پرسش: اگر کوروش در تاریخ ما آنقدر بزرگ است، چرا در ادبیات منظوم ما غایب است و نه فردوسی، نه رودکی، نه خیام، نه سعدی، نه حافظ از او نام نمیبرند!
پاسخ: تاریخ گواهی میدهد که ما پیش از حکومت ساسانی حکومتهایی داشتهایم و از حدود شش قرن پیش از ساسانیان، تاریخ حکمرانی در ایران آغاز میشود.(با سلسلههای ماد، هخامنشی، جانشینان اسکندر، اشکانیان)
وقتی ساسانیان آخرین پادشاه اشکانی را مغلوب کردند و سلسلهٔ ساسانی را تأسیس نمودند، مثل بسیاری از حکومتهای دیگر سعی کردند آثار حکومتهای قبلی را محو کنند و حتی دستور دادند که نویسندگان آنها در تاریخی که مینویسند نشانهای از حکومتهای پیشین (از ماد تا اشکانی) نباشد و بدین ترتیب مورخان دربار ساسانی، تاریخی برای ایران نوشتند که در آن هیچ نشانهٔ درستی از حکومتهای قبلی نداشت و فقط مشتمل بر تاریخ دورهٔ ساسانی، از اردشیر تا یزدگرد سوم بود و آن تاریخ را هم به صورتی مینوشتند که با خواستهها و منافع اشراف و روحانیانی که حاکمان اصلی بودند موافق و مورد قبول آنان باشد؛ و آن تاریخ پر باشد از شرح خوبیها و عظمت حاکمان ساسانی.
به جای حکومتهای پیش از ساسانیان هم دو سلسلهٔ اساطیری را به عنوان حاکمان ایران در اعصار پیش از ساسانیان مطرح کردند:
۱- سلسلهٔ پیشدادیان با پادشاهانی مثل کیومرث و هوشنگ و غیره
۲-سلسلهٔ کیانیان با پادشاهانی مثل کیقباد و کیکاووس و کیخسرو
مطابق آنچه در تاریخنامههای ساسانی آمده، سلسلهٔ کیانی با حملهٔ اسکندر به ایران برافتاد و پس از آن حدود بیش از یک قرن سلسلهٔ حکومتی مهمی در ایران نبود. تا اینکه اردشیر قیام و سلسلهٔ ساسانی را با پادشاهانی که میشناسیم تأسیس کرد. این تاریخنامه ای بود که در دورهٔ ساسانی برای ایران تألیف کردند. یعنی کاری کردند که ایرانیان نه فقط در مورد کوروش هخامنشی، بلکه حتی در مورد پانصد سال سابقهٔ حکومتی اشکانیان هیچ اطلاعی نداشته باشند و همهٔ تاریخِ پیش از ساسانی از ذهن مردم محو شود و در این کار هم موفق بودند.
بعد از اسلام هم کسانی که تاریخ ایران قبل از اسلام را نوشتند، تنها منبعی که برای تاریخ ایران پیش از اسلام داشتند همین تاریخنامه هایی بود که مورخان دربار ساسانی نوشته بودند. همچنین اطلاع و آگاهی ادیبان و شاعران ما از تاریخ پیش از اسلام در محدودهٔ همین مطالبی بود که در تاریخنامههای صفوی ثبت شده و بعداً مسلمانان همانها را با خوشباوری گرفته و ترجمه کرده بودند و آگاهی کسانی مثل فردوسی و نظامی و سعدی و حافظ هم از تاریخ پیش از اسلام فقط در همان حدی بود که از تاریخنامههای دورهٔ ساسانی به آنها رسیده بود؛ یعنی شرح خوبیهای شاهان ساسانی و پیش از آن هم یک سلسله افسانههایی که به عنوان تاریخ شاهان کیانی و قبل از آنها پیشدادی در تاریخنامهٔ ساسانیان آمده بود؛ بنابراین مورخان و ادیبان و عامهٔ مردم و بزرگان ما هیچ تصور درستی از شاهان پیش از دورهٔ ساسانی و سلسلههای قبل از آنها نداشتند.
از حدود ۱۵۰ سال پیش که ایرانیان کم کم با تحقیقات اروپاییان و همینطور با مطالب کتابهای یهودیان و ارمنیان و آثار یونانیان و رومیان و هندیان و سریانیان آشنا شدند، کم کم فهمیدند که تاریخ ایران پیش از دورهٔ ساسانی چگونه بوده و ظاهراً اولین کسی هم که قدمی در این مورد برداشت، اعتمادالسلطنه مورخ دربار ناصری بود که با استفاده از منابع اروپایی کتابی دربارهٔ شاهان اشکانی نوشت و پس از او مورخانی مثل پیرنیا و غیره با استفاده از منابع اروپایی و غیره، تاریخ دورهٔ هخامنشی را که پادشاهانی مثل کوروش و داریوش از میان آنان برخاستند به تفصیل مطرح کردند و ایرانیان تازه فهمیدند که پیش از ساسانیان تاریخ واقعیشان چگونه بود و آنچه که قبلاً به عنوان تاریخ پیش از دوره ساسانی میشناختند اصلا تاریخ نبوده، بلکه یک مشت داستان و بلکه اساطیر و افسانه بوده است!
@akbarsobout
.