14.04.202516:27
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجرهی عشق چهها میخواهی
صبح تا نیمهی شب منتظری
همهجا مینگری
گاه با ماه سخن میگویی
گاه با رهگذران
خبر گمشدهای میجویی
راستی گمشدهات کیست؟
کجاست؟
قیصر امین پور
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجرهی عشق چهها میخواهی
صبح تا نیمهی شب منتظری
همهجا مینگری
گاه با ماه سخن میگویی
گاه با رهگذران
خبر گمشدهای میجویی
راستی گمشدهات کیست؟
کجاست؟
قیصر امین پور
Пераслаў з:
«قلمگاه»

10.04.202515:10
با رفتارمون زخم میزنیم، و امیدواریم با کلماتمون ترمیم کنیم. چه هیولای پارهوقتی هستی انسان...
-حمید سلیمی
-حمید سلیمی
09.04.202507:53
هرزه سوال نکنید تا یاوه جواب نگیرید.
Пераслаў з:
نوشتههاییکشِلبی.

08.04.202516:13
استادمون امروز میگفت:«بعضی وقتها نذار بفهمن فهمیدی، حتی اگر فکر کنن سادهای خودت که میدونی نیستی.»
21.04.202505:12
چون است حال بستان، ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد، فریاد بیقراری
ای گنج نوشدارو، با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری
سعدی
کز بلبلان برآمد، فریاد بیقراری
ای گنج نوشدارو، با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری
سعدی
17.04.202507:14
14.04.202515:56
هزار نوبت اگر خاطرم بشورانی
از این طرف که منم همچنان صفایی هست
-سعدی
از این طرف که منم همچنان صفایی هست
-سعدی
10.04.202515:08
این بدن به اندازه کافی فرسوده شده، دلم زندگی تو یه بدن جدید رو میخواد.
08.04.202518:21
"گمان کردی همه شبیه تو هستند، دیدی که شبیه حرفهایشان هم نیستند."
08.04.202514:06
از جهالت این جماعت انگشت به دهانم.
17.04.202511:59
در باب خودستایی هرچی بگم کم گفتم.
16.04.202506:39
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبدهباز
هزار بازی ازین طرفهتر برانگیزد
-حافظ
هزار بازی ازین طرفهتر برانگیزد
-حافظ


13.04.202516:31
10.04.202512:45
.
08.04.202506:33
همه گویند کز خونخواریش خلقی به جان آمد
من اینگویم که بهرِ جانِ من، خونخوارهتر بادا
من اینگویم که بهرِ جانِ من، خونخوارهتر بادا
Пераслаў з:
•کازیوه•

17.04.202508:08
آسمان را بنگر، كه هنوز بعد صدها شب و روز
مثل آن رو نخست گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد!
مثل آن رو نخست گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد!
14.04.202516:35
انسان تا زمانی که خود را نشناخته احمقی ست که فکر میکند نابغه است.
اما زمانی که شروع به شناخت خود میکند نابغه ای میشود که فکر میکند احمق هست.
اما زمانی که شروع به شناخت خود میکند نابغه ای میشود که فکر میکند احمق هست.
13.04.202504:26
"خانه دوست کجاست؟" در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است.
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ
سر بدر میآرد
پس به سمت گل تنهایی میپیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی
و ترا ترسی شفاف فرا میگیرد.
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی میشنوی
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او میپرسی
خانه دوست کجاست؟
_سهراب سپهری
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است.
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ
سر بدر میآرد
پس به سمت گل تنهایی میپیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی
و ترا ترسی شفاف فرا میگیرد.
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی میشنوی
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او میپرسی
خانه دوست کجاست؟
_سهراب سپهری
09.04.202517:02
شیفتهی آدمهایی هستم که میتونم بدون هیچ استرس و فشاری کنارشون سکوت کنم و حرفی نزنم.
08.04.202518:14
06.04.202516:02
Паказана 1 - 24 з 153
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.