برگه طلاق را امضا کردیم و طلاق انجام شد دیگه تحمل زندگی با یک زن سرطانی رو نداشتم ….. وقتی خواستیم از دفتر طلاق خارج بشیم نسرین یهو اومد جلو بدون مقدمه گفت منو ببوس…. من گیج شده بودم ! نمیدونم هدفش چی بود چون از هم جدا شده بودیم دیگه محرم نبودیم ولی رفتم جلو ازش علت درخواستش رو پرسیدم! گفت تحملشو داری؟؟گفتم آره بگو…گفت.....
اصلا می می و باسن نداشتم همیشه تو سوتینم یا جوراب میزاشتم یا پنبه پُر میکردم رفته بودم مغازه کون مصنوعی ام سفارش بدم که دوستم گفت بیا ازین شیافای حجم دهنده سین و باسن بزار درجا ۸۵ میشی 🍑🍒:)))))))))) https://t.me/+WJgwIlMCkwswM2M6
21.04.202514:51
لاغری با قرص ناف !!!😳
لامصب عجب چیزیه😂 بشین تو خونه جلوی تلوزیون چربی بسوزون بخواب چربی بسوزون بشین چربی بسوزون راه برو چربی بسوزون لامصب حالیش نی چیکار میکنی فقط میندازت رو دور چربیسوزی 😍 سفارش👇
اکبر راننده سرویس مدرسهشان بود. هر روز وقتی سوار سرویس مدرسه میشد، نگاههای اکبر قلبش را میلرزانید. چند هفتهای گذشته بود. همیشه او اولین نفری بود که باید از مینی بوس پیاده میشد، ولی آن روز اکبر از بچهها اجازه گرفته بود که به خاطر انجام کاری مسیرش را تغییر دهد. بچهها یکییکی از سرویس پیاده میشدند. او آخرین کسی بود که باید از سرویس پیاده میشد. تا اینکه ....