چرا بی اهمیت جلوه دادن مناسبت های باستانی مانند نوروز تبعات منفی دارند ؟
مناسبتهای باستانی مانند سیزده بدر و نوروز، ریشههای عمیقی در تاریخ و فرهنگ ایران دارند و بخشی جداییناپذیر از هویت جمعی این سرزمین هستند. این آیینها که قدمتی چند هزار ساله دارند، پیش از ورود اسلام به ایران شکل گرفتهاند و با طبیعت، چرخههای زندگی و باورهای کهن این مردم گره خوردهاند. نوروز، بهعنوان جشن آغاز بهار و نو شدن طبیعت، نمادی از امید، تجدید حیات و همبستگی است، و سیزده بدر با بیرون رفتن به دامان طبیعت، پیوند دیرینه ایرانیان با زمین و محیط زیست را نشان میدهد. این سنتها نهتنها ارزشهای انسانی مانند شادی، همدلی و احترام به طبیعت را ترویج میکنند، بلکه یادآور تمدنی هستند که قرنها در برابر تهاجمات فرهنگی و سیاسی مقاومت کرده است.
بیاهمیت جلوه دادن این مناسبتها تبعات سنگینی به دنبال دارد. وقتی این آیینها کمرنگ شوند، بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی ایران از دست میرود و نسلهای جدید از ریشههای خود دور میافتند. این گسست میتواند به تضعیف حس تعلق ملی منجر شود و فضا را برای جایگزینی فرهنگهای بیگانه یا تحمیلی باز کند. در غیاب این سنتها، خلأ فرهنگی ایجاد میشود که ممکن است با ارزشهای وارداتی پر شود، ارزشهایی که لزوماً با روحیات و نیازهای این مردم همخوانی ندارند. از سوی دیگر، کمتوجهی به این مناسبتها میتواند به فراموشی تاریخ و دستاوردهای تمدن پارسی بینجامد و این تصور را تقویت کند که هویت ایرانی صرفاً در چارچوبهای جدیدتر و وارداتی تعریف میشود.
زنده نگه داشتن این آیینها اما میتواند بهعنوان سپری در برابر فرهنگ تحمیلی، بهویژه فرهنگ اسلامی که پس از ورود اعراب به ایران بهتدریج بر ساختارهای اجتماعی و سیاسی این سرزمین مسلط شد، عمل کند. این مناسبتها، که ریشه در باورهای پیشا اسلامی مانند زرتشتیگری و آیینهای میترایی دارند، بهطور ضمنی یادآور جهانیبینی متفاوتی هستند؛ جهانیبینیای که بر شادی، طبیعتگرایی و زندگیمحوری تأکید دارد، نه بر محدودیتها و مناسک خشک مذهبی. برای مثال، نوروز با جشن و پایکوبی همراه است، در حالی که فرهنگ اسلامی تحمیلی گاهی شادی را گناهآلود جلوه داده و بر عزاداری و مناسبتهای سوگوارانه تأکید بیشتری کرده است. سیزدهبدر هم با خروج به طبیعت و شادی، در تضاد با انزواطلبی و تمرکز بر فضاهای بسته مذهبی قرار میگیرد.
این سنتها، بدون اینکه نیازی به تقابل مستقیم داشته باشند، بهطور طبیعی یک مقاومت فرهنگی ایجاد میکنند. وقتی مردم در نوروز خانهتکانی میکنند، سفره هفتسین میچینند یا در سیزده بدر به طبیعت میروند، در واقع هویت باستانی خود را بازسازی میکنند و بهنوعی اعلام میکنند که فرهنگشان تنها در چارچوبهای تحمیلی تعریف نمیشود. این زنده نگه داشتن، پیامی غیرمستقیم اما قدرتمند دارد، اینکه ایرانیان میتوانند همزمان به ریشههای کهن خود وفادار بمانند و در عین حال در دنیای مدرن زندگی کنند. این کار نهتنها از تحمیل یک فرهنگ یکنواخت و بیگانه جلوگیری میکند، بلکه به نسلها یاد میدهد که هویتشان چندلایه است و میتوانند آن را با افتخار حفظ کنند.
در نهایت، این آیینها ابزارهایی برای بازسازی غرور ملی و خودباوری هستند. در دنیایی که جهانیسازی و فرهنگهای مسلط سعی در یکسانسازی دارند، و در شرایطی که سالها تلاش شده هویت ایرانی در سایه روایتهای مذهبی یا سیاسی خاص کمرنگ شود، نوروز و سیزدهبدر میتوانند بهعنوان نمادهایی از استقلال فرهنگی عمل کنند. زنده نگه داشتنشان نه فقط یک انتخاب، بلکه یک ضرورت است تا ایرانیان بتوانند در برابر هر نوع تحمیل فرهنگی ایستادگی کنند و بگویند که هویتشان را خودشان تعریف میکنند، نه دیگران
در برابر انتقاد افرادی که معتقد هستند سخنان این چنینی آرمانی و جوگیری حساب میشوند ، باید گفت منفعت و آزادی های اجتماعی کاملا گره خورده به وحدت ملی و حفظ یک چهارچوب میهن گرایانه هستند ، بسیاری از کشور های جهان اولی در تقویم های خود مناسبت های تاریخی مرتبط با آرمان های ملی خودشون دارن که موجب وحدت ملی میشوند و بعدا از تبعات اجتماعیش بهره میبرند، اما متاسفانه موج جدیدی خارج از چهارچوب اسلامی در ایران رقم خورده که بسیاری از بلاگر ها یا افراد شبه روشنفکر برای مناسبت هایی مثل کریسمس و غیره اهمیت های گزاف میدهند ولی در برابر نوروز و فرهنگ ایرانی ابراز بی حوصلگی و بی ذوقی میکنن ( نه اینکه لزوما اهمیت دادن به کریسمس یا جشن های غیر ایرانی بد باشن ولی به شرطی که حداقل اون فرهنگ ایرانی هم در کنارش حفظ بشه و خلأ فرهنگی ایجاد نکنه تا دوباره عین فرهنگ تحمیلی اسلام ، ایران دچار فرهنگ وارداتی بشه و وحدت و همراهی ملی برای بهره بردن از همون مزیت های اجتماعی دچار چالش های جبران ناپذیر بشه )
#COSMOLOGIST