سعدی آموزگار حکمت ایرانی
بازتاب کلام و حکمت سعدی در شاهان و رجال و سیاستمداران ایران
به مناسبت اول اردیبهشت روز سعدی
بخش اول
سعدی شیرازی در جایگاه آموزگار حکمت ایرانی ، بیشترین تاثیر را در حیات سیاسی و اجتماعی ایرانیان داشته است در این نوشتار برآن هستم تا اثر کلام و حکمت سعدی را پس از درگذشت وی بررسی کنم ، با مطالعه در احوال شاهان اهل فرهنگ و رجال فرهیخته ایرانی می بینیم که آنان در هفتصد سال اخیر همواره از وجود یک معلم خوش سخن و دقیق و راهنمایی های دلسوزانه او بهره مند بوده اند، آموزگاری به نام سعدی که سخاوتمندانه هفتصد سال است به ایرانیان درس و پند می دهد و خوشبخت آن عده ای بودند که در نزد استاد به خوبی تلمذ کرده و از عهده شاگردی حضرتش به نیکویی برآمده اند ، تاثیر سعدی در فرهنگ ایرانی خیلی زود نشان داده شد تا جایی که در تاریخ گزیده حمد الله مستوفی که حدود ۳۵ سال پس از درگذشت سعدی ،نگارش یافته است چندین بار به اشعار و اذکار سعدی اشاره می شود ، در دوره تیموری و در هنگام منازعه شاهرخ با سایر مدعیان جانشینی تیمور ، شاهرخ بر لزوم وحدت امپراتوری خود تاکید کرده و برای توجیه و استدلال آن به شیخ اجل اشاره کرده و می گوید مگر سعدی نگفت :
ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.
فرزند همین شاهرخ یعنی شاهزاده سلطان ابراهیم میرزا تیموری آنچنان دلبسته سعدی بود که کتیبه ای با خط خوش از شعر سعدی بر آرامگاه وی نوشت :
به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
شاه طهماسب در تذکره خود چندین بار از اشعار سعدی شاهد و مثال می آورد ، در جایی استراتژی سرزمین سوخته اش در مقابله با تجاوز سلطان سلیمان را با الهام از شعر سعدی توجیه کرده و نسبت به موفقیت آمیز بودن آن ابراز امیدواری کرده و می گوید :
ما خود همه جا را خورانیده و سوزانیده ایم که جنگ روبرو با ایشان نکنیم ،حال ایشان چگونه خواهد شد ؟
بعد از آن به اندک وسیله علاج شان می شود و ایشان را سوای قلت آذوقه به طریق دیر چسان عاجز و زبون می توان کرد
و درین باب نیز شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی گفته :
گوش تواند كه همه عمر وى
نشنود آواز دف و چنگ ونى
ديده شكيبد زتماشاى باغ
بى گل و نسرين به سر آرد دماغ
گر نبود بالش آگنده پر
خواب توان كرد حجر زير سر
ور نبود دلبر همخوابه پيش
دست توان كرد در آغوش خويش
وين شكم بى هنر پيچ پيچ
صبر ندارد كه بسازد به هيچ
در جایی دیگر ، شاه طهماسب میگوید، ابراهیم پاشا از طرف سلطان سلیمان به آذربایجان لشکر کشی کرده و نامه ای تهدید آمیز به شاه در اوجان فرستاده بود و سام میرزا هم بر شاه شورش کرده بود ، اطرافیان به او گفتند در این حال مخاطره آمیز چه می کنی و شاه باز به سعدی اشاره کرده و گفت:
مردم می گفتند که سام میرزا یاغی شده است و از آن طرف خواندگار(سلطان سلیمان ) آمد ، آیا در این میانه چگونه خواهد شد ، در جواب این ابیات را که از شیخ سعدی است، خواندم :
فراموشت نکرد ایزد در آن حال
که بودی نطفه مدفون و مدهوش
ده انگشتت مرتب کرد بر کف
دو بازویت مرتب کرد بر دوش
روانت داد و فهم و هوش و ادراک
کمال رای و عقل و صورت و هوش
کنون پنداری ای ناچیز همت
که روزی خواهدت کردن فراموش
شاه ، سعدی دوست ما در هنگام پناهندگی شاهزاده بایزید به ایران نیز برای مصالحه میان پدر و پسر ( سلطان سلیمان و شاهزاده بایزید ) به سعدی و حکمت او متوسل شد و به سلطان سلیمان گفت:
رجای واثق و امل صادق آن که در این باب لطف و احسان فرموده ، مضمون این نظم نظیم که شیخ مصلح الدین سعدی رحمه الله در بوستان آورده :
تو هم بر دری هستی امیدوار
پس امید بر در نشینان برآر
نوه شاه طهماسب یعنی شاه عباس کبیر هم دلبسته سعدی بود چنانچه کلاهخود خویش را با اشعاری از بوستان سعدی زینت داده بود .
دویست سال بعد از شاه عباس کبیر ، پادشاهی دیگر هم دلبسته سعدی بود و آن کسی نبود جز فتحعلی شاه قاجار ، فتحعلی شاه به مشق خط با اشعار سعدی عشق و علاقه فراوان داشت چنانچه این مشق خط از وی به یادگار مانده است :
مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود، امروز نوروز
اما سعدی زمان فتحعلی شاه یعنی قائم مقام فراهانی نیز ارادتی بی پایان به مراد و مقتدای خود یعنی سعدی شیرازی داشت تا جایی که زبان سعدی را با ذوالفقار علی ( ع) در یک ردیف قرار داده و در نامه ای به فاضل خان گروسی با گلایه از عدم نامه نگاری فاضل خان ، گفته است :
مگر خدا نخواسته ، قصوری در محبت من گفته اند یا فتوری در مودت خود دیده اید ، ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام ، نشاید .
باز در نامه ای به پدرش میرزا بزرگ ، از عدم نامه نگاری میرزا بزرگ به خودش گلایه کرده و با تمثیل کلام پدرش به سخن سعدی می گوید :
همه گویند و سخن گفتن سعدی دگر است.