Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
گزیده کتاب... avatar
گزیده کتاب...
گزیده کتاب... avatar
گزیده کتاب...
25.04.202514:08
وضعیت زنان دراین دنیای خاص بس زود تغییر می کند، اگر بکند.



ص١٨٧
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
25.04.202507:12
جرم‌های فردی را می بخشند، اما شرکت در جرمی جمعی را نه...!



ص۱۸۰-۱۸۱
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
25.04.202507:12
از خودتان شنیدم، برای ذائقه آدم‌هایِ دلزدۀِ ظریفِ شادخواری مثل شما آثار رو به تجزیه لازم است.



ص۱۸۳
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
باید فرو روی ،تا بازَش یابی...
آنچه را خاک پوشانده دیگر روی آن نیست، زیر است؛
برای تماشای شهر مرده گردش بس نیست، حفاری لازم است...!




ص١١۴
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
یک فرد، آن چنان که من خیال می کردم؛ ذاتی روشن و بی حرکت نیست که با همه ی خوبی ها، عیب ها، نقشه ها، نیت‌هایش درباره ی ما [همانند باغچه ای با همه ی گل‌ها و گیاهانش که از پس نرده ای تماشا کنیم] در برابرمان ایستاده باشد، بلکه سایه ای است ،که هرگز در آن رخنه نمی توان کرد و درباره‌اش چیزی به نام شناخت مستقیم وجود ندارد، و ما به یاری گفتار و حتی کردارش درباره ی او برای خود مجموعه ای از باور می سازیم، در حالی که این و آن چیزی جز دانسته هایی نابسنده و اغلب متناقض، به ما نمی دهد، سایه ای که می توان مجسم کرد که در آن، با یک اندازه احتمال، گاه عشق و گاه نفرت می درخشد.



ص٨٩
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
07.04.202506:56
کسانی که چیزی را که دلت می‌خواهد ،از تو دریغ می‌دارند، چیز دیگری به تو می دهند.




ص۵٣٠
📕#درجستجوی_زمان_از_دست_رفته
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_دوم
#در_سایه_دوشیزگان_شکوفا
25.04.202514:08
هنگامی که به دنبالش فرستاده بودند و با آن کس در اتاقها تنها بود، چنان خوب می دانست آن کس از او چه می خواهد که، پس از بستن در به انگیزه احتیاطی زنانه، یا شاید به نشانه حرکتی آیینی، بیدرنگ آن گونه که در برابر پزشکی که قصد معاینه دارد به در آوردن همه جامه هایش می پرداخت و تنها زمانی باز می ایستاد که آن کس، بی علاقه به برهنگی، به او می گفت پیرهنش را نگه می دارد، چون برخی پزشکانی که گوش تیز دارند و از ترس سرما دادن بیمار به معاينه تنفس و تپش قلب او از روی پارچه بسنده می کنند. از آن زن که همه زندگی، همه اندیشه ها، همه گذشته اش، همه مردانی که بر او دست یافته بودند آن چنان برای من بی اهمیت بود که اگر از آنها می گفت به زحمت و تنها از سر ادب گوش می دادم، نگرانی و بی‌تابی و عشق سن لو با کوشش بسیار وسیله رنج و شکنجه ای بی پایان ساخته بود که برایش هم ارج خود زندگی بود. حال آن که برای من بازیچه ای مکانیکی. با دیدن این دو عنصر ناهمخوان [چون «راشل آنگه که خدا» را در یک عشرتکده شناخته بودم]؛ می فهمیدم که شاید بسیاری از زنانی که مردان برایشان زندگی می‌کنند، رنج می کشند، خود می کُشند، در درون خودشان یا برای کسان دیگری همانی باشند که راشل برای من بود.از فکر این که زندگی او بتواند کنجکاوی دردناک کسی را برانگیزد حیرت میکردم، میتوانستم از بسیاری از هرزگی های او به روبر خبر بدهم که برای خودم بی اهمیت ترین چیزهای دنیا بود؛ اما او را چه رنجی می داد و چه بهایی آماده بود برای دانستنشان بدهد و موفق نمی شد.




ص١٨٧
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
برخی خاطره ها به دوستان مشترک می مانند. آشتی دادن را بلدند؛




ص١٨٣
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
25.04.202507:12
سعی کنید گاه به گاهی گفته ی مسیح را بخاطر بیاورید ؛که چنین بکن که خواهی زیست...!




ص١٨٣
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
20.04.202506:53
چرا هنگامی که اندیشیدن از سر می گیریم، همان شخصیت پیش از خواب خودمان و نه هیچکس دیگری دوباره در ما زنده می شود؟ نمی دانیم این گزینش را چه تحميل می کند و چرا از میلیون‌ها انسانی که می شد باشیم، درست روی همانی دست می‌گذاریم که دیشب بودیم. هنگامی که به راستی انقطاعی رخ داده است،[چه با خواب کامل، و چه با رؤیاهایی یکسره ناهمسان با ما] آن چیست که ما را راهنمایی می کند؟ به راستی مرگی در کار بوده است، چون زمانی که قلب از کار می افتد و با کشش و تحریک منظم زبان آدم را به هوش می آورند.




ص۱۱۱
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
درجوانی،وقتی پا به مجلسی می گذاریم، آنی که هستیم نابود می شود، آدم دیگری می شویم؛ چون محفل، دنیای دیگریست و درآن، به پیروی از قوانین و نظم اخلاقی دیگری، توجه می کنیم که پنداری تا ابد از هرچيز برایمان مهمتر خواهند بود، حال آنکه همان فردا از یادشان می بریم.




ص۵۴٢
📕#درجستجوی_زمان_از_دست_رفته
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_دوم
#در_سایه_دوشیزگان_شکوفا
یک هنرمند برای اینکه کاملا به حقیقت زندگی معنوی برسد، باید تنها باشد، و منِ خود را نثار هیچکس ،حتی شاگردانش نکند.




ص۵٣۴
📕#درجستجوی_زمان_از_دست_رفته
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_دوم
#در_سایه_دوشیزگان_شکوفا
25.04.202514:08
تخیلِ آدمی می تواند بسیار و بسیار چیزها در پس یک وجب چهره سراغ کند، اگر تخیلِ آن‌را از اول شناخته باشد. اما اگر برعکس، آشنایی به شیوه ای مخالف آن، ازراه سخیف ترین شناخت‌ها فراهم آمده باشد، آنچه مضمون آن همه خیال‌پروری ها بود، به مشتی عنصر پست مادی بی بهره از هرگونه ارزشی تجزیه می شود؛



ص١٨٧
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
25.04.202507:12
در زندگی اشرافیانِ جوان که خوب خرج می کنند، نقش رستوران همان اندازه مهم است که نقش صندوق‌های پارچه در قصه های عرب!




ص١٨١
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
20.04.202506:53
شاعران مدعی اند که با پا گذاشتن به فلان خانه یا باغی که جوانی را در آن گذرانده ایم ،کوتاه زمانی همانی می شویم که در گذشته بودیم .اما این از آن گونه زیارت های بسیار پر خطری است که در آنها سر خوردگی نیز به اندازه کامیابی محتمل است. جاهای ثابت و همدوره با سال‌های گوناگون زندگی را بهتر آن است که در درون خود بجوییم.




ص١١۴
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
20.04.202506:53
به راستی پیش می آید که، با فرارسیدن خواب، آنچه را که شاید در بیداری می کردیم تنها در رؤیا به انجام برسانیم، یعنی پس از دگرگونی ناشی از خواب، و با افتادن به راه دیگری که در بیداری نمی رفتم. و داستان یگانه ای ادامه می یابد، اما به پایان دیگری می رسد. با این همه، جهانی که در خواب می بینیم، آن چنان متفاوت است که کسانی که به زحمت خوابشان می برد، پیش از هر چیز می کوشند از جهان واقعی بیرون روند. پس از آن که، ساعت‌ها پیاپی، سرگشته، با چشمان بسته در اندیشه هایی همانند آنهایی غوطه می زنند که در بیداری گرفتارشان می بودند، دلگرم می شوند. اگر بینند که دقیقه گذشته ؛بسیار سنگین از استدلالی بوده است که با اصول منطق و بداهت زمان حال تناقض آشکار دارد، چه این «غیبت» کوتاه برایشان به معنی گشوده شدن دری است که شاید اندکی بعد بتوانند از طریق آن از جبر ادراک واقعیت بگریزند، بروند و به جایی کم و بیش دور از آن سری بزنند، و در نتیجه خوابی کم و بیش «خوب» بکنند. اما خود گام بزرگی است همین که به واقعیت پشت می‌کنیم.......؛




ص۱۰۸-۱۰۹
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
07.04.202506:56
مردان بزرگ هم، در برخی چیزها، همانند مردم عادی اند، بهانه های زندگی هر روزی شان را به همان گونه از همان جای مشترک با آنان می آورند ،که نان هر روزی شان را هم از یک نانوایی می‌خرند؛




ص۵٣٠
📕#درجستجوی_زمان_از_دست_رفته
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_دوم
#در_سایه_دوشیزگان_شکوفا
بس که در عشق آنچه ازخود مایه می گذاریم _حتی ازنظر کمی_بر آنچه از دلدار می آید ،می چربد. و این را درباره‌ی واقعی ترین عشق‌ها هم می توان گفت.



👌👌👌
ص۵٢٨
📕#درجستجوی_زمان_از_دست_رفته
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_دوم
#در_سایه_دوشیزگان_شکوفا
25.04.202514:08
فکر می‌کنم که اگر از او می خواستی روی معشوقه اش بهایی بگذارد، رقمی می‌گفت که هرگز در تصور ما نمی گنجید. دلیل این که او را به زنی نمی گرفت این بود که بر اثر غریزه ای عملی حس می کرد معشوقه اش، همین که ببیند دیگر هیچ انتظاری از او نمی توان داشت، او را ترک یا دستکم به دلخواه خودش زندگی خواهد کرد، و از این رو باید او را همواره در انتظار فردا نگه می داشت. چه گمان می کرد که شاید معشوقه اش او را دوست نداشته باشد. بدون شک، آن بیماری همگانی که عشق نامیده می شود او را وامی داشت که گهگاه باور کند او دوستش دارد. همچنان که همه آدمها را وا می دارد. اما در عمل حس می کرد که عشق آن زن به او مانع از آن نمی شود که تنها به خاطر دارایی اش با او بماند، و روزی که ببیند دیگر چیزی نصیبش نخواهد شد، بیدرنگ او را ترک خواهد کرد.



ص١٨۵
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
25.04.202507:12
حتی نمی توانستم چیزی بخوانم و با خود عهد می کردم که دفعه دیگر عاقل تر باشم؛ یعنی در واقع کم‌تر عقل به خرج دهم، مانند دزدزده ای که بگذارد دارایی اش را ببرند، از ترس این که مبادا پایداری به بهای جانش تمام شود.




ص۱۷۸
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
20.04.202506:53
شاید رستاخیزِ جان پس از مرگ را ،بتوان پدیده ای از مقوله حافظه دانست.



ص۱۱۱
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
زندگیِ آدمیان را بخوبی توصیف نمی توانی کرد ،اگر آن‌را به آبِ خواب نیندازی، که درآن غوطه ور است، و شب به شب آن‌ را چون شبه‌ِجزیره‌ای در محاصره ی دریا دربرمی‌گیرد.



ص١٠٧
📚#در_جستجوی_زمان_از_دست_رفته
📕#طرف_گرمانت_یک
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_سوم
درحالی که، بدلیل برخورداری از مساعدت هایی که به گمان خود به آنها تکیه داشته ایم، آنچه آرزویش را داریم ،هیچگاه آنگونه که ما می پنداریم، رخ نمی دهد، رویدادهای دیگری که هیچ امیدی به آنها نداریم ،پیش می آید، و چیزها همدیگر را جبران می کنند؛ و آنچنان منتظر بدترینیم که درنهایت، با محاسبه ی همه ی جوانب، حس می کنیم که قضا بیشتر باما سر یاری داشته است.




ص۵۲۹-۵۳۰
📕#درجستجوی_زمان_از_دست_رفته
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_دوم
#در_سایه_دوشیزگان_شکوفا
06.04.202506:40
با شرمساری بسیار فهمیدم که انگیزه ام، برخلاف آنچه همواره پنداشته و به زبان آورده بودم، این است که نسبت به عقیده دیگران بسیار حساسم! اما این نوع عزت نفسِ به زبان نیاورده ،هیچ ربطی به خودستایی یا نِخوت ندارد. چرا که آنچه می تواند این یا آن حس را ارضا کند، هیچ لذتی به من نمی دهد، و همواره از چنین لذتی پرهیخته ام. اما هرگز نتوانسته ام ازاین لذت چشم بپوشم، که به آدمهایی که دربرابرشان امتیازهای کوچکی را کاملا پنهان داشته ام، که اگر می شناختند نظرشان درباره ام چندان بد نمی بود.





ص۵۲۲-۵۲۳
📕#درجستجوی_زمان_از_دست_رفته
✍#مارسل_پروست
#مهدی_سحابی
#نشر_مرکز
#جلد_دوم
#در_سایه_دوشیزگان_شکوفا
Паказана 1 - 24 з 124
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.