلوی درب دانشگاه پارک شده و ماموران انگار انجا را ستاد کرده بودند

ون های سفید رنگ ، هر دو طرف خیابان انقلاب را پر کرده بودند. نمیدانم آن همه مامور زن برای چه آورده بودند.
باورم نمیشد، چرا این همه برخورد،مگر چه شده است.

آن هم در دولتی که ازش حمایت کرده بودیم .
و از دولت خواسته بودیم امنیت مان را در اعتراضات قانونی و بحق ، تامین کند ،
این همه مامور و بازداشت ها برایم باورمند نبود ،
گویا خیلی پرت شده بودیم ،
قدرت طلبان ، شمشیر را از رو بسته اند
فرقی نمی‌کند. جوان باشی، زن باشی ، ایثارگر باشی، جانباز باشی، استاد باشی وووو
حق هیچ گونه اعتراضی را از نظر اینها ندارید.

به نظرم با آن جمعیتی که آمده بودند .
اگر میشد تجمع شکل بگیرد شاید
جمعیت معترضین به صدها هزار نفر می‌رسید. شاید هم میلیونی میشد. چون مردم در خیابان های اطراف خیابان انقلاب نیز آماده اعتراض بودند.

🟢 سه بار از مترو تأتر‌‌ شهر تا میدان انقلاب را پیاده روی کرده بودم ، به پاساژهای کتابی فروشی و خیابان‌های فرعی میرفتم .
در خیابان موتور سواران، جولان می‌دادند بوق ممتد و گوش خراش می‌ زدند که وحشت ایجاد کنند و نفرات همراه شان هم فیلمبرداری می‌کردند .
فیلم برداران و عکاسان در خیابان‌ها نیز بودند.

توجه بنده به نیروهای انتظامی جوان که کنار پیاده‌روها ایستاده بودند و بعضی ها، نشسته از خستگی، توجه مرا جلب می‌کرد و به عملکرد و رفتار آنها دقت می‌کردم.

وقتی افراد مسن و ایثارگران را می‌دیدند، سرشان را پایین می‌گرفتند و به فکر می‌رفتند
نمیدانم به چه فکر می‌کردند، اما قلب شان با ما بود.
تأسف می خوردم چرا که آن جوان‌ها هموطنم بودند از خودمان بودند .

🟢 در همان رفت و آمدها ایثارگران بسیاری را می دیدم ، درسته که ماها ظاهراً همدیگر را نمی شناختیم اما قلب های مان یکی بود انگار سالهاست باهم آشنا هستیم ، با لبخند ها با همدیگر سخن می‌گفتیم، چقدر این عزیزان ایثارگر یادگار شهیدان زیبا بودند، فروتن و خنده رو بودند . یادآور آن دوران ، عشق به وطن، عشق به مردم و از خود گذشتگی موج میزد ووو

با دو نفر از دوستان عزیز ایثارگر در نیمکتی نشستیم و استراحت و گپ و گفتگوی صمیمانه داشتیم ،انگار سالهاست با همدیگر رفیق‌بودیم .
با بانوی بزرگوار و مومنی ، نسبتا مسن هم کلام شدیم، این بانوی گرانقدر ۶۰۰ ، ۷۰۰ کیلومتر خود را از تبریز به تهران رساند بود . چه افتخاری از این بالاتر .
میرحسین عزیز،
بانوی بزرگ ایران خانم‌رهنورد افتخار کنید،
چه حامیان پاک و مومن و شجاعی دارید چه افراد فداکار و قدرشناسی دارید،
شما در دل مؤمنان و حقیقت جویان جای دارید .
شما، عزیز و گرامی هستید.
شماها در حصر و حبس عزیز و عزیزتر شده اید .
در این ماه عزیز از خداوند قادر مهربان خواهان رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی هستیم و به درگاه او دعا میکنیم .
و از مسئولان می‌خواهیم، توبه کنند.
سرانجام لجاجت، نابودی است.
درود و سپاس
در پناه خداوند سالم و شادمان باشید 🙏🙏




https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۴۲
14.03.202517:34
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳


✍ ادامه پست پیشین


🟢 در واقع هنوز هیچ شعاری نبود،( قرار هم سکوت اعتراضی بود) هیچ حرفی نبود، هیچ تجمعی رسمی وجود نداشت، افراد سرگردان در سکوت حرکت می‌کردند و (البته سکوت سرشار از ناگفته‌ها و گفته‌های زبان و بدن بود) فقط نجوای دل که به زیر لب هم نمی‌آمد.
هرچی بود، آقایان و خانم‌‌هایی که برای رفع و دفع تجمع آمده بودند و یا افرادی که برای تجمع و اعلام اعتراض حضور داشتند.
البته پلیس‌های لباس رسمی هم بودند و تعداد ماشین‌هایی موسوم به ون به صف ایستاده بودند.
مرا با یک رفت و برگشت در پیاده رو، دو نفر لباس شخصی به ون سوار کردند.
پرسیدم هنوز که اتفاقی نیفتاده، هنوز که تجمعی صورت نگرفته، یک جوان غول پیکر با خشم افاضه فرمودند، زر نزنید. پلیسی هم که درب ماشین ایستاده بود با لحن رسمی و محترم گفتند، بنشینید، چیزی نیست، حرف نزنید.
🟢 در ون موبایل‌ها را با قهر و آشتی و مقاومت و کمی تندی ضبط کردند. من و ده نفر دیگر را در ون به سمت ساختمان ژاندارمری سابق سوار کردند.
در ون ما یک نفر پزشک متخصص از استان دیگر و یک نفر با تحصیلات دکتری از استان دیگر حضور داشتند و بقیه پیرمردهایی با ریش و محاسن سفید. فقط دو جوان بودند که یکی ویزیتور پخش کننده یک شرکت بود، فاقد هرگونه هویت کمپین، ظاهرا با موبایل فیلم می‌گرفت برای توجیه کار خود نزد همکار خودش می‌فرستاده( که گرفتار شده بود )

در حیاط ساختمان تعدادی چادر آماده شده بود و تعداد زیادی افرادی که هر لحظه عکس و فیلم گرفتند و افراد هم در داخل چادرها به صورت فرم کتبی بازجویی می‌کردند.
رفتار افراد در حیاط ساختمان با ادبیات محترمانه بود هیچ خشم و توهینی در کار نبود حتی یک نفر قصد کشیدن سیگار در محوطه چادر را داشت به او تذکر دادند، لطفاً سیگار نکشید.
در هر صورت به علت کثرت جمعیت بازجویی به صورت فرم‌های سه صفحه‌ای از قبل تهیه شده با سوالات مشخص مربوط به کمپین در چادرها انجام می شده است.

🟢 در هنگام ظهر اکثر افراد هم ماشین من اقامه نماز کردند. قابل ذکر است که من کسی را با دلهره و مشوش ندیدم. تقریبا همه دارای آرامش و راحت بودند، انگار می دانستند که هیچ خطایی از نظر اخلاقی یا خلافی بر علیه قانون یا کار ناحقی انجام ندادند.
ظاهرا با طیب خاطر که به جشنواره دعوت شدند. فقط همان جوان ویزیتور، کمی مضطرب بود.
جالب توجه آنکه وقتی در هنگام ظهر در بین افراد غذا توزیع کردند بسیاری استقبال نکردند و من به خاطر احساس گرسنگی شدید و معلوم نبودن آینده، غذا گرفتم و به یک نفر که نمی‌شناختم، تعارف کردم، او گفت من غذای دولتی و این‌ها را نمی‌خورم،
من را شرمنده کرد و خجل شدم، نمی‌دانستم باید غذا بخورم یا نخورم، من نفهمیدم غذا خوردن در چنین مواقعی هم در جایگاه اعتراض برای خودش سبک و مرام و زبان اعتراض دارد.
چقدر خجالت کشیدم واقعیتش اول نفهمیدم و خودم را خیلی سرزنش کردم.
بالاخره بعد از چند ساعت به صورت نوبتی فرم کتبی بازجویی تکمیل شد. ظاهرا عکس یادگاری با تابلوی کوچک با مشخصات هر فرد در آن با ماژیک نوشته می شد، می بایست روی سینه نگه داشته شود تا عکسبرداری انجام بگیرد هم برقرار بود.

🟢 مراسم کمپین ۲۵ بهمن به همین سادگی با صدای فروخفته ذبح شد و خاتمه یافت، ولی پژواکی به بلندی رعد و برق داشت، گوش خیلی ها را نواخت و شاید در آینده زمزمه‌هایی از آن برخیزد.

قرار بر آن شد که برای ادامه کار از طرف پلیس اطلاع داده شود. برای خروج از چادر یک نفر محترمانه افراد را به بیرون از ساختمان هدایت می‌کرد. من برای پیگیری شنبه به همان جا مراجعه کردم و مرا به پلیس امنیت عمومی راهنمایی کردند و در پلیس امنیت پاسخ دادند که خودشان به شما اطلاع خواهند داد تا روز چهارشنبه از طرف پلیس اماکن واقع در بازار تهران با شماره منزل تماس گرفتند و گفتند، بیایید موبایل خود را تحویل بگیرید.
یک تعهدنامه کتبی از قبل تهیه شده وجود داشت در آن تاکید شده بود در تظاهرات و تجمعات سیاسی امنیتی شرکت نکنید.
واقع قضیه در ذهنم از سیاسی امنیتی همکاری با دولت های بیگانه و نسخه پیج های خارج نشین است. شخصا این نوع تفکرات را نمی پسندم حتی نسبت به بسیاری تنفر دارم. ولی دادخواهی از مظلومان و اصلاح امور کشور را نه سیاسی می دانم نه امنیتی. بلکه بسیاری از تجمعات و نشست ها و حتی اعتراضات را وظیفه انسانی و حق طلبی در مسیر توسعه و پیشرفت کشور و بسط آزادی، عدالت و رفع یک سونگری و استبداد، در فرآیند اصلاح امور حکمرانی می دانم.
آنچه که برایم شایسته قدرانی است رفتار پلیس در خبررسانی تلفنی و هنگام تحویل موبایل، بسیار محترمانه و مؤدبانه بود.



https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۳۸
12.03.202517:32
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳


✍علی علوی

🟢سلام به دوستان
به اتفاق یکی از دوستان (استاد دانشگاه تهران و از رزمندگان پیش کسوت) قرار گذاشتیم که ساعت ۱۰:۳۰ به محل حضور برویم.
فرزندم با توجه به اتفاقات سال ۱۴۰۱ و مشاهده حجم خشونت و بی قانونی در ان ایام بشدت با رفتن ما مخالف بود.
ولی به هر شکلی بود متقاعدش کردم که ما که سالها سابقه حضور در جبهه را داریم و قرار هم نیست هیچگونه شعاری داده بشه و فقط یک تجمع سکوت هست و از طرف دیگر تقاضای قانونی تجمع هم داده شده و اعلام مخالفت هم نشده بنابراین با ما کاری ندارند.
ایشون در نهایت با بی میلی دیگه مانع رفتنم نشد.
به هر تقدیر وقتی سوار مترو شدیم چهره های مصمم و نورانی رزمندگان قدیم و جانبازان را دیدم و انرژی گرفتیم که امروز اجتماع مبارک و اثرگذاری را خواهیم داشت.در مترو کنار من جانباز نابینای از دو چشم بود که جوانی دستش را گرفته بود .به گمانم پسرش بود. متروی انقلاب رسیدیم تقریبا همه ی ان همسفران از جمله ان جانباز نابینا همه پیاده شدیم.شور و حال خاصی با سلام و علیک چهره های آشنا ایجاد شده بود.

🟢 از همان ایستگاه مترو مواجه شدیم با موجی از مامورین رسمی و چهره های غیر رسمی (لباس شخصی) که با نگاههای نفرت انگیزشان انسان دچار یک افت روحی روانی میشد از اینهمه جو خشن و نظامی.
از مترو خارج شدیم و در خیابان انقلاب که وارد شدیم گویی که وارد اجتماع و مانور امنیتی منطقه جنگی شدیم.
خیابان مملو از ماشینهای پلیس و ون و مامورین بی شمار مسلح و دوربین بدست و لباس شخصیهای بی منطق و خشن که هر کدام انواع و‌اقسام دوربینهای لنز دار و غیره و‌ ذالک بهمراه داشتند.

مدام به پیشکسوتان عرصه جنگ و‌جهاد با خشونت تمام و فریاد و عربده که بروید و اینجا نایستید هشدار میدادند.
در این بین مامورین موتور سوار در گروههای ۴۰ تا ۵۰ موتوری در پیاده روها با صدای و‌حشتناک موتور و فریاد که بروید و‌کسی نایستد بی اعتنا به سن و سال افراد راه می‌افتادند.

🟢 در این بین ما تعدادی حدود ۲۰ نفر در ورودی یکی از پاساژهای کتابفروشی ایستاده بودیم که یکی از کتابفروشها امد و با التماس میگفت تو رو خدا از اینجا بروید که ما دچار مشکل نشویم.
یکی از رزمندگان گفت برادر ما اینجا آمدیم که دیگر سایه ترس و‌رعب و وحشت از سر شماها برداشته بشه .اینقدر نگران نباش ولی ایشان با ترس خاصی التماس میکرد که برید جای دیگه.
در ادامه مسیر مواجه شدیم با دسته ای حدود ۱۵ نفر از خانمها که لباس شخصی ها بشدت به اینها اخطار میدادند که اینجا نایستید.
یکی از انها که مشخص بود شخصیتی فرهنگی دانشگاهیست جلوی اینها ایستاد و خیلی محترمانه گفت ما از اینجا نمیرویم تا مارا قانع نکنید.
بر سر ایشان فریاد کشیدند که برو ولی ایشان مقاوم ایستاد و میگفت مگر ما چه کار خلافی کردیم که میگید بروید.
در همین لحظه چندین جوان لباس شخصی مزد بگیر دور خانم را احاطه کردند و فراخوان خانمهای مامور در ون را دادند.
چند خانم چادری از یکی از ونها آمدند و چهار دست و پای این خانم فرهیخته را گرفتند و بی اعتنا به فریادهای این خانم که مگر من چه جرمی کردم بردند ودر ون انداختند.

🟢 در ادامه مسیر به چهار نفر رزمنده پا به سن گذاشته رسیدیم و با سلام و علیک به ایشان خداقوتی گفتیم.
معلوم شد که از اصفهان امده بودند و از این حجم خشونت و مامور بسیار آزرده شده بودند.
گفتم دیروز کلیپی از سخنان امام دیدم که رای مردم را ملاک میدانست، بزرگشان سری تکان داد و با این کلام که کدام سخن امام، کانه دیگر امامی نمانده.
در ادامه مسیر بارها لباس شخصی ها با دوربینها ی متعدد لنز دار از فاصله نیم متری از ما عکس میگرفتند و گروه دیگری فریاد می زدند که بروید.

در نقطه دیگر رزمنده کهنسالی را دیدم که لباس شخصی ها به دیوار چسباندند و یکی آمد کلاهش را برداشت و دیگری با خشونت ماسکش را کشید و به گونه ای در محاصره عکاسان و فیلمبرداران قرار گرفت که گویی قرار است از یک سلبریتی هالیودی یا یک اثر هنری تاریخی رو نمایی کنند.
اما از ان طرف چهره بشاش و خندان یک رزمنده آسوده بود که با خنده هایش خاک بر صورت اون جماعت از خدا بیخبر میپاشید.

🟢 در پایان با هر کسی که در مسیر صحبت می کردیم با وجود اون حجم خشونت و نظامی گری معتقد بودند که شروع خیلی خوب و مبارکیست.
همه معتقد بودند که در حرکت بعدی که دعوت عمومی بشود و سیل جمعیت راه بیفتد دیگر این جماعت بی منطق اقلیت توان مقابله نخواهند داشت.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
و‌ به امید رهایی ملت بزرگ و‌ نجیب ایران از اقلیت متحجر و عقب مانده که چنگال خبیث‌شان صورت ملت را جریحه دار نموده.

خاک پای ملت ایران
رزمنده ۸ سال دفاع مقدس



https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۳۴
‏عکس از ناصر دانشفر

خبر خوش رفیقم آزاد شد
10.03.202517:06
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳

✍ بهمن نعمتی

🟢 سلام و درود بر همراهان گرامی
من بهمن نعمتی ، بازنشسته فرهنگی و رزمنده دوران دفاع مقدس هستم .
من هم بنا به قرار تعیین شده ، خودم را در ۲۵ بهمن ، ساعت حدود ۱۰ و ۳۰ دقیقه از طریق مترو تئاتر شهر به محدوده مورد نظر رساندم . آنچه که من در مرحله اول دیدم حیرت مردم از ترس حاکمیت بود که با دهها ماشین پلیس ، ون و شخصی و صدها مامور با لباس و بی لباس ، با تجهیزات و بی تجهیزات ،خیابان و پیاده‌رو ها و کوچه های همجوار و کلا محدوده را قرق نموده بودند .

🟢 تراکم نیروهای انتظامی ، لباس شخصی ها و امنیتی بگونه ای بود که جایی برای حرکت و تجمع باقی نگذاشته بودند. گویا خیلی هراس داشتند تا نکند جرقه ای منجر به انفجار نور ایجاد شود.مخصوصا که ماه بهمن بود و هوای انقلاب و اعتراض محیط شهر را پرکرده بود.
آنچه که من دیدم استفاده از ابزار همیشگی حاکمیت در مواجهه با اعتراضات از طریق سرکوب و ایجاد ترس بویژه توسط لباس شخصی ها و گارد موتور سوار بود . در داخل کوچه ها جمعیتی بزرگی از عوامل انتظامی و لباس شخصی ها مجهز به انواع تجهیزات دیده می شدند. لباس‌ شخصی های فراوانی دوربین بدست و با عکس گرفتن می کوشیدن تا هراس را در مردم حاضر برای ترک محل ایجاد کنند و دیگرانی از آنها با کمترین بهانه اقدام به دستگیری افراد می کردند . من خودم شاهد بودم زمانی که دو خانم میانسال معترض این حجم نیرو برای اعتراضی مدنی بودند و در مقابل گستردگی ناامنی در تهران را گوشزد می کردند توسط چند مامور مرد و زن بازداشت و به درون یک ون منتقل شدند.
🟢 نگاهشان بیشتر به افراد میانسال و مسن بود و اغلب ناظرین بی اطلاع ،از چنین اقدامی متعجب بودند .
به گمان من اهداف تجمع سکوت فراتر از انتظار خود محقق شد . در واقع این حجم انبوه نیرو هم به کمک معترضین بودند تا صدای اعتراضی سکوت را بسیار رساتر و بلندتر کنند و بگوش افراد بیشتری برسانند.


https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۲۹
17.03.202508:50
حصر مهدی کروبی رفع شد

حصر حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی امروز پس از 15 سال رفع شد.

حسین کروبی در گفت و گو با خبرنگار جماران، گفت: روز گذشته مأموران امنیتی در دیدار با پدرم اعلام کردند از امروز طبق دستور رییس قوه قضائیه حصر شما برداشته می شود، اما به لحاظ مسائل امنیتی و حفاظتی تا ۲۰ فروردین مأموران در محل اقامت شما حضور دارند و در آن زمان از منزل خارج خواهند شد.

پدرم به نیروهای امنیتی گفتند، «همانطور که قبلا هم‌ اعلام کرده بودم، من و آقای موسوی به دلیل اعتراض به نتایج انتخابات سال ۸۸ بیش از ۱۴ سال در حصر قرار گرفتیم و اکنون هم باید به اتفاق یکدیگر رفع حصر شویم، اما اکنون که شما تصمیم گرفتید حصر را پایان دهید، من نمی توانم مانع خروج شما از منزل شوم؛ ولی توصیه می کنم هر چه زودتر حصر آقای موسوی و خانم رهنورد را پایان دهید.»

مسئولان امنیتی در جواب ایشان گفتند همین پروسه ای که درباره شما انجام شد، در مورد آقای موسوی نیز طی چند ماه آینده انجام خواهد شد و ایشان هم رفع حصر خواهد شد.

@peyghameashna
16.03.202518:24
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳


✍ امضا محفوظ


🟢 بنام خدای شاهد

بنده نیز همانند هزاران نفر دیگر عزیزان از ابتداء که جناب قمیشی یکه و تنها اعلام این حرکت اجتماعی را کرد در کارزار ثبت نام کردم و پیگیر فرایندهای شکل گیری تجمع،  روز ۲۴ بهمن با بازداشت جناب قمیشی و سپس دانشفر و رزمنده دلیر سرارودی و حصر خانگی حاج سلیمانی برای حضور انگیزه دارتر شدم شب موعود پس از نمازصبح نخوابیدم که نکند خواب بمانم و مصداق من اصبح و لم یهتم به امور المسلمین فلیس بمسلم قرار گیرم،به نحوی حرکت کردم که ساعت ۱۰ و نیم به نزدیک دانشگاه رسیدم سرهنگ نیروی انتظامی و تعدادی مامور دیگر جلویم را گرفتند، گفتند کجا می روی گفتم مسیر خیابان انقلاب و سر در دانشگاه ،گفتند حق نداری بروی اظهار داشتم اگر حکومت نظامی است چرا رسماً  اعلام نکردید، زمان شاه، ما بدون مجوز راهپیمایی می کردیم و شعار مرگ بر شاه می دادیم در عین حال سرهنگ شهربانی بنام شاهرخ و درجه داران تحت امرش در کنارمان راه می رفتند و مراقب مان بودند، فقط تذکر می دادند که آهسته تر،
🟢 سرهنگ فراجا بلادرنگ گفت برو توی ون، من هم گفتم خجالت نمی کشید مختلسین هزاران میلیاردی و متجاوزین به نوامیس مردم و....را آزاد گذاشته اید و ایثارگران را که هزینه داده اند برای این انقلاب و جنگ بازداشت می کنید، مدارک برادر اولین شهید دفاع مقدس بودن در استان مان، رزمنده ۴۰ ماه جبهه و برادر جانباز را که منضم به تقدیر نامه توسط سردار باقری رئیس ستاد نیروهای مسلح بود را نشان شان دادم در عین حال دستور حرکت سریع ون را صادر کردند داخل ون ۶ نفر دیگر جانباز قطع پا و بازنشسته سپاه نشسته بودند، بعنوان اولین گروه بازداشتی رهسپار مقر پیشگیری فاتب شدیم، پس از پرس و جو و تکمیل چندین فرم و گرفتن عکس یادگاری افتخار با تابلوی مشخصات و تاریخ بازداشت، هنگام اذان ظهر شد به مامور مربوطه گفتم ما بچه مسلمانیم، هنگام‌نماز است، نماز خانه تان کجاست، گفتند باید هماهنگ کنیم

🟢 نیم ساعت گذشت چون خبری نشد گفتم صندلی های داخل چادر گروهی را بزنید کنار همین جا نماز می خوانیم مخالفت نکردند، از عزیزانی که به جهت رفتار بد آقایان در چهار دهه گذشته از دین و نماز  بری شده اند و می گفتند ولش کن نماز را، عذرخواهی نموده و عرض کردم  به عقیده شان احترام می گذاریم، اذان را با صدای قراء قرائت کردم و کاپشنم را که آقا رحیم گفته بود روی کت بپوشید که هم سرما نخوریم و هم اگر خدای نکرده جسارت کردند و با باتوم نواختن مان زیاد درد آور فیزیکی به بدن مان نباشد (هر چند آسیب روحی بیشتر است که چرا باید با ما که مر قانون را رعایت کرده ایم باید اینگونه برخورد شود) را انداختم زیر پا که فرادا بخوانم که در این بین برخی دوستان دیگر امر به جماعت خواندن کردند و بنده سر و پا تقصیر را وادار به امامت جماعت که همیشه بشدت از آن گریزان بودم کردند، نماز به جماعت خوانده شد، سپس همه سرود ای ایران را خواندیم و چند ساعت بعد مرخص مان نمودند  گویا می خواستند از شر ما که بعضی آثار موج انفجار و شیمیایی را هم در بدن داشتیم راحت شوند ،در عین حال از حق نگذریم ، از ابتدای بازداشت  تا انتها ماموران انتظامی حتی لباس شخصی هایشان بسیار صبور انه و محترمانه بدون کوچکترین اهانتی باهامون برخورد کردند که نشان از دستورالعمل جدید داشت، دو سه روز بعد با دوندگی و از این مقر به آن مقر رفتن، گوشی را که بدون ارائه رمز به آنان، باز و حسابی بررسی کرده و هیچ نیافته بودند را باز پس گرفتم



https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۴۱
14.03.202517:34
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳


✍ابوالحسن قاسم پور

✳️ حصر در حصار
۲۵ بهمن ۱۴۰۳ در خاطره من


🟢 ای وای بر اسیری که از یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر، دلت را
روزی که کوه صبرم، بر باد رفته باشد

۲۵ بهمن سالروز حصر میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی است قرار بر آن شد کمپین( تجمع ) سکوت رفع حصر در مقابل درب دانشگاه تهران به پیشنهاد تعدادی از رزمندگان و جانبازان و آزادگان( اسرای جنگ ایران و عراق) به عنوان اعتراض حصر غیرقانونی انجام شود.
میدانیم جنگ تحمیلی خیلی وقت پیش تمام شده است.
پس چرا این همه جنگاوران بازمانده دوران ایثار و شهادت و آزادی خواهان، دوباره در میدان هستند تا از ایران و وطن و یا شاید از انقلاب و اسلام دفاع کنند!
چه اتفاق افتاده است؟ از چه نگران هستند! دشمن یا بیگانه‌ای در تجاوز به خاک وطن نیست، پس چه اتفاقی رقم خورده است؟! این کهنه سربازهای از جان گذشته سالهای دور، در پیرسالی و با موهای سفید چه می‌خواهند!.
احتمالا پای مظلومی در بند اسارت است!!!

با خودم گفتگو می‌کنم که:
احتمالا یکی می گوید نمی‌خواهیم کسی بدون محاکمه قانونی و بی گناه در حصاری اسیر باشد که جز درستی چیزی نگفته است و امروز واضح و آشکار شده است که فهمش درست بود.
و یا یکی می گوید
برای دادخواهی از مظلومان به تجمع می روم که حاضر نشده اند برای زیستن ناشرافتمندانه، پای هر معامله و معاهده ای را امضاء کنند، و با ناراستی (پندار زشت ، گفتار زشت و رفتار زشت) سازش نمایند، چون کوه در حصر استوار ایستاده اند.

🟢 و یا احتمالا یکی می گوید
ما برای عهدی که بسته بودیم، که جلوی انحرافات و توهمات معجزه هزاره سوم، متخیل وهن آلود هاله نور، ناآگاه تاریخ در انکار هلوکاست و غرب شناسی، سیاست نافهم در ارتباطات دیپلماسی، مدعای فراهم کننده مقدمات ظهور و هدر دهنده منابع و منافع ملی ..... و یاران منحرف و فاسد و ستایشگران دروغین و تایید کنندگان بذله‌گو، او را بگیریم
واعلام کنیم که هنوز وفادار آن لحظه‌های شگفت انگیز و ناب، تشخیص درست خروش انسانیت را در تقابل با نابخردی، هستیم.
هر چند اگر فتنه‌ گرم بخوانند و بر آن اصرار کنند، (...)
من آمده‌ام، بگویم
که آن فهم سران سرسبز درست بود، فتنه‌ای اگر بود بر جهالت نادرستی افرادی بود که خود را در سایه خدا و امام زمان و ولایت فقیه مشروع می‌دانستند.
آمده‌ام تا اعلام کنم که اصرار بر عقلانیت میرحسین درست بوده و گناهش گفتن حرف عاقلانه با شناخت معرفت واقعی بوده است‌(...)

احتمالا یکی می‌گوید
ما بی‌وفایان، همانند کوفیان بعد از عهد شکنی دعوت به همراهی و بیعت، در نتیجه پیروزی خرافه پیشگان بر آزادگان حقیقت خواه، درد و رنج سکوت دلهره آور را پذیرا شدیم راستگویان را تنها گذاشتم،
می‌روم تا همانند دعوت کنندگان بی وفای بعد عاشورا، توبه را دوباره تجربه کنم (درد زیستن بی‌دردی علاجش توبه یا مرگ است).

🟢 و احتمالا یکی می گوید
من بیشتر شرمنده عهد شکنی خودم هستم که چرا در مقابل جاهلان سکوت کردم و خود را بی‌تعهد کنار کشیدم تا جهالت، لباس دانایی بپوشد.
احتمالا یکی می گوید
می روم، شرمندگی خود را هویدا کنم تا در شراکت از نتایج خسارت بار نااهلان، به دین و میهن، توبه کنم.
من در دل خود دیدم یکی می‌گفت
من انسانم، آرزویم انسانیت به انسان‌هاست نه سازش با ستم پیشگی و ظلم پذیری.

احتمالا یکی می‌گفت
آمده‌ام طبق سنت بست نشینی(تحصن) در رفع بی‌عدالتی به جای بست نشینی در مسجد، معصوم ‌زاده یا سفارتخانه به مرجع مدرن انقلاب و کنشگری در جلوی دانشگاه دادخواهی کنم.
احتمالا یکی می‌گفت
دلم برای آزادگی، مروت و وفاداری و زندگی شرافتمندانه تنگ شده است می‌روم بر مزار انسانیت، دلتنگی و عزاداری کنم
با بغض، به حصر شدگان اعلام کنم شرمنده هستم که بیشتر از این در توان من نیست تا از رنج شما بکاهیم.
یکی می‌گفت
می روم در بستر اعتراض، به عادت زندگی روزمره بی هویت، خود را و حقیقت گمشده را پیدا کنم و با اهداف انسانی و شعار های ( ایران پیشرفته با قانون، عدالت و آزادی) آشتی کنم،
می‌روم حقایق حذف شده را دوباره زنده کنم حتی اگر خسارتی داشته باشد.(...)


🟢 وقتی به میدان انقلاب رسیدم (حدود ساعت ۱۱)ضلع شرقی میدان در سیطره پلیس، لباس شخصی‌ها و موتور سیکلت‌های خروشان و ترساننده و افراد دوربین به دست در حصار بود و درب دانشگاه هم در حصار آدم‌ها، ماشین‌ها و موتورهای حصارپیشگان در بند بود. حتی نگاه به درب دانشگاه و قدم زدن در آن اطراف خلاف بود و دائماً تذکر داده می‌شد، حرکت کنید.


ادامه در پست بعد


https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۳۷
12.03.202517:32
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳


🎞 محمود دردکشان


🔸سخنان حاج محمود دردکشان در مورد لزوم تبادل تجربیات فرخوان ۲۵ بهمن ۹ اسفند ۱۴۰۳

🔸نحوه بازداشت

🔸هدف ایجاد فضای مطالبه گری قانونمند و اخلاق دار


🔸مدیریت فرخوان به صورت سلسله مراتب
دستگیری آقایان قمیشی و دانشگر

🔸محاصره منزل در شب ۲۵ بهمن

🔸دستگیری خانواده دردکشان با فضا سازی خیابانی

🔸آرامش خانواده در هنگام دستگیری

🔸هزینه گزاف و بیهوده از بیت المال

🔸خودداری از نوشتن برگۀ بازجویی برای به رسمیت نشناختن آدم ربایی

🔸دو شرط برای گفت و گو با بازجو

1⃣آگاه بودن بازجو به مسائل کشور و مسائل بین المللی
2⃣ بازجو از انجمن حجتیه و پایداریچی ها نباشد

🔸شکست بازجو در درون خود
🔸نترسیدن از زندان
🔸یک مهر و قرآن و ده سال زندان
🔸احیای شب نیمه شعبان با بازجو
🔸۲۵ بهمن روز ملی مطالبه گری




https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۳۳
شادباش
رحیم قمیشی آزاد شد
تبریک به خانواده عزیزش🌹
@MostafaTajzadeh
09.03.202517:04
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳

✍ امضا محفوظ

🟢 من یک معلمم!
چند روز قبل تجمع کاملا مردد بودم که شرکت کنم یانه، تااینکه نهایتا با یکی از دوستان دوران دانشگاه که صحبت کردم برای اینکار مطمئن شدم .
صبح به خانواده اطلاع دادم و از خانه خارج شدم . در راه فکرهای زیادی به خاطرم می‌آمد ،از شما چه پنهان نگران هم بودم چون احتمال هر اتفاقی وجود داشت صدقه گذاشتم و توکل بخدا.
اتوبوس به میدان انقلاب رسید .وجود نیروهای امنیتی خیلی تو چشم بود. من فکر کردم جنگ شده اما ....یک تجمع اون هم سکوت، آیا نیاز به اینهمه لشکر کشی داشت!

🟢 ازآنجایی من یک معلم هستم همیشه به دانش آموزانم تاکید به پرسشگری میکنم.میدانم گاهی ممکن است همین پرسشگری خود من را به چالش بکشد اما این دلیل نمی‌شود که دانش آموز من آگاه شدن را نیاموزد.

از میدان انقلاب به سمت دانشگاه حرکت کردم هرچه جلوتر میرفتم نیروهای امنیتی بیشتر می شدند. درکنار ون ها که در خیابان پارک بودند تجمع این نیروها بیشتر بود .به کنار یکی از همین آقایان که رسیدم به رسم پرسشگری که همیشه به دانش آموزان آموخته‌ام سلام کردم و گفتم ببخشید سوالی دارم چرا این نیروهای امنیتی اینجا ایستاده اند؟
خودم می دانستم که تجمع هست و غرض من فقط این بود که بدانم وجود اینهمه نیروی امنیتی درقبال تجمع سکوت به چه علت است؟
همینکه سوال پرسیدم آقا گفتن خانم اینجا نایست حرکت کن ،گفتم من فقط یک سوال پرسیدم .ایشون با حالت قهر آمیزی همان جواب را داد. من مجدد همان سوال را پرسیدم .ایشان با حالتی تند به من گفتن برید داخل ون تابه سوال شما جواب بدهیم
گفتم ون برای چه .چرا همین جا نه.
که یکی از مامورین به زور من را داخل ون فرستادند.

🟢 اگر بگویم نترسیده بودم دروغ نگفته ام اما پیش خودم گفتم گاهی یک سوال آگاهی دهنده تاوان دارد. درهمین حین دو آقای دیگر را هم سوار ون ما کردند و متاسفانه یکی از آنها که شعار میداد را به سختی زخمی کردند.
ایشون گفت که جانباز جنگ هستن و دوستان زیادی داشتن که در جبهه جلوی چشم ایشون شهید شدن و از این صحنه ها ترسی ندارند
در دلم به شجاعت ایشون احسنت گفتم !



https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۲۸
16.03.202518:25
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳


✍ پروین فهیمی *


🟢 روز پنجشنبه 25 بهمن به قصد شرکت در تجمع رفع حصر که بدعوت جانبازان و ایثارگران جنگ بود با آژانس محل به آن سمت رفتم ترافیک خیابان آزادی باعث شد ساعت یازده و ربع رسیدم
دور میدان پیاده شدم و سرم  رو انداختم پایین از جلوی ماموران رد شدم از سمت خیابان راه را به سمت دانشگاه تقریبا بسته بودند و بعضی ماشینها را اجازه میدادند که از آن مسیر بروند به هر حال به سمت دانشگاه راه افتادم هرچه جلوتر می رفتم نیروهای لباس شخصی و ماموران انتظامی و امنیتی بیشتر و بیشتر میشد که تقریبا اکثرا دوربین بدست از همه فیلم و عکس می گرفتند ده پانزده نفر مامور خانم هم با چادر و با ماسک که شناسایی نشن با نیروهای امنیتی همکاری می کردند

🟢 یکیشون از من پرسید خانوم چه خبره که اینجا شما آمدی  فهمیدم چون شال سبز سرم بود این سوال رو ازم میپرسه من پاسخی ندادم 
من خیلی خونسرد  بی توجه به سوالش به رفتن ادامه دادم و بعد از چند قدمی که دور شدم  چند نفر از افرادی که مثل من آمده بودن به مناسبت این روز  نزدیک هم شدیم و با هم صحبت کردیم و اطلاعاتی به همدیگر دادیم که باید با سکوت فقط راه برویم و اگر شعاری و یا عکس العملی داشته باشیم حتما دستگیر می‌شیم

به راه ادامه دادیم سر چهار راهها همین طور و تمام خیابان در قرق نیروهای امنیتی و انتظامی و اطلاعات و لباس شخصی ها بود تعدادی از موتور سوار شون مرتب با صدای ناهنجار شدید گاز می دادن و سر و صدا بلند می‌کردند و از بین عابرین عبور میکردند و با صدای بلند و عصبانی میگفتن  خانم برو، آقا برو و گرنه می گیریمت ! میگم برو وانیستا !

🟢 سر چهار راه 16 آذر راه رو بسته بودن و عابرین را به سمت دیگر خیابان انقلاب هدایت می‌کردند
از سمت دانشگاه دوباره از سمت مقابل به سمت میدان انقلاب شروع کردم به پیاده روی
چند نفر از آشناها رو دیدم از دور سلام و علیکی می کردیم با دو تا از دوستان گپی زدیم و همراه شدیم ولی چون اگر مامورها یکی رو می شناختند اون یکی ها هم به خطر می افتادن جلوی ماموران باهم صحبتی نمی کردیم کاملا مشخص بود دنبال این هستن که تعدادی رو دستگیر کنند به هر بهانه ای
با آقایون بخصوص جوانها بیشتر درگیر می شدند
حتی با بعضی از بانوان محجبه  درگیر شدند
برای ایجاد رعب و وحشت حرکتهای غیر عادی می کردند!

اما مردمی که آمده بودن کاملا مودب و متین در سکوت کامل راه می رفتن و دقیقا همان تکه از انقلاب تا 16 آذر  و یا چهار راه بعدی پیاده می رفتن و دوباره برمی‌گشتند

🟢 یکجا به مامورانی که ایستاده بودن گفتم آقا مگر اسراییل حمله کرده که اینقدر مامور آمده والا اگر ترامپ ونتانیاهو می‌آمد اینقدر نیرو نمی آوردید شرم آوره این رفتارها

جایی دیگر به موتور سوارا که مدام در پیاده رو می امدند وسر وصدا میکردن گفتم این پولایی که میگیرید و می خورید واین رفتار ها رو با مردم میکنید حلال نیست حرام هست
پول خون بچه های مردم هست!

چند نفر از خانمها رو که می شناختم دیدم و با هم احوالپرسی کردیم و به راه رفتن ادامه دادیم دوباره به سمت آن ور خیابان انقلاب رفتیم که باز به سمت دانشگاه برویم که لباس شخصی ها جلوگیری کردن و جلوی در سینما ایستادیم که یکباره دیدیم تعداد بسیاری موتور سوار به میان ما آمدند تا ما را که تعداد بسیاری شده بودیم را متفرق کنند در صورتی که ما نه شعار می دادیم و نه حرکت ناهنجاری فقط ایستاده بودیم
در هر صورت من ساعت یک بدلیل اینکه مادر بیمارم رو تنها در خانه گذاشته بودم آنجا را ترک کردم و به سمت خانه آمدم ولی بسیار خوشحالم که در این روز برای حمایت از آزادی محصورین عزیز و آزادی زندانیان سیاسی به فراخوان ایثارگران و جانبازان وطنم پاسخ مثبت دادم و آنها را که از جان ومال خودشان مایه گذاشته بودند را تنها نگذاشتم
ما شرکت کننده ها همگی دل در گروی آزادی عزیزان وطن را داریم
به امید آزادی همه عزیزان از بند و با آرزوی ایران سرفراز

پروین فهیمی



https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۴۳
* مادر زنده یاد سهراب اعرابی
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳



🟢 سلام سعیده هستم
این فیلم را روز ۲۵بهمن بعد از پیاده روی اعتراضی در مسیر برگشت گرفتم
اصلا اجازه ی توقف نمی دادند
و اگر به ظاهر کسی شک می کردند سریع بازداشت می کردند. من و همسرم هم بازداشت شدیم ولی خدا کمک کرد و قبل از وارد شدن به ون یک نفر آمد و به کسی که ما رو گرفته بود گفت حاجی ولشون کن
خدا کمک کرد
جالبه اصلا به خانمهایی که روسری نداشتند گیر نمی دادند بلعکس منی که محجبه بودم را گرفتند

دیگه همانطور که معترضین همدیگه رو خوب شناسایی میکنند اونها هم از ظاهر و زبان بدن معترضین رو تشخیص می دن

البته با دوربین مدام فیلم می گرفتن و علت باز داشت ماهم این بود که فیلم بردار گفت چند بار تو این محدوده دیدمتون !

ولی ما با اعتماد به نفس کامل خودمون رو زدیم به اون راه که اصلا نمی فهمیم ماجرا چیه و برای خرید کتاب اومدیم
جوری که خودشون هم شک کردند
ولی کسایی که شلوغ می کردند و داد و بیداد را می انداختند رو بدون معطلی می کردند تو ون



https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۴۰
13.03.202518:27
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳


✍امضا محفوظ
✳️ در انتظار آزادی

🟢 برای آزادی و آزادگی ، اکنون همرزمان عزیزمان آقایان رحیم قمیشی و محمد باقر بختیار بدون هیچ جرمی بازداشت شده اند !

اینان به کدامین جرم و به دستور چه کسی بازداشت شده اند؟

کیست که شریف ترین و پاکدست ترین ایثارگران مخلص و غیور کشور را به بند می کشد و نسبت به گستردگی انواع جرائم کیفری مشهود ، فسادهای سازمان یافته ، ظلم ها و تاراج اموال ملی این چنین خونسرد و بی تفاوت است؟

این چه ساختاری است که ناتوان از نفوذ اطلاعاتی در درون ساختار است ، به سهل عالی ترین مقاماتش را ترور می کنند ، در بالش رهبر حماس در امنیتی ترین اماکن بمب می‌گذارند و دهها ترور ناجوانمردانه ی دیگر و نفوذ و درز اطلاعات ، آنوقت ایثارگران و جانبازان هشت سال دفاع مقدس را بازداشت می کند !؟

روز ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ من به چشم خود دیدم که چقدر با آرامش و متانت ایثارگرانی که در دوران میانسالی و کهنسالی قرار دارند، با چه مظلومیتی و نه در مقابل سر در دانشگاه که در پیاده روها و مقابل چشمان ناشران و کتابفروشان توسط لباس شخصی ها در پیاده روی جنوبی خیابان انقلاب حد فاصل  میدان انقلاب تا وصال شیرازی ، محاصره شدند و آنها بدون هیچ مقاومتی سوار ون های سفید شیشه سیاه شدند .

🟢 من به چشم خود دیدم که  سلحشور جانباز حسین لقمانیان این نماینده خردمند مردم  که پایش را در پاکسازی میدان مین میدان عزت و شرف تقدیم این مردم و کشور کرده را چگونه یک لباس شخصی قلدر با خشونت و ددمنشی به داخل ون انداخت .

من به چشم خود دیدم  که وقتی برادرش رضا لقمانیان این مرد متین،  مهربان، با کمال آرامش جلو رفت تا بگوید به کدامین جرم برادرم را بازداشت کردید ؟ خودش را هم بازداشت کردند .

من دیدم که وقتی حاج اکبر صالحی نیک فرمانده میدان دفاع از عزت و شرف و مربی آموزش نظامی هزاران ایثارگر ،  خونش به جوش آمد و جلو رفت چگونه می خواستند او را هم بازداشت کنند که اگر شجاعت و صلابتش را بروز نداده بود، به تحقیق که او را هم بازداشت می‌کردند.

من به چشم خود دیدم که ماموران نا متشرع چگونه با دست زدن به بدن زن محجبه و ناموس ایرانی که ناله و شیون می‌کرد با چه فضاحتی او را به داخل سمند نیروی انتظامی انداختند.

من به چشم خود دیدم که موتور سواران هنجار شکن چگونه عربده می کشیدند و در پیاده رو ها به سان اسب سواران یزیدی در عصر عاشورا تاخت و تاز می‌کردند تا مروج رعب و وحشت و ددمنشی قدرت در مقابل مردم آرام و بی دفاع باشند ‌.

🟢 این رفتارها را برای تیربارچی ها ، آر پی جی زن ها،  فرماندهان و نیروهای قبضه های انواع خمپاره ، انواع پدافند هوایی و انواع توپخانه بروز دادند.
این لشکر کشی را برای امثال من که در ۸ سال دفاع مقدس تحت امر شهید علی چیت سازمانی برای دفاع از کیان وطن راه انداخته بودند که شب های  زیادی  تا پشت دشمن نفوذ کند ، چه با آر پی جی به امر شهید سلگی تانک دشمن را در روی جاده ام القصر بزند، و یا به امر شهید مسیب مجیدی ۴۸ ساعت با دوربین مادون قرمز بیدار بماند تا سلحشوران دقایق و ساعتی به خواب روند و....‌ من کمترین این مردان بی ادعا بوده ام ‌.

من درون ون های روسیاه  روسیاهان ، چهره های نورانی بچه های جنگ را دیدم که به اسارت  سپاهیان ( ستمکار ) در آمده بودند.

مغزهای تهی با جسم های ستبر اما مسخ شده!؟

مدام با خود می اندیشیدم که این نادانان نانجیب از که دستور می‌گیرند و اتاق فرمان این سازمان لباس شخصی های نقاب زده کیست؟
چه کسی به سرهنگ تمام های ناجا دستور داده حمایل بپوشند و تا بن دندان مسلح شوند؟
می اندیشیدم آمر این موتور سواران درنده خو و گسیل این همه ماشین و تجهیزات ضد شورش کیست ؟

وقتی در اثر این همه ابهام ، حیرت و اندوه دگرگون شدم و در کف ون دراز کشیدم تا خون به مغزم بازگردد ، روایت عصر عاشورای کتاب امام حسین و پاکبازان راه عشق دکتر مصطفی اولیایی که ۲۵ سال پیش خود ناشرش بودم و بر آن پیشگفتار نوشتم به سرعت نور از جلوی چشمانم گذشت .

🟢 ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ قطعا در تاریخ ثبت خواهد شد.
روزی که نظام حدود هزار تن از ده هزار   یادگاران و مدافعان عزت و شرف میهن را بدون هیچ شعاری و حتی  هیچ تجمعی و فقط بخاطر حضور مقابل دانشگاه تهران بازداشت و هتک حرمت کرد .



https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۳۶
11.03.202517:03
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳


✍امضا محفوظ
✳️ یک روز در آنجا « مرکز پیگیری »

🟢ساعت از ۱۱ گذشته بود افراد زیادی با تیپ یکسان بین میدان انقلاب و چهار را ولیعصر در رفت آمد بودند فشار و تمرکز نیروهای انتظامی و بخصوص اطلاعات و لباس شخصی ها ی بی هویت هر لحظه بیشتر می شد جلو هر عابر و رهگذری را می‌گرفتند حتی افرادی که چند بار رفت و آمد کرده بودند را بدون سوال و جواب .
آقا شما همین الان چند بار بالا پایین رفتید اینجا چکار می کنید .
-رفت و آمد خلاف قانون هست ؟
ـ بله من میگویم خلاف قانون است چون قانون من هستم .
ـ شما چنین حقی ندارید اگر چنین حرفی را میزنید شما قانون شکن هستید .
بیا شما باید با ما بیایید .آنجا معلوم میشه.
چند نفری می‌ریزند سرش، دستش را می پیچند گوشی همراه را با زور می گیرند و کشان کشان می برند .
داخل ون ۲ نفر دیگر نشسته اند با مامور جوان در حال بحث هستند. مامور جوان می گوید پدر من شهید شده بخاطر این انقلاب شما آمدید از فتنه گر ها حمایت کنید او بسیار متعصب تر و نادان تر از آن است که بخواهی با او حرف بزنی. دیگر نیرو ها هم دست کمی از او ندارند. جوانی را می آورند با ضرب و شتم موقع تحویل مامور میگوید این می‌گفت امروز چقدر بیشرف ها  زیاد هستند. می ریزند سر جوان، پسر جوان گردن نمی گیرد و اظهار بی اطلاعی می کند داخل ون ۷ نفر می شود دو خانم هم اضافه می شود.

🟢 به همه دستبند زده اند حالا چشم بند نیز می زنند. از ردی که دستبند انداخته شکایت می کنند آنقدر صفت بسته شده که باعث خونریزی شده .
ون راه می افتد از مسیر خط ویژه به سمت چهار راه ولیعصر بعد از چند دقیقه به سمت چپ می پیچد ،چشم ها بسته است ون می ایستد یک به یک پیاده می کنند و هر کدام را با فاصله نگه می دارند .صدا میزنند.
ـ گوشی کی هو ا وی هست؟
-گوشی کی سامسونگ مدل ....؟
گوشی ها را می آورند .
-رمزش را باز کن.
مشخصات را نوشته با گوشی  می برند.
همه سر پا ایستاده اند و چشم ها بسته
بترتیب می آیند و دستها را میگیرند و به داخل می برند .
حوصله ی ذکر جزییات دیگر نیست.
تعدادی سوال نوشته می شود که باید پاسخگو باشید .

🟢 صدای متهمان و اعتراض ها بلند است جالب تر صحبت های باز جو هاست چند جمله ای که بسیار جلب توجه کرد این بود

(امروز انگار نظام پزشکی فراخوان داده )

۳ نفر از ۶ نفری که در یک اتاق در آن لحظه بازجویی میشدند پزشک بودند .

( امروز انگار همه ی اینهایی که آمده اند سابقه ندارند ).
این جمله نشان از اولا ریزش دوما عمیق تر شدن اختلاف بین اقشار جامعه و حکومت دارد .
بازجوی جوان به طرز توهین آمیزی با آقایی صحبت می کند می گوید من مزدورم .
من مزدور جمهوری اسلامی هستم و به آن افتخار می کنم
زندانی می گوید مزدور عدالت باش و به آن افتخار کن.
باز جو می گوید تو هم مزدور رحیم هستی با تمسخر میگوید قمیشی.
بازجوی دیگر می گوید همان خواننده ،.
جواب می دهد .نه اون سیاوش قمیشی است این یکی رحیم است .
از زندانی می پرسد پول هم می دهد .
مرد میگوید برای چی ؟
باز جو میگوید برای مزدوری.
مرد میگوید ما مزدور کسی نیستیم ما طرفدار حق و حرف حق هستیم و رحیم حرف حق میگوید.
باز جو میگوید شما عوام هستید رحیم الان در خانه اش نشسته و به شما می خندد،
شما نمی فهمید شغلت چیست ؟
مرد میگوید من پزشکم !
چقدر دوست داشتم چشم بند نبود و در آن لحظه صورت آن باز جو را ببینم .
الباقی را خلاصه می کنم.

🟢 از همه تعهد میگیرند بعضی امتناع می کنند بعضی متن را خط می زنند در کل به نظر می رسد هدف آزاد کردن است و این کارها برای ترساندن .
مرد لاغر اندامی با فرزندش آنجاست صدایی بلند می شود دردکشان او می گوید بله
او با ماموران بحث می کند که به من آسیب روحی زدید.
فرزندش در کنار اوست من هنوز نتوانستم خودم را راضی کنم و فرزندم را با خود بیاورم.

منتظری ها را صدا میکنند مردی میپرسد اینها فرزندان آقای منتظری هستند جوابی شنیده نمی شود .
آن پزشک را گفتند با شما کار داریم .و نگهش داشتند او از لیفان آمده بود .
یکی دیگر از شاهرود آنقدر چشمانش ضعیف بود که با ذره بین می نوشت .
و دیگری از گیلان .یک راننده هم شنیدم .
دو خواهر بودند که یکی حاضر بود جای آن یکی بماند و خواهرش برود التماس می کرد که خواهرش برود ولی نگذاشتند.

یک روز در آنجا « مرکز پیگیری.»؛



https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۳۲
🔸محسن قشقایی‌زاده در یک روند شتابزده به ۲سال حبس محکوم شد

✅محسن قشقایی‌زاده، زندانی سیاسی که ۲۵ بهمن بازداشت شده بود، ۱۵ اسفندماه در دادگاه انقلاب به ۲ سال حبس تعزیری محکوم شد.

✅قشقایی‌زاده، که پیشتر در جریان جنبش سبز هم یک دوره زندان را سپری کرده است، ۲۵ بهمن امسال بخاطر شرکت در تجمع اعتراض به حصر رهبران جنبس سبز بازداشت و در حالیکه انتظار می‌رفت شعبه دادگاه مشخص شود تا بتواند وکیل معرفی کند، ۱۵ اسفندماه در شعبه ۲۳ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی تقی‌زاده به اتهام اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور به ۲ سال حبس تعزیری محکوم شد.
@MostafaTajzadeh
09.03.202517:03
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه

💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳

✍ عزت‌الله عباسی

🟢 با سلام و درود
روز ۲۵ بهمن من و آقای نظرلی رفتیم سمت دانشگاه تهران، همین که دونفری قصد داشتیم از خ ۱۶ آذر به سمت سردر دانشگاه حرکت کنیم چند لباس شخصی مارا به سمت ون نیروی انتظامی هل دادن و سوار ون شدیم . توی ون ۷ نفر بودن. در عرض چند دقیقه با دستگیری چند نفر دیگه یازده نفر شدیم، و آماده برای رفتن به سمت قرارگاه.
بین بازداشت شده ها غیر از یک نفر جوان، سن بقیه حدود ۵۵ سال و بیشتر بود.
یه پیرمرد هم حالش به هم خورد و پیاده شد.
تو ون اکثرا با هم  شوخی و مطایبه می کردن و عین خیال شون نبود!
پائین میدون انقلاب، قرارگاه فاتب «ژاندارمری سابق » از ون پیاده شدیم حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ نفر بودیم.
هر لحظه تعداد دستگیر شدگان زیادتر میشد.
بعد به سوله‌ای که در محوطه نصب بود هدایت شدیم

🟢 در حال ورود همه دستگیرشدگان کف میزدند!
فرمی به همه داده شد حاوی مشخصات، و سوالاتی که مثلا با کی بودی، انگیزه شما چی بود؟ با کدام گروه فعالیت داری؟! و ...
اکثرا نوشته بودن در حال پیاده روی و بدون شعار دستگیر شدیم. یا جواب نداده بودن!
بعد سرود ای ایران دسته جمعی خوانده شد
😐🌸
هرچی داد می زدن که ساکت باشید توجهی نبود و سرود تا آخر خوانده شد. اصلا کار از دست نیروی انتظامی هم در رفته بود!!
بعدش اذان زده شد و یه نفر گفت با احترام به عقاید اونائی که نماز نمی خونن نماز می خونیم! همون فرد رو به زور! پیشنماز کردن ، البته می گفت من تا بحال پیشنماز نشدم ولی خلاصه زورکی! پیشنماز شد! بعدش تعقیبات نماز ....

نیروی انتظامی محترمانه برخورد میکرد و وقتی برادرم به او گفت شما عمله ظلم هستی فروتنانه گفت من وظیفه هستم!
برخلاف نیروی انتظامی، لباس شخصی ها برخورد بدی داشتن
داخل سوله مثل زندانیها تابلوئی رو با ماژیک جلو دستگیرشدگان نگه می داشتند که مشخصات و تاریخ دستگیری نوشته شده بود.

محوطه فضایش سرد بود و هیچ دستشوئی نداشت.
یا دو سه ساعتی که آنجا بودیم با مهربانی  برخورد کردند! فقط چای ندادند!!!

یکی گفت چرا ناهار نمیدید؟ دیگری گفت مگه رئیسیه که ناهار بده!!
حقیقتا با رزمندگان و ایثارگران و آزادگان، کار از دست نیروی انتظامی در رفته بود! و اونا زودتر می خواستن از شر! ما خلاص شوند، این بود که کم کم ما رو به بیرون محوطه هدایت کردند.
این بود مشاهدات ما دو نفر از حدود ساعت ۱۱ تا حدود ۱۳:۳۰
به امید رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی
و آینده‌ای در شأن مردم ایران
نظرلی- عباسی


https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
۲۷
Паказана 1 - 24 з 63
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.